سه شنبه, 18 ارديبهشت 1403

 



موضوع: شرکتهای فراملیتی (جهانی) و جهان سوم

شرکتهای فراملیتی (جهانی) و جهان سوم 10 سال 11 ماه ago #7278

• شرکتهای فراملیتی (جهانی) و جهان سوم
یکی از بارزترین ویژگیهای پروژه جهانی شدن، ظهور شرکتهای عظیم و غول پیکری است که در اقتصاد ملی همه کشورهای جهان فعالیت می کنند و بر آنها تأثیر می گذارند. این شرکتها در حال حاضر به چنان قدرتی دست یافته اند که دیگر نمی توان از اقتصاد ملی سخن گفت. به علاوه، شرکتهای فراملیتی، قدرت آن را دارند که برخی از دولت ملت ها، بویژه کشورهای ضعیف جهان سوم را نادیده بگیرند. با این وصف، این شرکتها ابزاری برای تسریع در روند جهانی شدن، بخصوص در کشورهای جهان سوم به شمار می روند.
شرکتهای فراملیتی از قرن 19 فعالیت داشته اند، اما رشد اصلی آنها، بویژه در زمینه تولید صنعتی، از 1950 آغاز گشته است. اکنون تنها بزرگ بودن مالی و سازمانی این شرکتها نیست که اهمیت دارد، بلکه آنها به راحتی می توانند سرمایه خود را از نقطه ای به نقطه دیگر منتقل نمایند و کالاهای خود را در هر جا بخواهند، عرضه کنند. به همین جهت، بازارها یک ویژگی جهانی پیدا کرده اند. این پدیده، پیامدهای عظیمی برای جهان سوم دارد؛ مثلاً شرکتهای چند ملیتی یا بی وطن برای افزایش سود، فعالیتهای اقتصادی خود را به جهان سوم منتقل می کنند. کشورهای جهان سوم هم برای جذب سرمایه های خارجی، به دستمزدهای پایین، ضوابط و مقررات اندک و معافیتهای مالیاتی تن می دهند. حاصل این روند، افزایش قدرت و حوزه عمل شرکتهاست که ظرفیت جهان سومیها را برای تنظیم اقتصاد ملی تضعیف می کند. البته سهم سرمایه گذاری خارجی این شرکتها در جهان سوم در حال کاهش است. حتی آنها ترجیح می دهند حجم بیشتری از سرمایه خود را در موطن اصلی شان یا دیگر کشورهای جهان اول نگهداری کنند. بنابراین، می توان گفت در فرضیه جهانی شدن مبالغه شده است؛ زیرا واقعیتهای اقتصاد جهانی با این ادعا که ما در یک اقتصاد جهانی زندگی می کنیم که در آن، سرمایه آزاد بوده و به راحتی از منطقه ای به منطقه دیگر (از جمله جهان اول به جهان سوم) قابلیت انتقال دارد، مغایر است.
بیشتر سرمایه گذاری شرکتهای فراملیتی در جهان سوم، در زمینه کارخانه و تجهیزات نسبتاً ثابت و غیر متحرک است؛ در حالی که عدم تحرک سرمایه تولیدی، توسعه نابرابر را تشدید می کند. به همین دلیل است که شکاف بین دولتهای ثروتمند و فقیر، از 8 درصد در سال 1900 به 36 درصد درسال 1991 رسید. این شرکتها، اغلب سرمایه گذاری خارجی خود را به مناطقی که نیروی کار ارزان وجود دارد، منتقل و عمدتاً از کارگران زن به علت پایین بودن دستمزدشان، استفاده می کنند. رشد اشتغال زنان، برخی از نویسندگان را بر آن داشت که مدعی زنانه شدن نیروی کار در سطح جهان شوند، ولی نباید در این باره مبالغه کرد. محصولاتی شرکتهای فراملیتی در جهان سوم تولید می کنند، بازاریابی آن (که نیازمند زنجیره ای تبلیغی وسیعی است) در اختیار این شرکتها قرار دارد و سود حاصل از این تولید بیش از آن که به جیب جهان سومیها بریزد، در صندوق شرکتها قرار می گیرد. بنابراین، نمی توان گفت که صنعتی شدن جهان سوم از 1970 به بعد فقط حاصل تلاش شرکتهای چند ملیتی بود، بلکه اگر موفقیتی حاصل شده ناشی از سرمایه داخلی و همکاری دولت بوده است. به علاوه، خروج سرمایه از سوی شرکتها به خارج از جهان سوم همواره رو به رشد بوده است. این شرکتها همچنین از پرداخت مالیاتهای محلی امتناع ورزیده اند. حاصل کارِ شرکتهای بی وطن، فقیرتر شدن جهان سوم است.
شرکتهای فراملیتی، اغلب در بخش های خاصی از اقتصاد محلی سرمایه گذاری می کنند نه در همه آنها که این امر به قطع پیوندهای اقتصادی در کشورهای بومی می انجامد. چند ملیتیها، تنها آن بخش از فناوری را به جهان سوم منتقل می کنند که در صورت لو رفتن، به اصل آن فناوری که در اختیار غرب است، لطمه ای وارد نشود. به علاوه، به کارگیری فناوری سرمایه طلب نه کارگرطلب غربی، بحران بیکاری را تشدید می کند. به هر روی، این فناوری را در غیاب شرکت چند ملیتی نمی توان به کار انداخت. فناوری سرمایه طلب، تنها قادر است مشاغل کمی را ایجاد کند؛ در حالی که بخشهای کارگرطلب ظرفیت بیشتری در این زمینه دارد. توانایی این شرکتها در بی ثبات کردن امور سیاسی، استقرار در نواحی آلوده و یا نواحی ای که با فعالیتهای شیمیایی آنها آلوده شود، بالاست. البته این شرکتها در پی حذف نقش دولت نیستند، بلکه با توجه به اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی، تغییرات را در اقدامات تعدیلی دولتها انجام می دهند نه بیش از آن؛ زیرا گسترش یک اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد که شرکتها طالب آن هستند، به وجود یک دولت قوی نیازمند است.
شرکتهای فراملیتی، الگوی مصرف جوامع جهان سومی را تغییر داده اند. آنها پول بیشتری نسبت به شرکتهای محلی صرف تبلیغات می کنند. تغییر الگوی مصرفی را که این شرکتها ایجاد می کنند همه جانبه و شامل همه ابعاد زندگی نیست، بلکه این شرکتها آنچه را تولید می کنند، تبلیغ می کنند و آن نیز، جزو الگوی مصرف جدید مردم می شود. نتیجه این که شرکتهای فراملیتی، عامل مهمی در جهانی شدن سرمایه که اساس و شیرازه جهانی شدن غربی را می سازد، به حساب می آیند. نیل به این مقصود، در گرو فقیرتر کردن کشورهای جهان سوم، به شیوه های مختلف سرمایه گذاری از سوی فراملیتیهاست.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.