سه شنبه, 08 خرداد 1403

 



موضوع: پاسخ به سوالات

پاسخ به سوالات 10 سال 9 ماه ago #27768

1- وظیفه علم اقتصاد را از نظر خرد و کلان بیان کنید ؟
یكی از وظایف عمده علم اقتصاد گرد آوری آمار و تجزیه و تحلیل ، تشریح یا توضیح رابطه اقتصادی غامضی است كه میان پول، تولید، قیمتها، بی كاری و ساخت مالیاتی ( به صورتی منطقی و با مفهوم در ارتباط با یكدیگر ) وجود دارد. متاسفانه، دقتی كه محققین علوم فیزیك، شیمی یا سایر علوم فیزیكی به دست می آورند، برای یك اقتصاددان فراهم نمیشود، زیرا او نمی تواند هنگام اجرای یك آزمایش، رفتار مردم اجتماع را تحت كنترل خویش داشته باشد. دقت در مشهودات و توجه به جزییات در اكثر موارد رابطه درست میان علت و معلول در پدیدار های اقتصادی را نشان می دهد. این چیزی است كه اقتصاددانان اغلب باید از آن آگاهی داشته باشند.
تمام نظامهای اقتصادی و همچنین افراد و دولتهای محلی پیوسته با مشكلی آزار دهنده و بسیار مهم روبرو هستند : چگونه نیاز های نامحدود انسان برای كالا و خدمات را می توان با كالا های موجود كه عرضه ای به شدت محدود دارند ، برآورده ساخت. نظر به اینكه فقط درصد كوچكی از كالاهای مورد نیاز عملاً می توانند در هر نقطه از جهان تولید شوند ، جوامع اقتصادی با مشكل اساسی ندرت )كمیابی ) روبرو هستند.

2- رابطه علم اقتصاد با سایر علوم را بیان کنید ؟
اقتصاد شاخه ای از علوم اجتماعی است و یک علم مجرد و انتزاعی نیست و به نحوی با سایر علوم به شرح زیر در ارتباط است: 1. علم روانشناسی مانند تبلیغات برای مصرف کنندگان 2. علم جغرافیا، امکانات و منابع هر منطقه پایه ای برای نوع برنامه ریزی اقتصادی است. 3.علم حقوق، در واقع حقوق روابط بین افراد و دست اندرکاران اقتصادی را تعیین می کند. 4.علم ریاضی، ابزار مناسبی برای تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی است. 5.علم جامعه شناسی، خصوصیات و ویژگیهای گروه های مختلف جامعه را مشخص و از طریق آن اقتصاد می تواند به نیازها و خواسته های گروه ها که دارای ویژگیهای خاص جمعیتی هستند پاسخ دهد.
3- سطوح اقتصاد فرهنگ را نام ببرید و توضیح دهید ؟
الف – سطح خرد:
در سطح خرد تحلیل اقتصاد فرهنگ از جهت تخصیص منابع مالی به فعالیت های پژوهشی، آموزشی و تبلیغی است. که در جامعه صورت می گیرد. این تخصیص منابع و سرمایه گذاری در بخش فرهنگ وابسته به نظام ارزشی است که بر آن جامعه حاکمیت دارد. بطور مثال در نظام غرب که اقتصاد را زیر بنا و فرهنگ را رو بنا می داند
ب – سطح کلان:
در سطح کلان اقتصاد و فرهنگ به عنوان یک وسیله ارتباطی در نظر گرفته می شود. به این مفهوم که اقتصاد فرهنگ فقط به پول و هزینه کردن ختم نمی گردد. بلکه تمام ابزارهای رسانه ای جامعه از قبیل: تلفن، نمابر، تلویزیون، وسایل ارتباط جمعی و حتی فراتر از آن شامل ادبیات شفاهی و زبان محاوره ای نیز می گردد.
ج – اقتصاد در سطح محوری:
سطح اقتصاد فرهنگ در سطح محوری، سطح عمیق تری است. یعنی از مسائل هزینه ای و وسایل ارتباط جمعی نیز فراتر می رود و آن شرایط محیطی و مادی تکامل فرهنگ است. همانطور یکه فرهنگ جهت گیریهای ارزشی جامعه را مشخص می کند این ابزار و امکانات به طور مادی اعم از: نیروی انسانی، مواد اولیه و سایر منابع می باشد.

4-تاریخچه اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟
هر چند تولید و مصرف محصولات فرهنگی در میان فعالیتهای بشر سابقه طولانی دارد درخصوص اقتصاد فرهنگ کارهای جدی به تازگی آغاز شده است. رشته مطالعاتی اقتصاد فرهنگ در گذشته از دید اقتصاددانان برجسته پنهان مانده بود. در سال 1959 میلادی برای اولین بار اقتصاددان معروف آمریکایی گالبرایت بحث تقابل اقتصاد و هنر را در مقاله ای مطرح کرد و به مباحثی مانند وصیت اقتصادی هنرمندان و نقش طراحی هنری در افزایش کالای صنعتی پرداخت. بعد از او اقتصاددان دیگری به نام رابینز درخصوص اقتصاد فرهنگ به تحلیل نقش اقتصاصدی دولت از فعالیتهای فرهنگی و تأمین مالی موزه ها پرداخت. در سال 1966 میلادی در واقع سال آغاز اقتصاد فرهنگ است که کتابی به نام هنرهای نمایشی و تناقص نوشته شده که در آن با استفاده از ابزارهای معمول به بررسی اقتصادی حوزه فرهنگ و اقتصاد پرداختند.
اولین انجمن اقتصاد فرهنگ در سال 1973 به وجود آمد و در سال 1977 اولین مجله اقتصاد فرهنگ انتشار یافت و بعد از آن مطالعات درخصوص اقتصاد و فرهنگی غنی تر شد.

5- منظور ازضرورت توجه به اقتصاد فرهنگ چیست؟
اهداف اقتصادی: بدین ترتیب که فرض مهم در اقتصاد آن است که با منابع محدود نیازهای نامحدود را برطرف سازیم یعنی به نحوی تخصیص یابند که اولاً به جا و مناسب باشد و ثانیاً بیشترین نتایج منابع به عمل آید. در فرهنگ نیز مانند جنبه های دیگر جامعه با کمبود منابع مواجه بود و ضرورت دارد که درباره اختصاص بهینه منابع جهت نیازهای جامعه توجه کافی داشته باشیم.

- با توجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله اقتصاد بخش عمومی است بنابراین بخش خصوصی و از طرفی بسیاری از فعالیتهای فرهنگی را نمی توان به بخش خصوصی واگذار کرد که این بخشها معمولاً در اختیار دولت است.

- در دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگی از قبیل منحصر به فرد بودن، غیر قابل انتشار بودن مد نظر نیست و این به عت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاصی نمود.

- با توجه به تغییر رویکرد به حقوق و سیاست به وجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تشدید توجه به افکار عمومی نیازمند آن است که بیش از گذشته به مخاطبان یعنی مصرف کنندگان محصولات فرهنگی توجه داشته باشیم که با این هوامل می توان افزایش جمعیت، افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود.

6- تعریف اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟
اقتصاد فرهنگ شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است که حیطه موضوعی آن کاربرد اصول، نظریات و مفاهیم علم اقتصاد در جهت تجزیه مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط و مشی های سیاسی در جهت بهبود مدیریت فعالیتهای فرهنگی است.
مهمترین موضوعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارت است از:
1- بررسی نقاط اجتماعی محصولات فرهنگی
2- رشد و گسترش صنایع فرهنگی مانند مطبوعات، کتاب، فیلم، سینما و تلویزیون و غیره.
3- بررسی میزان بودجه اختصاص یافته به بخش فرهنگ چه در زمان رونق اقتصادی و چه در زمان رکود اقتصادی
4- بررسی سطح، نوع و کارایی یارانه هایی که به بخش فرهنگ اختصاص می یابد.
7-قانون تقاضا و قانون عرضه را توضیح دهید؟
قانون تقاضا: وقتی که قیمت کالایی افزایش پیدا می کند تقاضا کاهش می یابد و یا وقتی قیمت کالا کاهش پیدا کند تقاضا افزایش می یابد. این رابطه معکوس بین قیمت و تعداد تقاضا را قانون تقاضا می گویند.
قانون عرضه: بیانگر این واقعیت است که بین مقدار عرضه یک کالا و قیمت آن رابطه مستقیم وجود دارد. بدین معنی که اگر قیمت کالا افزایش یابد، عرضه آن کالا افزایش می یابد و بالعکس. قانون عرضه از دید تولید کننده یا کارخانه دار است و قانون تقاضا از دید مشتری می باشد.
:)
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: ابراهیم عزیزیان فام