خوش آمديد,
مهمان
|
|
تاثیرات مثبت در مذاکره
حتی پیش از آنکه مذاکره آغاز شود، کسانی که در حالت خوبی قرار دارند اطمینان بیشتری داشته و تمایل بیشتری به برنامه ریزی برای استفاده از استراتژیهای همکاری جویانه دارند. در طول مذاکره، مذاکره کنندگانی که در حالت خوبی قرار دارند تمایل دارند تا از تعامل لذت بیشتری ببرند و رفتار کمتر ستیزه جویانهای نشان میدهند و از تاکتیکهای تهاجمی کمتر و استراژیهای همکاری جویانه نیز استفاده میکنند. این امر در عوض احتمال اینکه گروهها به اهداف ابزاری و عقلائی خود دست یابند و توانائی برای یافتن نتایج منسجمتر و یکپارچه تر را بیشتر میکند. در واقع، در مقایسه با مذاکره کنندگان با اثربخشی خنثی یا منفی، مذاکره کنندگان با اثربخشی مثبت به توافقات بیشتری دست مییابند و تمایل بیشتری دارند که آن توافقات را محترم بشمارند. آن دسته از نتایج پرمنفعت تر نیز در نتیجه فرایندهای تصمیم سازی بهتر مانند تفکر منعطف، حل خلاقانه مسئله، توجه به خواستها و تمایلات دیگران و ریسک کردن و اعتماد بیشتر بدست میآید. تاثیرات مثبت پس از مذاکره نیز نتایج منفعت امیزی را به همراه دارد. این تاثیرات رضایت از نتایج بدست آمده را افزایش میدهد و بر خواست و تمایل افراد برای تعاملات آتی تاثیرگذار است. اثربخشی مثبتی که با دستیابی به یک توافق برانگیخته میشود، روابط دوتائی را تسهیل میکند و همین امر منجر به تعهد موثری میشود که مراحل بعدی تعاملات را رقم میزند. اثربخشی مثبت زیانهای خاص خودش را نیز دارد: این امر درک از مفهوم عملکرد خود را تحریف میکند، به گونهای که عملکرد نسبتاً بهتر از آنچه که واقعاً صورت گرفته ارزیابی و قضاوت میشود. از این رو، مطالعات در خصوص خود گزارش دهی در مورد نتایج به دست آمده میتواند جانبدارانه بوده یا بیطرفانه نباشد. تاثیر منفی در مذاکره تاثیر منفی پیامدهای زیانبار در مراحل مختلف فرایند مذاکره است. گرچه احساسات منفی مختلف بر نتایج مذاکره تاثیر میگذارند، اما بیشترین نتیجهای که تاکنون مورد مطالعه قرار گرفته خشم است. مذاکره کنندگان خشمگین قصد دارند تا از استراتژیهای رقابتی تر استفاده کنند و کمتر همکاری کنند، حتی پیش از آغاز مذاکره. این استراتژیهای رقابتی مرتباط با نتایج مشترک کاهش یافته مرتبط است. در طول مذاکرات، خشم از طریق کم کردن میزان اعتماد در فرایند گسست ایجاد میکند و قضاوت طرفین مذاکره را تیره و تار میسازد و میزان تمرکز و توجه طرفین را محدود ساخته و هدفهای اساسی آنها را از دستیابی به توافق به تلافی کردن اقدامات طرف دیگر تغییر میدهد. مذاکره کنندگان خشمگین توجه کمتری به منافع رقیب خود دارند و کمتر در قضاوت در خصوص منافع آنها دقت میکنند و از این رو به منفعت کمتری نیز دست پیدا میکنند. بعلاوه، بدلیل اینکه خشم مذاکره کنندگان را در ترجیحات خود خودمحورتر میسازد، احتمال اینکه آنها پیشنهادات پرسود را رد کنند، بیشتر میشود. رقبایی که واقعاً خشمگین میشوند (یا گریه میکنند یا کنترل خود را از دست میدهند) احتمال خطای بالاتری دارند: اطمینان حاصل کنید که آنها طرف شما هستند. خشم هم چنین به دستیابی به اهداف مذاکره کمکی نخواهد کرد و احتمال دستیابی به منافع مشترک را نیز اندک میسازد و هم چنین به ارتقای منفعتهای شخصی نیز کمکی نخواهد کرد و درعین حال مذاکره کنندگان خشمگین در اثبات ادعای خود نیز موفقیتی حاصل نخواهند کرد. بعلاوه، احساسات منفی منجر به پذیرش راهکارهائی میشود که کارامدی و بهره مندی مثبتی ندارد اما در عوض پیامدهای منفی به بار میآورد. با این وجود، ابراز احساسات منفی در طول مذاکره گاه میتواند مثبت و سودمند هم باشد: یک خشمی که به گونهای قاعده مند طرح میشود میتواند راه موثری برای نشان دادن تعهد و وفاداری و نیاز یک طرف به توافق باشد. بعلاوه، گرچه اثربخشی منفی احتمال دستیابی به منفعت را در امور تعاملی کم میکند، اما نسبت به اثربخشی مثبت در امور و مسائل توزیعی مانند صفر و یک، بهتر و مناسب تر است شرایط تاثیرگذاری احساس در مذاکرات تحقیقات نشان میدهد که احساسات مذاکره کنندگان الزاماً بر فرایند مذاکره تاثیرگذار نیست. البراسین و دیگران پیشنهاد کردهاند که دو شرط برای تاثیر احساسات وجود دارد که هر دو مرتبط با توانائی (حضور موانع شناختی و محیطی) و انگیزه است. 1. برسمیت شناختن تاثیر: که مستلزم انگیزهٔ بالا و توانائی بالا یا هر دو است. 2. تصمیم و اراده بر اینکه تاثیر برای قضاوت مرتبط و مهم است: این مسئله مستلزم وجود حد پائینی از انگیزه، توانائی یا هر دو است بر طبق این مدل، انتظار میرود که احساسات تنها زمانی بر مذاکرات تاثیر بگذارد که یکی بالا و دیگری پائین است. زمانی که هر دوی توانائیها و انگیزه پائین هستند، این تاثیر را نمیتوان مورد شناسائی قرار داد و زمانی که هر دو بالا هستند گرچه این تاثیر ار میتواند شناسائی کرد اما غیرمرتبط با قضاوت بشمار میرود. یک پیامد احتمالی این مدل آن است که مثلاً تاثیر مثبتی که اثربخشی مثبت بر مذاکرات دارد تنها زمانی دیده شود که یا انگیزه یا توانائی پائین هستند. تاثیر احساسات طرفین اغلب مطالعات روی احساسات در مذاکره بر تاثیر احساسات خود مذاکره کنندگان بر فرایند تاکید دارند. با این وجود، آنچه که گروههای دیگر احساس میکنند همانقدر که احساسات گروه چه در سطح گروهی و چه در سطح فردی بر فرایندها تاثیرگذار است، نیز میتواند مهم و تاثیر گذار باشد. زمانی که بحث از مذاکرات است، اعتماد در گروههای دیگر یک شرط مهم برای احساسات و تاثیرگذاری آن است و قابلیت رویت آن تاثیر آن را افزایش می هد. احساسات در فرایندهای مذاکره از طریق ارسال سیگنالهائی با این مضامین مشارکت دارد: اینکه یک نفر چه احساسی دارد و چطور فکر میکند و از اینرو میتوان از درگیر شدن گروه دیگر در رفتارهای ویران کننده جلوگیری کرد و هم چنین نشان دهد که چه گام هائی در مرحله بعد باید برداشته شود. اثربخشی مثبت نشان میدهد که باید همین راه را حفظ کرد در حالیکه اثربخشی منفی نشان میدهد که تنظیمات رفتاری یا ذهنی مورد نیاز است. احساسات طرفین میتواند دو تاثیر مهم و عمده بر روی احساسات مذاکره کنندگان و رفتار آنها داشته باشد: تقلیدی، دو جانبه و مکمل. مثلاً ناامیدی و غم میتواند به دلسوزی و ترحم و یا همکاری بیشتر بینجامد. در مطالعهای توسط بات و دیگران در سال ۲۰۰۵ که یک مذاکره چند مرحلهای واقعی را شبیه سازی کرد، اغلب افراد به احساسات طرفشان به شیوهای متقابل واکنش نشان میدادند تا به شیوهٔ مکمل. اینگونه دریافت شده که احساسات خاص تاثیرات متفاوتی را نیز بر روی احساسات رقبا و نیز استراتژی هائی که برگزیده میشود دارند: • خشم باعث میشود که رقبا تقاضای کمتری را طرح کنند و مقدار بیشتر تقاضاها را به مذاکرات صفر و یک واگذار کنند، هم چنین مذاکرات را کمتر به نفع خود ارزیابی کنند. خشم موجب تحریک حس رفتاری تسلط آمیز و تسلیم آمیز از سوی رقیب میشود. • غرور منجر به استراتژیهای تعاملی و مصالحهای توسط طرفین میشود گناه یا پشیمانی: که توسط مذاکره کننده ابراز میشود منجر به درک بهتری از او توسط رقیب میشود، با این وجود این مشخصه رقیب را به طرح مطالبات بالاتری وادار میکند. از سوی دیگر، اشتباهات شخصی با رضایت بیشتر از آنچه که بدست می آِید در ارتباط است. • نگرانی یا ناامیدی تاثیر بدی بر روی رقیب دارد اما به تقاضاهای کمتری از رقیب میانجامد. مذاکرات تیمی به دلیل رویکردهای جهانی شدن و رشد تجارت، کاربرد مذاکره در قالب تیمها در حال گسترده تر شدن است. تیمها میتوانند بطور موثری در تخریب یک مذاکره پیچیده موثر و پرنفوذ باشند. دانش و آگاهی و خرد بیشتری در دورن یک تیم جریان دارد تا در این ذهن واحد. نوشتن، گوش دادن و صحبت کردن نقشهای خاص عضای تیم هستند که باید ایفا شوند. اساس ظرفیت یک تیم میزان اشتباهات را کاهش داده و آشنایی را در مذاکرات افزایش میدهد. موانع مذاکره • فوت مذاکره کنندگان سخت • عدم وجود اعتماد • خلاهای اطاعاتی و بحرانهای مذاکره کنندگان • موانع ساختاری • خرابکاران • تفاوتهای فرهنگی و جنسیتی • مشکلات و مسائل ارتباطی • قدرت گفتگو گفتگوهای غیرشفاهی در مذاکرات گفتگو و ارتباط عنصر اصلی مذاکره است. مذاکره موثر مستلزم آن است که مشارکت کنندگان به طور موثری اطلاعات را بیان و تفسیر کنند. مشارکت کنندگان در یک مذاکره اطلاعات را نه تنها بطور شفاهی که بصورت غیرشفاهی و از طریق زبان اعضای بدن و حالاتی که به خود میگیرند نیز منتقل میکنند. با درک اینکه چطور ارتباطات غیرشفاهی کار میکند، یک مذاکره کننده بهتر است که به تفسیر اطلاعاتی که دیگر مشارکت کنندگان به طریق غیرشفاهی درحال انتقال آن هستند بپردازد، در حالی که آن دسته از چیزهائی را که مانع از توانائی او برای مذاکره میشوند را بصورت یک راز نگه میدارد. مثالهای از ارتباطات غیرشفاهی در مذاکره ارائهٔ غیرشفاهی: در یک مذاکره، ابتدا یک فرد میتواند منفعتی را از طریق بیان شفاهی موقعیت خود بدست آورد. از طریق ارائه موضع شما، شما موضعی را از از آن جا مذاکره آغاز میشود بیان میکنید. در این روند مشابه، شما میتوانید بیان کنید و بطریق غیرشفاهی (از طریق زبان حرکات بدن میتوانید سود ببرید.) • فاصله شخصی: فردی که در ابتدای میز مینشیند سمبل ظاهری قدرت است. مذاکره کنندگان میتوانند این نفع استراتژیک را با قراردادن متحدان خود در اتاقی که آن فرد را احاطه کرده، نپذیرند. • اولین تاثیر: مذاکره را با حالتها و اشتیاق مثبت آغاز کنید. به چشمان افراد با نوعی صمیمیت و صداق نگاه کنید. اگر نمیتوانید این ارتباط چشمی را حفظ کنید، فرد دیگر ممکن است فکر کند که شما دارید چیزی را از آنها مخفی میکنید و یا صداقت ندارید. با طرف دیگر محکم دست بدهید. خواندن گفتگوهای غیرشفاهی توانا بودن در خواند گفتگوهای غیرشفاهی فرد دیگر میتواند به میزان مهمی در فرایند گفتگو و ارتباط تاثیرگذار باشد. با مطلع بودن از ناهماهنگیهای میان ارتباطات غیرکلامی و غیر شفاهی و شفاهی و کلامی افراد و آشتی دادن آنها، مذاکره کنندگان قادر خواهند بود که به نتایج بهتری دست یابند. مثال هائی از این ناسازگاریها در زبان حرکات بدن عبارتست از: • خندههای عصبی": خندهای که با وضعیت تناسبی ندارد. این خنده میتواند نشانهای از عصبی بودن و راحت نبودن داشته باشد. زمانی که چنین خندهای رخ میدهد، خوب است که بررسی کنید که احساس واقعی آن فرد چیست. • کلماتی مثبت اما زبان منفی حرکات بدن: یعنی اگر کسی از همتای مذاکره خود بپرسد که آیا آنها دل آزرده شدهاند و آن فرد مشت خود را بکوبد و به سرع جواب دهد "چه چیز باعث شد که فغکر کنید که چیزی دارد مرا آزار میدهد • اگر دستان در وضعیت گره کردهای بالا باشد: فرد در حال بلند کردن دست خود در این حالت نشانههای ناامیدی را آشکار میکند حتی زمانی که وی دارد می خندد. این وضعیت نشانه آن است که آن فرد یک دیدگاه منفی دارد. • اگر ممکن است، برای همتایان مذاکره کننده مفید است که زمانی را با هم در یک فضای راحت بیرون از اتاق مذاکر بگذرانند. دانستن اینکه هر طرف چطور در بیرون از اتاق مذاکره بطور غیرشفاهی و از اطریق زبان بدن گفتگو میکند کمک خواهد کرد که ناهماهنگیها میان ارتباط کلامی و غیرکلامی در مذاکرات روشن شود. انتقال قدرت پذیرش: حالتهای اعضای بدن شرکای مذاکره در ارتباط با یکدیگر بر اینکه هریک در مقابل ایدهها و پیامهای افراد دیگر چقدر قابل پذیرش هستند، تاثیر میگذارد. • صورت و چشم: لبخند مذاکره کنندگان پذیرنده میزان بسیاری ارتباط چشمی ایجاد خواهد کرد. این امر نشان میدهد که منافع بیشتری در افراد بیش از آنکه به زبان میآورند وجود دارد. از سوی دیگر مذاکره کنندگان پذیرنده با کسی که ارتباط چشمی برقرار نکند ارتباط اندکی برقرار میکنند. چشمان آنها ممکن است دوبینی داشته باشد و ماهیچههای فک آنها گره خورده باشد و سر آنها اندکی دور از گوینده باشد. • بازوها و دستان: برای نشان دادن قابلیت پذیرش مذاکره کنندگان باید بازوهای خود را گشوده کرده و دستان خود را روی میز گذارده و لب هایشان فرم راحتی داشته باشد. مذاکره کنندگان قابلیت پذیرش اندکی نشان میدهند زمانی که دستان آنها ضربدری و گره کرده و در جلوی دهانشان و یا در پشت گردنشان قرار دارد. • پاها: مذاکره کنندگان با قابلیت پذیرش با پاهای روی هم مینشینند یا یک پا اندکی در جلوی پای دیگر قرار دارد. زمانی که ایستادهاند، آنها وزن خود را بطور مساوی تقسیم کرده و دستان خود را بروی مفصل ران خود قرار میدهند در خالی که بدن خود را به سوی گوینده منحرف کردهاند. مذاکره کنندگان غیرقابل پذیرش در حالیکه پاهایشان را عرضی و دور از گوینده قرار می دادهاند میایستند. • نیم تنه بالا: مذاکره کنندگان با قابلیت پذیرش بر روی لبه صندلی مینشینند، و دکمههای کت خود را با نبسته و بدن خود را به سمت گوینده کج میکنند. مذاکره کنندگان غیرقابل پذیرش به عقب صندلی خود تکیه زده و دکمههای کت خود را نیز بستهاند. مذاکره کنندگان با قابلیت پذیرش مایل هستند که راحت، با دستانی باز و در حالی که کف دستشان پیداست بنظر برسند. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
خوب است
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|