خوش آمديد,
مهمان
|
|
تعریف فرهنگ سازمانی:
فرهنگ سازمانی سیستمی است از استنباط مشترک که اعضا نسبت به یک سازمان دارند که موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر می شود. آرجریس ، فرهنگ سازمانی را نظام زنده می خواند و آن را در قالب رفتاری که مردم در عمل از خود آشکار می سازند؛ تعریف می کند. فرهنگ سازمان با عنوان مجموعه ای از ارزشها، باورها ، عقاید ، فرضیات و هنجارهای مشترک حاکم بر سازمان است . عوامل و اجزاء فرهنگ سازمان : فرهنگ سازمان از دو لایه تشکیل شده است. لایه اول: (ارزشها و باور ها) مانند طرز پوشش، رفتار، مراسم ، تشریفات ، اسطورها و افسانه ها لایه دوم: که پایه و شالوده اساسی فرهنگ سازمان است به ارزشهای زیربنایی، مفروضات ، باورها و فرایندهای فکری و افراد و گروههای سازمانی اشاره دارد. ارزشها: بازتابی از ارزشهای جامعه و در واقع ایده ها و تمایلات و نظراتی هستند که بعنوان راه حل های معتبر برای مشکلات پذیرفته شده اند. باورها: اعتقادات گوناگونی مثل اعتقاد به خدا، اعتقاد به کارایی و بعضی از باورها که به نکات جزیی زندگی روزمره قرار دارد.باورهای شکل دهنده تصمیمات بلندمدت و کلان سازمان را باورهای راهبردی و باورهای مشترک اجرا کنندگان تصمیمات را باورهای کاربردی می نامند. که با تلفیق این دو دسته به هم افزایی فرهنگی و توفیق سازمان در تحقیق اهداف خود کمک می کنند. فرایند اجتماعی سازمان : از طریق این فرایند افراد جای خود را در سازمان باز می کنند و یاد می گیرند و چگونه جذب سازمان شوند و با هنجارها و استانداردهای سازمان آشنا شوند. و به صورت آموزشهای توجیهی و آموزشهای قبل خدمت و حین خدمت این فرایند می باشد. سنتها و تشریفات : الگوهایی هستند که در سازمان شکل گرفته و به صورت عادت پایدار شدند. تاکید بر الگوها و رفتارهای ویژه در مراسم عمومی و نوع برخورد با کار و ارباب رجوع. اسطوره ها: نمونه ای از تاریخ گذشته سازمان است که موفقیت ها و کارهای برجسته مدیران را در گذشته بصورت الگو بازگو می کنند. ادگارشاین سه سطر را برای فرهنگ سازمانی عنوان می کند: 1- مصنوعات و ابداعات 2- ارزشهای حمایتی 3- مفروضات اساسی رفتار سازمانی: به مطالعه رفتار فرد ، گروه و سازمان در راه رسیدن به هدف آن سازمان بررسی می کند. و در سه سطح رفتار فردی، گروهی و سازمانی مدل های رفتار سازمانی: مدل استبدادی: مبنای این مدل قدرت با گرایش مدیریت اقتدار است . کارکنان به سوی فرمانبرداری گرایش داشته و به روسای خود وابسته اند. مدل مراقبتی: مبنای این مدل منابع اقتصادی با گرایش مدیریتی پول است . کارکنان تمایل به امنیت و سود داشته و به سازمان وابسته اند و مشارکت انفعالی است. مدل حمایتی: مبنای این مدل رهبری با گرایش مدیریت حمایت است. کارکنان تمایل به عملکرد شغلی و مشارکت داشته و نیازدارند شان و منزلتشان در نظر گرفته شود. مدل مشارکتی: مبنای این مدل مشارکت با گرایش مدیریتی کارگروهی است. کارکنان تمایل به انجام رفتار مسئولانه و خودنظمی دارند. مدیریت فرهنگی: به معنای سازماندهی و اداره امور و فعالیت های فرهنگی است . تمامی وظایف سازمان اعم از سیاستگذاری، برنامه ریزی، سازماندهی و هماهنگی ، هدایت، نظارت و ارزیابی را در قلمرو امور فعالیت های فرهنگی صورت می دهد. مدیر فرهنگی باید بر مبانی و اصول فرهنگی ، رسالت ترویج، تبلیغ و تعلیم را بر عهده می گیرد، شناخت کامل و تعهد و اعتقاد با این فرهنگ نیز داشته باشد و نیاز شناسی فرهنگی انچام دهد. رسالت مدیریت فرهنگی در نظام اسلامی : 1- احترام به سنت های نیک 2- تقویت باورهای دینی 3- پاسداری از حرمت انسان 4- حمایت از عدالت 5- گسترش و تحکیم آزادی ضرورت مدیریت فرهنگی: 1- پیچیدگی جوامع جدید و فرایند روبه گسترش جهانی شدن توجه به مدیریت را در تمام عرصه های زندگی ضروری و الزامی کرده است. 2- در جهان رقابت کنونی کشورهایی که برای خود فرهنگ ، هدف و برنامه نداشتند توسط فرهنگ های دیگر به کنار گذاشته خواهند شد. و این امر میسر نمی شود مگر از طریق مدیریت صحیح و کارآمد فرهنگی. 3- در کشورهایی که دارای پشتوانه فرهنگی قوی هستند و دارای میراث عظیمی هستند اهمیت مدیریت فرهنگی چندبرابر می شود. ضرورت های مدیریت فرهنگی بصورت خلاصه: ارتقای اثربخشی فعالیت های فرهنگی بالابردن خلاقیت های فردی و ارتقای توسعه اجتماعی تعدیل بی عدالتی اجتماعی در توزیع علم و دانش ایجاد زیرساخت ها و روساخت های مناسب برای انجام فعالیت های فرهنگی تضمین حقوق فرهنگی اقلیت ها تمرکززدایی در انجام اقدامات با فعالیت های فرهنگی تا حد ممکن ویژگی های حوزه مدیریت فرهنگی: تنوع و تکثر ژرف نگری فرهنگی مشارکت فرهنگی تحول و نوآوری تعیین چشم انداز کارآمد یا نقاط مطلوب توانمندسازی سازمان قلمرو مدیریت فرهنگی: الف- قلمرو سنتی مدیریت فرهنگی ب- قلمرو وسیع مدیریت فرهنگی ج- قلمرو ژرف مدیریت فرهنگی فعالیت فرهنگی آن است که منجر به ایجاد، حفظ ، ارتقا و تغییر در حوزه فرهنگ شود. مدیران ، رفتارسازان جامعه تلقی می شوند . زیرا افراد جامعه به گونه ای رفتار می کنند که مورد تائید مدیران قرار گیرند. فرهنگ سازان کسانی هستند که بر دانش و نگرش مدیران تاثیر می گذارند. فرهنگ سازی کاری مدیریتی نیست بلکه کاری است از نوع رهبری. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
خلاصه نیست
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|