خوش آمديد,
مهمان
|
|
بسمه تعالی
استادارجمند:احمدقلی زاده نام دانشجو:صمدهدایتی موضوع تحقیق:نظریه منتقدان الگوی حاکم غربی نام رشته:روابط عمومی و رسانه بهار1392 الف. مقدمه اين مقاله، رويكردي انتقادي است به الگوي «جامعه اطلاعاتي»1 و همزاد آن؛ «جهاني سازي»2. ادعاياصلي اين مقاله آن است كه حدود 45 سال پس از ارائه الگوي مشهور توسعه جهان سوم توسط «دانيل لرنر»3،جامعهشناس و نظريهپرداز آمريكايي توسعه و داعيه جهانشمولي آن، و نزديك به ربع قرن پس از به چالش كشيده شدن اين الگو از سوي برخي صاحبنظران منتقد جهان سوم و نيز پارهاي نظريهپردازان آمريكايي ازجمله «اورت، ام. راجرز»4 در اثر انتقادي معروف خود تحت عنوان «گذر از الگوي حاكم»5، «الگوي حاكم» ديگري در راه است كه بسيار جذابتر، فريبندهتر و حتي مشروعتر از الگوي لرنر جلوه كرده و بر آن است كهدستيابي به توسعه، جز از طريق حركت در بزرگراههايي كه طراحان اين الگو برپا كردهاند، ميسر نيست. پسمقاومت يا مخالفت در برابر چند و چون آن نيز، نه مقدور است و نه ممكن. الگوي جديد چيزي نيست جز ايجاد جامعه اطلاعاتي در گسترهاي به وسعت زيستبوم انسان. به ديگر سخن، راههاي ايجاد جامعه اطلاعاتي جهاني بهعنوان دستور توسعه در قرن بيستويكم و ارزيابي چالشهاي پيشرو، مهمترين موضوع مورد بحث سران و رهبران كشورهاي مختلف طي اين سه روز سرنوشتساز براي آينده جهان خواهد بود. اين مقاله به هيچروي در پي نفي يا ناديده انگاشتن فرصتها و دستاوردهاي مثبت جامعه اطلاعاتي، همچون ظرفيتهاي بالقوه آن براي بسط و تعميق دموكراسي و مردم سالاري، آزادي بيان، تسريع فرايند توسعه، ارتقاي كيفيت زندگي، ايجاد فرصتهاي گفتوگو براي اكثريت خاموش جهان، بالا بردن قدرت و تأمين حق انتخابهاي دموكراتيك، تأمين حق دسترسي آزاد و همگاني به اطلاعات، تقويت مشاركت اجتماعي و بهاشتراكگذاري توليد علم و فناوري نيست، اما در عين حال بر اين باور است كه به ويژه كشورهاي در حال توسعهميبايست در برابر اين دستور جديد جهاني براي توسعه كاملا هوشيار و واقعبين باشند پيشبرد جامعهاطلاعاتي را به عنوان مفهوم و چهره ديگري از پروژه جهانيسازي مورد نقد و كنكاش قرار دهند. به بيان ديگر، پيشنهاد اصلي اين مقاله آن است كه سران كشورهاي در حال توسعه و نيز سران آزاديخواه كشورهاي غيرآمريكايي، اجلاس ژنو را به عرصه تعامل اين دو ديدگاه يعني نگرشهاي مطلقاً خوشبينانه و افراطيپيرامون جامعه اطلاعاتي در برابر رويكردهاي انتقادي تبديل كنند و سهم خود را در طراحي نقشه توسعه جهانآينده، مطالبه نمايند. در عين حال اين اجلاس، فرصتي است براي آنكه رهبران جهان سوم، ضرورت بازنگريعملكرد و تفكر گذشته خود را در طراحي و اعمال سياستهاي داخلي، بيش از پيش احساس كنند و دست بهاصلاحات ساختاري به منظور تعديل گرايشهاي افراطي داخلي در زمينه پذيرش چشم بسته عضويت در باشگاه جهاني جامعه اطلاعاتي و برخورد خلاق و آگاهانه با اين پديده بزنند، وگرنه دير نخواهد بود كه نرد خود را در اين «قمارخانه الكترونيك»7 ببازند. بيشك آرمان آزاديخواهان و برخي مجامع بينالمللي همچون سازمان ملل متحد، اتحاديه بينالمللي ارتباطاتدور و يونسكو، در طراحي نقشه شكلگيري جامعه اطلاعاتي، در تعارض ذاتي با هدفهاي طراحاناصلي آن يعني آمريكاييها خواهد بود. پس همكاري و هماهنگي كشورهاي در حال توسعه به ويژه كشورهاييكه از لحاظ تاريخي و فرهنگي، وجوه اشتراك بيشتري دارند، با يكديگر و با سازمانهايي چون يونسكو برايشكل دادن به يك الگوي متناوب جديد توسعه يعني پيشبرد جامعه اطلاعاتي مبتني بر رعايت تنوعفرهنگها، زبانها و منافع ملتها و گروههاي اجتماعي با حق برداشت برابر از منابع بشري، ضروري و تعيينكننده خواهد بود. و بالاخره شايد بتوان با كاستلز، هم صدا شد: كه «قرن بيست و يكم، قرني تاريك نخواهد بود، نعماتي را نيز كه شگفتانگيزترين انقلاب تكنولوژيك تاريخ به اكثر مردم نويد داده است به آنان ارزاني نخواهدداشت. چه بسا ويژگي آن، سردرگمي آگاهانه باشد».8 ب. جامعه اطلاعاتي و جهاني سازي؛ ديدگاهها و روابط -جامعه اطلاعاتي ظهور جامعه اطلاعاتي كه صاحبنظران، آغاز جدي آن را به ابتداي دهه 90 ميلادي و بعد از فروپاشيشوروي سابق نسبت ميدهند بيش از هر چيز مرهون گسترش جهاني ارتباطات الكترونيك و ورود اينترنت بهساختار اجتماعي است. اينترنت در واقع، باشگاهي جهاني از كاربران كامپيوتر و بانكهاي جهاني ايجاد كرد بهنحوي كه امروز «غيبت يا حضور در شبكه و پويايي هر شبكه در برابر ديگر شبكهها، منابع حياتي سلطه و تغيير در جامعه ما هستند.»9 فرانك وبستر جامعهشناس برجسته انگليسي و صاحبنظر در مباحث مربوط به جامعه اطلاعاتي در تعريفاين مفهوم بر پنج معيار براي تشخيص جامعه اطلاعاتي تكيه ميكند : تكنولوژيك، اقتصادي، شغلي، مكاني، فرهنگي. او معتقد است كه در دوران حاضر هنوز انفجار اطلاعاتي غيرقابل ترديدي در حال وقوع است بنابراين «تصور يك جامعه اطلاعاتي، نابههنگام است و بايد ترجيحاً بر «اطلاعاتي سازي» مناسبات حاكمتاكيد نماييم.»10 مدافعان جامعه اطلاعاتي در توصيف مزايا و آثار مثبت آن بسيار گفته و نوشتهاند. آنها رشد شبكههاي اطلاعاتي و ارتباطات جمعي را عامل نزديكي ملتها و مردم به يكديگر دانسته و معتقدند كه اينامر به تفاهم متقابل و صلح، ميدان خواهد داد. آنها ميگويند : «جامعه اطلاعاتي، جامعهاي خواهد بود بياندازه همآهنگ، دهكدهاي كه سرتاسر سياره را شامل خواهد شد. آرمان و كمال مطلوب، همان جامعه شفاف و بيتعارضي است كه با خود از در آشتي در آمده است.»11 اما مخالفان جامعه پساصنعتي يا جامعه اطلاعاتي، آن را مرحلهاي در تاريخ سرمايهداري ميدانند كه «با تضادهاي خود روبروست». 12 آنان معتقدند كه جامعه اطلاعاتي به جاي آن كه ما را از قيدهاي مادي رها سازد، مبارزه براي بقا را شدت ميبخشد و انحصار ريشهاي فعاليتاقتصادي را بر ساحتهاي سياسي و اجتماعي ما تحكيم ميكند. به باور آنها «تكنولوژيهاي جديد ارتباطي بهجاي توسعه همآهنگي ميان مردم، از خود بيگانگي را تشديد ميكنند و نظامي بسيار ناپايدار و بالقوه انفجارآميز پديد ميآورند.»13 كنفرانس منطقهاي آسيا ـ اقيانوسيه كه از 13 تا 15 ژانويه 2003 به منظور طرح ديدگاههاي اين دو قارهپيرامون اجلاس جهاني جامعه اطلاعاتي (WSIS) در توكيو برگزار شد اطلاعاتي (WSIS) در توكيو برگزار شد در بيانيه پاياني خود موسوم به اعلاميهتوكيو، جامعه اطلاعاتي را چنين تعريف ميكند: «مفهوم جامعه اطلاعاتي اين است كه شبكههاي توسعه يافتهتكنولوژيهاي ارتباطي ـ اطلاعاتي با فراهم آوردن دسترسيهاي موثر، مناسب و مساوي به اطلاعات و مضامين مناسب با قابليت دسترسي بالا ميتوانند به مردم در نيل به استعدادهاي خود، تسريع توسعه اقتصاديو اجتماعي، بالا بردن كيفيت زندگي، از بين بردن فقر و گرسنگي و تسهيل فرايند تصميمگيريهاي مشاركتي كمك كنند. بدين ترتيب اگر توسعه را مفهومي در خدمت ارتقاي كيفت زندگي بشر و شكوفايي استعدادهاي او بدانيم، نگاه خوشبينانه و مثبت اعلاميه توكيو، پيشبرد جامعه اطلاعاتي را به عنوان الگوي توسعه جهان شمول، رخمينمايد. اعلاميه مذكور، البته توصيهها و شرايطي را براي موفقيت اين الگو در منطقه آسيا ـ اقيانوسيه، بيانميكند كه عمدتاً بر نقش زير ساختهاي شبكههاي اطلاعاتي و ارتباطي و استفاده از فناوريهاي مزبور بهعنوان نيروي محرك توسعه اقتصادي و افزايش توليد ناخالص ملي از طريق نوآوريهاي تكنولوژيك و كاهشسطح فقر، تاكيد دارد. اين اعلاميه همچنين توجه به خصوصيات منحصر به فرد اين منطقه را براي ايجاد جامعه اطلاعاتي، ضروري ميشمارد اما در رأس سازمانهاي بينالمللي، بايد از تلاشها و مساعي يونسكو و اتحاديه بينالمللي ارتباطات دور (ITU) در جهت پيشبرد اهداف توسعهاي جامعه اطلاعاتي بهويژه براي كشورهاي پيرامون ياد كرد. سازمانهايمذكور ضمن پذيرش جامعه اطلاعاتي به عنوان الگوي توسعه جديد، با برگزاري كنفرانسهاي متعدد در مناطقو كشورهاي مختلف كوشيدهاند تا به شناسايي و بررسي چالشها و فرصتهاي جامعه اطلاعاتي براي تمامگروههاي جوامع و مناطق مختلف جهان نايل آيند. اين سازمانها در بطن فعاليتهاي خود، رسيدن به درككاملي از جامعه اطلاعاتي و مزايا و مشكلات و دستيابي به رهيافتهايي براي از بين بردن «شكاف ديجيتال»14را دنبال ميكنند. يونسكو با وقوف به چالشها و مشكلاتي كه جامعه اطلاعاتي ميتواند براي مناطق و كشورهاي مختلف همراه داشته باشد در پي دستيابي به قوانين و اصول جهاني قابل اجرا براي حل اين مشكلات بوده است تا ازاين طريق به توافق و رضايت بينالمللي در رابطه با جامعه اطلاعاتي برسد و در نهايت آن را به عنوان وسيلهاي براي توسعه اقتصادي ـ اجتماعي، موتوري براي رشد و توسعه ستون مركزي ساخت يك اقتصاد و جامعه جهاني بر پايه علم، معرفي كند. يونسكو حتي از اين شعار نيز فراتر رفته و معتقد است كه به جاي ايجاد جامعه اطلاعاتيبايد جامعه علمي15 ايجاد شود تا از طريق به اشتراكگذاري علم و دانش و گسترش علوم ميان مردم بتوان بهاهداف اجلاس جهاني جامعه اطلاعاتي دست يافت. بنابراين ميتوان گفت كه اگر اهداف نظري و شعارهاي جامعه اطلاعاتي در عمل تحقق يابد و يا اساساً قابلتحقق باشد، تصوير آينده زندگي انسان بر كره خاك، قطعاً تصويري انسانيتر، كيفيتر، دموكراتيكتر، صلحآميزتر، كاميابتر و عادلانهتر خواهد بود. پيشنويس اعلاميه اصول كه براي تصويب در اجلاس جهانيجامعه اطلاعاتي بهوسيله كنفرانسسران مختار اتحاديه بينالمللي ارتباطات دور تهيه شده نيز مبين چنينخوشبيني يا دست كم طرح آرمانگرايانه آرزوهاي نه چندان در دسترس است. در اين اعلاميه، فنآوريهاي اطلاعاتي و ارتباطي، ابزارهاي در دسترس همگان، فرض شده است كه «براساس انسانيت مشترك، و با همهتنوع آن در راه رسيدن به جهاني صلحآميزتر كاميابتر و عادلانهتر بهكار ميآيند» ».16 تدوين كنندگان اعلاميه با يادآوري عزم مشترك خود كه در اعلاميه هزاره بيان شد، اراده خود را مبني بر ارتقاي مردم سالاري و احترام به همه حقوق به رسميت شناخته شده جهاني و آزاديهاي اساسي از جمله حق توسعه با تاكيد بر توسعه پايدار، بازگو كردهاند و از خطر جاماندگي و به حاشيه رانده شدن اكثريت مردم جهان كه در كشورهاي در حال توسعه زندگي ميكنند ابراز نگراني كردهاند. در بيانيه مذكور، احترام به همه آزاديهاي اساسي و حقوق انساني، به ويژه حق آزادي عقيده و بيان، و حقدسترسي بدون مانع به رسانهها و منابع اطلاعاتي، و نيز تعهد به مردمسالاري، وجود رسانههاي ارتباطيمستقل، متكثر و آزاد، وفاداري به ميثاقهاي بينالمللي در خصوص صلح و امنيت، توسعه پايدار، برابري، همبستگي، مدارا، عزت انساني، پيشرفت اقتصادي و حفظ محيط زيست به عنوان شرايط ايجاد جامعهاطلاعاتي عادلانه، ياد شده است. حال سؤال اين است كه آيا چنين شرايطي در بخش اعظم جهان فراهم است؟ آيا ميتوان ادعا كرد و يا حتياميدوار بود كه جهان در آيندهاي نزديك، چنين شرايطي را تجربه خواهد كرد؟ اگر پاسخ، منفي است ـ كه هستـ آيا بايد از پيش شرطها گذشت يا از جامعه اطلاعاتي؟ ظاهراً عزم به ايجاد و پيشبرد جامعه اطلاعاتي، همجهاني است و هم قدرتي جهاني از آن حمايت ميكند. تشكيل اجلاس جهاني جامعه اطلاعاتي، مبين اينواقعيت است كه ايجاد جامعه اطلاعاتي دستوري است كه براي حركت كشورها و ملتها در دهه آغازين هزارهسوم، تدارك شده است. به بيان ديگر، گويي سرنوشت محتوم و مقدر ورود به جامعه اطلاعاتي براي بشريتتشنه صلح، عدالت و پيشرفت، رقم خورده است، اما آيا در اين سيروسلوك تازه، گمشدههاي بشر، نمايانخواهند شد؟ در شرايط فقدان اين عناصر در جغرافياي قلمروزدايي شده جامعه اطلاعاتي، آيا ادعاي عبور راهتوسعه كشورها از مسير جامعه اطلاعاتي، قابل ترديد نيست؟ آيا در غياب اين عناصر در بخش اعظم جهان كهدر اعلاميه اصول، به عنوان «شرط ايجاد جامعه اطلاعاتي»، عنوان شده، توسعه اساساً محقق خواهد شد و آيا جامعه اطلاعاتي خالي از اين عناصر كيفي، جامعهاي بيروح، تكنيكزده، در قيد حاكميت ضرورت و در عينحال، توسعه نيافته نخواهد بود؟ پيش از آنكه پاسخ اين پرسشها بازگو شود بررسي اجمالي رابطه جامعهاطلاعاتي با جهاني سازي17، ضروري مينمايد، چرا كه هيچيك از اين دو را نميتوان منفك از ديگري، بهدرستي بازشناخت. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|