پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جهاني شدن، خصوصي‏سازي و عدالت اقتصادي

جهاني شدن، خصوصي‏سازي و عدالت اقتصادي 10 سال 11 ماه ago #11799

  • آرش انوری
  • آرش انوری's Avatar
  • آفلاين
  • دانشجو
  • ارسال ها: 14
  • Thank you received: 15
متن سخنراني جوزف استيگليتز در ايران:اگر بخواهيم عدالت رادر جهاني شدن ايجاد نماييم بايد به آن نه تنهااز بعد اثر بخشي بر اقتصادو ثروت بنگريم بلکه بايد بر اثر بخشي آن بر عدالت اجتماعي نيز توجه نماييم.***جهاني سازي براي کشورهايي که طريقه مديريت بر روند جهاني سازي را مي دانند بسيار مفيد خواهد بود و اين مسئله درست است گرچه به نظر من برخي از قوانين جهاني سازي عادلانه نيستند و اگر عادلانه باشد جهاني سازي بسيار گسترده خواهد بود. کشورهاي کمي با داشتن جمعيت زياد در استفاده از جهاني سازي موفق شده اند و توانسته اند آن را تحت مديريت خود درآورند. مثال اين مسئله چين است که با داشتن جمعيت بسيار زياد توانستند از فوايد جهاني شدن دانش ها، جهاني شدن بازارها، جهاني شدن تکنولوژي و ... بهره مند گردد و مديريت جهاني سازي را به گونه اي انجام داده که توانسته بيش از 300 ميليون نفر را از فقر نجات دهد و البته حتي اين کشور نيز که توانسته مديريت درستي بر روند جهاني سازي داشته باشد، باز هم با مشکلاتي در رابطه با فاصله طبقاتي بين افراد ثروتمند و فقير مواجه است که البته دولت متوجه اين مشکل شده و توجه به اين مسئله را در دستور کار خود قرار داده است و سعي کرده سياستهايي را جهت کاهش فاصله طبقاتي بين فقير و غني و مناطق شهري و روستايي و .... ايجاد نمايد.


متن سخنراني جوزف استيگليتز در ايران

جهاني شدن، خصوصي‏سازي و عدالت اقتصادي

بخش هم انديشي به نقل از الف ، جوزف استيگليتز، استاد دانشگاه استانفورد و برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال 2001 ميلادي، يکي از پر سرو صدا ترين اقتصاددانان معاصر جهان محسوب مي شود. شهرت استيگليتز بيشتر به انتقادهاي تند وي از توصيه هاي صندوق بين المللي پول و بانک جهاني (موسوم به سياست هاي تعديل اقتصادي يا اجماع واشنگتني) برمي گردد. استيگليتز در سال1997 به رياست اقتصاددانان بانک جهاني برگزيده شد و اندکي بعد فهميد توصيه هاي يکسان اين بانک به کشورهاي جهان سوم بدون در نظر گرفتن اقتضائات ساختاري و نهادي اين کشورها نه تنها آنها را به توسعه اقتصادي نرسانده بلکه مشکلات اين کشورها را حادتر هم کرده است. انتقادهاي استيگليتز از عملکرد بانک جهاني به تدريج از سال 1998 شروع شد و چنان محکم و موثر بود که در سال 2000 ميلادي منجر به عزل و اخراج وي از اين نهاد مالي بين المللي شد. وي از سال 2000 به دانشگاه بازگشت و به تحقيق روي تخصص خود يعني نقش اطلاعات در اقتصاد و نيز موضوعاتي که تازه به آنها علاقمند شده است (جهاني شدن و توسعه اقتصادي در جهان سوم) پرداخت.
کتابهاي جهاني شدن و مسايل آن و پيشگامان توسعه؛ آينده در چشم انداز (به همراه جرالد مي‏ير) از وي به زبان فارسي ترجمه شده و هم اکنون در بازار کتاب موجود است. پروفسور استيگليتز روز شانزدهم ديماه به طور ويدئو کنفرانس براي حاضران در همايش جهاني شدن، خصوصي سازي و عدالت اقتصادي درتهران سخنراني کرد. اين همايش به همت دکتر محمد نهاونديان (رئيس اتاق بازرگاني و رئيس- معزول- مرکز مطالعات جهاني شدن) از شانزدهم تا هجدهم دي ماه86 در مرکز همايشهاي صدا و سيما برگزار شد. متن کامل سخنراني پرفسور جوزف استيگليتز در اين همايش به شرح زير است:

جوزف استيگليتز:
از فرصتي که در اختيار من قرار داديد متشکرم. ايران رشد اقتصادي سريعي را خصوصاً در ميان افراد جوان و ميزان پس انداز بالايي را داشته است. علاوه بر اين فاکتورها مهمترين مسئله افزايش بهاي نفت بوده، و مي توان گفت که نفت مهمترين بخش اقتصادي ايران است. همچنين ميزان توليد ناخالص داخلي بيش از 20% است. از سال 2003 بهاي نفت از 23 دلار در هر بشکه به 100 دلار در هر بشکه رسيده است. با توجه به نسبت نفت و توليد ناخالص داخلي و ميزان افزايش بهاي نفت انتظار مي رفت که ميزان GDP يعني توليد ناخالص داخلي رشد بيشتري را داشته باشد.علاوه بر اين ميزان افراد جوان کشور و نيروي کار چالش هاي زيادي را براي ايران جهت ايجاد مشاغل جديد ايجاد مي کند ولي ايران آن مقدار که انتظار مي رفته نتوانسته در اين زمينه موفق باشد. سوال اين است که ايران چه بايد بکند تا بتواند عملکرد اقتصادي خود را ارتقاء و افزايش دهد و بتواند با توجه به افزايش قيمت نفت، نيروي کار جوان و ميزان بالاي پس انداز به آنچه که انتظار مي رود دست يابد.

مشکلاتي که ايران با آن مواجه است مشابه بسياري از کشورهاي ديگر در اقصي نقاط جهان است. از کشورهايي که داراي ذخاير طبيعي غني هستند، انتظار مي رود که بتوانند خيلي سريع رشد کنند ولي در حقيقت نتوانسته اند به اين رشد دست يابند. مشکل کشورهايي که داراي منابع طبيعي غني مي باشند اين است نتوانسته اند به خوبي از چنين موارد و فرصتهايي استفاده نمايند و تقريباً مي توان گفت کشورهاي فقيري محسوب مي شوند. در رابطه با برخي فاکتورهايي که منجر به ايجاد چنين مشکلاتي در دنيا مي شوند مي خواهم بر اين موضوع تاکيد کنم که روشي که ما براي اندازه گيري موفقيت به کار مي بريم بسيار وسيع است که فايده چنداني هم ندارد چرا که آنچه ما اندازه گيري مي کنيم در واقع چيزي است که انجام مي دهيم. اگر به GDP نگاه کنيم و ببينيم که ميزان آن خوب است فکر مي کنيم که موفق هستيم و به دنبال اصلاح مشکلات نمي رويم ولي در واقع GDP روش درستي براي اندازه گيري ميزان واقعي موفقيت نيست و اين باعث عقب ماندن ما مي شود . اگر چه ايران موفقيت هاي زيادي را از سال 1990 داشته به نظر مي رسد که ميزان GDP پايين مشکلاتي را ايجاد کرده است.

سوالي که در اينجا مطرح مي شود مسئله تداوم پذيري است. GDP نشان نمي دهد که آيا رشدي که ايجاد شده تداوم پذير است يا خير. بيشتر دولت ها امروزه بر اين عقيده هستند که براي اندازه گيري مناسب موفقيت نبايد از GDP استفاده شود. بلکه بايد در اين زمينه به ميزان منابع طبيعي و رتبه بندي محيط زيست توجه نمود. و بدين ترتيب مشخص مي شود که ايران خيلي خوب عمل نکرده چرا که عليرغم فروش هر ساله نفت ثروت کمي در کشور ايجاد شده است.

به عبارت ديگر کشور ايران داراي منابع طبيعي زيادي در زيرزمين است. هدف مديريت اقتصادي درست، نظارت بر اين موارد و ويژگي هايي است تا بتوان آنها را از منابع زيرزميني به روي زمين منتقل نمود. وقتي آنها از زيرزمين به روي زمين منتقل مي شوند و وقتي سرمايه گذاري درست در اين زمينه ايجاد مي شود، باعث ثروتمند تر شدن و ايجاد درآمد بيشتري براي کشور مي شود. مسئله ديگر اين است که وقتي ويژگي هاي منابع زير زميني جهت استخراج مورد توجه قرار مي گيرند و جهت مصرف خارج مي شوند باعث افزايش درآمدزايي مي شود و اگر به اين ويژگي ها توجه نشود کشور فقير خواهد ماند . البته اين مشکل ايران نيست چرا که ايران توانسته اين منابع زيرزميني را استخراج کرده و بر روي آن سرمايه گذاري کرده است. مشکل ايران اين است که وقتي منابع زيرزميني را خارج مي کند بر روي مواردي که قابليت توليد بالا دارند سرمايه گذاري نمي کند تا بتواند درآمد خوبي را از اين طريق کسب نمايد. براي مثال نفتي که در زيرزمين بود، در همان حال افزايش 4 برابري قيمت داشته و اگر بتوان آن را استخراج نمود مي تواند باعث ايجاد درآمد بسياري شود. بنابراين لازم است مديريت صحيحي در رابطه با ثروت جامعه صورت گيرد.

در مورد اصول استاندارد مديريت، ثروت، درآمد، بازدهي، سرمايه گذاري و ... موارد ديگري نيز وجود دارد که مي خواهم نظرتان را به آن جلب کنم و آن مديريت منابع طبيعي است اول اين که بهاي مربوط به منابع طبيعي ناپايدار است و کشورهاي بسياري مديريت صحيح در اين زمينه نداشته اند.

بنابراين کشورها بايد مديريت صحيح در رابطه با عدم پايداري بهاي منابع طبيعي داشته باشند تا بتوانند آن را پايدارتر نمايند.

مشکل دوم که بسياري از کشورها با آن مواجه هستند در مورد فروش نفت و ساير مواد معدني است. متاسفانه نفت به عنوان يک منبع طبيعي نمي تواند باعث ايجاد شغل شود و بدين ترتيب رقابت در بازار صادرات و واردات براي کشور مشکل مي شود. به اين دليل است که بسياري از کشورها با داشتن منابع طبيعي غني، کشورهاي ثروتمند با مردم فقير هستند. و براي مبارزه با اين مسئله بايد به ميزان تبادلات توجه کرد و تبادلات خارجي در اين رابطه بسيار موثر خواهد بود و البته بايد اطمينان حاصل شود که اين موارد باعث ايجاد شغل مي شوند.

سئوال ديگر اين است که در مورد موارد مربوط به استراتژي و در مواجه با شرايط خاص چه بايد بکنيم؟

بهتر است که در رابطه با جهاني سازي که موضوع همايش شماست توضيحاتي دهم. اگر بخواهيم عدالت را در جهاني شدن ايجاد نماييم بايد به آن نه تنها از بعد اثر بخشي بر اقتصاد و ثروت بنگريم بلکه بايد بر اثر بخشي آن بر عدالت اجتماعي نيز توجه نماييم. جهاني سازي براي کشورهايي که طريقه مديريت بر روند جهاني سازي را مي دانند بسيار مفيد خواهد بود و اين مسئله درست است گرچه به نظر من برخي از قوانين جهاني سازي عادلانه نيستند و اگر عادلانه باشد جهاني سازي بسيار گسترده خواهد بود. کشورهاي کمي با داشتن جمعيت زياد در استفاده از جهاني سازي موفق شده اند و توانسته اند آن را تحت مديريت خود درآورند. مثال اين مسئله چين است

که با داشتن جمعيت بسيار زياد توانستند از فوايد جهاني شدن دانش ها، جهاني شدن بازارها، جهاني شدن تکنولوژي و ... بهره مند گردد و مديريت جهاني سازي را به گونه اي انجام داده که توانسته بيش از 300 ميليون نفر را از فقر نجات دهد و البته حتي اين کشور نيز که توانسته مديريت درستي بر روند جهاني سازي داشته باشد، باز هم با مشکلاتي در رابطه با فاصله طبقاتي بين افراد ثروتمند و فقير مواجه است که البته دولت متوجه اين مشکل شده و توجه به اين مسئله را در دستور کار خود قرار داده است و سعي کرده سياستهايي را جهت کاهش فاصله طبقاتي بين فقير و غني و مناطق شهري و روستايي و .... ايجاد نمايد.

بنابراين گرچه از فوايد جهاني سازي استفاده نموده، ولي ريسک و خطرهاي موجود را نيز پذيرفته است. در رابطه با قوانين موجود در جهاني سازي که بسياري از آنها عادلانه هم نيستند، برخي از موسسات بين المللي نتوانسته اند مديريت صحيحي را در اين زمينه ايجاد کنند و باعث عدالت اجتماعي شوند. مذاکرات بسياري تاکنون در رابطه با عدالت جهاني انجام شده و نگراني هايي در رابطه با عدم عدالت وجود دارد ولي آنچه مشخص است اين است که کار خاصي در اين زمينه صورت نگرفته است.

مسئله مهم در رابطه با جهاني سازي اين است که باعث ارتباط بيشتر شده است و آنچه در يک قسمت جهان اتفاق مي افتد بر تمام دنيا اثر خواهد داشت و هر چه ما مستقل تر شويم کمتر در ايجاد موسسات جهاني موفق خواهيم بود و نمي توانيم مديريت درستي را بر اقتصاد جهاني داشته باشيم و هرچه بيشتر به يکديگر متصل شويم نياز به همکاري هاي بيشتري با يکديگر خواهيم داشت و به جاي سيستم هاي يک جانبه از سيستم هاي چند جانبه استفاده خواهيم کرد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نرگس مرادخانی
مدیران انجمن: نرگس مرادخانی