فرهنگ : مجموعه اي از ارزشها، آداب و رسوم ، هنجارها و رفتار ها و باورها كه فرد بعنوان عضوي از جامعه آن را كسب ميكند و به ديگران انتقال مي دهد و در طول تاريخ دستخوش تغييرند.

مديريت: مجموعه منسجم و كنترل شده براي رسيدن به اهداف كلي سازمان
سازمان: مجموعه ادارات و گروه ها به منظور رسيدن به اهداف مشترك ، طبق قوانين و مقررات با يكديگر همكاري مي كنند.
سازمان رسمي: مجموعه سازمان هايي كه داراي ساختار و اهداف منسجم مي باشند. مثل سازمان هاي دولتي
سازمان غيررسمي: به مجموعه گروههايي كه به مرور زمان داراي اهداف تشكيلات سازماندهي شوند مثل سازمان مجاهدين خلق كه بعدها بصورت رسمي درآمدند و مورد حمايت قرار گرفتند.
سازمان فرهنگي: به مجموعه سازمان هايي كه در ارتباط با فرهنگ هستند مثل آثار باستاني

تعریف مدیریت از دیدگاه پیتر دراکر :

کار کردن با افراد(کار مشارکتی و گروهی مدیر و کارکنان باهم) واز طریق افراد (وظایف تعریف شده برای هر پست سازمانی ،شرح وظایف و تقسیم کار ) می باشد.

تعریف مدیریت از دیدگاه استونر:

مدیریت به صورت آگاهانه و مستمر انجام می شودو شامل مجموعه ای از افراد که فعالیتشان در راستای اهداف مشترک باشند.

سطوح و وظایف مدیریت در سازمانها

1- سطوح عالی : وظایف :سیاستگذاری ، تصمیم نهایی ، برنامه ریزی بلند مدت و طرحهای کلان، در ارتباطات برون سازمانی اطلاعات کافی داشته باشد و کارهای فنی را از طریق سطح میانی دریافت نماید.

2- سطوح میانی : وظایف :مشاور مدیران عالی در اتخاذ تصمیمات و رابط بین سطوح اداراکی و سطوح فنی می باشد وشامل مهارتهای انسانی است .

3- سطوح عملیاتی (اجرایی ) :مهارت فنی مدیران مدنظر می باشد و مهارت ادارکی خیلی کم می باشد.

وظایف مدیران از دیدگاه فایول :

1- برنامه ریزی : پیش بینی در راستای اهداف با استفاده از منابع انسانی ، فیزیکی ، مالی )در طول زمان معین

2- سازماندهی : تخصیص منابع به فعالیتها ، چیدمان هر چیز ی جای خود، تقسیم کار ، توزیع مسئولیت بین افراد ، تقسیم وظایف و اختیارات بین کارکنان

3- هماهنگی : ارتباط بین سطوح عالی و میانی و عملیاتی ، پرهیز از کارهای موازی وتکراری

4- هدایت و رهبری : نفوذ در دلها ، قدرت قوی در بین افراد ( کاریزماتیک ) مدیر یایدشاخصها را مشخص و عملکرد را معین نماید

5- نظارت و کنترل بر تمام بخشها و قسمتهای سازمان.

سلام.ممنون از خلاصه خوب درس