سه شنبه, 25 ارديبهشت 1403

 



موضوع: نقش گمشده ي زنان در روابط بين الملل

نقش گمشده ي زنان در روابط بين الملل 9 سال 11 ماه ago #83111

بحث در نظرگرفتن حقوق زنان و در روابط بین ‏الملل، بحثی است که از نیمه ‏ي دوم قرن بیست به صورت انتزاعی وارد مباحث روابط بین ‏الملل شده است. شاید طرح موضوع «رد زنانگی زنان»، به عنوان یک قاعده‏ ي تاریخی از سوی سیمون دوبوار پیش‏ زمینه‏ ي اصلی شکل‏ گیری چنین بحثی است.
ریالیسم و ایدیالیسم به عنوان دو تیوری اصلی در روابط بین ‏الملل که زیرمجموعه‏ های فراوانی دارند، هردو مورد انتقاد گروه ‏های مدافع حقوق زنان هستند؛ زیرا واحد تحلیل در ریالیسم دولت‏ ها است که بارزه‏ ي جنگجویي و نفع‏ طلبی آنان عامل درگیر شدن آنان است و واحد تحلیل در ایديالیسم انسان است؛ به عنوان افراد، که تنها از رهگذر ایجاد حکومت جهانی حق افراد قابل تامین است؛ اما فعالان حقوق زن در هیچ‏ کدام از تیوری‏ های یادشده جایی برای حقوق زن ندیده ‏اند.
اگر ما دولت را به عنوان واحد تحلیل در نظر بگیریم، همان ‏گونه که ریالیست ‏ها به آن باور دارند و خواسته ‏های دولت‏ ها را منطقی و قابل پذیرش عنوان می‏ کنند، در آن‏ صورت ما در واقع تسلیم یک مطلق ‏انگاری تاریخی شده‏ ایم؛ زیرا دولت ‏ها بر مبنای تاریخی شکل گرفته‏ اند که مردان عناصر تعیین ‏کننده ‏ي آن بوده ‏اند و زنان بیشتر به عنوان ابژه ‏های منفعل که صرف در مقام تسلیمی مطلق برای مردان می‏ توانستند در خدمت خواست‏ ها و نگاه ‏های آنان در آیند. عناصر اصلی در دولت‏ ها که دولت برساخته ‏ی آنان هست مردان‏ اند و از همین ‏رو است که حتا ادبیات دولتی یک ادبیات مردانه است؛ در چنین فضای طبیعی‏ يي است که زنان و حقوق آنان کمتر محلی از اعراب دارند و جایگاه آنان به صورت مشخص تعریف نمی ‏شود.
در صورت دوم اگر قایل به انسان به عنوان واحد تحلیل در روابط بین ‏الملل باشیم، بازهم به همان سرنوشتی دچار شده‏ ایم که در صورت اول به آن مبتلا بودیم؛ برای روشن ‏شدن این بحث بهتر است که از یک زاویه ‏ی ترمینولوژیک به مسأله نگاه کنیم، زبان عربی می تواند نخستین مثال دراین قسمت باشد؛ در زبان عربی که همزمان زبان دین اسلام هم است تمام نام های خداوند اسم مذکر است و تمام ضميرهای که به این اسم های برمی گردد هم مذکر اند، این موضوع بدون اینکه ما در موردش یک داوری دیني- ارزشی داشته باشیم نمایانگر یک واقعیت است و آن اینکه در زمینه ي جغرافیایی که عربی به عنوان زبان (رسمی یا غیر رسمی) پذیرفته شده است دیدگاه غالب فرهنگی این است که خداوند به عنوان یک حقیقت متعالی نسبت نزدیک تری با مردان دارد تا زنان؛ گرچند از نظر معارف اسلامی خداوند از تعلق به جنس خاص مبرا است.
در زبان فارسی اصطلاحات و مفاهیمی که به زنان اطلاق می‏ شود در بيشتر موردها معانی زننده و حقیری دارند؛ کوچ، عیال ، بچه‏ ها، همشیره و ... از این دست‏ اند.
پشتو به عنوان زبانی که در مجاورت زبان فارسی (از نظر جغرافیایی) قرار دارد نیز در مورد زنان نگاه تبعیض‏ آمیزی دارد، ارایه‏ ی یک مثال دراین مورد بسنده است، در پشتو به «فرد» یا انسان بدون در نظرداشت جنسیت آن «سړی» گفته می ‏شود؛ در حالیکه معنای دقیق این واژه «مرد» است؛ ولی رنگ و روی مردانگی ادبیات پشتو باعث شده است که مرد مرادف «انسان مطلق» تعریف شود.
در ادبیات غربی هم نمونه‏ های فراوانی ازاین‏دست وجود دارد، سیمون دوبوار یک نمونه از ادبیات فرانسه را این‏ گونه نقل می‏ کند: «در زبان فرانسه برای نشان ‏دادن موجودات بشری ازکلمه‏ ي «مردان» استفاده می ‏شود؛ زیرا معنای خاص کلمه‏ ي «vir» به معنای کلی کلمه ‏ي «homo» شباهت پیدا کرده است».
ازاین بحث می‏ توان نتیجه گرفت که تاریخ به‏گونه ‏ي ملموسی به نفع مردان انحراف پیدا کرده است و تمام عناصر انسانی از یک دید مردانه تعریف شده‏ اند، مردان به عنوان موجودات مستقل و مطلق در نظر گرفته شده‏ اند؛ ولی زنان به عنوان موجودات نسبی و وابسته به آنان در نظر گرفته می ‏شود؛ ازاین‏ رو اگر افراد انسانی به عنوان واحدهای تحلیل در روابط بین ‏الملل در نظر گرفته شود، بازهم این موضوع نمی‏ تواند به ورود فعالانه ‏ي بحث حقوق زنان در روابط بین ‏الملل منجر شود؛ از همین‏ رو است که باید واحدهای تحلیل در روابط بین‏ الملل دگرگون شود؛ تا زنان از حالت انفعالی به وضعیت فعال برسند.
به رغم تمام تلاش ‏ها و مبارزه ‏هایي که دراین راستا صورت گرفته است، گفتمان غالب در عرصه‏ ي روابط بین ‏الملل بازهم بر محور مردانه‏ بودن این روابط می‏ چرخد و زنان در مباحث کلان روابط بین ‏الملل همچنان در پستوهای فراموشی به‏ سر می ‏برند.
شورای امنیت سازمان ملل به عنوان رکن اجرایی و قهری سازمان ملل؛ پس از جنگ جهانی دوم نقش تعیین‏ کننده ‏یی در روابط بین ‏الملل داشته است و قطعنامه ‏ي 1325 در مورد زنان نیز از سوی همین نهاد صادر شده است و بیش از ده ‏سال از صدور آن می‏ گذرد؛ اما برنامه ‏ي عمل آن کمتر ساخته شده است.
ماده‏ ي پانزدهم این قطعنامه به شورای امنیت ماموریت می ‏دهد که در تمام اقدام ‏های خود از طریق مشوره با گروه‏ های محلی موضوع برابری جنسیتی و حقوق زنان را در نظر بگیرد؛ حضور نیروهای بین ‏المللی به رهبری امریکا در افغانستان نیز در چارچوب ماموریت ‏های شورای امنیت توجیه شده است؛ اما در همین ماموریت هم شورای امنیت کمتر به موضوع حقوق زنان توجه داشته است.
مشورت با گروه ‏های محلی مدافع حقوق زنان بخشی از اقدام ‏های شورای امنیت است که بر مبنای قطعنامه ‏ي 1325 باید توسط این نهاد عملی می‏ شد و برنامه ‏های عملی‏ تر و منسجم ‏تری برای بهبود وضعیت زنان در نظر گرفته می ‏شد؛ در حالیکه شورای امنیت دقیق بر خلاف این ماموریت خود عمل کرده است، نخستین خلاف‏ ورزی شورای امنیت جدا دانستن طالبان از القاعده بود؛ زیرا این جدا انگاری به مفهوم غفلت از ماهیت زن ‏ستیز طالبانیزم است و طالبان را به عنوان گروهی که مخالف سیاسی نظام بر سر اقتدار هست مشروعیت ایدیولوژیک می‏ بخشد.
زنان افغانستان هیچ خاطره‏ ي خوشی از طالبان ندارند و این اقدام شورای امنیت بر تلخی خاطره ‏های آنان افزود.
حمایت شورای امنیت از گفتگوهای صلح با طالبان خلاف ‏ورزی دوم این نهاد از قطعنامه ‏ي 1325 است؛ زیرا حمایت ازاین گفتگوها بدون در نظرگرفتن نگرانی ‏های زنان به مفهوم تحمیل دوباره ‏ي زن‏ ستیزی طالبانیزم بر گرده ‏ي مردم افغانستان است.
با این همه بازهم زنان افغانستان به عنوان جزیی از زنان جهان از شورای امنیت و سازمان ملل توقع دارند که به حقوق آنان توجه شود و سایه ‏ي یک تاریخ تاریک از سر آنان برچیده شود.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

نقش گمشده ي زنان در روابط بين الملل 9 سال 11 ماه ago #84015

  • بهنام علمی
  • بهنام علمی's Avatar
  • آفلاين
  • مدير انجمن
  • ارسال ها: 15
  • Thank you received: 3
موضوع بیش از آنکه جنبه بین المللی داشته باشد به افغانستان مربوط می گردد . بخش بین المللش را در امتحان بنویس . خانمها که همیشه رییس هستند دیگه دردشون چیه ؟ ;)
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: بهنام علمی