سه شنبه, 25 ارديبهشت 1403

 



موضوع: عامل هاي فرهنگي راه گشاي مناسب سياسي در روابط بين

عامل هاي فرهنگي راه گشاي مناسب سياسي در روابط بين 9 سال 11 ماه ago #87497

عاملات فرهنگي،راه گشاي مناسبات سياسي در روابط بين الملل است .

امروزه تمسك به ديپلماسي فرهنگي كه بيشتر از مشتركات تاريخي ملت ها نشات گرفته اين حقيقت را آشكار مي سازد كه بسياري از مسائل غامض سياسي و تعاملات سودآور اقتصادي با وجود همه تنازعات دولت ها توانسته از وراي همين تعامل با اقتدار ظهور و بروز پيدا نمايد كه اين مقوله در كشور ما با وجود تلاش غرب براي منزوي جلوه دادن ايران اسلامي اهميتي دو چندان پيدا كرده و در شرايطي كه برخي كشورهاي همسايه و نيز وابستگان و به اصلاح مستعمران امپرياليسم در سراسر دنيا سعي دارند با اعمال محدوديت سياسي، مرزي فولادي در روابط كشور مان با كشور هاي ديگر بوجود آورند ، ولي علي رغم همه تلاش ها هم اكنون تعاملات في مابين ملت ها با ايران فارغ از هر حصري و با اتكا به مشتركات و زبان همگراي فرهنگي در عالي ترين سطح پيگيري و رشد پيدا كرده است. براي واكاوي اين واقعيت به بررسي و تبيين موضوعي كه در پي مي آيد. منظر صاحب نظران حوزه فعاليت هاي فرهنگي را به آن معطوف مي دارم .

رابطه فرهنگ و سياست مبتني بروح

اگر فرهنگ مبتني بر وحي باشد، سياست برآمده از آن نيز متاثر از همين چارچوب هاي فطري خواهد بود. اما چنانچه فرهنگ پرورده سياست باشد، وضع همان مي شود كه بر جامعه فطرت گريز امروز حاكم شده و در آن فرهنگ به مثابه وسيله اي توجيه گر، در دست برخي سياست بازان درمي آيد كه امروزه ، در جهان اسلام حاكمان آنها بازيگران آن هستند . ديپلماسي فرهنگي براي جمهوري اسلامي از آن جهت كه قانون اساسي ما مبتني بر اسلام ناب است، ضرورتي انكار ناپذير دارد. چرا كه اصل اسلام همواره بر حركت فرهنگي مبتني بوده و بررسي هاي قرآني حكايت از اين دارند كه اين مسئله حتي در دو حوزه حاكميتي اسلام و عدم آن نيز نازل شده است. امروز اگر بخواهيم تاكتيك حركتي جمهوري اسلامي پيرامون ديپلماسي فرهنگي را ترسيم كنيم، بي شك محور اتكاي ما همين آيات الهي خواهند بود. براي مثال خداوند در آيه 64 سوره آل عمران پيروان تمام اديان جهان را به تشريك مساعي در زير پرچم مشترك توحيد توصيه كرده و به استعمار گريزي دعوت نموده است كه اين امر در حيات ائمه معصومين نيز ضمن بسط عملي خود، تداوم پيدا كرده است.

البته نكته اي كه در راستاي اين حركت فرهنگي نبايد ناديده گرفت، همانا اهتمام اسلام بر شكوفايي عقل و فطرت است. تلاشهاي بسيار فرهنگي كه در مسير احياي فطري اين تفكر حتي در سخت ترين شرايط تحميل شده جنگي هم تداوم داشته و مغفول نمانده است؛ سيدالشهدا عليه السلام روز عاشورا نيز با وجود دشواري شرايط تا لحظات آخري كه به خون مباركشان غلتيدند نيز دست از موعظه برنداشتند.

بي شك امروز اساس روشنگري بر مبناي مكاتب عقلي و فطري متمركز است. براي نمونه در عصر ارتباطات و مغالطات بهترين عملكرد متقابل جهت تبليغات مسموم رسانه اي غرب عليه مباني اسلامي (كه با هدف ايجاد بدبيني براي غير مسلمان و دين گريزي براي مسلمان صورت گرفته،) قطعاً در رويكرد فرهنگي متناسب و به دور از احساس قابل طرح است.

ديپلماسي فرهنگي در خارج از ايران به خصوص كشورهاي حوزه آسياي مركزي و قفقاز از شرايط ويژه و مجزايي نسبت به غرب و حتي آفريقا برخوردار است.

وجود نظام كمونيستي و سايه انداختن سياست لنينيستي در گذشته نه چندان دور در حوزه آسياي مركزي و قفقاز موجب شده تا مردم نسبت با بسياري از آرمانها و دغدغه هاي فطري و ديني خود بيگانه باشند. البته در يك دهه اخير خوشبختانه به دليل ديپلماسي فرهنگي فعالي كه عمدتاً هم از سوي نخبگان فرهنگي صورت گرفته، وضع را نسبت به گذشته متحول ساخته و امروزه شاهد حضور خوب جوانان در مراسم مذهبي در مساجد مناطق و نمازهاي جمعه آنها هستيم . البته هنوز وجود دغدغه هاي فرهنگي و ديني عميق در ميان قشر تحصيكرده محسوس است .

ناگفته نماند كشورهاي حوزه مزبور بنا به واگري هاي از جمله كشورهاي جهان هستندكه دولت امريكا در خاك آنها پايگاه نظامي داير نموده و اين امر حكايت از نفوذ بالاي فرهنگي غربي در اين كشورهاي اسلامي دارد. از همين رو شايد اهميت ديپلماسي فرهنگي در اين كشور ها بيش از هرجاي ديگري از غنا، حساسيت و عمق بيشتري برخوردار باشند. پس روشن است که ديپلماسي فرهنگي به مفهوم بهره گيري از عناصر اشتراکات فرهنگي در جهت ابلاغ پيام است و بديهي است که در چنين عرصه اي دو توان را بايد در نظر گرفت؛ اول توان داشته هاي فرهنگي و ديگري توان ابلاغ و بهره گيري از داشته ها که البته مورد اخير تشريح بيشتري مي طلبد.
در اين زمينه بي شک داشته هاي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران صرفاً به سبب اين نکته مهم که در تشديد تحريم ها و تکثير تهديدات توانسته از مرزها عبور کرده و تاثيرات پايداري در سطح بين الملل داشته باشد، نشانگر اين است که پايداري پايه هاي فرهنگي کشور و غناي داشته هاي فرهنگي اسلامي و باستاني و متعاقباً تکيه آنها بر پايه هاي اصول انساني در درون خود توانسته علت بقاء و تداوم را بپروراند.

قطعاً اگر اين امر را تنها در مقياس جهاني و در حوزه ادبيات بسنجيم مشاهده خواهيم کرد فرهيختگاني چون حافظ، سعدي، فردوسي و مولانا در قله رفيع معرفتي قرار خواهند گرفت و ادبيات تعليمي ما را به رخ جهانيان خواهند کشيد و اين يعني همان همه قابليت هاي تام در داشته ها است .

بايد توجه داشت در راه هاي ارائه و ريختن اين داشته ها در قالب تاثيرگذار و تعامل بخش با مليت و قوميت هاي مختلف بين المللي بهترين و آسان ترين راه همانا ديپلماسي فرهنگي است چرا که تا به امروز اين واقعيت کمتر آلوده منفعت نگري شده و بيشتر بر اخلاق محوري تکيه داشته است.

ديپلماسي فرهنگي بيشتر به درون پاک انسان ها نظر دارد و اساساً چون فرهنگ و آموزه هاي فرهنگي اغلب در پي آن هستند که راه هاي بهتر زيستن را به ما بياموزند، از اين رو توان جذب بيشتري هم دارند و در اين راستا حتي اگر ديپلماسي سياسي بتواند پايه هاي خود را بر ديپلماسي فرهنگي استوار کند، از توان بيشتري در پيشبرد اهدافش برخوردار خواهد بود.
+ نوشته شده توسط ahmadimanesh
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: بهنام علمی