3.پایگاه انسان در جامعه و فرهنگ
از آنجایی که خلقت و فطرت انسان به صورت زندگی اجتماعی خلق شده است و انسان نیازمند وجود هم نوع خود می باشد تا بتواند نیازهای خودرا تامین کند نیازمند تشکیل گروههای اجتماعی است که با تشکیل این گروهها انسان اجتماع را به وجود می آورد و بعد از تشکیل، این اجتماع است که باعث می شود انسان بتواند توانایی ها و استعدادهای و خصلت های خود را به عرصه ظهور برساند یعنی انسان و اجتماع دو مقوله مکمل هم هستند و نبود یکی باعث نابودی دیگری خواهد شد .
4. تعریف فرهنگ از نظر تیلور:
یکی از تعاریف نسبتا جامع ازفرهنگ درسال 1871میلادی توسط تیلور ارایه شده است ایشان اعتقاد داشته اند فرهنگ مجموعه ای پیچیده ای ازدانش ها، هنرها ،افکار ،قوانین ،اعتقادات ،آداب ورسوم ،سنتها وبطورخلاصه کلیه آموخته ها وعاداتی که یک انسان به عنوان یک عضو جامعه اتخاذ میکند.

5. تعریف کلی فرهنگ :
مجموعه رفتارهای اکتسابی وویژگیهای اعتقادی اعضای یک جامعه معین را گویند.
6. تعریف جامعه :
به گروهی از انسانها اطلاق می شود که با یکدیگر زندگی کرده ودر سرزمین معینی سکنا می گزینند وسرانجام خودرا به عنوان یک واحد اجتماعی متمایز از گروههای دیگر سازمان می دهند افراد هرجامعه هم چنین فرهنگ مشترکی دارند ،ممکن نیست که فرهنگ جدای از جامعه ویا جامعه جدای از فرهنگ باشد یعنی هر جا که جامعه ای باشد فرهنگ منطبق با آن نیز وجود دارد.
- 7 ابعاد فرهنگ
1. هنجارهای فرهنگی : معیار و رفتارهای ثابتی هستند که گروه به لحاظ فکری و رفتاری از افراد انتظار دارند ویا آنها را تایید می کنند.
صورتهای مختلف هنجارهای فرهنگی :
الف)ارزشها: احساسات ریشه دار وعمیقی ایست که اعضای جامعه در آن شریک هستند این ارزشها اعمال ورفتار جامعه را تعیین می کنند مانند زندگی خانوادگی ویا رعایت حقوق والدین .
ب) آداب ورسوم : به آن دسته از شیوه های رفتاری عادلانه اطلاق می شود که در جامعه رواج دارد مانند دید وبازدید ها .
ج) رسوم اخلاقی : عبارت است از رسومی که ویژگی معنا داری از رفتارهای نادرست و درست را در بر می گیرد رسوم اخلاقی هر جامعه در نظام حقوقی و مذهبی آن متبلور می شود.
2-فرهنگ آرمانی و فرهنگ موجود : فرهنگ آرمانی آن است که الگوی رفتاری آشکار و رسما تایید شده را در بر می گیرد در حالیکه فرهنگ موجود آن چیزیست که عملا بر جامعه حکم فرماست مثال فرهنگ آرمانی و مطلوب سیگار کشیدن در مکانهای عمومی را بد می داند در حالیکه فرهنگ موجود آن را نادیده گرفته است .
3-خرده فرهنگ : به ارزشها و هنجارهای متفاوت با ارزشها و هنجارهای گروه اکثریت که یک گروه درون جامعه ای بزرگتر داراست ،خرده فرهنگ ها قابل شناسایی و تغییر هستند و بیشتر به ارزشهای گروه اقلیت اطلاق می شوند .
4-ضد فرهنگ : به گروههایی اطلاق می شود که با هنجارها و موازین فرهنگ قالب در جدال هستند و آنرا شدیدا طرد می کنند.
5-قوم مداری : گرایشی است که بر حسب آن افراد جامعه فرهنگ خود را برتر از فرهنگ دیگران می پندارند .