سه شنبه, 25 ارديبهشت 1403

 



موضوع: دل

دل 9 سال 8 ماه ago #97545

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه

امشب دگر ، ز، هر که و هر کار خسته ام

دل خسته سوی خانه ، تن خسته می کشم

دیگر از این حصار دل آزار خسته ام

از او که گفت یار تو هستم ولی نبود

از خود که بی شکیبم و بی یار خسته ام

از زندگی از این همه تکرار خسته ام

از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

**********************************

این روزها که بهار آمده

من انگار در تابستانم و تب دارم

هم برای اینکه سرما خورده ام

و هم از رفتار آدم ها تب کرده ام

خدایا تو بگو

چه باید بکنم

تا بر سرم داد نزنند

تا من وقتی دست کسی را می گیرم

بجای اینکه مرا دست بفشارند

دستم را قطع می کنند

و بجای گل

خاری در دستم می نهند

تا تمام وجودم را زخمی کنند

خسته ام و دلگیر

اینهایی که در روی زمین گذاشتی

کینه و نفرت و بغض و غیبت و تهمت و دروغ را یاد گرفته و



آموزش دیده اند



انگار قصد ندارند تغییر کنند حتی در فصل بهار
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.