دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: فرهنگ و اقتصاد اقتصادفرهنگ

فرهنگ و اقتصاد اقتصادفرهنگ 10 سال 3 هفته ago #69372

موضوع : فرهنگ و اقتصاد اقتصادفرهنگ

رشته مديريت امور فرهنگي - برنامه ريزي فرهنگي

روز كلاس : جمعه 12 - 13:30

فرهنگ و اقتصاد اقتصادفرهنگ

سوال اصلی این است که چه نسبتی بین فرهنگ و اقتصاد وجود دارد؟ اگر بگوییم اقتصاد و فرهنگ یک بحث

فلسفی کلان می شود که البته بازتاب روی اقتصاد فرهنگ نیز دارد.

اما وقتی بحث اقتصاد فرهنگ است بحث روشن و مشخصی است. در کل در بحث های نظام سازی وقتی

صحبت از خرده نظام های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی به وجود می آید عنصر اصلی و خط دهنده

و معنایی را فرهنگ می دانند ، به معنایی یک عنصر فکری و اندیشه ای است، عنصر انطباقی و رافع

نیازهای انسانی را اقتصاد می دانند. آنجایی که به نظام های ارزشی عمل کننده است و پیش برنده است

سیاست است. همواره گفته شده است كه فرهنگ است که باید به سیاست، یا اقتصاد و سود خط

بدهد. در یک تقسیم بندی مي توان اشاره كرد که حتی ممکن است بنا به ملاحظات و مصلحت هایی تقدم

رتبی را به سیاست و اقتصاد بدهیم اما تقدم ارزشی ازآن فرهنگ و مولفه های مربوط به آن است. این تقدم

ارزشی باید همواره بر تقدم رتبی سایه بیندازد، یعنی ما نباید به هر ارزش به اقتدار برسیم و یا به سود

برسیم. حال ممکن است این سوال مطرح شود که اقتصاد کجا باید به فرهنگ توجه کند و سایه تقدم

ارزشی را بر خود احساس کند؟

پاسخ این سوال بحث قناعت است یعنی اگر اقتصاد قرار باشد فرهنگی باشد باید توجه به قناعت داشته

باشد.یعنی این که ما سعی کنیم یک فرهنگ اقتصادی ایجاد کنیم که قناعت حاکم بر آن باشد، علاوه بر

محدودیت های شرعی و فرهنگی که داریم برای رسیدن به سود اقتصادی قرار نیست هر کالایی را تولید

بکنیم و مصرف گرایی بی رویه را فریاد بزنیم.

بنابراین یک نوع ارتباط را هم باید بین اقتصاد و فرهنگ قایل شد، علاوه بر این ارتباطی که قایل شديم از

اقتصاد به فرهنگ، یک جهتی هم از اقتصاد به فرهنگ وجود دارد. یک فرهنگ را نمی توان بدون کارآمدی و

بدون قابلیت ها و فرصت هایی که در اختیار قرار می دهد محقق کرد. هرقدر هم که ارزش های ناب داشته

باشیم بالاخره باید این ارزشها را اجرا کنیم. اجرای این ارزشها نیاز به ابزار افتصادی دارد. حتی یک امر

فرهنگی را هم نمی توان بدون توجه به ابزارهای اقتصادی پیش برد، ضمن این که باید توجه کرد نیازهای

انسان نیازهای جامعی است که شامل نیازهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و ... می شود. منتهی در

جهت گیری های کلان، که این نظم اندیشه ای و فرهنگی است که باید جهت دهنده باشد. اگر برعکس

شود ترجمانی از ماکیاولیسم و سودگرایی و لذت گرایی به وجود می آید. (عناصر مختلف یک نظام

اجتماعی با هم مرتبط اند اما قابل تقلیل به هم نیستند.) یعنی ما نمی توانیم فرهنگ را به اقتصاد تقلیل

دهیم و یا برعکس. اما ارتباط بین این خرده نظام هارا هم منکر نیستیم. در این ارتباط وزن ارزشی عناصر با

هم متفاوت است یعنی ارزش غایی را به فرهنگ می دهیم و ارزش رتبی را به اقتصاد. در این ارتباط متقابل

نه از دلالت های فرهنگ روی اقتصاد غافلیم و نه از دلالت های اقتصاد روی فرهنگ اما وزن بیش تری به

فرهنگ و ارزش های یک نظام می دهیم. اما زیر بنا و روبنا نیست. زیربنا و روبنا حکایت از یک ثنویت می کند،

یعنی دو عالم جدا و دو ساحت مختلف را در نظر بگیرم.

آنچه که در دهه های اخیر در دنیای غرب اتفاق افتاده و ما هم تاحدی شاهد آن هستیم تفوق خرد ابزاری

است. در خرد ابزاری همه چیز حکم کالا و ابزار را پیدا می کند و فرهنگ و ایده در خدمت کالایی شدن و

ابزاری شدن است و انسان نسبت به جایگاه خود بیگانه می شود. یک از خود بیگانگی و مسخ شدگی به

انسان دست می دهد و انسان اسیر شیء وارگی می شود و قربانی چیزی می شود که با دست خود

خلق کرده است. مثلا صنعت و تکنولوژی راخودش خلق کرده اما آنها برایش تبدیل به بت می شود. یعنی

یک فرهنگ مادی گرا و لذت گرا حکم فرما شده است و همه چیز حکم وسیله پیدا کرده است. به عبارت

دیگر جای تقدم ارزشی و رتبی عوض شده است. این آن چیزی است که به نام کارآمدی و به رخ کشیدن

تمدن غربی در غرب به وجود آمده و ما هم متاسفانه اسیرش شده ایم، به عبارت دیگر در دام یک سیاست

یک بام و دو هوا افتاده ایم. یعنی در ساحت هستی شناسی و معرفت شناسی یک حرف می زنیم و در

ساحت سیاست های اجرایی درست جا پای غرب می گذاریم و غافل از این هستیم که عواقب این یک بام

و دو هوایی برای ما بیش تر از انسانی است که در غرب زندگی می کند و تکلیفش را با خدا و متافیزیک

حل کرده است.

سوال دیگری که اینجا مطرح می شود این است که در این بین جایگاه اقتصاد فرهنگ کجاست؟ وقتی می

گوییم فرهنگ با شهود سر و کار دارد، نباید تجویزی و دستوری العملی باشد و از بالا دیکته شود ملزوماتی

دارد که یکی از آن ها اقتصادی بودن است. کسی که می خواهد در عرصه فرهنگ کار شهودی بکند باید به

فکر امرار معاشش هم باشد. با توجه به تقسیم کاری که انجام شده و با توجه به تمایز یافتگی ها این امر

باید قابل توجیه باشد که فرد با کار فرهنگ کار اقتصادی هم بکند
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: ابراهیم عزیزیان فام