یکشنبه, 23 ارديبهشت 1403

 



موضوع: پوشش زن و مرد ایرانی

پوشش زن و مرد ایرانی 10 سال 4 ماه ago #46076

پوشش زن و مرد ايراني ازجمله مسايلي است كه از دوران باستان داراي اهميت بوده است و از ابتداي تاريخ باستاني اين كشور تا كنون دستخوش تحولات عميق نشده و مفهوم آن در فرهنگ ايراني حفظ شده است.
بررسي پوشاك از اين لحاظ اهميت دارد كه بواسطه آن مي توان در رابطه با سير تحول تاريخي، زيباشناسي، اعتقادات، طبقات اجتماعي و پيشرفت صنعت به ويژه نساجي و پارچه بافي يك قوم يا تمدن اطلاعات ارزشمندي كسب كرد.
پوشاك ايرانيان در زمان 550 قبل از ميلاد تا دوران جنگ هاي صليبي، ادامه لباس بابلي ها و آشوري ها و بسيارمتنوع و گوناگون بود. براساس اعتقاد پژوهش گران مورخ، اين نخستين دوره اي است كه لباس زير و خصوصا نوع دوخته شده آن به عنوان پوشش ملي، مطرح شده است. در 1350 قبل از ميلاد به شهادت آثاري كه از تمدن ايلامي به دست آمده، ايرانيان «لباس كامل» به تن مي كرده اند.
پارسيان باز گذاشتن هر يك از قسمت هاي بدن، جز دو دست را خلاف ادب مي شمردند و به جهت پوشش سر و پاي خود، از سربند يا كلاه يا پاپوش استفاده مي كردند.
اگرچه پوشيدن لباس براي جلوگيري از سرما و تابش آفتاب يا به منظور پوشش بدن است، اما انتخاب رنگ و نقش‌ روي پارچه و تزيين لباس، معرف قوميت، شخصيت، باورها و منزلت اجتماعي است لذا در تحقيق حاضر ضمن بررسي تاريخچه پوشش در سه دوره باستان تا پيش از كشف حجاب، كشف حجاب تا انقلاب اسلامي و بعد از انقلاب در ايران، به منظور آشناسازي خواننده با وضعيت موجود، به معرفي وضعيت موجود پوشش زنان در اقوام و مشاغل گوناگون پرداخته خواهد شد.

تاريخچه پوشش

پوشش به معناي پوشيدن و در لفظ عرب آن حجاب و حايل مي باشد. استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زنان اصطلاحي نسبتا جديد است. در قديم و مخصوصا در اصطلاح فقها، كلمه ستر به معناي پوشش به كار مي رفت است. بنابراين علاوه بر معناي قديم حجاب تحت عنوان پرده و حايل، امروزه اصطلاحا تنها به معناني پوشش خاص زنان است.
شكل گيري پوشش در ميان اقوام مختلف داراي خاستگاهي مشترك بوده، اما در گذر زمان تحت تاثير عوامل گوناگون، هريك از اقوام نوعي خاص از پوشش را برگزيده اند كه در واقع نماد تجربه تاريخي و فرهنگي آنان به شمار مي آيد. پوشاك نيز همانند ساير پديده هاي زندگي از بدو پيدايش در طول تاريخ سير تكاملي خود را طي كرده و از صورت ابتدايي خود بيرون آمده است.

هريك از اقوام مختلف، بنا به مقتضيات ويژه خود به تهيه لباسهاي گوناگون پرداخته و در دوخت و تزيين آن ابتكاراتي از خود نشان داده اند.

اما عواملي از قبيل:

1- شرايط جغرافيايي و محيطي و آب و هوا 2- نحوه زندگي و اسكان و اوضاع اجتماعي 3- جنگ ها و اوضاع سياسي و نوع حكومت 4- شرايط و اوضاع اقتصادي و پيشرفت هاي تكنولوژي 5- اعتقادات مذهبي و آداب و رسوم 6- نظام طبقاتي حاكم بر جامعه 7- روابط فرهنگي، اقتصادي و سياسي، بر فرم لباس ها درجوامع مختلف موثر بوده اند.

پوشش فراي آنكه به عنوان يك نياز بنيادين مادي براي بشر به حساب مي آيد، عاملي براي نمايش اعتقاد و شخصيت افراد تلقي مي‌شود و به نوعي پرچم وجودي انسان است. انسانها به وسيله نوع پوشش بخشي از هويت خود را عرضه مي كنند و تاريخ 2500 ساله ايران در هيچ كجاي خود زنان را باظاهري برهنه يا نيمه عريان نديده است، مگر آنجا كه دستان بيگانگان تلاش نموده اين ملت را از تمدن و فرهنگش جدا كند.

گرچه انتخاب لباس و پوشاك برآيند انديشه و اراده آدمى است، ولى از بينش يك قوم برآمده و بر بينش و اراده انسانى نيز تأثير مى‏گذارد و مى‏تواند به عنوان زمينه‏ساز تعالى يا انحطاط فردى و اجتماعى نقش آفرينى نمايد.

نيم نگاهي به دوره‌هاي متمادي زندگي ايرانيان، نشانگر آن است كه حفظ حريم فردي و بين فردي از اهميت زيادي برخوردار بوده است و اين امر خصوصا در امر پوشاك آنان خودنمايي مي‌كند، چنانچه بيرون بودن بيش از گردي صورت و كف دو دست، بي‌حرمتي محسوب مي‌شده و افراد خصوصا بانوان اين امر را رعايت مي‌كرده‌اند. بنابراين ساختار پوشاك زنان در ايران نشانگر عمق نگاه باستاني فرهنگ ايراني در خصوص پوشش زنان، حريم بين فردي و تاثير و تاثر آن در رشد فرد و جامعه است.


گفتار اول

سابقه و ديرينه پوشش در اديان

بر اساس پژوهش‏ها، از آغاز پيدايش انسان، هر يك از زن و مرد كوشيده است تا پوشش مناسب خود را تهيه كند. آدمي نخست‏با برگ درختان، سپس با پوست‏ حيوانات و بعدها با دست‏بافت‏هاي خود، خويش را پوشاند. ويل دورانت درباره پوشاك انسان و تاريخ صنعت‏ بافندگي مي‏نويسد: از وقتي كه انسان بافندگي را آغاز كرد بر حسب ضرورت سوزن و سنجاق را ساخت، با پشم گوسفند و الياف گياهان لباس‏هايي را براي خود تهيه كرد.
تمام كساني كه زندگي بشر و تحولات آن را ارزيابي كرده‏اند، بر اين تلاش تاكيد ورزيده‏اند و خوشبختانه با پيشرفت صنعت و دست‏يافتن به منابع و ابزار جديد، پوشش نيز از تغييرات تكاملي بهره‏مند گرديد و انسان به پوشاك مناسب‏تر دست‏يافت. نكته قابل توجه آن است كه اگر چه حيات آدميان از همان آغاز با «پوشش‏» پيوند خورده است، به دليل وجود نوعي احساس حياي طبيعي در جنس زن، زنان در طول تاريخ در امر پوشش تلاش و جديت ‏بيش‏تر از خود نشان داده‏اند.

بي دليل نيست كه همواره پوشاك با مدنيت و تمدن بشري ارتباط مستقيم داشته و هر چه تمدن انسان جلوتر رفته تكه هاي پوشش او بيشتر شده است و تنها در قرن بيستم است كه مي بينيم تمدن با هزاران تعمد با عرياني و برهنگي همراه مي شود.

حجاب ورابطه آن با پوشش

«حجاب‏» به معناى پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان كردن و منع از وصول است. اين واژه تنها به معناى پوشش ظاهرى يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان كردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششى حجاب نيست. حجاب پوششى است كه از طريق پشت پرده واقع شدن تحقق يابد به كارگيرى كلمه «حجاب‏» در خصوص پوشش زن اصطلاحى نسبتا جديد است و همين سبب گرديده بسيارى گمان كنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود، يا مثل ويل دورانت بگويند: «اين امر خود مبناى پرده پوشى در ميان مسلمانان به شمار مى‏رود» و يا مدعى شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت كرده است، در حالى كه آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامى زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است. در عهد جاهليت نيز - همان طور كه ويل دورانت مى‏گويد و كتب تفسير شيعه و سنى تاييد مى‏كند - اعراب چنين پوششى نداشتند و عادتشان تبرج و خودنمايى بود كه اسلام آن را ممنوع ساخت: «و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى .»

آنچه از قديم به ويژه نزد فقها وجود دارد. واژه «ستر» و «ساتر» به معناى پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراين، وظيفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى كردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشاركت اين گروه عظيم در فعاليت‏هاى اجتماعى نيست. اين وظيفه بدان معنا است كه زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد و مشاركتش در فعاليت‏ها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد.

بسياري از متفكران، برابر آيات قرآن و كتب مقدس - آدم و حوا بدون حضور ناظري بيگانه از برهنگي احساس شرم كردند و بدون آن كه تحت تاثير هيچ آموزه، فرمان يا تذكري قرار گيرند، به وسيله برگ‏هاي درختان بهشتي به سرعت‏ خود را پوشاندند - راز رويكرد انسان به پوشش را نهاد و فطرت او دانسته‏اند، زيرا اولا، نخستين انسان‏ها به طور فطري به پوشش روي آورده‏اند. ثانيا، گزارش‏هاي موجود به خوبي اثبات مي‏كند كه پوشش زنان به عنوان حجاب، در نقاط مختلف جهان به طور كامل رعايت مي‏شده و در بعضي از موارد با شدت و سختي همراه بوده است. ثالثا، اگر اكنون نيز به لباس ملي كشورهاي جهان بنگريم، معمول بودن حجاب زنان را به خوبي در مي‏يابيم. نگاهي به پوشش زنان در اديان و اقوام مختلف نشان مي‏دهد يهوديان، مسيحيان، اعراب، يونانيان، اهالي رم، آلمان، خاور نزديك و.. . حجاب را به طور كامل رعايت مي‏كردند و اكثرا سر خويش را نيز مي‏پوشاندند. برابر تصاوير موجود، كاهش تدريجي حجاب زنان از نيمه دوم قرن هيجدهم در اروپا آغاز شد.

از سوي ديگر متداول بودن حجاب در ميان ملل مختلف كه عقيده، مذهب و شرايط جغرافيايي متفاوت داشتند، نيز نشان دهنده تمايل فطري زنان به حجاب دانسته شده است و دانشمندان، تاريخ حجاب و پوشش زن را به دوران ما قبل تاريخ و عصر حجر نسبت مى‏دهند.

پوشش زن در اديان بزرگ الهى

پوشش و به عبارتي حجاب در كليه اديان الهي به شكل بسيار با اهميتي وجود داشته است به گونه‌اي كه بعد از ظهور اسلام، اصلاح و تلطيف گشت.

حجاب در شريعت حضرت ابراهيم(عليه‏السلام)

در آئين مقدس حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) مسأله پوشش زنان، حائز اهميت بوده است. در كتاب تورات چنين مى‏خوانيم: « "رفقه " چشمان خود را بلند كرده و اسحاق را ديد و از شتر خود فرود آمد، زيرا از خادم پرسيد: اين مرد كيست كه در صحرا به استقبال ما مى‏آيد؟ خادم گفت: آقاى من است. پس برقع خود راگرفته، خود را پوشانيد. »
از اين بيان روشن مى‏شود كه پوشش زن در مقابل نامحرم در شريعت حضرت ابراهيم (عليه‏السلام) وجود داشته است؛ زيرا «رفقه» در مقابل اسحاق كه به او نامحرم بود، از شتر پياده شد و خود را پوشاند تا چشم اسحاق به او نيفتد.

حجاب در آيين يهود

در اصول اخلاقى «تلمود» كه يكى از كتاب‏هاى مهم دينى و در حقيقت فقه مدون و آيين نامه زندگى يهوديان است، آمده: «اگر زنى به نقض قانون يهود مى‏پرداخت، چنانچه مثلاً بى‏آنكه چيزى بر سر داشت به ميان مردم مى‏رفت و يا در شارع عام نخ مى‏رشت يا با هر سنخى از مردان درد دل مى‏كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه‏اش تكلّم مى‏نمود، همسايگانش مى‏توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد. »

حجاب در آيين مسحيت

در كتاب انجيل آمده است: پولس در رساله خود به قدنتيان تصريح مى‏كند:
«اما مى‏خواهم شما بدانيد كه سر هر مرد، مسيح است و سر زن، مرد و سر مسيح، خدا. هر مردى كه سرپوشيده دعا يا نبوت كند سر خود را رسوا مى‏نمايد. اما هر زنى كه سربرهنه دعا كند، سر خود را رسوا مى‏سازد؛ زيرا اين چنان است كه تراشيده شود. زيرا اگر زن نمى‏پوشد، موى را نيز ببرد و اگر زن را موى بريدن يا تراشيدن قبيح است، بايد بپوشد؛ زيرا كه مرد را نبايد سر خود را بپوشد چون كه او صورت و جلال خداست، اما زن جلال مرد است؛ زيرا كه مرد از زن نيست، بلكه زن از مرد است و نيز مرد به جهت زن آفريده نشده، بلكه زن براى مرد. از اين جهت زن مى‏بايد عزتى بر سر داشته باشد، به سبب فرشتگان.. . در دل خود انصاف دهيد آيا شايسته است كه زن ناپوشيده نزد خدا دعا كند. »( باب11، آيه 3تا14)

پس در جايى كه براى دعا بايد سر زن پوشيده باشد، به هنگام روبه رو شدن با نامحرم پوشش سر لازم‏تر خواهد بود.
نيز در انجيل، در رساله پولس، به تيموتاوءس مى‏گويد: «و همچنين زنان خود را بيارايند به لباس حيا و پرهيز، نه به زلف‏ها و طلا و مرواريد و رخت گران‏بها، بلكه چنان كه زنانى را شايسته است كه دعواى ديندارى ‏كنند به اعمال صالحه. »

حجاب در اسلام

حدود پوشش براي زنان در احكام اسلامي ولايت دارد بر اينكه: پوشاندن غير وجه و كفين بر زن واجب است و پوشش بدين نحو جزء ضروريات و مسلمات است و از نظر قران، حديث و فتاوي هيچ اختلاف و تشكيكي در اين باره وجود ندارد. در قران و روايات ائمه هدي عليه السلام كلماتي دربارة مسئله پوشش بيان شده كه شناخت دقيق آن در تبيين موضوع كمك شاياني مي كند از اين رو به بررسي اين واژه ها مي پردازيم:

تبرج : در لغت به معاني بروز و ظهور مي باشد و معناي اصطلاحي تبرج، آشكار كردن و جلوه گري زينتهاي زن مي باشد. در جاي ديگر تبرج را خودنمائي در مقابل مردان معنا كرده و نوشته «تبرجت: اظهرت زينتها للرجال» بدحجابي يكي از مصاديق تبرج است.
حجب (حجاب): يكي از معاني حجاب پرده و پوشش و حائل است. كلمه «حجاب» هم به معناي پوشيدن است هم به معني پرده و پوشش و بيشتر استعمالش به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت معني پوشش مي دهد كه پرده وسيله پوشش است. شهيد مطهري در اين باره مي فرمايد: «همين امر موجب شده كه عده زيادي گمان كنند اسلام خواسته زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود در حالي كه وظيفه پوششي كه اسلام براي زنان مقرر كرده است بدين معني نيست.»

جلباب: در قران كريم جلباب يكي از پوششهاي لازم براي زنان مومنين معرفي شده است.
يا ايهاالنبي قل لازواجك و بناتك و نساء المؤمنين يدنين عليهن من جلابيهن ذلك ادني ان يعرفن فلايؤذين و كان الله غفورا رحيما

اي پيغمبر به زنان و دختران خود و زنان مومنين بگو كه خويش را به چادر فرو پوشند كه اين كار براي اينكه انها به عفت و حرمت شناخته شوند تا از تعرض و جسارت هوسرانان ازار نكشند بسيار بهتر است و خدا در حق خلق بسيار آمرزنده است.

خمار: يكي ديگر از پوششهايي كه درقرآن كريم براي زن معرفي شده است خمار مي باشد.

قل للمومنات ... و ليضربن بخمر هن علي جيوبهن ...
به زنان با ايمان بگو سرو سينه و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.

در كتب لغت درباره اين لغت چنين آمده است كه خمر و خمار به معني ستر و پوشش است؛ شراب را خمر ميگويند زيرا حواس ظاهري و باطني را مي پوشاند؛ به روسري زن نيز خمار مي گويند زيرا به وسيله ان سرش را مي پوشاند.

زينت: مفهوم زينت در عربي از زيور در فارسي گسترده تر مي باشد زيرا زينت هم به زيورهايي گفته مي شود كه از بدن جدا مي شوند مثل جواهرت و هم به آرايشهايي گفته مي شود كه به بدن متصل است نظير سرمه و ...
عفت: عفت يك بينش، منش و يك صفت و خوي عالي است. العفة حصول حالة للنفس تمتنع بها عن غلبة الشهوة»
گفتار دوم
تاريخچه پوشش در ايران

بدون ترديد جهان بينى و انسان شناسى هر فرهنگ و مكتب، نقش اساسى و مهمّى در انتخاب نوع و كيفيت پوشش دارد.

تاريخچه پوشش در ايران نيز پيوندي عميق با حجاب، به معناي پوشش كامل و زيبايي شناسي و زيبايي دوستي دارد.

سرزمين ايران سرآمد زيبايي ها و ظرافتهاست، مردم ما حامل فرهنگي عميق و ريشه دار، با آميزه اي از دين و تاريخ هستند. تاريخي كه در اقصا نقاط عالم ريشه دوانده است.
هر اندازه فرهنگ و هنر يك سرزمين با بنيانهاي اعتقادي و فكري و ديرپاي ملتي مرتبط باشد، برعمق عظمت حس زيبايي شناختي مردم آن سرزمين تاثير مي گذارد.

تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشم‏گير است كه برخى از انديشمندان و تمدن‏نگاران، ايران را منبع اصلى ترويج حجاب در جهان معرفى كرده‏اند.
يافته هاي پژوهشي نشان مي دهد كه زنان ايران زمين از زمان مادها (كه نخستين ساكنان آريايي ايران زمين بوده اند) حجاب كاملي شامل پيراهن بلندچين دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلي بلند روي لباس ها، داشته اند. اين حجاب در دوران سلسله هاي مختلف پارس ها نيز معمول بوده است. در زمان زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ايراني از حجابي كامل برخوردار بوده اند.

برابر متون تاريخي، در همه آن زمان ها پوشاندن موي سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان با آزادي در محيط بيرون خانه رفت و آمد مي كردند و هم پاي مردان به كار مي پرداختند. و اين امور با حجاب كامل و پرهيز شديد از اختلاط هاي فساد برانگيز همراه بوده است.

جايگاه فرهنگي پوشش در ميان زنان نجيب ايران زمين به گونه اي بوده است كه در دوران سلطه كامل شاهان، هنگامي كه خشايارشاه به ملكه «وشي» دستور داد كه بدون پوشش به بزم بيايد تا حاضران زيبايي او را بنگرند، وي امتناع كرد و براي اين سرپيچي، به حكم دادوران، عنوان «ملكه ايران» را از دست داد.

دوره مادها

مادها اولين حكومت فراگير در فلات ايران بودند آنان از هر طبقه و قومي كه بودند براي جلوه گري هر چه بيشتر خود به هر چيزي كه گمان مي بردند خودآرايي است مانند يك نياز حتمي و حياتي دست مي يافتند و در هر زمان وسايل موجود را از طلا، نقره، مفرغ، آهن تا گچ و سنگ و صدف مي ساختند.

«اصلى كه بايد در نظر داشت، اين است كه طبق نقوش برجسته و مجسمه‏هاى ما قبل ميلاد، پوشاك زنان آن دوره از لحاظ شكل، با كمى تفاوت، با پوشاك مردان يكسان است.»
و «مرد و زن به واسطه اختلافى كه ميان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تميز داده مى‏شوند.»


دوره پارسى‏ها (هخامنشيان)

پارسى‏ها به وسيله كوروش، دولت ماد را از ميان برداشته و سلسله هخامنشى را تأسيس كردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاك خاص زنان اين دوره آمده است: «از روى برخى نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومى برمى‏خوريم كه پوششى جالب دارند. پيراهن آنان پوششى ساده و بلند يا داراى راسته چين و آستين كوتاه است.

به زنان ديگر آن دوره نيز برمى‏خوريم كه از پهلو به اسب سوارند. اينان چادرى مستطيل شكل، بر روى همه لباس خود افكنده و در زير آن، يك پيراهن با دامن بلند و در زير آن نيز، پيراهن بلند ديگرى تا به مچ پا نمايان است. »

تصوير به جا مانده بر روي تخته سنگهاي دوره هخامنشي نشان مي دهد كه شباهتي بين لباس زنان و مردان پارسي وجود داشته است. زنان پارسي به جز لباس شبيه آنچه ملكه مي پوشيده، لباس ديگري نيز داشته اند، پيراهن آنان پوششي ساده، بلند يا داراي راسته چين و آستين كوتاه بوده كه دامن از زانو به پايين شرابه هايي از مچ پا آويزان داشته، علاوه بر اينها زنان پارسي از چادر نيز استفاده مي كردند، و آنرا بر روي تن خود مي انداختند به طوري كه تمام لباسهاي زير را مي پوشانيد. نقوشي كه روي فرش پازيريك كه در سيبري پيدا شده و آنرا مربوط به ايران در دوران هخامنشي مي دانند، اين مطلب را تصديق مي كند زيرا زناني كه بر روي اين فرش نقش كرده اند پوششي سر اندر پا چيزي شبيه چادر روي همه پوشاك خود داشته اند.

دوره اشكانيان

در اين دوره نيز همانند گذشته، پوشش زنان ايرانى كامل بوده است. در اين باره چنين مى‏خوانيم: « لباس زنان اشكاني پيراهني بلند روي زمين، گشاد، پرچين، آستين دار و يقه راست بوده است و پيراهن ديگري روي آن را مي پوشانيده است. قد پيراهن دوم نسبت به اولي كوتاه و ضمناً يقه باز بوده است و روي اين دو پيراهن چادر به سر مي كردند. »
پيراهن ها از پارچه هاي منقش (مخصوصاً قلابدوزي شده) تهيه مي شده است. آنان كفش ساده دوران اشكاني را به پا مي كردند و كمربندشان منحصر به نواري بوده كه براي جمع كردن گشادي پيراهن در زير سينه مي بستند.

نقش برجسته پالير در موزه لوور زني از دوره اشكاني را نشان مي دهد. اين زن چادر به سر دارد و زير آن عمامه اش به خوبي نمايان است. بر بالاي پيشاني (پايين عمامه) فلزي پهن منقوش و برجسته چون نواري موهاي جلوي سر را پوشانده و با وضع مطلوبي به عقب سر برده است.

در جاى ديگر آمده است: «چادر زنان اشكانى به رنگ‏هاى شاد و ارغوانى و يا سفيد بوده است. گوشه چادر در زير يك تخته فلزى بيضى منقوش يا دكمه كه به وسيله زنجيرى به گردن افكنده شده، بند است. اين چادر به نحوى روى سر مى‏افتاده كه عمامه (نوعى كلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها مى‏پوشانيده است.

دوره ساسانيان

در اين دوره اردشير دين زرتشت را دين رسمى كشور قرار داد. اوستا را ترجمه و آتشكده‏هاى ويران را بازسازى نمود. زنان در اين دوره همچنان داراى حجاب كامل بودند. در مورد پوشاك زنان اين دوره چنين آمده است: «چادر كه از دوره‏هاى پيش مورد استفاده بانوان ايران بوده است، در اين دوره نيز به صور مختلف مورد استعمال داشته است.»

از آن‏جا كه زرتشت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در ايران كمبودى نمى‏ديده است، با تأييد حدود و كيفيت حجاب رايج آن دوران، كوشيد تا با پندهاى، خود ريشه‏هاى درونى حجاب را تعميق و مستحكم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استوارى حجاب معمول قرار دهد.

بررسي نقوش سنگي و طرح‌هايي از چندين بشقاب باستاني نشان مي‌دهد كه بانون ساساني پيراهني بلند با آستين يا بدون آستين، پرچين و گشاد مي پوشيده اند و آن را با نواري در زير سينه مانند زنان اشكاني جمع مي كردند، از طرز قلم زني و چين سازي پيراهن و دامن پيداست كه در انتهاي دامن بر پشت پا، پارچه اي اضافه و پرچين به آن دوخته اند يقه پيراهن آنان اغلب گرد ولي يقه جلو باز تا پايين تر از سينه نيز ديده مي شود زنان ساساني گاهي چادر گشاد و پرچين سر مي كردند كه تا ساق پا مي رسيده است.

دوره صفويان

به دليل توجه صفويان به آداب و رسوم و مذهب خاص ايراني و مذهب اثني عشري، رشته هاي گوناگون صنعت و هنر، پيشرفت شاياني داشته است، كه در اين ميان پوشاك بانوان، با توجه به بافت خاص اجتماعي – مذهبي آن روزگار شكل خاصي به خود گرفت.

پيراهنها، اغلب رنگارنگ و گلدار و زربفت ابريشمي بود و روي آن قباي جلوباز بلندي تا مچ پا به پا مي كردند و كمربندي به كمر مي بستند بصورتيكه محكم روي كمر قرار نگيرد، كلاه كوچك، چارقد، شلوار پنبه دوزي شده، جوراب ساقه كوتاه پارچه اي از جمله پوشاكي بودند كه در فصل زمستان مورد استفاده زنان قرار مي گرفتند.

زنان هنگام بيرون رفتن از خانه چادر بزرگ سفيد يا بنفش رنگي، به سر مي كردند كه تمامي بدن آنان را مي پوشاند و فقط جلوي صورت باز مي ماند كه بوسيله آن مي توانستند پيش روي خود را ببينند.

دوره زنديه
در دوره نادرشاه افشار و خاندان او از تجملات لباس ها كاسته شد و جامه ها فرمي ساده تر به خود گرفتند.
از خصوصيات جامه هاي اين دوره كوتاه شدن دامن پيراهن ها (بلوز) و قبا بود و فرم شلوار(تنگ يا گشاد) و جنس وتزيينات آن اهميت بيشتري پيدا كرد.

در دروه زنديه عموما زنان پيراهن تنگي در بر مي كردند كه پارچه آن اغلب از نخ و ابريشم بود. يقه گرد (بدون يقه) كه در وسط آن چاكي بوسيله روبان يا دكمه در زير گلو بسته ميشد. در مواقع احتياج روي پيراهن، اغلب ارخالق( كت بلندي است كه تا نصف بدن را مي پوشاند)آستين سنبوسه يا كليجه( كت بلندي كه تا روي ران مي رسيد روي ارخالق مي پوشيدند) آستين كوتاه مي پوشيدند.

زنان اين دروه مانند مردان، شلوار گشاد و بلندي كه از پارچه هاي راه راه كه بطور مورب دوخته مي شد به پا مي كردند و روي آن دامن گشاد و نسبتا بلندي مي پوشيدند كه تا وسط ساق پا مي رسيد.

زنان در اين دوره روي سرخود توري يا پارچه زيبايي را بطور آزاد انداخته و با زيور وزينت، موهاي خود را مي آراستند. كفش آنها نعلين يا ساغري نوك برگشته بود كه فقط اندكي از سر انگشتان پا در داخل آن قرار مي گرفت. زنان هنگام خروج از منزل چادر سياه يا بنفش يا نيلي تند به سر مي كردند و روي خود را با روبنده، كاملا مي پوشاندند.

دوره قاجاريه

پوشاك زنان در دروه قاجاريه شبيه لباسهاي زنديه بوده و خيلي كم تغيير كرده است. پيراهن هاي چاك دار آستين بلند دوره قبل با دامنهاي گشاد و پرچين بلند كه لبه دامن را بوسيله يراق و گلابتون و.. . حاشيه داده تزيين مي كردند، كمربندي طلا و نقره يا جواهر نشان به كمر مي بستند. در اين دوره مانند دوره زنديه تور و كلاهك زينت سر بوده و چادر نماز و چارقد هنوز معمول نشده بود.

مسافرت ناصرالدين شاه قاجار به فرهنگ و روسيه و ديدن لباسهاي بالرينهاي پترزبورگ كه شلوار بافته چسبان و نازكي به پا مي كردند و زير جامه بسيار كوتاهي به اندازه يك وجب روي آن مي پوشيدند، شاه را برآن داشته كه زنهاي حرمسراي خود را كه لباسشان شامل: پيراهن، ارخالق، كليجه، شليته، شلوار، جوراب، چارقد و كلاغي بود، به اين لباس درآورد.

ساختار طبيعي فلات ايران در طول اعصار تاريخي اين مرز و بوم و مركزيتي كه به دليل داشتن پل ارتباطي بين شرق و غرب عالم داشت باعث شد كه اين سرزمين ساليان سال در معرض يورش و تهاجمات اقوام و ملل گوناگون قرار گيرد. بديهي است كه اين يورشها توسط اقوامي كه داراي فرهنگ و اعتقادات ويژه خود بودند صورت مي‌گرفت و شديدترين فشارها را بر فرهنگ بومي و سنتي جامعه به وجود مي‌آورد.

بدين گونه قوم ايراني كه از اعصار باستان اعتقاد به پوشيدگي و مستوري زن داشت و حتي خدايان و الهه‌هاي خود را در اوج پاكي و قداست مي‌پرستيد و با قبول دين اسلام و تأكيد و تأييد اين دين بيش از پيش بر پوشيدگي زنان دقت مي‌كرد، تحت فشارهاي گوناگون قرار گرفت: « هجوم مغول بعينه نمونه‌اي از اين فشارها مبني بر حضور زن بدون پوشش در مجامع عمومي بود كه پس از قدرت گرفتن حكومتهاي شيعي مذهبي چون سربداران و صفويان منتفي شد و زن ايراني با پوشش همچنان به حضور خود در اجتماع مي‌پرداخت. »

بنابراين دوران قاجاريه به عنوان نخستين دوران رويارويي نزديك با غرب حائز اهميت است. ايرانيان نخستين تجربيات تلخ شكست از غرب را در جنگهاي ايران و روسيه آزمودند و به ناچار به تفوق نظام جنگي و علمي آنان آگاه شدند. بروز جنگهاي ايران و روس، روابط ايران را كه ساليان سال به دليل جنگهاي داخلي از اوضاع جهاني بي خبر بود گسترش داد و رفت و آمد خارجيان فزوني گرفت. از سويي ديگر اعزام محصلين ايراني به خارج از كشور به منظور كسب علوم و فنون جديد، ايرانيان را با سبك زندگي غربي آشنا كرد. همين رفت و آمدها به دربار و ارتباط خارجيان با ايرانيان در نوع پوشش مردان تأثير گذاشت و كم كم استفاده از پيراهن و كفش چرمي معمول گشت.

تغيير لباس زنان اندرون نيز كه پس از سفرهاي ناصرالدين شاه به اروپا آغاز شده بود، به تدريج از حرمسراي شاهي به خانه اعيان و ساير اقشار جامعه سرايت نمود. اما پوشش زنان در بيرون از خانه تا دوره مشروطيت و مدتي پس از آن به همان شكل سنتي (چادر، چاقچور و روبنده) بود.

تحولات سياسي ايران پس از انقلاب مشروطه در جامعه زنان بي تأثير نبود، به ويژه آنكه احزاب سياسي و گروههاي متعدد مسئله تعليم و تربيت زنان و اصلاح وضعيت آنان را در رأس برنامه خود قرار داده بودند. آنان يكي از عوامل اصلي متمدن بودن را حضور زنان در عرصه اجتماع مي‌دانستند و مانع اصلي اين حضور را در سبك و شيوه زيستي و سنتي جامعه و نوع پوشاك جست وجو مي‌كردند. بنابر اين به دنبال يك سري انتقادات نسبت به حضور زنان در اندروني، خواستار حضور آنان در جامعه بودند. بدين منظور يك جريان پنهان اما مستمر با بيان آزادي زن از اسارت، بين تجددخواهان بروز كرد. اينان خواستار حضور زن در عرصه اجتماعي بودند و از وضع حجاب سخن به ميان مي‌آوردند.

ورود اجناس و البسه گوناگون اروپايي و حضور خياطان و طراحان فرانسوي، و تقليد از آنها، كم كم، باعث تغييراتي مهم در وضع لباس ايرانيان و خصوصا زنان ايراني شد. به اين ترتيب كه، از طول و عرض چادر كاسته شد و چاقچور و روبنده در ميان جوانان، اكثرا از بين رفت و پيچه عموميت يافت، شلوار كشي تبديل به جوراب هاي ساقه بلند ماشيني شد، پيراهن و شليته و شلوار و چادر كمري جاي خود را به پيراهن هاي بلند يك تكه كه بلندي آن بر حسب مد روز تغيير مي كرد، دادند و به جاي ارخالق و نيم تنه، كت و ژيلت و بلوز به طرز دوخت اروپايي معمول شد و پارچه هاي زري و مخمل و تور، به كرپ و ساتن و كرپ دشين و ژرژت و.. . تغيير يافت.

چنانچه گفته شد، با نگاهي به تاريخ تحول پوشاك زنان در ايران خواهيم ديد كه تغيير و تحولات لباس زنان از اندروني و زنان درباري شروع شده و به طبقات و اقشار ديگر جامعه سرايت كرده است، اين تقليد بنا به موقعيت اجتماعي افراد و به تناسب و توانايي آنها در انتخاب نوع و جنس پارچه و تزيين آن تفكيك مي شده است.
در زمان رضا شاه كه پوشاك ادامه دروه قبل است، بيشتر زنان اعيان و اشراف لباس هاي اروپايي به تن مي كردند اما هنگام خروج از منزل روي آن چادر مي پوشيدند.

كشف حجاب

جوامع مختلف، تجربه تاريخي خود را با سنت هايي انباشته كرده اند كه هريك در شكل و شمايلي از اجزاي فرهنگ عمومي تصوير گرفته است.
مي توان با بررسي پوشاك، رويارويي سنت و تجدد را به آشكارترين صورت مشاهده كرد. در اين مبحث جنبه انتقال سريع شئون و شخصيت، از طريق شكل لباس اهميت دارد، يعني هنگامي كه شئون فرهنگ پذيري را مطالعه و تجزيه و تحليل كنيم، اهميت پوشش بسيار تعيين كننده است.

بنابراين پوشاك نيز همچون ديگر اجزاي فرهنگ در سير تحولات تاريخ، تهاجمات و روابط فرهنگي – سياسي دستخوش تغييراتي شده است. چنانچه تلفيق پوشاك مسلمانان اسپانيا با شكل پوشاك مسيحيان در اين كشور، از نمونه هاي قابل ذكر است.

از نظر تاريخي، شكل نوين پوشش تحت عنوان بي‏حجابي از قرن نوزدهم آغاز شد. پس از رنسانس و انقلاب علمي صنعتي، به ويژه پس از جنگ جهاني دوم، به تدريج زمينه لازم در اروپا فراهم گرديد و با وقوع نهضت ‏به اصطلاح آزادي زنان(!) كنار گذاشتن حجاب مورد تشويق و تكريم قرار گرفت.

مهمترين موضوعي كه ما را به نقش پوشش و حجاب در پيشرفت جوامع واقف مي كند، تلاش بي وقفه استعمار براي نفي ارزشهاي انساني و خصوصا پوشش و حجاب است. چنانچه سياست استعمار براي تجزيه الجزاير اولويت را به بي حجاب كردن زنان داد و تمامي تلاش خود را صرف اين امر نمود.

حكومت هاي استعماري تمدن بزرگ اندلس را كه يكي از مراكز فرهنگ و تمدن اسلام بود و در اروپا همچون الماس مي درخشيد، با حربه بي حجاب كردن زنان به سقوط كشاندند.
دامنه اين اقدامات كم‏كم كشورهاي اسلامي را نيز فرا گرفت. نخستين كشور اسلامي كه به صورت رسمي به كشف حجاب بانوان روي آوردافغانستان بود. دومين كشور تركيه بود كه پس از سقوط دولت عثماني، در سال 1313 منع حجاب در آن رسميت ‏يافت. در ايران نيز رضاخان، در هفدهم دي ماه 1314، به صورت رسمي كشف حجاب را به ترتيب زير اجرا كرد:

با روي كار آمدن رضاشاه كساني كه ترك سنت و اخذ فرهنگ غربي را مهمترين عامل پيشرفت مي‌دانستند در پست هاي كليدي كشور قرار گرفته و مسئوليت هاي حساسي را برعهده گرفتند.

در اولين مرحله سياست نوسازي فرهنگي پوشاك مردان مورد توجه قرار گرفت و با وضع قانون 1307ش جز طبقه روحانيان، كليه اتباع ذكور ايراني موظف شدند به لباس متحدالشكل درآمده و كلاه خارجي با نام كلاه پهلوي بر سر بگذارند.

با اجراي اين قانون به تدريج از تعداد افرادي كه مجاز به استفاده از لباس روحانيون بودند كاسته شد. سفر رضاشاه به تركيه در سال 1313ش اثر عميقي بر نگرش او نسبت به ميزان استفاده از پوشاك غربي و ديگر الگوهاي غربي گذاشت. رضاشاه در فاصله سالهاي 1313ش تا 1314ش به منظور آماده ساختن افكار عمومي جهت كشف حجاب اقدامات وسيع تبليغاتي صورت داد و به مرور حجاب در مدارس و جشن هاي فرهنگيان ممنوع گشت.

بالاخره در روز 17 دي ماه 1314ش در عمارت دانشسراي عالي تهران با حضور شاه و خانواده‌اش جشني برپا شد تا ديپلم فارغ‌التحصيلان به آنها اعطا شود. در اين مراسم رؤساي مدارس و همسران صاحب منصبان عالي رتبه و همسر و دختران شاه بدون حجاب ظاهر شدند و عملا دستور رفع حجاب را صادر كردند و اين روز به نام روز "آزادي زن و كشف حجاب " نامگذاري شد. از سوي ديگر در يك اقدام خشن از سوي نيروي انتظامي در سراسر كشور حجاب زنان شامل چادر و چاقچور و روبنده از سر آنان به زور برداشته‌شد.
پس از اين تاريخ (مطابق با 1935. م) تبعيت از لباس هاي مد روز پيگري مي شد.

اولين نوع لباس اروپايي زنان، لباس يك تكه بلند(ميدي) بدون برش در كمر مي باشد. همراه اين لباس ها مصرف انواع كلاه هاي لبه دار كوچك و بزرگ عموميت داشته و جزء قسمتي از پوشش جدا نشدني خانم‌هاي اين دوره محسوب مي شد.

در زمان سلطنت محمد رضا شاه از سال 1320 تا 1357 ه. ش، به دليل نفوذ بيشتر استعمار، ارتباطات با كشورهاي غربي و امريكايي سير تحول لباس و همگون شدن آن با البسه خارجي، همراه با كوتاه تر شدن دامن ها تا زير زانو، بيشتر شد.

از سال 1326 ه. ش (1947. م) قد دامنها مجددا بلند شده و حالت ميدي به خود مي گيرد.

سال 1331 اوج لباسهاي دكولته به شمار مي آيد، و پارچه ژرسه از اين سال مد شده و قد آستينها 4،3 مي شود و دامنهاي راسته، تنگ، تازير زانو با كت هاي چسبان و بلند، يقه انگليسي و آرشال رايج مي شود.

در سالهاي 1338 تا 1341، دامنهاي فون يا چهار ترك با لباسهاي يقه گرد ساده يا به صورت كشتي بسته و قد دامنها به روي زانو مي رسد.

سال 1343، كت و شلوار با پاچه هاي گشاد، سال 1344، لباسهاي بالاتنه كوتاه و قد 10 – 20 سانتي متري بالاي زانو، پارچه هاي چارخانه، راه راه و نيز استفاده از پوست و به همين ترتيب طي سالهاي آتي تا سال 57، انواع مدهاي سياه و سفيد، شنل، شال گردن، مد جيپسي ( با الهام از كولي ها)، دامن ترك ميدي و شيوع مجدد لباسها و دامن هاي كوتاه و بالاي زانو، شلوار كوتاه، لباس حاملگي براي غير حامله ها، شلوار جين، انواع دامن شلواري، دامنهاي تنگ با چكمه هاي كوتاه، يقه هاي عموما بسته بابرگردان لين، انواع تونيك و شلوار ادامه يافت.

پس از كشف حجاب تا انقلاب اسلامي

كه جريان نوين اسلامي عمدتاً با صبغه روشنفكري در ايران پديد آمد، حجاب اسلامي نيز در ميان بانوان مسلمان امروزين و عمدتاً شهرنشين تهراني، مطرح شد و به مثابه يك هويت و تشخص ديني و اجتماعي و حتي سياسي در برابر دو جريان حاكم سنت گرا و غرب گرا، مطلوب شماري از زنان جوان و تحصيلكرده واقع گرديد. در واقع اين نوع حجاب، نوعي عكس العمل در برابر كشف حجاب عصر رضاشاه بود كه مي خواست در برابر الگوي زن مدرن آن روزگار مدل و الگوي مستقل و نو ارائه دهد.

در اين دوره زنان علاوه بر چادر از پوششي استفاده كردند كه اندام را با لباس هاي مناسب و مطابق با سلايق افراد و موي سر نيز با روسري پوشيده مي شد.
در دهه چهل و پنجاه كه فعاليت هاي انقلابي و مبارزات چريكي مخفي پديد آمد، حجاب اسلامي به عنوان يك الگوي ايدئولوژيك و هويتي زن مسلمان انقلابي مورد توجه قرار گرفت. در سال هاي پيش از انقلاب، همزمان با گسترش موج اسلام گرايي در دانشگاه ها و در ميان جوانان پوشش نوين (مانتو و روسري) نيز، به رغم خواست رژيم پهلوي، رواج بيشتري يافت.

انقلاب اسلامي و پوشش زنان

دفاع از ارزشهاي اسلامي در برابر انواع تهاجم و تسلط فرهنگي غرب و افكار روشنفكر مابانه اي كه روز به روز بيشتر منجر به كمرنگ شدن روحيه تدين در جامعه مي شد و با روحيه و تمدن كهن ايران زمين تناسب نداشت، با مبارزات وقفه ناپذير و مستمر روحانيت عظيم الشان به رهبري حضرت امام خميني(رضوان الله تعالي) كه از همان ابتدا با هدايت ها، روشنفكريها و رهبري هاي خردمندانه خود، موجب حضور فعال و پرثمر زنان انقلابي ايران در تمامي صحنه ها گرديدند، زنان را به هويت واقعي و رسالت عظيم الشان خويش آگاه ساختند و با سخناني پرشور عنوان كردند كه:

ما نمي توانيم و اسلام نمي خواهد كه زن به عنوان يك شيء و يك عروسك در دست باشد، زنان گمان نكنند كه اين مقام زن است كه بايد بزك كرده بيرون بيايد، ما با ترقي زنان مخالف نيستيم، با فحشا مخالفيم، اسلام مي خواهد شخصيت زن را حفظ كند و از او انساني جدي و كارآمد بسازد، احترام و آزادي كه اسلام به زن داده است، هيچ قانون مكتبي نداده است، زن بايد در مقدرات اساسي مملكت دخالت كند، زن مربي جامعه است.

در اوج انقلاب جاذبه خاص انقلاب و بعد برجسته مذهبي آن، شمار بيشتري از بانوان جوان را به رعايت پوشش اسلامي متمايل كرد و در نهايت پوشش كامل در ايران به عنوان شكل مناسب حضور در جامعه مقبول افتاده بود و ناديده گرفتن آن، نقض معيار هاي ديني و اجتماعي تلقي مي‌شد.

گفتار سوم فلسفه و ضرورت پوشش و حجاب

همانگونه كه گفته شد نياز طبيعي بشر در فرايند رشد و حضور اجتماعي او به گونه اي بود كه از بدو آفرينش و پيش از تغييرات ناشي از تلاش استعمارگران، پوشش كامل براي انسانها و خصوصا براي زنان ايجاد كرده و اديان الهي نيز متناسب با مقتضيات زمان حجاب و پوشش را به شكل مناسب آن براي انسانها و خصوصا زنان معرفي كرده اند. زنان ايران زمين نيز همواره با آداب و رسوم فرهنگي خود با پوشش كامل زندگي كرده‌اند و همواره حفظ حجاب جزيي از فرهنگ آنان به شمار مي‌آمد. دين اسلام به عنوان آخرين و كاملترين دين الهي پوشش كامل را در چارچوبي متعادل و با در نظر گرفتن آزادي عمل براي زنان در تمام عرصه هاي زندگي، واجب شمرده است. حجاب و پوشش اسلامي، بانوان را از قرار گرفتن در معرض خطرات محفوظ مي دارد بنابراين پس از ورود اسلام به اين سرزمين، نوع پوشش و حد و مرزهاي آن مطابق با معيارهاي اسلامي تعيين و مهر تاييد بر حجاب بانوان با ادله و استدلال ديني نهاده شد.

آثار و فوايد رعايت حجاب و پوشش از منظر دين را مي‌توان شامل مواردي از جمله توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دينى‏، تحكيم روابط خانوادگى و برقرارى صميميت كامل زوجين، استوارى اجتماعى و استيفاى نيروى كار و فعاليت‏، بالارفتن ارزش واقعي زن دانست. حجاب بر خلاف تصويري كه دشمنان ايجاد نموده اند، براي زن شرايطي را فراهم مي آورد كه بتواند استعدادهاي دروني و توانايي هاي خود را پرورش داده و به ظهور برساند و نقش مهم و ارزنده اي را در پيشبرد آرمان هاي جامعه خود ايفا نمايد، چنانچه گواه آن حضور چشمگير زنان در جوامع اسلامي، خصوصا جامعه ايران مي باشد.

خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامى مى‏فرمايد: «ذلك ادنى ان يعرفن فلا يؤذين .» برخى اين آيه را چنين معنا كرده‏اند: بدين وسيله شناخته مى‏شوند آزادند نه كنيز، پس با آزار و تعقيب جوانان رو به رو نمى‏شوند. بنابراين، در عصر حاضر كه مساله بردگى از ميان رفته، اين حكم نيز منتفى مى‏شود، ولى بايد گفت: ايجاد مزاحمت و آزار كنيزان نيز روا نيست. حقيقت آن است كه وقتى زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاك دامنى را رعايت كند، فاسدان و مزاحمان جرات هتك حيثيت او را در خود نمى‏يابند. بيمار دلانى كه در پى شكار مى‏گردند، فرد داراى حريم را شكارى مناسب نمى‏بينند. در روايات آمده است: «المراة ريحانه، زن همچون ريحانه يا شاخه گلى ظريف است .» بى‏ترديد اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نمى‏ماند.

پوشش زن و مرد ایرانی

قرآن كريم، زنان ايده آل را كه در بهشت جاى دارند، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه مى‏كند: «كامثال اللؤلؤ المكنون .» افزون بر اين، گاه آن‏ها را به جواهرات اصيلى چون ياقوت و مرجان كه جواهر فروشان در پوششى ويژه قرار مى‏دهند تا همچون جواهرات بدلى به آسانى در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان كاستى نپذيرد، بر اين اساس، مرحوم علامه طباطبايى همين تفسير را بر مى‏گزيند. استاد شهيد مطهرى در اين باره مى‏فرمايد: «حركات و سكنات انسان گاهى زبان‏دار است. گاهى وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبان بى‏زبانى مى‏گويد: دلت را به من بده، در آرزوى من باش، مرا تعقيب كن، گاهى بر عكس، با زبان بى‏زبانى مى‏گويد: دست تعرض از اين حريم كوتاه است .»

تاريخچه چادر به عنوان حجاب برتر

چنانچه پيش از اين گفته شد، نخستين اطلاع ما از وجود و حضور چادر در ايران پيش از اسلام متعلق به دوره هخامنشي است. در سال 1906 ميلادي پروفسور «رودنكو» باستان شناس روس در محدوده پازيريك (مغولستان جنوبي) قطعه فرشي به دست آورد كه قديمي ترين گونه قالي در جهان به شمار مي رود. ويژگي اين فرش دستباف ايراني نقوش دو رويه آن است كه بر يك طرف چند بانو (احتمالاً شاهزادگان هخامنشي) به حالت ايستاده نقش شده، در حاليكه سراندازهايي بر سر دارند و بر طرف ديگر چند بانوي اسب سوار ديده مي شوند كه چادرهايي بر سر دارند كه بي شباهت به چادر زنان كنوني عشاير جنوب ايران نيست. كشف و پيدايش آثار متعدد مشابه در دوره هاي مختلف وجود حجاب در ايران باستان پيش از اسلام را روشن مي كند.

پوشش در هر جامعه اي منبعث از مجموعه رفتارها و منش رايج همان جامعه است كه اگر در جامعه الگوهايي براي پوشش مطرح شده و مقبوليت قومي پيدا كند، مي توان آن را فرهنگ و پوشش آن جامعه دانست. در ايران باستان، چادر قبل از حضور دين مبين اسلام بعنوان مقوله اي «ملي» مطرح بوده است و پس از اسلام نيز از آنجا كه مباني فقهي و احكام اسلامي بر پايه فطرت و ارزش هاي والاي بشري بنا نهاده شده است با مهر تاييد زدن بر حجاب ايراني موجب تقويت و اعتلاي فرهنگ حجاب كه اكنون مترادف با پوشش اسلامي است، شده است.

چادر نيز تنها يكي از مصاديق بارز و نمونه حجاب مي باشد. متاسفانه ملاحظه مي شود كه جامعه غرب با مساوي جلوه دادن حجاب و چادر و با استناد به مواد ابلاغيه حقوق بشر، اصل فلسفه حجاب را زير سؤال مي برد. غرب به جهت تضعيف باورها و ارزشهاي ديني و ملي ما، حجاب را مانعي براي آزادي هاي زنان در امور اجتماعي و اقتصادي و.. . مي داند و با ناديده گرفتن عزت و كرامت بانوان و فطري بودن اصل حجاب به دنبال القاء نظريات خود مبني بر تبعيض آميز بودن اين حكم اسلامي_ايراني دارد تا از اين رهگذر در راستاي اقدامات تهاجم فرهنگي (بي هويت نمودن نسل جوان، تضعيف و تخريب باورهاي ديني و ملي، شكست انقلاب اسلامي ايران و.. . ) اندلسي ديگر را بوجود آورد.
بر آنچه گذشت ...

آنچه شکست ...

آنچه گریخت ...

آنچه نشد ...

حسرت نخور!!

زندگی اگر آسان بود با

گریه آغاز نمیشد ...
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.