جمعه, 14 ارديبهشت 1403

 



موضوع: فرهنگ عامه ،میراث غیر مادی ملتها

فرهنگ عامه ،میراث غیر مادی ملتها 9 سال 4 ماه ago #106049

با عرض سلام و ادب

فولکلور از دو کلمه لاتینی «فولک (Folk) » به معنای «توده مردم و عامه» و به طور کلی «عوام» - که در معنای غیر تخفیف آمیز آن ، در برابر «خواص» (نخبگان و فرهیختگان جامعه) قرار می گیرد و «لور (Lore) » به معنای «دانش ، ادب و مجموعه ای از معارف و دانستنی های غیر تخصّصی» ، گرفته شده است .1

برای اولین بار ، یک عتیقه شناس به نام امبروز مورتون (Ambroise Morton) ، بیش از یک قرن پیش ، کلمه فولکلور را ساخت . او می نویسد : «آنچه ما در انگلستان ، رسوم باستانی عامیانه با ادبیات عامیانه می نامیم را می توان دقیقا با یک ترکیب خوب ساکسونی یعنی "فولک - لور" یا "دانش عامیانه" بیان کرد» .2 این کلمه در ایران به «فرهنگ عامه» ترجمه شده است.

ویژگی های فولکلور :

- فولکلور ، اعمال و رفتار جمعی و گروهی است که در بین عامه مردم ، رایج است . بنا بر این ، عمل و رفتار یک فرد یا یک خانواده را نمی توان فولکلور نامید .

- ابداع کننده و به وجود آورنده و نیز زمان شروع رفتارها و اعمال فولکلوری معلوم نیست .

- عادات فولکلور در مجموعه فعالیت های زندگی اجتماعی ، نقشی به عهده دارند .

- اعمال و رفتارهای فولکلور به مناسبت و بنا بر مقتضیات زمان ، تکرار می شوند ؛ یعنی آنچه در یک یا چند مرتبه و یا فقط در دوره ای خاص و محدود اتفاق افتد ، در شمار فولکلور نیست .

- فولکلور در جریان انتقال ، موافق مقتضیات نسل ها ، دگرگون می شود .

رفتارهای فولکلوریک ، از حاکمیت اندیشه ای خاص که بر خلاف میل توده باشد ، پیروی نمی کنند ، هر چند آن تفکر بر جامعه ، حکومت داشته باشد .

شایان ذکر است که آداب و رسوم و رفتارهای فولکلور هر منطقه ، برای مردم همان منطقه ، «سنّت» و برای مردم سایر نقاط ، به عنوان «فولکلور» خاصِّ آن منطقه شناخته می شود .

فرهنگ عامّه ، میراث غیر مادّی ملت ها

همان طور که گفته شد ، یکی از ویژگی های فولکلور ، تکرارپذیری و قابلیت انتقال آن به نسل های آینده است . از این رو می توان فولکلور هر منطقه را مجموعه ای از رفتارها ، گفتارها ، پوشش ها ، آداب ورسوم و عاداتی دانست که افراد آن منطقه ، آنها را از گذشتگان و نیاکان خود به ارث برده اند ؛ عاداتی که شاید از ابتدای بشریت آغاز شده و یا لااقل ، مربوط به دوره های بسیار باستانی باشند . به عبارت کلی تر می توان فولکلور را میراث قومی و معنوی یک ملت دانست .

بنا بر این ، بر خلاف تصوّر بسیاری که فکر می کنند فولکلور ، تنها مربوط به گذشتگان و جنبه های مختلف زندگی آنهاست ، باید گفت که هر چند فولکلور (یا همان دانش عامیانه) ، میراث پیشینیان است ، اما در حال حاضر و در جوامع امروزی نیز وجود دارد و هنوز هم زنده ، پویا ، جذّاب و باصلابت ، بر پای ایستاده است و مردم ، در حال حاضر نیز با مجموعه دانسته هایی که از گذشته های دور و از نسل های گذشته به جا مانده و سینه به سینه ، جا عوض کرده و به آنها رسیده است ، زندگی می کنند و در حقیقت ، همین فولکلور است که تا حدّ زیادی به زندگی آنها معنا و مفهوم می بخشد و آنها را به ادامه زندگی ، دلگرم می سازد . در واقع ، اگر فولکلور یک ملت را از آن بگیریم ، تمام هویت آن ملت را گرفته ایم که بدون آن ، زندگی ، غیر ممکن خواهد بود .

هر چند که فولکلور حاکم بر زندگی امروز ، با فولکلوری که پیشینیان ما با آن زندگی می کرده اند ، متفاوت است ، اما به هر حال ، بخشی از میراث گذشتگان است که بنا به مقتضیات زمان و شرایط امروز ، تغییراتی در آن به وجود آمده است و به شکل قابل استفاده برای زندگی امروز ، تبدیل گردیده است . حتی این احتمال وجود دارد که یک رفتار فولکلوریک در یک دوره زمانی و بنا بر شرایط حاکم فراموش شود ، اما در دوره های بعد و با تغییر شرایط ، دوباره فعال گردد و حتی شاید پر رنگ تر از قبل ، در جامعه جدید ظاهر گردد .

وجود پیشینه کهن و درخشان تاریخی ، زندگی اقوام و طوایف مختلف در کنار هم و شرایط متغیّر آب و هوایی ، باعث شده است که کشور ما دارای گنجینه بسیار غنی و سرشار از آداب و رسوم ، لهجه ها ، پوشش ها ، قصه ها ، افسانه ها ، خرافات ، بازی ها و ... باشد و به همین دلیل ، دامنه فولکلور در ایران ، بسیار وسیع و متنوّع است .

یکی از مهم ترین دلایل غنای گنجینه فولکلور ایران ، آمیخته شدن آن با فرهنگ و آداب و رسوم اسلامی است . ایرانیان ، تا قبل از ورود اسلام به سرزمینشان نیز مردمی با تمدن و دارای فرهنگ و آداب و رسوم شناخته شده در بین ممالک آن زمان بودند ، و پس از پذیرش اسلام ، این آداب و رسوم ، نه تنها رنگ نباختند و از بین نرفتند ، بلکه در پرتو تعالیم اسلامی ، رنگ و بوی اسلامی به خود گرفتند ، و کامل تر از قبل ، به حیات خود ادامه دادند . برای مثال می توان به عید نوروز اشاره نمود که از رسوم بسیار کهن سرزمین ایران به شمار می آید و با ورود اسلام نیز نه تنها از بین نرفت ، که توانست با بهره گیری از عناصر فرهنگ اسلامی ، جنبه دینی پیدا کند و همراه با این عناصر گران بها ، کامل تر و جذّاب تر از پیش و به عنوان میراثی گران بها برای آیندگان به یادگار بماند .

کارکردهای فرهنگ عامّه در اجتماع :

1 . ایجاد همبستگی قومی و نژادی و نزدیک نمودنقومیت ها و ملیت ها به یکدیگر

اگر چه فولکلور از یک سو باعث تمایز اقوام و ملیت ها از یکدیگر می شود ، اما از سوی دیگر ، اگر با دقت در فولکلور طوایف و اقوامی که در یک منطقه یا یک کشور زندگی می کنند ، مطالعه شود ، مشاهده خواهد شد که درصد زیادی از زیرساخت های فولکلوریک آنها دارای ریشه مشترک است . برای مثال : همانندی لهجه ، پوشش ، سرودها و موسیقی های محلی و آداب و رسوم حاکم بر زندگی اقوام مختلف ، عاملی است برای ایجاد پیوند دوستی و نیز جلوگیری از ایجاد دشمنی و جنگ بین آنها .

در سطح وسیع تر می توان گفت از جهاتی تمام ملل جهان ، دارای ریشه های فرهنگی و عادات فولکلوریک مشترک اند؛ چرا که در گذشته های بسیار دور ، همگی از یک نژاد و تمدّن بوده اند و به مرور زمان ، تقسیم شده اند و به صورت اقوام و ملّیت های گوناگونی که امروز شاهد آن هستیم ، در زمین ، پراکنده شده اند . برای مثال ، قصّه «ماهْ پیشانی» ایرانی را می توان با اندکی تغییر ، نزد فرانسوی ها ، آلمانی ها و ایرلندی ها نیز یافت و از حیث موضوع ، به قصه نروژی نزدیک تر است .4 همین اشتراک در زیرساخت ها و اصول فرهنگ عامه می تواند زمینه ساز گفتگوی تمدن ها باشد و جهان را به سوی دنیایی به دور از جنگ و نزاع و خونریزی راهنمایی کند .

2 . فرهنگ عامّه هر ملتی ، در حقیقت ، حافظه تاریخسیاسی و اجتماعی آن ملت است

همان طور که گفته شد ، فولکلور ، شامل تمامی اعمال و رفتار و گفتار و جنبه های مختلف زندگی بشری است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود . بنا بر این ، با شناخت فولکلور یک قوم می توان به تمام این منابع ، دسترسی پیدا کرد و از این طریق به راحتی می توان به شرایط زندگی سیاسی و اجتماعی مردم آن قوم پی برد . برای مثال : اگر یک تعداد مثل و افسانه ، اسطوره ، ترانه و لالایی را تحلیل جامعه شناختی کنیم ، متوجه می شویم که در درون آنها حرف هایی است که در شرایط خفقان حاکمیت آن زمان نمی توانسته اند به زبان بیاورند ، به طوری که ترانه ها و لالایی های ما ، حرف های سیاسی است و لالایی های روستایی ما ترانه هایی است علیه اربابان و خوان های مناطق5 و یا امروزه اگر به دقت به مضامین جُک ها و لطیفه های مردم پرداخته شود ، عمیق ترین مسائل سیاسی و اجتماعی را می توان در آنها یافت که نمی توان آنها را در یک سند غیر عامیانه ، یک مقاله علمی و یا یک شعر پیدا نمود . از این رو می توان فرهنگ عامه را روح اجتماعی یک ملت دانست .

3 . فرهنگ عامّه را می توان خاستگاه و شالوده الهامات بشری در زمینه ادبیات و هنر به حساب آورد

این سرچشمه افکار توده که نسل های پیاپی ، همه اندیشه های گران بها و عواطف و نتایج فکر و ذوق و آزمایش خود را در آن ریخته اند ، گنجینه زوال ناپذیری است که آبشخور بزرگ ترین و ماندگارترین آثار هنری جهان است .

4 . فرهنگ عامّه را می توان نوعی رابط فرهنگی بیننسل های مختلف به حساب آورد

در حقیقت می توان گفت که فرهنگ عامه برای نسل های مختلف ، نقش یک مدرسه را بازی می کند . خصوصا در گذشته ، به دلیل عدم وجود رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی به شکل امروزی ، این نقش فولکلور ، مهم ترین کارکرد آن به شمار می آمده است و در اشکال مختلفی همچون : دور هم نشستن های شبانه و گوش سپردن به قصه های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ، پرده خوانی ها ، نقالی ها و... ظهور می یافته است .

جایگاه فرهنگ عامّه در ادب فارسی

اگر به تعاریفی که تا کنون از فولکلور به دست آمده رجوع شود ، مشاهده می گردد که بسیاری ، فولکلور را همان «ادبیات عامّه» تعریف نموده اند ، در حالی که این دو ، مقوله هایی جدا از یکدیگرند .

اگر ما مجموعه دانسته ها و اندوخته های ذهنی و فکری ، رفتارها و آداب و رسوم عوام را به عنوان فولکلور تعریف کنیم ، هنگامی که این دانسته ها و داشته های ذهنی و فکری بر روی کاغذ بیایند و مکتوب شوند ، در حیطه قلمرو ادبیات عامه قرار می گیرند .

اما متأسفانه در ادب کهن فارسی ، آن قدر که به ادبیات رسمی و دیوانی (دبیری) اهمیت داده شده است ، به ادب یا فرهنگ عامه بها نداده اند و کتب نظم و نثر فارسی ، سهم ناچیزی از صفحات خود را به ادبیات عامه ، اختصاص داده اند که به هیچ وجه ، تناسبی با کمیت و کیفیت آن ندارد . به طوری که نویسندگان ایرانی ، از به کار بردن کلمات عامیانه ابا داشته اند و بی پیرایه و بی آرایه نویسی را ضعف ادبیات و کار نویسندگی می دانسته اند .6

در یک قرن اخیر و بخصوص پس از انقلاب مشروطه که باعث گردید رعایا و مردم نیز بتوانند وارد صحنه سیاست و تصمیم گیری حکومتی بشوند ، و آزادی نسبی مطبوعات در برخی ادوار ، زبانِ ادبیات و سیاست به زبان روزمره نزدیک شده ، زبان فاخر درباری به کناری گذاشته شده است .11 از نمونه های خوب این دوره می توان به چرند و پرند علی اکبرخان دهخدا و سروده های نسیم شمال اشاره کرد .

با تشکر از شما استاد گرامی (فرشته شکاری)
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حسن ذراتی