خوش آمديد,
مهمان
|
|
1. قدّ: پوست دباغی شده خشک شده شتر و بره
2. طَرق: آب آلوده به بول و سرگین شتر 3. عِلهِز: ساندویچ: پشم شتر با خون شتر و شپش روی آتش میگرفتند و کباب میکردند 4. هَبید: حنظل که هندوانه ابوجهل بود دانهاش را توی آب میگذاشتند تا تلخیش برود و میخوردند 5 فصید: رگ شتر را میزدند خونش را در ظرفی جمعی میکردند میگذاشتند تا لخته شود و در ایام خشکسالی خود و مهمانان میخوردند 6. بجّة: همان فصید 7. فظّ: آب شکمبه شتر که وقتی غذایی به او میدادند دهان او را میبستند تا بالا نیاورد و بعد شکمبهاش را سوراخ میکردند میخوردند 8. صَلَب: سر استخوان که میپزیم نرم میشود؛ خورش سر استخوان که معروف بودند به اصحاب الصلب) 9. خبز: شخصی به نام عبدالله بن حبیب (بنو الغنبر) که وقتی میخواستند از خود تعریف کنند میگفتند منا کسانی که خبز میخوردند). |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|