یکشنبه, 16 ارديبهشت 1403

 



موضوع: مزاياي ديپلماسي فرهنگي

مزاياي ديپلماسي فرهنگي 10 سال 11 ماه ago #6950

مزاياي ديپلماسي فرهنگي:
ديپلماسي فرهنگي به چه معنا است؟ استفاده از ديپلماسي فرهنگي چه مزايايي دارد؟
ديپلماسي فرهنگي در واقع تامين منافع ملي با استفاده از ابزارهاي فرهنگي است. پيشبرد منافع ملي با به كارگيري ابزارهاي فرهنگي ممكن است نتواند جايگزين ساير ابزارها همانند ابزارهاي سياسي، اقتصادي، نظامي و... شود، اما مي تواند مكمل آنها باشد. امروزه حتي قوي ترين كشورها نيز ترجيح مي دهند تا آنجا كه ممكن است از شيوه هاي فرهنگي براي تامين منافع خود استفاده کنند.

ديپلماسي فرهنگي به عنوان "تبادل افكار، اطلاعات، هنر و ديگر جنبه هاي فرهنگ ميان ملت ها و مردمانشان براي ترويج درك متقابل" توصيف شده است.

ديپلماسي فرهنگي امروزه به عنوان يك اصل اساسي و تاثيرگذار در عرصه روابط بين الملل مورد پذيرش قرار گرفته و سياستمداران جهان، راه برون رفت از مشكلات بشري را حاكميت فرهنگ در مناسبات بين المللي مي دانند. از همين رو است كه همزمان با تلاش هاي گسترده سياسي، حركت هاي فزاينده اي براي تحقق حاكميت و همكاري هاي فرهنگي در گوشه و كنار جهان صورت مي گيرد.

‌ديپلماسي فرهنگي در اصل، بسيج آنچه كه جوزف ناي "قدرت نرم" مي نامد، است. در كلام ناي، قدرت نرم بر توانايي شكل دهي به اولويت هاي ديگران متكي است. ناي تصريح مي كند: «قدرت نرم يك كشور در درجه اول بر سه منبع استوار است: فرهنگ آن كشور... ارزش هاي سياسي اش... و سياست هاي خارجي اش...»

‌ديپلماسي فرهنگي از آن جهت كه به يك كشور امكان مي دهد كه فرهنگ، جامعه و مردمش را به ديگران معرفي کند و همچنين از طريق فزوني بخشيدن به ارتباطات خصوصي بين مردم كشورهاي گوناگون، كشورها را قادر مي سازد كه ايده آل هاي سياسي و سياست هايشان را در انظار افكار عمومي بسيار جذاب سازند. وقتي فرهنگ كشوري شامل ارزش هاي جهانشمول شود، كسب نتايج دلخواه براي آن كشور افزايش مي يابد.

براي خود در ميان ديگر كشورهاي جهان به دست آورند. گيفورد مالون، معاون سابق آژانس اطلاعاتي ايالات متحده آمريكا (usia )و نويسنده مشهور مسائل ديپلماسي و سياست خارجي آمريكا اظهار مي دارد:

«اگر به دنبال اين هستيم كه تلاش هايمان در جهت كسب احترام و نفوذ براي جامعه مان و همچنين سياست هايمان موفقيت آميز باشد، باید ابتدا محرك ها، فرهنگ، تاريخ، روانشناسي و مخصوصاً زبان مردمي كه مي خواهيم با آنها ارتباط برقرار كنيم را بفهميم.»

مزاياي ديپلماسي فرهنگي بسيار زيادند. برنامه هايي كه در قالب ديپلماسي فرهنگي به اجرا درمي آيند، از آنجا كه موجب گسترش ارتباطات ميان مردم كشورهاي مختلف مي شود، زمينه ساز برقراري روابط مستحكم و دوستانه ميان كشورها را فراهم مي سازد. ديپلماسي فرهنگي به ايجاد "بنياد اعتماد" با مردم ديگر كشورها كمك مي كند. بر اساس اين اعتماد، سياستگذاران به ايجاد توافقنامه هاي سياسي، اقتصادي و نظامي مي پردازند.

علاوه بر اين ديپلماسي فرهنگي، دستيابي به افراد صاحب قدرت و نفوذ جوامع ديگر را كه از طريق اقدامات سنتي سفارتخانه ها امكان پذير نبود را تسهيل مي سازد.

براي مثال برنامه هاي ديپلماسي فرهنگي، سرمايه گذاران و بازرگانان يك كشور را نسبت به اقتصاد، جامعه و مردم كشور ديگري آشنا ساخته كه ممكن است موجب سرمايه گذاري عمده اقتصادي آنان در آن كشور شود. علاوه بر اين تصرف بازارهاي مالي و صادراتي منطقه اي و بين المللي، بدون شناخت زبان و فرهنگ ملل مقصد امكان پذير نیست. آشنايي ناكافي با فرهنگ هاي خارجي، تاثيرات منفي زيادي در اين زمينه داشته و همچنين عملكرد تجاري و اقتصادي شركت هاي چند مليتي را كه در كشورها و ميان ملل مختلف دنيا به فعاليت مي پردازند، مختل مي سازد. [براي مثال، شركت هاي آمريكايي سالانه دو بيليون دلار به علت عدم آشنايي كافي كاركنانشان با موقعيت هاي چند فرهنگي از دست مي دهند.]

همچنين برنامه هاي ديپلماسي فرهنگي، اغلب مخاطبان جوان را هدف قرار مي دهند. افزايش تعامل فرهنگي با جوانان كشورهاي خارجي به دولت ها اين امكان را مي دهد كه تاثير مثبت بر افرادي داشته باشند كه شايد در آينده، مسئوليت هاي مهمي در داخل كشور خود به عهده بگيرند.

مواجه شدن با مقاومت كمتر در جوامع و كشورهاي مقصد از كليدي ترين مزاياي ديپلماسي فرهنگي محسوب مي شود. يكي از مهم ترين علل ناكامي دولتها در رسيدن به اهداف سياست خارجي شان در ساير كشورها مقاومت هايي است كه در كشورهاي مورد نظر در مقابل پياده شدن آنها صورت مي گيرد.

از آنجا كه فرهنگ و ابزارهاي فرهنگي در بسياري از موارد ضمير ناخودآگاه مخاطبان خود را هدف قرار مي دهد و با لطافت و ظرافت غيرمشهودي بر لايه هاي عميق اذهان ايشان تاثير مي گذارد، لذا در مقايسه با ساير ابزارهاي شايع در ديپلماسي، ديپلماسي فرهنگي با سهولت بيشتري در لايه هاي زيرين جامعه رسوخ مي كند و برجاي مي ماند.

عاري بودن ديپلماسي فرهنگي از لحني خصمانه و آمرانه در كنار جذابيت بيشتر و نامحسوس بودن اعمال آن و در نتيجه، هدف قراردادن ذهن و روح مخاطبان خود از ديگر مزاياي آن است.

ديپلماسي آن گاه كه با هدف تسخير اذهان و قلوب مردمان ساير جوامع طراحي و اعمال مي شود، نبايد با يك تلقي خصمانه، منفي و سلطه طلبانه در ذهن مخاطبان همراه باشد. مخاطب قرار دادن جوامع و كشورهاي ديگر، چه در سطح دولت ها و چه در سطح ملتها، آن گاه كه با ابزار قهرآميز و لحني آمرانه صورت گيرد، هرچند كه ضمانت هاي اجراي خود را نيز در كنار داشته باشد، با مقاومت در هر دو سطح روبه رو مي‌شود و سرانجام، منجر به صرف هزينه بيشتر و مقبوليت و كارايي كمتر مي شود.توجه به ديپلماسي فرهنگي از آنجا اهميت پيدا مي كند كه دولت هاي مختلف سرمايه گذاري هاي عظيمي را در اين جهت انجام داده و براي پيشبرد اهداف ملي خود به اين نوع از ديپلماسي توسل مي جويند.

ايالات متحده آمريكا از ساليان دور براي ترويج فرهنگ ليبرال دموكراسي و تسخير اذهان عمومي دنيا از اين شيوه براي جذب ملت ها و به خصوص قشرهاي نخبه و جوان كشورهاي ديگر استفاده كرده و در ساليان اخير اين سرمايه گذاري را به شدت افزايش داده است.

نگاهي گذرا به استراتژي ديپلماسي فرهنگي آمريكا كه عمدتا براي تسخير اذهان عمومي مردمان مسلمان خاورميانه به كار مي رود ضرورت توجه بيش از پيش كشورمان به اين شكل از ديپلماسي را بسيار ضروري مي سازد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.