خوش آمديد,
مهمان
|
|
به نام خدا
ماه رجب ماه علی (ع) وقتی ماه رجب فرا میرسد، بوی علی(ع) به مشام میآید. مگر نه اینکه فرمودهاند: «رجب ماه علی(ع) و شعبان ماه من و رمضان ماه خداوند است.» رجب با نام علی(ع) زینت یافت، در این ماه ندای «این رجبیون» از مومنان بهگوش میرسد. مگر میتوان به همین راحتی و در لفظ و کلام به اصحاب رجب پیوست و به مولایش اقتدا کرد. مگر علیگونه شدن به همین راحتی است. با خودم میاندیشیدم که چه رفتارها و صفاتی از او اسطورهای ساخت که مسلمان و غیرمسلمان، پیروجوان، زنومرد، سیاهوسفید، آسمانیان و زمینیان، همه نامش را با ادب و احترام بیان میکنند. انگار علی (ع) عصاره خلقت است. نهخدا توانمش خــواند، نه بشر توانمش گــفت متـحیرم چـه نامــــم، شه مـــلک لافتــی را 1- دوستی علی(ع) عاشقانه پیامبر رحمت (ص) را دوست میداشت، او در دامن محبوبش بزرگشده بود. همیشه همراهیش میکرد. هیچگاه تنهایش نگذاشت. همواره خودش را سپر بلای او قرار میداد. با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن بود. 2- همسری علی(ع) همسری مهربان بود. در خانه به فاطمه(س) کمک میکرد. جارو میکرد، عدس پاک میکرد، مراقب بچهها بود. با اینکه پیامبر(ص) توصیه فرموده بودند که کار بیرون با علی و کار منزل با فاطمه، ولی او در منزل نیز از کارکردن ابا نداشت. به همسرش عشق میورزید، نازکتر از گل به او نمیگفت و همیشه بااو بااحترام رفتار میکرد. در وفات فاطمهزهرا(س) اظهار ملال میکند و در شعری نیز اینگونه در فراقش میسراید: دوستــــی که نظیر آن دوستـــی نخواهد بود و در قلب من غیر از او بــــهرهیی وجود ندارد دوستی که از جلو چشم و جسم من غایب شد ولی دوست من از قلبـــم غایب نـــخواهد بود 3- پدری علی(ع) پدر مهربان و وظیفهشناس بود. با همة مشغلة اجتماعی که داشتند خانواده را فراموش نمیکرد. به امور تحصیل و تربیت فرزندانش توجه تام داشت. در کوفه خانه علی را که همچنان پابرجاست دیدم، خانهای با اطاقهای مختلف که یک اطاقش طبق گفتة راهنما به عنوان مکتب و مدرسه فرزندانش بود. از اینچنین پدری فرزندانی چون حسن و حسین و زینب تربیت میشوند. مگر میتوان شیعة علی بود و خانواده را رها کرد و نقش پدری را فراموش نمود. هیچکاری علی را از توجه به خانوادهاش باز نداشت. پدر ستون خانواده است و خیمة خانه با او پابرجا میماند و علی در این نقش نیز به بشریت درس بزرگی آموخت. 4- شجاعت نام علی(ع) و شجاعت بیمثالش، پشت دشمنان را به لرزه میانداخت. هیچکس پروای مقابله با او را نداشت. نقل است که در جنگها زره را جلو میبست و از بستن زره به پشت خودداری میورزید. هیهات که علی پشت به دشمن نماید. هرگاه مسلمانان در نبرد با کفار و مشترکین به مشکل بر میخورند پیامبر رحمت(ص) بیرق را بهدست او میسپرد و مشکل مرتفع میگردید. 5- پرهیز از خدعه و نیرنگ صداقت در کنار شجاعت از ویژگیهای منحصر بهفرد علی(ع) است. او با دشمنش نیز با صداقت رفتار میکرد. در مقابل خدعه و نیرنگ آنان به کارهای خلاف اخلاق و ادب دست نمیزند. این جمله او معروف است که: «اگر من میخواستم چون معاویه دست به نیرنگ بزنم هیچکس حریف من نمیشد اما اعتقاداتم مرا از این کار باز میدارد.» در مکتب علی هدف، وسیله را توجیه نمیکند. برای رسیدن به هدف استفاده از هر وسیلهای مجاز نیست. مومن و مسلمان حقیقی، علیگونه، برای خودش اصول و ارزشهایی دارد. 6- عدالت از بارزترین و مهمترین ویژگی علی(ع) که با نام و یاد او عجین است عدالت میباشد. عدالت شرافتش را از علی کیست نموده است. او حتی با دشمنانش نیز با عدل رفتار میکند. قرآن ناطق بعد از آنکه ضربه شمشیر ابنملجم لعین فرقش را شکافت، به فرزندانش توصیه میکند: «اگر قاتلم را عفو کنم، عفو وسیله تقرب من به خدا و برای شما شراب است پس قاتل مرا عفو کنید.» وقتی با یکی از افراد اختلاف حقوقی پیدا میکند و نزد قاضی میروند و قاضی بهعلی توجه میکند ناراحت میشود که چرا به او توجه کرده و به طرف دیگری بیتوجهی نموده است و این رفتار قاضی را برخلاف عدالت میپندارد. اساس حکومت بر عدالت پایهگذاری شده است. این آوای اوایل انقلاب همچنان در گوشمان طنینانداز است که: «الملک یبقی الکفر و لا یبقی مع الظلم. مملکت با کفر باقی میماند ولی با ظلم و بیعدالتی باقی نمیماند.» 7- یتیمنوازی در گذر از کویی، شاهد سنگینی مشکآب بر جسم نحیف و لاغری میشود و بیدرنگ بهکمک وی میشتابد. در منزل، پیمیبرد که وی بیوه زنی است با چند کودک که شوهرش را در جنگ از دست داده است. او علی را نمیشناسد. از تنگی معیشت بیوه و بچههای یتیمش بهشدت متاثر میشود و به ناگاه صورت مبارکش را به آتش تنور نزدیک میکند و از خوف جهنم اشک بر رخسار غمگینش جاری میشود. بچههای یتیم را بر شانههایی که روز فتح مکه رسول خدا پا بر آنها نگذاشت، سوار میکند و با آنان به بازی میپردازد. آنهمه عظمت، در مقابل بچگان یتیم به خاک میافتد. باید خاکی باشی تا افلاکی شوی. 8- سکوت بعد از وفات پیامبر رحمت (ص)، حقش را غصب میکنند و با همسر نازنینش نامهربانی میکنند ولی ایشان برای وحدت جامعه اسلامی سکوت میکند. سکوتی که در گذر تاریخ از فریادها بلندآوازهتر است. در آن برهه، سکوت علی، بقای اسلام مظلوم بعد از رسول خدا را ضمانت کرد. اگر سکوت علی نبود امروز از اسلام چیزی باقی نمانده بود. علی تنها بود و در سکوت شب نخلستان، سر در گلوی چاه میبرد و غمی بهسنگینی تاریخ بشریت را فریاد میزد. همدم و همراهش چاه بود تا بیگانه صدای او را نشنود و اسلام تضعیف نگردد. 9- کار و سازندگی علی(ع) مرد کار و سازندگی بود. با دست مبارکش چاه حفر میکرد و آن را وقف مینمود. نخلستان را آبیاری میکرد. 10- توجه به جوانان علی (ع) جوانان را دوست میداشت، وقتی با خدمتگزارش «قنبر» به بازار میروند و لباس نو میخرند؛ لباس زیباتر و گرانتر را به قنبر میدهد و میگوید تو جوانی و لباس زیباتر برازنده توست و لباس ارزانتر را خود بر تن میکند. عموماً یاران نزدیکش جوان بودند. حتی برخی از فرزندان مخالفانش که جوانانی رشید بودند به او گرایش پیدا کردند. 11- عبادت وقتی بهنماز میایستاد، از همهچیز و همهکس جز خداوند متعال میبرید. چنانچه مشهور است، در جنگی تیری در پایش فرو رفت و نمیتوانستند آن را خارج کنند و تحمل دردش سنگین بود. رسولخدا(ص) فرمود: «وقتی علی در نماز است تیر را از پایش بیرون بکشید.» وقتی تیر را خارج کردند اصلاً متوجه نشد. علی در عبادت از فرش به عرش سیر میکرد. و عاقبت در محراب نماز فرقش شکافته شد و به شهادت رسید. اگر نمازش سبک بود متوجه دشمن میگردید. و ابنملجم لعین نیز خوب میدانست چهزمانی را برای نقشه شومش انتخاب کند. 12ـ توجه به فقیران علی(ع) مخفیانه به محرومین کمک میکرد. شبها آرام و ناشناس غذا و آذوقه بهدوش میکشید و جلوی خانة فقیران قرار میداد و میرفت. اکراه داشت با آنان روبهرو شود. چراکه طاقت دیدن شرمساری ایشان را نداشت. فقیران نمیدانستند این انسان شریف و خیّر کیست! وقتی مولا به شهادت رسید و کمکها قطع شد، او را شناختند. زمانی که شمشیر فرقش را شکافت و در بستر افتاد، شیر طلب کردند، یتیمان و فقیران با کاسههای شیر و اشک در چشم جلوی در خانهاش صف کشیدند. پیرمرد نابینای خرابهنشین که هر شب غذایش را از دست مبارک علی(ع) میل میکرد، پس از شهادت مولا چند شب گرسنه ماند و متوجه شد که مرد مهربانی که هرشب همصحبت و همسفرهاش بود، کسی نبود جز خلیفه مسلمین، امیرالمومنین علی(ع)، روزی در مسجد بهنماز ایستاده بود و فقیری چیزی طلب کرد. انگشتر از دست به در آورد و به او بخشید و آیهای در وصفش نازل شد. خانوادهاش نیز چون او غذای شان را سهروز به اسیر و یتیم و فقیر بخشیدند در حالی که روزه بودند و خود گرسنه سر بر بالین نهادند و خداوند نیز از آنان یاد نمود و از غذای بهشتی سیرشان کرد. برو ای گدای مسکین در خانه علی زن که نگین پادشاهی دهد از کــرم گدا را 13- سختگیری در بیتالمال وقتی برادرش عقیل، از بیتالمال زیادهخواهی میکند آتش در کف او میگذارد و از آتش دوزخ او را میترساند. زمانی که طلحه و زبیر بیش از سهمشان طلب میکنند و از او ریاست و مقام میخواهند طردشان میکند. 14- مدیریت بینش مولا علی(ع) در مدیریت، در نامه ای خطاب به مالکاشتر متجلّی است. در این نامة مدیریتی، حضرت به نوعی شرح وظایف والیمصر را تشریح میکند. بعد از اینکه او را به تقوای الهی و بخشش خطای مردم سفارش می کند، میفرماید: «هرگز مگو: من بهمقام فرماندهی نصب شدهام، فرمان میدهم و باید اطاعت شوم زیرا این تلقین نابکارانه وارد کردن فساد در قلب است... هیچ فرد و گروهی در حوادث بزرگ روزگار مانند خواص کمصبر و بیتحمل نیستند... ستون برپادارندة دین و تشکل جمعی مسلمانان و وسیله دفع دشمنان عموم مردم و امت اسلامی هستند، پس گوش¬ات شنوای سخنان این مردم، و تمایلت به سوی آنان باشد... هرگز سنتی نیکو را مشکن... لشگریان با اذن خداوندی نگهبانان رعیت... میباشند... از میان مردم کسانی را برای کارگزاری انتخاب کن که تجربه و حیا دارند... سفارش به نیکی درباره بازرگانان و صنعتگران را بپذیر...» 15- مدارا با حیوانات وقتی حضرت یکی از کارگزارانش را برای استیفای حقوق مالی میفرستد، به او دستور میدهد: «هنگامی که امین تو حیوانات را بهعنوان حقوق دریافت کرد، به او سفارش کن مابین شتر و بچة او فاصله نیندازد و در دوشیدن شیر مادر افراط نکند که به بچه زیان برسد و آنها را در سواری به تلاش و زحمت نیندازد... به آن حیوان که سُم آن شکافته و یا از راهرفتن ناتوان است، عطوفت داشته باشد... آن ها را از علفزارها به جادههای خشک نکشاند.» جانم به قربانت مولی که عطوفت تو نهتنها به انسانها که بهحیوانات هم میرسد. 16- مشورت دادن به خلفا خلیفه دوم از علی(ع) مشورت خواست که آیا برای جنگ از مقر حکومت خارج شود یا نه، حضرت فرمودند: «موقعیت کسی که زمامداری جامعه را در دست دارد، موقعیت طناب در دانههاست (مانند نخ تسبیح) که آن را جمع مینماید و پهلوی هم قرار میدهد پس اگر آن طناب بریده شود دانهها پراکنده شود و از بین برود و سپس همة آن ها با یکدیگر جمع نمیگردد.» بارها خلیفه دوم اظهار نمود که اگر علی(ع) نبود من هلاک میشدم. خلفا هرگاه در حکومت به مشکل بر میخورند و از حل آن عاجز میشدند، دنبال علی(ع) میفرستادند و او نیز با بزرگواری آنچه مصلحت حکومت اسلامی بود بیان میفرمودند. زمانی که مصریان به دار الخلافه ریختند و میخواستند خلیفه سوم را بکشند، فرزندانش را با لباس رزم، برای حفظ جان خلیفه گسیل کرد. و استدلالش نیز این بود که اگر خلیفه کُشی باب شود تا یکپارچگی مسلمین خدشه دار میگردد. |
آخرين ويرايش: 10 سال 11 ماه ago توسط علی ابراهیم بابایی▲.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|