سه شنبه, 25 ارديبهشت 1403

 



موضوع: آداب معاشرت اجتماعي

آداب معاشرت اجتماعي 11 سال 2 ماه ago #276

به نام خدا

احساس نیاز به معاشرت صمیمانه و همدلی و همراهی با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است.زیرا انسان ، موجودی اجتماعی است که ارتباط و انس با دیگران از ضروریات زندگی او به شمار می رود.

انسان بعد از تولّد در محیط های مختلف قرار می گیرد. هر محیطی به گونه ای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی از این محیط ها به شمار می آید.

هیچ انسانی با قطع پیوندهای دوستانه و گوشه گیری احساس آرامش نمی کند. انزواطلبی نوعی بیماری است که اسلام پیروانش را از آن باز داشته است.

بدون ارتباط با دیگران،بخشی از استعدادهای انسان شکوفا نمی شود.آداب رابطه با دیگران،بروزدهنده ی شخصیّت و اخلاق افراد است. و انسان بدون آکاهی از اخلاق و اداب اجتماعی وعمل به آنها زندگی تلخ، نا موفق و اسیب پذیری دارد .

ادامه مطلب

اخلاق و آداب معاشرت اجتماعی

احساس نیاز به معاشرت صمیمانه و همدلی و همراهی با دیگران، علاوه بر این که یکی از جلوه های زندگی اجتماعی به شمار می رود، ندایی برخاسته از اعماق وجود انسان است.زیرا انسان ، موجودی اجتماعی است که ارتباط و انس با دیگران از ضروریات زندگی او به شمار می رود.

انسان بعد از تولّد در محیط های مختلف قرار می گیرد. هر محیطی به گونه ای در رشد و شکوفایی استعدادهای انسان مؤثر است. اجتماع یکی از این محیط ها به شمار می آید.

هیچ انسانی با قطع پیوندهای دوستانه و گوشه گیری احساس آرامش نمی کند. انزواطلبی نوعی بیماری است که اسلام پیروانش را از آن باز داشته است.

بدون ارتباط با دیگران،بخشی از استعدادهای انسان شکوفا نمی شود.آداب رابطه با دیگران،بروزدهنده ی شخصیّت و اخلاق افراد است. و انسان بدون آکاهی از اخلاق و اداب اجتماعی وعمل به آنها زندگی تلخ، نا موفق و اسیب پذیری دارد .

مقام معظم رهبری در این زمینه می گوید : « جامعه بدون برخورداری افراد از خلقیات نیکو ، نمی تواند به هدف های والای بعثت پیامبر دست پیدا کند . آن چه فرد و جامعه را به مقامات عالی انسانی می رساند ، اخلاق نیکوست . اخلاق نیکو هم فقط خوش اخلاقی با مردم نیست ؛ بلکه به معنای پروراندن صفات نیکو و خلقیات فاضله در دل و جان خود و انعکاس آنها در عمل خود است . اگر علم هم پیشرفت کند و تمدن ظاهری هم به منتهای شکوه برسد ، این جامعه ، جامعة بشری مطلوب نیست . جامعه ای که انسان ها در آن ، از یکدیگر احساس ناامنی کنند ، هر انسانی احساس کند که به او حسد می ورزند ، نسبت به او بددلی دارند ، نسبت به او کینه ورزی می کنند ، برای او توطئه می چینند و نسبت به او و دارایی اش حرص می ورزند ، راحتی در این جامعه نیست ؛ اما اگر در جامعه ای فضایل اخلاقی بر دل و جان مردم حاکم باشد ، مردم نسبت به یکدیگر مهربان باشند ، نسبت به یکدیگر گذشت و عفو و اغماض داشته باشند ، نسبت به مال دنیا حرص نورزند ، نسبت به آن چه دارند ، بخل نورزند ، به یکدیگر حسد نورزند ، ‌در مقابل راه پیشرفت یکدیگر مانع تراشی نکنند و مردم آن دارای صبر و حوصله و بردباری باشند ، این جامعه حتی اگر از لحاظ مادی هم پیشرفت های زیادی نداشته باشد ، باز مردم در آن احساس آرامش و آسایش و سعادت می کنند ؛ اخلاق ، این است . ما به این احتیاج داریم . ما باید در دل خود ، خلقیات اسلامی را روز به روز پرورش دهیم . قانون فردی و اجتماعی اسلام در جای خود ، وسیله هایی برای سعادت بشرند ( در این تردیدی نیست ) ؛ اما اجرای درست همین قوانین هم احتیاج به اخلاق خوب دارد .

لازمه معاشرت صحیح، شناخت روحیات ،خلقیات ودرک متقابل اطرافیان است

اطرافیان هرانسانی به طور کلی به چند دسته تقسیم می شوند 1- پدر ومادر 2- خواهر و برادر واقوام 3- همکاران وهمسایگان 4- دوستان و اشنایان5- مخالفان ،دشمنان.و................

این افراد با یکدیگر متفاوت هستند یعنی همان گونه که چهره و ظاهر دو نفر مثل هم نیست اندیشه و سلیقه آنها نیز شبیه به یکدیگر نیست و طرز فکر و شخصیت هر کس مخصوص بخود و منحصر بفرد است. بنابراین ما به تعداد کسانی که با آنها بر خورد می کنیم با سلیقه و فکر مواجه هستیم و زندگی کردن با افراد و روحیات مختلف - دانش خاصی می طلبدکه به ان اخلاق اجتماعی می گویند.در بخش اخلاق اجتماعی مسائل مهمی وجود دارد که توجه به انها لازم است که در اینجا اشاره می کنیم



معیار معاشرت با دیگران

از نظر اسلام معاشرت دارای اصول و ضوابطی است و فرد مسلمان باید در معاشرت های خود، کلیاتی را رعایت نماید ؛ در ذیل به بیان چند اصل از اصول معاشرت خواهیم پرداخت.

1- معاشرت با دیگران طبق دستورات خدا

مهمترین پایه اصلاح افراد جامعه،اصلاح نیت است.اگرکارهای آدمی تنها برای رضای خدا و امثال فرمان و دستور او و لااقل به منظور تحصیل ثواب اخروی و نجات از عذاب و مکافات الهی باشد،به صلاح و سعادت دنیا و آخرت او وخیر جامعه تمام خواهد شد و اگر به منظور شئون و منافع دنیا همچون ریاست و شهرت وجاه و مقام و منال و ... باشد، نتیجه عالی و صحیح بر آن مترتب نخواهد شد و به سعادت و خیر دائمی بشر تمام نمی شود.آری شریفترین و عالیترین هدف برای فعالیت های مردم هر اجتماعی تحصیل رضای پروردگار جهان است که در سایه ی آن تامین سعادت جاودانی و نجات از عذاب ابدی، میسر است.اجتماعی که دارای چنین هدف عالی باشد،هرگزدر آن هیچ گونه تجاوز و تعدی و فسق و فجور راه نخواهد یافت.در قرآن کریم و احادیث به تصحیح و اخلاص نیت بسیار اهمیت داده شده است .

حب و بغض ها یا خوش آمدن و دوست داشتن و بد آمدن وناخوشنودی باید برای خدا باشد

عالی ترین ملاک انتخاب معاشر و همنشین ملاکی است که خداوند فرموده است یعنی دوست داشتن و دشمنی کردن با کسی باید برای خدا باشد است، اگر چنین باشد و این شرایط مراعات گردد آنوقت انسان آنچه را دوست می داردکه محبوب خدا ایت ، یعنی مؤمن را، عادل را، متقی را، و ایمان و پاکیزگی را ، و... از چیزی بیزار است که مورد دشمنی خدا است .

2- دقت در انتخاب دوست و معاشر

معاشرت بازار تبادل اخلاق است، بسیاری از محاسن و رذائل اخلاقی از همین معاشرات معمولی انتقال و تسری می یابد.

اگر از انسان های موفق بپرسید که عامل موفقیت شما چه بود؟ بی درنگ یکی از عوامل مهم موفقیت خود را رفاقت با دوستان خوب اعلام می دارند. و برعکس اگر از انسان های شکست خورده در زندگی بپرسید : چگونه به این ناکامی ها مبتلا گشتید؟ خواهند گفت دوست ناباب.

معاشرت با دوستان بد انسان را از مسیر تکامل باز می دارد. به همین دلیل مسلمان باید دوستان خود را با صلاحدید دین خود انتخاب نماید ، یعنی در خصوص اینکه با چه کسانی معاشرت نماید، و با چه کسانی معاشرت ننماید، باید نظر اسلام را سؤال نماید.

3- اعتدال و میانه روی در معاشرت

میانه روی بهترین و پسندیده ترن شیوه ای است که در شئون زندگی مراعات ان مفید و شایسته است. آن کلام معروف بیان خوبی است که خیر الامور اوسطها، بهترین کارها اعتدال در اعمال است .

یکی از اصول معاشرت نیز میانه روی است، که مؤمن به آن مکلف شده است.

به فرمایش امام علی (ع) : شیوه زندگی مؤمن بر اساس میانه روی و اعتدال است .2 در معاشرت نیز افراط و تفریط هر دو مذموم و ناپسند است ، هم معاشرت زیاد و قطع ارتباط با مردم ، هر دو ناپسند است.



5- امتحان معاشرین

اعتماد به ظاهر افراد، کار مذمومی است ، البته سوءظن به افراد هم ناپسند است. لذا انسان می بایست کسی را که می خواهد با او پیمان دوستی و رفاقت داشته باشد، آزمایش نماید. امام علی (ع) اعتماد قبل از آزمایش را چنین توصیف می کند:

اعتماد به هر کس قبل از آزمایش ار ناتوانی است و نیز می فرماید : قبل از آزمایش به کسی اعتماد نکن .

و امام صادق (ع) در بیان شیوه امتحان مردم می فرماید : به روزه و نماز مردم گول نخورید زیرا چه بسا انسان به نماز و روزه شیفته شود تا آنجا که اگر ترک کند، به هراس افتد ، ولی آنها را به راستگوئی و امانت داری بیازمائید .

6- معاشرت به تناسب افراد

زندگی جامعه های بشری، اخلاقی انعطاف پذیر را می طلبد.در جامعه افراد مختلفی با روحیات مختلف زندگی می کنند؛ جماعتی زودرنجد، جماعت دیگر سعه صدر دارند، عده ای بذله گو هستند و گروهی جدی و خشن؛ بعضی از نرمخویی انسان سوءاستفاده می کنند و گروهی ....

بدیهی است با این همه روحیات مختلف انسان نمی تواند با همه افراد با یک روحیه رفتار نماید.

7- رعایت حق معاشر

این اصل از اصول مهم معاشرت است که رعایت آن، مایه استحکام پیوند های اجتماعی می گردد.

باید توجه داشت که اسلام دین وظایف متقابل است و اقشار جامعه نسبت به هم حقوقی دارند که ملزم به انجام آن می باشند حقوق پدر بر فرزند و فرزند بر پدر، حق همسایه ، حقوق همکار و دوست و همه اینها به طور متقابلند.

8- احترام و دوستی بر اساس مقدار ارزش ها

یکی دیگر از اصول معاشرت در اسلام دوستی،رفاقت و احترام بر اساس مقدار ارزشها است.از نظر اسلام هرچه فرد به دنبال ارزش های اسلامی پایبند تر باشد احترام او واجب تر و مهمتر است.و فرد مسلمان ملزم شده است تا در معاشرت خود به کسانی که با آن ها مراوده دارد،بر اساس میزان تقیدشان به ارزشها احترام بگذارد .

از نظر اسلام احترام به پدر،مادر، استاد و معلم، بدلیل جایگاه ویژه آنها و ارزشی که دارند دارای اهمیت فراوانی است و انسان مأمور به احترام آنها و خضوع در مقابل آنهاست.

چگونگی رفتار با مردم

لازمه معاشرت با دیگران و مردم داری ، شناخت روحیات وخلقیات مردم است . بنابرین ضروری است که بدانیم افرادی که اطراف ما زندگی می کنند چه ویژگی هایی دارند؟

برای درست برخورد کردن با مردم لازم است که انسان افراد جامعه خویش را بشناسد و با آنها طبق روحیات خودشان بر خورد کند و با آنها مدارا کند. از رسول خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم روایت است: همان گونه که پروردگارم مرا به انجام واجبات فرمان داده است، به‏مدارا با مردم دستور داده است. 3

در حدیث دیگرى چنین آمده است که جبرئیل، به محضر رسول‏خدا صلّى الله علیه وآله وسلّم آمد و از سوى خدا چنین پیام آورد که: «اى محمد! پروردگارت‏سلام مى‏رساند و به تو مى‏گوید: با بندگان من مدارا کن.» (همان).

رسول اکرم (ص) می فرماید: مداراه الناس نصف الایمان والرفق بهم نصف العیش- مدارای با مردم نیمی از ایمان و سازش و رفاقت با آنها نیمی از زندگی است.4

امام علی ع می فرمایند:بدان که پس از ایمان بخدای بزرگ- راس خردمندی مدارا کردن با مردم است! و کسی که با مردم به نیکی معاشرت نکند خیری در او نیست. 5

امیر مومنان علی ع دیدگاه کلی اسلام را پیرامون معاشرت با مردم در سخنی چنین تبیین می کتد: خالطوا الناس مخالطه، ان متم معها بکوا علیکم وان عشتم حنوا الیکم- با مردم طوری معاشرت کنید که اگر با آن حالت مردید در سوگتان بگریند و اگر زنده بودید با شما دوست باشند.6 .

یعنی به گونه ایی زندگی کنیم که دیگران از مرگ ما ناراحت واز دیدار ما خوشحال وخشنود باشند

در اینجا به مهمترین عوامل وعناصر موثر درمعاشرت با مردم وسازگاری بامردم اشاره می کنیم

افرادی که اطراف ما زندگی می کنند از لحاظ نوع رابطه ایی که با ما دارند و وظایف وحقوقی که ما نسبت به انها داریم وانها نسبت به ما دارند به چند گروه تقسیم می شوند

پدر و مادر،خواهر ،برادر همسر ، فرزند،اقوام وخویشاوندان ،همکاران ،ارباب رجوعان رئیس، زیردستان همسایگان،همکلاسی هاو....

رابطه فرزند با پدر و مادر

اولین گروه از انسانها که رابطه با آنها بسیارمهم است پدر ومادر هستند

مهم‏ترین رابطه میان انسانی با انسان دیگر، رابطه فرزند با پدر و مادر است که اصل وجود فرزند وابسته به آنها است.آنچه پدر و مادر برای فرزند انجام می‏دهند، به هیچ وجه قابل جبران و مقابله نیست و از این رو نمی‏توان بر اساس قاعده قسط و عدل رفتار آنان را پاسخ داد.گویا به همین دلیل است که قرآن کریم معیار ارزش را در رابطه با پدر و مادر، احسان قرار داده است و در هیچ آیه‏ای نیامده که فرزند باید با پدر و مادر رفتاری عادلانه داشته باشد؛ زیرا در چنین موضوعی، عدل کارایی ندارد.

احترام به والدین

نیکی به پدر و مادر، وظیفه ای اخلاقی است که در واجب بودن شکر مُنعم ریشه دارد. انسان فطرتاً شاکر و سپاسگزار کسی است که به او نیکی کرده است. سپاسگزاری از پدر و مادر، نشانه و گواه سلامت فطرت است و کسی که به پدر و مادر خود نیکی می کند، از فطرت خود پاسداری کرده است. اهمیّت سپاسگزاری از پدر و مادر، چنان است که خداوند پس از امر به شکرگزاری از خود، شکر پدر و مادر را آورده است

و انسان را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش (به هنگام بارداری) او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد (آری او را سفارش کردیم) که شکرگزار من و پدر و مادرت باش که بازگشت (همه) به سوی من است.



و همانطور که کسی نمی تواند شکر پروردگار به جای آورد، شکرگزاری از پدر و مادر نیز بسیار دشوار و در حدّ محال است. از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ روایت شده است: هرگز فرزندی پاداش پدرش را ادا نمی کند، مگر آنکه پدر مملوک باشد و فرزند او را بخرد و آزاد سازد. المحجة البیضاء، ج 3، ص 434.

و نیز از ایشان روایت شده است: نیکی به پدر و مادر برتر از نماز و روزه و حج و عمره و جهاد در راه خداست.

نیکی به پدر و مادر چنان اهمیتی دارد که حتی پدر و مادری که از نظر عقیده دچار انحراف هستند و یا به فرزند خود ظلم کرده اند، باید مورد احترام واقع شوند و فرزند به آنان نیکی کند

مادر حق ویژه ای دارد و نیکی به او مقدم است. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند: شخصی نزد پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ آمد و پرسید ای پیامبر! به چه کسی نیکی کنم؟ فرمودند: مادرت. پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: مادرت. باز پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به مادرت. دوباره پرسید: سپس به چه کسی؟ فرمودند: به پدرت.

وجوب پرهیز از آزار پدر و مادر

خداوند در قرآن کریم نیکی به پدر و مادر را وظیفه ای واجب معرفی فرموده است؛ وظیفه ای که پس از «توحید در پرستش» ذکر شده است:

وَ قَضى رَبُّکَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِیَّاهُ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ کِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً کَرِیماً

پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید و به پدر و مادر (خود) احسان کنید؛ اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها (حتی) «اف» مگو و به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی. 7

مطابق این آیه نیکی به پدر و مادر امری واجب و کوچکترین بی احترامی به آنان ممنوع است. این وجوب و ممنوعیت، چنانکه گفتیم، پس از بیان وجوب یگانه پرستی ذکر شده است و این گواه اهمیت حقوق والدین است.

اهانت و بی احترامی نسبت به والدین به هیچ روی پذیرفته نیست؛ حتی کوچکترین رفتار یا گفتاری که موجب آزار آنان باشد بر طبق این آیه ممنوع است. امام رضا ـ علیه السّلام ـ فرمودند:

اگر لفظی کوتاهتر و سبک تر از «اف» وجود داشت، خداوند آن را در آیه ذکر می فرمود. 8



و در روایت دیگری آمده است که مقصود از «اف»، کمترین آزار است و اگر کلمه ای وجود داشت که بر آزاری کوچکتر دلالت می کرد، خداوند از آن نهی می فرمود

روایات بسیاری در نهی از آزار پدر و مادر آمده است. امام باقر ـ علیه السّلام ـ از پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آ و آو سلّم ـ نقل فرمودند:

ایاکم و عقوق الوالدین فان ریح الجنة توجد من مسیرة الف سنة و لا یجدها عاقٌ...؛

از آزار پدر و مادر بپرهیزید، زیرا بوی بهشت از هزار سال فاصله احساس می شود، ولی آزاردهنده پدر و مادر آن را نمی یابد. 9



آزار والدین حتی اگر آنان ظالم باشند جایز نیست. امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: کسی که به پدر و مادرش به حالت دشمنی و تنفر نگاه کند خداوند نمازش را نمی پذیرد. 10

فروتنی در برابر والدین

فروتنی در برابر پدر و مادر از سر مهربانی، سفارش خدا و مصداقی از نیکی به پدر و مادر است و نشانه ای از روح شکرگزاری به شمار می رود:

دو بال فروتنی خویش را از سر مهربانی در برابر آنان فرود آر، و بگو: پروردگارا! آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خردی پروردند.

امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزى که به وسیله آن بنده به خداوند تقرّب مىجوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکى به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینى و به خود بالیدن است.

بهترین کارها در نزد خدا نماز به وقت است ، سپس نیکی به پدر و مادر ، آنگاه جنگ در راه خدا .11



دو چیز را خداوند در این جهان کیفر می دهد : تعدی ، و ناسپاسی پدر و مادر . 12

قرآن کریم سفارش می‏کند که در برخورد با پدر و مادر پیر و فرتوت خود، اظهار خستگی و ناشکیبایی نکنید و آن گونه نباشید که آنان احساس کنند شما از خدمت کردن به ایشان خسته شده‏اید: «اگر یکی از آن دو یا هر دو در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها اف مگو، به آنان پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.و از سر مهربانی، بال فروتنی بر آنان بگستر و بگو: پروردگارا، آن دو را رحمت کن، چنان که مرا در کودکی پروراندند» .13

دومین گروه عبارتنداز: خواهر ،برادر همسر ، فرزند،اقوام وخویشاوندان ،همکاران ،ارباب رجوعان رئیس، زیردستان همسایگان،همکلاسی هاو....

در ارتباط با گروه دوم یک سلسله اصولی را باید رعایت نماییم دراینجااصول کلی ارتباط ومعاشرت صحیح با همه مردم ،خصوصا افرادی که در زندگی انسان تاثیر بسزایی دارند را بر می شماریم:



اصول کلی ارتباط ومعاشرت صحیح

1- حسن ظن وخوش بینی نسبت به مردم

خداوند متعال از مردم خواسته وبرزبان اولیائش جاری کرده که گمان نیک دیگران درحق خود رابپذیرند، خود بدین امر سزاوارتر است بلکه از این نیز بالاتر از روایات چنین برمی آید که حق تعالی حسن ظن به هر چیزی را (نه فقط خداوند ) پذیرفته وکارها را بروفق گمان نیک وی پیش می برد.

گویا چنین گمان نیکی از مصادیق حسن ظن به الله است.زیرا با فرض اینکه همه خیرها از ناحیه اقدس خداوند است سرانجام گمان خیر در حق یک شخص به این است که حق تعالی آن خیر را دراو به ودیعت نهاده است.

امیر مومنان (ع) فرمود:هرکس گمان خیری نسبت به تو داشت گمانش را تصدیق نموده آنطور که درباره ات گمان داشته با او رفتار کن.14

این معنا به طور صریح در روایات آمده است که:هرکس گمان نیکی به سنگی برد خداوند درآن سرَی قرار خواهد داد .راوی با تعجب گفت:به سنگی ؟! امام فرمودند:مگر حجرالاسود را نمی بینی؟!

از اینجا استفاده می شود که خدای متعال گمانهای خوب مومنان را درحق یکدیگر تصدیق کرده آن را تحقق خواهد بخشید. یکی از موارد آن تصدیق کسانی است که برای مرده ای شهادت دهند که از او جز خیر وخوبی چیزی نمی دانند وبا این گواهی نه تنها حسن ظن خویش را ابراز داشته بلکه اعلام می دارند که از او جز خوبی سراغ ندارند . در حدیث آمده است :خداوند گواهی آنان را روا شمرده وبه شهادت دهندگان ونیز برشخص از دنیا رفته به سبب این گواهی پاداش خیر دهد.

بنابراین حسن ظن باعث می گردد خداوند هم در حق گمان برنده وهم در مورد شخصی که به او گمان نیک برده است آن را نافذ گرداند مگر آنکه مانعی قوی از اجرای آن در حق شخص دوم جلو گیری کند که در این صورت خداوند آن را تنها در حق گمان برنده اجرا خواهد کرد چنانچه در برخی روایات می خوانیم :

شخصی ،کسی را به گمان آنکه انسان خوبی است احترام می کند وخداوند به همین دلیل او را وارد بهشت می نماید ،اگر چه در علم الهی آن شخص اکرام شده از دوزخیان باشد.

در اینجا مانعی از اجرای ظن در مورد مظنون بوده وبنا براین خداوند آن را تنها در حق ظان (گمان برنده ) جاری کرده است.

حاصل آنکه هرکس به این فرمان الهی یعنی حسن ظن نسبت به برادران ایمانی عمل نماید ناامید نمی گردد،زیرا یا ظن او تصدیق می گردد وبا رحمت الهی واقعیت مطابق گمان وی می گرددویا گمان او در حق خودش اجرا می گردد[که در این صورت] از عدم مطابقت آن گمان با واقع زیانی نخواهد دید.

واین باب بزرگی است در حسن ظن به مومنان ،وشاید قبولی نماز جماعت نیز بر همین اساس باشد، زیرا نماز گزاران در نماز جماعت به امام گمان نیک برده اند واو را واسطه میان خود وخداوند قرار داده اند،پس خداوند نیز خواسته آنان را اجابت نموده وبه واسطه حسن ظن به امام جماعت نماز همه را پذیرفته است.

همچنین است کسی که از غذایی که مومن از آن خورده به عنوان تبرک استفاده می کند،ویا آب زمزم که به هر قصدی نوشیده شود، مقصود شخص برآورده می گردد.

2-احترام گذاشتن وشخصیت دادن به مردم

اساس معاشرت بین مسلمانان احترام و محبت متقابل است یعنی هر دو موظف هستند به هم احترام گذاشته و با محبت با هم رفتار نمایند. قرآن مجید در سوره فتح، مؤمنین را چنین وصف می کند:« اشداء علی الکفار رحماء بینهم ». نسبت به کفار شدیدند ولی بین خودشان با رأفت و رحمت رفتار می کنند.

احترام گذاشتن وشخصیت دادن به دیگران یعنی ایجاد احساس بزرگی ومهم بودن در دیگران است

هرکسی در زندگی به دنبال دریافت تایید از اطرافیان خوداست ومایل است ارزش واقعی اورا بشناسند

همه انسانها دوست دارند از نظر دیگران مهم و باا رزش باشند . هر کسی در دنیای کوچک خود نیاز دارد که احساس کند ، هم برای خودش و هم برای دیگران مهم است

فهم ودرک این موضوع وارضاء این احساس در دیگران شاهراه نفوذ در قلب ودل آنهاست مدیریت خوب رهبری توانمند ونفوذ در قلبها مبتنی بر این پایه اخلاقی وتربیتی است

اما چگونه می توان حس مهم بودن ،بزرگ بودن و کسی بودن را در دیگران برانگیخت؟

در ذیل به پاره ای از راه کارها وروشهای احترام گذاشتن وبرانگیختن حس مهم بودن در دیگران اشاره می کنیم.

الف:- تشویق و تحسین کردن صمیمانه و صادقانه خوبیها و توانمدیهایی که در دیگران وجود دارد

همة انسانها به شدت تشنه تعریف و تمجید هستند. جنبه های مثبت افرادی را که با آنها سروکار دارید پیدا کنید و بدون بخل¬ورزی صفات مثبت آنها را تعریف و تمجید کنید.

اغلب یا همه افراد، به لحاظ برخوردارى از غریزه «حب نفس‏»، دوست دارند که مورد توجه و عنایت قرار بگیرند. توجه به این نیاز، درحدى که به افراط کشیده نشود و آثار سوء نداشته باشد، عاملى درجهت تغییر رفتار یا ایجاد «انگیزه عمل‏» در انسانهاست.

وقتى کسى را مورد تشویق قرار مى‏ دهیم و به خاطر داشتن صفتى‏ یا انجام کارى مى‏ ستاییم، در واقع حس «خود دوستى‏» او را ارضاءکرده‏ایم. این هم، جاذبه و محبت مى‏آفریند، هم، نیت و انگیزه پدیدمى‏ آورد یا تقویت مى‏ کند.

همچنان که از لفظ تشویق نیز برمى‏آید، به معناى «بر سر شوق‏ آوردن‏» و «راغب‏ ساختن‏» در ماهیت تشویق نهفته است. این کار، نیازمند شناخت‏ما از روحیات و خصلتهاى روانى اشخاص به معناى عام، و ازویژگیهاى روحى فرد مورد تشویق به طور خاص است. در تشویق، باید از لفظ، شیوه و برخوردى استفاده کرد که در درون شخص، شوق ونیت و علاقه ایجاد کند و این محرک درونى، او را به تلاش بیرونى وادارکند، نه اینکه صرفا یک «تحریک بیرونى‏» باشد.

بعضى خصلت «تشویق دیگران‏» را ندارند و به دلیل خودخواهى، غرور، حسد یا هر عامل دیگر، هرگز زبان به ستایش و تمجید ازخوبیهاى دیگران نمى‏ گشایند و گفتن یک کلمه تشویق‏آمیز، برایشان‏بسیار سنگین است، هرچند خودشان پیوسته دوستدار آنند که موردتشویق دیگران قرار بگیرند. برخى هم به گونه‏اى تربیت‏شده‏اند که براحتى زبان به تعریف ازدیگران و خوبیهایشان مى ‏گشایند و نه تنها تشویق خوبان برایشان‏ سنگین نیست، بلکه از این کار، لذت هم مى‏ برند. و... چقدر تفاوت‏ میان این دو گونه افراد است!

داشتن زبان و لحن تشویق‏آمیز، موهبتى خدایى است. نشان کمال ‏روحى و همت‏ بلند و علاقه به بالندگى و رشد انسانهاست. تشویق، درنیکان و نیکوکاران، زمینه بیشتر براى «عمل صالح‏» پدید مى‏آورد ونسبت‏به بدان و بدیها، اثر غیر مستقیم بازدارندگى دارد. اگر درجامعه‏ اى میان نیک و بد فرقى گذاشته نشود و به شایستگان فرزانه وفداکار و فرومایگان تبهکار به یک چشم نگاه کنند، این عامل سقوط‏اخلاقى و ارزشى جامعه است; صالحان مایوس و دلسرد مى‏شوند وفاسدان جرات و گستاخى مى‏یابند. این مضمون کلام حضرت على علیه السلام است که در عهدنامه‏اى که به مالک‏اشتر نخعى نوشت، او را به این‏ارزشگذارى و بهادادن به نیکان صالح فرمان داد:«لا یکونن المحسن و المسیئ عندک بمنزلة سواء، فان فى ذلک تزهیدا لاهل‏الاحسان فى الاحسان و تدریب لاهل الاسائة‏»15

اى مالک... هرگز «نیکوکار» و «بدکار» نزد تو یکسان و در یک ‏جایگاه نباشند، چرا که در این کار، بى‏رغبتى نیکوکاران در امرنیکوکارى است، و ورزیدگى و شوق بدکاران براى بدى است.

تفاوت‏ گذاشتن میان نیک و بد در نوع برخورد و احترام و توجه، نه‏تنها با «عدالت‏» منافاتى ندارد، بلکه سوق‏دادن جامعه به سوى‏ صلاحیتهاست و ارج‏نهادن به نیکها و نیکان است. این تفاوت رفتاربه‏ خاطر تفاوت عمل دیگران، هم در محیط خانه و میان فرزندان قابل‏عمل است، هم در محیط درسى و میان دانش ‏آموزان و دانشجویان. هم‏ نسبت ‏به کارمندان، سربازان، خدمتگزاران و اقشار مختلف دیگر. هم در بحث تنبیه و توبیخ، هم در مقوله ستایش و تشویق، بایدتناسب میان «عمل‏» و «میزان تشویق‏» مراعات شود، تا اثر مطلوب راببخشد. بدون این تناسب، یا افراط مى‏شود یا تفریط، و هر دو زیانباراست. البته هر یک از این زیاده‏ روى یا کوتاهى در تشویق و ستایش هم‏ریشه ‏ها و عللى دارد.

على علیه السلام مى‏فرماید:«الثناء باکثر من الاستحقاق ملق و التقصیر عن الاستحقاق عى او حسد». 16



ستایش بیش از حد استحقاق و شایستگى، تملق و چاپلوسى‏است. و کم گذاشتن و کوتاهى از حد استحقاق، ناتوانى یا حسادت‏ است.

این سخن، ضمن تاکید بر همان «تناسب‏»، دو جنبه افراط و تفریطرا در این مساله یادآور مى‏شود و به ریشه آن هم اشاره دارد. زیاده‏روى‏در مدح، یا از جهالت و نشناختن قدر و ارزش کارها و اشیاء سرچشمه‏مى‏گیرد، یا نشانه روحیه چاپلوسى و نوکرصفتى و حقارت نفس و روح‏است. حضرت امیر علیه السلام در سخنى دیگر مى‏ فرماید:«اکبر الحمق الاغراق فى المدح و الذم‏»17

بزرگترین نادانى، زیاده‏روى در ستایش یا بدگویى است.

هرچند سخن از تشویق است، ولى مدح و ستایش نیز، یکى ازجلوه‏هاى تشویق و روشهاى رغبت ‏آفرینى در افراد به شمار مى‏ آید.

از آنجا که تشویق، براى انگیزش به کار نیک است، اگر کمتر از«ارزش کار» و «فضیلت صفات‏» باشد، موجب کم‏ اهمیت جلوه یافتن آن‏کار و صفت مى‏گردد. مثلا اگر یک دانش‏آموز، پس از یک سال تلاش ‏پیگیر در امر تحصیل و داشتن معدل «بیست‏»، فقط با یک «بارک ‏الله‏» و«احسنت‏» تشویق شود، روحیه خود را از دست مى‏دهد، یا اگر در برابرفداکارى عظیم و ایثار چشمگیر یک انسان وارسته، تنها به ستایش ‏مختصرى اکتفا شود، حق او ادا نشده است.

ب: افرادرا بانام نیک صدا زدن

اکثر مردم نام خود را به همه نامهای عالم ترجیح می دهند ! اگر اسم آنها را بیاد آورید و آنرا به آسانی و درستی تلفظ کنید برای صاحب اسم به منزله لطیف ترین تعارفات و گرانبها ترین توجهات است اما اگر آن را فراموش کنید یا به خوبی از عهده تلفظش بر نیایید موجب رنجش خاطر مخاطب خود خواهید شد .

پس باید اسم اشخاص را به خاطر سپرد لیکن ما همواره از این کار غفلت می کنیم یا وقت نداریم و یا زحمت یادداشت کردن به خود نمی دهیم . با تکرار می توان آنها را در حافظه خود ترسیم نمود.

غالبا تصورمی کنیم که اینکار وقت ما را تلف می کند در حالی که با به کار بردن نام افرادبه آنها می فهمانیم که برای ما مهم هستند و آنها را دوست داریم .

سعی کنید دوستان خود را با نام کوچک صدا بزنید چون اینکار حس صمیمیت زیادی را نسبت به زمانی که با نام خانوادگی مورد خطاب قرار می گیرند القا می نماید.

ناپلئون سوم می گفت که با وجود گرفتاری و توجه تام به امور کشور تقریبا اسم همه مردمی که به او برمی خورند را در نظر دارد . روش او دراین مورد بسیار ساده بود ، هر وقت اسم کسی را درست نمی شنید می گفت : ببخشید درست متوجه نشدم . واگر اسمی مشکل بود املاءآن را هم می پرسید . درضمن مکالمه با آن شخص سعی میکرد که چند بار اسم او را ببرد و می کوشید نام او را با شکل و قیافه شخص نسبتی دهد

درست است که این عمل نیازمند صرف وقت است اما به قول امرسون :« حسن معاشرت مرکب از فداکاریها و گذشت های کوچک است. »

بنابراین اگر می خواهید که مردمان شما را دوست بدارند بیاد داشته باشید که نام هر کس برای او مطبوعترین کلمه است.دیگران را با نام نیکو صدا بزنیدتا حس مهم بودن را درآنها برانگیزید

ج: اظهار علاقه کردن به اطرافیان

ابراز علاقه به مخاطب نشانگر مهم بودن او برای ما است پس صمیمانه به دیگران علاقه بورزید :

اگر می خواهید قلوب دیگران را جلب نمایید دوست داشتنی باشید ، در فکردیگران باشید و آنها را دوست بدارید. اگر واقعا بدیگران علاقه مند شویدو صمیمانه و در نهایت اخلاص به آنها مهر بورزید ، ظرف مدت کوتاهی چندان طرفدار و علاقمند پیدامیکنید که اگردوسال می کوشیدید تا سایرین رابه خود علاقه مند سازید اینقدر موفق نمی شدید!

برای ارتباطات بهتر با مردم نبا ید از متحمل شدن زحمت و تمرین پی درپی خسته شد چون این هنر بدون صرف وقت و اندیشه و فداکاری بدست نمی آید .

برای مثال در هنگام گفتگو با دوستان وکسانی که در زندگی شما تاثیر مثبتی دارند به طریقی از روز تولد آنها آگاه شوید و این روز ها را به خاطر بسپارید (اگر مشکل است می توانید جایی یادداشت کنید!) و به محض فرا رسیدن این روزها به آنها تبریک بگویید .دقت کنید که چه حس خوبی در طرف مقابل ایجادمی کند و چه پیشرفتی برای شما حاصل می شود . شما با اینکار (حتی اگر هدیه ای هم ندهید ) به طرف مقابل می فهمانید که او برای شما مهم است و شما به او علاقه دارید .

و یا زمانی که دوستتان به شما تلفن می کند لحنی به خود بگیرید تا معلوم شود شما با نهایت میل و شوق زیاد صدای او را می شنوید .

3- سود و منافع دیگران را در نظر گرفتن

ارزش هرکس به اندازه خدمت و خوبی و نفعی است که از او به دیگران می‏رسد. میزان محبوبیت مردم در دل‏ها نیز بستگی به اندازه خیری دارد که از آنها عاید دیگران شود. درختی که نه میوه داشته باشد، نه شاخ و برگ و سایه، نه حتی چوب آن برای تهیه تخته و ساختن در و پنجره مفید باشد، شایسته سوختن و خاکستر شدن است و تنها لایق عنوانِ «هیزم» است.

اقا، کسی است که خدمتی به دیگران کند. این مضمون کلام حضرت علی‏ علیه ‏السلام است که فرمود: مردان با جود و سخاوت به سیادت و آقایی می‏رسند».

این نیز نوعی کمال در رفتار و سلوک با دیگران است که بر محور داد و دهش انجام می‏گیرد

بنابراین در هر ارتباطی منافع دیگران را در نظر بگیرید خصوصاً وقتی که این ارتباط برای رضای خدا باشد تا مطمئن نشده­ اید که چیزی به کسی می دهید از او چیزی نخواهید. تا منفعتی برای طرف مقابل در نظر نگرفته­ اید، از او درخواستی نکنید.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.