دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: سئوال هفته

سئوال هفته 10 سال 9 ماه ago #24087

با سلام و احترام
استاد ارجمند
جناب آقاي عزيزيان فام
پاسخ سوال تقديم مي‌گردد.
شايسته
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

سئوال هفته 10 سال 9 ماه ago #24720

1-تاریخچه اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟

هر چند تولید و مصرف محصولات فرهنگی در میان فعالیتهای بشر سابقه طولانی دارد درخصوص اقتصاد فرهنگ کارهای جدی به تازگی آغاز شده است. رشته مطالعاتی اقتصاد فرهنگ در گذشته از دید اقتصاددانان برجسته پنهان مانده بود. در سال 1959 میلادی برای اولین بار اقتصاددان معروف آمریکایی گالبرایت بحث تقابل اقتصاد و هنر را در مقاله ای مطرح کرد و به مباحثی مانند وصیت اقتصادی هنرمندان و نقش طراحی هنری در افزایش کالای صنعتی پرداخت. بعد از او اقتصاددان دیگری به نام رابینز درخصوص اقتصاد فرهنگ به تحلیل نقش اقتصاصدی دولت از فعالیتهای فرهنگی و تأمین مالی موزه ها پرداخت. در سال 1966 میلادی در واقع سال آغاز اقتصاد فرهنگ است که کتابی به نام هنرهای نمایشی و تناقص نوشته شده که در آن با استفاده از ابزارهای معمول به بررسی اقتصادی حوزه فرهنگ و اقتصاد پرداختند.
اولین انجمن اقتصاد فرهنگ در سال 1973 به وجود آمد و در سال 1977 اولین مجله اقتصاد فرهنگ انتشار یافت و بعد از آن مطالعات درخصوص اقتصاد و فرهنگی غنی تر شد.

2- منظور ازضرورت توجه به اقتصاد فرهنگ چیست؟

-اهداف اقتصادی: بدین ترتیب که فرض مهم در اقتصاد آن است که با منابع محدود نیازهای نامحدود را برطرف سازیم یعنی به نحوی تخصیص یابند که اولاً به جا و مناسب باشد و ثانیاً بیشترین نتایج منابع به عمل آید. در فرهنگ نیز مانند جنبه های دیگر جامعه با کمبود منابع مواجه بود و ضرورت دارد که درباره اختصاص بهینه منابع جهت نیازهای جامعه توجه کافی داشته باشیم.

- با توجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله اقتصاد بخش عمومی است بنابراین بخش خصوصی و از طرفی بسیاری از فعالیتهای فرهنگی را نمی توان به بخش خصوصی واگذار کرد که این بخشها معمولاً در اختیار دولت است.

- در دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگی از قبیل منحصر به فرد بودن، غیر قابل انتشار بودن مد نظر نیست و این به عت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاصی نمود.

- پدیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است. جهانی شدن با ویژگیهای شتابنده مستمر و پیوسته نیازمند به یکسان سازی تولیدی در عرضه کالاهای فرهنگی است. در واقع جهانی شدن موجب تغییر اصل سنت به مدرنیته است.

- با توجه به تغییر رویکرد به حقوق و سیاست به وجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تشدید توجه به افکار عمومی نیازمند آن است که بیش از گذشته به مخاطبان یعنی مصرف کنندگان محصولات فرهنگی توجه داشته باشیم که با این هوامل می توان افزایش جمعیت، افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود.

3- تعریف اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟

اقتصاد فرهنگ شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است که حیطه موضوعی آن کاربرد اصول، نظریات و مفاهیم علم اقتصاد در جهت تجزیه مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط و مشی های سیاسی در جهت بهبود مدیریت فعالیتهای فرهنگی است.
مهمترین موضوعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارت است از:

1- بررسی نقاط اجتماعی محصولات فرهنگی
2- رشد و گسترش صنایع فرهنگی مانند مطبوعات، کتاب، فیلم، سینما و تلویزیون و غیره.
3- بررسی میزان بودجه اختصاص یافته به بخش فرهنگ چه در زمان رونق اقتصادی و چه در زمان رکود اقتصادی
4- بررسی سطح، نوع و کارایی یارانه هایی که به بخش فرهنگ اختصاص می یابد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

سئوال هفته 10 سال 8 ماه ago #25391

با سلام و احترام؛

1 - فرهنگ در عملکرد اقتصادی را توضیح دهید؟

اگر تعریف گسترده فرهنگ را قبول کنیم، اینکه فرهنگ را می توان مجموعه ای از ارزش ها، عقاید، سنت ها، آداب و رسوم و جزء آن دانست که در خدمت تعیین هویت و به هم پیوستن یک گروه هست. در این صورت دشوار نیست که بگوئیم فرهنگ و نحوه فکر و عمل افراد در گروه تاثیر می گذارد و همچنین تاثیر مهمی بر نحوه ی رفتار گروه به عنوان یک کل دارد. چنین حکمی را می توان در مورد گروهی کوچک از جمله یک انجمن شعر یا گروهی بزرگ مثل یک ملت اقامه کرد. یعنی جایی که ارزش های مشترک شامل عقاید مذهبی، آداب و رسوم اجتماعی، سنت های موروثی و نظایر آنها می شوند. در هریک از این دو مورد یک روایت اقتصادی از این حکم را می توان بر حسب شیوه های شکل گیری الگو های افراد و رفتار اقتصادی آنان بر حسب هویت و ارزش های گروه بیان کرد. در این صورت ممکن است بگوئیم که فرهنگ می تواند بر پیامدهای اقتصادی گروه در سه راه گسترده تاثیر گذارد:
اولاً: فرهنگ شاید بر کارآیی اقتصادی تاثیر بگذارد. یعنی از طریق ترویج ارزش های مشترک درون گروه که راههای انجام امور اقتصادی تولید توسط اعضائ گروه را تعیین می کند. برای مثال اگر این ارزش های فرهنگی به تصمیم گیری موثرتر، نوآوری سریع تر و متنوع تر و سازگاری با تغییر منجر شوند بهره وری اقتصادی وپویایی گروه نیز به احتمال زیاد سرانجام در پیامدهای مالی بهتر (در مورد بنگاههای شرکتی) یا در میزان رشد بالاتر(در مورد اقتصاد) منعکس خواهد شد.
ثانیاً: فرهنگ ممکن است بر انصاف تاثیر بگذارد. برای مثال با القای اصول اخلاقی مشترکی که سبب می شوند دغدغه دیگران را داشته باشیم و بنابر این ایجاد ساز و کارهایی را تشویق می کنند که این دغدغه به وسیله آنها بیان شود. در مورد جامعه به عنوان یک کل یک جنبه مهم از این امر را می توان در انصاف بین نسلی دید. اگر تعهد اخلاقی برای توجه به نسل های بعدی یک ارزش فرهنگی مقبول باشد بطور کلی تاثیر فرهنگ بر انصاف در تصمیم های گروه در زمینه تخصیص منابع دیده خواهد شد. یعنی تصمیم هایی که معطوف به حصول پیامدهای منصفانه برای اعضاء گروه هست.
ثالثاً: می توان فرهنگ را تاثیر گذار بر اهداف اقتصادی و اجتماعی یا حتی تعیین کننده اهدافی اقتصادی و اجتماعی دانست که گروه تصمیم می گیرد آنها را دنبال کند. بوسیله این سه راه تاثیر فرهنگ بر رفتار فردی در پیامدهای جمعی منعکس خواهد شد. بنابر این برای مثال در یک سطح تجمعی تاثیر فرهنگ بر پیامدهای اقتصاد کلان را می توان بر حسب این اصطلاحات مشاهده کرد:
ـ نماگرهای کارآیی مانند: میزان رشد محصول نا خالص داخلی سرانه، سطوح اشتغال
ـ نماگرهای انصاف مانند: طرح توزیع درآمد، برنامه های رفاه اجتماعی.

2 - ابعاد اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟

بطور کلی ساختار جامعه دارای سه بعد اصلی است این سه بعد عبارتند از: سیاست، فرهنگ و اقتصاد
1ـ بعد سیاست:
پایگاه همبستگی اجتماعی است یعنی جامعه ای به وحدت می رسد که تمایلات اجتماعی آن به هم نزدیک باشد. تمایلات اجتماعی نظام انگیزشی جامعه را می سازد و نظام انگیزشی بنیان اخلاقی جامعه را مستحکم می کند تا جایی که به سطح وجدان جمعی می رسد. وجدان جمعی بین مجموعه ای از باورها و هنجارهای مشترکی که عموم افراد جامعه به آن پایبندند.
2ـ بعد فرهنگ:
بعد فرهنگ، بعد هم فکری است فرهنگ سطح پذیرش است، پذیرش ارزش ها، هنجارها و باورها. فرهنگ منطق جامعه و تشکیل دهنده هویت نظام فکری آن می باشد. ثمره حوزه فرهنگ هم فکری است و سبب می شود ساختار اجتماعی از ذهنیت به عینیت تبدیل شود.
3ـ بعد اقتصاد:
در این بعد فرهنگ در قالب ابزارهایی آشکار می گردد و در واقع بعد فن آوری و کار آمدی جامعه است. و بهتر است که این بعد را به عنوان بعد اقتصاد بنامیم که با سطح محوری سطوح فرهنگی منطبق است. و بعد متناظر آن در هویت انسان، جسم است. لازم به ذکر است که بعد فرهنگ متناظر با فکر و بعد سیاست، متناظر با روح انسان است.

3 - منظور از ضرورت توجه به اقتصاد فرهنگ چیست؟

1ـ اهداف اقتصادی:
بدین ترتیب که فرض مهم در اقتصاد آن است که با منابع محدود، نیازهای نا محدود را بر طرف سازیم. یعنی منابع به گونه ای تخصیص یابند که اولاً: به جا و مناسب باشند و ثانیاً: بیشترین نتایج منابع را به عمل آورد. در فرهنگی مانند جنبه های دیگر جامعه با کمبود منابع مواجه ایم و ضرورت دارد که در باره اختصاص بهینه منابع جهت نیاز های جامعه توجه کافی داشته باشیم.
2ـ با توجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله ی اقتصاد بخش عمومی است بنابر این بخش خصوصی و از طرفی بسیاری از فعالیت های فرهنگی را نمی توان به بخش خصوصی واگذار کرد. که این بخش ها معمولاً در اختیار دولت ها هستند.
3ـ در دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است. یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگی از قبیل منحصر به فرد بودن، غیر قابل انتشار بودن مد نظر نیست. و این به علت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاص نمود.
4ـ پدیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است. جهانی شدن با ویژگی های شتابنده، مستمر و پیوسته نیازمند به یکسان سازی تولید در عرضه کالاهای فرهنگی است. در واقع جهانی شدن موجب تغییر اصل سنت به مدرنیته است.
5ـ با توجه به تغییر رویکرد به حقوق و سیاست به وجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تشکیل توجه به افکار عمومی نیازمند آن است که بیش از گذشته به مخاطبان، یعنی مصرف کنندگان محصولات فرهنگی توجه داشته باشیم. که به این عوامل می توان افزایش جمعیت، افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

پاسخ به سوالات 10 سال 8 ماه ago #29266

وظیفه علم اقتصاد را توضیح دهید؟

یكی از وظایف عمده علم اقتصاد گرد آوری آمار و تجزیه و تحلیل ، تشریح یا توضیح رابطه اقتصادی است كه میان پول، تولید، قیمتها، بی كاری و

ساخت مالیاتی ( به صورتی منطقی و با مفهوم در ارتباط با یكدیگر ) وجود دارد. دقت در مشهودات و توجه به جزییات در اكثر موارد رابطه

درست میان علت و معلول در پدیدار های اقتصادی را نشان می دهد. این چیزی است كه اقتصاددانان اغلب باید از آن آگاهی داشته

باشند.تمام نظامهای اقتصادی و همچنین افراد و دولتهای محلی پیوسته با مشكلی آزار دهنده و بسیار مهم روبرو هستند : چگونه نیاز های

نامحدود انسان برای كالا و خدمات را می توان با كالا های موجود كه عرضه ای به شدت محدود دارند ، برآورده ساخت. نظر به اینكه فقط

درصد كوچكی از كالاهای مورد نیاز عملاً می توانند در هر نقطه از جهان تولید شوند


رابطه علم اقتصاد با سایر علوم را توضیح دهید؟

علم اقتصاد با سایر علوم ، به ویژه با علوم انسانی ، روابط نزدیک و پیوند های نا گسستنی دارد تا جایکه خود گاهی مکمل آنها تلقی میشود

1- رابطه اقتصاد با حقوق :
رابطه اقتصاد با حقوق از طریق مجاری مختلف برقرارمیگردد. در واقع حقوق است که چارچوب فعالیت اقتصادی و نهادها و سازمان اجتماعی (حقوق اساسی) ، روابط مربوط به کسب و انتقال ثروت و مالکیت ابزار تولید و بطور کلی روابط مدنی بین افراد (حقوق مدنی) و روابط فردی و صنفی و دسته جمعی مربوط به کار (حقوق کار) همچنین روابط مختلف مربوط به کسب و تجارت (حقوق تجارت) را مورد مطالعه قرار میدهد.
و بدین ترتیب ، شرایط نهادی و حدود فعالیت اقتصادی را تعیین میکند . ولیکن حقوق ، برخلاف اقتصاد مبتنی بر اصول و قوانینی است که به وسیله جامعه پذیرفته شده و جنبه اجباری و دستوری دارد.

2- رابطه اقتصاد با روانشناسی :
رابطه اقتصاد با روانشناسی ، شاید نزدیکتر و ناگسستنی تر از روابط آن با هر علم و فن دیگری
باشد و این رابطه تا حدی است که غالباً گفته میشود اصولاً اقتصاد روی سه پایه رونشناسی : مربوط به فرد ( روانشناسی فردی ) ، گروه ( روانشناسی اجتماعی و ملی ) و روانشناسی توده ها بنا شده است . در واقع ، روانشناسی است که امکان میدهد کردار انسانها به طور انفرادی و اجتماعی توجیه گردد ، و انگیزه های اصلی از فعالیت اقتصادی (انگیزه های عقیدتی و مسلکی، اخلاقی و مادی ، از قبیل : نفع شخصی یا منافع دسته جمعی ) شناخته شود . و براساس این کردار های شناخته و توجیه شده است که اغلب اصول علم اقتصاد حاصل شده است .

3- رابطه اقتصاد با تــــــــــاریخ :
تاریخ مجموعه تجاربی است که بشریت از گذشتۀ خود دارد . و ازین رو تاریخ و یا پدیده های تاریخی یکی از ابزار
های تحلیلی مهمی اقتصاد تلقی میشود . اصولاً پدیده های معاصر و مربوط به حال ، که جهت مشاهده و استنتاج بکار میرود ، بسیار محدود اند. اما وقتی به گذشته یعنی به تاریخ توجه میشود پدیده های متعدد و قلمرو تفکر و بررسی وسیع تر میگردد . در عمل اقتصاد از تاریخ نیز تفکیک ناپذیر است : در واقع تاریخ اقتصادی اقتصاد دیروز است و اقتصاد امروز تاریخ اقتصادی فردا را تشکیل میدهد. معمول است که تاریخ عقاید از تاریخ پدیده ها تفکیک گردیده ، ولیکن این تفکیک جنبه تصنعی دارد زیرا که همیشه عقاید تابع پدیده ها بوده بطوریکه پدیده ها به ویژه پدیده های مادی هر عصر روی طرز تفکر افراد اثر میگذارد . و متقابلاً نفوذ پدیده ها در طرز فکرها به همان اندازه شدید است.
بنابرین وجود همبستگی داخلی بین این دو رشته تاریخ آشکار است .
تاریخ است که انقلاب صنعتی ، تکوین پول و تحول پشتوانه آن ، بحران های اقتصادی و انقلابات اجتماعی که اغلب ناشی از آنها است ، همچنین همکاری میان ملت ها و بلاخره تکامل سازمان ها و نظام ها و تغییر آنها را توصیف میکند.

4 - رابطه اقتصاد با جغرافیا :
رابطه اقتصاد با جغرافیه ناشی از همان تأثیر عامل مکان در تحلیل و عمل اقتصادی است . در واقع ، جغرافیه داده ها بررسی و عمل مربوط به عوامل طبیعی و چارچوب فضائی را در اختیار اقتصاد میگذارد به عبارت دیگر ، جغرافیه رابطه انسان را با طبیعت نشان میدهد و فضاء یا محیط فعالیت آنرا فراهم میسازد . اقتصاد دان در موارد بسیاری به کمک جغرافیه دان نیاز دارد . مثلاً وقتی او طبیعت را به منزله منبع مواد اولیه و محل حمل و نقل یا نصب ماشین و آلات ویا محل استقرار صنایع و تجارت و بطور کلی فعالیت اقتصادی و حرکات انسان ها و سرمایه ها مورد توجه قرار میدهد و درین موارد اقدام به بررسی و اتخاذ تصمیم میورزد ، معلومات جفرافیه دان را اساس کار خود قرار میدهد و او میداند که اگر اطلاعات جغرافیوی مساعد و سازگار نباشند رنج و مشقت انسان ها در فعالیت اقتصادی خود به مراتب بیشتر و هزینه های مادی و " استهلاک نیروی انسانی " دو چندان خواهد بود ازین جهت است که اقتصاد دان قبل از اتخاذ تصمیم معلومات جغرافیوی را بررسی میکند و بعد از استنتاج به اقدام و عمل اقتصادی میپردازد.

5- رابطه اقتصاد با جامعه شناسی :
رابطه اقتصاد با جامعه شناسی به حدی است که غالباً قلمرو این دو به سختی از همدیگر قابل تفکیک است. در واقع جامعه شناسی جستجو و کشف قوانین حاکم به نظام و تحول گروه ها و جامعه ها را موضع اصلی خود قرار میدهد و علم اقتصاد به ویژه اقتصاد کلان نیز هدف مشابه دارد. ولی اقتصاد بیشتر به تمایلات و کردار های مادی توجه میکند و جامعه شناسی کلیه تمایلات و کردار های گروه ها و جامعه ها را در نظر میگیرد .

6 – رابطه اقتصاد با ریاضیات :
رابطه اقتصاد با ریاضیات ، مدام در حال توسعه است . در واقع ، ریاضیات برای اقتصاد یک روش استدلال مبتنی بر قیاس ، بدو شکل پیوسته ( نقشه ها و خطوط ) و نا پیوسته ( ارقام ) فراهم میکند و اقتصاد ازین نظر تحول و تکامل خود را تا حد زیادی مدیون ریاضیات میداند. با استفاده از ریاضیات توأم با آمار است که امروزه اقتصاد برای خود ابزار مطمئینی چون اقتصاد سنجی و الگوها فراهم آورده و از آنها در تجزیه و تحلیل و اتخاذ تصمیم نهایت استفاده را میبرد. اقتصاد قبل از همه یک علم اجتماعی و مربوط به کردار انسان ها است و مسایل اجتماعی و کردار انسان ها عموماً جنبه کیفی دارد و تبدیل آنها به کمیت های قابل سنجش و اندازه گیری به ندرت عاری از خطاء است. بدین ترتیب علم اقتصاد دارای روابط متعددی با علوم مختلف دیگر است ولیکن به منزله یک علم اقتصاد بر خود روش های بخصوصی جهت تجزیه و تحلیل پدیده ها دارد .


قانون تقاضا و قانون عرضه را توضیح دهید؟


وقتیکه قیمت کالایی افزایش پیدا کند تقاضا کاهش می یابد و یا وقتیکه قیمت کالایی کاهش می یابد تقاضا افزایش می یابد این رابطه معکوس بین قیمت و مقدار تقاضا را قانون تقاضا گویند
قانون عرضه بیانگر این واقعیت است که بین مقدار عرضه یک کالا و قیمت آن رابطه مستقیم وجود دارد بدین معنی که اگر قیمت کالا افزایش یابد عرضه آن کالا افزایش می یابد و برعکس


تاریخچه اقتصاد فرهنگ را بیان کنید ؟

هرچند تولید و مصرف محصولات فرهنگی در میان فعالیتهای بشر سابقه طولانی دارد اما در خصوص اقتصاد فرهنگ کارهای جدی به تازگی آغاز شده است . در سال 1959 میلادی برای اولین بار گالبرایت اقتصاددان معروف آمریکایی بحث تقابل اقتصاد و هنر را در مقاله ای مطرح کرد و به مباحثی مانند وضعیت اقتصادی هنرمندان و نقش طراحی هنری در افزایش کالای صنعتی پرداخت. بعد از او اقتصاددان دیگری به نام راپینز درخصوص اقتصاد فرهنگ به تحلیل نقش اقتصادی دولت از فعالیت های فرهنگی هنری و تعمیم مالی موزه ها پرداخت . درسال 1966 میلادی در واقع سال آغاز اقتصاد فرهنگ است که اقتصاددانانی کتابی به نام هنرهای نماشی و تناقضی اجتمعی نوشتند که در آن با استفاده از ابزارهای معمول به بررسی اقتصادی حوزه هنر و اقتصاد پرداختند. اولین انجمن اقتصاد فرهنگ در سال 1973 بوجود آمد و درسال 1977 اولین مجله اقتصادی فرهنگ انتشار یافت . بعد از آن مطالعات درخصوص اقتصاد و فرهنگ غنی تر شد .

منظور از ضروزت توجه به اقتصاد فرهنگ چیست ؟

الف : اهداف اقتصادی : بدین ترتیب که فرض مهم در اقتصاد آن است که با منابع محدود نیازهای نامحدود را بطرف سازیم یعنی منابع به گونه ای تخصیص یابند که اولا بجا و مناسب باشند و ثانیا بیشترین نتایج منابع به عمل آید . در فرهنگ نیز مانند دیگر جنبه ها ی منابع با کمبود منابع مواجه هستیم و ضرورت دارد که درباره اختصاص بهینه منابع جهت نیازهای جامعه توجه کافی داشته باشیم .

ب : باتوجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله اقتصاد بخش عمومی است بنابراین بخش خصوصی و از طرفی بسیاری از فعالیت های فرهنگی را نمیتوان به بخش خصوصی واگذار کرد که این بخش ها معمولا در اختیار دولتها هستند .

ج : در دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگ از قبیل منحصر به فرد بودن غیر قابل انتشار بودن مد نظر نیست . و این به علت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاصی نمود .

د : دیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است جهانی شدن با ویژگیهای شتابنده مستمر و پیوسته نیازمند به یکسان سازی تولید در عرضه کالاهای فرهنگی است در واقع جهانی شدن موجب تغییر اصل سنت به مدرینته است .

هـ : باتوجه به تغییر رویکرد به حقوق وسیاست بوجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تجدید توجه به افکارعمومی نیازمند آن است که بیش از گذشته به مخاطبان یعنی مصرف کنندگان به محصولات فرهنگی توجه داشته باشیم که به این عوامل میتوان افزایش جمعیت ، افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود .

تعریف اقتصاد فرهنگ را بیان کنید ؟

اقتصاد فرهنگ شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است که حیطه موضوعی کاربرد اصول و نظریات و مفاهیم علم اقتصاد درجهت تجزیه وتحیل مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط و مشی های سیاسی درجهت بهبود مدیریت فعالیت های فرهنگی است. مهمترین موضوعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارت است از :

1- بررسی نقاط اجتماعی محصولات فرهنگی

2- رشد و گسترش صنایع فرهنگی مانند مطبوعات ، کتاب ، فیلم ، سینما ، تلویزیون و ...

3- بررسی میزان بودجه اختصاصی به بخش فرهنگی چه در زمان رونق اقتصادی و چه در زمان رکود اقتصادی

4- بررسی سطح نوع و کارایی یارانه های که به بخش فرهنگ اختصاص می یابد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

ضرورت توجه به اقتصاد فرهنگ را توضیح دهید 10 سال 8 ماه ago #29588

1-اهداف اختصاصی :یعنی منابع به نحوی تاسیس یابند که اولا"به جا ومناسب باشد ثانیا" بیشترین نتایج منابع بعمل آید
2-با توجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله اقتصاد بخش عمومی است :یعنی فعالیتهای فرهنگی را نمی توان به بخش خصوصی واگذار کرد این بخشها در اختیار دولت است .
3-دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالاهای فرهنگی تبدیل شده است :یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود
4-پدیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است
5-با توجه به تغیررویکرد به حقوق وسیاست به وجود آمدن موج دموکراسی وتداوم آن :بعنی باید بیش از گذشته به مخاطبان یعنی مصرف کنندگان محصولات فرهنگی توجه داشته باشند که با این عوامل میتوان افزایش جمعیت ،افزایش سطح سواد عمومی وتحول آموزش عالی را افزود
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

اقتصاد فرهنگ را تعریف کنید 10 سال 8 ماه ago #29599

اقتصاد فرهنگ شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است که حیطه موضوعی آن کاربرد اصول نظریات ومفاهیم علم اقتصاد در جهت تجزیه وتحلیل مسایل اقتصادی بخش فرهنگو در نهایت ارائه خط مش های سیاسی در جهت بهبود مدیریت فعالیتهای فرهنگی مهمترین موضوعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارت است :
1برسی نقاط اجتمای محصولات فرهنگی
2رشد و گسترش صنایع فرهنگی مانند:مطبوعات -کتاب -فیلم -سینما -تلویزیون -و غیره ......
3-برسی میزان بودجه اختصاص یافته به بخش فرهنگ چه در زمان رونق اقتصادی وچه در زمان رکود اقتصادی
4-برسی سطح ،نوع وکار آرای یارانه های که به بخش فرهنگ اختصاص میابند
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: ابراهیم عزیزیان فام