جمعه, 28 ارديبهشت 1403

 



موضوع: اندر حکایات جنت؛ برزخ و دوزخ.

اندر حکایات جنت؛ برزخ و دوزخ. 10 سال 9 ماه ago #16670

روایت کنند در ازمنه کهن شهری بود؛ که او را طهران گفتندی؛ واندر آن از هر چه خواستی به وفور یافتی. الغرض مکاتیب بسیار نیز در آن موجود بودی با نامها و نشانهای غریب که این نامها شنیدن دارد. یکی آزاد بودی که در اصل علم اندر آن مازاد بودی. دیگری را غیر انتفاعی خواندی ؛ که تا این وقت معلوم نیامد اگر نفعی ندارد به چه روی علم گشتی نگو این اسم مصغر است از بهر آنکه خوانندگان را آزاری نرسد از جهت اطاله کلام که در اصل این نام برگرفته از مصرعی است : «نیست غیر از انتفاعم مقصدی» که از این مصرع به جهت امر «ابریوی یشن»۱ که مفهومی است از جهت تصغیر واژه ها و کلمات؛ لذا واژه گان غیر و انتفاع را بگزیدی و با یای نسبت غیر انتفاعی گفتی که موسسین اینگونه مکاتیب شنوندگان را نوعی موجود که آن را «گاگول»۲ گفتندی؛ فرض کردی از جهت امر مبارک کلاه گذاری که نوعی مراسم اجتماعی دامنگیر بود در آن ازمنه. الغرض در این میان مکتبی بودی خویش فرما با مسمایی عجیب که آن را مکتب جامع علمی کاربردی نام نهادندی. که خود حکایاتی دارد دیدنی و شنیدنی.
باری مکتب اخیر خود دارای «برنچ» ۳ ها و «ساب» ۴ ها بودی که این برنچها نه برنج بودی که خوردی و اشکم را متورم کردی و نه نوعی ابزار و آلات که از خودش صدا در کند. بلکه زیر شاخه محسوب گشتی که یکی از این زیر شاخه ها را که به نام واحد یاد کردی سیزده گفتی که همان سینزده با کلاس است.
فی الجمله اندر میان تمامت زیر شاخه های جامعت علمی کاربردی؛ مکتب اخیر عتیقه ای بود عجایب الغرایب؛ که اندر دو عمارت بودی؛ یکی را زردهشت گفتندی که نام یکی از «مسنجر»۵ های شبکه الهی بودی و دویم دیگر عمارت ملایی بود که در تعدد مسمای آن اقوال بسیار است. تنی چند از مریدان مُلایی گفتی ؛ تنی چند مولایی و اخیرا هم در متون کهن پس از غور بسیار مسمای مَلایی عیان گردید که معلوم نیامد آن را علت چه باشد به هر روی تفاوتی نکند چون با هر نام که باشد توفیری نکند در ماهیت این مکتب.
این مکتب امیری داشت که او را لقبی بود که تا این زمان معلوم نگشتی به چه معنا بودی. این لقب نه از جنس القاب ازمنه باستان که با سلطنه و دوله و ملک و ممالک همراه گشتی نبودی بل کلمتی بود با این شمایل «الدکتور» که هنگامی با نام او همراه گشتی عظیم اعجاب برانگیز بودی «الدکتور جاوید مهر» که خود ترکیبی دارد نیازمند محافل روحانی و عرفانی از جهت امر اسطرلاب انجم و کواکب از جهت عیان نمودن معنای این مسما. الغرض این دکتور حکم امارت خویش از مستوره ای صفاپو نام دارد که خود دردانه ای است در انواع و اقسام فنون و هنرها. هر چند چونان شهاب ثاقب هر ۷۶ سال یکبار خودی نشان دادی و نهان گشتی.
اندر عمارات منسوب به این مکتب که هر یک در اشکوبات متعدد بنا گشتندی؛ در هر «اشکوب»۶ حجرات متعددی بودی. از جهت نمونه در عمارت زردهشت کلهم اجمعین با اندکی تساهل و تسامح رفرمیستانه (اصلاح طلبی اسبقانه) شش اشکوب بودی که به هنگام تعلیم و تعلم در هر حجره چونان کندوی بستگان سببی «هاچ»۷ که از نسل «هانی بیز»۸ های از ما «بختران»۹ بود؛ چنان اقسام «نویز»۱۰ های وطنی از هر جنس وجود داشت که تو گفتی در دم «دسیبل»۱۱ شان دمار از گوش فلک درخواهد آورد که آورد. بیچاره مربیان که لاجرم در یک حجره چند در چند باید به این بستگان هاچ هانی بیز مباحث و مطالب علمی به صور شیر در شیر بنمایند تا بعد از چند مرحله که آن را ترم گفتندی از تعلیم فارغ شدی و سیاهکی مدرک نام از جهت ارتقاي نفقه ماهانه گرفتی که معلوم نبود این نفقه چه بود که اگر کم گشتی دل مریدان پر از غم گشتی. عمارت دیگر ملایی با پنج اشکوب نیز وضعیتی بهتر از عمارت زردهشت نداشت . اندر آن نیز مریدان هاچ گون از هر دو جنس نسوان و مردان موجود بودی و هجرات را مملو نمودی .
به هر روی چیزی که اندر میان عجیب بود تعین یکباره سه جایگاه وعده فرموده الهی در یک زمان در این عمارات بود که خود عجایب هفتگانه مشهور را در جیب کوچک چپ عقب شلوارش نهان می نمود.
این سه جایگاه یعنی جنت و برزخ و دوزخ بودی که به قول شاعر گرانمایه و شیرین سخن میرزا دانیال طهرانی:
عجایب سازه ای دیدم به طهران/ تو گویی وعده حق است در آن.
یکی جنت بود دوم چو برزخ / سوم دوزخ در آن گشتی ببم جان.
حکایتهای این جای سه گانه/ شنیدن دارد ای دلدار پنهان.
...................
مگر می شود در یک زمان در سازه ای به این «کمپرس »۱۲گونگی هم جنت و هم برزخ و هم دوزخ سبحان تبلور یابد.؟
مولانا الدکتور جاوید مهر را پرسیدند : مگر می شود که بشود؟ گفت آن صاحب کرامت: ما کردیم شد.
الغرض از تمامی بلاد عالم؛ عالمانی جمع آمدند تا علت العلل و سبب را بیابند و چون وارسی دقیق کردند به راز آن پی بردند. آلاتی دیدند که یگانه بودی و «جاست» ۱۳اندر حجره قطب الواحدین به تلق تلوق خود مشغول و اسپلیت یا خنک کن گازی نام داشت که این دکتور از جهت مهربانی بیش ار وفور خویش راهکی از این خنک کن به حجره زیر خویش باز نمودی تا مولانا نبی یان را نیز تمتعی از آن برسد ؛ بمیرم الهی عجب مهربان باشد این دکتور جاوید مهر که خلق از وجودش در آسایشند مخصوصا خلق منتسب که خود حکایتی باشد. این که گفته آمد جنت باشد . ناگفته ناید که از رشحات این ابزار تنی چند از مریدان وابسته و پیوسته همانند مولانا رستم خان و ... بهره دارند که خوشا به حالشان. ای کاش ما هم یک مرید بودیم از نوع نزدیک و «کلوزآپ»۱۴.
برزخ را نیز چنین تعریف کنند که حجره ای بود حایل بین حجره این دکتور و حجرات دوزخی که جایگاه مربیان و مدرسان بی بضاعت و بینوا بودی که معلوم نیامدی گرم است یا سرد که گرما و سرمای آن وابسته بود به زور جنت دکتور یا دوزخ مریدان.
از این به بعد و بلافصل از آن حجرات دوزخیان به جلوه آیند که پیشتر به کندوی هانی بیزان تعریف شدند. حقا که دوزخی باشند این حجرات . معلوم بود که اهالی آن از جمله گناهکاران بد قلق تاریخند که اینگونه اندراین حجرات معذبند. که تنی چند از این معذبین تعدادی از نسوان پر حرفند که نه تنها در تولید انواع و اقسام صدا حرف اول را می زنند بلکه در تولید آتش محترقه برای این دوزخها نیز با ملکهای عذاب همکاری صمیمانه ای دارند و این آتش محترقه همان غیبتها و تهمتهای مذموم الهی است که مایه و هیزم دوزخ آخرت خواهد بود که در اینجا این ملکهای عذاب طرح کاد خود را طی می نمایند .
باری محرومترین قشر این سازه ها مدرسان و اساتیذ مظلوم هستند که مجنون وار و «آچمز»۱۵ گونه بین جنت و برزخ و دوزخ مدام در طی طریقند نه بهشتی اند نه برزخی و نه دوزخی که در این باره همان میرزا دانیال طهرانی چنین سروده است.
تو ما را رهنمایی ای مدرس/ به جنت رهگشایی ای مدرس
ولی از بخت بد در جا بماندی/ چرا پا در هوایی ای مدرس
تو ما را سوی خوشبختی بخواندی/ ولی در ناکجایی ای مدرس
قسم بر قطب جاوید محبت/تو هم برزخ بهایی ای مدرس.
............................................................................................................
این بود حکایات جنت و برزخ و دوزخ که گفته آمد. باقی بقای عمرتان
............................................................................................................
۱ - مخفف را گویند به زبان اجانب
۲ - نوعی جاندار جانور گون انسان نما
۳ - شاخه باشد به زبان همان اجانب
۴ - زیر شاخه باشد به زبان همان اجانب
۵ - پیامبر باشد به زبان همان اجانب ibid
۶ - طبقه باشد در ساختمان یا عمارت
۷ - نوعی زنبور باشد که ننه اش را مفقود نمودی.
۸ - بستگان چشم آبی زنبورهای ننه مرده ی خودمانی
۹ - بهتران باشد به زبان برازجانیان
۱۰ - صدا باشد به زبان همان ibid فوق
۱۱ - میزان و شاخص سنجش صدا باشد
۱۲ - فشرده سازی بود
۱۳ - فقط بود به زبان اجانب
۱۴ - همان نزدیک یا نمای نزدیک باشد
۱۵ - مبهوت باشد به معنایی
آخرين ويرايش: 10 سال 9 ماه ago توسط سیاوش دانیالی.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

اندر حکایات جنت؛ برزخ و دوزخ. 10 سال 9 ماه ago #16675

کلام زیبایی دارید استاد .ممنون
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سیاوش دانیالی

اندر حکایات جنت؛ برزخ و دوزخ. 10 سال 9 ماه ago #16682

با تشکر و امتنان. دعا به جان گرما کنید که ما را راه انداخت.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.