پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



تبلیغات تجاری

1CfDZweKzt1       

تبلیغات تجاری

تبليغات شكل پولي ارتباطات است، گر چه بعضي اشكال تبليغاتي نظير خدمات عمومي از زمان و مكان اختصاص يافته به خود استفاده مي‌كنند. نه تنها براي پيام، پول پرداخت مي‌شود بلكه حامي مالي آن نيز مشخص است. اگر چه اغلب تبليغ‌كنندگان سعي مي‌كنند مصرف‌كنندگان را براي انجام‌دادن كاري قانع كنند يا تحت تأثير قرار دهند، اما در بعضي موارد، نكته‌ي موجود در پيام آن است كه فقط مصرف‌كنندگان را از وجود محصول يا شركت با خبر كنند. يك پيام از طريق انواع گوناگون رسانه‌هاي جمعي، فرستاده مي‌شود و به طيف وسيعي از مصرف‌كنندگان بالقوه مي رسد. از آنجا كه تبليغات، شكلي از ارتباطات جمعي است، به همين دليل غير شخصي است. پس، تعريفي از تبليغات تجاري، شامل همه‌ي آن شش مشخصه خواهد بود.                                          

تبلیغات موسسه ای

 13

تبلیغات بهداشتی

 nf00262655-11

تبلیغات سیاسی

 timthumb20136

 

 

 

 

تبلیغات جنگ

 

جنگ رواني كه به عنوان سلاح نامرئي، به طور مؤثر توسط قدرتهاي بزرگ ـ چه در عرصة بين المللي (جنگ سرد) و چه در صحنه هاي نبرد نظامي ـ به كار گرفته مي شود، در كشور ما كمتر مورد بحث و بررسي قرار گرفته است؛ در حالي كه همه بر سر اين نكته كه «جنگ رواني، يك ابزار قدرت است»، توافق دارند. اما در مورد اين مساله كه اين ابزار قدرت، چگونه ابزاري است و چطور مي توان آن را به كار گرفت، ديدگاه هاي بسيار روشن و منظمي نيست. خوشبيانه ترين نظر، جنگ رواني را ابزاري جادويي مي داند كه مي تواند جاي جنگ فيزيكي را بگيرد و بدبينانه ترين نظر، آن را چيزي جز يك مشت حركات و رفتارهاي بي فايده اي كه مسؤولان و متخصصان تبليغات و جنگ رواني، براي سرگرمي خود آفريده اند، به حساب نمي آورد.
دير زماني است كه بشر با پديدة تاثيرگذاري رواني و كاربرد آن در صحنه هاي مختلف زندگي ـ بويژه جنگ و سياست ـ آشناست. استفاده از فنوني همچون رجز خواني و حيله هاي نظامي در جنگ يا فريب رقيبان در سياست، تقريباً در تمام متون تاريخي وسياسي وجود دارد. بنابراين، شايد قدمت استفاده از اين ابزار ، به قدمت پيدايش جنگ و سياست در زندگي اجتماعي آدمي برسد. بر سر نيزه قرار دادن قرآن توسط عمر و بن عاص، غافلگيري ارتش روسيه در عمليات بارباروسا و هزاران نمونه ديگر از اين دست، در تاريخ دشمنيها و كشمكشهاي قدرت را شاهد هستيم.
صاحبنظران معتقدند كه پديدة جنگ رواني، محصول جنگ جهاني دوم و دوران پس از آن است. جنگ جهاني دوم، اهميت يافتن ابزار تاثيرگذاري رواني و قرار گرفتن آن در كنار ساير ابزارهاي قدرت سياسي ، اقتصادي و نظامي را شاهد بود. تشكيل دستگاه عريض و طويل وزارت تبليغات در آلمان نازي، فعاليتهاي تبليغاتي و جنگ رواني در آمريكا و انگلستان، بارزترين نمونه هاي اين فرايند هستند. ورود وسايل ارتباط جمعي جديد به صحنه و امكان انتقال خبرهاي سياسي و نظامي از طريق راديويي و سپس تلويزيون و ماهواره، به مردم سراسر جهان و پيدايش دهكدة جهاني، همراه با اهميت يافتن مردم به عنوان عاملان سياسي در صحنة سياست و حكومت كشورهاي غربي، بيش از پيش بر نقش ابزار تاثيرگذاري رواني، به عنوان يكي از مهمترين اهرمهاي قدرت ملي و نظامي، افزود. در دنياي قرن بيست و يكم، شايد دست يافتني ترين و كم هزينه ترين ابزار اعمال قدرت در صحنة بين المللي، ابزار اطلاع رساني و تبليغات باشد. پيروزي يا شكست در جنگ، در نهايت، حامل باورها و انديشه هاست . تحميل مرگ و رنج بر دشمن و تخريب و انهدام تجهيزاتش، تنها يك هدف دارد كه عبارت از وارد كردن دشمن به تسليم است. تسليم نيز حالتي رواني است كه طرف مقابل را از خشونت باز مي دارد. بنابراين در يورش و دفاع، روحيه كه يك امر رواني است، به عنوان ابزار اساسي، به اندازة نيروي انساني و سلاح، اهميت يافته است. در سال 1943 روسها در استالينگراد، 75 روز زير فشار توپ و بمباران ايستادگي كردند و سرانجام پيروز شدند؛ در حالي كه ارتش آلمان، پيش از اين با تلاش كمتري توانسته بود شهرهايي را كه از نظر استحكامات دفاعي در وضعيت خوبي بودند، تسخير كند. با اين حال، آلمانيها در اين شهر، قدرت اراده ويژه اي را مشاهده كرده و سرانجام شكست خوردند.
بيشتر انسانها و ملتها، براي رسيدن به هدفهاي معيني مي جنگند و هنگامي كه در مي يابند هدف غيرقابل دسترسي است، به هدف كوچكتري نيز قانع مي شوند. گاهي هم با وجود اين كه پيروزي نامتحمل مي نمايد، ممكن است براي چيزي شرافتمندانه تر از تسليم، نبرد را ادامه دهند؛ ولي سرانجام از جنگ باز مي ايستند و تسليم مي شوند.
در جنگ جهاني دوم، تحولي در قاعده پيش آمد كه ناشي از تعصب سربازان آلماني و ژاپني بود. سربازان ژاپني كه براي امپراتور مي جنگيدند، تسليم را حقارت و پستي، و مرگ به خاطر امپراتور را افتخار و موجب سعادت پس از مرگ مي دانستند. تسليم شدن برايشان، موجب چنان شرمساري و حقارتي بود كه جز با خودكشي برطرف نمي شد و مرگ در جنگ، براي آنان نوعي پيروزي محسوب مي شد. نازيسم نيز همين ذهنيت را در طرفداران متعصب خود به وجود آورد و اين گونه تعليم داد كه: مرگ بهتر از تسليم شدن است! مرگ در راه دولت، افتخارآميز است و زنده ماندني كه برابر قرباني كردن مصالح و منافع دولت است، شرم آور است. به همين دليل، شماري از سربازان اس. اس ترجيح دادند كه تا دم مرگ بجنگند، ولي پستي تسليم را نپذيرند. با ذكر اين مقدمات، اكنون به مباحث اصلي مورد نظر مي پردازيم. از آن جايي كه تبليغات ابزاري است براي جنگ رواني، لذا مقاله در دو بخش، يكي تبليغات و موضوعات مربوط به آن و ديگري جنگ رواني ارائه مي شود:

 

تبليغات و روحيه:(1)


جنگ رواني به تلاشي گفته مي شود كه هدف مستقيم آن ، نفوذ و تاثير بر باورها باشد. اين تلاش، توسط واژه ها يا به عبارت ديگر، استدلال، القا، روشنگري، ايجاد ابهام و ديگر وسايل ارتباط مستقيم، انجام مي شود و ابزار اين فعاليت، تبليغات نام مي گيرد.
تبليغات:عبارت است از «انتخاب و انتشار حساب شدة علائم، اخبار و عقايد» براي رسيدن به هدفي خاص و متشكل از چند جزء است:

پيام دهنده (تبليغات)، پيامگير (مخاطب)، رسانه (وسيلة پيام رساني)، پيام و ماموريت.
توضيح آن كه اولاً بايد مرجعي وجود داشته باشد كه پيامي ارسال كند، ثانياً مخاطبي باشد كه پيام را كسب كند، ثالثاً وسيله اي براي پيام رساني مورد نياز است. رابعاً پيامي بايد باشد كه مبادله شود و در نهايت اين كه، ارسال كنندة پيام، از رهگذر پيامدهي، بايد هدفي را دنبال كند. اين چند عنصر در مجموع، فرايند تبليغ را شكل مي دهد و بدون هر يك از آنها اين فرايند كامل نيست و به عبارت ديگر، تبليغات به معناي واقعي وجود نخواهد داشت.
هدف اصلي از تبليغات، اضمحلال و به نابودي كشانيدن روحيه و خواست هاي جنگ طلبانة نيروهاي دشمن است؛ به گونه اي كه ادامة جنگ براي دشمن، به عنوان بلايي بزرگتر و عظيم تر از شكست تلقي شود.

هدفها و موارد قابل توجه تبليغات:

براي اين كه تبليغات تاثيرگذار باشد، تبليغاتچي(2) بايد هميشه به هدف خاصي توجه داشته باشد. مبلغ(3) بايد از نيازها و آرزوهاي شنوندگان خود در زمان حاضر اطلاع داشته باشد؛ در غير اين صورت ، تبليغات او موفق نخواهد بود. تبليغات در مورد يك كشور بيگانه، بندرت مي تواند مورد توجه تمام افراد آن كشور واقع شود. بنابراين ، تبليغات بايد به گروه هاي خاصي از افراد كشور بيگانه اختصاص يابد؛ «گروه هايي كه داراي علايق ، نگرشها، رسوم و طرز تفكر مشتركند»؛ زيرا گروه ها و طبقات مختلف و متنوع يك جامعه، داراي خواسته ها و ويژگيهاي خاص خود هستند. بايد توجه داشت كه سربازان يك كشور، از گروه ها و مناطق مختلف كشور، به هم پيوسته و متحد شده اند. سربازان علاوه بر ويژگيها و تمايلات متفاوت گروهي و فرهنگي، داراي تجربه ها و سازماندهي مشابه و متحدند و به دليل همين ويژگي است كه سربازان، يكي از هدفها و موارد قابل توجه در تبليغات محسوب مي شوند. براي مثال، سربازي كه در خط مقدم جبهه به سر مي برد، ممكن است با شنيدن اخباري دربارة خانه و كاشانة خود، براي سركشي به خانة خود تحريك شود. همچنين انتشار اخباري مثل قحطي، گرسنگي، بمباران، شيوع بيماريهاي واگيردار، حوادث و آشوبها، گرانفروشي و ناتواني دولت در اين امور، مي تواند به تحريك سربازان منجر شود. شاهد اين ادعا، در عمليات كربلاي چهار، در محور جزيرة مينو و سهيل ـ كه خود از شاهدان عيني آن بودم ـ به وقوع پيوست. نيروهاي دشمن با پخش اخبار آشوبها و درگيريهاي محلي (كذب) در استانهاي كهكيلويه و بويراحمد، فارس و چهارمحال، باعث تحريك نيروهاي خودي شدند و نتيجة آن، عدم موفقيت كامل در اجراي آن عمليات بود. در صورتي كه در عمليات كربلاي پنج ـ كه بلافاصله بعد از آن انجام شد ـ نيروهاي ايراني بسيار راحت مواضع و استحكامات دشمن را از بين بردند.
زنان كشور نيز يكي از هدفهاي خوب تبليغات دشمن به شمار مي روند. آنان همگي نسبت به همسران و فرزندان خود كه در خط مقدم جبهه به سر مي برند، هميشه نگرانند. بنابراين تبليغات در مورد تمام حوادث ناخوشايند و شرايط خط مقدم، مانند سرماي منطقه، كمبود مهمات، كمبود مراقبتهاي پزشكي ، كمبود غذا و گرسنگي و افزايش خطر مرگ براي زنان، اضطراب انگيز و دلهره زاست. به عنوان مثال، زماني كه رزمندگان ما در خط مقدم جنگ با عراق بودند، نيروهاي داخلي دشمن، با تبليغات موارد فوق، باعث مي شدند تا كسي كه سالم باز مي گردد، براي اعزام مجدد، با ممانعت شديد مادر يا همسر مواجه شود. از ديگر هدفهاي تبليغاقچي ها ، كارگران كشور دشمن هستند به دليل ويژگيها و سازماندهي خاص كارگران ، تبليغاتچي ها مي توانند شكايتهاي عادي و معمولي يك كارگر را برجسته كنند و دولت دشمن را به خاطر چيزهايي مانند طولاني بودن و ازدياد ساعتهاي كار، وجود كارگران كودك و خردسال، حقوق ناچيز، بالا بودن قيمتها و مورد ملامت و سرزنش قرار دهند.
تبليغاتچي ها وقتي دريافتند كه تبليغات آنها موجب نارضايتي شديد شد، به گونه اي كه كارگران تحميل و فشار موجود را ناشي از حاكميت شديد و ديكتاتوري نظام كشور به شمار آورند، در اين زمان، قادر خواهند بود كه افراد را براي خرابكاري تحريك كنند.

جاسوسي تبليغات:


كسي كه مسؤوليت تبليغات را به عهده دارد، بايد دقيقاً بداند كه در درون كشور دشمن چه مي گذرد. اگر تبليغات مؤثر واقع شد، چه تغيير و تحويل در افكار و دلهاي مردم به وجود خواهد آمد. براين اساس، تبليغاتچي، بايد وظيفه اش را با توجه به اطلاعات دقيق خود پياده كند.
به طور كلي، تبليغاتچي ها نيازمندند كه اطلاعات كافي و لازم را در مورد روحية دشمن و به طور كلي شرايطي كه در روحية آنها مؤثر است، داشته باشند. اما آنها چگونه و چطور بايد به اين اطلاعات برسند؟

اغلب اطلاعات مربوط به حوادث و مسائل برجسته و مهم جامعه، مي تواند از طريق «ستون پنجم»(4) كسب شود؛ به گونه اي كه اين اطلاعات در تغيير نتايج و حوادث جنگ، مؤثر و مهم باشد.
همچنين ارتباط دوستانه، به گونه اي كه مشكوك جلوه نكند، از شيوه هاي اساسي كسب اخبار است. براي مثال، جهانگردان(5) مي توانند براحتي به اطلاعات مهم و با ارزشي دست يابند. كشور آلمان شيوه مزبور را به طور خيلي محرمانه، پيش از حمله به كشور نروژ، در جنگ جهاني دوم به كار گرفت. اين شيوه ها جزو روشهاي مستقيم و اولية كسب اطلاعات و اخبار به شمار مي روند.
استراق سمع(6) راديوهاي دشمن، كه براي خنثي سازي تبليغات آن كشور و بالا بردن روحية مردم كشور خود مورد استفاده قرار مي گيرد، يكي ديگر از شيوه هاي دستيابي به اطلاعات دشمن محسوب مي شود. از آن جايي كه مشخص شده است، مردم به آنچه كه معتقدند، اهميت داده و سعي مي كنند آن را انجام دهند، لذا دولت سعي مي كند كه مسائل مهم را به مردم بگويد و آنها را متقاعد كند، براي مثال، چنانچه دشمن از طريق رسانه هاي جمعي و گروهي به اطلاع مردم برساند كه سوخت كافي براي آسايش و رفاه آنان موجود است، اين خبر ، خود حاكي از آن است كه مردم آن كشور، از وضعيت سوخت، از دولت خود گله مندند. مقايسة بين راديوهاي موج كوتاه دشمن ـ كه براي مردم خارج از كشور پخش مي شود ـ با راديوهاي موج بلند ـ كه براي مردم داخل كشور پخش مي گردد ـ در يك مرحله و زمان خاص، مي تواند با ارزش قلمداد شود و نشان دهندة مواردي باشد كه دشمن مايل نيست مردم خود را از اطلاعات و اخبار آگاه كند.
كشورهاي همسايه در زمان جنگ، از اهميت ويژه اي برخوردارند؛ زيرا در مبادلة اطلاعات، نقش اساسي را به عهده دارند. ارتباط مردم كشور در حال جنگ با مردم كشورهاي همسايه از طريق ارسال نامه ها، مجله ها و روزنامه ها، در حد بالايي صورت مي گيرد؛ حتي در زماني كه روزنامه ها و مجله هاي كشور دشمن، بشدت سانسور مي شوند، مي توانند آنچه را كه مردم به آن تمايل دارند و در مورد آن فكر مي كنند، به طور غيرمستقيم و ناخود آگاه افشا كنند. براي مثال، عبارتهايي كه در مورد «مرگ» در روزنامه هاي آلمان زمان جنگ جهاني دوم به چاپ مي رسيد، حاوي مطالب و اطلاعات تازه اي بود؛ در روزنامه هاي آلمان، عبارت «مرگ در راه پيشوا» به «مرگ در راه سرزمين» تغيير داده شده بود. اين تغيير شكل و جهت، نشاندهندة تغيير احساسات(7) و نيتها بود؛ بدين معنا كه ديگر مردم آلمان، تمايلي به كشته شدن و مرگ در راه پيشوا را نداشتند. يك تبليغاتچي بايد به دستور زبان كشور دشمن و بويژه جمله هاي امري، آشنايي كامل داشته باشد؛ به گونه اي كه بتواند به زبان دشمن، دستور و فرمان دهد. علاوه بر اين، اطلاعات كافي از سلسله مراتب، سازماندهي و پيوستگي گروه داشته باشد. او بايد اطلاعات كافي در زمينه شخصيت رهبران، ارتباطات اقتصادي، اصطكاكها و برخوردهاي طبقاتي، ايدئولوژي ، عقايد و اختلافات مذاهب داشته باشد.

تبليغات و رويدادها:


بهترين و جذابترين تبليغات، مربوط به حوادثي است كه بتازگي اتفاق افتاده باشد. در اين صورت، تبليغات قادر خواهد بود بيشترين شنونده را داشته باشد. دو دليل عمده براي كارايي اين گونه حوادث وجود دارد:

دليل اول: با تبليغات، اهميت حادثه براي مردم و شنوندگان مورد تاكيد قرار مي گيرد و اشتياق آنان را براي شنيدن تفاسير و تحليل حادثه، در حد زيادي افزايش مي دهد؛ به گونه اي كه همگي آمادة شنيدن جزئيات حادثه و نتايج آن شوند.

دوم، هنگامي كه مردم و شنوندگان، حادثة رخ داده را با حادثه اي واقعي كه در گذشته اتفاق افتاده و براي همگان شناخته شده است، تطبيق مي دهند، موجب مي شود كه تبليغات تقريباً به طور كامل مورد پذيرش قرار گيرد. يكي از اصول اساسي تبليغات ، اين است كه چنانچه تبليغاتچي در گزارش خود، تقاضا و سؤالهاي كمتري از شنوندگان داشته باشد و بيشتر به تجزيه و تحليل حوادث اكتفا كند، بهتر مي تواند به هدفها و مقاصد خود دست يابد. آنچه كه حقيقت تلقي شود يا اين كه حداقل به عنوان مطلبي باور كردني تلقي شود، بسرعت به ديگران انتقال يافته و سرايت مي كند.
با توجه به موارد فوق، مي توان گفت كه بهترين شيوة تاثير تبليغات، ارائه «حقايق»(8) است. حقايقي كه افشاكنندة اخبار دروغ باشند. بزودي آشكار خواهند شد، لذا اين امر موجب مي شود كه اعتماد شنوندگان به منبع تبليغات كاهش يابد.
به طور كلي، بهترين شيوه تبليغات، تبليغ حوادث اتفاق افتاده است. در جنگ جهاني دوم، امريكا و انگليس كه در منطقة شمال افريقا با موفقيت رو به رو بودند، باعث تضعيف روحية ايتالياييها و آلمانيها شدند. متفقين تنها حوادثي را تبليغ و منتشر مي كردند كه واقعاً اتفاق افتاده بود و تفسير آنها فقط در مورد معنا و مفهوم پيروزي متفقين بر متحدين انجام مي گرفت. در اين هنگام، ادارة ضد تبليغات آلمان به طور مستمر و مؤكد، سعي در تثبيت اين نظر داشت كه شمال افريقا فاقد اهميت است و در عوض، آنچه اهميت فراوان و غيرقابل تسخير دارد، دژ اروپاست؛ به حدي كه سربازان بي تجربة امريكا، جرات حمله به اين قاره را ندارند؛ ولي اين تبليغات به طور كامل مؤثر واقع نشد.

زمان تبليغات:

تبليغات قادر نيست موقعيت يا حادثه اي را خلق كند. تبليغات تنها قادر است بر موقعيتها و حوادث تسلط يابد و آنها را مورد استفاده قرار دهد. براين اساس، هنگامي كه دشمن از نظر مواد غذايي با كمبود رو به رو نيست، تبليغات در مورد كمبودهاي غذايي دشمن، بي فايده خواهد بود؛ بلكه به محض شنيدن نيش و كنايه ها و غر غر كردن افراد دشمن در موارد مواد غذايي، تبليغاتچي ها مي توانند وارد عمل شوند. با توجه به همين اصل است كه بايد براي زمان شروع تبليغات و تاثيرگذاري مؤثر آن، اهميت خاصي قائل شد. هنگامي كه حادثه و وضعيت در بالاترين نقطة اوج خود قرار دارد، به گونه اي كه تمام حوادث ديگر را تحت الشعاع قرار داده است، در اين هنگام بايد تبليغاتچي ها بسيار سريع وارد عمل شوند و از بخشهاي مورد نظرشان در حادثه، به طور كامل بهره برداري كنند.
با توجه به موارد فوق، مي توان نتيجه گرفت كه يكي از اصول اساسي در تبليغات «سرعت عمل»(9) است. در غير اين صورت ، تبليغات به قدري با تاثير همراه مي شود كه تنها به عنوان ضدتبليغات مطرح است و اين امر، فاقد مزيتهاي لازم است؛ زيرا زمينة لازم و روشني را براي تبليغ از دست داده است. بايد توجه داشت كه حوادث جنگ، با سرعت اتفاق مي افتند، لذا بايد تبليغات به موازات حوادث، پيشرفت كند.

تفسير:(10)

هرچند كه تفسير مفيد و مؤثر، از حقايق واقعي نشات مي گيرد؛ اما بايد توجه داشت كه تفسير، خود نوعي دفاع ويژه است كه سعي در ساختن و بنا نمودن حالت خاصي از حادثه دارد.
با توجه به زمينه اعتقادات و باورهاي مورد علاقة شخص، بسادگي مي توان مساله را به گونه اي براي او تبليغ يا القا كرد كه به طور مثال، او حادثه را با عينكهاي خاكستري، روشن يا ساده، مورد بررسي و نظاره قرار دهد. در اولين سالهاي جنگ جهاني دوم، وزير تبليغات آلمان، هرگز مدعي نبود كه از طرف آلمان، احتمال عمليات نظامي در حد يك جنگ وجود دارد؛ مگر اين كه به پيروزي آلمان در جنگ اعتقاد كامل داشته باشد. چنانكه نسبت به پيروزي خود در جنگ اعتقاد نداشته باشد، تبليغات او در محدودة «پيشرفت»،(11) فعاليت محدود،(12) حملات متفرق(13) و يا در نهايت ، يك عقب نشيني استراتژيك،(14) دفاع ارتجالي(15)، يا عمليات بي هدف و ايذايي(16) خواهد بود تا ثابت كند كه هرگز در جنگ شكست نخواهد خورد. اگر محتواي تبليغات، جزئيات مسائل و اخبار باشد و به بررسي جزء جزء آنها بپردازد، به طور قطع، ديگران در مورد هيچ يك از جزئيات خبر، شك و ترديد نخواهند داشت؛ زيرا اگر شخصي نتواند به جزئيات خبر شك كند، به كل آن نيز شك نخواهد كرد.

نشر تبليغات:(17)

يكي از شيوه هاي نشر تبليغات، استفاده از فرستنده هاي راديويي با موج كوتاه است كه براي افراد ساكن كشور دشمن ، قابل دسترسي و استفاده باشد. اين شيوه در تمام جنگها، در هر زمان و مكاني و يا هر نوع حكومتي ـ حتي حكومت ديكتاتوري ـ به كار گرفته مي شود. پخش اعلاميه(18) و روزنامه به وسيلة هواپيما، از شيوه هاي معمول نشر تبليغات به شمار مي آيد. اين شيوه، به همان راحتي و خوبي كه براي شهروندان انجام پذير است، براي سربازان خط مقدم نيز موثر است. دشمن براي مقابله با چنين شيوه تبليغاتي، تنبيه و كيفر شديدي را براي يافتن و خواندن اعلاميه ها توسط سربازان و پرسنل نيروي نظامي مقرر مي دارد. با وجود اين، اعلاميه يافته و خوانده مي شوند. به عنوان مثال، در مدت سي ماه جنگ جهاني دوم، تنها حدود 250 ميليون اعلاميه به وسيله هواپيما براي سربازان آلماني و كشورهاي تحت اشغال آلمان ريخته شد.

 

تبليغات سياه:(19)

تبليغات سياه، به نوعي از تبليغات مي گويند كه در آن كوشش مي شود در حد بالايي، از تلقين(20) استفاده شود. اين شيوة جديد، ابتدا در جنگ جهاني دوم با استفاده از فرستنده هاي راديويي به كار گرفته شد. تبليغات سياه ادعا مي كند آنچه منتشر مي شود، به وسيلة فرستندة راديويي مخفي است كه در داخل كشور دشمن قرار دارد؛ در حالي كه تبليغات توسط فرستندة راديويي، در خارج از كشور دشمن صورت مي گيرد. تبليغات سياه اين مزيت را دارد كه احتمالاً مسؤوليتي براي كشور اداره كنندة آن ندارد و قادر است هرگونه شايعه يا رسوايي را در داخل كشور دشمن منتشر كند؛ بدون آن كه به اعتبار كشور مورد نظر خدشه اي وارد شود.

موثرترين تكنيك در گسترش شايعه توسط تبليغات سياه، بدين طريق صورت مي گيرد كه شايعة خاصي را تكذيب مي كنند يا با ارائه بحثهايي براي مقابله با شايعه به وجود آمده، افكار جديدي را به شنوندگان خود تلقين مي كنند.

در سال 1940 تبليغات سياه عليه سربازان آلماني در نروژ به كار گرفته شد. در اين تبليغات، برنامه هاي بهداشتي براي سربازان ارائه شد. در يكي از اين برنامه ها، در مورد خوردن سيب زمينيهاي يخ زده به سربازان هشدار داده شد؛ مبني بر اين كه تعداد زيادي از سربازان و مردم كه از نوع خاصي از سيب زمينيها استفاده كرده اند، به گريپ سيب زميني(21) مبتلا شده اند. در اين برنامه، اين بيماري و علائم آن به طور مفصل تشريح شد و هر شخص، اين احتمال را در خود مي داد كه به اين بيماري مبتلاست. در نتيجه، سربازان بشدت نگران سلامت خود شدند. هدف از انتشار اين برنامه، صرفاً اجتناب سربازان از خوردن يك غذاي مفيد نبود؛ بلكه هدف اصلي اين بود كه اين برنامه ها بتواند در به وجود آوردن «اضطراب هيپوكندريكال»(22) در سربازان، مؤثر واقع شود.
مثال ديگري از جنگ ايران و عراق، مساله را روشنتر مي كند. پيش از عمليات كربلاي يك كه صف شكنان كهكيلويه و بوير احمد به عنوان خط شكن آن عمل مي كردند، نيروهاي خرابكار، در غذاي اين عزيزان، مايع ظرفشويي ريختند؛ به طوري كه تمام اين نيروها به اسهال شديد دچار شدند. عراق با تبليغ اين موضوع كه خوردن مرغ يخ زده باعث اسهال خوني شديد مي شود، سعي داشت كه عدم اعتماد به مسؤولان غذايي را در رزمندگان ايجاد كند.

 

 

 

 

تبلیغات جنگ


نيرنگهاي تبليغاتي ويژة جنگ، به منظور نابود سازي و تضعيف روحية جنگجويانة سربازان دشمن، به

كار گرفته مي شود. در هر دو جنگ جهاني اول و دوم، امريكاييها از حيله هاي ذكر شده عليه سربازان دشمن سود بردند. اعلاميه هاي متعددي توسط هواپيما، براي سربازان ريخته شد. هر اعلاميه داراي يك كوپن و كارت ويژه بود كه در آن دستورالعملهاي رفتاري لازم براي سربازان، در زماني كه در محاصره قرار مي گيرند، درج شده بود. سربازان با رعايت دستورالعملهاي ارائه شده، مي توانستند از خطرهاي احتمالي مصون مانده و خود را تسليم سربازان امريكايي كنند. در اين اعلاميه ها، همچنين با مقايسه اي بين ارتش امريكا و دشمن، به سربازان دشمن قول داده شده بود كه در صورت تسليم شدن، از نظر تغذيه با آنان، مانند سربازان خودي رفتار خواهد شد. اين قول به اين دليل در اطلاعيه درج شده بود كه در روزهاي آخر جنگ، براي تعداد زيادي از سربازان، گرسنگي بر وطن پرستي غلبه كرده بود. سربازان از اين كوپنها به عنوان «ژتون غذا» استفاده مي كردند.

نمونة چنين ترفندهاي تبليغاتي، توسط نيروهاي ايراني در جنگ تحميلي عراق عليه ايران اعمال شد. در عمليات كربلاي ده، ايران با ارسال اطلاعيه هايي توسط نيروهاي «قرارگاه رمضان» براي نيروها خط مقدم عراق، به اين هدف نايل شد و هنگام شروع عمليات، تعداد زيادي از نيروهاي دشمن را به اسارت خويش در آوردند؛ اما مطابق آنچه كه در اطلاعيه ها نوشته شده بود، با آنها برخورد نشد.

يكي ديگر از شيوه هاي مورد استفاده در تبليغات جنگ، اين است كه از طريق راديو، نشر و بلندگو با سربازان دشمن صحبت كنند و در نهايت، موجب تضعيف روحية آنان شوند. نيروهاي ايراني در عمليات كربلاي پنج، با استفاده از بلندگوهاي بزرگ، با نيروهاي دشمن صحبت مي كردند و آنان را از ادامة جنگ در برابر سربازان ايراني، دلسرد مي كردند.

سازماندهي تبليغات:

براي مؤثر واقع شدن تبليغات، رعايت مراحل مقدماتي معيني، ضروري به نظر مي رسد. اين مراحل به قرار زير است:

1-پايه گذاري سياست(23) يا مشخص بودن خط مشي:

شما با تبليغات ، به چه چيزي مي خواهيد دست يابيد؟ آيا هدف شما از تبليغات، محاصره كردن دشمن است يا مي خواهيد امكانات صنايع دشمن را متوقف كنيد؟

2-استراتژي:(24)

چه شيوه اي را براي برخورد با افراد در نظر داريد؟ آيا مي خواهيد با اين عده، دوستانه برخورد كنيد؟ آيا مي خواهيد به پيروزي برسيد؟ آيا مي خواهيد سربازان دشمن را دلسرد كنيد تا پيروز شويد و سؤالهايي از اين قبيل

3-سازماندهي:

براي انجام تبليغات، بايد افرادي را در نظر گرفت كه قدرت سانسور را داشته باشند، حدود و مرزهاي سخنراني آزاد، مشخص شود و براي تبليغات، دفتر يا واحد خاصي در نظر گرفته شود.

4-شرايط دريافت تبليغات:

تبليغات كجا و براي چه كساني انجام مي گيرد؟ در صورت استفاده از راديو، مشخصات و محل موج كوتاه آن چيست؟ آيا افراد به راديو دسترسي دارند يا باتري براي استفاده راديو وجود دارد؟ آيا افراد اجازة گوش دادن به راديو را دارند؟ افراد، طالب چه چيزي هستند؟

5-موضوع:

دربارة چه چيزي مي خواهيد صحبت كنيد؟

6-تاكتيكها:(25)

چگونه مي توان مطمئن بود كه تبليغات عمليات جنگي، مؤثر و مفيد خواهد بود؟ در اين مورد، قوانيني وجود دارد كه براساس اصول روانشناختي مشخص شده است. اين قوانين در زير آمده است.

تاكتيكهاي تبليغات:

 

 

آسانترين و مؤثرترين شيوه تبليغات را مي توان به صورت زير ارائه كرد:

1-در نظر گرفتن ذهنيت شنودگان:

يعني چهارچوب و ذهنيت گروه مورد مخاطب خود را بدقت در نظر بگيريد و سخنان خود را براساس اطلاعات جديد و لحظه به لحظه پايه ريزي كنيد. نامها و حوادثي را ذكر كنيد كه براي گروه آشناست و همچنين اين كه نامها و حوادث مزبور براي آنها، در برگيرندة پرستيژ(26) لازم و تاثير كافي باشد.

2-ظاهرسازي:

از دشمني بپرهيزيد. براي لحظه اي هم كه شده، با دشمن، مانند يك دوست برخورد كنيد. از لجبازي، توهين و عيبجويي اجتناب كنيد. براي اشخاص مورد احترام دشمن، احترام قائل شويد. در مورد شكستهاي دشمن، واقعگرا باشيد و آنان را بدون عناد ورزيدن شرح دهيد.

3-پخش شايعات:

براي انتشار شايعات، واژه هايي را به كار گيرد كه به تنهايي و به سهولت براي ديگران قابل تكرار باشند. حكايتهايي را بيان كنيد كه مردم آن را تكرار كنند. حقايق و موضوعات برجسته را ارائه كنيد.

4-انطباق گفته ها و اعمال:

دشمن را علاوه بر سخنهاي ضد و نقيض، بايد ترساند؛ مانند متمركز كردن نيروها در مرزها، در حالي كه قصد حمله وجود ندارد.

5-حمله به نقاط ضعف دشمن:

اشتباه هاي دشمن را به طور كامل و بخوبي مرود نقد و بررسي قرار دهيد و حس گناه را در افراد دشمن برانگيزانيد.

6-زيركي:

هميشه از تلقين استفاده كنيد. از عبارتهاي گيرا و كوتاه استفاده كنيد: مانند «ايران تا آخرين قطرة خون، به جنگ ادامه خواهد داد.» هميشه عبارتهاي مثبت به كار بريد و خود را بيش از حد منطقي نشان دهيد. اضطراب را بزرگ و مهم جلوه دهيد. بحثها و موضوعاتي را مطرح كنيد كه به عنوان ضدتبليغات نتوانند به آساني از آنها عليه شما استفاده كند.

 

فرمولي براي پيروزي تبليغات:

مرحلة اول: پيش از هر چيز، بايد افراد دشمن نسبت به جنگ، خسته و بيزار شده باشند. افراد دشمن بايد از محروميتها،(27) خرابي و ويرانيها،(28) خونريزي(29) و غارتگري(30) خسته و بيزار شده باشند.

مرحلة دوم: سرخوردگي ايجاد شده در افراد دشمن، به نااميدي تبديل شود. نااميدي باعث مي شود كه پيروزي براي افراد دشمن غيرممكن تلقي شود. از طرف ديگر، مي تواند اين اعتقاد را در رهبران دشمن ايجاد كند كه ادامة جنگ، كار احمقانه اي است ، لذا باعث مي شود كه آنان با همفكران خود مشورت كنند يا اين كه موجب اختلاف و تفرقه در ميان رهبران شود؛ به گونه اي كه ممكن است رهبران به طور انفرادي و خودمختارانه به جنگ ادامه دهند.
مرحلة سوم: به گونه اي راه چاره و رهايي از نااميدي را براي مردم و سربازان در نظر بگيريم . براي مثال: صلح شرافتمندانه و قابل احترام، و اطمينان دادن به عدم تلافي و تبعيض به افراد دشمن در صورت تسليم شدن، مي تواند راه حلي براي رهايي از بن بست نااميدي ايجاد شده در سربازان تلقي شود؛ به گونه اي كه سربازان تسليم شدن را بهتر از ادامة جنگ بدانند.
مرحلة چهارم: بايد توجه داشت كه هنگام ارائه پيشنهاد صلح شرافتمندانه به عنوان جايگزيني براي نااميدي سربازان، اين مساله تذكر داده شود كه در غير اين صورت «عواقب و مسؤوليت ادامة جنگ به عهدة دولت دشمن است». در اين هنگام، رهبران دشمن ، خود را به طور غيرمنتظرانه، در برابر تسليم شدن و دست كشيدن از جنگ مي بينند؛ بدون اين كه مزيتي براي آنان داشته باشد. از طرف ديگر، مردم نيز براي تسليم شدن آنان را تحت فشار قرار مي دهند؛ هرچند در اين قانون، مي تواند استثنائاتي وجود داشته باشد.

جنگ رواني در تئوري:

تعريف، مفاهيم و تقسيم بنديها:اصطلاح جنگ رواني كه معادلي براي Psychological Warfare است، اغلب مترادف واژه هايي نظير جنگ اعصاب، تبليغات سياسي، ارتباطات بين المللي و نظاير اينها به كار مي رود. كاملترين و پسنديده ترين تعريف، تعريفي است كه توسط جزوة آموزشي ارتش امريكا ارائه شده است. «استفادة دقيق و طراحي شده از تبليغات و ساير امكانات، به منظور تاثيرگذاري بر افكار، احساسات و تمايلات گروه هاي دوست، دشمن و بي طرف، براي دستيابي به هدفها و مقاصد اصلي اجزاي اين تعريف را از پديده هاي مشابه متمايز مي كند.»
جوهرة فرايند جنگ رواني، مسالة تاثيرگذاري رواني است . اين تاثير، بسته به نوع رفتار سوء و منافع عامل جنگ رواني، متغير است . اگر رفتار، مخالف منافع او است، تضعيف، اگر خنثي است، در جهت منافع و هدايت، و اگر همسو است، بايد تقويت شود. براي تغيير رفتار، دو روش كلي وجود دارد؛ يكي برخورد مستقيم و فيزيكي است و ديگري برخورد غيرمستقيم ، كه در اين جنگ رواني، كاربردي فراوان دارد. جنگ رواني، يكي از ابزارهاي قدرت ملي است كه در دنياي امروز ، در كنار ديگر ابزارهاي قدرت، نظير اقتصاد و سياست مي نشيند. در يك جمع بندي مختصر، مي توان گفت كه: ماهيت جنگ رواني، عبارت است از تاثيرگذاري بر رفتار، از طريق نفوذ در افكار، احساسات و تمايلات. آنچه كه اين نوع تاثيرگذاري را از ساير اقدامات مشابه متمايز مي كند، شكل برنامه ريزي شده و سيستماتيك آن، و كاركرد آن است كه در آن به عنوان يكي از اهرمهاي قدرت ملي انتظار دارند.

تقسيم بندي جنگ رواني با توجه به معيارهاي مختلف، به شرح زير است:

1-تقسيم بندي جنگ رواني از لحاظ فني:

2-تقسيم بندي جنگ رواني از نظر روشهاي اجرايي:

تاريخچة جنگ رواني:

«پل لاين برگ» سابقة تاريخي جنگ رواني را به 1245 پيش از ميلاد مي رساند. زماني كه سرداري به نام «گيدتون» در نبرد عليه «مديانها» با استفاده از شگردهاي جنگ رواني، سپاه سه هزار نفره را در ذهن دشمن، سپاه سي هزار نفره وانمود كرد؛ بدين صورت كه به دست هر نفر سرباز، يك مشعل مي دادند. از ديگر موارد معروف، جنگ «تروا» است كه «اگاممنون»(31) سردار يوناني، براي تسخير شهر «تروا» به كار برد و از يك اسب چوبي استفاده كرد و موفق شد.
از جمله جالبترين نمونه هاي تاريخي جنگ رواني را مي توان در جنگهاي صدر اسلام يافت. پيامبر اكرم (ص) ، همواره مبتكر بهترين شيوه هاي جنگ رواني در دو بعد تقويت روحية رزمندگان اسلام و تضعيف روحية دشمنان بوده اند؛ مانند شب فتح مكه با روشن كردن آتش در نقاط مختلف، كه توهم رو به رو شدن با سپاه عظيم را در ذهن مكيان ايجاد كرد يا فرستادن دسته هايي از رزمندگان مسلمان براي انجام عمليات پراكنده و ايذايي به سرحدات روم و رژه بردن سپاهيان مسلمان از جلو ديدگان ابوسفيان، كه هر يك به عنوان يكي از بهترين تاكتيكهاي جنگ رواني است.
در جنگ صفين، شاهد كاربرد يكي از مكارانه ترين ترفندهاي جنگ رواني هستيم. مغز متفكر سپاه شام، عمروبن عاص، توانست در دو مقطع اساسي از جنگ صفين، كه لشكر معاويه دچار بحران روحي و آشفتگي شده بود، با به كارگيري حيله هاي رواني، نيروهاي خود را از مهلكه نجات دهد. مقطع اول، شهادت «عمار ياسر» بود. نيروهاي يمني كه در خدمت سپاه معاويه بودند، ضمن آگاهي از سخن پيامبر (ص) درباره عمار ياسر، برآشفته شدند و شروع به تمرد كردند.
در اين حال، عمروعاص با مطرح كردن اين شعار انحرافي كه عمار ياسر را كسي كشته كه او را به ميدان جنگ آورده است، توانست آرامش روحي را به لشكريان بازگرداند. مقطع دوم، زماني بود كه سپاه شام در آستانة شكست قرار گرفت و هر آن، امكان تسخير چادر فرماندهي شاميان توسط سپاه حضرت علي(ع) مي رفت. عمروعاص پيشنهاد كرد كه قرآنها را بر سر نيزه كنيد و فرياد بزنيد كه ما هم مثل شما مسلمانيم و داور بين ما و شما، قرآن است. اين حيله مؤثر افتاد و تعداد زيادي از افراد خام انديش سپاه حضرت علي(ع) را فريفت، و كار تا بدان جا بالا گرفت كه خطر فروپاشيدن سپاه اسلام مي رفت. عاقبت كار همان شد كه شرحش در متون تاريخي رفته است.

دكترين و كاربردهاي معاصر جنگ رواني:

كشورهاي درگير در جنگ جهاني اول، با واژه اي به نام جنگ رواني آشنا نبوده اند. رواج اصطلاح جنگ رواني، معلول عوامل مختلفي است . بخشي از آن را مي توان نتيجة توسعة سريع فعاليت روانشناسان و ديگر علماي علوم انساني در آلمان، امريكا و ديگر كشورهاي غربي و تلاش آنها در جهت نشان دادن مهارتشان در دفاع ملي دانست.



 

نويسنده : نسیماه احمدی

این کاربر 2 مطلب منتشر شده دارد.

نظرات  

 
#1 آقاملا 1392-03-05 17:19
مطالب ارایه شده دسته بندی خوبی دارد اما دانشجوی عزیز این یک تعریف کلی است شما بر روی یک سازمان مشخص و نحوه تبلیغ آن و روش های آن کار خود را ارایه فرمایید
با سپاس
مدیر گروه
 

به منظور درج نظر برای این مطلب، با نام کاربری و رمز عبور خود، وارد سایت شوید.