پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: خلاصه درس

خلاصه درس 10 سال 3 هفته ago #67055

تعریف جمله:مفهمو کاملی که به وسیله چندکلمه بیان میشود.به عبارت دیگرمجموعه ایی ازکلمات است که معنی تمام وکاملی داشته باشد.
انواع جمله عبارت است:ازنظر محتوی(خبری.پرسشی.تعجبی.امری.دعایی) ازنظرنوع فعل(اسمیه.فعلیه)
ازنظرتعداد(ساده.مرکب) ازنظردیگرجمله(مستقل.ناقص.مکمل.معترضه) شبه جمله(منادا.صوت)
هرجمله ازدوقسمت تشکیل میشود:نهاد وگزاره
تعریف نهاد:قسمتی ازجمله که درباره ان خبرمی دهند.
تعریف گزاره:خبری است که درباره ی نهاد داده میشود.
مثال:بهارعروس فصل هاست. بهار:نهاد عروس فصل هاست:گزاره
انواع جمله:جمله ازنظرمحتوای پیام هایی که دربردارد 5نوع است:1-خبری:هواروشن است.2-پرسشی:ایاهواروشن است؟ 3-تعجبی:چه هوای خوبی! 4-امری:اینجابشین 5-دعایی:خداوندپدرت رارحمت کند.
جمله ازنظرنوع فعل دونوع است:1-اسمیه:جمله ایی است که فعل ان ربطی باشد.مثال:خانه ام ابری است.
2-فعلیه:جمله ایی است که فعل ان ازافعال خاص(غیرربطی)باشد به عبارت دیگربرانجام کاری دلالت کند.
مثال:چوبگشادخفتان وان مهره دید.
جمله ازنظرفعل دونوع است:1-جمله ساده:جمله ایی است که یک فعل دارد به عبارت دیگر معنای جمله تنها بایک فعل کامل است.مثال:دیروز هواافتابی بود. 2-جمله مرکب:دوجمله یابیشتر است که برروی هم معنی تمام وکامل دارد.مثال:بس که دیروز کارکردم خسته شدم.
جمله مرکب دوجزء دارد:جمله پایه وجمله پیرو
جمله پیرو:جمله ای که بر سران یاوسط ان یکی ازحروف ربط وابسته ساز می اید.
جمله پایه:جمله ایی که معنای جمله پیرو راکامل می کند وهدف اصلی گوینده را دربردارد..
تقسیمات دیگرجمله: 1-جمله مستقل(کامل):جمله ای است که معنی کامل دارد.
2-جمله ناقص:جمله ای است که معنی کامل ندارد. 3-جمله مکمل:جمله ای است که معنای جمله ناقص راکامل میکند. 4-جمله معترضه:جمله یاعبارتی است که دروسط جمله اصلی می اید ومعمولا دارای مفهوم دعا نفرین ویاتوضیح بیشتراست.
شبه جمله دونوع است:1-اصوات:کلماتی هستندکه برای بیان عواطف واحساسات درونی مانند غم وشادی و...وهمچنین کلماتی که برای خواندن یاراندن حیوانات به کارمیرود مانند:هش چخ و........
2-منادا:خواه با حرف ندا باشد خواه بدون حرف ندا.
برای تشخیص تعدادجملات یک عبارت به مواردزیرتوجه کنید:1-هرفعل بیانگر یک جمله است مثلا:امدند کندند سوختند کشتند بردند رفتند و......شش جمله است.
2-گاهی فعل به قرینه لفظی یامعنوی حذف میشود. 3-شبه جمله (اصوات ومنادا)یک جمله به حساب میاید.
حذف درجمله دونوع است:الف)حذف به قرینه لفظی:فعل یا جزء دیگر محذوف درجمله قبلی ذکر شده باشد.
ب)حذف به قرینه معنوی:ازمعنی ومفهوم جمله به قسمت حذف شده پی می بریم.
برای شناخت یک جمله کلمات ان رااز دوزاویه بررسی می کنیم:
الف)نوع یاتجزیه:کلمه به تنهایی وخارج ازجمله مورد بررسی قرار می گیرد.
ب)نقش یاترکیب:نقش وجایگاه کلمه داخل جمله مورد بررسی قرار می گیرد.
انواع کلمه در زبان فارسی عبارتند از:1-اسم 2-فعل 3-صفت 4- ضمیر 5- قید 6-حرف 7-صوتعریف اسم:کلمه ای است که برای نامیدن انسان حیوان مفهوم ویاچیزی به کار می رود علی مرد دانش و.........
انواع اسم:عام.خاص.معرفه.نکره.ذات.معنی.ساده.مرکب.جامد.مشتق.مفرد.جمع.اسم جمع.اسم مصغر.مترادف.متشابه.متضاد.مصدر.اسم مصدر.حاصل مصدر
اسم عام:اسمی است که برتمام افراد همنوع یاهم جنس دلالت کند مثل شهر.خیابان و.......
اسم خاص:اسمی است که برشخص یاشئ خاص دلالت کند مثل زینب.ایران و........
اسم معرفه:اسمی است که برای گوینده وشنونده شناخته شده باشد مثل کتاب.درس.علی و..
اسم نکره:اسمی که برای گوینده وشنونده شناخته شده نیست ومعمولا قبل از ان یک یابعد از ان ی ویا باهردوهمراه است مثل مردی.شعری.یک حرفی و.........
اسم ذات: اسمی است که به وجودخود وابسته است به عبارت دیگر قابل لمس ورویت باشد:میز.کتاب و...
اسم معنی:اسمی است که وجودش به دیگری وابسته است وقابل لمس ورویت نیست:عقل.عشق.غم و...
اسم ساده(بسیط):اسمی است که ازیک جزءساخته شده است:کتاب.کاغذ.پدرو........
اسم مرکب:اسمی است که بیش ازیک جزءداشته باشد:کتابخانه.کاروانسرا.دانشگاه و...
اسم جامد:اسمی است که ازکلمه دیگرگرفته نشده باشد.(ریشه فعلی ندارد) دست.دل و...
اسم مشتق:اسمی است که ازکلمه دیگر گرفته شده باشد(ریشه فعلی دارد)خنده.ورزش.تخته و...
تعریف مفرد:اسمی است که بریک فرد یا یک شئ دلالت کند:مرد.خانه.کوچه و...
تعریف جمع:اسمی است که بربیش ازیکی دلالت کندوبا علامت جمع(ها.ات.ون.جمع مکسر)همراه باشد
اسم جمع:اسمی است که به ظاهر مفرد ودرمعنی جمه است:گله.رمه.مردم.حزب و...
اسم مصغر:اسمی است که برکوچکی دلالت می کند وبایکی ازنشانه های تصغیر(ک.چه)همراه است:باغچه
مترادف:کلمات هم معنی رامترادف میگویند مثل:روی وچهره/فکر واندیشه/مرز وبوم
متشابه:دوکلمه ایی که درتلفظ یکسان اما درمعنی وخط متفاوت باشند متشابه نامیده می شوند:خوار وخار
متضاد:کلمات ضدهم رامتضاد گویند:روز وشب/جنگ وصلح/سیاه وسفید
تعریف مصدر:کلمه ایی است که برانجام دادن کاری دلالت می کند ولی برشخص وزمان خاصی دلالت نمی کند وبه تن و دن ختم میشود:خوردن.گفتن
نکته:اگر ن ازمصدر حذف شود ولی معنای مصدری خود را حفظ کند به ان مصدر مرخم میگویند
اسم مصدر:معنای مصدری دارد ولی نشانه مصدر (تن.دن)ندارد واغلب به روش های زیرساخته میشود:1-بن مضارع+ش=روش 2-بن مضارع+ه=ناله 3-بن مضارع+اک=خوراک 4-بن مضارع+و+بن مضارع=سوز وگداز 5-بن ماضی+و+بن ماضی=رفت وامد 6-بن ماضی+و+بن مضارع=گفت وگو
نکته:تمامی اسم مصدرها مشتق هستند.
حاصل مصدر:اسمی است که برمعنای مصدر دلالت میکند بدون نشانه مصدر وبه روش زیر ساخته میشود:ضمیر/صفت+ی=حاصل مصدر:خوبی(خوب بودن)
تعریف فعل:کلمه ایی است که برانجام دادن کاری یا روی دادن حالتی همراه بامعنای شخص وزمان دلالت می کند.
ویژگی فعل:شخص.زمان.افعال.لازم.متعدی.معلوم.مجهول.ساختمان فعل.خاص.ربطی.وجوه افعال
تعریف شخص:هرفعل یک جزء ثابت دارد که به ان بن ویک جزء متغیردارد که به ان شناسه می گویند.شناسه شخص فعل رامشخص میکند.
تعریف زمان:وقوع هرفعلی به ناچار دریکی ازسه زمان های ماضی.مضارع.اینده می اید.
طرزساختن فعل درزمانهای مختلف:بن ماضی=مصدربدون ن پایانی=رفتن(بن ماضی=رفت)
بن مضارع=امر مفرد بدون ب اغازی:رفتن(امر=برو)(بن مضارع=رو)
انواع ماضی
1.ماضی ساده(مطلق)=بن ماضی+شناسه
2.ماضی استمراری=می/همی+ماضی ساده
3.ماضی نقلی=بن ماضی+ه(صفت معمولی)+ام ای است ایم اید اند
4.ماضی بعید=بن ماضی+ه(صفت مفعولی)+فعل کمکی بودن
5.ماضی التزامی=بن ماضی+ه(صفت مفعولی)+فعل کمکی باشم باشی و.....
ماضی ملموس=فعل کمکی داشتم داشتی و.......+ماضی استمراری فعل موردنظر
7.ماضی نقلی استمراری=می+ماضی نقلی
8.ماضی ابعد=صفت معمولی +ماضی نقلی فعل(بودن)
انواع مضارع
1.مضارع اخباری=فعلی که انجام کار را درزمان حال یااینده به طریق خبربیان می کند.
طرزساخت:می/همی+بن مضارع+شناسه
2.مضارع استمراری=فعلی است که درزمان حال به صورت مکرر انجام می شود وازنظر ساخت مانندمضارع اخباری است.
3.مضارع التزامی=فعلی که انجام کاری راکه باشک وتردید اجبار والزام وارزو درزمان حال یا اینده بیان می کند.
طرزساخت:ب+بن مضارع+شناسه
نکته:گاهی فعل مضارع اخباری والتزامی بدون پیشوند(می.ب)می ایند.
4.مضارع ملموس=فعلی که انجام کاری رادر حال رخ دادن درزمان حال نشان می دهد.
طرزساخت:دارم داری دارد و......+مضارع اخباری
نکته:درمضارع ملموس ممکن است بین فعل کمکی وفعل اصلی فاصله بیفتد.
فعل مستقبل=فعل کمکی خواهم خواهی خواهدو.....+مصدرمرخم
انواع دیگرفعل
فعل امر:برو.بروید/بزن.بزنید و...
نکته:فعل امرگاهی بدون ب میاید.
فعل نهی:نرو.نروید/مگو.مگوییدو.....
فعل نفی:نمی روی.نمی روید/مگو.مگوییدو....
فعل دعایی:اگربه سوم شخص مفرد فعل مضارع التزامی بدون جزء پیشین ب قبل شناسه ی د الف بیاوریم فعل دعایی ساخته میشود.مثل:نشیند(نشیناد)
لازم ومتعدی
فعل لازم:فعلی است که علاوه بر نهاد(فاعل)به جزء دیگری نیازندارد ومعنی ان بافاعل کامل است.مثل کبوتر پرید
فعل متعدی:فعلی است که علاوه برنهاد به مفعول نیاز دارد.مثل علی نامه نوشت
افعال دووجهی:افعالی هستند که گاهی به صورت لازم وگاهی به ورت متعدی به کارمی روند مثل شیشه شکست(لازم) علی شیشه راشکست(متعدی)
معلوم ومجهول
فعل معلوم:فعلی است که فاعل ان رامیشناسیم وبه فاعل نسبت داده میشود.مانند:علی نامه نوشت
فعل مجهول:فعلی است که فاعل ان رانمیشناسیم وبه مفعول نسبت داده می شود.مانند:نامه نوشته شد.
طرزساختن فعل مجهول:صفت مفعولی فعل اصلی+صورت صرف شده ی (شدن)درزمان فعل معلوم
ساختمان فعل
فعل ازنظر ساختمان5نوع است:
1.فعل ساده:فعلی است که بن مضارع ان ازیک جزء ساخته شده است.مانند:رفت.گشت و....
2.فعل پیشوندی:اگربه اول فعل ساده یک جزء بی معنی (وند)اضافه کنیم فعل پیشوندی ساخته میشود.مانند:دررفت.برگشت و....
3.فعل مرکب:فعلی است که ازیک جزء معنی دار(اسم/صفت)ویک فعل ساده ساخته می شود.مانند:سوگند خورد.قرض گرفت و.....
4.عبارت فعلی:فعلی است که ازحرف اضافه+اسم+فعل ساده ساخته می شود.مانند:ازیاد برد.به خاطراوردم و....
5.فعل لازم یک شخصه:فعل هایی هستند که به صورت سوم شخص مفرد به کارمیروند وبه جای شناسه ضمیر متصل مفعولی یااضافی شخص فعل رانشان می دهد.مانند:خوشم امد.به فکرم رسید و...
خاص وربطی
فعل خاص:فعلی است که برانجام دادن کاری دلالت می کند:رفت.دید و...
فعل ربطی:فعلی است که برحالتی یا نسبت دادن صفتی به کسی یاچیزی دلالت می کند
نکته:اگرقبل ازهریک ازافعال ربطی صفت مفعولی امده باشد برای تشخیص نوع فعل به صفت مفعولی دقت می کنیم.
فعل های کمکی(معین):برای ساختن فعل های ماضی بعید ماضی التزامی نقلی ملموسومضارع ملموس اینده وفعل های مجهول ازفعل های خاص کمک گرفته می شود که به انها فعل کمکی می گویند
وجوه افعال
1.وجه اخباری:وقوع فعل رابه طوریقین وقطعی اعلام می کند.مانند:حسین به مشهد می رود.
2.وجه التزامی:وقوع فعل راهمراه باشک وتردید وامید وارزو احتمال واجبار والزام اعلام می کند.مانند:شایدحسین به مشهدبرود.
3.وجه امری:وقوع فعل راطلب می کند یانمیکند.مانند:ازخدابترس
4.وجه وصفی:گاهی برخی ازفعل ها رادرجمله به صورت صفت مفعولی می اورند که بیشتر دستورنویسان ان را یکی ازوجوه فعل به نام وجه وصفی شمرده اند
تعریف صفت:کلمه ایی است که درباره ی اسم توضیح می دهد ویکی ازخصوصیات ان رابیان می کند.
صفت:1.پیشین(اشاره.پرسشی.مبهم.عالی.تعجبی.شمارشی)
2.پسین(بیانی.تفضیلی.شمارشی) 3.ساده مرکب 4.جامد مشتق 5.ازنظرسنجش(مطلق.برتر.برترین)
صفات پیشین:به طورکلی به صفت هایی گفته می شود که قبل ازاسم می ایند.عبارتند از:
1.صفت اشاره:ان این همین همان اگربعد ازانها اسمی بیاید که به اسم بعد ازخوداشاره کنند .
2.صفت پرسشی:چند چه کدام و...اگرهمراه اسمی بیایند وازاسم بعد ازخود سوال کنندصفت پرسشی هستند.
3.صفت مبهم:کلمات همه هیچ هر چند و... اگرهمراه اسمی بیایند صفت مبهم هستند.
4.صفت تعجبی:هرگاه کلمات چه وعجب قبل ازاسمی بیایندومفهوم تعجب رابرسانند صفت تعجبی هستند.
5.صفت شمارشی:هرگاه عددی همراه اسمی بیاید وتعداد ان رامشخص کند صفت شمارشی است.
نکته:سه کلمه نخست اول اخر صفت شمارشی هستند.
6.صفت عالی:صفت ساده+ترین:بهترین و...چون قبل ازموصوف می اید صفت پیشین است.
صفات پسین:به صفت هایی گفته می شود که بعد ازاسم می ایند.عبارتند از:1.صفت بیانی:صفت هایی هستند که بعد ازاسم می ایند ویکی ازخصوصیات اسم قبل ازخود را بیان میکند.
صفت های بیانی5نوع هستند:ساده.لیاقت.نسبی.فاعلی ومفعولی
الف)صفت ساده:صفتی است که یکی ازویژگیهای اسم ازقبیل:رنگ وطعم و...رابیان میکند.
ب)صفت لیاقت:صفتی است که شایستگی ولیاقت را می رساند وازمصدر+ی ساخته می شود.
ج)صفت نسبی:صفتی است که نسبتی را می رساند ومعمولا به روش های زیرساخته می شود:اسم +ی
اسم +انی اسم +گان اسم+ین/ینه اسم+ه اسم+انه
د)صفت فاعلی:صفتی است که معنای فاعلی دارد وبه روش های زیر ساخته می شود:بن مضارع+نده
بن مضارع+الف بن مضارع+ان بن مضارع+ار بن مضارع+گر بن مضارع+ار بن مضارع+گار بن مضارع+کار
ه)صفت مفعولی:صفتی است که معنای مفعولی دارد ومعمولا به روش های زیرساخته میشود:بن ماضی فعل متعدی+ه
2.صفت تفضیلی:صفت هایی هستند که بیانگر برتری یک چیزبریک چیزدیگرهستند.
3.صفت شمارشی:امام سوم.اسمان هفتم و...
صفت ساده ومرکب
الف)ساده:صفتی است که ازیک جزء ساخته شده است مثل خوب
ب)مرکب:صفتی است که ازدو جزء یابیشترساخته شده است مثل پاکدل
صفت جامد ومشتق
الف)جامد:صفتی است که درساختمان بن فعل به کارنرفت است وریشه فعلی ندارد مانند:پررنگ و...
ب)مشتق:صفتی است که درساختمان ان بن فعل به کاررفته است وریشه فعلی دارد مانند:زیبا و...
صفت مطلق.برتر.برترین
الف)بدون سنجش ومقایسه بادیگری حالت چگونگی موصوف رابیان می کند:مرد باهوش
ب)برتر:کسی یاچیزی راباکسی یاچیزی دیگر می سنجد ویک چیز رابریک چیز برتری می دهند.
ج)برترین:کسی یاچیزی راباکسان یاچیزهای دیگر می سنجد ویک چیزرابرهمه افراد هم نوع برتری می دهند.
تعریف ضمیر:کلمه ایی است که جانشین اسم میشود ونقش های اسم را می پذیرد اسمی راکه ضمیر به جای ان مینشیند مرجع ضمیرمی گویند.
اقسام ضمیر:شخصی.مشترک.اشاره.پرسشی.تعجبی.مبهم
1.ضمیرشخصی:ضمیری است که برای هرشخص شکل واحدی دارد وبه 2نوع تقسیم میشود:منفصل ومتصل
2.ضمیر مشترک: برای همه ی اشخاص یکسان است: خود
3.ضمیراشاره:این ان همین و همان اگر در جمله بدون اسم بیایند ضمیر اشاره نامیده می شود
4.ضمیر پرسشی:کلمات پرسشی چند چه کدام کدامین و...وقتی بدون اسم و به جای اسم بیایند ضمیر پرسشی هستند
5.ضمیرتعجبی:کلمه چه اگر بدون اسم بیاید و مفهوم تعجب را برساند ضمیر تعجبی است
6.ضمیر مبهم :کلمات هر هیچ همه و...اگر تنها و بدون اسم بیاید ضمیرمبهم نامیده می شود
تعریف قید:کلمه یا ترکیبی است که فعل صفت قید دیگر یا جمله ایی را به چیزی از قبیل زمان مکان حالت و...مقید و مهدود می سازددر یک تقسیمبندی کلی به دو نو تقسیم می شود:
قید مشترک:کلماتی هستند که گاهی نقش های مختلف اسم را می گیرند:گاهی صفت و گاهی نیز قیدهستند:شب خوب و...
قید مختص:کلماتی هستند که فقط در جمله قیدهستند و جز نقش قیدی هیچ نقش دیگری نمی گیرند:هرگز هیچ
انواع قید
1.قیدزمان:امروز.دیروز 2.قیدمکان:اینجا انجا 3.مقدار:کم اندک 4.تاکید:البته ناچار 5. ترتیب:دسته دسته گروه گروه 6.حالت:خندان پنهان 7.شک وتردید:پنداری گویی 8.استثنا:مگر جز 9.نفی:هرگز هیچگاه 10.تصدیق:بله اری 11.قیدپرسش:چند چرا
تعریف حروف:کلماتی هستند که معنای مستقل ندارند وکار انها پیوستن جمله ها وکلمه ها به یکدیگر است وعبارتند از:
1.حروف نشانه:الف)حرف را معمولا نشانه مفعولی است.
ب)حرف ای یا والف که قبل وبعد ازمنادا میایند.
ج)کسره نشانه نقش نمای اضافه ارتباط میان مضاف ومضاف الیه وموصوف وصفت است.
2.حروف اضافه:کلماتی هستند که پیش ازاسم یاضمیرمیایند ومفهوم ان را به مفهوم فعل می افزایند واسم یا ضمیر بعد ازحروف اضافه متمم نامیده میشود.
3.حروف ربط:کلماتی هستند که دوکلمه یادوجمله رابه هم ربط وپیوند میدهند بعضی ازحروف ربط عبارتند از:و که تا و...
بعضی ازحروف هستند که گاهی حرف ربط وگاهی حرف اضافه ویاکلمه دیگری هستند.
کاربردهای مختلف حروف
(را)
الف)حرف نشانه:که نشانه مفعول است
ب)حرف اضافه :اگر رابه معنی به برای از باشد حرف اضافه است ودراین صورت اسم قبل ازان متمم است.
ج)فک اضافه (نشانه اضافه):ان است که حرف را بین مضاف ومضاف الیه بیاید وجای انها راعوض کنند
د)همراه نهاد:همراه نهاد جمله میاید
(که)
الف)حرف ربط:وقتی که دو.جمله رابهم پیونددهد وبرای تعلیل تفسیر توضیح وجز ان بکاررود.
ب)ضمیرپرسشی:اگربه معنی چه کسی باشد.
ج)حرف اضافه:بعد ازصفت تفصیلی وبه معنای از میاید.
د)موصول:به معنای کس یا کسی
(تا)
الف)حرف اضافه:اگربیانگرفاصله دوزمان یادومکان باشد
ب)اگربه معنای تا تااینکه وقتیکه و... بکاررود.
ج)صوت:اگربه معنای زنهار.هان ومبادا باشد.
(چو چون)
الف)حرف ربط:اگربه معنی زمانی که وقتیکه و.. باشد.
ب)حرف اضافه:اگربه معنی مثل ومانند باشد.
ج)ضمیرپرسشی:اگربه معنای چگونه باشد.
(الف)
1.کثرت (مبالغه):نشان دهند بسیاری وزیادی چیزی است.
2.اطلاق(اشباع):اخرفعل ماضی ساده میاید وگاهی برای تمام کردن وزن دراخرابیات.
3.ندا:بعدازاسم میاید واسم قبل از ان منادا است.
4.دعا:قبل ازشناسه ی د درسوم شخص مفرد میاید وفعل دعامیسازد خداوند او رابیامرزد.
5.(الف)صفت فاعلی:قبل ازبن مضارع فعل میاید وصفت فاعلی میسازد.
(ی)
الف)نکره:به اسم میچسبد ودلالت برناشناس بودن اسم میکند:مردی امد
ب)وحدت:به معنای یکی یایک عدد:نانی خریدم
ج)لیاقت)به مصدر میچسبد وصفت لیاقت میسازد:فیلم دیدنی
ر)نسبت: به اسم میچسبد وصفت نسبی میسازد:مرد تهرانی
د)حاصل مصدر:به ضمیر یا صفت میچسبدومعنی مصدری میدهد:خوبی
ه)شناسه دوم شخص مفرد:امدی جانم به قربانت ولی حالا چرا:توامدی
و)جانشین (می)استمراری:اوهرروز به سراغ ان طعمه امد:می امد
صوت
صوت (اصوات)دودسته اند:1. کلماتی که برای بیان عواطف واحساسات درونیه انسان غم وشادی.تحسین.تعجب و...بکارمیروند مانند:اه اخ وا و...
2.کلماتی که برای خواندن یاراندن حیوانات بکارمیروند مانند:هش چخ پیشت و...
ترکیب(نقش کلمات)
نقش ها=1.اصلی(فاعل.مفعول.مسندالیه.مسند) 2.فرعی(متمم.صفت.مضاف الیه.منادا.قید.تمیز.بدل)
تعریف نقش اصلی:به نقش هایی گفته میشود که برای تشخیص انها باید بهفعل جمله دقت کنیم این نقش ها عبارتند از:1-مسندالیه 2-مسند3-فاعل 4-مفعول
فعل رابه نوع کلی تقسیم میکنیم:ربطی وخاص
1.فعل ربطی:است.بود.گشت و...
2.فعل خاص:هرفعلی که فعل ربطی نباشدفعل خاص نامیده میشود وفعل خاص خود به دو نوع تقسیم میشود:
الف)لازم:با چه چیز را یاچه کس را معنی نمیدهد
ب)متعدی:با چیز را یاچه کس را معنی میدهد.
ساختار جمله ها باتوجه به فعل
الف)جمله رابافعل ربطی =مسندالیه راه تشخیص مسندالیه ومسند
بعدازاینکه مطمئن شدید فعل جمله یک فعل ربطی است برای پیداکردن مسندالیه مسند ازخود میپرسیم چی یا کی.چطو و...است بود شد و...چیزی که درجواب چی یاکی میاید مسندالیه وچیزی که درجواب چطور و..میاید جواب مسند است.
ب)جمله بافعل لازم=فاعل+فعل لازم.راه تشخیص فاعل:درصورتی که فعل جمله فعل لازم باشد جمله ازنقش های اصلی تنها نیازبه فاعل دارد وبرای پیداکردن فاعل قبل ازفعل چی کی میاوریم وچیزی که درجواب سوال میاید فاعل است.
نکته:فاعل ممکن است ازظاهرجمله حذف شود که دراین صورت شناسه فعل جانشین فاعل میشود.
ج)جمله بافعل متعدی=فاعل+مفعول+فعل متعدی.راه تشخیص مفعول:اگرفعل جمله متعدی باشدجمله علاوه برفاعل نیازبه مفعول دارد وبرای پیداکردن مفعول قبل ازفعل جمله چه چیز را یاچه کس رامیاوریم وچیزی که درجواب میاید مفعول نامیده میشود.
تعریف نقش های فرعی:نقش هایی هستند که برای تشخیص انها به قبل ازانها ویاموقعیت ان هادرجمله دقت میکنیم:
الف)نقش هایی که برای تشخیص انها به قبل ازانها دقت میکنیم:1-متمم 2-صفت3-مضاف الیه 4-منادا
متمم:کلمه ایی (اسم ضمیر مصدر)که بعدازیکی ازحروف اضافه قرار میگیرد متمم نامیده میشود.
حروف اضافه عبارتند از:با.به.بد.بر.برای و...
صفت ومضاف الیه:هرگاه دوکلمه ی پشت سریکدیگر بیایند که بین انها کسره امده باشد کلمه دوم حتما صفت یامضاف الیه است.
انواع اضافه
1.اضافه ملکی:دراضافه ملکی مضاف ملک مضاف الیه است ومضاف والیه مالک مضاف است اتاق ناصر
2.اضافه تخصیصی:دراضافه تخصیصی مضاف مختص مضاف الیه است وبه ان اختصاص دارد اتاق خواب
3.اضافه تشبیهی:دراضافه تشبیهی بین مضاف ومضاف الیه رابط شباهتد وجود دارد یعنی یکی به دیگری تشبیه شده است قدسرو.
4.اضافه استعاری:دراضافه استعاری مضاف الیه فاقد مضاف است ومضاف راازچیزی برای مضاف الیه قرض می گیریم دست روزگار
5.اضافه اقترانی:مضاف یکی ازاعضای بدن انسان ومضاف الیه یکی ازصفات یاویزگی های درونی انسان است چشم طمع
6.اضافه توضیحی:معمولامضاف یک اسم عام است ومضاف الیه یک اسم خاص است به تعبیردیگرمضاف الیه درباره مضاف توضیح بیشتری می دهد ومعنی ان رامحدود میکند کوه دماوند
7.اضافه بیانی:مضاف5 الیه جنس مضاف رابیان می کند کاسه ی مس
8.اضافه نبوت:مضاف نام فرزند ومضاف الیه نام پدراست به تعبیردیگرنام فرزند باکسره اضافه قبل ازنام پدرمی اید.رستم زال.
منادا:اسمی راکه قبل ازان یکی ازحروف ندا امده باشد منادا مینامند.
نکته:منادا درشمارش جمله یک جمله کامل است.
ب)نقش هایی که برای تشخیص انها موقعیت انهادرجمله دقت می کنیم:1-قید 2-تمیز 3-بدل
قید:کلمه یاترکیبی است که صفت اسم قید یافعل رابه زمان مکان یاحالتی و...مقید ومحدود سازد واگرازجمله حذف شود خللی به معنای جمله وارد نمیشود.
تمیز:کلمه ایی است که رفع ابهام ازجمله میکند ونسبت مبهمی رادرجمله برطرف میکند.
بدل:لقب شهرت و.. کسی است که بدون کسره یاضافه بعدازاسم میاید وماقبل خود رابیشترمعرفی می کند.
پس ازشناخت انواع کلمه ها وپس ازشناخت نقشهای مختلف اکنون بایدبدانیم هریک ازکلمات کدام نقشهای اصلی وفرعی رادرجمله می پذیرد.
1-فعل:فقط درجمله نقش فعلی دارد.
2-حرف:هیچ نقش نمی پذیرد بلکه نقش نماست.
3-قید:معمولانقش قیدی دارد.
4-صفت:یکی ازسه نقش زیررامی پذیرد:1.نقش وصفی 2.نقش مسندی 3.نقش قیدی
5-اسم:جزء نقش وصفی وفعلی همه نقشهای دیگررامی پذیرد
6-ضمیر:ضمیرچون جانشین اسم میشود همه نقشهای اسم رامی پذیرد اماازمیان ضمایر ضمایرمتصل شخصی همه نقشهای اسم رانمی پذیرد ولی بقیه ی ضمایر معمولا نقشهای اسم رامی پذیرند.
نقش ضمایر متصل:معمولا دریکی ازسه حالت زیرمیباشد:1.مفعول 2.مضاف الیه 3.متمم
7-صوت:بعضی ازنقشهای اسم رامی پذیرد مانند:فاعل.مفعول.متمم.مسندالیه.مضاف الیه
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: معصومه مولایی
مدیران انجمن: معصومه مولایی