خوش آمديد,
مهمان
|
|
سوره الكهف
گفت آيا به تو نگفتم كه هرگز نمىتوانى همپاى من صبر كنى ( ۷۵) قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكَ إِنَّكَ لَن تَسْتَطِيعَ مَعِي صَبْرًا ﴿ ۷۵ ﴾ [موسى] گفت اگر از اين پس چيزى از تو پرسيدم ديگر با من همراهى مكن [و] از جانب من قطعا معذور خواهى بود ( ۷۶) قَالَ إِن سَأَلْتُكَ عَن شَيْءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِي قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّي عُذْرًا ﴿ ۷۶ ﴾ پس رفتند تا به اهل قريهاى رسيدند از مردم آنجا خوراكى خواستند و[لى آنها] از مهمان نمودن آن دو خوددارى كردند پس در آنجا ديوارى يافتند كه مىخواست فرو ريزد و [بنده ما] آن را استوار كرد [موسى] گفت اگر مىخواستى [مىتوانستى] براى آن مزدى بگيرى ( ۷۷) فَانطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَيَا أَهْلَ قَرْيَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن يُضَيِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِيهَا جِدَارًا يُرِيدُ أَنْ يَنقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَيْهِ أَجْرًا ﴿ ۷۷ ﴾ گفت اين [بار ديگر وقت] جدايى ميان من و توست به زودى تو را از تاويل آنچه كه نتوانستى بر آن صبر كنى آگاه خواهم ساخت ( ۷۸) قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ﴿ ۷۸ ﴾ اما كشتى از آن بينوايانى بود كه در دريا كار مىكردند خواستم آن را معيوب كنم [چرا كه] پيشاپيش آنان پادشاهى بود كه هر كشتى [درستى] را به زور مىگرفت ( ۷۹) أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا ﴿ ۷۹ ﴾ و اما نوجوان پدر و مادرش [هر دو] مؤمن بودند پس ترسيديم [مبادا] آن دو را به طغيان و كفر بكشد ( ۸۰) وَأَمَّا الْغُلَامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا ﴿ ۸۰ ﴾ پس خواستيم كه پروردگارشان آن دو را به پاكتر و مهربانتر از او عوض دهد ( ۸۱) فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا ﴿ ۸۱ ﴾ و اما ديوار از آن دو پسر [بچه] يتيم در آن شهر بود و زير آن گنجى متعلق به آن دو بود و پدرشان [مردى] نيكوكار بود پس پروردگار تو خواست آن دو [يتيم] به حد رشد برسند و گنجينه خود را كه رحمتى از جانب پروردگارت بود بيرون آورند و اين [كارها] را من خودسرانه انجام ندادم اين بود تاويل آنچه كه نتوانستى بر آن شكيبايى ورزى ( ۸۲) وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلَامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا ﴿ ۸۲ ﴾ و از تو در باره ذوالقرنين مىپرسند بگو به زودى چيزى از او براى شما خواهم خواند ( ۸۳) وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا ﴿ ۸۳ ﴾ ما در زمين به او امكاناتى داديم و از هر چيزى وسيلهاى بدو بخشيديم ( ۸۴) إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا ﴿ ۸۴ ﴾ تا راهى را دنبال كرد ( ۸۵) فَأَتْبَعَ سَبَبًا ﴿ ۸۵ ﴾ تا آنگاه كه به غروبگاه خورشيد رسيد به نظرش آمد كه [خورشيد] در چشمهاى گلآلود و سياه غروب مىكند و نزديك آن طايفهاى را يافت فرموديم اى ذوالقرنين [اختيار با توست] يا عذاب مىكنى يا در ميانشان [روش] نيكويى پيش مىگيرى ( ۸۶) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا ﴿ ۸۶ ﴾ گفت اما هر كه ستم ورزد عذابش خواهيم كرد سپس به سوى پروردگارش بازگردانيده مىشود آنگاه او را عذابى سختخواهد كرد ( ۸۷) قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا ﴿ ۸۷ ﴾ و اما هر كه ايمان آورد و كار شايسته كند پاداشى [هر چه] نيكوتر خواهد داشت و به فرمان خود او را به كارى آسان واخواهيم داشت ( ۸۸) وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاء الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا ﴿ ۸۸ ﴾ سپس راهى [ديگر] را دنبال كرد ( ۸۹) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿ ۸۹ ﴾ تا آنگاه كه به جايگاه برآمدن خورشيد رسيد [خورشيد] را [چنين] يافت كه بر قومى طلوع مىكرد كه براى ايشان در برابر آن پوششى قرار نداده بوديم ( ۹۰) حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَّمْ نَجْعَل لَّهُم مِّن دُونِهَا سِتْرًا ﴿ ۹۰ ﴾ اين چنين [مىرفت] و قطعا به خبرى كه پيش او بود احاطه داشتيم ( ۹۱) كَذَلِكَ وَقَدْ أَحَطْنَا بِمَا لَدَيْهِ خُبْرًا ﴿ ۹۱ ﴾ باز راهى را دنبال نمود ( ۹۲) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا ﴿ ۹۲ ﴾ تا وقتى به ميان دو سد رسيد در برابر آن دو [سد] طايفهاى را يافت كه نمىتوانستند هيچ زبانى را بفهمند ( ۹۳) حَتَّى إِذَا بَلَغَ بَيْنَ السَّدَّيْنِ وَجَدَ مِن دُونِهِمَا قَوْمًا لَّا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ قَوْلًا ﴿ ۹۳ ﴾ گفتند اى ذوالقرنين ياجوج و ماجوج سخت در زمين فساد مىكنند آيا [ممكن است] مالى در اختيار تو قرار دهيم تا ميان ما و آنان سدى قرار دهى ( ۹۴) قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا ﴿ ۹۴ ﴾ گفت آنچه پروردگارم به من در آن تمكن داده [از كمك مالى شما] بهتر است مرا با نيرويى [انسانى] يارى كنيد [تا] ميان شما و آنها سدى استوار قرار دهم ( ۹۵) قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا ﴿ ۹۵ ﴾ براى من قطعات آهن بياوريد تا آنگاه كه ميان دو كوه برابر شد گفت بدميد تا وقتى كه آن [قطعات] را آتش گردانيد گفت مس گداخته برايم بياوريد تا روى آن بريزم ( ۹۶) آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انفُخُوا حَتَّى إِذَا جَعَلَهُ نَارًا قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا ﴿ ۹۶ ﴾ [در نتيجه اقوام وحشى] نتوانستند از آن [مانع] بالا روند و نتوانستند آن را سوراخ كنند ( ۹۷) فَمَا اسْطَاعُوا أَن يَظْهَرُوهُ وَمَا اسْتَطَاعُوا لَهُ نَقْبًا ﴿ ۹۷ ﴾ گفت اين رحمتى از جانب پروردگار من است و[لى] چون وعده پروردگارم فرا رسد آن [سد] را درهم كوبد و وعده پروردگارم حق است ( ۹۸) قَالَ هَذَا رَحْمَةٌ مِّن رَّبِّي فَإِذَا جَاء وَعْدُ رَبِّي جَعَلَهُ دَكَّاء وَكَانَ وَعْدُ رَبِّي حَقًّا ﴿ ۹۸ ﴾ و در آن روز آنان را رها مىكنيم تا موجآسا بعضى با برخى درآميزند و [همين كه] در صور دميده شود همه آنها را گرد خواهيم آورد ( ۹۹) وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي بَعْضٍ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ﴿ ۹۹ ﴾ و آن روز جهنم را آشكارا به كافران بنماييم ( ۱۰۰) وَعَرَضْنَا جَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لِّلْكَافِرِينَ عَرْضًا ﴿ ۱۰۰ ﴾ [به] همان كسانى كه چشمان [بصيرت]شان از ياد من در پرده بود و توانايى شنيدن [حق] نداشتند ( ۱۰۱) الَّذِينَ كَانَتْ أَعْيُنُهُمْ فِي غِطَاء عَن ذِكْرِي وَكَانُوا لَا يَسْتَطِيعُونَ سَمْعًا ﴿ ۱۰۱ ﴾ آيا كسانى كه كفر ورزيدهاند پنداشتهاند كه [مىتوانند] به جاى من بندگانم را سرپرست بگيرند ما جهنم را آماده كردهايم تا جايگاه پذيرايى كافران باشد ( ۱۰۲) أَفَحَسِبَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَن يَتَّخِذُوا عِبَادِي مِن دُونِي أَوْلِيَاء إِنَّا أَعْتَدْنَا جَهَنَّمَ لِلْكَافِرِينَ نُزُلًا ﴿ ۱۰۲ ﴾ بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم ( ۱۰۳) قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا ﴿ ۱۰۳ ﴾ [آنان] كسانىاند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند ( ۱۰۴) الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا ﴿ ۱۰۴ ﴾ [آرى] آنان كسانىاند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد ( ۱۰۵) أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا ﴿ ۱۰۵ ﴾ اين جهنم سزاى آنان است چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند ( ۱۰۶) ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا ﴿ ۱۰۶ ﴾ بىگمان كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند باغهاى فردوس جايگاه پذيرايى آنان است ( ۱۰۷) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا ﴿ ۱۰۷ ﴾ جاودانه در آن خواهند بود و از آنجا درخواست انتقال نمىكنند ( ۱۰۸) خَالِدِينَ فِيهَا لَا يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلًا ﴿ ۱۰۸ ﴾ بگو اگر دريا براى كلمات پروردگارم مركب شود پيش از آنكه كلمات پروردگارم پايان پذيرد قطعا دريا پايان مىيابد هر چند نظيرش را به مدد [آن] بياوريم ( ۱۰۹) قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا ﴿ ۱۰۹ ﴾ بگو من هم مثل شما بشرى هستم و[لى] به من وحى مىشود كه خداى شما خدايى يگانه است پس هر كس به لقاى پروردگار خود اميد دارد بايد به كار شايسته بپردازد و هيچ كس را در پرستش پروردگارش شريك نسازد ( ۱۱۰) قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا ﴿ ۱۱۰ ﴾ سوره مريم به نام خداوند رحمتگر مهربان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ كافها يا عين صاد ( ۱) كهيعص ﴿ ۱ ﴾ [اين] يادى از رحمت پروردگار تو [در باره] بندهاش زكرياست ( ۲) ذِكْرُ رَحْمَةِ رَبِّكَ عَبْدَهُ زَكَرِيَّا ﴿ ۲ ﴾ آنگاه كه [زكريا] پروردگارش را آهسته ندا كرد ( ۳) إِذْ نَادَى رَبَّهُ نِدَاء خَفِيًّا ﴿ ۳ ﴾ گفت پروردگارا من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نااميد نبودهام ( ۴) قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا ﴿ ۴ ﴾ و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشينى] به من ببخش ( ۵) وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا ﴿ ۵ ﴾ كه از من ارث برد و از خاندان يعقوب [نيز] ارث برد و او را اى پروردگار من پسنديده گردان ( ۶) يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا ﴿ ۶ ﴾ اى زكريا ما تو را به پسرى كه نامش يحيى است مژده مىدهيم كه قبلا همنامى براى او قرار ندادهايم ( ۷) يَا زَكَرِيَّا إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ يَحْيَى لَمْ نَجْعَل لَّهُ مِن قَبْلُ سَمِيًّا ﴿ ۷ ﴾ گفت پروردگارا چگونه مرا پسرى خواهد بود و حال آنكه زنم نازاست و من از سالخوردگى ناتوان شدهام ( ۸) قَالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا وَقَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْكِبَرِ عِتِيًّا ﴿ ۸ ﴾ [فرشته] گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه اين [كار] بر من آسان است و تو را در حالى كه چيزى نبودى قبلا آفريدهام ( ۹) قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا ﴿ ۹ ﴾ گفت پروردگارا نشانهاى براى من قرار ده فرمود نشانه تو اين است كه سه شبانه [روز] با اينكه سالمى با مردم سخن نمىگويى ( ۱۰) قَالَ رَبِّ اجْعَل لِّي آيَةً قَالَ آيَتُكَ أَلَّا تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَيَالٍ سَوِيًّا ﴿ ۱۰ ﴾ پس از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد ( ۱۱) فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿ ۱۱ ﴾ اى يحيى كتاب [خدا] را به جد و جهد بگير و از كودكى به او نبوت داديم ( ۱۲) يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ﴿ ۱۲ ﴾ و [نيز] از جانب خود مهربانى و پاكى [به او داديم] و تقواپيشه بود ( ۱۳) وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا وَزَكَاةً وَكَانَ تَقِيًّا ﴿ ۱۳ ﴾ و با پدر و مادر خود نيكرفتار بود و زورگويى نافرمان نبود ( ۱۴) وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُن جَبَّارًا عَصِيًّا ﴿ ۱۴ ﴾ و درود بر او روزى كه زاده شد و روزى كه مىميرد و روزى كه زنده برانگيخته مىشود ( ۱۵) وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا ﴿ ۱۵ ﴾ و در اين كتاب از مريم ياد كن آنگاه كه از كسان خود در مكانى شرقى به كنارى شتافت ( ۱۶) وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا ﴿ ۱۶ ﴾ و در برابر آنان پردهاى بر خود گرفت پس روح خود را به سوى او فرستاديم تا به [شكل] بشرى خوشاندام بر او نمايان شد ( ۱۷) فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا ﴿ ۱۷ ﴾ [مريم] گفت اگر پرهيزگارى من از تو به خداى رحمان پناه مىبرم ( ۱۸) قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَن مِنكَ إِن كُنتَ تَقِيًّا ﴿ ۱۸ ﴾ گفت من فقط فرستاده پروردگار توام براى اينكه به تو پسرى پاكيزه ببخشم ( ۱۹) قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا ﴿ ۱۹ ﴾ گفت چگونه مرا پسرى باشد با آنكه دست بشرى به من نرسيده و بدكار نبودهام ( ۲۰) قَالَتْ أَنَّى يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا ﴿ ۲۰ ﴾ گفت [فرمان] چنين است پروردگار تو گفته كه آن بر من آسان است و تا او را نشانهاى براى مردم و رحمتى از جانب خويش قرار دهيم و [اين] دستورى قطعى بود ( ۲۱) قَالَ كَذَلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِّنَّا وَكَانَ أَمْرًا مَّقْضِيًّا ﴿ ۲۱ ﴾ پس [مريم] به او [=عيسى] آبستن شد و با او به مكان دورافتادهاى پناه جست ( ۲۲) فَحَمَلَتْهُ فَانتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا ﴿ ۲۲ ﴾ تا درد زايمان او را به سوى تنه درختخرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و يكسر فراموششده بودم ( ۲۳) فَأَجَاءهَا الْمَخَاضُ إِلَى جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَذَا وَكُنتُ نَسْيًا مَّنسِيًّا ﴿ ۲۳ ﴾ پس از زير [پاى] او [فرشته] وى را ندا داد كه غم مدار پروردگارت زير [پاى] تو چشمه آبى پديد آورده است ( ۲۴) فَنَادَاهَا مِن تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا ﴿ ۲۴ ﴾ و تنه درختخرما را به طرف خود [بگير و] بتكان بر تو خرماى تازه مىريزد ( ۲۵) وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا ﴿ ۲۵ ﴾ و بخور و بنوش و ديده روشن دار پس اگر كسى از آدميان را ديدى بگوى من براى [خداى] رحمان روزه نذر كردهام و امروز مطلقا با انسانى سخن نخواهم گفت ( ۲۶) فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنسِيًّا ﴿ ۲۶ ﴾ پس [مريم] در حالى كه او را در آغوش گرفته بود به نزد قومش آورد گفتند اى مريم به راستى كار بسيار ناپسندى مرتكب شدهاى ( ۲۷) فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا ﴿ ۲۷ ﴾ اى خواهر هارون پدرت مرد بدى نبود و مادرت [نيز] بدكاره نبود ( ۲۸) يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ﴿ ۲۸ ﴾ [مريم] به سوى [عيسى] اشاره كرد گفتند چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك استسخن بگوييم ( ۲۹) فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا ﴿ ۲۹ ﴾ [كودك] گفت منم بنده خدا به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است ( ۳۰) قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴿ ۳۰ ﴾ و هر جا كه باشم مرا با بركتساخته و تا زندهام به نماز و زكات سفارش كرده است ( ۳۱) وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا ﴿ ۳۱ ﴾ و مرا نسبت به مادرم نيكوكار كرده و زورگو و نافرمانم نگردانيده است ( ۳۲) وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا ﴿ ۳۲ ﴾ و درود بر من روزى كه زاده شدم و روزى كه مىميرم و روزى كه زنده برانگيخته مىشوم ( ۳۳) وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿ ۳۳ ﴾ اين است [ماجراى] عيسى پسر مريم [همان] گفتار درستى كه در آن شك مىكنند ( ۳۴) ذَلِكَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ قَوْلَ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ ﴿ ۳۴ ﴾ خدا را نسزد كه فرزندى برگيرد منزه است او چون كارى را اراده كند همين قدر به آن مىگويد موجود شو پس بىدرنگ موجود مىشود ( ۳۵) مَا كَانَ لِلَّهِ أَن يَتَّخِذَ مِن وَلَدٍ سُبْحَانَهُ إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿ ۳۵ ﴾ و در حقيقتخداست كه پروردگار من و پروردگار شماست پس او را بپرستيد اين است راه راست ( ۳۶) وَإِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ ﴿ ۳۶ ﴾ اما دستهها[ى گوناگون] از ميان آنها به اختلاف پرداختند پس واى بر كسانى كه كافر شدند از مشاهده روزى دهشتناك ( ۳۷) فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ ﴿ ۳۷ ﴾ چه شنوا و بينايند روزى كه به سوى ما مىآيند ولى ستمگران امروز در گمراهى آشكارند ( ۳۸) أَسْمِعْ بِهِمْ وَأَبْصِرْ يَوْمَ يَأْتُونَنَا لَكِنِ الظَّالِمُونَ الْيَوْمَ فِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ ﴿ ۳۸ ﴾ و آنان را از روز حسرت بيم ده آنگاه كه داورى انجام گيرد و حال آنكه آنها [اكنون] در غفلتند و سر ايمان آوردن ندارند ( ۳۹) وَأَنذِرْهُمْ يَوْمَ الْحَسْرَةِ إِذْ قُضِيَ الْأَمْرُ وَهُمْ فِي غَفْلَةٍ وَهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ﴿ ۳۹ ﴾ ماييم كه زمين را با هر كه در آن است به ميراث مىبريم و [همه] به سوى ما بازگردانيده مىشوند ( ۴۰) إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَمَنْ عَلَيْهَا وَإِلَيْنَا يُرْجَعُونَ ﴿ ۴۰ ﴾ و در اين كتاب به ياد ابراهيم پرداز زيرا او پيامبرى بسيار راستگوى بود ( ۴۱) وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿ ۴۱ ﴾ چون به پدرش گفت پدر جان چرا چيزى را كه نمىشنود و نمىبيند و از تو چيزى را دور نمىكند مىپرستى ( ۴۲) إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنكَ شَيْئًا ﴿ ۴۲ ﴾ اى پدر به راستى مرا از دانش [وحى حقايقى به دست] آمده كه تو را نيامده است پس از من پيروى كن تا تو را به راهى راست هدايت نمايم ( ۴۳) يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا ﴿ ۴۳ ﴾ پدر جان شيطان را مپرست كه شيطان [خداى] رحمان را عصيانگر است ( ۴۴) يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا ﴿ ۴۴ ﴾ پدر جان من مىترسم از جانب [خداى] رحمان عذابى به تو رسد و تو يار شيطان باشى ( ۴۵) يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَن يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا ﴿ ۴۵ ﴾ گفت اى ابراهيم آيا تو از خدايان من متنفرى اگر باز نايستى تو را سنگسار خواهم كرد و [برو] براى مدتى طولانى از من دور شو ( ۴۶) قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْراهِيمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا ﴿ ۴۶ ﴾ [ابراهيم] گفت درود بر تو باد به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است ( ۴۷) قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا ﴿ ۴۷ ﴾ و از شما و [از] آنچه غير از خدا مىخوانيد كناره مىگيرم و پروردگارم را مىخوانم اميدوارم كه در خواندن پروردگارم نااميد نباشم ( ۴۸) وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاء رَبِّي شَقِيًّا ﴿ ۴۸ ﴾ و چون از آنها و [از] آنچه به جاى خدا مىپرستيدند كناره گرفت اسحاق و يعقوب را به او عطا كرديم و همه را پيامبر گردانيديم ( ۴۹) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا ﴿ ۴۹ ﴾ و از رحمتخويش به آنان ارزانى داشتيم و ذكر خير بلندى برايشان قرار داديم ( ۵۰) وَوَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَجَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا ﴿ ۵۰ ﴾ و در اين كتاب از موسى ياد كن زيرا كه او پاكدل و فرستادهاى پيامبر بود ( ۵۱) وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۱ ﴾ و از جانب راست طور او را ندا داديم و در حالى كه با وى راز گفتيم او را به خود نزديك ساختيم ( ۵۲) وَنَادَيْنَاهُ مِن جَانِبِ الطُّورِ الْأَيْمَنِ وَقَرَّبْنَاهُ نَجِيًّا ﴿ ۵۲ ﴾ و به رحمتخويش برادرش هارون پيامبر را به او بخشيديم ( ۵۳) وَوَهَبْنَا لَهُ مِن رَّحْمَتِنَا أَخَاهُ هَارُونَ نَبِيًّا ﴿ ۵۳ ﴾ و در اين كتاب از اسماعيل ياد كن زيرا كه او درستوعده و فرستادهاى پيامبر بود ( ۵۴) وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۴ ﴾ و خاندان خود را به نماز و زكات فرمان مىداد و همواره نزد پروردگارش پسنديده[رفتار] بود ( ۵۵) وَكَانَ يَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ وَكَانَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِيًّا ﴿ ۵۵ ﴾ و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود ( ۵۶) وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَّبِيًّا ﴿ ۵۶ ﴾ و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا داديم ( ۵۷) وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا ﴿ ۵۷ ﴾ آنان كسانى از پيامبران بودند كه خداوند بر ايشان نعمت ارزانى داشت از فرزندان آدم بودند و از كسانى كه همراه نوح [بر كشتى] سوار كرديم و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانى كه [آنان را] هدايت نموديم و برگزيديم [و] هر گاه آيات [خداى] رحمان بر ايشان خوانده مىشد سجدهكنان و گريان به خاك مىافتادند ( ۵۸) أُوْلَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِم مِّنَ النَّبِيِّينَ مِن ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِن ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَن خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا ﴿ ۵۸ ﴾ آنگاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد ( ۵۹) فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا ﴿ ۵۹ ﴾ مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند كه آنان به بهشت درمىآيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت ( ۶۰) إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا يُظْلَمُونَ شَيْئًا ﴿ ۶۰ ﴾ باغهاى جاودانى كه [خداى] رحمان به بندگانش در جهان ناپيدا وعده داده است در حقيقت وعده او انجامشدنى است ( ۶۱) جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِي وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كَانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا ﴿ ۶۱ ﴾ در آنجا سخن بيهودهاى نمىشنوند جز درود و روزىشان صبح و شام در آنجا [آماده] است ( ۶۲) لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا وَلَهُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَعَشِيًّا ﴿ ۶۲ ﴾ اين همان بهشتى است كه به هر يك از بندگان ما كه پرهيزگار باشند به ميراث مىدهيم ( ۶۳) تِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِي نُورِثُ مِنْ عِبَادِنَا مَن كَانَ تَقِيًّا ﴿ ۶۳ ﴾ و [ما فرشتگان] جز به فرمان پروردگارت نازل نمىشويم آنچه پيش روى ما و آنچه پشتسر ما و آنچه ميان اين دو است [همه] به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموشكار نبوده است ( ۶۴) وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا ﴿ ۶۴ ﴾ پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است پس او را بپرست و در پرستش او شكيبا باش آيا براى او همنامى مىشناسى ( ۶۵) رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا فَاعْبُدْهُ وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سَمِيًّا ﴿ ۶۵ ﴾ و انسان مىگويد آيا وقتى بميرم راستى زنده [از قبر] بيرون آورده مىشوم ( ۶۶) وَيَقُولُ الْإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا ﴿ ۶۶ ﴾ آيا انسان به ياد نمىآورد كه ما او را قبلا آفريدهايم و حال آنكه چيزى نبوده است ( ۶۷) أَوَلَا يَذْكُرُ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا ﴿ ۶۷ ﴾ پس به پروردگارت سوگند كه آنها را با شياطين محشور خواهيم ساختسپس در حالى كه به زانو درآمدهاند آنان را گرداگرد دوزخ حاضر خواهيم كرد ( ۶۸) فَوَرَبِّكَ لَنَحْشُرَنَّهُمْ وَالشَّيَاطِينَ ثُمَّ لَنُحْضِرَنَّهُمْ حَوْلَ جَهَنَّمَ جِثِيًّا ﴿ ۶۸ ﴾ آنگاه از هر دستهاى كسانى از آنان را كه بر [خداى] رحمان سركشتر بودهاند بيرون خواهيم كشيد ( ۶۹) ثُمَّ لَنَنزِعَنَّ مِن كُلِّ شِيعَةٍ أَيُّهُمْ أَشَدُّ عَلَى الرَّحْمَنِ عِتِيًّا ﴿ ۶۹ ﴾ پس از آن به كسانى كه براى درآمدن به [جهنم] سزاوارترند خود داناتريم ( ۷۰) ثُمَّ لَنَحْنُ أَعْلَمُ بِالَّذِينَ هُمْ أَوْلَى بِهَا صِلِيًّا ﴿ ۷۰ ﴾ و هيچ كس از شما نيست مگر [اينكه] در آن وارد مىگردد اين [امر] همواره بر پروردگارت حكمى قطعى است ( ۷۱) وَإِن مِّنكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَى رَبِّكَ حَتْمًا مَّقْضِيًّا ﴿ ۷۱ ﴾ آنگاه كسانى را كه پرهيزگار بودهاند مىرهانيم و ستمگران را به زانو درافتاده در [دوزخ] رها مىكنيم ( ۷۲) ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوا وَّنَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيًّا ﴿ ۷۲ ﴾ و چون آيات روشن ما بر آنان خوانده شود كسانى كه كفر ورزيدهاند به آنان كه ايمان آوردهاند مىگويند كدام يك از [ما] دو گروه جايگاهش بهتر و محفلش آراستهتر است ( ۷۳) وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا أَيُّ الْفَرِيقَيْنِ خَيْرٌ مَّقَامًا وَأَحْسَنُ نَدِيًّا ﴿ ۷۳ ﴾ و چه بسيار نسلها را پيش از آنان نابود كرديم كه اثاثى بهتر و ظاهرى فريباتر داشتند ( ۷۴) وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَحْسَنُ أَثَاثًا وَرِئْيًا ﴿ ۷۴ ﴾ بگو هر كه در گمراهى است [خداى] رحمان به او تا زمانى مهلت مىدهد تا وقتى آنچه به آنان وعده داده مىشود يا عذاب يا روز رستاخيز را ببينند پس به زودى خواهند دانست جايگاه چه كسى بدتر و سپاهش ناتوانتر است ( ۷۵) قُلْ مَن كَانَ فِي الضَّلَالَةِ فَلْيَمْدُدْ لَهُ الرَّحْمَنُ مَدًّا حَتَّى إِذَا رَأَوْا مَا يُوعَدُونَ إِمَّا الْعَذَابَ وَإِمَّا السَّاعَةَ فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ شَرٌّ مَّكَانًا وَأَضْعَفُ جُندًا ﴿ ۷۵ ﴾ و خداوند كسانى را كه هدايتيافتهاند بر هدايتشان مىافزايد و نيكيهاى ماندگار نزد پروردگارت از حيث پاداش بهتر و خوشفرجامتر است ( ۷۶) وَيَزِيدُ اللَّهُ الَّذِينَ اهْتَدَوْا هُدًى وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ مَّرَدًّا ﴿ ۷۶ ﴾ آيا ديدى آن كسى را كه به آيات ما كفر ورزيد و گفت قطعا به من مال و فرزند [بسيار] داده خواهد شد ( ۷۷) أَفَرَأَيْتَ الَّذِي كَفَرَ بِآيَاتِنَا وَقَالَ لَأُوتَيَنَّ مَالًا وَوَلَدًا ﴿ ۷۷ ﴾ آيا بر غيب آگاه شده يا از [خداى] رحمان عهدى گرفته است ( ۷۸) أَاطَّلَعَ الْغَيْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿ ۷۸ ﴾ نه چنين است به زودى آنچه را مىگويد مىنويسيم و عذاب را براى او خواهيم افزود ( ۷۹) كَلَّا سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ وَنَمُدُّ لَهُ مِنَ الْعَذَابِ مَدًّا ﴿ ۷۹ ﴾ و آنچه را مىگويد از او به ارث مىبريم و تنها به سوى ما خواهد آمد ( ۸۰) وَنَرِثُهُ مَا يَقُولُ وَيَأْتِينَا فَرْدًا ﴿ ۸۰ ﴾ و به جاى خدا معبودانى اختيار كردند تا براى آنان [مايه] عزت باشد ( ۸۱) وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِّيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا ﴿ ۸۱ ﴾ نه چنين است به زودى [آن معبودان] عبادت ايشان را انكار مىكنند و دشمن آنان مىگردند ( ۸۲) كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ﴿ ۸۲ ﴾ آيا ندانستى كه ما شيطانها را بر كافران گماشتهايم تا آنان را [به گناهان] تحريك كنند ( ۸۳) أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا ﴿ ۸۳ ﴾ پس بر ضد آنان شتاب مكن كه ما [روزها] را براى آنها شماره مىكنيم ( ۸۴) فَلَا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ إِنَّمَا نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا ﴿ ۸۴ ﴾ [ياد كن] روزى را كه پرهيزگاران را به سوى [خداى] رحمان گروه گروه محشور مىكنيم ( ۸۵) يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا ﴿ ۸۵ ﴾ و مجرمان را با حال تشنگى به سوى دوزخ مىرانيم ( ۸۶) وَنَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا ﴿ ۸۶ ﴾ [آنان] اختيار شفاعت را ندارند جز آن كس كه از جانب [خداى] رحمان پيمانى گرفته است ( ۸۷) لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِندَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا ﴿ ۸۷ ﴾ و گفتند [خداى] رحمان فرزندى اختيار كرده است ( ۸۸) وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا ﴿ ۸۸ ﴾ واقعا چيز زشتى را [بر زبان] آورديد ( ۸۹) لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئًا إِدًّا ﴿ ۸۹ ﴾ چيزى نمانده است كه آسمانها از اين [سخن] بشكافند و زمين چاك خورد و كوهها به شدت فرو ريزند ( ۹۰) تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَتَنشَقُّ الْأَرْضُ وَتَخِرُّ الْجِبَالُ هَدًّا ﴿ ۹۰ ﴾ از اينكه براى [خداى] رحمان فرزندى قايل شدند ( ۹۱) أَن دَعَوْا لِلرَّحْمَنِ وَلَدًا ﴿ ۹۱ ﴾ [خداى] رحمان را نسزد كه فرزندى اختيار كند ( ۹۲) وَمَا يَنبَغِي لِلرَّحْمَنِ أَن يَتَّخِذَ وَلَدًا ﴿ ۹۲ ﴾ هر كه در آسمانها و زمين است جز بندهوار به سوى [خداى] رحمان نمىآيد ( ۹۳) إِن كُلُّ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ إِلَّا آتِي الرَّحْمَنِ عَبْدًا ﴿ ۹۳ ﴾ و يقينا آنها را به حساب آورده و به دقتشماره كرده است ( ۹۴) لَقَدْ أَحْصَاهُمْ وَعَدَّهُمْ عَدًّا ﴿ ۹۴ ﴾ و روز قيامت همه آنها تنها به سوى او خواهند آمد ( ۹۵) وَكُلُّهُمْ آتِيهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَرْدًا ﴿ ۹۵ ﴾ كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند به زودى [خداى] رحمان براى آنان محبتى [در دلها] قرار مىدهد ( ۹۶) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ﴿ ۹۶ ﴾ در حقيقت ما اين [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختيم تا پرهيزگاران را بدان نويد و مردم ستيزهجو را بدان بيم دهى ( ۹۷) فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا ﴿ ۹۷ ﴾ و چه بسيار نسلها كه پيش از آنان هلاك كرديم آيا كسى از آنان را مىيابى يا صدايى از ايشان مىشنوى ( ۹۸) وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هَلْ تُحِسُّ مِنْهُم مِّنْ أَحَدٍ أَوْ تَسْمَعُ لَهُمْ رِكْزًا ﴿ ۹۸ ﴾ سوره طه به نام خداوند رحمتگر مهربان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ طه ( ۱) طه ﴿ ۱ ﴾ قرآن را بر تو نازل نكرديم تا به رنج افتى ( ۲) مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى ﴿ ۲ ﴾ جز اينكه براى هر كه مىترسد پندى باشد ( ۳) إِلَّا تَذْكِرَةً لِّمَن يَخْشَى ﴿ ۳ ﴾ [كتابى است] نازل شده از جانب كسى كه زمين و آسمانهاى بلند را آفريده است ( ۴) تَنزِيلًا مِّمَّنْ خَلَقَ الْأَرْضَ وَالسَّمَاوَاتِ الْعُلَى ﴿ ۴ ﴾ خداى رحمان كه بر عرش استيلا يافته است ( ۵) الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى ﴿ ۵ ﴾ آنچه در آسمانها و آنچه در زمين و آنچه ميان آن دو و آنچه زير خاك است از آن اوست ( ۶) لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَا تَحْتَ الثَّرَى ﴿ ۶ ﴾ و اگر سخن به آواز گويى او نهان و نهانتر را مىداند ( ۷) وَإِن تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿ ۷ ﴾ خدايى كه جز او معبودى نيست [و] نامهاى نيكو به او اختصاص دارد ( ۸) اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْأَسْمَاء الْحُسْنَى ﴿ ۸ ﴾ و آيا خبر موسى به تو رسيد ( ۹) وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى ﴿ ۹ ﴾ هنگامى كه آتشى ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشى ديدم اميد كه پارهاى از آن براى شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم ( ۱۰) إِذْ رَأَى نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ﴿ ۱۰ ﴾ پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اى موسى ( ۱۱) فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي يَا مُوسَى ﴿ ۱۱ ﴾ اين منم پروردگار تو پاىپوش خويش بيرون آور كه تو در وادى مقدس طوى هستى ( ۱۲) إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ﴿ ۱۲ ﴾ و من تو را برگزيدهام پس بدانچه وحى مىشود گوش فرا ده ( ۱۳) وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى ﴿ ۱۳ ﴾ منم من خدايى كه جز من خدايى نيست پس مرا پرستش كن و به ياد من نماز برپا دار ( ۱۴) إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي ﴿ ۱۴ ﴾ در حقيقت قيامت فرارسنده است مىخواهم آن را پوشيده دارم تا هر كسى به [موجب] آنچه مىكوشد جزا يابد ( ۱۵) إِنَّ السَّاعَةَ ءاَتِيَةٌ أَكَادُ أُخْفِيهَا لِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا تَسْعَى ﴿ ۱۵ ﴾ پس هرگز نبايد كسى كه به آن ايمان ندارد و از هوس خويش پيروى كرده است تو را از [ايمان به] آن باز دارد كه هلاك خواهى شد ( ۱۶) فَلاَ يَصُدَّنَّكَ عَنْهَا مَنْ لاَ يُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَى ﴿ ۱۶ ﴾ و اى موسى در دست راست تو چيست ( ۱۷) وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى ﴿ ۱۷ ﴾ گفت اين عصاى من است بر آن تكيه مىدهم و با آن براى گوسفندانم برگ مى تكانم و كارهاى ديگرى هم براى من از آن برمىآيد ( ۱۸) قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى ﴿ ۱۸ ﴾ فرمود اى موسى آن را بينداز ( ۱۹) قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى ﴿ ۱۹ ﴾ پس آن را انداخت و ناگاه مارى شد كه به سرعت مىخزيد ( ۲۰) فَأَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى ﴿ ۲۰ ﴾ فرمود آن را بگير و مترس به زودى آن را به حال نخستينش بازخواهيم گردانيد ( ۲۱) قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى ﴿ ۲۱ ﴾ و دستخود را به پهلويت ببر سپيد بىگزند برمىآيد [اين] معجزهاى ديگر است ( ۲۲) وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى ﴿ ۲۲ ﴾ تا به تو معجزات بزرگ خود را بنمايانيم ( ۲۳) لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى ﴿ ۲۳ ﴾ به سوى فرعون برو كه او به سركشى برخاسته است ( ۲۴) اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿ ۲۴ ﴾ گفت پروردگارا سينهام را گشاده گردان ( ۲۵) قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي ﴿ ۲۵ ﴾ و كارم را براى من آسان ساز ( ۲۶) وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي ﴿ ۲۶ ﴾ و از زبانم گره بگشاى ( ۲۷) وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي ﴿ ۲۷ ﴾ [تا] سخنم را بفهمند ( ۲۸) يَفْقَهُوا قَوْلِي ﴿ ۲۸ ﴾ و براى من دستيارى از كسانم قرار ده ( ۲۹) وَاجْعَل لِّي وَزِيرًا مِّنْ أَهْلِي ﴿ ۲۹ ﴾ هارون برادرم را ( ۳۰) هَارُونَ أَخِي ﴿ ۳۰ ﴾ پشتم را به او استوار كن ( ۳۱) اشْدُدْ بِهِ أَزْرِي ﴿ ۳۱ ﴾ و او را شريك كارم گردان ( ۳۲) وَأَشْرِكْهُ فِي أَمْرِي ﴿ ۳۲ ﴾ تا تو را فراوان تسبيح گوييم ( ۳۳) كَيْ نُسَبِّحَكَ كَثِيرًا ﴿ ۳۳ ﴾ و بسيار به ياد تو باشيم ( ۳۴) وَنَذْكُرَكَ كَثِيرًا ﴿ ۳۴ ﴾ زيرا تو همواره به [حال] ما بينايى ( ۳۵) إِنَّكَ كُنتَ بِنَا بَصِيرًا ﴿ ۳۵ ﴾ فرمود اى موسى خواستهات به تو داده شد ( ۳۶) قَالَ قَدْ أُوتِيتَ سُؤْلَكَ يَا مُوسَى ﴿ ۳۶ ﴾ و به راستى بار ديگر [هم] بر تو منت نهاديم ( ۳۷) وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَيْكَ مَرَّةً أُخْرَى ﴿ ۳۷ ﴾ هنگامى كه به مادرت آنچه را كه [بايد] وحى مىشد وحى كرديم ( ۳۸) إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى ﴿ ۳۸ ﴾ كه او را در صندوقچهاى بگذار سپس در دريايش افكن تا دريا [=رود نيل] او را به كرانه اندازد [و] دشمن من و دشمن وى او را برگيرد و مهرى از خودم بر تو افكندم تا زير نظر من پرورش يابى ( ۳۹) أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ يَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِّي وَعَدُوٌّ لَّهُ وَأَلْقَيْتُ عَلَيْكَ مَحَبَّةً مِّنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَيْنِي ﴿ ۳۹ ﴾ آنگاه كه خواهر تو مىرفت و مىگفت آيا شما را بر كسى كه عهدهدار او گردد دلالت كنم پس تو را به سوى مادرت بازگردانيديم تا ديدهاش روشن شود و غم نخورد و [سپس] شخصى را كشتى و [ما] تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالى چند در ميان اهل مدين ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر [و مقتضى] آمدى ( ۴۰) إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَن يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى ﴿ ۴۰ ﴾ و تو را براى خود پروردم ( ۴۱) وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي ﴿ ۴۱ ﴾ تو و برادرت معجزههاى مرا [براى مردم] ببريد و در يادكردن من سستى مكنيد ( ۴۲) اذْهَبْ أَنتَ وَأَخُوكَ بِآيَاتِي وَلَا تَنِيَا فِي ذِكْرِي ﴿ ۴۲ ﴾ به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته ( ۴۳) اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى ﴿ ۴۳ ﴾ و با او سخنى نرم گوييد شايد كه پند پذيرد يا بترسد ( ۴۴) فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشَى ﴿ ۴۴ ﴾ آن دو گفتند پروردگارا ما مىترسيم كه [او] آسيبى به ما برساند يا آنكه سركشى كند ( ۴۵) قَالَا رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَن يَفْرُطَ عَلَيْنَا أَوْ أَن يَطْغَى ﴿ ۴۵ ﴾ فرمود مترسيد من همراه شمايم مىشنوم و مىبينم ( ۴۶) قَالَ لَا تَخَافَا إِنَّنِي مَعَكُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى ﴿ ۴۶ ﴾ پس به سوى او برويد و بگوييد ما دو فرستاده پروردگار توايم پس فرزندان اسرائيل را با ما بفرست و عذابشان مكن به راستى ما براى تو از جانب پروردگارت معجزهاى آوردهايم و بر هر كس كه از هدايت پيروى كند درود باد ( ۴۷) فَأْتِيَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَسُولَا رَبِّكَ فَأَرْسِلْ مَعَنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ قَدْ جِئْنَاكَ بِآيَةٍ مِّن رَّبِّكَ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ﴿ ۴۷ ﴾ در حقيقت به سوى ما وحى آمده كه عذاب بر كسى است كه تكذيب كند و روى گرداند ( ۴۸) إِنَّا قَدْ أُوحِيَ إِلَيْنَا أَنَّ الْعَذَابَ عَلَى مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ﴿ ۴۸ ﴾ [فرعون] گفت اى موسى پروردگار شما دو تن كيست ( ۴۹) قَالَ فَمَن رَّبُّكُمَا يَا مُوسَى ﴿ ۴۹ ﴾ گفت پروردگار ما كسى است كه هر چيزى را خلقتى كه درخور اوست داده سپس آن را هدايت فرموده است ( ۵۰) قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى ﴿ ۵۰ ﴾ گفتحال نسلهاى گذشته چون است ( ۵۱) قَالَ فَمَا بَالُ الْقُرُونِ الْأُولَى ﴿ ۵۱ ﴾ گفت علم آن در كتابى نزد پروردگار من است پروردگارم نه خطا مىكند و نه فراموش مىنمايد ( ۵۲) قَالَ عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي فِي كِتَابٍ لَّا يَضِلُّ رَبِّي وَلَا يَنسَى ﴿ ۵۲ ﴾ همان كسى كه زمين را برايتان گهوارهاى ساخت و براى شما در آن راهها ترسيم كرد و از آسمان آبى فرود آورد پس به وسيله آن رستنيهاى گوناگون جفت جفت بيرون آورديم ( ۵۳) الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَسَلَكَ لَكُمْ فِيهَا سُبُلًا وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّن نَّبَاتٍ شَتَّى ﴿ ۵۳ ﴾ بخوريد و دامهايتان را بچرانيد كه قطعا در اينها براى خردمندان نشانههايى است ( ۵۴) كُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّأُوْلِي النُّهَى ﴿ ۵۴ ﴾ از اين [زمين] شما را آفريدهايم در آن شما را بازمىگردانيم و بار ديگر شما را از آن بيرون مىآوريم ( ۵۵) مِنْهَا خَلَقْنَاكُمْ وَفِيهَا نُعِيدُكُمْ وَمِنْهَا نُخْرِجُكُمْ تَارَةً أُخْرَى ﴿ ۵۵ ﴾ در حقيقت [ما] همه آيات خود را به [فرعون] نشان داديم ولى [او آنها را] دروغ پنداشت و نپذيرفت ( ۵۶) وَلَقَدْ أَرَيْنَاهُ آيَاتِنَا كُلَّهَا فَكَذَّبَ وَأَبَى ﴿ ۵۶ ﴾ گفت اى موسى آمدهاى تا با سحر خود ما را از سرزمينمان بيرون كنى ( ۵۷) قَالَ أَجِئْتَنَا لِتُخْرِجَنَا مِنْ أَرْضِنَا بِسِحْرِكَ يَا مُوسَى ﴿ ۵۷ ﴾ ما [هم] قطعا |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
التماس دعا
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|