جمعه, 04 خرداد 1403

 



موضوع: انواع حاکمیت

انواع حاکمیت 10 سال 9 ماه ago #25224

(بسم الله الرحمن الرحیم) محبوبه صادق خانی

حاکمیت و انواع آن:
حاکمیت و مفهوم و ماهیت آن، یکی از مسائل مهم و اساسی علم سیاست و حقوق می باشد. در فلسفه سیاسی نیز اندیشمندان و صاحب‌ نظران زیادی به مفهوم و بیان خصیصه‌ های حاکمیت پرداخته‌اند. در بررسی عقاید و اندیشه‌‌های سیاسی فلاسفه، بخشی از آثار و رساله ‌های کلاسیک سیاسی به مفهوم و ماهیت حاکمیت اختصاص داده شده است. حاکمیت نفس قدرت است و حکومت مجموعه عوامل و ابزاری می باشد که قدرت مذکور به وسیله آن اعمال می‌شود. در اینجا ابتدا به ارائه مفهوم حاکمیت و سپس اقسام آن پرداخته می شود.

مفهوم و تعریف حاکمیت
حاکمیت «souverainete» عبارت است از قدرت عالیه‌ای که اولاً بر کشور و مردم آن اقتدار و برتری بلامنازع دارد، به ترتیبی که همگان در داخل کشور از آن اطاعت کنند و ثانیاً کشورهای دیگر آن را به رسمیت شناخته و مورد احترام قرار دهند. در خصوص تعاریف و جوهره‌ حاکمیت، از دیرباز تاکنون، نظریات متفاوتی مطرح شده است، اما این تعریف، معمول ‌ترین و مقبول ‌ترین نظریه در این باب می باشد.

اقسام حاکمیت
نظریه حاکمیت فردی
در این دیدگاه، مجموعه اقتدارات سیاسی به فردی تعلق دارد که به دلایل موروثی و شخصی لیاقت و استطاعت اعمال قدرت و فرمانروایی را داراست. این حاکم مطلق تمام اقتدار خود را از خداوند می داند و تمام تصمیمات به اراده و تصمیم اوست.
نظریه حاکمیت مردم

دیدگاهی است که در آن هر یک از افراد مردم متساویاً و بدون واسطه، در تعیین سرنوشت خویش نقش اساسی داشته باشند.
نظریه حاکمیت ملّی

در این نظریه مجموعه ملت، به عنون پیکره واحد و شخصیت حقوقی مستقل از افراد تشکیل دهنده آن، اقتدار عالیه بر امور و شوون جامعه داشته باشند.

نظریه حاکمیت الهی
بر اساس این نظریه، قدرت حاکمیت ناشی از اراده خداوند است و زمامداران دستورات خداوند را به اجرا در می آورند. از این نظریه دو مکتب ایجاد شده است: در مکتب اول که فوق طبیعی «Doctrine du droit divain surnaturel» نام دارد، عقیده اصلی این است که خداوند، نه تنها خالق قدرت سیاسی است، بلکه افراد خاص را منصوب و مأمور اعمال این قدرت کرده است. در مکتب دوم که آن را مکتب یزدانی «Doctrine du droit providentiel»
می‌گویند، این عقیده وجود دارد که افراد انسانی، با اعتقاد به اقتدار و مشیت الهی، خداوند را ناظر بر اعمال خود
می‌دانند و تحت اوامر او اعمال قدرت می کنند.
از اصل پنجاه و ششم قانون اساسی که به مفهوم حاکمیت پرداخته است، استنباط می شود که حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خدا می باشد، زیرا او یگانه قدرت مطلق است که بر انسان، حیات اجتماعی او و کل جهان هستی حاکم می باشد. هیچ کس نمی تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد. در این دیدگاه برای حاکمیت می توان دو مبنای الهی و انسانی قائل شد.
مبنای الهی: در این نگرش حاکمیت مطلق جهان و هستی از آن خداست. این اصل که زیربنای تشکیل حکومت اسلامی است، بسیاری از اصول و قواعد جامعه را تحت تاثیر خود قرار داده و موجب گشته تا اصل الهی بودن حاکمیت سیاسی بر تمام شئون و ابعاد جامعه حاکم گردد.
قانون و مقررات جامعه نیز با توجه به این اصل تعیین می شود.
مبنای ملی و مردمی: در حاکمیت مردم، هر یک از افراد حق تعیین سرنوشت فردی و اجتماعی خود را دارند. در حاکمیت ملی قدرت یکپارچه و متحد مجموعه افراد از طریق نمایندگی بر سرنوشت افراد فعلیت دارد. از آنجایی که انسان نماینده و خلیفه خداوند بر روی زمین است، لذا اهمیت و ارزش وافری در مسائل اجتماعی و سیاسی دارد و مختار و آزاد بودن او نیز ایجاد می کند تا او در مسائل مربوط به خود دخالت و نقش داشته باشد تا توانایی تامین حیات سعادتمندانه را داشته باشد.
حاكميت و مفهوم و ماهيت آن، يكي از مسائل مهم و اساسي علم سياست و حقوق مي باشد. در فلسفه سياسي نيز انديشمندان و صاحب نظران زيادي به مفهوم و بيان خصيصه هاي حاكميت پرداخته اند. در بررسي عقايد و انديشه هاي سياسي فلاسفه، بخشي از آثار و رساله هاي كلاسيك سياسي به مفهوم و ماهيت حاكميت اختصاص داده شده است. حاكميت نفس قدرت است و حكومت مجموعه عوامل و ابزاري مي باشد كه قدرت مذكور به وسيله آن اعمال مي شود. در اينجا ابتدا به ارائه مفهوم حاكميت و سپس اقسام آن پرداخته مي شود.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

انواع حاکمیت 10 سال 9 ماه ago #26316

سلام

ملاحضه گردید.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: حسن ذراتی