چهارشنبه, 16 خرداد 1403

 


در این بخش کلیه اعضای فعال بسیج دانشجویی دانشگاه واحد 13 اجازه ارسال مقاله را دارند .

موضوع: آدرس صاحب خانه

آدرس صاحب خانه 9 سال 7 ماه ago #102741

  • محبوبه جنتي جهرمي
  • محبوبه جنتي جهرمي's Avatar
راه خدا

فرض نمایید از سوى یکى از عزیزانى که او را دوست داشته و او نیز شما را بسیار دوست دارد، به یک میهمانى که از جانب او تشکیل یافته دعوت شده‏اید، اما آدرس منزل او را بلد نیستید و نیازمند هستید که شخصى به شما آدرس دقیق منزل او، و بهترین طریقه و کوتاه‏ترین راه رسیدن به آن را به شما بگوید؛ به نظر شما بهترین کسى که مى‏تواند شما را در این خصوص شما را یارى نماید کیست؟

آیا بهتر نیست آدرس مذکور را از خود صاحب‏خانه تهیه نمود؟ و اساساً چه کسى بهتر و مطمئن‏ تر از او خواهد بود؟ یادآور مى‏شود که صاحب‏خانه قطعاً دوستدار حضور شما در محفل بر پا شده است و کاملاً به شما علاقه دارد.

بدون تردید هیچ کسى بهتر از صاحب‏خانه، نمى‏تواند بهترین آدرس و کوتاه‏ ترین آدرس و بهترین طریقه‏ى رسیدن به منزل خویش را به مهمان عزیز خود داده و او را راهنما و یاور باشد.

حال اگر دسترسى به صاحب ‏خانه به هر دلیلى ممکن نباشد و ضمناً بدون در دست داشتن آدرس نیز پیدا کردن منزل او ممکن نباشد؛ چه باید کرد؟

از طرفى مى‏دانیم که عدم حضور در محفل مذکور بسیار خسارت ‏بار بوده و موجب محرومیت از دیدار عزیزان فراوان دیگرى [که مشتاق دیدار همه‏ى آن‏ها هستیم] خواهد بود و نیز لذت‏هاى مادى و معنوى فراوانى را که صاحب‏خانه براى میهمانان خود تدارک دیده و به اصطلاح براى پذیرایى از آن‏ها سنگ تمام گذاشته را نیز از دست داده و موجب حسرت فراوان ما خواهد شد، چه باید کرد؟

از طرفى، باید رفت و از طرف دیگر آدرس منزل در اختیارمان نیست! حال در این صورت بهترین راه چیست؟ آیا اگر مطلع گردیم که یکى از افراد کاملاً معتمد و مورد وثوقِ صاحب ‏خانه که آدرس او را نیز بلد است جهت راهنمایى و هدایت ما، از جانب او به سوى ما روان گشته و به همین قصد نزد ما آمده، چقدر خوشحال خواهیم شد؟ و آیا در این صورت چه وظیفه‏اى داریم؟

آیا معقول ‏ترین و بلکه تنها راه باقى مانده همین نیست که به نماینده‏ى موثق او اعتماد نموده و از آدرسى که او به ما داده تبعیت نماییم؟ و آیا در این صورت معقول و منطقى است که بگوییم: «ما خودمان مى‏گردیم و راه را پیدا مى‏کنیم؟!»

فرض بفرمایید در شهر بزرگى مانند تهران چنین اتفاقى افتاده و ما حتی نمی‏دانیم که محل زندگى او در شمال شهر تهران قرار دارد یا در جنوب و یا ... کدام خیابان؟ کدام کوچه؟ کدام پلاک؟ و... هیچ یک براى ما روشن نیست.
آن زیباى مهربان آدرس دقیق منزل خویش را از طریق نمایندگان تام‏الاختیار خویش یعنى پیامبران و امامان معصوم(علیه السلام) به گوش همه‏ى بندگانِ خواهان شرکت در این بزم عظیم، رسانده و آن‏ها را به شرکت در این «میهمانى ابدى» دعوت نموده است؛ و در این دعوت به آن‏ها گوشزد نموده است که: تنها راه رسیدن به او و شرکت در محفل او تبعیت از معصومین(علیه السلام) است

ضمناً مراسمى که براى آن دعوت شده‏ایم نیز همین «امشب» بوده و زمان زیادى براى جستجوى منزل در اختیار نداریم. عقل سلیم چه مى‏گوید؟ آیا نمى‏گوید که بهترین کار آن است که:

با توجه به ضیق وقت، موثق بودن نماینده‏ى صاحب‏ خانه و خبره بودن او، پر پیچ و خم بودن راه، اهمیت حضور در مجلس مذکور و محرومیت‏هاى فراوان ناشى از عدم حضور، خود را به نماینده‏ى مذکور سپرده و از راهنمایى‏هاى او تبعیت نماییم؟ بدون تردید تنها راه باقى مانده و منطقى ‏ترین راه همین است و بس.

آرى عرصه‏ى هستى، عرصه‏ى حضور انسان‏هایى است که محبوب حضرت حق‏ تعالى بوده و آن عزیز چشم به راه، تمامى بندگان مصنوع خویش را جهت شرکت در بزم الهى و در جوار قدسش «عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِرٍ» در بهشت برین «عِندَ جَنَّهِ المَاْوى» و در کنار دیگر اولیاى خویش دعوت نموده و آن ‏ها را به سوى خویش فرا خوانده است.

آنجا که فرمود:

فَفِرُّوا اِلَى اللهِ

«پس به سوى خداوند بگریزید»

و فرمود:

یا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّهُ ارْجِعِى اِلى رَبِّکِ ...

«اى نفس به اطمینان رسیده! به سوى پروردگارت بازگرد ...»

آرى آن یگانه‏ى بى‏همتا و آن مهربان بى‏بدیل تمامى شرایط حضور بندگان صالح و شایسته‏ى خویش را در بزم بزرگ رحمانى فراهم نموده است و کارت ‏هاى دعوت خویش [یعنى فطرت‏هاى پاک خدا جو که به همه‏ى بندگان خویش ارزانى داشته است] را به همه ارسال نموده و نمایندگان شایسته و مورد وثوق خویش یعنى انبیاء الهى و معصومین (علیهما السلام) را به سوى آن‏ها گسیل داشته، تمامى ابزار لازم جهت حرکت و جهت‏یابى [نظیر عقل، غرایز، جسم، روح، عمر، صحت، قدرت، دنیا و...] را به آن‏ ها مرحمت فرموده است.

بزمى بزرگ در «جَنَّهُ الخُلد» برایشان فراهم نموده و بندگان صالح خود را به پذیرایى با چیزهایى بشارت داده که تا آن زمان نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه بر دل احدى خطور نموده است!

چنانکه خود فرموده است:

اَعْدَدْتُ لِعِبادىَ الصّالِحینَ ما لا عَینٌ رَاَتْ وَ لا اُذُنٌ سَمَِتْ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلبِ بَشَرٍ

آرى، آن زیباى مهربان آدرس دقیق منزل خویش را از طریق نمایندگان تام ‏الاختیار خویش یعنى پیامبران و امامان معصوم (علیه السلام) به گوش همه‏ى بندگانِ خواهان شرکت در این بزم عظیم، رسانده و آن‏ها را به شرکت در این «میهمانى ابدى» دعوت نموده است؛ و در این دعوت به آن‏ ها گوشزد نموده است که:

تنها راه رسیدن به او و شرکت در محفل او، تبعیت از معصومین (علیه السلام) است.

و نیز فرموده است که:

بدون یارى آن‏ ها و تنها با بهره‏گیرى صِرف از عقل و دیگر داشته‏هاى خود، هرگز نمى‏توان در مجلس مذکور حضور به هم رسانده و از پذیرایى بى‏نظیر او برخوردار گشت و نیز فرمود که: زمان ضیق است و عمر انسان محدود و اندک، و باید شتافت و هرگونه تأخیر و تعلل در این مسیر موجب خسران عظیم و حسرت کثیر است.
عرصه‏ى هستى، عرصه‏ى حضور انسان‏هایى است که محبوب حضرت حق‏تعالى بوده و آن عزیز چشم به راه، تمامى بندگان مصنوع خویش را جهت شرکت در بزم الهى و در جوار قدسش «عِندَ مَلیکٍ مُقتَدِرٍ» در بهشت برین «عِندَ جَنَّهِ المَاْوى» و در کنار دیگر اولیاى خویش دعوت نموده و آن‏ها را به سوى خویش فرا خوانده است. آنجا که فرمود: فَفِرُّوا اِلَى اللهِ «پس به سوى خداوند بگریزید» و فرمود: یا اَیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَّهُ ارْجِعِى اِلى رَبِّکِ ... «اى نفس به اطمینان رسیده! به سوى پروردگارت بازگرد ...»

و اکنون اى انسان، اى عزیزِ حضرت رحمان، اى دعوت شده از جانب آن عاشق بندگان، همو که منتظر دیدار بندگان خویش بوده و چشم به راه ایشان است. چنانکه خود فرمود:

کَم اُطیلُ النَّظَرَ و اُحسِنُ الطَّلَبَ وَ القَومُ فى غَفلَهٍ لا یَرجِعونَ

«چقدر چشم به راه بدوزم و ـ بندگانم را ـ به زیبایى طلب نمایم؟!! در حالى که ایشان در غفلت فرو رفته و به سوى من بازنمى‏گردند.»

غفلت تا کى؟ چه زمانى به خود آمده و به سوى او بازگشتى زیبا [و توبه] نموده و جهت حضور در نزد او تلاش مى‏نمایى؟! مگر براى بیدار شدن و به خود آمدن، دیگر به چه چیزى نیاز است؟! مگر انذارها و بشارت ‏ هاى یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر و نماینده‏ى معصوم خداوند (علیهم السلام) براى این بیدارى کافى نیست؟! تا به کى دستان معصومین (علیه السلام) که به قصد دست ‏گیرى و هدایت تو دراز شده است، باید منتظر بماند؟!

بدان که این قافله، رفتنى است چه من و تو همراه آن باشیم و چه آن را همراهى ننماییم. مگر تا چه زمانى فرصت داشته و عمر خواهیم نمود؟

اندکى به خود آى. چشمان خود را باز کن و ببین چه چیزى در انتظار توست و در صورت کوتاهى و غفلت و تنبلى چه چیزهایى را از دست خواهى داد؟ بیدار شو اى عزیز! بیدار، بیدار و بشتاب زیرا که شب نزدیک است و گرگان در کمین.

اللّهم نَبِّهْنا و انصُرْنا یا اَرحَمَ الرّاحمینَ.





منبع:

مجله راه قرآن، ش 33، نوشته اکبر فرحزادی
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: محمد مؤذّنی چیمه