شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: فصل زمستان در فرهنگ آذربایجان

فصل زمستان در فرهنگ آذربایجان 10 سال 1 ماه ago #67178

فصل زمستان در فرهنگ مردم آذربایجان

فصل زمستان در فرهنگ مردم آذربایجان و بخصوص اردبیل جایگاه و رتبه بسیار رفیعی دارد ، و مردم آذربایجان در طول تاریخ موجودیت خود، همواره با این فصل در تکاپو بوده و همیشه تاریخ، با آن ارتباط فرهنگی تنگاتنگی بر قرار نموده اند ، بطوریکه هیچ یک از فصول دیگر از نظر فرهنگی به اندازه این فصل مورد توجه و عنایت اردبیلی جماعت نبوده و در رابطه با هیچ یک از فصول دیگر ، داستان سرایی ، افسانه گویی و اسطوره سازی به اندازه این فصل موجود نیست .
این فصل در فرهنگ و باور عمومی مردم منطقه به دوره های مختلفی تقسیم شده و هر دوره متناسب با خصوصیات روزهای آن ، با نامها و عناوین مختلف و خاصی شناخته شده اند ، که با " چیله گئجه سی " یا شب یلدا آغاز ، و با " چرشنبه بایرامی " یا همان چهار شنبه سوری که عید واقعی مردم آذربایجان است ، به پایان میرسد .
1 - چیله گئجه سی
" چیله گئجه سی " (شب چیله ) ، آخرین شب از ماه آذر و فصل پاییز و طولانی ترین شب سال است ، و فردای آن شروع اولین روز زمستان و اولین دوره تقسیم آن با عنوان " بویوک چیله " (چیله بزرگ)با عمر چهل روزه می باشد .
از گذشته های دور مردم اردبیل وآذربایجان دراین شب به دور کرسی های وسط اتاق که در حکم بخاری و سیستم گرمایشی آنروز بوده ، می نشستند ، و تا پاسی از شب ، ضمن گوش سپردن به داستانها و قصه های مختلف و بیشتر حماسی از زبان پدر بزرگها و مادر بزرگها ، به مصرف تنقلاتی از قبیل نخود و کشمش ، قورقا ( گندم برشته ) ، مغز گردو و سبزه و نیز هندوانه به عنوان متعادل کننده مشغول می شدند .تنقلات مصرفی در این شب ، بیشتر گرم مزاج بوده و باعث افزایش میزان کالری و انرژی بدن و دوام مردم در برابر سرمای جانسوز زمستان آن زمان اردبیل و آذربایجان می شده است ، که البته امروزه و با پیشرفت ابزار زندگی و افزایش رفاه عمومی ، به دور کرسی نشستنها و گوش به داستانها و افسانه های قدیمی سپردن ، جای خود را به شب نشینی های فامیلی و تماشای برنامه های تلویزیونی ، و بازیها و سرگرمیهای خانگی ، در کنار گرمای مطبوع شومینه ها و بخاریهای گاز سوز سپرده است ، و دیگر از " کرسی " و " کرسی یورقانی " و " اجاق " و " زغال " و " زغال گردان " و افسانه های " تپه گوز " و " امیر ارسلان رومی " و " قمر وزیر " و " شمس وزیر " و داستان قهرمانی های " کور اوغلی " خبری نیست .
2 - بویوک چیله
از اولین روز شروع اولین ماه فصل زمستان ، " بویوک چیله "(چیله بزرگ) ، آغاز و تا دهم بهمن ماه به مدت چهل روز ادامه پیدا میکند . که شامل سی روز دی ماه و ده روز اول بهمن ماه است که چهار روز آخر آن به همراه چهار روز اول از " کیچیک چیله "(چیله کوچک) خود داستان دیگری دارد که در ادامه خواهید دید .
3 - کیچیک چیله (چیله کوچک)
از شروع یازدهم بهمن ماه " کیچیک چیله "(چیله کوچک) آغاز ، و به مدت بیست روز و تا پایان بهمن ماه ادامه پیدا میکند .
این محدوده زمانی که از نظر شدت سرما و برودت هوا ، بسیار طاقت فرسا است ، به عنوان سخت ترین روزهای زمستان معروف بوده و از روزهای سرد و سوزناک از آن یاد می شود .
در افسانه ها امده است که " بویوک چیله "(چیله بزرگ) به طعنه رو به " کیچیک چیله "(چیله کوچک) کرده ، و عمر دراز چهل روزه ی خود را به رخ او کشیده است . ولی " کیچیک چیله " (چیله کوچک) با خنده ای او را خطاب قرار داده و گفته است که :
هشدار که بر عمر دراز خود نبالی ، که من در این بیست روز عمر کوتاه خود چنان سرمایی بر زمین حاکم سازم که زمینیان درازی عمر تو را فراموش ، و از سختی سرمای دوران عمر من سخنها گویند .
و چنان است که در این مدت بیست روز شدت سرما به اندازه ای زیاد میشود که شایع است میگویند :
- توپورجه ک گوگده دونور !! ( یعنی تف میکنی ، تف در هوا یخ میزند).
با پایان بهمن ماه ، " کیچیک چیله " نیز به پایان عمر خود میرسد و سختی روزهای زمستان تا حدودی کمتر شده و برودت هوا نیز رفته رفته کاهش پیدا میکند . . چنانچه مردم اردبیل مثل کرده اند که :
- چیله چیخدی ، قیش چیخدی ! ( یعنی اینکه چله تمام شد ، زمستان تمام شد ).
4- کورد اوغلی
فردای روز سی ام بهمن ماه ، که روز پایان " کیچیک چیله " و اولین روز از اسفند ماه است ، در باور مردم اردبیل و آذربایجان ، " کورد اوغلی " نامیده می شود .
داستان مذکور به این صورت نقل شده است که " کورد اوغلی احمد " فرزند یکی از خان های منطقه ، که با پایان یافتن " کیچیک چیله " ، و به گمان اینکه دیگر زمستان توان خود را از دست داده و به سردی و سختی روزهای گذشته نیست ، وسایل شکار را برداشته ، و راهی شکارگاه می شود . ولی هنگام برگشتن از شکار ، وضعیت هوا دگرگون شده و برف سنگینی منطقه را فرا می گیرد و " کورد اوغلی احمد " راه را گم کرده و بعد از ساعتها تلاش و نیافتن راه برگشت ، از حال رفته و در زیر خروارها برف ، مدفون میگردد .
از آن طرف پدر " کورد اوغلی " که از نیامدن او نگران شده است ، به همراه سواران خود ، به جستجوی " کورد اوغلی " راهی صحرا می شود . و بدنبال او شکارگاه را در می نوردند ، ولی هر چه می گردند او را نیافته و نا امید قصد برگشت داشتند که یکی از سواران خان ، چشمش به ستونی از بخار می افتد که از نقطه ای در وسط دشت به هوا بلند می شود ، لذا مژدگانی به خان می برد که احمد زنده است .
بدین ترتیب " کورد اوغلی " را از زیر خروارها برف و در حالی که هنوز نفس میکشیده ، بیرون می آورند ، و از او میپرسند که علت زنده ماندش چه بوده است و او میگوید که گرما یی از زمین متصاعد میشد و مرا گرم نگه میداشت . بطوریکه احساس سرما نمیکردم .
بنا بر این افسانه ، مردم اردبیل و آذربایجان ، روز اول اسفند ماه را روز نفس کشیدن زمین و گرم شدن آن دانسته و اصطلاحا" میگویند که :
- یئره نفس گلیب . ( زمین نفس میکشد ) .و باورشان بر این است که زمین گرم شده و برف و یخ موجود در زمین بزودی آب خواهند شد و هر برف دیگری هم که از این به بعد ببارد ، دیگر دوامی نخواهد داشت .

5 - وعده یئلی
"وعده یئلی " عبارت از باد گرمی است که در روز دوازدهم اسفند ماه و به مدت چند روز شروع به وزیدن کرده و برف و یخ های موجود در زمین را آب میکند .
وزش این باد در شهر اردبیل از سمت جنوب غربی ، و در شهر های دیگر آذربایجان متناسب با موقعیت جغرافیایی آن شهر می باشد ، و حتی ممکن است وزش محسوسی در برخی از شهر های دیگر نداشته باشد ، ولی همیشه سال در اردبیل این باد روز دوازدهم اسفند ماه از راه رسیده و یخهای چسبیده به زمین شهر را میزداید .
6 - چرشنبه بایرامی
چرشنبه بایرامی یا چهار شنبه سوری ، عید اصیل و واقعی مردم اردبیل و آذربایجان بوده و از جایگاهی خاص در باور عمومی مردم برخوردار است .
با سپری شدن روزهای سرد زمستان و نزدیک شدن سال نو ، مردم اردبیل و آذربایجان با تحرک و جنب و جوش ویژه ای ، شور و شعف خود را به نمایش گذاشته و با مراسمهای خاصی مثل کاشتن سبزه از تخم گندم و عدس ، گرد گیری فرشها و گوشه های گرد گرفته خانه ، حلاجی کردن و شستن پشم رختخواب ها و ناز بالش ها ، و کارهایی از این قبیل ، به استقبال و پیشواز سال نو و بهار منتظر می روند .
از عادت های دیگر مرسوم در بین اهالی اردبیل و آذربایجان در این روزها ، " تکم چی " و " تکم " گردانی است ، که یکی از قدیمیترین و ریشه دارترین مراسمات است ، و طی آن فردی با " تکم " گردانی در بین مردم و اهالی و با سرودن شعرهایی مخصوص ، نزدیک شدن سال نو را نوید داده و از مردم مژدگانی در یافت می دارد .
تکم تکم اوش تکم / بیزیم باغا توش تکم بی ناماز آروادلارین / بیرچگینه سی... تکم /.
بو تکمین کندی وار / کندی وار کمندی وار هر حیاط دا اویناسا / بیر نعلبکی قندی وار /.
آی منیم نظر تکم / قاپولاری گزر تکم بی ناماز آروادلارین / اوستونه ایش... تکم /.
تکم گئددی ارجی یه / ال ائلدی مرجی یه تکم گئددی خانلیقا / اوز قویدی یامانلیقا /
تکمی اولدوردولر / آتدیلار سامانلیقا /. تکم تکم اودداما / قول قوچونی قاتداما /
سحر کی بایرام گئلیر / گئدیب چولده اودداما /.
در چنین روزهایی ، اهالی اردبیل به دختران و خواهران شوهر کرده خود هدیه ای به نام " بایراملیق " یا عیدی که ممکن است لباس یا پارچه ای نفیس و یا پول نقد باشد ، همراه با بسته ای از انواع تنقلات و شیرینی پیشکش کرده ، و ضمن بازدید و تحویل هدایا به ایشان ، فرا رسیدن " چرشنبه بایرامی " و سال نو را تبریک می گویند .
در شب چهار شنبه سوری ، و با غروب آفتاب ، مردم اردبیل و آذربایجان با بر افراشتن آتش در حیاط خانه های خود ، و پریدن از روی آن ، به جشن و شادی می پردازند ، و دختران دم بخت با سرودن اشعاری مانند
آتیل باتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه
از روی آتش برافراشته پریده ، و آرزوی خوشبختی و کامیابی میکنند .
در این شب ، کد بانوی خانه با پختن غذای مخصوص این شب که عموما" ماهی دودی با پلو ، به همراه یک خورشت آزاد دیگر است ، سفره این شب مخصوص را پهن و اعضای دیگر را به سرو غذا دعوت میکنند .
آنچه در این شب خاص قابل توجه است عبارتند از :
1 - هیچ کس دعوت دوستان و آشنایان را قبول نکرده و به مهمانی خانه کسی نمی رود ، و حد الامکان سعی میکند که در خانه خود یا خانه اجدادی خود باشد . و اگر در خارج از شهر محل سکونت خود بود ، سعی میکند به هر طریق ممکن خود را به شهر و ولایت خود برساند .
2 - ماهی دودی با پلو ، یک پای ثابت غذای موجود در سر سفره این شب اهالی است .
3 - کد بانوی خانه به تعداد اعضای خانوار ، تخم مرغ رنگ می کند ، و با برشته کردن دانه های گندم ، نوعی آجیل گرم بنام " قورقا " درست کرده ، و آنها را در پیاله های چینی می ریزد ، و به همراه آجیل های دیگری مثل مغز پسته و گردو و نخود چی کشمش و بادام و تخم کدو ، در سر سفره این شب قرار میدهد .
علاوه بر تنقلات ذکر شده ، در سفره این شب ، عناصر دیگری همچون شمع روشن ، شاخه ی سبزی موسوم به " همیشه جوان " ، نمک ، آب ، نان ، شاخه نبات و یک جلد قران مجید نیز دیده میشود .
4 - در این شب باور بر این است که اگر کسی نیتی برای انجام در سال آتی داشته باشد ، میتواند برآورده شدن یا نشدن نیت خود را با گوش دادن به اولین کلام خارج شده از دهان فردی خاص ، تخمین بزند. لذا اهالی برای اینکه نیت کسی نا میمون در نیاید ، سعی میکنند از به کار بردن کلام بی معنی و رکیک خودداری ، و حتی الامکان از کلمات و جمله های متین و با معنا استفاده کنند.
5 - در برخی از مناطق ، نوجوانان با حضور در پشت بام خانه همسایه ها و آویزان کردن " شال " یا " قورشاق " خود از باجه به داخل خانه ، طلب انعام و عیدی میکنند و کد بانوی خانه نیز به " قورشاق " آویزان شده ، تخم مرغ رنگین و مقداری تنقلات ریخته و ارسال میدارد . این رسم به " قورشاق سال لاماخ " و در برخی مناطق به " شال سال لاماخ " معروف است .
6 - جوانان در این شب و فردای آن ، مبادرت به انجام نوعی بازی موسوم به " یومورتا چاقیشدیرما " یا تخم مرغ بازی میکنند که طی آن هر دو طرف بازی تخم مرغ های خود را با فنی خاص ، به هم می نوازند و هر کسی که سر و ته تخم مرغش بشکند ، بازنده بازی و تخم مرغ است .
در چنین شبی دختران دم بخت دور یکی از تازه عروسان فامیل جمع شده وهر یک از آنها انگشتری خود را در داخل تشت آبی که در مقابلشان بود انداخته و روی آن را با یک روسری می پوشاندند ، و ضمن اینکه به خواندن ترانه و رقص و پایکوبی می پرداختند تازه عروس حاضر در جمع ، از زیر روسری دست در تشت آب کرده و با خواندن شعری یکی از آن انگشتری ها را بیرون می آورد ،
آن انگشتر به هر کدام از دختران که تعلق داشت ، باور بر این بود که بخت آن دختر در سال جدید باز میشود و او در سال جدید به خانه بخت میرود .
علاوه بر موارد مذکور ، در برخی از روستاهای آذربایجان و در صبح فردای چهار شنبه سوری ، دختران دم بخت کوزه های آب به دوش کشیده و به سمت چشمه سارها حرکت میکنند ، و ضمن شستشوی دست و صورت خود و نوشیدن از آب چشمه ، کوزه های خود را هم پر کرده و به خانه برمی گردند ، و اعتقاد دارند که خوردن آب چشمه در این روز خاص باعث بر آورده شدن آرزوهای آنها می شود .
همچنین یکی از " آق بیرچک "( مو سفید ) های فامیل ، قیچی در دست همراه دختران دم بخت به محل چشمه سارها میرفت ، و هر یک از دختران نیتی کرده و از " آق بیرچک " می خواستند برایش سبزه بچیند ، و " آق بیرچک " فامیل برای برآورده شدن نیت دختر مذکور با قیچی از سبزه های روییده در کنار چشمه سار چیده و در آب روان می انداخته و برای برآورده شدن آرزوی آن دختر دعا میکرد .
پایان
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: ابراهیم عزیزیان فام