شنبه, 29 ارديبهشت 1403

 



موضوع: زبان تن

زبان تن 10 سال 10 ماه ago #15512

زبان تن (فراتر از كلمات)
در ارتباطات با ديگران، كلمات 7 %، لحن 37 % و زبان تن (رفتار و عملکرد ) 55 % نقش دارند.
ما با صرف وقت و انرژي، به دنبال يادگيري زبانهاي ديگري،‌ به غير از زبان مادري خود هستيم. يادگيري زبان جديد الزامي نيست. اما با يادگيري آن هم موقعيت بهتر و هم از سوء تفاهمات مي‌كاهيم. اما با اين همه اشتياق به زبان آموزي، به مرور زمان اولين زبان خود را فراموش مي‌كنيم. زباني كه هر روز به كمك آن، ناخودآگاه و غيرارادي، با ديگران ارتباط برقرار مي‌كنيم. حال كه ما را از اين زبان گريزي نيست استفاده از اين زبان براي ما خيلي مفيد است. اگر با دقت نظر و ذهني آزاد به علائم و اظهارات اين زبان توجه كنيم، بسياري از مكالمات و ملاقات‌هاي ما راحتتر مي‌شود و مفيدتر خواهد بود. در بسياري از لحظات بي‌كلام، ما متوجه اين امر شده‌ايم. يك نگاه، يك چرخش سر، يك دست دراز شده و يا يك ژست تدافعي، به اندازه هزاران لغت حرف دارند. نوجوانان نيز در بين گروه‌هاي همسالان خود، كدهاي خاصي را براي زبان بدن، تكامل مي‌دهند و توسط اين كدها، خود را خيلي دقيق‌تر و روشن‌تر از كلام بيان مي‌كنند.حتي مقاومت‌ها و مبارزات آنان با معيارهاي متداول جامعه خيلي قويتر و بيشتر،‌ با رفتارشان بيان مي‌شود تا با گفتارشان. والدين، معلمان اين رفتار را بي‌ادبانه مي‌دانند و از آزرده خاطر مي‌شوند. چون آنها اغلب نمي‌توانند اين رفتار را درست معني كنند. زبان‌شناسان و جامعه‌شناسان از طريق دايره لغات و قدرت بيان محدود يك شخص پي به موقعيت اجتماعي او مي‌برند و اين را يك كد محدود مي‌دانند. هر شخصي،‌ زبان بدني را كه براي او مناسب است، در تمام طول زندگي، به طور ناخودآگاه ياد مي‌گيرد. اما يك چيز هميشه ثابت است، زبان بدنما هميشه روشنتر از گفتار ما است. ضرب المثلي مي‌گويد: كنترلي كه بر زبانمان داريم بر بدنمان نداريم. (رنگ رخساره نشان مي‌دهد از سر ضمير). بدن ما هميشه غير ارادي عكس العمل نشان مي‌دهد. بدن، اصل و نخست است، نه گفتار.

راي ما انسانها هميشه دو وسيله ارتباطي وجود دارد. يكي با كلام كه ما از طريق گفتار مضمون اطلاعات را به ديگران انتقال مي‌دهيم و ديگري بي‌‌كلام، يعني زبان بدن. ما تقريباً هرگز، تجربه شخصي خود از يك مكالمه و همين‌طور احساسات و تأثيراتي كه بر ما داشته است را در قالب كلام بيان نمي‌كنيم. اما مي‌توان از خواند بعضي علامات در حالات بدن ما متوجه اين امور شد. اين مهم است كه ما هر دوي اين ابزار ارتباطي را بشناسيم. در بسياري موارد خيلي اطلاعات ناگفته باقي مي‌مانند و يا حتي بين چيزي كه مي‌گوييم و چيزي كه منظورمان است، تضادهايي وجود دارد، كه منجر به سوء تفاهم و سردرگمي مي‌گردد. من با مثالي مطلب را روشنتر‌ مي‌كنم: 1- كودكي مي‌خواهد بيرون برود و بازي كند. مادر مي‌گويد: البته عزيزم. بعد خم شده و شانه‌هاي او را در دست مي‌گيرد، وي را مي‌بوسد و با يك لبخند او را بطرف بيرون هدايت مي‌كند. كودك مي‌داند كه مادرش با رضايت به او اجازه داده. 2- همان موقعيت و جواب: البته كه مي‌تواني بروي و بازي كني. اما در حيني كه مادر اين را مي‌گويد شانه‌اش را با حتي تدافعي بالا مي‌برد و دوباره به حالت تسليم پايين مي‌اندازد. او سرش را عقب مي‌برد و دهان وصورتش حاكي از فاصله‌گيري است. در اينجا شاهد يك تضاد هستيم، و اين را،‌حتي آن كودك خردسال نيز، به‌راحتي متوجه مي‌شود. اما متاسفانه ما متوجه خيلي علامات در همان لحظه نمي‌شويم و بعداً آنها را درك مي‌كنيم. در صورتي كه همان ابتدا بايد متوجه آنها مي‌شديم. هر انساني به‌وسيله حالات بدن و رفتار خود، محيط افرافش را همچون يك علامت و يا بازتاب تحت تأثير قرار مي‌دهد. عكس‌العمل محيط براين تحريكات (Impulses) مي‌تواند مثبت و يا بي‌تفاوت باشد. در هر صورت هميشه يك اتصال مجدد و يا Feed Back وجود دارد. اين را از انفعالات خود نيز مي‌توانيم در يابيم اين دليل ديگري است بر اين كه بيشتر مواظب علاماتي كه ارسال مي‌كنيم باشيم. انسان تركيبي است از اميال و آرزوها و تضادها. اگر مي‌خواهيم اين مجموعه را بشناسيم، بايد به آن به عنوان يك كليت نگاه كنيم. اين در مورد زبان بدن او نيز صدق مي‌كند. ما حق نداريم قسمتهايي را به صورت جداگانه تفسير كنيم. بدن به صورت يك كليت است كه مي‌تواند تصوير واحدي را به دست ما دهد.
بدن لباس روح است، براي شناخت آن بايد حس، فراست و شهود داشت.
ما هرچه هستيم، بوسيله بدنمان هستيم. بدن لباس روح است و زبان آن كلمات قلب ما است. هرگونه حركات دروني، احساسات، آرزوها و تمايلات، همگي از طريق بدن ما نمود پيدا خواهند كرد. چيزي كه ما بيان تني مي‌ناميم، بياني است براي اين فعل و انفعالات دروني. ما فقط به وسيله بدنمان است كه نسبت به خود و محيط اطرافمان آگاه مي‌شويم.

زبان تن از ديد والدين:
ارتباط گرم و صميمانه بين شما و فرزندتان به آنها در ساختن احساس هويت كمك مي‌كند.
ارتباط غيركلامي شما از كلماتي كه هنگام صحبت كردن با او به كار مي‌بريد ارزش بيشتري دارد. توجه داشته باشيد كه تاثيرگذاري شما از طريق حالات چهره، حركات دست و صورت و... (زبان تن) بيشتر است. لحظه‌‌اي در آيينه به چهره خود نگاه كنيد. خود را چگونه مي‌بينيد؟ اخمو هستيد يا لبخند بر لب داريد؟ وقتي با چهره‌اي خندان با كودك‌تان روبه‌رو مي‌شويد، او بيشتر پذيراي سخنان شما خواهد بود.
به حالت و وضعيت بدن خود هنگام صحبت كردن با كودك‌تان توجه كنيد. آيا در حالي كه بالاي سر او ايستاده‌ايد با او حرف مي‌زنيد يا در كنارش مي‌نشينيد؟ اين تجربه را به كار بريد: دوستي را كه به او علاقه داريد، پيدا كنيد و در حالي كه او ايستاده است و شما روي زمين نشسته‌ايد، گفت‌وگوي كوتاهي با او داشته باشيد.
احتمالاً حرف زدن يا گوش دادن به سخنان كسي كه در موضعي بالاتر از شما قرار گرفته، برايتان راحت نخواهد بود. اين همان احساسي است كه به كودك شما دست مي‌دهد. پس براي اين كه بيشترين استفاده (تاثيرگذاري) را از ارتباط خود با فرزندتان ببريد، موقع حرف زدن با او كنارش بنشينيد.
به كودك خود توجه كنيد. كودك شما از محبتي كه نثارش مي‌كنيد، به توجه و مراقبتي كه نسبت به او داريد پي‌مي‌برد. اما زماني كه از شما دور است و تمام روز را در مدرسه مي‌گذراند، براي رساندن پيام مهر و محبت خود به او به تلاش فوق‌العاده‌ايي نياز داريد.
نوع توجهي كه به كودكتان مي‌كنيد با توجه به مراحل مختلف رشد و نيازهاي او متفاوت خواهد بود. مثلاً در سن 5 سالگي هنوز از اين كه در آغوشش بگيريد، غلغلكش دهيد و يا او را بردوش خود بگذاريد، لذت مي‌برد.
احتمالاً وقتي به او چشمك مي‌زنيد، او را بغل مي‌كنيد، با موهايش بازي مي‌كنيد و يا به نشانه‌ موافقت با او انگشت شست خود را بلند مي‌كنيد خوشحال مي‌شود. چيزهايي مثل گفتن «خدانگهدار» در مدرسه در ذهن و ياد كودك خواهد ماند.
آيا مي‌دانيد....
بيش از80 درصد كودكان 13 ساله و زير 13 سال ترجيح مي‌دهند اگر حيوان دست آموزي داشته درباره احساسات خود با او صحبت كنند تا با پدر يا مادر يا دوستان خود.
كودك شما معمولاً با گريه و فرياد خود به شما خواهد گفت كه كي به توجه و محبت شما نياز دارد. مثلاً « مامان به من نگاه كن» يا با زيركي بسيار درباره كتاب‌ها و كارهاي هنري خود حرف مي‌زند تا آنها را به شما نشان دهد و به اين وسيله توجه شما را به خود جلب كند.
اين كار كودك شما فقط يك خود نمايي نيست، بلكه او خواهان تاييد شماست و غالباً اعتماد به نفس او در توجهي كه به او مي‌كنيد، ‌منعكس مي‌شود. اين فرصت‌ها را مغتنم بدانيد و با دست كشيدن از كاري كه مي‌كنيد و توجه كردن به او علاقه خود را به او نشان دهيد.
منظور خود را ساده و روشن بيان كنيد: وقتي به كودك خود پيشنهادي مي‌دهيد يا سوالي مي‌كنيد، صريح وروشن صحبت كنيد. چون با اين كار هم به كودك خود حق انتخاب مي‌دهيد و هم به او در ايجاد اعتماد به نفس در خود كمك مي‌كنيد.
مثلاً بگوييد: « احمد، دوست‌داري براي شام لوبيا درست كنم يا ماكاروني؟» اما وقتي از او مي‌خواهيد كاري را انجام دهد، هرگز خواسته خود را به صورت سؤالي بيان نكنيد. مثلاً نگوييد: « ممكن است بروي بخوابي؟» ‌چون با اين سؤال خود،‌كودك‌تان را تشويق مي‌كنيد تا جواب منفي بدهد؛ نه!

زبان تن از ديد عمل
از ديرباز، كف دست باز نشانه‎‎ي حقيقت، صداقت، بيعت و تسليم بوده است. بسياري از سوگندها با قرار دادن كف دست بر روي قلب صورت مي‎گيرد.
در برخوردهاي روزمره، مردم از دو حالت اساسي كف دست استفاده مي‎كنند. در حالت اول، كف دست رو به بالا مي‎باشد كه علامت گدايي براي پول يا غذا است. در حالت دوم، كف دست رو به پايين قرار مي‎گيرد، انگار چيزي را پايين نگه داشته يا از بالا آمدنش ممانعت مي‎كند.
يكي از معتبرترين روش‎ها در تشخيص اين كه شخصي صادق و شريف است يا خير‌، مشاهده‎ي حالات كف دست است. به عنوان مثال، زماني كه شخصي مي‎خواهد كاملاً صادق و رك باشد، يك يا هر دو كف دست خود را در برابر طرف مقابل نمايان مي‎كند و احتمالاً مي‎گويد، «بگذار كاملاً رك باشم» زماني كه شخصي رفتاري صادقانه در پيش مي‎گيرد و يا شروع به گفتن حقيقت مي‎كند، كف دست‎هايش يا بخشي از آن‎ها را براي طرف مقابل نمايان مي‎كند. همانند اكثر حركات بدن، اين حركت كاملاً ناآگاهانه انجام مي‎شود، و بدين ترتيب شما را متوجه صداقت شخص ديگر مي‎كند. كودك هنگام دروغ‎گويي يا پنهان كردن يك چيز، كف دست‎هايش را پشت خود قايم مي‎كند. هم چنين، شوهري كه مي‎خواهد به همسر خود دروغ بگويد، دست‎هايش را در جيب خود مي‎گذارد يا دست به سينه مي‎شود و اين حركت، همسر وي را متوجه كتمان حقيقت مي‎كند.
اغلب به فروشنده‎ها مي‎آموزند، چنان چه مشتري دليلي براي نخريدن محصول آن‎ها ارائه مي‎كند، به كف دست‎هايش نگاه كنند، زيرا دلايل معتبر فقط با كف دست‎هاي نمايان همراه است.

استفاده‎ي عمدي از كف دست براي فريب دادن:
اين سوال شايد به ذهن خواننده برسد كه « اگر كف دست‎هايم به هنگام دروغ‎گويي نمايان باشد، مردم گفته‎ي مرا باور خواهند كرد؟» پاسخ به اين سوال آري و خير است. اگر يك دروغ آشكارا با كف دست‎هاي نمايان همراه كنيد، شايد براي شنوندگان خود رياكار به نظر برسيد، زيرا خيلي ديگر از حركاتي كه بايد به هنگام صداقت نمايان باشند، وجود ندارند و حركات منفي كه هنگام دروغ‎گويي استفاده مي‎شوند، با كف دست‎هاي باز متناقض است.
همان طور كه قبلاً ذكر شد، كلاهبردارها و دروغ‎گوهاي حرفه‎‎اي كساني هستند كه مي‎توانند دروغ‎هاي خود را هنرمندانه با علائم غير كلامي تكميل كنند. هر چه استفاده‎ي كلاهبردار از رفتار غير كلامي حاكي از صداقت، به هنگام دروغ‎گويي ماهرانه‎تر باشد، حرفه‎ي او بهتر انجام مي‎شود.
البته مي‎توانيد هنگام برقراري ارتباط با ديگران، باز كردن كف دست‎ها را تمرين نماييد و خود را محق‎تر جلوه دهيد؛ از طرفي، هر قدر كه حركات كف دست‎هاي باز تبديل به يك عادت شود، تمايل به دروغ‎گويي نيز كمتر مي‎شود. نكته‎ي جالب اين جاست كه اكثر مردم به سختي مي‎توانند با كف دست‎هاي باز دروغ بگويند و در واقع استفاده از اين حركت، شايد بر كاهش دروغ‎گويي تأثير داشته باشد و مردم را تشويق كند كه با شما صادق باشند.
قدرت كف دست يكي از اشارات غير كلامي كه كمترين توجه را به خود معطوف داشته اما از بيشترين قدرت برخوردار است، توسط كف دست انسان ارائه مي‎شود؛ و زماني كه به نحو صحيح مورد استفاده قرار گيرد توشه‎اي از اقتدار براي استفاده‎كننده‎اش فراهم مي‎كند و قدرت صدور فرمان سكوت به ديگران را مي‎دهد.

در حركات كف دست، سه حالت اصلي وجود دارد:
كف دست رو به بالا، كف دست رو به پايين و كف دست بسته با يك انگشت به حالت اشاره. تفاوت بين اين سه حالت، با يك مثال مشخص مي‎شود: فرض كنيم كه از شخصي درخواست مي‎كنيد كه جعبه‎اي را بلند كند و به نقطه‎ي ديگري در همان اتاق حمل كند. فرض را بر اين مي‎گذاريم كه شما از يك نوع آهنگ صدا، كلمات و حالت چهره استفاده مي‎كنيد و فقط حالت كف دست‎هاي خود را تغيير مي‎دهيد. حالت كف دست رو به بالا به عنوان يك حركت غير تهديد آميز و سلطه‎پذير استفاده مي‎شود كه يادآور التماس گداي خياباني است. شخصي كه از او درخواست حركت دادن جعبه شده است، احساس نمي‎كند كه درخواست همراه با فشار است و در يك وضعيت معمولي مافوق يا زير دست، از اين درخواست احساس تهديدشدگي نمي‎كند. زماني كه كف دست برگشته و به سمت پايين است، بلافاصله اقتدار را تداعي مي‎كند. شخصي كه از او چنين درخواستي شده، احساس مي‎كند كه برداشتن جعبه يك فرمان است و شايد نسبت به شما احساس دشمني بكند، كه اين بستگي به نوع ارتباط شما با او دارد.
به عنوان مثال، اگر شخصي كه از او اين درخواست را نموده‎ايد، همكار هم تراز شما است، مي‎تواند درخواست شما را كه با كف دست رو به پايين همراه بوده رد كند؛ اگر كف دست شما به سمت بالا باشد، تمايل بيشتري به پذيرفتن درخواست شما نشان مي‎دهد. اگر شخصي كه اين درخواست از او مي‎شود، زير دست شما باشد، اين حركت قابل قبول است زيرا شما از اقتدار لازم براي استفاده از آن برخوردار مي‎باشيد.
استفاده از انگشت اشاره يكي از ناراحت كننده‎ترين اشاراتي است كه يك شخص مي‎تواند در حين صحبت كردن به كار ببرد، به خصوص موقعي كه همراه با كلمات سخنگو ضربه بزند. اگر شما عادت به اين كار داريد، توجه خود را به حركات كف دست رو به پايين و بالا معطوف نماييد. به زودي در مي‎يابيد كه رفتار راحت‎تري توسط شما ايجاد مي‎شود و اثر مثبت‎تري بر ديگران مي‎گذاريد.

مصاحفه (دست دادن):
مصاحفه يادگاري از زمان انسان غارنشين است. هر زماني كه انسان‎هاي غارنشين با هم ملاقات مي‎كردند، دست‎هاي خود را به هوا مي‎بردند و كف دست را نمايان مي‎كردند تا مشخص شود كه هيچ گونه سلاحي در دست ندارند يا پنهان نكرده‎اند. با گذشت قرن‎ها، حركت «كف دست در هوا» اصلاح شد و به كف دست روي قلب و انواع ديگر حركات تغيير يافت. نوع امروزي اين رسم قديمي براي اداي احترام،‌ قفل كردن كف دست‎ها درهم و دست دادن است كه در اغلب كشورهاي انگليسي زبان، به هنگام شروع ملاقات و نيز خاتمه‎ي آن، اجرا مي‎شود. دست‎ها معمولاً بين پنج تا هفت بار حركت داده مي‎شوند.

دست دادن سلطه‎پذير و سلطه‎گر:
با توجه به مطالبي كه درباره‎ي تأثير فرمان دادن با كف دست رو به بالا و يا رو به پايين گفتيم، حال اجازه دهيد اهميت اين دو حالت كف دست را به هنگام دست دادن بررسي نماييم.
فرض كنيد براي اولين بار با شخصي آشنا شده‎ايد و طبق رسم هميشگي براي اداي احترام با يكديگر دست مي‎دهيد. با اين كار يكي از سه نگرش اساسي از طريق دست دادن انتقال پيدا مي‎كند كه عبارتند از:
سلطه‎گرانه: « اين شخص سعي مي‎كند بر من مسلط باشد. بهتر است مراقب باشم».
تسليم آميز: « من مي‎توانم بر اين شخص مسلط باشم. او طبق خواسته‎ي من عمل مي‎كند»
برابر: « من اين شخص را دوست دارم. با هم سازگار خواهيم بود ». اين سه نگرش مي‎تواند ناآگاهانه انتقال پيدا كند و يا تمرين و كاربري آگاهانه‎ي روش‎هاي دست دادن كه در زير آمده مي‎تواند يك اثر فوري بر شخص داشته باشد. اطلاعات اين بخش نمايان‎گر گوشه‎اي از نتايج مطالعات مستند روش‎هاي كنترلي دست دادن است. نگرش سلطه‎گرانه، با برگرداندن دست، به طوري كه در هنگام دست دادن، كف دست به سمت پايين باشد انتقال پيدا مي‎كند. نيازي نيست كه كف دست مستقيماً رو به زمين باشد، اما نسبت به كف دست شخص، مي‎بايد به سمت پايين باشد و اين براي او بدين معني خواهد بود كه شما مايليد در رابطه‎تان كنترل و سلطه داشته باشيد. مطالعات انجام شده روي 54 مدير ارشد موفق نشان داد كه نه تنها 42 نفر آن‎ها آغازگر دست دادن بودند، بلكه از روش سلطه‎گرانه نيز استفاده نمودند.
كف دستي كه رو به بالا است، براي نشان دادن تسليم به ديگران استفاده مي‎كند. اين حركت به خصوص زماني مهم است كه مي‎خواهيد طرف مقابل كنترل داشته باشد يا احساس كند كه بر وضعيت مسلط است.
البته، با اين كه دست دادن با كف دست رو به بالا نشان‎گر تسليم است، موقعيت‎هاي متعادل‎تري نيز شايد وجود داشته باشد كه بايد آن‎ها را در نظر گرفت. به عنوان مثال، شخصي كه از آرتروز دست رنج مي‎برد، ناچار است به علت وضعيتش كمتر فشار بياورد، لذا برگرداندن كف دست او به حالت تسليم،‌ بسيار آسان است. افرادي كه در حرفه‎ي خود از دست‎هايشان استفاده مي‎كنند، مانند جراحان و هنرمندان و نوازندگان نيز شايد در دست دادن كمتر فشار بياورند و اين فقط به خاطر مراقبت از دست‎هايشان است. اشارات و حركاتي كه پس از دست دادن دنبال مي‎شوند، راهنمايي‎هاي بيشتري براي سنجش شخص ارائه مي‎دهد ـ شخص مطيع از علائم سلطه‎پذير استفاده مي‎كند و شخص سلطه‎گر علائم پرخاشگرانه‎تري به كار مي‎برد.

زماني كه دو شخص سلطه‎گر با يكديگر دست مي‎دهند، يك مبارزه‎ي نمادين روي مي‎دهد؛ در حالي كه هر يك سعي مي‎كند كف دست ديگري را به حالت تسليم برگرداند، كف دست هر دو در يك حالت عمودي قرار مي‎گيرد و هر دو در يك حالت عمودي قرار مي‎گيرد و هر يك حس احترام و تفاهم را به ديگري انتقال مي‎دهد. اين روش گرفتن دست به طور عمودي، روشي است كه يك پدر زماني كه مي‎خواهد به پسرش «دست دادن مثل يك مرد» را ياد بدهد، از آن استفاده مي‎كند.

زماني كه با يك شخص سلطه‎گر روبه‎رو مي‎شويد، نه تنها مشكل مي‎توان كف دست او را به حالت تسليم برگرداند، بلكه انجام اين عمل بسيار واضح است.
روش ساده‎اي براي خنثي كردن دست دادن سلطه‎گرانه وجود دارد كه علاوه بر برگرداندن كنترل به سمت شما، با تجاوز به حريم شخصي طرف مقابل، او را ناراحت مي‎كند:
براي آموختن اين روش «خلع سلاح» بايد به تمرين جلو آوردن پاي چپ خود در حالي كه دست خود را براي دست دادن جلو مي‎آوريد، بپردازيد. سپس پاي راست خود را به جلو بياوريد، و روبه‎روي او به سمت چپ حركت كنيد و وارد حريم شخصي‎اش شويد. حال،‌پاي چپ خود را به طرف پاي راست بياورد تا اين حركت كامل شود؛ سپس با او دست بدهيد.

اين شيوه باعث مي‎شود كه حالت دست دادن طرف مقابل به حالت تسليم برگردد. هم چنين باعث مي‎شود كه با ورود به حريم خصوصي او، كنترل به دست شما بيفتد. شيوه‎ي دست دادن خود را بررسي نماييد و مشخص نماييد كه هنگام دست دادن، با پاي چپ به جلو مي‎رويد يا با پاي راست. اكثر مردم راست پا هستند؛ از اين رو زماني كه با شخصي سلطه‎گر رو به رو مي‎شوند، در وضعيت نامطلوبي قرار مي‎گيرند زيرا انعطاف كم يا فضاي اندكي براي حركت كردن در قلمرو مصافحه دارند، لذا شخص ديگر كنترل را به دست مي‎گيرد. به تمرين دست دادن با جلو گذاشتن پاي چپ بپردازيد؛ متوجه مي‎شويد كه خنثي كردن يك شخص سلطه‎گر و در دست گرفتن كنترل، نسبتاً ساده است.

چه كسي اول دست جلو مي‎برد؟
با اين كه دست دادن به هنگام آشنايي با شخصي براي اولين بار، عموماً يك رسم قابل قبول است، در بعضي موقعيت‎ها، شايد صحيح نباشد كه شما آغازگر دست دادن باشيد. نظر به اين كه دست دادن يك علامت خوش آمدگويي است، قبل از شروع دست دادن، مهم است كه چند سوال را از خود بپرسيد: آيا از من استقبال مي‎شود؟ آيا اين شخص از ملاقات با من خوشحال است؟ فروشنده‎ها مي‎آموزند كه اگر با خريداري كه بدون خبر و بدون دعوت به ملاقاتش رفته‎اند، اول دست بدهند، ممكن است پيامدي منفي به وجود بيايد، زيرا خريدار شايد مايل به استقبال از آن‎ها نباشد و بدين ترتيب مجبور به انجام كاري شود كه دوست ندارد. هم چنين، كساني كه دچار آرتروز مي‎باشند يا آن‎هايي كه دست‎هايشان ابزار حرفه‎ي آنان است، شايد اگر مجبور به دست دادن شوند، حالت تدافعي بگيرند. به فروشنده‎هاي كارآموز آموخته مي‎شود كه در چنين موقعيت‎هايي بهتر است كه منتظر شوند تا طرف مقابل پيش دستي كند و اگر نكرد، سر خود را به علامت سلام تكان دهند.
روش‎هاي دست دادن: در دست دادن، فشار آوردن با كف دست به سمت پايين به طور حتم پرخاشگرانه‎ترين روش است زيرا فرصت كمي به دريافت كننده براي تعيين يك ارتباط برابر مي‎دهد. اين نوع دست دادن مختص اشخاص سلطه‎گر و پرخاشگري است كه هميشه آغازگر نيز هستند. محكم دست دادن با كف دست رو به پايين، دريافت كننده را مجبور مي‎كند كه به يك حالت سلطه‎پذير درآيد زيرا او ناچار است در پاسخ، كف دست را رو به بالا بگيرد.

چندين روش جهت خنثي كردن «فشار با كف دست به سمت پايين» وجود دارد:
شما مي‎توانيد از شيوه‎ي قدم به راست استفاده نماييد، اما گاهي اوقات اين كار دشوار است زيرا دست شخصي كه آغاز كننده‎ي دست دادن است، اغلب سفت و كشيده است و مانع از اجراي اين شيوه مي‎شود. يك حركت ساده، گرفتن بالاي دست طرف مقابل قبل از دست دادن با وي است. چنين شيوه‎اي، شما را تبديل به طرف سلطه‎گر مي‎كند زيرا نه تنها كنترل را به دست داريد، بلكه دست شما در وضعيت برتر و روي دست او قرار گرفته، در حالي كه كف دست شما نيز رو به پايين است. از آن جايي كه اين برخورد مي‎تواند براي مهاجم خجل كننده و آزار دهنده باشد، پيشنهاد مي‎گردد با مراقبت و احتياط به كار گرفته شود.

مصافحه‎ي «دستكشي»:
گاهي اوقات مصافحه‎ي سياستمداران نيز ناميده مي‎شود. در اين نوع دست دادن،‌شخص آغاز كننده يك فرد قابل اعتماد و صادق را در ذهن شخص مقابل تداعي مي‎كند، اما چنان چه اين شيوه براي شخصي كه به تازگي با او آشنا شده‎ايد به كار برود، تأثير معكوس مي‎گذارد و شخص مقابل (دريافت كننده‎ي مصافحه) در مورد قصد و نيت احساس ترديد مي‎كند. روش دست‎كشي بايد فقط براي اشخاصي كه آشنايي كامل با آغاز كننده‎ي مصافحه دارند، به كار برود.

مصافحه‎ي «ماهي مرده»:
تنها تعداد معدودي از مصافحه‎ها به اندازه‎ي مصافحه‎ي «ماهي مرده» غير قابل پذيرش هستند، به خصوص اگر دست سرد يا نوچ باشد. حس نرمي و بي‎روحي مصافحه‎ي «ماهي مرده» آن را به عنوان يك روش غير دوستانه در سراسر جهان شناسانده و اغلب مردم آن را به افرادي كه از نظر شخصيت ضعيف هستند نسبت مي‎دهند كه دليل عمده‎ي آن برگرداندن راحت كف دست به سمت بالا است. نكته‎ي جالب اين است كه بسياري از مردمي كه از اين روش استفاده مي‎كنند، از عمل خودناآگاه مي‎باشند؛‌ بنابراين بهتر است قبل از اين كه راجع به روش مورد نظر مصافحه‎ي خود در آينده تصميم گيري نماييد، از دوستان خود راجع به روشتان در دست دادن نظر خواهي كنيد.

روش «خرد كننده‎ي انگشتان»:
علامت انحصاري تيپ پرخاشگر است. متأسفانه، هيچ راه موثري براي بر طرف كردن آن وجود ندارد. مگر توهين كلامي يا يك حركت فيزيكي مانند كوبيدن مشت به بيني طرف!

روش «دست سفت و كشيده»:
نيز همانند روش فشار آوردن با كف دست رو به پايين،‌ معمولاً توسط افراد پرخاشگر استفاده مي‎شود كه هدف اصلي آن حفظ فاصله و جلوگيري از ورود شما به حريم خصوصي (صميمي) آغاز كننده‎ي مصافحه است. اين روش هم چنين توسط افرادي كه در روستا بزرگ شده‎اند و از حريم خصوصي بزرگ‎تري برخوردارند، جهت حمايت از اين حريم استفاده مي‎شود. روستاييان البته، هنگام دست دادن به اين روش معمولاً به سمت جلو خم مي‎شود يا حتي روي يك پا مي‎ايستند.

روش «گرفتن نوك انگشتان»:
مانند روش «فشاري» است، فقط مسئله اصلي فراموش شده است ـ شخص استفاده كننده از اين روش، اشتباهاً انگشتان طرف مقابل را در دست مي‎گيرد. در اين روش با اين كه آغاز كننده‎ي عمل دست دادن به ظاهر رفتاري علاقه‎مند نسبت به طرف مقابل دارد، اما در واقع فاقد اعتماد به نفس است. همانند روش «فشاري» هدف اصلي از گرفتن نوك انگشتان، حفظ فاصله‎ي فيزيكي مناسب و راحت است.

روش «كشيدن طرف مقابل»:
(دريافت كننده‎ي مصافحه) به داخل حريم خود، يكي از دو تعبير زير را دارد: اول، آغاز كننده داراي شخصيتي نامطمئن است كه فقط در حريم شخصي خود احساس امنيت مي‎كند؛ دوم، آغاز كننده از فرهنگي برخوردار است كه حريم خصوصي (صميمي) كوچكي دارد و بنابراين رفتار او طبيعي است.
مقصود از مصافحه‎ي دو دستي نشان دادن صداقت،‌ اعتماد يا عمق احساسات نسبت به طرف مقابل (دريافت كننده‎ي مصافحه) است. در اين جا دو عامل مهم بايد در نظر گرفته شود:
اول، دست چپ براي منتقل ساختن احساسات اضافي كه آغاز كننده مايل است انتقال دهد، مورد استفاده قرار مي‎گيرد و ميزان آن وابسته به مسافتي است كه دست چپ آغاز كننده بر روي دست راست دريافت كننده به سمت بالا حركت مي‎كند. به عنوان مثال، گرفتن آرنج، به معناي انتقال احساسات بيشتري نسبت به گرفتن مچ دست مي‎باشد و گرفتن شانه، بيش از گرفتن بالاي دست انتقال مي‎دهد. دوم اين كه دست چپ آغاز كننده عامل نفوذ به حريم خصوصي و يا بسيار خصوصي دريافت كننده است.
به طور كلي،‌ در دست گرفتن مچ و آرنج تنها بين دوستان نزديك يا خويشاوندان قابل قبول است و در اين موارد دست چپ آغاز كننده‎ي مصافحه فقط به حريم خصوصي (صميمي) گيرنده‎ي مصافحه نفوذ مي‎كند. در دست گرفتن شانه و بالاي دست به معناي ورود به حريم بسيار خصوصي است كه حتي ممكن است شامل تماس بدني نيز بشود. اين روش‎ها مي‎بايد فقط در افرادي كه يك پيوند نزديك احساسي دارند به كار رود. اگر آغاز كننده‎ي مصافحه دليل خوبي براي مصافحه‎ي دو دستي نداشته باشد، گيرنده‎ي مصافحه بدگمان مي‎شود و به نيت آغاز كننده اعتماد نمي‎كند. اين امري عادي است كه، سياستمداران، هنگام ملاقات با رأي دهندگان و فروشنده‎ها، در ملاقات با مشتريان جديد، مصافحه‎ي دو دستي به كار ببرند، بدون اين كه متوجه باشند اين عمل يك نوع خودكشي اجتماعي است و اثري منفي بر دريافت كننده مي‎گذارد.



منابع

زبان‌تن (فراتر از كلمات):
كتاب زبان‌تن
نويسنده: سامي مولكو
ترجمه: اميد نوري خواجوي

بحث كاربرد دست:
نويسنده: آلن پيز
مترجم: سعيده زنگنه
yarmn.blogfa.com
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سعیده حاج علی
مدیران انجمن: سعیده حاج علی