یکشنبه, 09 ارديبهشت 1403

 



موضوع: سئوال هفته

سئوال هفته 10 سال 8 ماه ago #20343

پاسخ سوالات هفته اول و دوم(مجموعا 6 سوال)

1-وظیفه علم اقتصاد را توضیح دهید؟

ج:یكی از وظایف عمده علم اقتصاد گرد آوری آمار و تجزیه و تحلیل ، تشریح یا توضیح رابطه اقتصادی است كه میان پول، تولید، قیمتها، بی كاری و ساخت مالیاتی ( به صورتی منطقی و با مفهوم در ارتباط با یكدیگر ) وجود دارد. دقت در مشهودات و توجه به جزییات در اكثر موارد رابطه درست میان علت و معلول در پدیدار های اقتصادی را نشان می دهد. این چیزی است كه اقتصاددانان اغلب باید از آن آگاهی داشته باشند.تمام نظامهای اقتصادی و همچنین افراد و دولتهای محلی پیوسته با مشكلی آزار دهنده و بسیار مهم روبرو هستند : چگونه نیاز های نامحدود انسان برای كالا و خدمات را می توان با كالا های موجود كه عرضه ای به شدت محدود دارند ، برآورده ساخت. نظر به اینكه فقط درصد كوچكی از كالاهای مورد نیاز عملاً می توانند در هر نقطه از جهان تولید شوند


2- رابطه علم اقتصاد با سایر علوم را توضیح دهید؟

ج:علم اقتصاد با سایر علوم ، به ویژه با علوم انسانی ، روابط نزدیک و پیوند های نا گسستنی دارد تا جایکه خود گاهی مکمل آنها تلقی میشود
1- رابطه اقتصاد با حقوق :
رابطه اقتصاد با حقوق از طریق مجاری مختلف برقرارمیگردد. در واقع حقوق است که چارچوب فعالیت اقتصادی و نهادها و سازمان اجتماعی (حقوق اساسی) ، روابط مربوط به کسب و انتقال ثروت و مالکیت ابزار تولید و بطور کلی روابط مدنی بین افراد (حقوق مدنی) و روابط فردی و صنفی و دسته جمعی مربوط به کار (حقوق کار) همچنین روابط مختلف مربوط به کسب و تجارت (حقوق تجارت) را مورد مطالعه قرار میدهد.
و بدین ترتیب ، شرایط نهادی و حدود فعالیت اقتصادی را تعیین میکند . ولیکن حقوق ، برخلاف اقتصاد مبتنی بر اصول و قوانینی است که به وسیله جامعه پذیرفته شده و جنبه اجباری و دستوری دارد.

2- رابطه اقتصاد با روانشناسی :
رابطه اقتصاد با روانشناسی ، شاید نزدیکتر و ناگسستنی تر از روابط آن با هر علم و فن دیگری
باشد و این رابطه تا حدی است که غالباً گفته میشود اصولاً اقتصاد روی سه پایه رونشناسی : مربوط به فرد ( روانشناسی فردی ) ، گروه ( روانشناسی اجتماعی و ملی ) و روانشناسی توده ها بنا شده است . در واقع ، روانشناسی است که امکان میدهد کردار انسانها به طور انفرادی و اجتماعی توجیه گردد ، و انگیزه های اصلی از فعالیت اقتصادی (انگیزه های عقیدتی و مسلکی، اخلاقی و مادی ، از قبیل : نفع شخصی یا منافع دسته جمعی ) شناخته شود . و براساس این کردار های شناخته و توجیه شده است که اغلب اصول علم اقتصاد حاصل شده است .

3- رابطه اقتصاد با تــــــــــاریخ :
تاریخ مجموعه تجاربی است که بشریت از گذشتۀ خود دارد . و ازین رو تاریخ و یا پدیده های تاریخی یکی از ابزار
های تحلیلی مهمی اقتصاد تلقی میشود . اصولاً پدیده های معاصر و مربوط به حال ، که جهت مشاهده و استنتاج بکار میرود ، بسیار محدود اند. اما وقتی به گذشته یعنی به تاریخ توجه میشود پدیده های متعدد و قلمرو تفکر و بررسی وسیع تر میگردد . در عمل اقتصاد از تاریخ نیز تفکیک ناپذیر است : در واقع تاریخ اقتصادی اقتصاد دیروز است و اقتصاد امروز تاریخ اقتصادی فردا را تشکیل میدهد. معمول است که تاریخ عقاید از تاریخ پدیده ها تفکیک گردیده ، ولیکن این تفکیک جنبه تصنعی دارد زیرا که همیشه عقاید تابع پدیده ها بوده بطوریکه پدیده ها به ویژه پدیده های مادی هر عصر روی طرز تفکر افراد اثر میگذارد . و متقابلاً نفوذ پدیده ها در طرز فکرها به همان اندازه شدید است.
بنابرین وجود همبستگی داخلی بین این دو رشته تاریخ آشکار است .
تاریخ است که انقلاب صنعتی ، تکوین پول و تحول پشتوانه آن ، بحران های اقتصادی و انقلابات اجتماعی که اغلب ناشی از آنها است ، همچنین همکاری میان ملت ها و بلاخره تکامل سازمان ها و نظام ها و تغییر آنها را توصیف میکند.

4 - رابطه اقتصاد با جغرافیا :
رابطه اقتصاد با جغرافیه ناشی از همان تأثیر عامل مکان در تحلیل و عمل اقتصادی است . در واقع ، جغرافیه داده ها بررسی و عمل مربوط به عوامل طبیعی و چارچوب فضائی را در اختیار اقتصاد میگذارد به عبارت دیگر ، جغرافیه رابطه انسان را با طبیعت نشان میدهد و فضاء یا محیط فعالیت آنرا فراهم میسازد . اقتصاد دان در موارد بسیاری به کمک جغرافیه دان نیاز دارد . مثلاً وقتی او طبیعت را به منزله منبع مواد اولیه و محل حمل و نقل یا نصب ماشین و آلات ویا محل استقرار صنایع و تجارت و بطور کلی فعالیت اقتصادی و حرکات انسان ها و سرمایه ها مورد توجه قرار میدهد و درین موارد اقدام به بررسی و اتخاذ تصمیم میورزد ، معلومات جفرافیه دان را اساس کار خود قرار میدهد و او میداند که اگر اطلاعات جغرافیوی مساعد و سازگار نباشند رنج و مشقت انسان ها در فعالیت اقتصادی خود به مراتب بیشتر و هزینه های مادی و " استهلاک نیروی انسانی " دو چندان خواهد بود ازین جهت است که اقتصاد دان قبل از اتخاذ تصمیم معلومات جغرافیوی را بررسی میکند و بعد از استنتاج به اقدام و عمل اقتصادی میپردازد.
5- رابطه اقتصاد با جامعه شناسی :
رابطه اقتصاد با جامعه شناسی به حدی است که غالباً قلمرو این دو به سختی از همدیگر قابل تفکیک است. در واقع جامعه شناسی جستجو و کشف قوانین حاکم به نظام و تحول گروه ها و جامعه ها را موضع اصلی خود قرار میدهد و علم اقتصاد به ویژه اقتصاد کلان نیز هدف مشابه دارد. ولی اقتصاد بیشتر به تمایلات و کردار های مادی توجه میکند و جامعه شناسی کلیه تمایلات و کردار های گروه ها و جامعه ها را در نظر میگیرد .

6 – رابطه اقتصاد با ریاضیات :
رابطه اقتصاد با ریاضیات ، مدام در حال توسعه است . در واقع ، ریاضیات برای اقتصاد یک روش استدلال مبتنی بر قیاس ، بدو شکل پیوسته ( نقشه ها و خطوط ) و نا پیوسته ( ارقام ) فراهم میکند و اقتصاد ازین نظر تحول و تکامل خود را تا حد زیادی مدیون ریاضیات میداند. با استفاده از ریاضیات توأم با آمار است که امروزه اقتصاد برای خود ابزار مطمئینی چون اقتصاد سنجی و الگوها فراهم آورده و از آنها در تجزیه و تحلیل و اتخاذ تصمیم نهایت استفاده را میبرد. اقتصاد قبل از همه یک علم اجتماعی و مربوط به کردار انسان ها است و مسایل اجتماعی و کردار انسان ها عموماً جنبه کیفی دارد و تبدیل آنها به کمیت های قابل سنجش و اندازه گیری به ندرت عاری از خطاء است. بدین ترتیب علم اقتصاد دارای روابط متعددی با علوم مختلف دیگر است ولیکن به منزله یک علم اقتصاد بر خود روش های بخصوصی جهت تجزیه و تحلیل پدیده ها دارد .

3- قانون تقاضا و قانون عرضه را توضیح دهید؟


وقتیکه قیمت کالایی افزایش پیدا کند تقاضا کاهش می یابد و یا وقتیکه قیمت کالایی کاهش می یابد تقاضا افزایش می یابد این رابطه معکوس بین قیمت و مقدار تقاضا را قانون تقاضا گویند
قانون عرضه بیانگر این واقعیت است که بین مقدار عرضه یک کالا و قیمت آن رابطه مستقیم وجود دارد بدین معنی که اگر قیمت کالا افزایش یابد عرضه آن کالا افزایش می یابد و برعکس


1- تاریخچه اقتصاد فرهنگ را بیان کنید ؟
هرچند تولید و مصرف محصولات فرهنگی در میان فعالیتهای بشر سابقه طولانی دارد اما در خصوص اقتصاد فرهنگ کارهای جدی به تازگی آغاز شده است . در سال 1959 میلادی برای اولین بار گالبرایت اقتصاددان معروف آمریکایی بحث تقابل اقتصاد و هنر را در مقاله ای مطرح کرد و به مباحثی مانند وضعیت اقتصادی هنرمندان و نقش طراحی هنری در افزایش کالای صنعتی پرداخت. بعد از او اقتصاددان دیگری به نام راپینز درخصوص اقتصاد فرهنگ به تحلیل نقش اقتصادی دولت از فعالیت های فرهنگی هنری و تعمیم مالی موزه ها پرداخت . درسال 1966 میلادی در واقع سال آغاز اقتصاد فرهنگ است که اقتصاددانانی کتابی به نام هنرهای نماشی و تناقضی اجتمعی نوشتند که در آن با استفاده از ابزارهای معمول به بررسی اقتصادی حوزه هنر و اقتصاد پرداختند. اولین انجمن اقتصاد فرهنگ در سال 1973 بوجود آمد و درسال 1977 اولین مجله اقتصادی فرهنگ انتشار یافت . بعد از آن مطالعات درخصوص اقتصاد و فرهنگ غنی تر شد .

2- منظور از ضروزت توجه به اقتصاد فرهنگ چیست ؟
A- اهداف اقتصادی : بدین ترتیب که فرض مهم در اقتصاد آن است که با منابع محدود نیازهای نامحدود را بطرف سازیم یعنی منابع به گونه ای تخصیص یابند که اولا بجا و مناسب باشند و ثانیا بیشترین نتایج منابع به عمل آید . در فرهنگ نیز مانند دیگر جنبه ها ی منابع با کمبود منابع مواجه هستیم و ضرورت دارد که درباره اختصاص بهینه منابع جهت نیازهای جامعه توجه کافی داشته باشیم .
B- باتوجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله اقتصاد بخش عمومی است بنابراین بخش خصوصی و از طرفی بسیاری از فعالیت های فرهنگی را نمیتوان به بخش خصوصی واگذار کرد که این بخش ها معمولا در اختیار دولتها هستند .
C- در دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگ از قبیل منحصر به فرد بودن غیر قابل انتشار بودن مد نظر نیست . و این به علت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاصی نمود .
D- پدیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است جهانی شدن با ویژگیهای شتابنده مستمر و پیوسته نیازمند به یکسان سازی تولید در عرضه کالاهای فرهنگی است در واقع جهانی شدن موجب تغییر اصل سنت به مدرینته است .
E- باتوجه به تغییر رویکرد به حقوق وسیاست بوجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تجدید توجه به افکارعمومی نیازمند آن است که بیش از گذشته به مخاطبان یعنی مصرف کنندگان به محصولات فرهنگی توجه داشته باشیم که به این عوامل میتوان افزایش جمعیت ، افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود .

3- تعریف اقتصاد فرهنگ را بیان کنید ؟

اقتصاد فرهنگ شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است که حیطه موضوعی کاربرد اصول و نظریات و مفاهیم علم اقتصاد درجهت تجزیه وتحیل مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط و مشی های سیاسی درجهت بهبود مدیریت فعالیت های فرهنگی است. مهمترین موضوعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارت است از :
1- بررسی نقاط اجتماعی محصولات فرهنگی
2- رشد و گسترش صنایع فرهنگی مانند مطبوعات ، کتاب ، فیلم ، سینما ، تلویزیون و ...
3- بررسی میزان بودجه اختصاصی به بخش فرهنگی چه در زمان رونق اقتصادی و چه در زمان رکود اقتصادی
4- بررسی سطح نوع و کارایی یارانه های که به بخش فرهنگ اختصاص می یابد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

سئوال هفته اول 10 سال 8 ماه ago #20365

1. وظیفه علم اقتصاد را توضیح دهید؟
وظیفه علم اقتصاد به دو دسته تقسیم می شود: 1. اقتصاد خرد 2. اقتصاد کلان تقسیم کرد. اگرچه تاحدودی نمی توان مرز دقیقی را بین این دو مشخص کرد ولی در کل مسائل اقتصاد خرد با مسائل اقتصاد کلان با هم متفاوت هستند.
اقتصاد خرد: بخشی از تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی مربوط به اقتصاد خرد است که مطالعه چگونگی تصمیم گیری توسط افراد یا خانوارها و بنگاه ها را برعهده دارد و آن شبیه مشاهده کردن از طریق ذره بین و تمرکز کردن بر قسمتهای کوچک اقتصاد است. مثل: تغییرات نسبی در قیمت گازوئیل چه تاثیری روی دیگر منابع انرژی دارد و تاثیرات سیاستهای جدید را بر محصول و صنعت خاص بررسی می کند. اقتصاد خرد با مسائل زیر مواجه است: 1. چه چیزی تولید می شود؟ 2. چگونه تولید می شود؟ 3.برای چه کسی تولید می شود؟
اقتصاد کلان: رفتار اقتصادی را در سطح کل یا کلان مطالعه می کند و رویدادهای اقتصادی را در سطح وسیع مانند تغییرات در بیکاری، سطح عمومی قیمتها و درآمد ملی مورد بحث قرار می دهد. موضوعاتی مانند نرخ تورم، میزان وسعت بیکاری و مواردی شبیه اینها شامل اقتصاد کلان می شود. اقتصاد کلان متغیرهای اقتصادی را در سطح ملی مطالعه می کنند. اهم مسائل اقتصاد کلان: 1.چه عواملی در تعیین میزان کل تولید و اشتغال در جامعه موثر است. 2. چه عواملی در تعیین سطح کلی قیمتها موثر است 3. چه عواملی در تعیین میزان دستمزد در جامعه موثر است.


2. رابطه علم اقتصاد با سایر علوم را توضیح دهید؟

اقتصاد شاخه ای از علوم اجتماعی است و یک علم مجرد و انتزاعی نیست و به نحوی با سایر علوم به شرح زیر در ارتباط است: 1. علم روانشناسی مانند تبلیغات برای مصرف کنندگان 2. علم جغرافیا، امکانات و منابع هر منطقه پایه ای برای نوع برنامه ریزی اقتصادی است. 3.علم حقوق، در واقع حقوق روابط بین افراد و دست اندرکاران اقتصادی را تعیین می کند. 4.علم ریاضی، ابزار مناسبی برای تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی است. 5.علم جامعه شناسی، خصوصیات و ویژگیهای گروه های مختلف جامعه را مشخص و از طریق آن اقتصاد می تواند به نیازها و خواسته های گروه ها که دارای ویژگیهای خاص جمعیتی هستند پاسخ دهد.


3. قانون تقاضا و قانون عرضه را توضیح دهید؟

قانون تقاضا: وقتی که قیمت کالایی افزایش پیدا می کند تقاضا کاهش می یابد و یا وقتی قیمت کالا کاهش پیدا کند تقاضا افزایش می یابد. این رابطه معکوس بین قیمت و تعداد تقاضا را قانون تقاضا می گویند.
قانون عرضه: بیانگر این واقعیت است که بین مقدار عرضه یک کالا و قیمت آن رابطه مستقیم وجود دارد. بدین معنی که اگر قیمت کالا افزایش یابد، عرضه آن کالا افزایش می یابد و بالعکس. قانون عرضه از دید تولید کننده یا کارخانه دار است و قانون تقاضا از دید مشتری می باشد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

سئوال هفته دوم 10 سال 8 ماه ago #20396

1. تاریخچه اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟
تولید و مصرف محصولات فرهنگی در میان فعالیتهای بشر سابقه طولانی دارد اما در خصوص اقتصاد فرهنگ کارهای جدی به تازگی آغاز شده است. رشته اقتصاد فرهنگ در گذشته از دید اقتصاد دانان برجسته پنهان مانده بود. در سال 1959 میلادی برای اولین بار کالبرایت (اقتصاد دان معروف آمریکایی) بحث تقابل اقتصاد و هنر را در مقاله ای مطرح کرد و به مباحثی مانند وضعیت اقتصادی هنرمندان و نقش طراحی هنری در افزایش کالای صنعتی پرداخت. بعد از او اقتصاد دان دیگری به نام رابینز در خصوص اقتصاد فرهنگ به تحلیل نقش اقتصادی دولت از فعالیتهای فرهنگی هنری و تامین مالی موزه ها پرداخت و در سال 1966 میلادی در واقع سال آغاز اقتصاد فرهنگ است که کتابی بنام هنرهای نمایشی و تناقض اقتصادی نوشته شده که در آن با استفاده از ابزارهای معمول به بررسی اقتصادی حوزه فرهنگ و اقتصاد پرداختند؛ اولین انجمن اقتصاد فرهنگ در سال 1973 بوجود آمد و در سال 1977 اولین مجله اقتصاد فرهنگ انتشار یافت و بعد از آن مطالعات در خصوص اقتصاد و فرهنگ غنی تر شد.


2. منظور ازضرورت توجه به اقتصاد فرهنگ چیست؟

1. اهداف اقتصادی: در اقتصاد با منابع محدود نیازهای نامحدود را برطرف سازیم، یعنی منابع به نحوی تخصیص یابند که اولاً به جا و مناسب باشد و ثانیاً بیشترین نتایج منابع بعمل آید. در فرهنگ نیز مانند جنبه های دیگر جامعه با کمبود منابع مواجهیم و ضرورت دارد که درباره اختصاص بهینه منابع جهت نیازهای جامعه توجه کافی داشته باشیم.
2. با توجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله اقتصاد بخش عمومی است، بنابراین بخش خصوص و از طرفی بسیاری از فعالیتهای فرهنگی را نمی توان به بخش خصوصی واگذار کرد که این بخشها معمولاً در اختیار دولت است.
3. در دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگی از قبیل منحصر به فرد بودن، غیرقابل انتشار بودن مدنظر نیست و این به علت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاص نمود.
4. پدیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است، جهانی شدن با ویژگیهای شتابنده، مستمر و پیوسته نیازمند به یکسان سازی تولیدی در عرضه کالاهای فرهنگی است در واقع جهانی شدن موجب تغییر عصر سنت به مدرنیته است
5. با توجه به تغییر رویکرد به حقوق و سیاست به وجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تشدید توجه به افکار عمومی نیازمند آن است که بیش از گذشته به مخاطبان یعنی مصرف کنندگان محصولات فرهنگی توجه داشتهباشیم که با این عوامل می توان افزایش جمعیت، افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود.




3. تعریف اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟
اقتصاد فرهنگ شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است. حیطه موضوعی آن، کاربرد اصول، نظریات و مفاهیم علم اقتصاد در جهت تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط و مشیهای سیاسی در جهت بهبود مدیریت فعالیتهای فرهنگی است. مهمترین موضعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارت است از: 1. بررسی نقاط اجتماعی محصولات 2. رشد و گسترش صنایع فرهنگی مانند مطبوعات، کتاب، فیلم، سینما و تلویزیون و غیره. 3.بررسی میزان بودجه اختصاص یافته به بخش فرهنگ چه در زمان رونق اقتصادی و چه در زمان رکود اقتصادی 4. بررسی سطح، نوع و کارایی یارانه هایی که به بخش فرهنگ اختصاص می یابد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

پاسخ سئوال هفته دوم 10 سال 8 ماه ago #20612

با سلام و احترام؛
1ـ تاریخچه اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟
هر چند تولید و مصرف محصولات فرهنگی در میان فعالیتهای بشر سابقه طولانی دارد اما در خصوص اقتصاد فرهنگ کارهای جدی به تازه گی آغاز شده است. رشته مطالعاتی اقتصاد فرهنگ در گذشته از چشم اقتصاددانان برجسته پنهان مانده بود. در سال 1959 میلادی برای اولین بار گالبرایت اقتصاد دان معروف آمریکایی بحث تقابل اقتصاد در هنر را در مقاله ای مطرح کرد. و به مباحثی مانند وضعیت اقتصادی هنرمندان و نقش طراحی هنری در افزایش کالای صنعتی پرداخت. بعد از او اقتصاد دان دیگری به نام رابینز در خصوص اقتصاد و فرهنگ به تحلیل نقش اقتصادی دولت از فعالیتهای فرهنگی هنری و تامین مالی موزه ها پرداخت. در سال 1966 میلادی که در واقع سال آغاز اقتصاد فرهنگ است اقتصاد دانانی کتابی به نام هنرهای نمایشی و تناقض اقتصادی نوشته اند که در آن با استفاده از ابزارهای معمول به بررسی اقتصادی حوزه فرهنگ و اقتصاد پرداختند. اولین انجمن اقتصاد فرهنگ در سال 1973 میلادی به وجود آمد. و در سال 1977 میلادی اولین مجله اقتصادی فرهنگ انتشار یافت. بعد از آن مطالعات در خصوص اقتصاد فرهنگی غنی تر شد.
2ـ منظور از ضرورت توجه به اقتصاد فرهنگ چیست؟
1ـ اهداف اقتصادی:
بدین ترتیب که فرض مهم در اقتصاد آن است که با منابع محدود، نیازهای نا محدود را بر طرف سازیم. یعنی منابع به گونه ای تخصیص یابند که اولاً: به جا و مناسب باشند و ثانیاً: بیشترین نتایج منابع را به عمل آورد. در فرهنگی مانند جنبه های دیگر جامعه با کمبود منابع مواجه ایم و ضرورت دارد که در باره اختصاص بهینه منابع جهت نیاز های جامعه توجه کافی داشته باشیم.
2ـ با توجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله ی اقتصاد بخش عمومی است بنابر این بخش خصوصی و از طرفی بسیاری از فعالیت های فرهنگی را نمی توان به بخش خصوصی واگذار کرد. که این بخش ها معمولاً در اختیار دولت ها هستند.
3ـ در دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است.
یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگی از قبیل منحصر به فرد بودن، غیر قابل انتشار بودن مد نظر نیست. و این به علت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاص نمود.
4ـ پدیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است. جهانی شدن با ویژگی های شتابنده، مستمر و پیوسته نیازمند به یکسان سازی تولید در عرضه کالاهای فرهنگی است. در واقع جهانی شدن موجب تغییر اصل سنت به مدرنیته است.
5ـ با توجه به تغییر رویکرد به حقوق و سیاست به وجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تشکیل توجه به افکار عمومی نیازمند آن است که بیش از گذشته به مخاطبان، یعنی مصرف کنندگان محصولات فرهنگی توجه داشتهخ باشیم. که به این عوامل می توان افزایش جمعیت، افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود.
3ـ تعریف اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟
اقتصاد فرهنگ شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است که حیطه موضوعی آن کاربرد اصول، نظریات و مفاهیم علم اقتصاد در جهت تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط و مشی های سیاسی در جهت بهبود مدیریت فعالیت های فرهنگی است.
مهم ترین موضوعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارتست از:
 بررسی نقاط اجتماعی محصولات فرهنگی.
 رشد و گسترش صنایع فرهنگی مانند مطبوعات، کتاب، فیلم، سینما، تلویزیون و ...
 بررسی میزان بودجه اختصاصی به بخش فرهنگ چه در زمان رونق اقتصادی و چه در زمان رکود اقتصادی.
 بررسی سطح و نوع کارایی یارانه هایی که به بخش فرهنگ اختصاص می یابد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

سئوال هفته 10 سال 8 ماه ago #20905

وظیفه علم اقتصاد را توضیح دهید

یكی از وظایف عمده علم اقتصاد گرد آوری آمار و تجزیه و تحلیل ، تشریح یا توضیح رابطه اقتصادی غامضی است كه میان پول، تولید، قیمتها، بی كاری و ساخت مالیاتی ( به صورتی منطقی و با مفهوم در ارتباط با یكدیگر ) وجود دارد. متاسفانه، دقتی كه محققین علوم فیزیك، شیمی یا سایر علوم فیزیكی به دست می آورند، برای یك اقتصاددان فراهم نمیشود، زیرا او نمی تواند هنگام اجرای یك آزمایش، رفتار مردم اجتماع را تحت كنترل خویش داشته باشد. دقت در مشهودات و توجه به جزییات در اكثر موارد رابطه درست میان علت و معلول در پدیدار های اقتصادی را نشان می دهد. این چیزی است كه اقتصاددانان اغلب باید از آن آگاهی داشته باشند.

تمام نظامهای اقتصادی و همچنین افراد و دولتهای محلی پیوسته با مشكلی آزار دهنده و بسیار مهم روبرو هستند : چگونه نیاز های نامحدود انسان برای كالا و خدمات را می توان با كالا های موجود كه عرضه ای به شدت محدود دارند ، برآورده ساخت. نظر به اینكه فقط درصد كوچكی از كالاهای مورد نیاز عملاً می توانند در هر نقطه از جهان تولید شوند ، جوامع اقتصادی با مشكل اساسی ندرت ( كمیابی ) روبرو هستند.

ندرت ( كمیابی ) ، مردم را وا می دارد تا انتخاب كنند و هر اقدام ممكن را در جهت بهترین استفاده از كالاها و خدمات انجام دهند. انتخاب كردن عملاً به این معنی است كه برای به دست آوردن مقدار بیشتر از یك چیز باید مقدار كمتر از چیز های دیگر برداشت.



رابطه علم اقتصاد با سایر علوم را توضیح دهید.


علم اقتصاد با سایر علوم ، به ویژه با علوم انسانی ، روابط نزدیک و پیوند های نا گسستنی دارد تا جایکه خود گاهی مکمل آنها تلقی میشود . وجود چنین روابطی ، که اغلب از روابط وابستگی است ، بیشتر استقلال محدود اقتصاد را میرساند.

الف- رابطه اقتصاد با حقوق :

رابطه اقتصاد با حقوق از طریق مجاری مختلف برقرار
میگردد. در واقع حقوق است که چارچوب فعالیت اقتصادی و نهادها و سازمان اجتماعی (حقوق اساسی) ، روابط مربوط به کسب و انتقال ثروت و مالکیت ابزار تولید و بطور کلی روابط مدنی بین افراد (حقوق مدنی) و روابط فردی و صنفی و دسته جمعی مربوط به کار (حقوق کار) همچنین روابط مختلف مربوط به کسب و تجارت (حقوق تجارت) را مورد مطالعه قرار میدهد.
و بدین ترتیب ، شرایط نهادی و حدود فعالیت اقتصادی را تعیین میکند . ولیکن حقوق ، برخلاف اقتصاد مبتنی بر اصول و قوانینی است که به وسیله جامعه پذیرفته شده و جنبه اجباری و دستوری دارد.

ب- رابطه اقتصاد با روانشناسی :

رابطه اقتصاد با روانشناسی ، شاید نزدیکتر و ناگسستنی تر از روابط آن با هر علم و فن دیگری
باشد و این رابطه تا حدی است که غالباً گفته میشود اصولاً اقتصاد روی سه پایه رونشناسی : مربوط به فرد ( روانشناسی فردی ) ، گروه ( روانشناسی اجتماعی و ملی ) و روانشناسی توده ها بنا شده است . در واقع ، روانشناسی است که امکان میدهد کردار انسانها به طور انفرادی و اجتماعی توجیه گردد ، و انگیزه های اصلی از فعالیت اقتصادی (انگیزه های عقیدتی و مسلکی، اخلاقی و مادی ، از قبیل : نفع شخصی یا منافع دسته جمعی ) شناخته شود . و براساس این کردار های شناخته و توجیه شده است که اغلب اصول علم اقتصاد حاصل شده است .

ج- رابطه اقتصاد با جامعه شناسی :

رابطه اقتصاد با جامعه شناسی به حدی است که غالباً قلمرو این دو به سختی از همدیگر قابل تفکیک است. در واقع جامعه شناسی جستجو و کشف قوانین حاکم به نظام و تحول گروه ها و جامعه ها را موضع اصلی خود قرار میدهد و علم اقتصاد به ویژه اقتصاد کلان نیز هدف مشابه دارد. ولی اقتصاد بیشتر به تمایلات و کردار های مادی توجه میکند و جامعه شناسی کلیه تمایلات و کردار های گروه ها و جامعه ها را در نظر میگیرد .

د- رابطه اقتصاد با تــــــــــاریخ :

تاریخ مجموعه تجاربی است که بشریت از گذشتۀ خود دارد . و ازین رو تاریخ و یا پدیده های تاریخی یکی از ابزار
های تحلیلی مهمی اقتصاد تلقی میشود . اصولاً پدیده های معاصر و مربوط به حال ، که جهت مشاهده و استنتاج بکار میرود ، بسیار محدود اند. اما وقتی به گذشته یعنی به تاریخ توجه میشود پدیده های متعدد و قلمرو تفکر و بررسی وسیع تر میگردد . در عمل اقتصاد از تاریخ نیز تفکیک ناپذیر است : در واقع تاریخ اقتصادی اقتصاد دیروز است و اقتصاد امروز تاریخ اقتصادی فردا را تشکیل میدهد. معمول است که تاریخ عقاید از تاریخ پدیده ها تفکیک گردیده ، ولیکن این تفکیک جنبه تصنعی دارد زیرا که همیشه عقاید تابع پدیده ها بوده بطوریکه پدیده ها به ویژه پدیده های مادی هر عصر روی طرز تفکر افراد اثر میگذارد . و متقابلاً نفوذ پدیده ها در طرز فکرها به همان اندازه شدید است.
بنابرین وجود همبستگی داخلی بین این دو رشته تاریخ آشکار است .
تاریخ است که انقلاب صنعتی ، تکوین پول و تحول پشتوانه آن ، بحران های اقتصادی و انقلابات اجتماعی که اغلب ناشی از آنها است ، همچنین همکاری میان ملت ها و بلاخره تکامل سازمان ها و نظام ها و تغییر آنها را توصیف میکند.

هـ - رابطه اقتصاد با جغرافیا :

رابطه اقتصاد با جغرافیه ناشی از همان تأثیر عامل مکان در تحلیل و عمل اقتصادی است . در واقع ، جغرافیه داده ها بررسی و عمل مربوط به عوامل طبیعی و چارچوب فضائی را در اختیار اقتصاد میگذارد به عبارت دیگر ، جغرافیه رابطه انسان را با طبیعت نشان میدهد و فضاء یا محیط فعالیت آنرا فراهم میسازد . اقتصاد دان در موارد بسیاری به کمک جغرافیه دان نیاز دارد . مثلاً وقتی او طبیعت را به منزله منبع مواد اولیه و محل حمل و نقل یا نصب ماشین و آلات ویا محل استقرار صنایع و تجارت و بطور کلی فعالیت اقتصادی و حرکات انسان ها و سرمایه ها مورد توجه قرار میدهد و درین موارد اقدام به بررسی و اتخاذ تصمیم میورزد ، معلومات جفرافیه دان را اساس کار خود قرار میدهد و او میداند که اگر اطلاعات جغرافیوی مساعد و سازگار نباشند رنج و مشقت انسان ها در فعالیت اقتصادی خود به مراتب بیشتر و هزینه های مادی و " استهلاک نیروی انسانی " دو چندان خواهد بود ازین جهت است که اقتصاد دان قبل از اتخاذ تصمیم معلومات جغرافیوی را بررسی میکند و بعد از استنتاج به اقدام و عمل اقتصادی میپردازد.

و – رابطه اقتصاد با ریاضیات :

رابطه اقتصاد با ریاضیات ، مدام در حال توسعه است . در واقع ، ریاضیات برای اقتصاد یک روش استدلال مبتنی بر قیاس ، بدو شکل پیوسته ( نقشه ها و خطوط ) و نا پیوسته ( ارقام ) فراهم میکند و اقتصاد ازین نظر تحول و تکامل خود را تا حد زیادی مدیون ریاضیات میداند. با استفاده از ریاضیات توأم با آمار است که امروزه اقتصاد برای خود ابزار مطمئینی چون اقتصاد سنجی و الگوها فراهم آورده و از آنها در تجزیه و تحلیل و اتخاذ تصمیم نهایت استفاده را میبرد. اقتصاد قبل از همه یک علم اجتماعی و مربوط به کردار انسان ها است و مسایل اجتماعی و کردار انسان ها عموماً جنبه کیفی دارد و تبدیل آنها به کمیت های قابل سنجش و اندازه گیری به ندرت عاری از خطاء است. بدین ترتیب علم اقتصاد دارای روابط متعددی با علوم مختلف دیگر است ولیکن به منزله یک علم اقتصاد بر خود روش های بخصوصی جهت تجزیه و تحلیل پدیده ها دارد .




قانون تقاضا و قانون عرضه را توضیح دهید.


قانون عرضه می‌گوید که در ثابت بودن سایر شرایط مقدار عرضه وابسته به قیمت است و در قیمت بالاتر عرضه بیشتر و در قیمت پایینتر عرضه کمتر خواهد بود.و قانون تقاضا نیز می‌گوید با ثابت بودن سایر عوامل در قیمت‌های بالا تقاضا کمتر و در قیمت‌های پایین تقاضا بیشتر خواهد بود

در بازار رقابتی قیمت تعادلی و مقدار تعادلی یک کالا با عرضه و تقاضای بازار برای آن کالا تعیین می‌شود.قیمت تعادلی یک کالا دقیقا برابر با قیمتی است که مصرف‌کنندگان مقدار کالایی را که حاضرند در یک دوره زمانی خاص بخرند برابر با مقداری است که تولیدکنندگان آن کالا حاضرند عرضه کنند.در قیمت‌های بالاتر کمبود تقاضا اتفاق و باعث مازاد عرضه می‌شود.این اضافه عرضه به قیمت فشار می‌آورد و باعث می‌شود که قیمت دوباره به سطح تعادلی بازگردد.در قیمت‌های پایین‌تر نیز٬مقدار تقاضا از مقدار عرضه بیشتر می‌شود و باعث مازاد تقاضا می‌شود.این مازاد تقاضا باعث افزایش قیمت و در نتیجه بازگشت قیمت به اندازه قبل خود(قیمت تعادلی)می‌شود.پس از اینکه قیمت به تعادل رسید٬این قیمت میل به استمرار و باقی ماندن دارد
عریف افتصاد فرهنگ ؟
شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است که حسطه کاربرد آن اصول نظریات ومفاهیم علم اقتصاد در جهت تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط و مشی های سیاسی در جهت بهبود مدیریت فعالیتهای فرهنگی است مهمترین موضوعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارتند از :
1 . بررسی نقاط اجتماعی محصولات فرهنگی
2 . رشد وگسترش صنایع فرهنگی مانند : مطبوعات , کتاب , فیلم , سینما , تلوزیون , و غیره
3 . بررسی میزان بودجه اختصاص یافته به بخش فرهنگ چه در زمان رونق اقتصادی و چه در زمان رکود اقتصادی
4 . بررسی سطح نوع و کارایی یارانه ای که به بخش فرهنگ اختصاص می یابد
منظور از ضرورت توجه به اقتصادفرهنگ چیست ؟
1 . اهداف اقتصادی : فرض مهم در اقتصاد آن است که با منایع محدود نیازهای نا محدود بشر را برطرف سازیم یعنی منابع به نحوی تخصیص یابند که اولاً به حا و مناسب باشند ثانیاً بیشترین نتایج منابع به عمل آید در فرهنگ مانند جنبه های دیگر جامعه با کمبود مواجه هستیم
2 . با توجه به این که اقتصاد بخش عمومی فرهنگ است و از طرفی بسیاری از فعالیت های فرهنگی را نمی توان به بخش خصوص واگذاری کرد این بخش ها معمولاً در اختیار دولت هست
3 . بر دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است یعنی با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگی از قبیل منحصر به فرد بودن غیر قابل انتشار بودن مد نظر نیست و این به علت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاص نمود
4 . پدیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است . جهانی شدن با ویزگی های شتابنده مستمر و پیوسته نیازمند به یکسان سازی تولیدی در عرضه کالاهای فرهنگی است در واقع جهانی شدن موجب تعییر اصل سنت به مدرنیته است
5 . با توجه به تغییر رویکرد به حقوق و سیاست بوجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تشدید توجه به افکار عمومی نیازمند آن است که بیش از گدشته به مخاطبان یعنی مصرف کنندگان محصولات فرهنگی توجه داشته باشد که با این عوامل می توان افرایش جمعیت افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود

تاریخچه اقتصاد فرهنگ را بیان کنید؟

تولید ومصرف محصولات فرهنگی درمیان فعایت های بشر سابقه طولانی دارددراین خصوص کارهای جدی به تازگی آغاز شده این رشته درگذشته از دید اقتصاد دانان برجسته پنهان مانده بود درسال 1959 برای اولین بار 1 اقتصاد دان آمریکایی به نام گالبرایت بحث تقابل اقتصاد وهنر را درمقاله ای مطرح کرد مباحثی مانند وضعیت اقتصادی هنرمندان ونقش طراحی هنریدر افزایش کالای صنعتی پرداخت بعد از او رابینز که اقتصاد دان دیگری بود در حصوص اقتصاد فرهنگ به تحلیل نقش اقتصادی دولت از فعالیت های فرهنگی هنری و تأمین مالی موزه ها پرداخت درسال 1966 میلادی در واقع سال آغاز اقتصاد فرهنگ کهکتابی به نام هنرهای نمایشی و تناقض اقتصادی نوشته شده که در آن با استفاده از ابزار های معمول بهبررسی اقتصاد حوزه فرهنگ و اقتصاد پرداخته اند اولین انجمن اقتصاد فرهنگ در سال 1973 بوجود آمد و در سال 1977 اولین مجله اقتصاد فرهنگ انتشار یافت و بعد از آن مطالعات در خصوص اقتصاد و فرهنگی فنی تر شد
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

سئوال هفته 10 سال 8 ماه ago #21008

ـ تاریخچه اقتصادِ فرهنگ:
هر چند تولید و مصرف محصولات فرهنگی در میان فعالیتهای بشر سابقه طولانی دارد اما در خصوص اقتصاد فرهنگ کارهای جدی به تازه گی آغاز شده است. رشته مطالعاتی اقتصاد فرهنگ در گذشته از چشم اقتصاددانان برجسته پنهان مانده بود. در سال 1959 میلادی برای اولین بار گالبرایت اقتصاد دان معروف آمریکایی بحث تقابل اقتصاد در هنر را در مقاله ای مطرح کرد. و به مباحثی مانند وضعیت اقتصادی هنرمندان و نقش طراحی هنری در افزایش کالای صنعتی پرداخت. بعد از او اقتصاد دان دیگری به نام رابینز در خصوص اقتصاد و فرهنگ به تحلیل نقش اقتصادی دولت از فعالیتهای فرهنگی هنری و تامین مالی موزه ها پرداخت. در سال 1966 میلادی که در واقع سال آغاز اقتصاد فرهنگ است اقتصاد دانانی کتابی به نام هنرهای نمایشی و تناقض اقتصادی نوشته اند که در آن با استفاده از ابزارهای معمول به بررسی اقتصادی حوزه فرهنگ و اقتصاد پرداختند. اولین انجمن اقتصاد فرهنگ در سال 1973 میلادی به وجود آمد. و در سال 1977 میلادی اولین مجله اقتصادی فرهنگ انتشار یافت. بعد از آن مطالعات در خصوص اقتصاد فرهنگی غنی تر شد.
9ـ ضرورت توجه به اقتصادِ فرهنگ:
1ـ اهداف اقتصادی:
بدین ترتیب که فرض مهم در اقتصاد آن است که با منابع محدود، نیازهای نا محدود را بر طرف سازیم. یعنی منابع به گونه ای تخصیص یابند که اولاً: به جا و مناسب باشند و ثانیاً: بیشترین نتایج منابع را به عمل آورد. در فرهنگی مانند جنبه های دیگر جامعه با کمبود منابع مواجه ایم و ضرورت دارد که در باره اختصاص بهینه منابع جهت نیاز های جامعه توجه کافی داشته باشیم.
2ـ با توجه به اینکه اقتصاد فرهنگ از مقوله ی اقتصاد بخش عمومی است بنابر این بخش خصوصی و از طرفی بسیاری از فعالیت های فرهنگی را نمی توان به بخش خصوصی واگذار کرد. که این بخش ها معمولاً در اختیار دولت ها هستند.
3ـ در دنیای مدرن امروزی اثر فرهنگ به کالای فرهنگی تبدیل شده است.
یعنی باید با توجه به نیاز مصرف کننده تولید شود و دیگر خصوصیات اثر فرهنگی از قبیل منحصر به فرد بودن، غیر قابل انتشار بودن مد نظر نیست. و این به علت تجاری شدن بخش فرهنگ است که بایستی به عرضه و تقاضای محصولات فرهنگی توجه خاص نمود.
4ـ پدیده جهانی شدن فرهنگ یکی دیگر از علل ضرورت توجه به بخش فرهنگ است. جهانی شدن با ویژگی های شتابنده، مستمر و پیوسته نیازمند به یکسان سازی تولید در عرضه کالاهای فرهنگی است. در واقع جهانی شدن موجب تغییر اصل سنت به مدرنیته است.
5ـ با توجه به تغییر رویکرد به حقوق و سیاست به وجود آمدن موج دموکراسی و تداوم آن و تشکیل توجه به افکار عمومی نیازمند آن است که بیش از گذشته به مخاطبان، یعنی مصرف کنندگان محصولات فرهنگی توجه داشتهخ باشیم. که به این عوامل می توان افزایش جمعیت، افزایش سطح سواد عمومی و تحول آموزش عالی را افزود.
10ـ تعریف اقتصادِ فرهنگ:
اقتصاد فرهنگ شاخه ای کاربردی از علم اقتصاد است که حیطه موضوعی آن کاربرد اصول، نظریات و مفاهیم علم اقتصاد در جهت تجزیه و تحلیل مسائل اقتصادی بخش فرهنگ و در نهایت ارائه خط و مشی های سیاسی در جهت بهبود مدیریت فعالیت های فرهنگی است.
مهم ترین موضوعاتی که در اقتصاد فرهنگ به آن می پردازیم عبارتست از:
 بررسی نقاط اجتماعی محصولات فرهنگی.
 رشد و گسترش صنایع فرهنگی مانند مطبوعات، کتاب، فیلم، سینما، تلویزیون و ...
 بررسی میزان بودجه اختصاصی به بخش فرهنگ چه در زمان رونق اقتصادی و چه در زمان رکود اقتصادی.
 بررسی سطح و نوع کارایی یارانه هایی که به بخش فرهنگ اختصاص می یابد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: مهدی علی نقیان
مدیران انجمن: ابراهیم عزیزیان فام