دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: علم خوب در برابر مضرات فناوری های نوین

علم خوب در برابر مضرات فناوری های نوین 10 سال 4 ماه ago #46693

با دکتر علي‌اکبر موسوي موحدي ، چهره ماندگار علوم پايه در ايران
حفاظت از علم خوب در برابر مضرات فناوري هاي نوين
جام جم آنلاين: نکته جالب توجهی که در بازدید از آزمایشگاه دکتر موسوی موحدی به چشم می‌خورد، تابلویی است از ساختار پروتئین پیروات کیناز با یک فضای توخالی و جمله‌ای از حضرت امام علی علیه‌السلام که در این فضا نقش بسته است: «با ایمان است که علم ساخته می‌شود».


دکتر علی‌اکبر موسوی موحدی، استاد ممتاز دانشگاه تهران و متولد شیراز است. او با نمره اول وارد دانشگاه ملی ایران یا همان شهید بهشتی امروز شد و شیمی خواند و پس از آن برای تحصیل در دوره کارشناسی ارشد و دکتری به آمریکا رفت و در دانشگاه میشیگان شرقی، فوق لیسانس را در رشته شیمی با گرایش علوم زیستی گرفت. دوران دکتری او همزمان شد با پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت به ایران.

او سپس بقیه دوره دکتری خود را در دانشگاه منچستر انگلستان و در رشته بیوشیمی فیزیک، رشته‌ای که یک نگاه فیزیکی به بیوشیمی داشت، ادامه داد.

آنچه در زیر می‌خوانید، حاصل گفت وگوی صمیمانه ما با وی در مرکز تحقیقات بیوشیمی ـ بیوفیزیک (IBB) است.

آنچه در ظاهر بین دانش‌آموزان دبیرستانی یا دانشجویان دیده می‌شود، عدم تمایل و رغبت به درس شیمی است. دلیل این‌که شما این رشته را برای تحصیل دانشگاهی خود برگزیدید، چه بود؟

من بجز شیمی می‌توانستم هر رشته دیگری را برای ادامه تحصیل انتخاب کنم، چون نمره بالایی داشتم، اما به خاطر علاقه زیادی که به ملکول داشتم، رشته شیمی را انتخاب کردم و با نمره اول وارد دانشگاه ملی ایران یا همان شهید بهشتی امروز شدم و شیمی خواندم. شیمی را دوست داشتم چون نگاهش به هستی ملکولی بود.

البته آن زمان هنوز جایگاه ملکول بخوبی پیدا نشده بود و من از باب علاقه خاصم به ملکول، رشته شیمی را برگزیدم. امروز برای شناخت هر پدیده نیاز است که به آن نگاه ملکولی شود، به تعبیری شناخت با نگاه و بررسی ملکولی گره خورده است.

به نظر شما دلیل ترک وطن دانشجویان نخبه ما یا همان فرار مغزها که شاهد آن هستیم، چیست؟

من تاکنون 32 دانشجوی دکتری داشته‌ام حتی یک نفر از آنها هم برای زندگی جلای وطن نکرده و ماندن را بر رفتن ترجیح داده‌اند. مهم‌ترین مساله، تربیت نیروی انسانی است. این کار می‌تواند به عهده یک سوپروایزر (استاد راهنما) باشد یا به عهده یک منتور (آموزگار علم و معنی). سوپروایزر همان استاد راهنماست، اما منتور استاد راهنمایی است که در حقیقت مرشد دانشجو هم است و قبل از این‌که به آنها فرمول و آزمایش و روش علمی بیاموزد، به آنها یاد می‌دهد چگونه زندگی کنند و در دل و قلب آنها چنان نفوذ می‌کند که می‌تواند آنها را بسازد و تبدیل به انسانی متعالی کند. منتور یعنی آموزگار علم و معرفت.

در کشور ما سوپروایزرها زیادند، اما منتور کم داریم و اگر بتوانیم بچه‌هایی را که از کشور خارج می‌شوند به دست منتورها بسپاریم داستان تغییر می‌کند، چون منتورها به‌قدری بلند و آسمانی هستند که خواسته‌های آنها را برآورده می‌کنند و اقیانوسی را که در جایی دیگر به دنبالش هستند، به آنها نشان می‌دهند تا بتوانند شنا کنند و همان آسمانی را برایشان مهیا می‌کنند که بتوانند مانند عقاب پرواز نمایند و مشکلی نداشته باشند.

پس تکلیف بروکراسی‌های اداری و سیاست‌های دست و پاگیری که همه جا بر سر راه محققان وجود دارد، چیست؟

یک منتور خودش را به آب و آتش می‌زند تا تمام این مسائل را برای دانشجو یا پژوهشگر حل کند. یک منتور دست دراز یا مبسوط الید است و به هر جای دنیا دسترسی دارد. الان در همین جایی که نشسته‌ایم و همین آزمایشگاه ما مثل یک ماهواره توانمند عمل می‌کند.

چون در این آزمایشگاه کار علمی ـ پژوهشی اصولی صورت گرفته و یک مرجع علمی توانا شده است و از تمام دنیا به آن رجوع می‌کنند، پس راه‌ها باز است و هرکدام از بچه‌ها که بخواهند، می‌توانند برای فرصت‌های مطالعاتی به هر جایی از دنیا بروند و بعد به وطن برگردند.

من همواره تاکید زیادی بر نگهداری نیروی انسانی داشته‌ام و معتقدم علم همان اطلاعات نیست، بلکه اطلاعات کتاب و مقاله است و علم، مصرف اطلاعات است تا یک معضل حل شود و چه کسی می‌تواند این اطلاعات را خوب مصرف کند؟ یک عالم و یک دانشمند.

اگر نیروی انسانی از کشور بیرون برود، علمش هم رفته است و اطلاعات می‌ماند و هر کسی در هر جای دنیا هم می‌تواند به اطلاعات هر کسی دسترسی داشته باشد. علم دینامیک است و اطلاعات استاتیک و مهم‌ترین چیزی که باید به آن بپردازیم نگهداری نیروی انسانی است.

شاید بد نباشد در این‌باره مثالی بزنم. بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم اگر در کشور ما باران نبارد دعای باران می‌خوانیم یا کارهای خوب انجام می‌دهیم و بالاخره باران می‌بارد، اما اگر رودخانه‌ای گل‌آلود باشد و خاک را با خودش ببرد دیگر جبران نمی‌شود و زیر پایمان خالی می‌شود.

باران مثل اطلاعات و نیروی انسانی نیز مثل خاک کشور است که دیگر جبران نمی‌شود که باید در کشور بمانند و در عین حال آنها به همه دنیا دسترسی داشته باشند.

امروزه شاهد آن هستیم که اقبال زیادی به علوم زیستی نظیر بیوشیمی و بیوفیزیک می‌شود و مثلا گفته می‌شود حدود 60 درصد از تولید دانش جهان در حوزه علوم زیستی است و تا 20 سال دیگر سایر رشته‌ها نیز به حوزه علوم زیستی ورود پیدا می‌کنند. چرا چنین اقبال وسیعی به علوم زیستی شده است؟

دلیل این اقبال وسیع را باید در این دانست که بشریت و دانشمندان تشخیص داده‌اند که بهترین پدیده‌های عالم و بهترین شاهکار، همین طبیعت است و گفتند تمام نیازهای بشر در طبیعت موجود است. ما پدیده‌ها را می‌شناسیم و از روی آنها الگو برمی‌داریم.

این علم را بیومیمتیک می‌نامند یعنی علمی که از روی طبیعت الگوبرداری می‌کند. قبلا هم علمی به نام بیونیک بود که به وسیله آن هواپیما را از روی عقاب یا کشتی را از روی نهنگ ساخته بودند.

امروزه دنیا در ساخت فناوری‌هایش از طبیعت الگوبرداری می‌کند و به همین دلیل است که جایگاه علوم‌زیستی بلند شده است و حتی رشته‌های علوم انسانی نیز به آن روی آورده‌اند.

طبیعت، صنع خداوند است که علاوه بر زیبایی، پدیده‌های آن ساختاری ساخته شده است، آن طور که اگر انسان آن را شناخت می‌تواند از آن الگوبرداری کند و زندگی خود را کیفیت بخشد. آنچه خداوند دستور داده یا ساخته برای بشر و دیگران بهترین است و امروز این موضوع برای دانشمندان درک شده است.

دوستانی که اعتقاد دارند باید فقط کار کاربردی انجام داد، راه خوبی را به ملت پیشنهاد نمی‌کنند، چون کار کاربردی فقط یک یا چند مشکل را ممکن است حل کند، اما از تحقیقات بنیادی جهتدار ده‌ها کاربرد در طول زمان و حسب نیاز زایش می‌شود
رشته بیوشیمی یک نگاه شیمیایی به پدیده‌های حیات دارد و بیوفیزیک هم دارای یک نگاه فیزیکی به پدیده‌های زیستی است. بیوانفورماتیک نگاهی اطلاعاتی و ساختاری و مدلینگ بر محور حیات دارد و بیوتکنولوژی هم یک رابط بین علوم زیستی و بازار است و باید پدیده‌ها و مکاشفات علوم زیستی را برای مردم و صنعت کاربردی کند. بیولوژی ملکولی نیز نگاه وسیع‌تر ملکولی به حیات دارد.

این علوم درواقع زیست‌شناسی مدرن هستند. 35 سال پیش که مرکز تحقیقات بیوشیمی و بیوفیزیک تاسیس شد، هدف از آن گسترش مرزهای دانش بود و همین بلندپروازی بود که باعث شد امروز به یکی از جایگاه‌های بلند دانشگاه تهران و خاورمیانه از باب تولید دانش و گسترش مرزهای علم تبدیل شود. این مرکز امروزه محل رفت و آمد بزرگان دانش از سرتاسر جهان است و با مرکز آکادمی علوم جهان سوم ـ که در ایتالیا توسط مرحوم عبدالسلام تاسیس شد ـ ارتباط قوی دارد و دانشمندان مختلف جهان سوم با هزینه آن آکادمی به اینجا می‌آیند و کارهای تحقیقاتی انجام می‌دهند.

بیشتر تمرکز کاری و تحقیقاتی شما در زمینه پروتئین‌هاست و روی ساختار و عملکرد آنها کارهایی انجام داده‌اید. ساخت آنزیم پراکسیداز یکی از این نمونه‌هاست. لطفا در این مورد بیشتر توضیح دهید.

پدیده‌های حیات قانونمند ساخته شده اند، هر عملکرد آن از نگاه ملکولی دارای ساختار و حالت ملکولی است که اگر آن ساختار ساخته شود همان عملکرد حاصل می‌شود.

یکی از کارهایی که من در 5 ـ 4 سال اخیر انجام داده‌ام، ساخت آنزیم‌های مصنوعی از روی مدل آنزیم طبیعی پراکسیداز بوده است که این آنزیم پراکسید هیدروژن را به اکسیژن و آب تبدیل می‌کند.

پراکسید هیدروژن یک سم است، اما آنزیمی هست که آن را به آب و اکسیژن تبدیل می‌کند. در بدن ما کاتالاز وجود دارد که این کار را انجام می‌دهد. این آنزیم جایگاه فعالی دارد که ما آن را شناسایی و الگوسازی کردیم و گروه پروستتیک هیم را به جای این‌که روی پروتئین بگذاریم، روی میسل گذاشتیم. میسل‌ها مجموعه‌ای از دترجت‌ها هستندکه مثل پروتئین گلوله می‌شوند و درون آن نیروهای آب گریز و بیرونش را نیروهای آب دوست تشکیل می‌دهد.

ما تا الان توانسته‌ایم با ساخت آنزیم‌های مصنوعی تا 40?درصد فعالیت بیولوژیک آنزیم طبیعی را به دست آوریم و با گذاشتن پا جا پای طبیعت می‌توانیم از این هم فراتر برویم و به امید روزی که به 100 درصد برسیم. این موضوع در صنعت کاربرد فراوانی دارد و واکنش‌های صنعتی‌ای هستند که باید پراکسید هیدروژن آنها را از بین برد یا این‌که باید فنل را از فاضلاب بیرون کشید. آنزیم پراکسیداز این کار را می‌کند، اما گران است و در دمای بالاتر از 70 درجه ساختار و در نتیجه عملکردش تغییر می‌کند؛ اما این آنزیم‌های مصنوعی تا دمای بالاتر می‌توانند عملکردشان را حفظ کنند و به‌صرفه‌ترند. این یک حرکت طبیعی بود که ما از آن الگو گرفتیم و به آن بیومیمتیک گفته می‌شود.

می‌توانید یکی دیگر از نمونه‌های تحقیقاتی خود در زمینه پروتئین‌ها را نام ببرید؟

از دیگر تحقیقات جالبی که ما انجام داده‌ایم بررسی هموگلوبین پرندگان به منظور افزایش کارایی مصرف اکسیژن بوده است. پرندگان می‌توانند براحتی در ارتفاعات بالا پرواز کنند و هیچ‌گونه مشکل افت اکسیژن هم در آنها دیده نمی‌شود. پروتئینی که در بدن مسوولیت نقل و انتقال اکسیژن و دی‌اکسیدکربن را به عهده دارد، هموگلوبین نام دارد. این پروتئین اکسیژن را از ریه می‌گیرد و به بافت برده و در آنجا آزاد می‌کند و دی‌اکسیدکربنی را که در نتیجه سوخت و ساز در بافت‌ها تولید شده است، برداشته و به ریه می‌آورد و در آنجا آزاد می‌کند. این عمل همان دم و بازدم است.

ما پرندگانی را که در ارتفاعات مختلفی مثل 2000، 4000، 6000 ، 8000 و 10000 متر پرواز می‌کردند انتخاب و هموگلوبین را از خون آنها جدا کردیم و مشاهده کردیم که هرچه پرنده بلندپروازتر است، هموگلوبین او آب‌گریزتر می‌شود. با ادامه مطالعه دریافتیم که وقتی این نیرو زیادتر می‌شود، آزادسازی اکسیژن هم بالاتر می‌رود.

گرچه این تحقیق یک تحقیق بنیادی بود، اما استفاده‌های زیادی برای کشف دارو دارد. خیلی بیماری‌هایی هستند که بر اثر آنها اکسیژن به بافت نمی‌رسد و این تحقیق می‌تواند مدل خوبی برای ساخت دارو برای آنها باشد.

پس بهتر است بگوییم تاکید شما بر انجام تحقیقات بنیادی است؟

مهم‌ترین بحث من این است که باید اول تحقیقات بنیادی جهتدار انجام داد تا در نتیجه آن ده‌ها کاربرد پیدا شود، پس دوستانی که اعتقاد دارند باید فقط کار کاربردی انجام داد، راه خوبی را به ملت پیشنهاد نمی‌کنند، چون کار کاربردی فقط یک یا چند مشکل را ممکن است حل کند، اما از تحقیقات بنیادی جهتدار ده‌ها کاربرد در طول زمان و حسب نیاز زایش می‌شود.

به اعتقاد من برای تحقیقات بنیادی جهتدار باید سرمایه‌گذاری وسیع و کلان کرد تا بتوان پس از شناخت و تشخیص به حل معضلات مردم پرداخت، مطمئنا در این صورت کار کاربردی و تولید نوآوری و فناوری بومی حاصل خواهد شد.

از دیگر زمینه‌های تحقیقاتی شما، بررسی تاثیر امواج تلفن همراه روی هموگلوبین انسان بوده است. ممکن است نتایج تحقیقات و توصیه‌های احتمالی خود را برای کاربران این وسیله رایج و همگانی بفرمایید؟

من علم بد نمی‌شناسم، اما تکنولوژی بد زیاد سراغ دارم. علم خوب است، اما تکنولوژی برمی‌گردد به استفاده از علم. یکی از این استفاده‌های بد تلفن موبایل است. فرکانس اشعه موبایل حدود 940 مگاهرتز است.

ما این اشعه را به مدت یک ساعت روی هموگلوبین اثر دادیم و دیدیم باعث تغییر ساختار آن می‌شود، به طوری که نمی‌تواند بخوبی اکسیژن را جابه‌جا کند.

این کارمان را به صورت یک مقاله بین‌المللی خوب به دنیا ارائه کردیم. روی هموگلوبین بیماران تالاسمی هم کار کردیم و دیدیم وسعت آن خیلی بیشتر از افراد عادی است و علاوه بر آن اشعه موبایل به صورت برگشت‌ناپذیری در آن می‌ماند، در حالی که در یک فرد سالم پس از یک هفته از بین می‌رود.

لذا من به این نتیجه رسیدم که وقتی کسی از گوشی تلفن موبایل استفاده می‌کند باید شرایط و بیماری خود را هم در نظر بگیرد و متاسفانه اینها در دنیا تبیین نشده‌اند.

مثلا باید مشخص کرد که یک بیمار تالاسمی چه مقدار و در چه شرایطی می‌تواند با موبایل صحبت کند. همچنین گفته می‌شود که زیر سقف بسته یا درون خودرو با موبایل صحبت نکنید یا این که اگر دارو مصرف کرده‌اید، اگر همزمان با تلفن موبایل صحبت کنید این دو همدیگر را تشدید می‌کنند.

این اتفاق در موقعی که با کامپیوتر یا مایکروفر کار می‌کنید و از تلفن موبایل هم استفاده می‌کنید دیده می‌شود. لذا ما باید تلفن موبایل را فقط در شرایط اضطرار استفاده کنیم.

یعنی توصیه شما این است که باید گوشی تلفن همراه در اکثر اوقات خاموش باشد؟

گوشی خود من معمولا خاموش است، مگر این‌که کاری ضروری داشته باشم که در این صورت آن را روشن می‌کنم و در کمتر از یک دقیقه آن هم زیر سقف آسمان از گوشی خود استفاده و دوباره آن را خاموش می‌کنم.

در شرایطی هم که نیاز باشد آن را روشن بگذارم حتما در یک متری خود قرار می‌دهم. به نظر من فرهنگ استفاده از تلفن موبایل در جامعه ما باید تصحیح شود.

البته مشکل بزرگ‌تری نیز در اثر کار با تلفن همراه وجود دارد که همان مشکل نسلی است. به عبارت دقیق‌تر، موبایل باعث پارگی دی‌.ان.‌ای می‌شود که به نسل‌های بعدی منتقل شده و بیماری‌هایی را به وجود می‌آورد. این موضوع در چندین مقاله معتبر هم ذکر شده است.

پس لطفا برای ما نسخه‌ای در رابطه با استفاده از این تکنولوژی بپیچید.

نمی‌توانم نسخه خاصی بپیچم، اما می‌توانم بگویم وقتی من یک ساعت اشعه تلفن موبایل را روی هموگلوبین تاباندم، تغییرات ساختاری و عملکردی دیدم و مشاهده کردم که در بیماران تالاسمی این اتفاق ابدی است و نیز خوانده‌ام که تلفن موبایل مشکلاتی را برای نسل‌های بعدی ما به وجود می‌آورد؛ پس باید از آن زیر سقف آسمان، کوتاه‌مدت و در مواقع اضطراری استفاده و بعد هم آن را خاموش کرد.

شما به عنوان یک چهره برجسته علمی کشور، شأن علمی را چگونه بیان می‌کنید؟

من برای علم 3 پایه قائل هستم که اگر نباشند انسان به مشکل برمی‌خورد. اولین پایه اخلاق است. برای مثال، اخلاقی که یک زیست‌شناس باید داشته باشد تا اگر می‌تواند آزمایش خود را با 15 موش انجام دهد، 40 موش را به کشتن ندهد. این اخلاق برای کسی که داده علمی به دست می‌آورد هم مصداق دارد. می‌دانید که به دست آوردن یک داده علمی صحیح نیاز به تکرار دارد و نتیجه کار باید تکرارپذیر باشد، اما دانشجو و محقق یکی دو بار آزمایش را تکرار می‌کند و چون خسته شده است بقیه‌اش را عددسازی می‌کند و همین کار است که آینده را خراب می‌کند.

تولید پلاستیک هم نمونه دیگری از بی‌اخلاقی علمی است؛ این پلاستیک‌ها سرطان‌زایند و با خاک دوست نیستند، اما عده‌ای تنها به خاطر سود اقتصادی خود اخلاق را زیر پا می‌گذارند. پس علم باید با اخلاق همراه باشد.یکی دیگر از پایه‌های علم، عقل است. حضرت امام صادق علیه‌السلام در جایی در تعریف عقل فرموده‌اند که هر جا عبودیت خدا باشد، عقل هم می‌آید.

یعنی هر جا تمام خوبی‌ها هست عقل هم همانجاست و اگر ما علم‌مان را با عقل‌مان ترکیب کنیم به جای خوبی خواهیم رسید. عقل هم نوعی ایمان است. من از وقتی آزمایشگاهم را راه انداخته‌ام در سر در آن تابلویی نصب کرده و رویش یکی از گفته‌های حضرت امام علی(ع)‌ را درون یک پروتئین نوشته‌ام: با ایمان علم ساخته می‌شود.

به نظر من اگر مومن نباشد علمی هم نیست. علم ایمان می‌خواهد یعنی مومن هست که باید تکه‌تکه‌های علم را به هم وصل کند.پایه دیگر علم نیز الهام است و به اعتقاد من وقتی علم بالاتر می‌رود دسترسی به ملکوتیان عالم هم بالاتر می‌رود و به همین دلیل است که باید دانشمندان را چراغ زمین ‌نامید. علم پاک است پس پاکان هستند که می‌توانند علم بهتری را به وجود آورند. قرآن هم می‌گوید پرهیزگار باشید تا به شما علم داده شود. چشمه اصلی علم از پاکی است.

نیوتن هم در جایی اشاره کرده است که تمام مکاشفاتش را از کتاب مقدس گرفته است و من هم همیشه عرض کرده‌ام که تمام آثار منتشر شده خود را از قرآن الهام گرفته‌ام، چون هر روز چند دقیقه از قرآن الهام گرفته‌ام.علم پوششی دارد و باید درون یک صدف قرار بگیرد و اگر این صدف نباشد از درون آن تلفن موبایل، داروهای بد، پلاستیک و آلاینده‌ها و نوشابه‌های سرطانزا بیرون می‌آید.

علم شأنی دارد و خداوند هم پشتیبان عالمان است و خودش هرچه را ساخته است به این قشنگی و محکمی ساخته است؛ چون علمش در آن جریان و سیلان داشته است.

من علم بد نمی‌شناسم، اما تکنولوژی بد زیاد سراغ دارم. در واقع علم خوب است، اما تکنولوژی برمی‌گردد به استفاده از علم. یکی از این استفاده‌های بد، تلفن موبایل است
آنچه خداوند ساخته است بهترین است و انسان عالم برای ساخت فناوری باید از آن الگو بگیرد. برای موفقیت از این الگوبرداری نیاز است که به دانش فراوان و گوناگون دست یابیم.

با علم کم نمی‌توان خوب الگوبرداری کرد. همکاری علمی و پژوهشی با دیگران و مباحثه عمیق علمی راه اصلی برای ساخت فناوری‌های زیست سازگار طبیعی است. امروز باید شعار ساخت فناوری‌های طبیعی را داد تا بشر آسوده زندگی کند.
تهیه و تنظیم: خدیجه سهرابی زاده
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: سعید غفاری