دوشنبه, 31 ارديبهشت 1403

 



موضوع: خلاصه درس زبان فارسی 21تیر92

خلاصه درس زبان فارسی 21تیر92 10 سال 10 ماه ago #16152

پری اسمعیلی نیاکیوی
تعریف شعر:
گره خوردگی عاطف] وتخیل است که درکلامی آهنگین شکل گرفته شده باشد
قالبهای شعر:
1- شکل ظاهری قالب شعرچطوراست ؟
2- مضمون ومحتوای قالب شعرچیست ؟
3- تعداد ابیات شعرچند بیت می تواند باشد ؟
4- شاعران معرفش چه کسانی هستند ؟
شکل
محتوا
قالبهای شعری
تعداد ابیات
شاعران معروف
قصیده :
قَصیده یا چَکامه یک قالب شعر (کلاسیک) فارسی است. قصیده که معمولاً بسیار بلند (بیشتر از ۱۴ بیت) است بیشتر برای مدح، ذم، سوگواری، بزم، وصف طبیعت و موعظه سروده می‌شود. در این نوع شعر مصراع اول با مصراع‌های زوج هم قافیه است
به بیت اول قصیده که مصراع است مطلع گویند وبیت آخررامقطع نامیده اند دربرخی قصیده ها که تعداد بیت های آن زیاد است شاعردرمیانه قصیده بیتی مصرع می آورد که آن راتجدید مطلع می گویند . خاقانی ازسایرشاعران بیشترازتجدید مطلع استفاده کرده است درون مایه قصیده بیشتر مدح – ستایش – پند واندرزو....است قصیده ازنیمه قرن سوم به تقلید شعرعربی پدید آمد واوج رونق آن ازقرن سوم تاششم است .
قصیده‌سرایان بزرگ فارسی
• فرخی سیستانی
• منوچهری دامغانی
• عنصری
• ناصر خسرو
• خاقانی شروانی
• انوری ابیوردی
• ظهیر فاریابی
• سعدی شیرازی
قصیده ای ازسعدی
بس بگردید و بگردد روزگار دل به دنیا درنبندد هوشیار
ای که دستت می‌رسدکاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
اینکه در شهنامه‌هاآورده‌اند رستم و رویینه‌تن اسفندیار
تا بدانند این خداوندان ملک کز بسی خلقست دنیا یادگار
اینهمه رفتند و مای شوخ چشم هیچ نگرفتیم از ایشان اعتبار
ای که وقتی نطفه بودی بی‌خبر وقت دیگر طفل بودی شیرخوار
مدتی بالا گرفتی تا بلوغ سرو بالایی شدی سیمین عذار
همچنین تا مرد نام‌آور شدی فارس میدان و صید و کارزار
آنچه دیدی بر قرار خود نماند وینچه بینی هم نماند بر قرار
دیر و زود این شکل و شخص نازنین خاک خواهد بودن و خاکش غبار
گل بخواهد چید بی‌شک باغبان ور نچیند خود فرو ریزد ز بار
اینهمه هیچست چون می‌بگذرد تخت و بخت و امر و نهی و گیر و دار
نام نیکو گر بماند ز آدمی به کزو ماند سرای زرنگار
سال دیگر را که می‌داند حساب؟ یا کجا رفت آنکه با ما بود پار؟
خفتگان بیچاره در خاک لحد خفته اندر کله‌ی سر سوسمار
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست ای برادر سیرت زیبا بیار
هیچ دانی تا خرد به یا روان من بگویم گر بداری استوار
آدمی را عقل باید در بدن ورنه جان در کالبد دارد حمار
پیش از آن کز دست بیرونت برد گردش گیتی زمام اختیار
گنج خواهی، در طلب رنجی ببر خرمنی می‌بایدت، تخمی بکار

چون خداوندت بزرگی داد و حکم خرده از خردان مسکین درگذار
چون زبردستیت بخشید آسمان زیردستان را همیشه نیک دار
عذرخواهان را خطاکاری ببخش زینهاری را به جان ده زینهار
شکر نعمت را نکویی کن که حق دوست دارد بندگان حقگزار
لطف او لطفیست بیرون از عدد فضل او فضلیست بیرون از شمار
گر به هر مویی زبانی باشدت شکر یک نعمت نگویی از هزار
نام نیک رفتگان ضایع مکن تا بماند نام نیکت پایدار
ملک بانان را نشاید روز و شب گاهی اندر خمر و گاهی در خمار
کام درویشان و مسکینان بده تا همه کارت برآرد کردگار
با غریبان لطف بی‌اندازه کن تا رود نامت به نیک در دیار
زور بازو داری و شمشیر تیز گر جهان لشکر بگیرد غم مدار
از درون خستگان اندیشه کن وز دعای مردم پرهیزگار
منجنیق آه مظلومان به صبح سخت گیرد ظالمان را در حصار
با بدان بد باش و با نیکان نکو جای گل گل باش و جای خار خار
دیو با مردم نیامیزد مترس بل بترس از مردمان دیوسار
هر که دد یا مردم بد پرورد دیر زود از جان برآرندش دمار
با بدان چندانکه نیکویی کنی قتل مار افسا نباشد جز به مار
ایکه داری چشم عقلوگوش هوش پند من در گوش کن چون گوشوار
نشکند عهد من الا سنگدل نشنود قول من الا بختیار
سعدیا چندانکه می‌دانی بگوی حق نباید گفتن الا آشکار


غزل:
یکی ازقالب های مهم شعر فارسی است که ازقرن ششم درزبان فارسی رواج یافت :
تعداد بیت های غزل از5 بیت تا15 بیت است ودرون مایه آن رابیشترعشق ، عرفان یاآمیزه ای ازهردوی آنها تشکیل می دهد . دردوران معاصرمضامین اجتماعی بیشتربه غزل راه پیداکرده است . تفاوت غزل باقصیده درمحتوا وتعداد بیت های آن است . غزل دارای مطلع مصرع می باشد یعنی مصرع اول آن بامصراعهای زوج آن هم قافیه هستند .
سه نوع غزل داریم
عاشقانه مانند غزلهای سعدی
عارفانه مانند غزلهای مولوی
تلفیقی یاعاشقانه ، عارفانه ترکیبی ازدوتا مانند غزلهای حافظ
غزل سرایان معروف :
سعدی
حافظ
مولوی
شهریار
رهی معیری


نمایش قرارگرفتن قافیه ها درغزل
..................... $ ................ $
...................... .................$
..................... ..................$
پوشیده چون جان می روی اندر میان جان من سرو خرامان منی ای رونق بستان من

چون می روی بی‌من مرو ای جان جان بی‌تن مرو وز چشم من بیرون مشو ای مشعله تابان من

هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من

تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من

بی پا و سر کردی مرا بی‌خواب و خور کردی مرا در پیش یعقوب اندرآ ای یوسف کنعان من

از لطف تو چون جان شدم وز خویشتن پنهان شدم ای هست تو پنهان شده در هستی پنهان من

گل جامه در از دست تو وی چشم نرگس مست تو ای شاخه‌ها آبست تو وی باغ بی‌پایان من

یک لحظه داغم می کشی یک دم به باغم می کشی پیش چراغم می کشی تا وا شود چشمان من

ای جان پیش از جان‌ها وی کان پیش از کان‌ها ای آن بیش از آن‌ها ای آن من ای آن من

چون منزل ما خاک نیست گر تن بریزد باک نیست اندیشه‌ام افلاک نیست ای وصل تو کیوان من

بر یاد روی ماه من باشد فغان و آه من بر بوی شاهنشاه من هر لحظه‌ای حیران من

ای جان چو ذره در هوا تا شد ز خورشیدت جدا بی تو چرا باشد چرا ای اصل چارارکان من

ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من ای ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من
قالب قطعه :
قِطعه مجموعهٔ ابیاتی را گویند که بر یک وزن و قافیه باشد، و از آغاز تا انجام همگی به یکدیگر مربوط بوده، پیرامون یک قصّهٔ شیرین، یک موضوع اخلاقی، یا تهنیت و تعزیت و مدح و هجو و مانند آن پدید آمده باشد. بر خلاف قصیده، بیت مَطلَع در قطعه مُصَرَّع نیست.
تعداد ابیات یک قطعه، حدّ اقل ۲، و حدّ اکثر آن به طور معمول ۱۵ است، ولی گاهی تا ۵۰ بیت و بیش از آن هم رسیده‌است.
در میان شعرای پارسی‌گوی از رودکی تا کنون، همواره، قطعه‌سرایی رواج داشته است. لیکن، انوری، ابن یمین، و پروین اعتصامی بیش از دیگران به‌این قالب شعری پرداخته‌اند.

دانی که را سزد صفت پاکی؟ آن کو وجودِ پاک نيالايد
تا خلق ازو رسند به آسايش هرگز به عُمر خويش نياسايد
تا ديگران گرسنه و مسکينند بر مال و جاه خويش نيفزايد
مَردُم بدين صفات اگر يابی گر نام او فرشته نهی شايد
اعتصامی


شنیده‌اید که آسایش بزرگان چیست؟ برای خاطر بیچارگان نیاسودن
به کاخ دهر، که آسایش است بنیادش
مقیم‌گشتن و دامان خود نیالودن
همی ز عادت و کردار زشت کم‌کردن هماره، بر صفت و خوی نیک افزودن
رهی که گمرهی‌اش در پی است، نسپردن دری که فتنه‌اش اندر پی است، نگشودن
اعتصامی

خلید خار درشتی به پای طفلی خرد به‌هم‌برآمد و از پویه بازماند و گریست
بگفت مادرش این رنج اولین قدم است ز خار حادثه تیه وجود خالی نیست
هنوز نیک و بد زندگی به‌دفتر عمر نخوانده‌ای و به‌چشم تو راه و چاه، یکی است
ندیده زحمت رفتار، ره نیاموزی خطانکرده، صواب و خطا چه دانی چیست؟
دلی که سخت ز هر غم تپید، شاد نماند کسی که زود دل‌آزرده گشت، دیر نزیست
هزار کوه گرت سد راه شوند، برو هزار ره گرت از پا درافکنند، بایست
اعتصامی

گلی خوش‌بوی در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم
بدو گفتم که مشکی یا عبیری؟ که از بوی دلاویز تو مستم
بگفتا، من گِلی ناچیز بودم ولیکن مدتی با گُل نشستم
کمال هم‌نشین درمن اثر کرد وگرنه، من همان خاکم که هستم
سعدی

بر سر بازار جان‌بازان منادی می‌زنند بشنوید ای ساکنان کوی رندی، بشنوید
دختر رز چند روزی هست از ما گم‌شدست رفت، تا گیرد سر خود، هان و هان، حاضر شوید
جامه‌ای دارد ز لعل و نیم‌تاجی از حباب عقل و دانش برد و شد، تا ایمن از وی نغنوید
هر که آن تلخم دهد حلوا بها جانش دهم ور بود پوشیده و پنهان به دوزخ در روید
حافظ

دل شناسد که چیست جوهر عشق عقل را ذره‌ای بصارت نیست
در عبارت همی نگنجد عشق عشق از عالم عبارت نیست
هر که را دل ز عشق گشت خراب بعد از آن هرگزش عمارت نیست
عشق بستان و خویشتن بفروش که نکوتر ازاین، تجارت نیست
عطار

اهل دنیا سه فرقه بیش نی‌اند چون طعام‌اند و همچو دارو و درد
فرقه‌ای چون طعام درخوردند که ازایشان گریز نتوان کرد
باز جمعی چو داروی دردند بر مال و جاه خويش نيفزايد
مَردُم بدين صفات اگر يابی که بدان، گه گه است حاجت مرد
باز جمعی چو درد با ضررند تا توانی به گرد درد مگرد
ابن یمین

بهترین مراتب آن باشد کان به فضل و هنر به‌دست آید
رتبتی کان نباشد استحقاق زودش اندر بنا شکست آرد
ابن یمین

ای خواجه، رسیده‌ست بلندیت به‌جایی کز اهل سماوات به‌گوشت برسد صوت
گر عمر تو چون قد تو باشد، به‌درازی تو زنده بمانی و بمیرد ملک‌الموت

انوری




قالب مثنوی :

تمام ابیات آن مصرع می باشد ابیاتش محدودیت ندارد هربیت قافیه جداگانه دارد .
میتواند عاشقانه باشد یاحماسی مانند شاهنامه فردوسی یااسکندرنامه ی نظامی
خسرووشیرین - لیلی ومجنون – شیرین وفرهاد نظامی گنجوی
میتواند عارفانه باشد مانند مثنوی معنوی مانند منطق وطیرعطار
میتواند تعلیمی باشد مانند
بشنو این نی چون شکایت می‌کند از جداییها حکایت می‌کند
کز نیستان تا مرا ببریده‌اند در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم
هرکسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهٔ من دور نیست لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست
آتشست این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشقست کاندر نی فتاد جوشش عشقست کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید پرده‌هااش پرده‌های ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید
نی حدیث راه پر خون می‌کند قصه‌های عشق مجنون می‌کند
محرم این هوش جز بیهوش نیست مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر
گر بریزی بحر را در کوزه‌ای چند گنجد قسمت یک روزه‌ای
کوزهٔ چشم حریصان پر نشد تا صدف قانع نشد پر در نشد
هر که را جامه ز عشقی چاک شد او ز حرص و عیب کلی پاک شد
شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علتهای ما
بوستان سعدی


شاعران معروف مثنوی :
مولوی
سعدی
عطار
شعررباعی
ازدوبیت تشکیل شده که مصرع اول ودوم وچهارم آن هم قافیه هستند .
مصرع سوم اختیاری است شاعر میتواند هم قافیه بسازد ویاقافیه نیاورد . رباعی در وزن «لاحول ولا قوة الا بالله» موضوع ومحتوای رباعی میتواند عاشقانه باشد مانند رباعیات رودکی میتواند عرفانی باشد مانند رباعیات ابوسعید ابولخیر میتواندمیتواند فلسفی باشدمانندرباعیات خیام

رباعي هاي زيبا
* نگاه
من ماندم و شعر تازه ات را خواندم
صد پنجره اشك برغمت افشاندم
وقتي كه همه به سوي شب مي رفتند
در خط مقدم نگاهت ماندم...
* با رفتن تو
با رفتن تو عمر زمين كمتر شد
از فرط غمت چشم خدا هم تر شد
در خاطره بهار بي بودن تو
صد باغ گل محمدي پرپر شد...

* زير باران
من آواره ترين بي خانمان ام
غم عشق و جنون شد آب و نانم
برايم سفره اشكي مهياست
كه آنرا زير باران مي تكانم..

* لبخند
لبخند زدي بهار بي تاب شكفت
يك پنجره روبروي مهتاب شكفت
آن لحظه كه چشمه از نگاهت جوشيد
احساس فرو خفته مرداب شكفت...

* ستاره
گفتم كه تو اي ستاره برمي گردي
هر لحظه به يك اشاره برمي گردي
بيچاره دلم خيال مي كرد كه تو
با خواهش من دوباره بر مي گردي...



* گل
كاش مي شد بكشم دست به پيشاني گل
يا كه يك شب بروم باز به مهماني گل
بايد امشب به تن باغچه آبي بزنم
تا مگر دست دهد صحبت پنهاني گل
باد بر دوش تن زخمي گل را مي برد
آه از رنج من و بي سر و ساماني گل...

* نگاه
نگاهت آسمانم بود و گم شد
دو چشمت سايبانم بود و گم شد
به زير آسمان در سايه تو
جهان در ديدگانم بود و گم شد...

* قناري
دلت از غصه لبريز قناري
بهارت رنگ پاييز قناري
نخون اينجا، اگر اينجا بخوني
پر و بال تو ميريزه قناري...


شعردوبیتی :
مانند رباعی می باشد
فقط تفاوتش بارباعی یکی وزن ویکی محتوای شعر است
وزن دوبیتی مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
دوبیتی محتوایش مناسب ثبت لحظه های زودگذر وآنی است . بیشتر به زبان محلی سروده می شود .
دوبیتی سرایان
• باباطاهر عریان
• فایز دشتی
• مفتون بردخونی دشتی
• ملاحسن کبگانی
• محمدخان دشتی
• شفیق شهریاری
• احمد جهان بین شالکوهی

ترجیع بند:
ترجیع بند از چند قطعه شعر تشکیل شده است که هر کدام از این قطعه شعرها دارای قافیه و وزن یکسان هستند و در آخر هر رشته شعر یک بیت یکسان با قافیه ای جداگانه تکرار می شود.
بهترین ترجیح بندهای مربوط به سعدی ، هاتف و فرخی است.
از ترجیع بندهای معروف ادبی فارسی ترجیع بند هاتف است که بیت ترجیع آن این است:
که نیکی هست و هیچ نیست جز او
وحده لا اله الا هو

نمونه ای از ترجیع بند از دیوان سعدی
دردا که به لب رسید جانم
آوخ که ز دست شد عنانم
کس دید چو من ضعیف هرگز
کز هستی خویش در گمانم
پروانه ام اوفتان و خیزان
یکبار بسوز و وارهانم
گر لطف کنی به جای اینم
ورجور کنی سرای آنم
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله کار خویش گیرم
زان رفتن و آمدن چگویم
می آیی و می روم من از هوش
یاران به نصیحتم چه گویند
بنشین و صبور باش و مخروش
ای خام، من این چنین در آتش
عیبم مکن ار برآورم جوش
تا جهد بود به جان بکوشم
و آنگه به ضرورت از بن گوش
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم
ای بر تو قبای حسن چالاک
صد پیرهن از جدائیت چاک
پیشت به تواضع است گویی
افتادن آفتاب بر خاک
ما خاک شویم و هم نگردد
خاک درت از جبین ما پاک
مهر از تو توان برید هیهات
کس بر تو توان گزید حاشاک
بنشینم و صبر پیش گیرم
دنباله ی کار خویش گیرم

ترکیب بند:
ترکیب بند از لحاظ ساختار شعری مانند "ترجیع بند" است و تنها تفاوت آن این است که بیت تکرار شده در بین قطعه های شعر یکسان نیستند.
از ترکیب بندهای معروف ترکیب بند محتشم کاشانی در توصیف واقعه ی کربلاست.

نمونه ی ترکیب بند از وحشی بافقی
دوستان شرح پریشانی من گوش کنید
داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید
گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
شرح این آتش جانسوز نهفتن تا کی
سوختم سوختم این سوز نهفتن تا کی
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته، دیوانه رویی بودیم
بسته سلسله ی سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش این همه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم

انواع نثر:
3 نوع نثرداریم به 3 دسته کلی تقسیم می کنند
نثر مرسل:
نثری است که آزاد وخالی ازسجع وآرایه های ادبی باشد
نثردوره ی اول است وخیلی دشوار نیست وزود فهم است نثرمتداول مارامی گویند مرسل
نثرقرن سوم وچهارم وپنجم هم مرسل بوده
مثال تاریخ بلعمی ترجمه ی تفسیر تبری
سفرنامه ی ناصر خسرو
سیاست نامه قابوسنامه وتکثرت واولیا
سجع یعنی آهنگ
نثرمسجع :
یعنی آهنگین به نثری گفته میشود که درآن جمله های قرینه وآرایه سجع باشند . سجع درنثربه منزله ی قافیه درشعر است
مثال :
سجع نویسی درفارسی به طور رسمی ازخواجه عبداله انصاری شروع شد وپس ازاوبه وسیله ی نویسندگانی چون نصراله منشی مترجم کلیه ودمنه – سعدی ونظامی عروضی سمرقندی صاحب چهار مقاله ادامه پیداکرد . ازمیان سجع نویسان مطلوبترین وبهترین نثر مسجع ازسعدی درشاهکاربی نظیراو گلستان است وازمیان مقلدان سعدی موفق ترین فرد میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی است .
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: معصومه مولایی, مهرداد حقگو
مدیران انجمن: معصومه مولایی