دوشنبه, 31 ارديبهشت 1403

 



موضوع: رفتارشناسی فرهنگی ایرانیان

رفتارشناسی فرهنگی ایرانیان 9 سال 5 ماه ago #104356

  • الهام علی
  • الهام علی's Avatar
  • آفلاين
  • دانشجو
  • ارسال ها: 30
  • Thank you received: 2
وزارت علوم تحقیقات و فناوری
دانشگاه جامع علمی – کاربردی
مرکز آموزش علمی-کاربردی فرهنگ و هنر واحد 13

نام درس: رفتار شناسی فرهنگی ایرانیان
عنوان تحقیق: كالبدشكافي رفتار ايرانيان
نام استاد: جناب آقای عزیزیان
نام دانشجو: الهام علی
نام رشته تحصیلی: کارشناسی حرفه ای روابط عمومی" گرایش رفتار اجتماعی و افکارسنجی"

كالبدشكافي رفتار ايرانيان
عادت‌ها براي اكثريت افراد مهم تر از بازبيني، استدلال، مطالعه بيشتر و عمق فكري است. چون ذهن انسان تمايل به ثبات دارد، عادت‌ها و باورهاي سياسي براي مدت‌ها دوام مي‌آورند
رفتار و فرهنگ سياسي ايرانيان اگرچه در طي سال‌هاي اخير كمتر بدان پرداخته شده است اما يكي از مباحث عميق و پيچيده جامعه سياسي ايران است.
به نظر مي‌رسد كه ايرانيان طي سال‌هاي اخير پس از جزر و مدهاي سياسي دو سه دهه اخير به تدريج به اين مساله ـ رفتار سياسي ـ عميق و ظريف شده و دقت نظر بيشتري در آن پيدا نموده‌اند. محققان و پژوهشگران خود نيز اين مساله را يكي از متغيرهاي اساسي در جهت توسعه سياسي ايران و موانع آن دانسته اند اما تعداد معدودي از اينان به راهكارهاي عملي دست يافته‌اند. نويسنده كتاب پس از بيست و يك سال از دوران تدريس در يكي از دانشگاه‌هاي مهم علوم سياسي اينك خود بدان راه حل دست يافته است كه فرهنگ سياسي معقول و منسجم كه تقويت‌كننده و تسهيل‌كننده توسعه عمومي ايران باشد، در راستاي خصوصي‌سازي اقتصادي از يك سو و بارور كردن شهروندان ايراني از طريق تحول در نظام آموزشي و رسانه‌اي از سوي ديگر، امكان‌پذير خواهد بود. هر چند اصلاح ساختارها براي تحقق فرهنگ سياسي عقلايي ضروري است، اما چنين تحولي در گروي بلوغ جمعي نخبگان سياسي و نخبگان فكري در راستاي مصالح يك كشور است.
آخرين بار در ايران ماروين زونيس با انتشار كتابي با نام «شكست شاهانه» به ساختار رواني و رفتاري سلطنت پهلوي و خاصه شاه به تحليل ويژه‌اي از ساختار دروني جامعه سياسي ايران پرداخت كه تا سال‌ها مورد توجه محققان و پژوهشگران سياسي اجتماعي قرار مي‌گرفت. او به نقل از آر. دي‌. گاستيل‌ كه پژوهشي‌ در باره‌ ويژگي‌هاي‌ عمده‌ فرهنگ‌ سياسي‌ و نظام‌ ارزشي‌ در بين‌ اقشار مختلف‌ طبقه‌ متوسط‌ ايران‌ انجام‌ داده‌ است‌ يادآور شد. «براساس‌ ‌پژوهش‌ گاستيل فرهنگ‌ سياسي‌ ايران‌ زمينه‌ مساعدي‌ براي‌ مشاركت‌ و رقابت‌ سياسي‌ ايجاد نمي‌كند. در اين‌ پژوهش‌ نشان‌ داده‌ شده‌ است‌ كه‌ ايرانيان‌ معتقدند كه‌ آدميان‌ طبعا شرور و قدرت‌ طلبند، همه‌ چيز در حال‌ دگرگوني‌ و غيرقابل‌ اعتماد است‌. آدم‌ بايد نسبت‌ به‌ اطرافيانش‌ بدبين‌ و بي‌اعتماد باشد، حكومت‌ دشمن‌ مردم‌ است‌. و غيره‌.» ماروين‌ زونيس‌ فرهنگ‌ سياسي‌ اليت‌ ايران‌ را در چهار ويژگي‌ خلاصه‌ كرد‌ كه‌ عبارتند از: بدبيني‌ سياسي‌، بي‌اعتمادي‌ شخصي‌، احساس‌ عدم‌ امنيت‌ آشكار و سوء استفاده‌ بين‌ افراد. به‌ نظر او اين‌ نگرش‌ها اساس‌ رفتارهاي‌ سياسي‌ اليت‌ در ايران‌ بوده‌اند.»(1)
به‌ نظر زونيس‌ «آيرانيان‌ ادعا مي‌كنند كه‌ اساسا بي‌اعتماد نيستند بلكه‌ چون‌ هيچ‌ مبنايي‌ براي‌ اعتماد در جامعه‌ ايراني‌ وجود ندارد، آنها نيز براي‌ حفظ‌ و حراست‌ خود به‌ همان‌ گونه‌ با بي‌‌اعتمادي‌ واكنش‌ نشان‌ مي‌دهند.» آنها كساني‌ كه‌ از سياست‌ كناره‌گيري‌ مي‌كنند بدبين‌ نيستند، بلكه‌ مشاركت‌‌كنندگان‌ نيز نگرش‌ بدبينانه‌اي‌ دارند و در واقع‌ هرچه‌ افراد در زندگي‌ سياسي‌ بيشتر مشاركت‌ مي‌نمايند بيشتر نگرش‌هاي‌ بدبينانه‌اي‌ پيدا مي‌كنند.»(2)
بنابراين ماروين زونيس مطرح مي‌كند كه متغيرهاي شكل‌دهنده فرآيندهاي سياسي در ايران به طور شگفت انگيزي محدود هستند و تكرر و وزن قابل توجه آنها در پاسخ‌ها حائز اهميت است. او اين متغيرها را اين گونه بر مي‌شمارد: بدبيني، بي اعتمادي، احساس ناامني، و سوء‌استفاده‌هاي گسترده افراد از يكديگر. اينها ويژگي‌هاي رايج در ميان نخبگان سياسي ايران هستند. زونيس با استناد به لئونارد بايندر، ايران شناس مشهور دهه 1960، اظهار مي‌دارد: «ايراني‌ها پيوسته نظام سياسي خود را به چالش مي‌كشند و با مقاومت همراه با سكوت و با خودداري از باور كردن آنچه افراد مي‌گويند، بدبيني خود را نسبت به تحولات و فرآيندهاي سياسي ابراز مي‌دارند.»(3)
در متون سياسي ايران بسيار پيرامون رفتار و هنجارهاي سياسي و فرهنگي ايرانيان سخن گفته شده است. در بسياري از متون به مشخصات واحدي از رفتار ايرانيان اشاره شده كه سال‌ها است آن را مي‌خوانيم و بر فقدان پاره‌اي از رفتارهاي نابهنجار و نابخردانه حسرت مي‌خوريم. اما طي سده اخير كمتر كتابي پيرامون چرايي اين نوع رفتار سياسي منتشر شده است. احمد كسروي در اثري نوشته است: «يكي‌ از گرفتاري‌هاي‌ ايرانيان است‌ كه‌ پيش‌ آمدها را زود فراموش‌ كنند و ما مي‌بينيم‌ دسته‌هاي‌ انبوهي‌ آن‌ زمان‌هاي‌ تيره‌ گذشته‌ را از ياد برده‌اند و از آسايشي‌ كه ‌امروز مي‌دارند، خشنودي‌ نمي‌نمايند و يك‌ چيزي‌ در بايد كه‌ هميشه‌ روزگار در هم‌ و تيره‌ گذشته‌ را در پيش‌ چشم‌ اينان‌ هويدا كرده‌اند.»(4) در جاي ديگري مي‌خوانيم كه تربيت ما ايرانيان هيچ‌گاه بر منطق جمعي نبوده است و در رفتار ايرانيان يك جريان متداوم و طولاني ريشه ندوانده است. «نكته‌ ديگر اينكه‌ تربيت‌ ما ايرانيان‌ جمعي‌ نيست‌ و مشخصات‌ كار جمعي‌ را نداريم‌ به‌ ويژه‌ اگر كمي‌ روشنفكر شويم‌. من‌ هميشه‌ مي‌گويم‌ هدايت‌ تشكيلات‌ روشنفكري‌، گله‌باني‌ گربه‌ها است‌، پس‌ مشكل‌ اين‌ است‌ كه‌ روحيه‌ جمعي‌ نداريم‌ وقتي‌ روشنفكر مي‌شويم‌ كار مشكل‌تر هم‌ مي‌شود. البته‌ يك‌ جنبه‌ مثبت‌ دارد و آن‌ تشخصي‌ است‌ كه‌ هر كسي‌ براي‌ خودش‌ دارد؛ هويت‌هاي‌ فردي‌، كه‌ البته‌ همين‌ موضوع‌ كار را مشكل‌تر مي‌كند هدايت‌ يك‌ گله‌ گربه‌ به‌ نقطه‌اي‌ مشخص‌ بسيار مشكل‌ است‌. نبود سرمشق‌، عدم‌ تربيت‌ دسته‌جمعي‌، خصوصيات‌ روشنفكرانه‌اي‌ كه‌ به‌ هر كس‌ فرديت‌ و تشخص‌ فردي‌ مي‌دهد به‌ اضافه‌ محدوديت‌ امكان‌ گفت‌وگو شكل‌گيري‌ نهادهاي‌ مدني‌ را با مشكل‌ مواجه‌ كرده‌ است‌.»(5)
و در بخش ديگري از همين نويسنده آمده است «تشكل‌هاي‌ ما در ايران‌ تشكل‌ افرادي‌ است‌ كه‌ صبح‌ تا ظهر يك‌ جا كار مي‌كنند و بعدازظهر تا عصر براي‌ تكميل‌ درآمدشان‌، يك‌ جاي‌ ديگر، ساعت‌ 8 به‌ بعد به‌ياد كار تشكيلاتي‌ مي‌افتند و مي‌خواهند نهاد مدني‌ را هم‌ پيش‌ ببرند. بنابراين‌ سطح‌ درآمدها و ضعف‌ بنيه‌هاي‌ اقتصادي‌ معمولا امكان‌ تشكيل‌ اين‌ نهادها را نمي‌دهد. به‌ علاوه‌ قرار است‌ نهادهاي‌ مدني‌ متكي‌ به‌ دولت‌ نباشند، بنابراين‌ بايد از جايي‌ تامين‌ شوند، در ايران‌ اقشاري‌ كه‌ بتوانند تامين‌كننده‌ مالي‌ نهادها باشند وجود ندارد.»(6)
چنين رفتاري قدر مسلم از دير باز در فرهنگ ايرانيان ريشه داشته و اين به امروز و گذشته نزديك محدود نمي‌شود. چندان كه در كتب سياسي از دير باز بر اين مساله اشاره كرده يكي از مهم‌ترين مباحثي كه در زير پوست جامعه سياسي ايران همواره چالش‌هاي جدي ايجاد نموده موضوع منافع خصوصي و منافع ملي است. سيد جواد طباطبايي محقق و پژوهشگر تاريخ سياسي ايران در اثري نوشته است «پيش‌ از اين‌ گفتيم‌ كه‌ سامان‌ امور كشور از مدت‌ها پيش‌ از بر تخت‌ نشستن‌ شاه‌ سلطان‌ حسين‌ از بنياد مختل‌ و حفظ‌ منافع‌ خصوصي‌، يكسره‌، جانشين‌ تامين‌ مصالح‌ «ملي» شده‌ بود و بدين‌سان‌، سايه‌ بلند و سنگين‌ انحطاط‌ بر همه‌ قلمروهاي‌ حيات‌ اجتماعي‌ و سياسي‌ گسترده‌ مي‌شد.»(7)
كتاب فرهنگ سياسي دكترمحمود سريع‌القلم مي‌خواهد به همين دغدغه بپردازد. او در مبتدي كتاب خود آورده است «يكي از پرسش‌هاي بسيار مهم در رابطه با مسائل توسعه يافتگي ايران اين است كه فقدان اجماع يا ضعف بنيادي در دستيابي به اجماع، تا چه ميزان نتيجه تفاوت‌هاي فكري است و تا چه حد محصول سرسختي در خلقيات و روحيات است.»(8)
و سپس در ادامه همين مبحث مي‌گويد: «پرسش اصلي اين تحقيق بدين صورت است: نقش، وزن و تاثيرگذاري فرهنگ سياسي در فرآيندهاي منتهي به رشد و توسعه يافتگي و ظهور دموكراسي در ايران چيست؟»(9) بنابراين نويسنده كتاب فرهنگ سياسي ايران پيرامون يك نوع انسداد سياسي در جامعه سياسي زده ايران سخن مي‌گويد. پيش از اين او در مجموع مقالات و سخنراني‌هاي خود عمدتا موضوع ساختار اجتماعي و سياسي ايران را مورد پژوهش‌هاي خود قرار داده و به استنباط تازه‌اي دست يافته است. او نوع زندگي اجتماعي ايرانيان را حاصل رفتار سياسي موجود جامعه ايران مي‌داند. او يادآور شده است: «اينكه فرهنگ سياسي ايران همواره از ويژگي‌هايي مانند: فردگرايي منفي، بي اعتمادي، نهادگريزي، فقدان اجماع نظر، خويشاوندگرايي، هزار فاميلي، بي قانوني، ناامني، بحران هويت ملي و فرآيند ناقص كشورـ ملت‌سازي در رنج بوده است، به نظر ريشه در ساخت عشيره‌اي اين سرزمين وسيع دارد. مفهوم شهروندي در فرهنگ سياسي ايران بسيار نوپا است و حتي به شكل ناقصي كه به اجرا در آمده است، كمتر از نيم قرن بيشتر عمر ندارد. فرهنگ جنگاوري، فرهنگ غالب امنيتي در نظام عشيره‌اي است. در نظام جديد سياسي، يك حزب مي‌بايستي پيوسته به دنبال جلب پيروان جديد باشد، برنامه‌هاي خود را به هنگام كند، منابع مالي خود را متنوع سازد، با تحولات جديد آشنا باشد و رهبران قوي تربيت كند تا در صحنه سياسي، با اهميت قلمداد شود.»(10)
او در اين اثر نيز با اعتقاد مذكور به بسط همين نظريه نيز پرداخته است. «فرهنگ سياسي عقلايي و پيشرفته آن است كه شهروندان يك جامعه باور داشته باشند به پشتوانه نظام حقوقي جامعه از يك طرف و‌هارموني فرهنگي ميان شهروندان از طرف ديگر، مي‌توانند با هر فردي كه به آن جامعه تعلق دارد وارد تعامل، كار جمعي، هدف جمعي، معامله اقتصادي و هر نوع فعاليت مشترك شوند. تحقيقات نشان مي‌دهد كه تلقي واقعي افراد اين است كه در فرهنگ عمومي كشور (همانند) مكزيك، كار جدي فراتر از خانواده و دوستان، مخاطرات فراواني به دنبال دارد. اين تلقي معرف شكاف‌هاي فراواني است تا جامعه از طريق رشد اقتصادي و بارور كردن نظام حقوقي و تعامل قانوني و پايدار ميان حكومت و جامعه، آنها را پر كند.»(11)
نويسنده كتاب، در اين اثر در ادامه گونه‌هاي مختلف رفتار شناسي ايرانيان به دو عنصر جديد اشاره كرده است. ابتدا عامل ناخودآگاه انسان و ديگر تمايلات انساني در نهاد آدمي. از نظر او «آنچه كه شناخت فرهنگ را پيچيده تر مي‌كند و عملياتي كردن و كمي كردن آن را مشكل مي‌نمايد، همين اصل ناخودآگاه بودن آن است. دايره رفتارهاي فرهنگي كه انسان‌ها در آن فكر مي‌كنند، مسائل را مي‌سنجند و استدلال مي‌كنند، بسيار محدود است. اكثر انسان‌ها از قالب‌هاي بسيار محدودي براي شكل دادن به انديشه‌ها و برداشت‌هاي سياسي خود بهره برداري مي‌كنند.»(12)
و نيز اشاره كرده است «عادت‌ها براي اكثريت افراد مهم تر از بازبيني، استدلال، مطالعه بيشتر و عمق فكري است. چون ذهن انسان تمايل به ثبات دارد، عادت‌ها و باورهاي سياسي براي مدت‌ها دوام مي‌آورند؛ هر چند ساختارهاي پويا و زنده مي‌توانند رفتار و افكار شهروندان را متوجه آفات و بازبيني نمايند»(13)
نويسنده كتاب از همين روست كه در كالبدشكافي رفتار شناسي ايرانيان به مستندات قابل توجه‌اي نيز اشاره دارد. فرهنگ و نظام خانواده يكي از مهمترين ارجاعات تحقيقاتي اوست. او به بازشناسي يكي از مهم‌ترين كانون‌هاي اجتماعي در ايران مي‌پردازد و آنچه را كه در رفتارهاي سياسي ما ايرانيان مشاهده مي‌كند از نهاد خانواده و نهاد آموزش مي‌داند. او نوشته است: «اينكه شهروند ايراني عموما احساسي و هيجاني است و حوصله دقت و فكر در پديده‌هاي اطراف خود را ندارد و با چند مشاهده و خيلي سريع به استنتاج مي‌رسد و پس از چند ساعت آن را مجددا تغيير مي‌دهد، به طور طبيعي نتيجه نوع و ماهيت تربيت خانوادگي و نظام آموزشي است. تاريخ نظام آموزشي در ايران به وضوح گوياي اين واقعيت است كه مبناي دانش و تحصيل، رياضيات، علوم پايه، مهندسي و پزشكي بوده است. اين برخلاف روندهاي كشورهاي صنعتي است كه از اواسط قرن نوزدهم، مديريت، حقوق، جامعه شناسي و اقتصاد اولويت يافتند و با مطالعات عميق در مورد انسان و زندگي اجتماعي او، بنيان‌هاي با ثباتي را در طراحي‌هاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي ارائه دادند.»(14)
نويسنده در تحقيقات خود به عنوان زمينه‌ها و ادبيات تحقيق خود به كالبدشناسي رفتار ايرانيان پرداخته و آن را به دقت در دوره‌هاي قاجاريه، پهلوي اول و دوم كاويده است.
از نظر او ساختار سياسي قاجاريه انعكاسي از بافت عشيره اي سنتي ايراني است. فرد و حقوق فردي در هر دو بافت ناديده گرفته شده است و سلسله مراتب قشري و طبقاتي حالت آهنين و غيرقابل انعطاف دارند. تحرك و استعداد و عقل فردي، تعطيل و قضاوت و ضروريات قدرت خان يا شاه حاكم است.
او به نقل از محققي پيرامون مظفرالدين شاه و مشروطيت مي‌گويد: «...آزادي‌خواهي مظفرالدين شاه كاملا اجباري و غيرطبيعي بود؛ چون كه اين تاجدار عليل و نالايق اصلا مفهوم مشروطيت و دموكراسي را درك نمي‌كرد تا طرفدار و حامي آن گردد. آنهايي كه با خواندن كلمه «عدل مظفر» بر سر سراي مجلس شوراي ملي ايران گمراه شدند و خيال مي‌كنند كه مظفرالدين شاه پادشاهي مشروطه طلب و آزادي خواه بوده است، درست همان كساني هستند كه گرد و غبار تاريخ به چشمشان فرو رفته است و از درك واقعيت خصال اين پادشاه بدان سان كه بوده است عاجزند. مظفرالدين شاه به هيچ وجه باطنا طرفدار مشروطيت نبود كه سهل است، اگر مي‌توانست (به اين معني كه اگر اراده و قساوت و سنگدلي پدرش را داشت) حتما از ظهور انقلاب مشروطيت ايران در دوره كوتاه سلطنتش كه يازده سال بيشتر طول نكشيد، جلوگيري مي‌كرد. او نه تنها علاقه‌اي به مشروطيت نداشت، بلكه .... حتي براي سلطنت ايران هم شان و احترامي قائل نبود....»(15)
اين رفتار و خصلت در دوره رضاشاه اگرچه اندكي اصلاح شد اما اصالت و هويت واقعي خود را از دست نداد. رضاشاه به تدريج نهاد قبيله و عشيره را حدودا از بن ريشه كن كرد اما وسعت و گستره اين نوع زندگي چنان در كشور ريشه دوانده كه حتي پس از محو و تخت قاپو كردن آن سال‌هاي متمادي در رفتار ايرانيان مشاهده مي‌شود.
«منظور از تخته قاپو كردن عشاير اين بود كه چادرنشينان و صحرانوردان ايراني را از فراز كوه‌ها و دره‌ها به شهرها و روستاها بياورند و فرهنگ شهري را به آنها بياموزند؛ جوانان فعاليت شهري كنند و از راهزني دست بردارند.»(16)
رضاشاه به چالش يك سنت ديرينه در ايران رفت و آن را از صحنه اجتماعي و سياسي ايران زدود اما براي جايگزين آن نيز انديشه زيركانه‌اي را به كار بست. «رضاشاه سعي كرد تا بعضي از پايه‌هاي كشور- ملت را پديد آورد. ملت همگون و دولت متمركز، دو پايه اين كشور- ملت بودند. براي ايجاد اين نظام سياسي «هويت‌ها و موجوديت‌هاي گوناگون قومي ساكن ايران به گونه‌اي آشكار» نفي مي‌شد. تقسيم‌بندي كشور در عصر قاجار براساس چهار ايالت و تعدادي ولايت پايه مي‌گرفت ـ در دوره پهلوي اول، 11 استان و 49 شهرستان به وجود آمد. در نتيجه اين تحولات، آذربايجان دونيم شد و كردستان به سه قسمت تقسيم گرديد. در سال 1317 به فرمان رضاخان «سازمان پرورش افكار» به منظور نفي تنوع فرهنگي در مناطق مختلف كشور و برخورداري از هويت واحد ملي تشكيل شد. رضاشاه برخلاف سلاطين قاجار كه به خان‌ها و ملاكين و شاهزادگان متكي بودند، براي حفظ قدرت و اقتدار خود به دو قشر متجددان و نظاميان وابسته بود.


منابع:
1- بشيريه، حسين. آر. دي. گاستيل. زونيس، ماروين. موانع توسعه سياسي در ايران. ص159
2- بشيريه، حسين.آر.دي.كاستيل.زونيس، ماروين. موانع توسعه سياسي در ايران. ص163
3- سريع‌القلم، محمود. فرهنگ سياسي ايران. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري. ص 46
4- دامادي، سيد محمد، گزيده‌هاي فارسي، انتشارات دانشگاه تهران، سال 1371
5- علوي تبار، عليرضا، استراتژي چانه‌زني، همشهري ماه، شهريور 80، ش 6
6- علوي‌تبار، عليرضا، استراتژي چانه‌زني، همشهري ماه، شهريور 80، ش 6
7- طباطبايي، سيد جواد، ديباچه‌هاي بر نظريه انحطاط ايران، نشر نگاه معاصر، ص 83
8- سريع‌القلم، محمود. فرهنگ سياسي ايران. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري. ص 6
9- سريع‌‌القم، محمود. فرهنگ سياسي ايران. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري، ص 7
10- سريع‌‌القلم، محمود،‌ فرهنگ سياسي ايران. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحققات فناوري، ص 66
11- سريع‌‌القلم، محمود. فرهنگ سياسي ايران. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري، ص 42
12- سريع‌القلم، محمود. فرهنگ سياسي ايران، پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري، ص 15
13- سريع‌القلم، محمود. فرهنگ سياسي ايران. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري، ص 15
14- سريع‌القلم، محمود. فرهنگ سياسي. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري ص 167
15-سريع‌القلم، محمود. فرهنگ سياسي ايران. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري، ص 92
16- سريع‌‌القلم، محمود. فرهنگ سياسي ايران. پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي وزارت علوم و تحقيقات فناوري، ص 105
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: ابراهیم عزیزیان فام