جمعه, 21 ارديبهشت 1403

 



موضوع: وعده ی تو .......

وعده ی تو ....... 10 سال 11 ماه ago #13000

پادشاهى در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد

هنگام بازگشت سرباز پیرى را دید که با لباسى اندک در سرما نگهبانى مى‌داد.

از او پرسید: آیا سردت نیست؟

نگهبان پیر گفت: چرا اى پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.

پادشاه گفت:من الان داخل قصر مى‌روم و مى‌گویم

یکى از لباس‌هاى گرم مرا برایت بیاورند.

نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.

اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده‌اش را فراموش کرد.

صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالى قصر پیدا کردند

در حالى که در کنارش با خطى ناخوانا نوشته بود:

اى پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل مى‌کردم

اما وعده لباس گرم تو مرا از پاى درآورد . . .
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نسرین آزاد*

وعده ی تو ....... 10 سال 11 ماه ago #13016

قابل توجه کاندیداهای محترم ریاست جمهوری که این ملت قهرمان و شهید پرور را که عاشقانه اسلام و ولایت را میپرستند و تا آخرین قطره خون خویش از آرمانهای امام راحل و ولی امر معظمشان دفاع می کنند با وعده هایی که نتوانند جامه عمل بپوشانند مانند آن پیرمرد نگون بخت سرکار نگذارند.
آخرين ويرايش: 10 سال 11 ماه ago توسط سیاوش دانیالی.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نسرین آزاد*