خوش آمديد,
مهمان
|
|
زبان تن (فراتر از كلمات)
در ارتباطات با ديگران، كلمات 7 %، لحن 37 % و زبان تن (رفتار و عملکرد ) 55 % نقش دارند. ما با صرف وقت و انرژي، به دنبال يادگيري زبانهاي ديگري، به غير از زبان مادري خود هستيم. يادگيري زبان جديد الزامي نيست. اما با يادگيري آن هم موقعيت بهتر و هم از سوء تفاهمات ميكاهيم. اما با اين همه اشتياق به زبان آموزي، به مرور زمان اولين زبان خود را فراموش ميكنيم. زباني كه هر روز به كمك آن، ناخودآگاه و غيرارادي، با ديگران ارتباط برقرار ميكنيم. حال كه ما را از اين زبان گريزي نيست استفاده از اين زبان براي ما خيلي مفيد است. اگر با دقت نظر و ذهني آزاد به علائم و اظهارات اين زبان توجه كنيم، بسياري از مكالمات و ملاقاتهاي ما راحتتر ميشود و مفيدتر خواهد بود. در بسياري از لحظات بيكلام، ما متوجه اين امر شدهايم. يك نگاه، يك چرخش سر، يك دست دراز شده و يا يك ژست تدافعي، به اندازه هزاران لغت حرف دارند. نوجوانان نيز در بين گروههاي همسالان خود، كدهاي خاصي را براي زبان بدن، تكامل ميدهند و توسط اين كدها، خود را خيلي دقيقتر و روشنتر از كلام بيان ميكنند.حتي مقاومتها و مبارزات آنان با معيارهاي متداول جامعه خيلي قويتر و بيشتر، با رفتارشان بيان ميشود تا با گفتارشان. والدين، معلمان اين رفتار را بيادبانه ميدانند و از آزرده خاطر ميشوند. چون آنها اغلب نميتوانند اين رفتار را درست معني كنند. زبانشناسان و جامعهشناسان از طريق دايره لغات و قدرت بيان محدود يك شخص پي به موقعيت اجتماعي او ميبرند و اين را يك كد محدود ميدانند. هر شخصي، زبان بدني را كه براي او مناسب است، در تمام طول زندگي، به طور ناخودآگاه ياد ميگيرد. اما يك چيز هميشه ثابت است، زبان بدنما هميشه روشنتر از گفتار ما است. ضرب المثلي ميگويد: كنترلي كه بر زبانمان داريم بر بدنمان نداريم. (رنگ رخساره نشان ميدهد از سر ضمير). بدن ما هميشه غير ارادي عكس العمل نشان ميدهد. بدن، اصل و نخست است، نه گفتار. راي ما انسانها هميشه دو وسيله ارتباطي وجود دارد. يكي با كلام كه ما از طريق گفتار مضمون اطلاعات را به ديگران انتقال ميدهيم و ديگري بيكلام، يعني زبان بدن. ما تقريباً هرگز، تجربه شخصي خود از يك مكالمه و همينطور احساسات و تأثيراتي كه بر ما داشته است را در قالب كلام بيان نميكنيم. اما ميتوان از خواند بعضي علامات در حالات بدن ما متوجه اين امور شد. اين مهم است كه ما هر دوي اين ابزار ارتباطي را بشناسيم. در بسياري موارد خيلي اطلاعات ناگفته باقي ميمانند و يا حتي بين چيزي كه ميگوييم و چيزي كه منظورمان است، تضادهايي وجود دارد، كه منجر به سوء تفاهم و سردرگمي ميگردد. من با مثالي مطلب را روشنتر ميكنم: 1- كودكي ميخواهد بيرون برود و بازي كند. مادر ميگويد: البته عزيزم. بعد خم شده و شانههاي او را در دست ميگيرد، وي را ميبوسد و با يك لبخند او را بطرف بيرون هدايت ميكند. كودك ميداند كه مادرش با رضايت به او اجازه داده. 2- همان موقعيت و جواب: البته كه ميتواني بروي و بازي كني. اما در حيني كه مادر اين را ميگويد شانهاش را با حتي تدافعي بالا ميبرد و دوباره به حالت تسليم پايين مياندازد. او سرش را عقب ميبرد و دهان وصورتش حاكي از فاصلهگيري است. در اينجا شاهد يك تضاد هستيم، و اين را،حتي آن كودك خردسال نيز، بهراحتي متوجه ميشود. اما متاسفانه ما متوجه خيلي علامات در همان لحظه نميشويم و بعداً آنها را درك ميكنيم. در صورتي كه همان ابتدا بايد متوجه آنها ميشديم. هر انساني بهوسيله حالات بدن و رفتار خود، محيط افرافش را همچون يك علامت و يا بازتاب تحت تأثير قرار ميدهد. عكسالعمل محيط براين تحريكات (Impulses) ميتواند مثبت و يا بيتفاوت باشد. در هر صورت هميشه يك اتصال مجدد و يا Feed Back وجود دارد. اين را از انفعالات خود نيز ميتوانيم در يابيم اين دليل ديگري است بر اين كه بيشتر مواظب علاماتي كه ارسال ميكنيم باشيم. انسان تركيبي است از اميال و آرزوها و تضادها. اگر ميخواهيم اين مجموعه را بشناسيم، بايد به آن به عنوان يك كليت نگاه كنيم. اين در مورد زبان بدن او نيز صدق ميكند. ما حق نداريم قسمتهايي را به صورت جداگانه تفسير كنيم. بدن به صورت يك كليت است كه ميتواند تصوير واحدي را به دست ما دهد. بدن لباس روح است، براي شناخت آن بايد حس، فراست و شهود داشت. ما هرچه هستيم، بوسيله بدنمان هستيم. بدن لباس روح است و زبان آن كلمات قلب ما است. هرگونه حركات دروني، احساسات، آرزوها و تمايلات، همگي از طريق بدن ما نمود پيدا خواهند كرد. چيزي كه ما بيان تني ميناميم، بياني است براي اين فعل و انفعالات دروني. ما فقط به وسيله بدنمان است كه نسبت به خود و محيط اطرافمان آگاه ميشويم. زبان تن از ديد والدين: ارتباط گرم و صميمانه بين شما و فرزندتان به آنها در ساختن احساس هويت كمك ميكند. ارتباط غيركلامي شما از كلماتي كه هنگام صحبت كردن با او به كار ميبريد ارزش بيشتري دارد. توجه داشته باشيد كه تاثيرگذاري شما از طريق حالات چهره، حركات دست و صورت و... (زبان تن) بيشتر است. لحظهاي در آيينه به چهره خود نگاه كنيد. خود را چگونه ميبينيد؟ اخمو هستيد يا لبخند بر لب داريد؟ وقتي با چهرهاي خندان با كودكتان روبهرو ميشويد، او بيشتر پذيراي سخنان شما خواهد بود. به حالت و وضعيت بدن خود هنگام صحبت كردن با كودكتان توجه كنيد. آيا در حالي كه بالاي سر او ايستادهايد با او حرف ميزنيد يا در كنارش مينشينيد؟ اين تجربه را به كار بريد: دوستي را كه به او علاقه داريد، پيدا كنيد و در حالي كه او ايستاده است و شما روي زمين نشستهايد، گفتوگوي كوتاهي با او داشته باشيد. احتمالاً حرف زدن يا گوش دادن به سخنان كسي كه در موضعي بالاتر از شما قرار گرفته، برايتان راحت نخواهد بود. اين همان احساسي است كه به كودك شما دست ميدهد. پس براي اين كه بيشترين استفاده (تاثيرگذاري) را از ارتباط خود با فرزندتان ببريد، موقع حرف زدن با او كنارش بنشينيد. به كودك خود توجه كنيد. كودك شما از محبتي كه نثارش ميكنيد، به توجه و مراقبتي كه نسبت به او داريد پيميبرد. اما زماني كه از شما دور است و تمام روز را در مدرسه ميگذراند، براي رساندن پيام مهر و محبت خود به او به تلاش فوقالعادهايي نياز داريد. نوع توجهي كه به كودكتان ميكنيد با توجه به مراحل مختلف رشد و نيازهاي او متفاوت خواهد بود. مثلاً در سن 5 سالگي هنوز از اين كه در آغوشش بگيريد، غلغلكش دهيد و يا او را بردوش خود بگذاريد، لذت ميبرد. احتمالاً وقتي به او چشمك ميزنيد، او را بغل ميكنيد، با موهايش بازي ميكنيد و يا به نشانه موافقت با او انگشت شست خود را بلند ميكنيد خوشحال ميشود. چيزهايي مثل گفتن «خدانگهدار» در مدرسه در ذهن و ياد كودك خواهد ماند. آيا ميدانيد.... بيش از80 درصد كودكان 13 ساله و زير 13 سال ترجيح ميدهند اگر حيوان دست آموزي داشته درباره احساسات خود با او صحبت كنند تا با پدر يا مادر يا دوستان خود. كودك شما معمولاً با گريه و فرياد خود به شما خواهد گفت كه كي به توجه و محبت شما نياز دارد. مثلاً « مامان به من نگاه كن» يا با زيركي بسيار درباره كتابها و كارهاي هنري خود حرف ميزند تا آنها را به شما نشان دهد و به اين وسيله توجه شما را به خود جلب كند. اين كار كودك شما فقط يك خود نمايي نيست، بلكه او خواهان تاييد شماست و غالباً اعتماد به نفس او در توجهي كه به او ميكنيد، منعكس ميشود. اين فرصتها را مغتنم بدانيد و با دست كشيدن از كاري كه ميكنيد و توجه كردن به او علاقه خود را به او نشان دهيد. منظور خود را ساده و روشن بيان كنيد: وقتي به كودك خود پيشنهادي ميدهيد يا سوالي ميكنيد، صريح وروشن صحبت كنيد. چون با اين كار هم به كودك خود حق انتخاب ميدهيد و هم به او در ايجاد اعتماد به نفس در خود كمك ميكنيد. مثلاً بگوييد: « احمد، دوستداري براي شام لوبيا درست كنم يا ماكاروني؟» اما وقتي از او ميخواهيد كاري را انجام دهد، هرگز خواسته خود را به صورت سؤالي بيان نكنيد. مثلاً نگوييد: « ممكن است بروي بخوابي؟» چون با اين سؤال خود،كودكتان را تشويق ميكنيد تا جواب منفي بدهد؛ نه! زبان تن از ديد عمل از ديرباز، كف دست باز نشانهي حقيقت، صداقت، بيعت و تسليم بوده است. بسياري از سوگندها با قرار دادن كف دست بر روي قلب صورت ميگيرد. در برخوردهاي روزمره، مردم از دو حالت اساسي كف دست استفاده ميكنند. در حالت اول، كف دست رو به بالا ميباشد كه علامت گدايي براي پول يا غذا است. در حالت دوم، كف دست رو به پايين قرار ميگيرد، انگار چيزي را پايين نگه داشته يا از بالا آمدنش ممانعت ميكند. يكي از معتبرترين روشها در تشخيص اين كه شخصي صادق و شريف است يا خير، مشاهدهي حالات كف دست است. به عنوان مثال، زماني كه شخصي ميخواهد كاملاً صادق و رك باشد، يك يا هر دو كف دست خود را در برابر طرف مقابل نمايان ميكند و احتمالاً ميگويد، «بگذار كاملاً رك باشم» زماني كه شخصي رفتاري صادقانه در پيش ميگيرد و يا شروع به گفتن حقيقت ميكند، كف دستهايش يا بخشي از آنها را براي طرف مقابل نمايان ميكند. همانند اكثر حركات بدن، اين حركت كاملاً ناآگاهانه انجام ميشود، و بدين ترتيب شما را متوجه صداقت شخص ديگر ميكند. كودك هنگام دروغگويي يا پنهان كردن يك چيز، كف دستهايش را پشت خود قايم ميكند. هم چنين، شوهري كه ميخواهد به همسر خود دروغ بگويد، دستهايش را در جيب خود ميگذارد يا دست به سينه ميشود و اين حركت، همسر وي را متوجه كتمان حقيقت ميكند. اغلب به فروشندهها ميآموزند، چنان چه مشتري دليلي براي نخريدن محصول آنها ارائه ميكند، به كف دستهايش نگاه كنند، زيرا دلايل معتبر فقط با كف دستهاي نمايان همراه است. استفادهي عمدي از كف دست براي فريب دادن: اين سوال شايد به ذهن خواننده برسد كه « اگر كف دستهايم به هنگام دروغگويي نمايان باشد، مردم گفتهي مرا باور خواهند كرد؟» پاسخ به اين سوال آري و خير است. اگر يك دروغ آشكارا با كف دستهاي نمايان همراه كنيد، شايد براي شنوندگان خود رياكار به نظر برسيد، زيرا خيلي ديگر از حركاتي كه بايد به هنگام صداقت نمايان باشند، وجود ندارند و حركات منفي كه هنگام دروغگويي استفاده ميشوند، با كف دستهاي باز متناقض است. همان طور كه قبلاً ذكر شد، كلاهبردارها و دروغگوهاي حرفهاي كساني هستند كه ميتوانند دروغهاي خود را هنرمندانه با علائم غير كلامي تكميل كنند. هر چه استفادهي كلاهبردار از رفتار غير كلامي حاكي از صداقت، به هنگام دروغگويي ماهرانهتر باشد، حرفهي او بهتر انجام ميشود. البته ميتوانيد هنگام برقراري ارتباط با ديگران، باز كردن كف دستها را تمرين نماييد و خود را محقتر جلوه دهيد؛ از طرفي، هر قدر كه حركات كف دستهاي باز تبديل به يك عادت شود، تمايل به دروغگويي نيز كمتر ميشود. نكتهي جالب اين جاست كه اكثر مردم به سختي ميتوانند با كف دستهاي باز دروغ بگويند و در واقع استفاده از اين حركت، شايد بر كاهش دروغگويي تأثير داشته باشد و مردم را تشويق كند كه با شما صادق باشند. قدرت كف دست يكي از اشارات غير كلامي كه كمترين توجه را به خود معطوف داشته اما از بيشترين قدرت برخوردار است، توسط كف دست انسان ارائه ميشود؛ و زماني كه به نحو صحيح مورد استفاده قرار گيرد توشهاي از اقتدار براي استفادهكنندهاش فراهم ميكند و قدرت صدور فرمان سكوت به ديگران را ميدهد. در حركات كف دست، سه حالت اصلي وجود دارد: كف دست رو به بالا، كف دست رو به پايين و كف دست بسته با يك انگشت به حالت اشاره. تفاوت بين اين سه حالت، با يك مثال مشخص ميشود: فرض كنيم كه از شخصي درخواست ميكنيد كه جعبهاي را بلند كند و به نقطهي ديگري در همان اتاق حمل كند. فرض را بر اين ميگذاريم كه شما از يك نوع آهنگ صدا، كلمات و حالت چهره استفاده ميكنيد و فقط حالت كف دستهاي خود را تغيير ميدهيد. حالت كف دست رو به بالا به عنوان يك حركت غير تهديد آميز و سلطهپذير استفاده ميشود كه يادآور التماس گداي خياباني است. شخصي كه از او درخواست حركت دادن جعبه شده است، احساس نميكند كه درخواست همراه با فشار است و در يك وضعيت معمولي مافوق يا زير دست، از اين درخواست احساس تهديدشدگي نميكند. زماني كه كف دست برگشته و به سمت پايين است، بلافاصله اقتدار را تداعي ميكند. شخصي كه از او چنين درخواستي شده، احساس ميكند كه برداشتن جعبه يك فرمان است و شايد نسبت به شما احساس دشمني بكند، كه اين بستگي به نوع ارتباط شما با او دارد. به عنوان مثال، اگر شخصي كه از او اين درخواست را نمودهايد، همكار هم تراز شما است، ميتواند درخواست شما را كه با كف دست رو به پايين همراه بوده رد كند؛ اگر كف دست شما به سمت بالا باشد، تمايل بيشتري به پذيرفتن درخواست شما نشان ميدهد. اگر شخصي كه اين درخواست از او ميشود، زير دست شما باشد، اين حركت قابل قبول است زيرا شما از اقتدار لازم براي استفاده از آن برخوردار ميباشيد. استفاده از انگشت اشاره يكي از ناراحت كنندهترين اشاراتي است كه يك شخص ميتواند در حين صحبت كردن به كار ببرد، به خصوص موقعي كه همراه با كلمات سخنگو ضربه بزند. اگر شما عادت به اين كار داريد، توجه خود را به حركات كف دست رو به پايين و بالا معطوف نماييد. به زودي در مييابيد كه رفتار راحتتري توسط شما ايجاد ميشود و اثر مثبتتري بر ديگران ميگذاريد. مصاحفه (دست دادن): مصاحفه يادگاري از زمان انسان غارنشين است. هر زماني كه انسانهاي غارنشين با هم ملاقات ميكردند، دستهاي خود را به هوا ميبردند و كف دست را نمايان ميكردند تا مشخص شود كه هيچ گونه سلاحي در دست ندارند يا پنهان نكردهاند. با گذشت قرنها، حركت «كف دست در هوا» اصلاح شد و به كف دست روي قلب و انواع ديگر حركات تغيير يافت. نوع امروزي اين رسم قديمي براي اداي احترام، قفل كردن كف دستها درهم و دست دادن است كه در اغلب كشورهاي انگليسي زبان، به هنگام شروع ملاقات و نيز خاتمهي آن، اجرا ميشود. دستها معمولاً بين پنج تا هفت بار حركت داده ميشوند. دست دادن سلطهپذير و سلطهگر: با توجه به مطالبي كه دربارهي تأثير فرمان دادن با كف دست رو به بالا و يا رو به پايين گفتيم، حال اجازه دهيد اهميت اين دو حالت كف دست را به هنگام دست دادن بررسي نماييم. فرض كنيد براي اولين بار با شخصي آشنا شدهايد و طبق رسم هميشگي براي اداي احترام با يكديگر دست ميدهيد. با اين كار يكي از سه نگرش اساسي از طريق دست دادن انتقال پيدا ميكند كه عبارتند از: سلطهگرانه: « اين شخص سعي ميكند بر من مسلط باشد. بهتر است مراقب باشم». تسليم آميز: « من ميتوانم بر اين شخص مسلط باشم. او طبق خواستهي من عمل ميكند» برابر: « من اين شخص را دوست دارم. با هم سازگار خواهيم بود ». اين سه نگرش ميتواند ناآگاهانه انتقال پيدا كند و يا تمرين و كاربري آگاهانهي روشهاي دست دادن كه در زير آمده ميتواند يك اثر فوري بر شخص داشته باشد. اطلاعات اين بخش نمايانگر گوشهاي از نتايج مطالعات مستند روشهاي كنترلي دست دادن است. نگرش سلطهگرانه، با برگرداندن دست، به طوري كه در هنگام دست دادن، كف دست به سمت پايين باشد انتقال پيدا ميكند. نيازي نيست كه كف دست مستقيماً رو به زمين باشد، اما نسبت به كف دست شخص، ميبايد به سمت پايين باشد و اين براي او بدين معني خواهد بود كه شما مايليد در رابطهتان كنترل و سلطه داشته باشيد. مطالعات انجام شده روي 54 مدير ارشد موفق نشان داد كه نه تنها 42 نفر آنها آغازگر دست دادن بودند، بلكه از روش سلطهگرانه نيز استفاده نمودند. كف دستي كه رو به بالا است، براي نشان دادن تسليم به ديگران استفاده ميكند. اين حركت به خصوص زماني مهم است كه ميخواهيد طرف مقابل كنترل داشته باشد يا احساس كند كه بر وضعيت مسلط است. البته، با اين كه دست دادن با كف دست رو به بالا نشانگر تسليم است، موقعيتهاي متعادلتري نيز شايد وجود داشته باشد كه بايد آنها را در نظر گرفت. به عنوان مثال، شخصي كه از آرتروز دست رنج ميبرد، ناچار است به علت وضعيتش كمتر فشار بياورد، لذا برگرداندن كف دست او به حالت تسليم، بسيار آسان است. افرادي كه در حرفهي خود از دستهايشان استفاده ميكنند، مانند جراحان و هنرمندان و نوازندگان نيز شايد در دست دادن كمتر فشار بياورند و اين فقط به خاطر مراقبت از دستهايشان است. اشارات و حركاتي كه پس از دست دادن دنبال ميشوند، راهنماييهاي بيشتري براي سنجش شخص ارائه ميدهد ـ شخص مطيع از علائم سلطهپذير استفاده ميكند و شخص سلطهگر علائم پرخاشگرانهتري به كار ميبرد. زماني كه دو شخص سلطهگر با يكديگر دست ميدهند، يك مبارزهي نمادين روي ميدهد؛ در حالي كه هر يك سعي ميكند كف دست ديگري را به حالت تسليم برگرداند، كف دست هر دو در يك حالت عمودي قرار ميگيرد و هر دو در يك حالت عمودي قرار ميگيرد و هر يك حس احترام و تفاهم را به ديگري انتقال ميدهد. اين روش گرفتن دست به طور عمودي، روشي است كه يك پدر زماني كه ميخواهد به پسرش «دست دادن مثل يك مرد» را ياد بدهد، از آن استفاده ميكند. زماني كه با يك شخص سلطهگر روبهرو ميشويد، نه تنها مشكل ميتوان كف دست او را به حالت تسليم برگرداند، بلكه انجام اين عمل بسيار واضح است. روش سادهاي براي خنثي كردن دست دادن سلطهگرانه وجود دارد كه علاوه بر برگرداندن كنترل به سمت شما، با تجاوز به حريم شخصي طرف مقابل، او را ناراحت ميكند: براي آموختن اين روش «خلع سلاح» بايد به تمرين جلو آوردن پاي چپ خود در حالي كه دست خود را براي دست دادن جلو ميآوريد، بپردازيد. سپس پاي راست خود را به جلو بياوريد، و روبهروي او به سمت چپ حركت كنيد و وارد حريم شخصياش شويد. حال،پاي چپ خود را به طرف پاي راست بياورد تا اين حركت كامل شود؛ سپس با او دست بدهيد. اين شيوه باعث ميشود كه حالت دست دادن طرف مقابل به حالت تسليم برگردد. هم چنين باعث ميشود كه با ورود به حريم خصوصي او، كنترل به دست شما بيفتد. شيوهي دست دادن خود را بررسي نماييد و مشخص نماييد كه هنگام دست دادن، با پاي چپ به جلو ميرويد يا با پاي راست. اكثر مردم راست پا هستند؛ از اين رو زماني كه با شخصي سلطهگر رو به رو ميشوند، در وضعيت نامطلوبي قرار ميگيرند زيرا انعطاف كم يا فضاي اندكي براي حركت كردن در قلمرو مصافحه دارند، لذا شخص ديگر كنترل را به دست ميگيرد. به تمرين دست دادن با جلو گذاشتن پاي چپ بپردازيد؛ متوجه ميشويد كه خنثي كردن يك شخص سلطهگر و در دست گرفتن كنترل، نسبتاً ساده است. چه كسي اول دست جلو ميبرد؟ با اين كه دست دادن به هنگام آشنايي با شخصي براي اولين بار، عموماً يك رسم قابل قبول است، در بعضي موقعيتها، شايد صحيح نباشد كه شما آغازگر دست دادن باشيد. نظر به اين كه دست دادن يك علامت خوش آمدگويي است، قبل از شروع دست دادن، مهم است كه چند سوال را از خود بپرسيد: آيا از من استقبال ميشود؟ آيا اين شخص از ملاقات با من خوشحال است؟ فروشندهها ميآموزند كه اگر با خريداري كه بدون خبر و بدون دعوت به ملاقاتش رفتهاند، اول دست بدهند، ممكن است پيامدي منفي به وجود بيايد، زيرا خريدار شايد مايل به استقبال از آنها نباشد و بدين ترتيب مجبور به انجام كاري شود كه دوست ندارد. هم چنين، كساني كه دچار آرتروز ميباشند يا آنهايي كه دستهايشان ابزار حرفهي آنان است، شايد اگر مجبور به دست دادن شوند، حالت تدافعي بگيرند. به فروشندههاي كارآموز آموخته ميشود كه در چنين موقعيتهايي بهتر است كه منتظر شوند تا طرف مقابل پيش دستي كند و اگر نكرد، سر خود را به علامت سلام تكان دهند. روشهاي دست دادن: در دست دادن، فشار آوردن با كف دست به سمت پايين به طور حتم پرخاشگرانهترين روش است زيرا فرصت كمي به دريافت كننده براي تعيين يك ارتباط برابر ميدهد. اين نوع دست دادن مختص اشخاص سلطهگر و پرخاشگري است كه هميشه آغازگر نيز هستند. محكم دست دادن با كف دست رو به پايين، دريافت كننده را مجبور ميكند كه به يك حالت سلطهپذير درآيد زيرا او ناچار است در پاسخ، كف دست را رو به بالا بگيرد. چندين روش جهت خنثي كردن «فشار با كف دست به سمت پايين» وجود دارد: شما ميتوانيد از شيوهي قدم به راست استفاده نماييد، اما گاهي اوقات اين كار دشوار است زيرا دست شخصي كه آغاز كنندهي دست دادن است، اغلب سفت و كشيده است و مانع از اجراي اين شيوه ميشود. يك حركت ساده، گرفتن بالاي دست طرف مقابل قبل از دست دادن با وي است. چنين شيوهاي، شما را تبديل به طرف سلطهگر ميكند زيرا نه تنها كنترل را به دست داريد، بلكه دست شما در وضعيت برتر و روي دست او قرار گرفته، در حالي كه كف دست شما نيز رو به پايين است. از آن جايي كه اين برخورد ميتواند براي مهاجم خجل كننده و آزار دهنده باشد، پيشنهاد ميگردد با مراقبت و احتياط به كار گرفته شود. مصافحهي «دستكشي»: گاهي اوقات مصافحهي سياستمداران نيز ناميده ميشود. در اين نوع دست دادن،شخص آغاز كننده يك فرد قابل اعتماد و صادق را در ذهن شخص مقابل تداعي ميكند، اما چنان چه اين شيوه براي شخصي كه به تازگي با او آشنا شدهايد به كار برود، تأثير معكوس ميگذارد و شخص مقابل (دريافت كنندهي مصافحه) در مورد قصد و نيت احساس ترديد ميكند. روش دستكشي بايد فقط براي اشخاصي كه آشنايي كامل با آغاز كنندهي مصافحه دارند، به كار برود. مصافحهي «ماهي مرده»: تنها تعداد معدودي از مصافحهها به اندازهي مصافحهي «ماهي مرده» غير قابل پذيرش هستند، به خصوص اگر دست سرد يا نوچ باشد. حس نرمي و بيروحي مصافحهي «ماهي مرده» آن را به عنوان يك روش غير دوستانه در سراسر جهان شناسانده و اغلب مردم آن را به افرادي كه از نظر شخصيت ضعيف هستند نسبت ميدهند كه دليل عمدهي آن برگرداندن راحت كف دست به سمت بالا است. نكتهي جالب اين است كه بسياري از مردمي كه از اين روش استفاده ميكنند، از عمل خودناآگاه ميباشند؛ بنابراين بهتر است قبل از اين كه راجع به روش مورد نظر مصافحهي خود در آينده تصميم گيري نماييد، از دوستان خود راجع به روشتان در دست دادن نظر خواهي كنيد. روش «خرد كنندهي انگشتان»: علامت انحصاري تيپ پرخاشگر است. متأسفانه، هيچ راه موثري براي بر طرف كردن آن وجود ندارد. مگر توهين كلامي يا يك حركت فيزيكي مانند كوبيدن مشت به بيني طرف! روش «دست سفت و كشيده»: نيز همانند روش فشار آوردن با كف دست رو به پايين، معمولاً توسط افراد پرخاشگر استفاده ميشود كه هدف اصلي آن حفظ فاصله و جلوگيري از ورود شما به حريم خصوصي (صميمي) آغاز كنندهي مصافحه است. اين روش هم چنين توسط افرادي كه در روستا بزرگ شدهاند و از حريم خصوصي بزرگتري برخوردارند، جهت حمايت از اين حريم استفاده ميشود. روستاييان البته، هنگام دست دادن به اين روش معمولاً به سمت جلو خم ميشود يا حتي روي يك پا ميايستند. روش «گرفتن نوك انگشتان»: مانند روش «فشاري» است، فقط مسئله اصلي فراموش شده است ـ شخص استفاده كننده از اين روش، اشتباهاً انگشتان طرف مقابل را در دست ميگيرد. در اين روش با اين كه آغاز كنندهي عمل دست دادن به ظاهر رفتاري علاقهمند نسبت به طرف مقابل دارد، اما در واقع فاقد اعتماد به نفس است. همانند روش «فشاري» هدف اصلي از گرفتن نوك انگشتان، حفظ فاصلهي فيزيكي مناسب و راحت است. روش «كشيدن طرف مقابل»: (دريافت كنندهي مصافحه) به داخل حريم خود، يكي از دو تعبير زير را دارد: اول، آغاز كننده داراي شخصيتي نامطمئن است كه فقط در حريم شخصي خود احساس امنيت ميكند؛ دوم، آغاز كننده از فرهنگي برخوردار است كه حريم خصوصي (صميمي) كوچكي دارد و بنابراين رفتار او طبيعي است. مقصود از مصافحهي دو دستي نشان دادن صداقت، اعتماد يا عمق احساسات نسبت به طرف مقابل (دريافت كنندهي مصافحه) است. در اين جا دو عامل مهم بايد در نظر گرفته شود: اول، دست چپ براي منتقل ساختن احساسات اضافي كه آغاز كننده مايل است انتقال دهد، مورد استفاده قرار ميگيرد و ميزان آن وابسته به مسافتي است كه دست چپ آغاز كننده بر روي دست راست دريافت كننده به سمت بالا حركت ميكند. به عنوان مثال، گرفتن آرنج، به معناي انتقال احساسات بيشتري نسبت به گرفتن مچ دست ميباشد و گرفتن شانه، بيش از گرفتن بالاي دست انتقال ميدهد. دوم اين كه دست چپ آغاز كننده عامل نفوذ به حريم خصوصي و يا بسيار خصوصي دريافت كننده است. به طور كلي، در دست گرفتن مچ و آرنج تنها بين دوستان نزديك يا خويشاوندان قابل قبول است و در اين موارد دست چپ آغاز كنندهي مصافحه فقط به حريم خصوصي (صميمي) گيرندهي مصافحه نفوذ ميكند. در دست گرفتن شانه و بالاي دست به معناي ورود به حريم بسيار خصوصي است كه حتي ممكن است شامل تماس بدني نيز بشود. اين روشها ميبايد فقط در افرادي كه يك پيوند نزديك احساسي دارند به كار رود. اگر آغاز كنندهي مصافحه دليل خوبي براي مصافحهي دو دستي نداشته باشد، گيرندهي مصافحه بدگمان ميشود و به نيت آغاز كننده اعتماد نميكند. اين امري عادي است كه، سياستمداران، هنگام ملاقات با رأي دهندگان و فروشندهها، در ملاقات با مشتريان جديد، مصافحهي دو دستي به كار ببرند، بدون اين كه متوجه باشند اين عمل يك نوع خودكشي اجتماعي است و اثري منفي بر دريافت كننده ميگذارد. منابع زبانتن (فراتر از كلمات): كتاب زبانتن نويسنده: سامي مولكو ترجمه: اميد نوري خواجوي بحث كاربرد دست: نويسنده: آلن پيز مترجم: سعيده زنگنه yarmn.blogfa.com
پيوست:
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: سعیده حاج علی
|