یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403

 



موضوع: ديپلماسي رسانه‌اي

ديپلماسي رسانه‌اي 10 سال 11 ماه ago #8551

مقدمه
امروزه ديپلماسي و سياست خارجي كشورها به عنوان يك عامل تعيين كننده در نظام بين‌الملل تحت تأثير و تعامل تحولات شگرف در عرصه ارتباطات قرار گرفته است؛ چنانچه «ديپلماسي رسانه‌اي» به عنوان يكي از شاخه‌هاي اصلي فعاليت‌هاي دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي پديدار شده است و بخش قابل توجهي از ديپلماسي عمومي كشورهاي به ويژه قدرتمند جهاني را به خود اختصاص داده است. از اين منظر گروهي از محققين و كارشناسان اين‌گونه تحليل مي‌نمايند كه اساساً ديپلماسي رسانه‌اي از رسانه‌ها در جهت ارتقاي سياست خارجي كشورها استفاده مي‌كند و رسانه به مثابه ابزاري در ديپلماسي تلقي مي‌شود كه با استفاده از اين ابزار، ديپلمات‌ها و سياست‌گذاران مي‌توانند نيات و مقاصد خود را به عنوان ديپلماسي، مورد محك و در معرض چالش‌هاي ديپلماتيك قرار دهند. بر اساس اين تحليل‌ها، رسانه‌ها بر ديپلماسي و سياست خارجي كشورها تأثيرگذار بوده و ديپلماسي رسانه‌اي نيز عمدتاً در راستاي سياست خارجي، منافع ملي كشورها و تأثيرگذاري بيشتر بر افكار عمومي و تغيير و تحولات عمل مي‌نمايد؛ در حالي كه گروهي ديگر اعتقادي به تأثيرگذاري رسانه‌ها بر تصميم‌گيري‌هاي سياست خارجي ندارند و اين‌گونه تحليل مي‌نمايند كه شواهد متقن در مورد تأثيرگذاري رسانه‌هاي جمعي بر تصميم‌گيري‌هاي سياست خارجي وجود ندارد و تصميم گيرندگان به ندرت تصميم‌هاي خود را به خاطر رسانه‌ها تغيير مي‌دهند. هرچند كه ممكن است به خاطر رسانه‌ها، ناگزير از واكنش نشان دادن باشند. در اين تحليل نفوذ و تأثير دولت به عنوان تصميم گيرنده بر رسانه‌ها بيشتر است.
پاسخ به سؤالات مطرح در حوزه ديپلماسي رسانه‌اي از جمله دغدغه‌هاي تهيه جلد دوم كتاب رسانه تحت عنوان «ديپلماسي رسانه‌اي» مي‌باشد. اين كتاب شامل مجموعه مقالاتي در خصوص «ديپلماسي رسانه‌اي» مي‌باشد كه با توجه به تحولات رسانه‌اي در دنيا در راستاي اهداف كلان گروه پژوهش‌هاي فرهنگي و اجتماعي به تبعيت از سياست‌هاي كلان كشور تهيه و تنظيم شده است.
مقاله اول اختصاص به مقاله «ديپلماسي رسانه‌اي» نوشته خانم دكتر رها خرازي آذر دارد. نويسنده در اين مقاله ضمن بررسي چالش ديپلماسي در عصر رسانه‌هاي نوين به تبيين بحث در قالب مباحثي چون ديپلماسي نوين، تبديل اطلاعات سري به آشكار، رسانه‌ها؛ نهادهاي خصوصي ديپلماتيك، ديپلماسي رسانه‌اي؛ عرصه ديپلماسي افكار عمومي، رسانه‌ها؛ حلقه اتصال دولت‌ها به افكار عمومي جهان، فضاي جريان‌هاي سياسي و غيره پرداخته است. «تله ديپلماسي يا ديپلماسي عمومي و موضوع فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران» مقاله دوم اين كتاب است كه توسط دكتر رحمن قهرمان‌پور به رشته تحرير درآمده است. در اين مقاله نويسنده به تحليل دو رويكرد اصلي و متعارض در خصوص تأثيرگذاري رسانه‌ها بر تصميم‌گيري سياست خارجي پرداخته است؛ رويكردي كه ادعا مي‌كند رسانه‌ها تحت تأثير تصميم‌گيري‌هاي سياست خارجي قرار دارند و رويكردي كه در نقطه مقابل رويكرد اول قرار دارد. نويسنده در اين مقاله با رويكرد دوم، موضوع فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران را مورد بررسي قرار داده است.
مقاله «ديپلماسي رسانه‌اي: تحليل رابطه رسانه‌ها و سياست در نظريه‌هاي مختلف» توسط دكتر محمد سلطاني‌فر ارائه شده است. وي در اين مقاله به تحليل رابطه ميان رسانه‌ها و سياست در ديپلماسي رسانه به عنوان هدف اصلي مقاله پرداخته است. نويسنده براي بيان و تحليل رابطه فوق به تبيين و تحليل دو نظريه عمده در ديپلماسي رسانه‌اي پرداخته و در پايان نيز نياز به رابطه تعاملي رسانه‌ها و دولت و تعيين شرايطي براي تأثيرگذاري اين دو را اجتناب‌ناپذير دانسته است.
«تحليل گفتمان ديپلماسي رسانه‌اي فيلم 300» نوشته خانم دكتر رها خرازي آذر مقاله بعدي اين كتاب را به خود اختصاص داده است. به اعتقاد نويسنده، اين فيلم در راستاي زمينه‌سازي رواني در ميان افكار عمومي جهانيان براي فشار به جمهوري اسلامي ايران تهيه شده است. مقاله با اين ديدگاه كه فيلم 300 نمودي از ديپلماسي عمومي و به ويژه ديپلماسي رسانه‌اي آمريكا است،‌ تلاش دارد تا الگويي به منظور مطالعه ميان‌رشته‌اي محتواي فيلم با بهره‌گيري از روش «تحليل گفتمان» را ارائه نمايد.
«شناسايي عوامل مؤثر در آسيب‌شناسي ديپلماسي رسانه‌اي كشور» عنوان مقاله ديگري است كه دكتر حسن بشير با بيان ده عامل مهم به تحليل و واكاوي آن پرداخته است. به اعتقاد نويسنده عوامل مزبور از نگاه به خودِ رسانه آغاز و به نحوه اشاعه پيام با توجه به زبان و گفتمان اجتماعي و فرهنگي حاكم از نظر ملي و بين‌المللي منتهي مي‌گردد. ديپلماسي رسانه‌اي كشور از اين منظر بايد به گونه‌اي جدي به آسيب‌شناسي زمينه‌هاي ممكن و مؤثر در جهت تعامل پيام با محيط ملي و بين‌المللي پرداخته و نسبت به ارائه راه‌حل‌هاي ممكن گام بردارد. بنابراين آنچه كه اين ديپلماسي را با واقعيت‌هاي جهاني همراه مي‌كند نگاه فرهنگي بيش از سياسي به توليد و توزيع پيام در سطوح مختلف مي‌باشد.
خانم رها خرازي آذر در مقاله ديگري تحت عنوان «رويكرد پسامدرنيسم به ديپلماسي رسانه‌اي» از منظري پسامدرنيستي به تأثيرات رسانه‌هاي نوين بر ديپلماسي و سياست خارجي پرداخته است. دغدغه نويسنده در اين مقاله يافتن جواب اين سؤال است كه اساساً پسامدرنيسم چه رويكردي به ديپلماسي رسانه‌اي دارد.
دكتر وحيد غروي در مقاله‌اي تحت عنوان «ديپلماسي رسانه‌اي در عصر جهان وطني»، به تحليل جايگاه رسانه‌ها در عصر حاضر پرداخته است. به اعتقاد نويسنده، ديپلماسي اكنون از حالت سنتي و وستفاليايي خود خارج و شكل جهان وطني به خود گرفته است؛ به طوري كه كليه ملل دنيا به واسطه اين امر به يكديگر پيوند خورده‌اند و اين امر خود تصميمات دولت‌ها و ديپلماسي كشورها را مورد چالش و تأثير قرار داده است. نويسنده معتقد است فناوري ا طلاعات كمك مي‌كند تا دولت‌مردان و ديپلمات‌ها در تصميم‌گيري‌ها، رفتارهاي خود را در نظر بگيرند و آن را اصلاح كنند.
مقاله بعدي اختصاص به مقاله «ديپلماسي رسانه‌اي: تصوير يا واقعيت» به قلم دكتر محمدرضا تاجيك دارد. بررسي و تحليل ديپلماسي رسانه‌اي كشور با توجه به نوع سياست و نظام سياسي هدف اصلي نويسنده را تشكيل مي‌دهد. نويسنده بر اين باور است كه كشورها براي حفظ منافع ملي‌اشان بايد به تقويت ديپلماسي رسانه‌اي بپردازند و خود را با شرايط و تحولات موجود وفق دهند تا تحت شرايط موجود و در فضاي به وجود آمده، عنصري تأثيرگذار باشند.
همچنين در مقاله‌اي تحت عنوان «معضلات سخت‌افزاري و نرم‌افزاري ديپلماسي رسانه‌اي» به قلم دكتر محمدعلي ميناوند ابعاد سخت‌افزاري و نرم‌افزاري ديپلماسي رسانه‌اي مورد بررسي و نقد قرار گرفته است. نويسنده در اين مقاله تمايز ديپلماسي رسانه‌اي از ساير اطلاعات و مفاهيم چون ديپلماسي ديجيتال، مجازي و ديپلماسي عمومي را ضروري دانسته و با نگاه آسيب‌شناسانه به تحليل معضلات سخت‌افزاري و نرم‌افزاري ديپلماسي رسانه‌اي كشور پرداخته است. به اعتقاد وي اولاً وسايل انتقال پيام از نظر سخت‌افزاري مهيا نيست و ثانياً در بحث نرم‌افزاري از زبان‌هاي بين‌المللي در جهت پيشبرد امور در راستاي ديپلماسي رسانه‌اي تاكنون استفاده بهينه نشده است.
«ديپلماسي رسانه‌اي به مثابه ابزار سياست خارجي» عنوان مقاله پاياني اين كتاب مي‌باشد كه توسط دكتر مهرداد نوابخش به رشته تحرير درآمده است. مفروض نويسنده در اين مقاله بر اين پايه استوار است كه در ديپلماسي رسانه‌اي از رسانه‌ها در جهت ارتقاي سياست خارجي كشورها استفاده مي‌شود. از اين منظر ديپلماسي رسانه‌اي به معناي به كارگيري رسانه‌ها براي تكميل و ارتقاي سياست خارجي كشورها تلقي مي‌شود. نويسنده در اين مقاله ضمن تبيين ديپلماسي رسانه‌اي و آسيب‌هاي احتمالي آن به ارائه راهكارهاي عملياتي در ديپلماسي رسانه‌اي پرداخته است.
در اينجا بر خود لازم مي‌دانيم از همكاري و مشاركت كليه اساتيد و پژوهشگران محترم در راستاي آماده‌سازي مقالات اين مجموعه تشكر نماييم. بي‌شك مقالات و مطالب ارائه شده در اين حوزه نه تنها مبنا و باب جديدي براي ارائه تفسيرها و تحليل‌هاي راهبردي خواهد بود بلكه زمينه تحقيقات بيشتر در سال‌هاي آتي را نيز فراهم خواهد ساخت.

ديپلماسي رسانه‌اي
مقدمه
در آغاز هزاره سوم «ديپلماسي رسانه‌اي» به عنوان يكي از شاخه‌هاي اصلي فعاليت‌هاي دستگاه ديپلماسي و سياست خارجي پديدار شده است و بخش قابل توجهي از ديپلماسي عمومي كشورهاي قدرتمند جهاني را به خود اختصاص داده است. هم اينك تكنولوژي‌هاي نوين ارتباطات و اطلاعات، گستره ديپلماسي و سياست خارجي را به تحريريه روزنامه‌ها، شبكه‌هاي اينترنتي، تلويزيون‌ها و راديوهاي جهاني كشانده‌اند. اين همان عاملي است كه در عصر جامعه اطلاعاتي، فضاي روابط متعامل ديپلمات‌ها و رسانه‌ها را الزامي ساخته است. فضايي كه در آن، پيشبرد سياست خارجي و ديپلماسي بيش از پيش به ميزان تاثيرگذاري تاكتيك‌هاي خبري و رسانه‌اي وابسته شده است. چنان‌كه هر قدر اين تاكتيك‌ها و پوشش خبري پر قدرت‌تر و تاثير گذارتر طراحي و منتشر شوند، چرخ‌هاي سياست خارجي روان‌تر مي‌چرخد. در اين راستا، مقاله پژوهشي حاضر به بررسي اجمالي تاثيرات رسانه‌هاي نوين بر جريان ديپلماسي و سياست خارجي مي‌پردازد.
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.