خوش آمديد,
مهمان
|
|
رشته تحصیلی: مدیریت کسب و کار
پودمان 6 مقطع کاردانی ناپیوسته پودمانی تحت عنوان: اهمیت و نقش صنوف کوچک و متوسط در ایران استاد ارجمند:جناب آقای بیاتانی ارائهکنندگان گروه 2 سودابه علیزاده 893804952204 اعظم حسینیان زرنگار 893804952104 مریم عیسیزاده نقدیعلیا 893804952250 چکیده در این نوشتار ضمن بررسی موارد فوق، وضعیت صنوف کوچک و متوسط در ایران تشریح شده و در نهایت راهبردهایی برای توسعه نقش آنها در جهت دستیابی به اهداف چشمانداز بیستساله، بیان شده است. توسعه صنوف کوچک و متوسط، رمز توسعه اقتصادی دهه آینده است. پنروز در نظریه اقتصادهای حاشیهای خود، نظریه اکس و آدرش در تحول ساختار تقاضا و همچنین نظریه الگوی توسعه خوشهای، همه به نوعی برتری صنوف کوچک را در راه توسعه اقتصادی کشورها بیان نمودهاند. بررسیها نشان داده است که صنوف کوچک و متوسط از طریق چهار کانالِ کارآفرینی، نوآوری و تغییر فناوری، پویایی صنعت و در نهایت ایجاد فرصتهای شغلی و افزایش درآمد بر اقتصاد جهانی تاثیرگذارند. به علاوه شدت یافتن رقابت جهانی، افزایش بی اطمینانی و تقاضای فزاینده برای محصولات متنوع باعث شده است که اقبال به این صنوف بیشتر شود. هر چند صنوف بزرگ به جهت داشتن مزیتهای ناشی از اثر مقیاس انبوه، اثر دامنه تولید، اثر تجربه و اثر سازماندهی، هنوز هم مورد توجه سیاستگذاران اقتصادی هستند؛ اما مزیتهای صنوف کوچک و متوسط به علت وجود اثر حمل ونقل، اثر اندازه بازار، اثر تنظیم، مؤثر بودن انتخاب و اثر کنترل، این صنوف را در تولید اغلب کالاها به انتخاب اول مبدل ساخته است. در این نوشتار ضمن بررسی موارد فوق، وضعیت صنوف کوچک و متوسط در ایران تشریح شده و در نهایت راهبردهایی برای توسعه نقش آنها در جهت دستیابی به اهداف چشمانداز بیستساله، بیان شده است. مقدمه در دو دهه اخیر تغییرات محتوایی و کیفی بسیار زیادی در بازارهای جهانی رخ داده است؛ حرکت به سوی منطقهایشدن و جهانیشدن بازارها سرعت گرفته است؛ به موازات آن، دوره تولید محوری به انتهای حیات خود رسیده و دوره مشتری محوری در حال شکلگیری است. تولیدکنندگان صنعتی، با هدف استفاده بهینه از امکانات و جلوگیری از هدر رفتن منابعِ با ارزش، تمهیداتی اندیشیدهاند که نتیجه آن تغییر در ساختار صنعتی خواهد بود. یکی از مشخصات بارز و اصلی این تغییر ساختار، رشد و ترویج بیش از پیش صنوف کوچک و متوسط است. ما در این نوشتار کوشیدهایم عوامل ایجاد چنین تغییراتی را شناسایی و در مورد تاثیر این صنوف بر توسعه کشورهای مختلف بحث نماییم. در ابتدا، تعاریف موجود درباره صنوف کوچک و متوسط بیان شده است؛ سپس در بخش اول، روند شکلگیری صنوف کوچک و متوسط را بررسی نمودهایم؛ در بخش دوم پیامدها و منافعی که صنوف کوچک و متوسط برای اقتصاد جهانی داشتهاند مطرح شده است؛ در بخش سوم از ضرورت و لزوم حرکت از صنوف بزرگ به صنوف کوچک و متوسط بحث نموده و در بخش چهارمِ مطالعه، مزیت و منافع صنوف کوچک و متوسط را ارائه نمودهایم؛ در بخش پنجم، بررسی تبیین جایگاه صنوف کوچک و متوسط در کشور ایران پرداختهایم. تعریف بنگاههای کوچک و متوسط در ایران ادبیات مربوط به اشتغال واحدهای کوچک بسیار گسترده است و این گستردگی نیز باعث شده است که در کشورهای مختلف تعاریف گوناگونی برای این واحد ارائه شود؛ این تعاریف با توجه به ساختار سنی، جمعیتی، فرهنگی و درجه توسعه یافتگی متفاوت هستند (مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، 1384) بنگاههای کوچک و متوسط در کشورهای مختلف جهان دارای شباهتهای بسیاری هستند، اما با وجود این، نمیتوان تعریف واحد و یکسانی از آنها بدست آورد؛ هر کشور با توجه به شرایط خاص خود تعریفی از این کسب و کارها ارائه کرده است. بیشتر این تعریفها بر اساس معیارهای کمی مانند تعداد کارکنان و میزان گردش مالی مطرح شدهاند. برای روشنتر شدن موضوع تعاریف متفاوت چند کشور را بررسی نمودهایم: تعریف صنوف کوچک و متوسط در ایران بر اساس تعریف وزارت صنوف و معادن و وزارت جهاد کشاورزی، بنگاههای کوچک و متوسط، واحدهای صنعتی و خدماتی (شهری و روستایی) هستند که کمتر از 50 نفر کارگر دارند (یونیدو، 1383،121). وزارت تعاون نیز بر حسب مورد، تعاریف وزارت صنوف و معادن و مرکز آمار ایران را در مورد این صنوف بکار میبرد. مرکز آمار ایران کسب و کارها را به چهار گروه طبقهبندی کرده است؛ کسب و کارهای دارای 9-1 کارگر، 49-10 کارگر، 99-50 کارگر و بیش از 100 کارگر (آمار سال 1378). هر چند این طبقهبندی ظاهرا شباهتی با تعاریف اتحادیه اروپا دارد ولی مرکز آمار ایران فقط کسب و کارهای کمتر از 10 نفر نیروی کار را بنگاههای کوچک و متوسط محسوب میکند و سایر کسب و کارها را "کارخانجات صنعتی بزرگ" قلمداد میکند. بانک مرکزی ایران نیز کسب و کارهای زیر 100 نفر نیروی کار را به عنوان بنگاههای کوچک و متوسط تلقی میکند. نظریههای موجود درباره علل اقبال به بنگاههای کوچک و متوسط در یکی دو دهه اخیر، تغییرات اساسی و کیفی بسیار زیادی در همه حوزههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بوجود آمده است. اقتصاددانان و نظریهپردازانِ سازمانها و تشکیلات صنعتی، در توجیه این تغییرات نظریههایی را ابراز داشتهاند و تلاش کردهاند تا علل شکلگیری این تغییرات و پیامدهای آنها را موشکافی نمایند. نظریه اقتصادهای حاشیهای پنروز، نظریه اکس و آدرش و همچنین نظریه الگوی توسعه خوشهای، از مهمترین نظریات در این مجال به شمار میآیند. الف. نظریه اقتصادهای حاشیهای پِن روز پنروز، به عنوان یک اقتصاددان، در نظریه اقتصادهای حاشیهای خود اظهار میکند که «در شرایط شکوفایی و رونق اقتصادی، ایجاد فرصتهای رشد برای صنوف کوچک و متوسط، ممکنالحصولتر وراحتتر از توسعه صنوف بزرگ است» اکس، 1383؛ بر اساس این نظریه، در مراحل ابتدائیِ بروز شرایط رشد عمومی و باز شدن افقهای جدید توسعه و گسترش فعالیتهای تولیدی، صنوف بزرگ به سبب محدود بودن زمینههای توسعه و اقتصادی نبودن نسبی افزایش ظرفیتها (که مستلزم سرمایهگذاریهای کلان است) به این فرصتها در برنامهریزی خود، توجه کمتری دارند و ترجیح میدهند که سرمایه خود را در افزایش تولیدات جاری صرف نمایند، تا اینکه آنرا صرف سرمایهگذاری در تولیدات جدید نمایند؛ چرا که زمان ثمردهی آن طولانی بوده و هزینههای تبلیغات و بازاریابی سنگینی را نیز به این صنوف تحمیل میکند. گرچه طیف گستردهای از نوآوریها در محصولات و فرآیند تولید با سرعت زیاد در حال وقوع است، ولی روش بکارگیری نوآوریها در صنوف بزرگ، به سبب ساختار خاص این صنوف، با آرامش و طبق برنامهریزی میانمدت و یا درازمدت صورت میپذیرد. در واقع در بنگاههای بزرگ، تنها نوآوریهایِ متناسب با شرایط بازار و استراتژی بنگاه و قابلیت انعطاف ماشینآلات موجود به کار گرفته میشود و مدیران از به کارگیری دیگر نوآوریها صرفنظر میکنند. در این بنگاهها، شرط بکارگیری نوآوری، بخصوص در فرآیند تولید، مستهلک شدن ماشینآلات موجود، یا فرصتهای درآمدی بالا، یا حفظ سهم شرکتهای بزرگ از بازار است. برعکس در بنگاههای کوچک این نوع محدودیتها وجود ندارد، چرا که آنها با هزینههای عمومی کم و ظرفیت محدود ماشین آلات، انعطاف پذیری بیشتری دارند. بهعلاوه بهکارگیری ماشین آلات جدید با فناوری پیشرفته، موجب افزایش این مزیت در آنها گشته و امکان رشد را در صنوف کوچک ومتوسط به شدت افزایش میدهد. ب) نظریه اَکس و آدرِش در دو دهه اخیر وحدت بازارها و افزایش آگاهی مصرفکنندگان موجب تغییر در ساختار تقاضا گشته است. از آنجا که صنوف بزرگ به سبب ساختار خاص خود، انعطاف لازم را در جوابگویی به تنوعطلبی مصرفکنندگان ندارند، زمینه رشد صنوف کوچک، بیش از پیش، فراهم شده است. عوامل دیگری نیز در تحول ساختار تقاضا و حرکت به سمت صنوف کوچک و متوسط موثر بودهاند. مهمترین آنها عبارتند از: 1. تمایل صنوف بزرگ در بازگشت به تخصصهای اصلی خود و واگذاری بخشهای دیگر تولیدی به صنوف کوچک و اقماری و تامین بخش قابل توجهی از نیازهای خود از طریق پیمانکاری؛ 2. کاهش اطمینان از روند بازار و هزینههای بالای نگهداری بخشهای تولیدی ؛ 3. نوآوری در تولید و فرآیند؛ ج) نظریه الگوی توسعه خوشهای از حدود سه دهه پیش، ساختار خوشهای صنعتی در کشور ایتالیا، نظر دانشمندان توسعه را به خود جلب کرده است. در بعضی رشتههای صنعتی و با تکیه بر مزیتهای خاصِ برخاسته از مهارتها و دانشها (که بر اثر گذشت زمان تبدیل به سرمایههای اجتماعی مناطق شدهاند)، این خوشهها توانستهاند موجبات رشد اقتصادی را در بسترهای جغرافیایی خود فراهم آوردند. هر خوشه صنعتی متشکل از تعدادی از صنوف کوچک و انواع شرکتهای خدمات مالی، مشاورهای، بازاریابی و... است. این صنوف با ایجاد شبکههای ارتباطاتی منظم و همکاریهای سیستماتیک با یکدیگر، ضمن دستیابی به شاخصهای تولید انبوه، از مزیتهای صنوف کوچک همچون نوآوری و تنوع نیز برخوردار هستند. ادمیرال معتقد است که در ترتیبات جدید، رابطه بین صنوف بزرگ و کوچک به شکل قابل توجهی در تغییر است. شاید دیگر درست نباشد که بنگاههای کوچک و بزرگ را مقابل هم در نظر بگیریم. دیگر موضوع در تغییرات نسبی مقداری خلاصه نمیشود، بلکه شاهد تغییراتی هوشمند در شبکههای همکاری هستیم که به واسطه آنها صنوف با مقیاسهای مختلف، توانایی متخصص شدن در پروژههایی را دارند که برای آن مناسبترین است. به عبارت دیگر صرف بزرگی یا کوچک بودن ایجاد مزیت نمیکند، بلکه تخصص و کارآیی است که بقای یک بنگاه را تضمین میکند. لذا بنگاهها برای بقای در بازار نیازمند همکاری با یکدیگر هستند، در این بین بنگاههای بزرگ، بیشتر از بنگاههای کوچک نیازمند همکاری هستند. شکلگیری صنوف کوچک و متوسط در درازمدت سیاستها و اهداف کلان، در بسیاری از کشورها به نفع واحدهای بزرگ تولیدی و مرتبط با ساز و کارهای مالکیت مربوط به آنها بوده است. حتی با وجود تحولات گسترده، هنوز هم این اهداف، چه در اقتصادهای مبتنی بر بازار آزاد و چه در اقتصادهای برنامهای و همچنین در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه، پیگیری میشوند. در الگوی توسعه سوسیالیستی، توجه عمیق به این اصل که "منافع اقتصادی زیادی از تولید انبوه ناشی میگردد" کاملا مشهود است. از منظر این ایدئولوژی، واحدهای بزرگ تولیدی بیشترین کارآیی را در تبدیل دادهها به ستانده داشته و هرگونه انحرافی از تولید انبوه برای جامعه، هدر دادن منابع تلقی میشود. اعتقاد به توان درونی نظام تولید انبوه، حداقل به مارکس بر میگردد. وی با تلفیق نظریه تشکلهای بزرگ، معتقد بود که ادامه فعالیت نظام سرمایهداری منجر به کاهش مستمر مراکز جذب سرمایه میشود و تمامی منافع ناشی از این تحول، به انحصار و استثمار افراد معدودی در خواهد آمد. در مرحله آخر، ممکن است دو حالت به وقوع بپیوندد: یا کل سرمایه اجتماعی در دست یک سرمایهدار متمرکز خواهد شد و یا در اختیار یک شرکت بزرگ قرار خواهد گرفت. لنین نیز شیفته دستیابی به کارآیی زیاد، از طریق واحدهای تولیدی بزرگ بود. انتظارات وی درباره منافع ناشی از تمرکز برای نظام سوسیالیستی را استالین و کسانی که جنبههای اقتصادی این نظریه را مد نظر داشتند، برآورده ساختند. همانطور که ملاحظه میشود، زمانی وجود داشت که در آن کسب قدرت، هدف نهایی بود و تقریبا همه نهادهای اصلی جامعه برای اقتدار و پایداری مورد نیاز، در جهت توسعه تولید انبوه، در شرکتهای عظیم فعال بودند. در واقع در این دوران، رشد بیسابقه و سریع تولیدات صنعتی در غرب، کمتر ناشی از فناوری و بیشتر مربوط به نیروهای اجتماعی و سیاسی و فعالیتهای ایشان در جهت تامین بازار پایدار برای تولید انبوه بوده است. بنابراین در فاصله سالهای 1950 و دهه 60 در غرب، تاکید بر واحدهای بزرگ تولیدی، در تضاد با نظریههای اقتصادی دوران معاصر به شمار نمیآمد. لذا در شرق و غرب، پویایی فناوری تولید را در تولید انبوه میدانستند. از اوایل دهه 1970، رفته رفته شکافهایی در ساختار صنوف تولیدی بعضی کشورهای پیشرفته، از جمله بعضی از بزرگترین کارخانهها و صنوف ظاهر شد. در همان زمان نشانههایی دال بر اینکه بعضی صنوف کوچک از نظر عملکرد از رقبای بزرگ خود پیشی گرفتهاند آشکار شد. شاید بهترین نمونه، صنعت فولاد ایالات متحده بود که در آن صنوف جدید در این رشته به شکل کارخانههای کوچک ذوب آهن و با اشتغالزایی محدود به بازار وارد میشدند. در حالی که کمپانیهای بزرگ، کارخانههای خود را تعطیل میکردند و تعداد کارکنان خود را در چند کشور تقسیم میکردند؛ این موضوع پس از دو شوک نفتی، موجب دوباره قوت گرفتنِ نقش و اهمیت صنوف تولیدی کوچک و تفرق آراء در خصوص مقیاس صنوف شد. پایور و سابل بین بحرانهای دهههای 1930 و1970 تمایز قایلاند و معتقدند که در سالهای 70 بینظمی بسیاری در چگونگی تنظیم فناوریها، بازارها و سلسله مراتب وجود داشت. در واقع اگر بحران بزرگ سالهای 29 و30 از نوع بحرانهای مرتبط با اقتصاد کلان بود، میتوان مشکلات اقتصادی دو دهه 1970 و1990 را از مشکلات مرتبط با اقتصاد خرد دانست که کانون آن در انتخاب نوع فناوریها، سازماندهی کارخانهها، صنوف و بازارها بود. انگلیسیها در درازمدت میل به تولیدات حجیم و نسبتاً استاندارد دارند؛ در حالی که آلمانیها بر عکس، محصولات متنوعی با کیفیت بالا و حجم کم تولید میکنند. جای تعجب دارد که این راهبرد موجب کارآیی در تولیدات انگلیسیها نشده است و بهرهوری هر کارگر آلمانی تقریبا دو برابر کارگر انگلیسی است. به نظر میرسد دوره تولید انبوه به سر آمده است و این موضوع نظام صنعتی ما را متحول خواهد کرد. روندهای مشابهی در دیگر کشورها نیز مشهود است. اولا تفاوتهای بسیار در تعداد صنوف کوچک در بخش تولیدات صنعتی در کشورهای مختلف وجود دارد. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|