خوش آمديد,
مهمان
|
|
آداب و رسوم مردم اردبیل
مراسم عروسى پس از آنکه دخترى مورد پسند واقع مىشد مراسم خواستگارى انجام مىگرفت. نشانه ٔ قبول چاى شيرين بود. در اين مجلس مهريه و شرايط طرفين و تاريخ عقد معين مىشد . مراسم عقد پس از مراسم 'شال اوزوک' انجام مىگرفت. اوزوک بهمعنى انگشترى است . دعوت براى عقد از مردان مسن و ميانسال صورت مىگرفت و عقدخوانى در خانه دختر بهعمل مىآمد، اما مخارج آنرا خانواده پسر برعهده داشت. پيش از بردن عروس به خانه بخت جشنى مختص زنها برپا مىشد که هدف از آن دوخت لباسهاى عروس بود، که نمايش لباسها و زينتآلات نيز در طى آن صورت مىگرفت. خوانندگان و نوازندگان زن در اين مجلس دعوت مىشدند و پذيرائى گرمى صورت مىگرفت . فرداى آن روز کسانى از خانواده داماد بههمراه خياط به خانه عروس رفته و قسمتى از پارچهها را بريده براى روز عروسى لباس مىدوختند. شبى که فرداى آن عروس به خانه داماد برده مىشد، حنا گجه گفته مىشد، که مخصوص دختران و زنان جوان بود، که دعوت مىشدند و با او به حمام مىرفتند و غروب برگشته در خانه عروس جشن مىگرفتند و به دستهاى عروس حنا مىبستند. جشن خانه داماد هم با شرکت پسران جوان برپا مىشد . بردن عروس به خانه داماد بعد از غروب صورت مىگيرد. جهيزيه بعداظهر همان روز به خانه ٔ او برده مىشد و عروس را آرايش کرده و هنگام رفتن چادر به سرش مىکردند . يک نفر 'ينگه' همراه آنها مىشد تا آداب و مراسم حجله رفتن را به عروس بياموزد و از او مراقبت کند. در خانه داماد شام تهيه مىشد و از بستگان دعوت بهعمل مىآمد. داماد سه تا سيب به پشت عروس مىزد و به سر او نقل و نبات مىريخت و پول نثار مىکرد. در مدخل راهرو طشت مسين گذاشته تا عروس از روى آن بگذرد و مثل مس محکم بماند . فرداى شب عروسى مادر عروس براى ناهار 'قويماق' مىفرستاد و براى شام از خانه پدرش ترکپلو مىآوردند، که داراى تشريفاتى بود و دراين مراسم جمعى از نزديکان دعوت مىشدند . عروس از ساعت ورود روى خود را از ديگران مىپوشانيد و روز اول هر يک از کسان داماد چيزى بهوى هديه مىدادند تا چادر از سر بردارند. آنرا 'وزآشدي' يعنى رونما مىگفتند. پس از پايان مراسم عروس و داماد بهقصد بازديد به خانههاى دوستان و کسان خود مىرفتند. و سپس نوبت اياغ آشوى بود که عبارت بود از مهمانىهائى که خويشان به افتخار آنها ترتيب داده و از خانوادههاى طرفين نيز دعوت مىکردند. تکم و تکمچى تکم شيطانکى است بهشکل حيوان از تخته که با پارچههاى رنگين و تکههاى آينه آنرا زيبا مىکردند و از زير شکم بر انتهاى چوب نازکى متصل کرده و اين چوب را از سوراخى در وسط صفحه تختهاى عبور مىدادند و به آسانى در آن سوراخ بالا و پائين مىرفت . تکمچى يعنى صاحب تکم آنرا بهحرکت درآورد. و در نتيجه صدائى بهوجود مىآورد که خوشآيند است و بههمراه آن تصانيفى نيز مىخواند که درباره عيد و بهار است . تکمچىها از حدود يک ماه به عيد مانده پيدا مىشوند و به در خانهها رفته و رسيدن بهار را مژده مىدادند . با يرام پائى با يرام پائى يعنى سهم و حصه عيد، از طرف کسان دخترى که تازه ازدواج کرده فرستاده مىشد. شام در مجموعههاى مسى بزرگ چيده مىشد و هر غذا در ظرف جداگانه قرار مىگرفت. بر روى آن سرپوش مسى و روى آن روپوش مخملى يا ترمه يا زرى بسيار زيبائى قرار مىدادند و حمال غذاها را در خانه موردنظر مىگذاشت و مجموعه و روپوش و سرپوش را با خود برمىگرداند. . مراسم نوروز در ساعت تحويل سال همه افراد خانواده سر سفره نشسته، در اين سفره علاوه بر هفتسين، ميوه و شيرينى و آجيل و خشکبار نيز مىگذاشتند. اولين چيز که در سفره قرار مىگرفت قرآن بود. آينه و سکه طلا يا نقره و برنج گندم نيز از لوازم اين سفره بهشمار مىآمد. قبل از تحويل سال همه وضو مىگرفتند و در لحظه تحويل سال سکوت مىکردند. اولين کار پس از تحويل سال نگاه کردن و بوسيدن قرآن مجيد بود. سپس کوچکترين فرد گلوبدان در دست گرفته و بههمه گلوب مىداد و سپس ديد و بازديدهاى عيد شروع مىشد و بزرگترها به کوچکترها عيدى مىدادند . چهارشنبهسورى در اردبيل سابقاً چهارشنبهسورى را 'گل چهارشنبه' مىگفتند، زيرا همه خانهها مثل گل تميز گشته بود. با گذشت ظهر سهشنبه آخر سال در کوچه و بازار صداى ترمه و بمب آغاز مىشد و اندکى پس از غروب خورشيد، بوتههاى گون و خار در حياط يا پشتبام آتش زده مىشد و بعد از صرف شام سفره چهارشنبهسورى گسترده مىگشت. شب چهارشنبهسورى فالگيرى نيز ديده مىشد و دخترها در اوايل شب بر پشت در خانههاى خود ايستاده و سخنان رهگذران را گوش کرده و تعبير و تفسير مىکردند. پسران جوان کمربندهاى پارچهاى يا دستمال خود را از پنجره اتاق همسايه يا کسان خود به درون انداخته و صاحبخانه مقدارى آجيل يا شيرينى در گوشه آن قرار داده و بهطرف صاحب او مىانداخت . اعياد مذهبى عيد فطر و عيد قربان در اردبيل عيد فطر و عيد قربان بدون تشريفات است و ديد و بازديدها در اين ايام مخصوص مصيبتديدگان مىباشد. اگر در مسجد يا محل ديگرى نماز سيد برگزار شود کسانى در آن شرکت مىنمايند، معمولاً اين نماز در بيابان يا جاى بىسقف خوانده مىشود. رسم قربانى کردن در روز عيد قربان نيز مانند مناطق ديگر سرزمين ايران در اردبيل انجام مىشود . مبعث و عيد غدير در اين روز که روز سادات گفته مىشود، بهروى احترام و عرض تبريک به خانه سادات مىروند سوم شعبان اين روز که روز ولادت حضرت حسينبنعلى است از جمله اعياد مذهبى در اردبيل است. در اين روز ديگر اعياد مذهبى مهم بازار و مغازهها آذينبندى مىشود . نيمه شعبان در اين روز يعنى روز ميلاد حضرت حجةبنالحسن امام دوازدهم چراغانى و آذينبندى مفصل در بازار و خيابانها صورت مىگيرد . سوگوارىهاى مذهبى شاخسه ٔ يک ماه پيش از فرا رسيدن ماه محرم با تشکيل دستههاى شاهحسيني، که در محل بهشکل ' شاخسه ٔ ' عنوان مىشد، مراسم آغاز مىگشت. حدود يک ساعت از شب گذشته، با دستور رئيس شاه حسينىها صف تشکيل مىشد و حاضرين چوبدستى را مثل شمشير در دست راست مىگرفتند و دست چپ را از پشت بر کمر نفر سمت راست قرار مىدادند و صف مرتب و فشردهاى بهوجود مىآوردند. صف مردان بهشکل دايره بزرگى درآمده و در جواب اشعار و ابيات رئيس دسته که با آهنگ خوانده مىشد، همه که شاهحسين را بهصورت 'شاخسه ٔ ' ادا مىکردند. اشعار که جنبه حماسى داشت آمادگى حاضرين را براى فداکارى در راه حضرت حسين (ع) بيان مىداشت . اين مراسم امروزه در اردبيل منسوخ شده است . طشتگذارى يکى از مراسم سوگوارى در اردبيل طشتگذارى در مساجد و تکايا است، که سه روز به آغاز محرم آغاز مىشد. هر يک از محلات چند روز پيش دعوتنامهاى براى علما و بزرگان مىفرستادند و از آنها براى شرکت در اين مراسم دعوت مىکردند . طشتها را در جائى آماده مىکردند. دسته ٔ سينهزنان و زنجيرزنان به محلى که طشتهاى محله در آنجا بود مىرفتند و آنها که حامل طشتها بودند آنها را بر دوش گرفته و جلوى دسته حرکت مىکردند و زمانىکه به مسجد مىرسيدند، آنها در محل مخصوص خود که معمولاً طاقچه بزرگ يا سقف ضربى بود مىگذاشتند و پر از آب مىکردند. قرائت فاتحه کنار طشت صورت مىگرفت که تشريفات خاصى داشت. اين سنت امروز نيز معمول است . مراسم شمعگذارى اين مراسم روز نهم محرم يعنى تاسوعا اجراءِ مىشود و اردبيليان در ۴۱ مسجد شمع روشن مىکنند. اين شمعها نذرى است. وقتى آفتاب غروب مىکند در بيشتر مساجد مردم و دستههاى شمعگذار، کنار طشت گرد آمده و فاتحه مىخوانند . عاشورا در روز عاشورا دستهها با ترتيب خاصى قرار مىگيرند که در گذشته اجزاى دستهها بيش از امروز بود. اسرا را که دختر بچههائى با لباس سياه بودند، بر شترها که فرش روى آنها قرار داشت. سوار مىکردند و خاطره اسيران کربلا را زنده مىنمودند. قمهزنها نيز، از ديگر افرادى بودند که براى برآورده شدن حاجات خود بر سر قمه مىزدند. شبيهگردانها نيز در آن روز با پوشيدن لباسهاى مخصوص صحنههائى را در ميدانگاههاى جلوى مساجد ترتيب مىدادند . در پايان مراسم قمهزنها عاشورا ساعت يک بعد از ظهر پايان مىيافت و شب يازدهم، شب شام غريبان خوانده مىشد که مردم در مساجد جمع مىشدند و چراغها را خاموش مىکردند و عزادارى مىکردند چلینگ آغاج نام فارسی آن “الک دولک” است ولی طرز بازی آن دو در اردبیل و تهران با هم فرق داشت . وسیله این بازی دو تکه چوب دستی یکی بطول تقریبی ۷۵ و دیگری ۲۰ سانتیمتر بود که اولی را “آغاج” بمعنی چوب و دومی را “چلینگ” می گفتند . این بازی در اردبیل دو مرحله داشت “توخماغی” و “یانی” در قسمت اول بازی که نوبت بازی با او بود آغاج را از یک سر در کف دست طوری می گرفت که دو سه سانتی متر آن در بالای دست و بقیه در زیر دست او رو به پائین قرار گیرد آنگاه چیلینگ را بر روی آن دست و پشت بر آمدگی چوب می گذاشتند و سپس آنرا به هوا می انداختند و با پائین چوب محکم می زد . تکسن جوت با خوراکیهائی مثل نخود چی و کشمش صورت می گرفت و یکی از بازیکن ها از آنها را در مشت بسته خود گرفته از دیگری می پرسید “تک سن جوت” یعنی تعدادی که در دست اوست طاق می باشد یا جفت ؟ اگر جواب طرف با آنچه که در مشت او بود مطابق در می آمد برنده می شد و آن مقدار نخود چی یا کشمش را که در دست وی بود از او می گرفت . اما اگر جواب او با آن مطابق در نمی آمد بازنده می شد و به همان تعداد از آن خوردنی به وی می داد . گلین و بیگچه مهمترین بازی آنها عروسک بازی بود که بنام “گلین” می نامیدند . گلین در زبان ترکی بنام “عروس” است و در عمل به مجسمه های بخصوصی گفته می شد که به شکل عروس می ساختند . در قدیم خود دخترها آنها را می ساختند و گاهی هنر قابل تحسینی در این باب از خویش نشان می دادند و عروسکهای می دوختند که در حد خود از بهترین آنهائی می شدند که انسان می تواند با دست و با مواد اولیه بسازد . مواد لازم برای ساختن ساده ترین آنها سر شاخه های نازک چوب و یپبه و چیتهای رنگارنگ بودند دو تکه چوب را بشکل صلیب و به اندازه ای که می خواستند با نخ به هم می بستند . آنگاه در قسمت بالای آن با پنبه و گاهی با گذاشتن دگمه صورتی بشکل دایره ترتیب می دادند و برای زیبائی روی آن پس از نقاشی پرده خارجی قلوه گوسفند را که پرده شفاف و حاکی ماوراء بود و بنام “بوئرگ” خوانده می شد می کشیدند. پوشاک سنتی در برخی از مناطق این استان چون منطقه مغان و ارسباران ، درمیان عشایر کوچ نشین و میان روستاییان استفاده از لباس های محلی توسط مردان و زنان عمومیت دارد . لباس های محلی ایل شاهسون و ارسباران یکی از مهمت ترین جاذبه های فرهنگی به شمار می آیند. مردان ایل پوشاک اختصاصی ندارند . پوشاک آنها کت وشلوار و کلاه ( معروف به کپی یا کلاه ترک دار و نظیر کلاه مردان گیلان ) می باشد . پیراهن زنان ایل شاهسون از رنگ های متنوع و شاد تشکیل شده و بلند است . تنبان شلیته ای است که زنان می پوشند و شبیه تنبان های بانوان گیلان ، بختیاری و قشقایی است . جلیقه زنان شاهسون را پارچه های دوخته شده بدون آستین تشکیل می دهد . موسیقی سننتی موسیقی محلی استان اردبیل در قالب موسیقی اصیل آذربایجان به عنوان یکی از انواع موسیقی غنی شرقی ، برگرفته از حقایق تاریخی و فرهنگی این خطه است . موسیقی محلی اردبیل در دو گروه موسیقی ردیفی یا مقام وموسیقی عاشیقی تقسیم می شود. در اردبیل نوازندگان زن را سازاندا و نوازندگان مرد را عاشق مطرب می نامند . از ابزار موسیقی این استان می توان به قاوال که همان دایره آذربایجانی است . بالابان (سازی بادی که چون برای نواختن بن دو لب قرار می گیرند ( به فارسی بالبان و به آذری بالابان ) تار (از سازهای ذهی است که با زخمه نواخته می شود ) دهل ( همان ناقارای آذری) دف کیمیانجا (کمانچه ) و … اشاره کرد. خواستگاری رسمی و عقد خوانی پس از آنکه دختری مورد پسند قرار می گرفت اقدام به خواستگاری رسمی می شد . علامت قبول ازدواج از طرف خانواده دختر چای شیرین بود و در این روز از اقربای دختر هم عده ای بدین مجلس که به “شیرنی ایچدی” معروف بود ، دعوت می شدند . در این مجلس میزان مهریه و شرایط طرفین و تاریخ عقد مشخص می شد نامزدی رسمی وقتی صورت می گرفت که مراسم مخصوصی به نام “شال اوزوک” انجام یابد اوزوک لفظ ترکی و به معنی انگشتری است و شال به همان معنائی است که در زبان فارسی نیز مصطلح است. عقدخوانی بین نامزدی و عقد خوانی مدت زیادی طول نمی کشید و از کسان طرفین برای مجلس عقد دعوت می شد و این دعوت غالباً از مردان مسن و میانسال به عمل می آمد . عقد خوانی در خانه دختر به عمل می آمد ولی مخارج آنرا خانواده پسر بر عهده داشت . وقتی که صیغه عقد جاری می شد مجلس در سکوت عمیق و روحانی خاصی فرو می رفت و همه به جملات خوانندگان صیغه توجه می کردند . عروس در اتاق دیگری که او را بر روی ظرف مسینی می نشاندند و در وسط پارچه ای که در بالای سر او گرفته بودند . دو تکه قند را به هم می سائیدند چون صیغه به پایان می رسید همه مبارکباد می گفتند . آنگاه با چای و شیرینی از حضار پذیرائی می کردند . پارچه کسدی قبل از بردن عروس به خانه بخت جشن دیگری گرفته می شد که مختص زنها بود . مراد از این جشن آن بود که کسان طرفین دور هم بنشینند و لباسهای عروس را بریده و بدوزند . ولی در طول زمان این کار صورت تشریفاتی به خود گرفته مبدل به یک جشن رسمی برای نشان دادن لباسها و زینت آلات عروس به دیگران شده بود . در آن مجلس ، که در خانه عروس برگزار می شد . سازنده ها یعنی خوانندگان و نوازندگان زن دعوت می شدند و با پذیرائی های گرم جشن می گرفتند و در ضمن آن لباسها و زینت آلاتی را که خانواده داماد برای عروس آورده بودند به مهمانان نشان می دادند . فردای آن روز کسانی از نزدیکان داماد به اتفاق خیاط به خانه عروس می آمدند و قسمتی از پارچه ها را بریده برای روز عروسی لباس می دوختند . حنا گجه سی حناگجه ، شبی بود که فردای آن عروس را به خانه داماد می بردند . این جشن هم در خانه عروس و هم درخانه داماد گرفته می شد . حنا گجه خانه عروس مخصوص دختران و زنان جوان بود اینان ، از هر دو خانواده ، از بعد از ظهر آنروز به خانه عروس دعوت می شدند و با او به حمام می رفتند و غروب برگشته در خانه عروس جشن می گرفتند و چون به دستهای عروس حنا می بستند از این رو آنرا حنا گجه یعنی شب حنا بندان می گفتند . جشن خانه داماد هم با شرکت پسران جوان برگزار می شد و دوستان و همسالان وی در آنجا گرد آمده با او به حمام می رفتند . شب عروسی بردن عروس به خانه داماد غالباً بعد از غروب صورت می گیرد . در زمانهای قدیم بعضی از خانواده ها عروس را با اسب بخانه داماد می بردند ولی بعد ها درشگه جانشین اسب شد و امروزه از ماشین استفاده می کنند . بعد از ظهر روزی که غروب آن عروس به خانه داماد می رفت جهزیه او را به اضافه لباسها و تحفه هائی که از روز نامزدی به بعد برای او آورده بودند ، به خانه داماد می بردند . عروس را مشاطه آرایش می داد و هنگام رفتن او به خانه داماد چادری به سرش می انداختند و زنهای مسنی از خانواده او وی را همراهی می کردند. یکنفر” ینگه” هم همراه آنها می شد تا آداب و مراسم به حجله رفتن عروس را به وی بیاموزد و در برابر کینه توزی احتمالی از او مراقبت کند . موقع رفتن عروس پدر وی ، و در صورت نبودن او برادربزرگ یا عموی او ، دم در خانه دعای خیر می داد و خوشبختی او را آرزو می کرد . در خانه داماد معمولاً شام تهیه می شد و از مردان و زنانی از بستگان طرفین دعوت به عمل می آید . رسم براین بود که داماد سه تا سیب به پشت عروس بزند و به سر او نقل و نبات بریزد و پول نثار کند . در مدخل راهروی ساختمان مجموعه یا طشت مسین می گذاشتند تا عروس از روی آن بگذرد و مثل مس در آن خانه محکم بماند . ترک پلو فردای شب عروسی برای ناهار عروس غالبا مادرش “قویماق” می فرستاد و برای شام او نیز از خانه پدرش ترک پلو می آوردند . ترک غذای مخصوصی است و آن پلویی است که با زعفران و شکر و روغن مثل کته پخته می شد . پلو را نیز گاهی با دو یا سه خورش می پختند و همه آنها را با دیگ و ظرفهائی که در آنها پخته بودند ، می فرستادند. فرستادن ترک پلو هم دارای تشریفاتی بود و در خانه عروس برای شرکت در این مراسم از جمعی از نزدیکان دعوت می شد . هم چنین کسان داماد از اقربای نزدیک خود برای صرف این غذا دعوت می کردند . اوز آشدی عروس از ساعت ورود روی خود را از دیگران ، یعنی مردان و زنان خانواده شوهر ، می پوشانید و روز اول برای آنکه نزد مادر شوهر یا خواهران وکسان داماد چادر از سر او بردارند هریک از آنها چیزی به وی هدیه می دادند . این هدیه بسته به تمکن مالی خانوادگی فرق داشت و در خانواده های متمکن سکه طلا بود و آنرا “اوز آشدی” می گفتد یعنی رونما . بنده تخت چون انتظار ورود مهمان برای خانواده داماد درمدت یک هفته و ده روز اول کار مشکلی بود لذا بعدها روز سوم عروسی را با اصطلاح عوامانه بنده تخت که تحریف شده عبارت “بانو به تخت” است بدین کار اختصاص دادند و بعد از ظهر آنروز را به طور رسمی برای پذیرائی از مهمانان مشخص ساختند . ایاغ آشدی پس از پایان این قبیل مراسم ، عروس و داماد به قصد بازدید به خانه های منسوبان و دوستان خود می رفتند. بعد از این بازدیدها تشریفات ایاغ آشدی آغاز می شد و آن عبارت از مهمانی هائی بود که خویشان و دوستان عروس و داماد ، متناسب با درجه نزدیکی که با آنها داشتند ، به افتخار آنان ترتیب می دادند و از خانواده های طرفین نیز دعوت می نمودند . آشنایی با آداب و رسوم مردم استان اردبیل در ماه مبارک رمضان مردم استان اردبیل مانند سایر مناطق کشور که به پیشواز ماه مبارک رمضان میروند از چند روز مانده به آغاز این ماه پر برکت، مخصوصا سه روز آخرماه شعبان را روزه میگیرند. اردبیلیها به این پیشواز قاباقاگئتمک میگویند. در زمانهایی که مثل امروز وسایل ارتباط جمعی گسترده نبود در اردبیل توپی بزرگ در محلی وسط شهر که به آن قلعه گاباغی میگفتند و امروزه به پارک ملت مشهور است، وجود داشت. هنگام افطار یک توپ شلیک میشد و روزهداران با شنیدن صدای توپ میفهمیدند که افطار شده و میتوانند روزه خود را باز کنند. اما امروزه شنیدن بانگ اذان از رادیو و تلویزیون جای توپ قلعهگاباغی را گرفته و در میان اذانهای زیبایی که از صداوسیما شنیده میشود، اذان مرحوم مؤذنزاده برای مردم کشورمان و بهخصوص برای اردبیلیها جایگاه ویژهای دارد. اذان زیبا و ماندگار استاد مؤذنزاده که بهعنوان میراث معنوی و فرهنگی کشورمان به ثبت رسیده امروزه بخشی از فرهنگ رمضانی کشورمان شده است بهطوری که یک رمضان است و یک اذان رحیم مؤذنزاده اردبیلی! مگر میشود درماه مبارک رمضان صدای اذان دوست داشتنی این استاد مسلم را مهمان قلب روزهداران ندید؟ تعطیلی شهر هنگام افطار بستهشدن مغازهها هنگام افطار از دیگر رسومی است که هنوز در اردبیل به تاریخ نپیوسته است. در اینماه تمامی مغازهها به غیر از غذاخوریها هنگام افطار بسته میشوند حتی اگر کسی زمان نزدیکی افطار را نداند از حرکت و جنب و جوش عظیم بین مردم و بستهشدن مغازهها متوجه رسیدن زمان افطار میشود. یاد اموات در شب دوم ماه یکی از رسوم قدیمی در اعیاد، یادکرد امواتی است که اخیرا درگذشتهاند. درماه مبارک رمضان نیز که به عقیده مردم اردبیل، عید محسوب میشود، برای درگذشتگانی که طی یک سال اخیر فوت کردهاند، در تکایا، مساجد و یا منازل بستگان آنان مجلس ترحیم برگزار میشود. طبق سنت دیرین مردم این منطقه، هر سال در دومین شب ازماه مبارک رمضان، این قبیل مراسم یادبود برگزار شده و مؤمنان با برگزاری مجلس ختم، جای خالی درگذشتگان را در نخستین رمضان بعد از درگذشت آنان، با قرائت قرآن کریم و فاتحهخوانی، پر میکنند. تشویق سال اولیها طبق یک سنت قدیمی دختران و پسران نوجوان که تازه بالغ شده و نخستین رمضان دوران تکلیف خود را میگذرانند، از سوی والدینشان به انحای مختلف مورد تشویق قرار میگیرند. بارزترین شکل آن، این است که پدربزرگها و مادربزرگها، با ترتیب دادن یک مهمانی افطاری، همه سال اولیها و مؤمنان تازه بالغ را دعوت کرده و با دادن هدیهای کوچک، آنان را به انجام تکالیف الهی و فرایض دینی تشویق میکنند. دوختن کیسه برکت از دیگر رسوم استان اردبیل و شهرهای اطراف دوختن «کیسه برکت» است که همزمان با آخرین جمعهماه رمضان در مساجد شهرستان مشکینشهر برگزار میشود. دوخت این کیسهها که در آخرین روز ماه مبارک رمضان و معمولا با ختم 30جزء قرآن کریم تمام میشود، براساس یک باور دینی و مذهبی توسط زنان و دختران مشگین شهری انجام میشود. این کیسهها که بین مردم به برکت توربافی، معروف است، از پارچه نذری تهیه میشود و پس از آمادهشدن، مقداری نمک و وجه نقد در آن قرار داده میشود. خانوادهها پسانداز خود را در طول سال داخل این کیسه قرارداده و در سفرهای زیارتی و کارهای عامالمنفعه مورد استفاده قرار میدهند. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: غزاله ابی زاده
|