خوش آمديد,
مهمان
|
|
چكيده :
استان همدان از جمله استانهاي داراي آداب و رسوم متنوع و فرهنگ غني است. آيينهاي باستاني همواره در آن جايگاه ويژهاي داشتهاند كه با ورود اسلام به ايران آيينها و فرهنگهاي ويژه اسلام نيز در اين منطقه شكل گرفته است. نام همدان براي اولين بار در سال 1100ق. م در كتيبه تيگلات پليسر اول، شاه آشور به چشم ميخورد كه آن را امدانه يا همدانا ذكر كرده ولي در كتيبههاي عهد هخامنشي آن را هگمتان و در كتاب هردوت يوناني اكباتان ميخوانيم. نتايج مطالعات و كاوشهاي تپه گيان نهاوند نشان ميدهد كه مردمان ساكن در اين استان در 6 هزار سال پيش، از فرهنگ و تمدن نسبتاً پيشرفتهاي برخوردار بودهاند چنانچه ظروف سفالين منقوش بدست آمده از آنها از لحاظ هنري و صنعتي در سطح والايي قراردارد. همچنين كاوشها و بررسيهاي مختصر صورت گرفته بر روي تپههاي باستاني نقاط مختلف استان نشان دهنده گسترش تمدنهاي پيش از تاريخ در نقاط مختلف و استمرار آنها طي چندين هزار سال ميباشد. قديميترين متون سنگ نوشته آشوري، همدان را تحت عنوان «آكسيا» به معني شهر كاسيان نام ميبرد و اين امر نشان ميدهد پيشينه مدنيت مركز استان حداقل به هزاره سوم قبل از ميلاد باز ميگردد. اين استان همچنين به دارالمومنين معروف است و براي اولين بار نواي اذان از شهر نهاوند به گوش ايرانيان رسيده است، مردم اين استان با آداب و اعتقادات خود هميشه بر اين باور بودهاند كه رعايت اين آداب، سبب حفظ هويت فرهنگي و تاريخي آنها خواهد بود. از نظر مردمشناسي تمام نقاط استان و خصوصاً ساكنان اطراف كوهستان الوند داراي اعتقادات ويژهاي هستند و اين آيينها و اعتقادات به تناسب در زمانهاي مختلفي از سال به جاي آورده ميشود. آيينهاي بهاره و تابستاني مثل جشن گندمزار، آيين چيدن گندم، همچنين جشنهاي باستاني در پاييز و زمستان مثل جشنهاي برداشت گندم و كوسه گلين از آن جمله است. از ديگر آداب و رسوم مردم اين استان آداب و رسوم مذهبي است. مردم استان در ماه مبارك رمضان، ماه محرم و به ويژه در دهه اول آن، آداب خاص و ويژهاي دارند. شهر همدان به عنوان مركز استان از قدمت تاريخي فراواني برخوردار است كه بعضاً آن را دروازه تاريخ ناميدهاند. اين شهر به عنوان يكي از پنج شهر فرهنگي، تاريخي كشور انتخاب گرديده است. عمدهترين جاذبههاي گردشگري شهرستان همدان عبارتند از: غار عليصدر، تپه تاريخي هگمتانه، آرامگاه بوعلي سينا، آرامگاه باباطاهر، گنبد علويان، مجسمه شير سنگي، برج قربان، استرومردخاي، سدّ اكباتان، تپه عباسآباد، مسجد جامع همدان، بازار سنتي همدان، كتيبه و آبشار گنجنامه، باغ نظري، مقبره امامزاده عبدالله. موقعيت اين استان از نظر اقليمي و طبيعي آن را جهت فعاليتهاي كشاورزي و دامداري مناسب كرده و به همين علت اين منطقه، محل استقرار تمدنهاي باستاني بوده است كه وجود تعداد قابل ملاحظهاي از آثار باستاني ماقبل تاريخ در نقاط مختلف دليل اين مدعا است. رودخانههاي گامياب، قلقل رود، قره چاي و خرم رود در اين استان جاري هستند و مهمترين قله آن قله الوند به ارتفاع 3574 متر است. اغلب ساكنان اين استان مسلمان و پيرو مذهب شيعه جعفري هستند و در بين عشاير استان نيز پيروان اهل تسنن نيز وجود دارد. اقليتهاي مسيحي، يهودي و زرتشتي نيز در اين استان زندگي ميكنند. مهمترين صنايع دستي استان قاليبافي، سفالگري، گيوه بافي، كفشدوزي، پوستين دوزي و دباغي است. قاليبافي همدان در سطح ايران مشهور است و قاليهاي ريز بافت آن به خارج صادر ميشود. انواع ظروف و ابزار سفالي تهيه شده، علاوه بر توزيع در استان به خارج از منطقه نيز صادر ميشود. تاريخچه همدان : همَدان ( آوا) يکی از کلان شهرهای ايران در منطقه غربی و کوهستانی ايران و مرکز شهرستان و استان همدان است. اين شهر در دامنهٔ کوه الوند و در بلندای ۱۹۰۰ متری از سطح دريا واقع شدهاست و از شهرهای سردسير ايران به شمار میآید. همدان قديمیترين شهر ايران و از کهنترين شهرهای جهان است در سال ۱۳۸۵ مجلس شورای اسلامی در مصوبهای همدان را «پايتخت تاريخ و تمدن ايران» اعلام کرد. همدان اولين پايتخت نخستين شاهنشاهی ايران، مادها بودهاست. آثار يافتشده از محوطهٔ باستانی هگمتانه و نيز کتيبههای گنجنامه از آن دوران هستند. همچنين اين شهر در روزگار هخامنشيان، اشکانيان، ساسانيان، آل بويه و سلجوقيان نيز يکی از پايتختهای کشور بودهاست. هماکنون استان همدان به دليل داشتن مراکز تاريخی و ديدنی به عنوان پنجمين شهر فرهنگی و توريستی کشور شناخته میشود و از نظر علمی نيز با وجود مراکز دانشگاه بوعلی سينا، دانشگاه صنعتی همدان، دانشگاه آزاد اسلامی همدان، دانشگاه پيام نور همدان و مراکز ديگر به عنوان يکی از قطبهای دانشگاهی کشور شناخته شدهاست آرامگاه بوعلی سينا نماد شهر همدان و همچنين يکی از نمادهای پيشينهٔ ايران در فرهنگ جهان و دانش و علم به شمار میرود. اين شهر از لحاظ جمعيت چهاردهمين شهر پرجمعيت ايران به شمار میآيد و در مرداد سال ۱۳۸۸ به عنوان يکی از کلانشهرهای ايران معرفی شد. در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۴ خورشيدی مهندس آلمانی کارل فريش طرحی مدرن را برای همدان طراحی کرد که از نوع نقشههای شعاعی محسوب میشود اما امروزه به دليل تراکم جمعيت و طرح شعاعی، ترافيک مرکز شهر بسيار زياد است. به اين ميدان ۶ خيابان اصلی شهر وصل شدهاند. شهرداری همدان در ميدان آرامگاه بوعلی قرار دارد. نامهای همدان : نخستين باری که اسم اين شهر برده شد، در حدود ۱۱۰۰ سال پيش از ميلاد بود که نام همدان را اَمَدانه ذکر شدهاست. اين شهر تحت نامهای ديگری از قبيل هگمتانه، هگمتان، اکباتان، اکباتانا، آمدانه، آنادانا نيز نوشته شدهاست. در کتيبههای آشوری نام آن شهر آمدانه آمده، اين اسم بايستی مشتق از کلمهٔ ماد باشد چنانکه آشوريان قوم ماد را آمادای ذکر کردهاند. از اين رو آمادانه به معنی محل مادها و جايیاست که مادها زندگی میکردند در دوران مادها به زبان پارسی باستان اين شهر هگمتانه يا هنگمتانه به معنی «جای تجمع» خوانده میشد. اکباتان نيز همان تلفظ هگمتانه به زبان يونانی است نام هگمتانه به مرور زمان در دوران ساسانيان به اَهمتان، اَهمدان و سپس به همدان دگرگون شدهاست ادبیات قومی : مردم استان همدان از نژاد آريایی و از قديمی ترين ساكنان ايران زمين هستند . بیشتر مردم این منطقه مسلمان و دارای مذهب شیعه جعفری هستند . کلیمیان ، زرتشتیان و ارمنیان از اقلیت های مذهبی استان همدان به شمار می روند . همچنین در این استان طوايف و اقوام مختلفی مانند فارس ، ترک ، لر و كرد ساكن هستند و هر كدام با فرهنگ و آداب و رسوم خاص خود زندگی می كنند . به همين جهت پراكندگی زبان و لهجه در سطح استان به خوبی احساس می شود . فارس ها بیشترین ساكنين استان همدان هستند و از قديمی ترين ساكنان اين منطقه محسوب می شوند كه از دوران مادها در اين ناحيه اسكان يافته اند . زبان اغلب ساكنان همدان فارسی و با گويش های حصاركی – جولانی ورمزياری و ... است . زبان فارسی ؛ زبان اصلی ساكنان استان همدان را تشكيل می دهد . زبان تركی در شمال و باختر استان همدان رواج دارد . زبان لری و لكی نیز گويش غالب ساكنان شهرستان های ملاير ، نهاوند و سامن است . زبان كردی نیز در نواحی مجاور با استان کردستان و کرمانشاه رواج دارد . اقليم : آب و هوای همدان مختلف و اوضاع جوی منطقه از لحاظ حداقل و حداکثر برودت و باران در فصول سال متغیر است در نقاط کوهستانی سرد است حد متوسط برف سالانه بین ۱۵۵ تا ۲۴۵ میلیمتر میباشد و سرما تا ۳۰ درجه زير صفر میرسد. ميانگين دمای سالانهٔ همدان ۱۱٬۳° ثبت شدهاست. همچنين گرمترين دمای همدان +۴۰° و سردترين دمای آن -۳۲٬۸° ثبت شدهاست. ميانگين بارش سالانه همدان نيز ۳۱۷٬۷ ميليمتر اندازه گيری شدهاست. شهر همدان در درهها و دامنههای شمالی کوهستان الوند واقع شدهاست. مرتفعترين قلهٔ اين کوهستان، قلهٔ کوه الوند با ارتفاع ۳۵۷۴ متر از سطح درياست که اين قله بين تويسرکان و همدان و در ۱۸ کيلومتری شهر همدان واقع شدهاست. از گردنههای معروف اين کوه از گردنهٔ زاغه بين همدان و ملاير، گردنهٔ اسدآباد بين همدان و کرمانشاه و گردنهٔ همهکسی بين همدان و سنندج میتوان نام برد. به غیر از کوه الوند، بين اين شهر و شهرستان زنجان کوههای کمارتفاعی وجود دارند که عبارتند از: کوه چنگ الماس، کوه ارمنی و کوه قرهداغ. در شرق همدان کوه وفس و در شمال شرقی همدان سلسله جبال خرقان که خطالراس آن حد طبيعی بين همدان و قزوين است، قرار گرفتهاست. رودها : رودهای الوسجرد، درهمرادبيک، آبشينه و عباسآباد مهمترين رودهای شهر همدان هستند نمای شهر شهر همدان بر روش طراحی شهرهای دايرهای يا متحدالمرکز استوار است که در اصطلاح جغرافيا به این گونه شهرها سبک باروک گفته میشود. ميدان مرکزی همدان در حکم همان نقطهٔ مرکزی دايرهاست. بنای اين ميدان در سال ۱۳۰۷ خورشيدی آغاز و از اوايل ۱۳۱۱ مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاست. شعاع ميدان مرکزی همدان ۸۰ متر است. در فاصلههای دورتر از محيط اين ميدان بلوارها و خيابانها با شعاع بزرگتر قرار دارند که در حال حاضر به علت توسعهٔ شهر در برخی از جهتهای شهر تا دايرهٔ سوم هم رسيدهاست. به اين دايرهها در اصطلاح خيابانهای کمربندی گفته میشود. ۶ خيابان اصلی شهر به نامهای باباطاهر، اکباتان، شهدا، تختی، بوعلی و شريعتی، به ميدان مرکزی همدان وصل شدهاند. عرض اين خيابانها ۳۰ متر است و با فاصلهٔ ۶۰ متر و زاويهٔ ۶۰ درجهای به شش جانب شهر منشعب میشوند. ساير مشخصات عمومي همدان بر اساس تقسيمات كشوري : مرکز استان: همدان جمعیت: 1758268 نفر تعداد بخش: 25 تعداد شهرستان: 9 تعداد دهستان: 73 مساحت: 19367.898 کیلومتر مربع تعداد شهر: 27 همدان پيش از اسلام : همدان به عنوان يکی از کهنترين شهرهای ايران، از پيشينه چندهزارسالهای برخوردار است. پيش از آمدن اقوام آريايی، شهر همدان از زيستگاههای اصلی قوم کاسيان به شمار میآمدهاست. در کتيبههای آشوری (هزارهٔ دوم قبل از ميلاد) از آنجا به عنوان يکی از ايالات کارکاشی (قوم کاسيان) ياد گرديده و آمدهاست که تيگلات پالسر يکم، شاه آشور اين شهر را در ۱۱۰۰ سال پيش از ميلاد فتح کردهاست در مورد زمان و چگونگی احداث و نام بنيانگذار شهر همدان بين روايتهای مورخين و جغرافيادانان يونانی و همچنين مابين مورخين اسلامی اختلافنظر وجود دارد. به گفتهٔ هرودوت اين شهر را نخستين شاه ماد دياکو بنيان نهادهاست. مهاجرت مادها شاهنشاهی ماد (۵۵۰ پ. م.) نخستين شاهنشاهی آريايي تباران در ايران در حدود اوايل هزارهٔ دوم پيش از ميلاد رويدادهايی در آسيای مرکزی پديدار میشود که موجب نقل و انتقال اقوام و اقوام ايرانیتبار که در سرزمين پهناوری در اين ناحيه ساکن بودند، میگردد. در اين هنگام دو قبيلهٔ ايرانی مادی و پارسی که با يکديگر تفاوت اندکی در گويش داشتند، بسوی سرزمينهای جنوبیتر کوچ کردند. تيرهٔ مادی در نواحی جنوب شرقی درياچه اروميه بين همدان و تبريز امروزی جای گرفت و بعدها تا اصفهان نيز پيش رفت در زمان مادها مهمترين راههای کاروانرو در اکباتانا تلاقی میکردند و اين شهر قلب ماد قديم به شمار میرفت معمولاً معتقدند که هگمتانه به معنی محل تجمع يا بازار يا چيزی نظير آن است البته احتمال ديگری نيز وجود دارد که جلسات عمومی اتحاديه قبايل در اين نقطه برگزار میشدهاست. در يکی از جلسات عمومی اتحاديه قبايل، دياکو به رهبری انتخاب شد. دياکو هگمتانه را به عنوان پايتخت خود انتخاب کرد. مکان اين شهر برای پايتخت شدن کاملاً مناسب بود، زيرا مشرف بر راهی بود که به بابل و آشور میرفت بر اساس نوشتههای هرودوت مورخ يونانی به دستور دياکو نخستين پادشاه ماد در اکباتانا استحکامات عظيمی شامل ۷ دژ مشهور به قصر هفتحصار و کاخهای شاهی برپا شدبيشتر پژوهندگان علوم تاريخ و باستانشناسی بر اين باورند که تپه و بناهای امروزی هگمتانه، در دل شهر همدان، برجایماندهٔ بقايای همين تأسيسات میباشند از هخامنشيان تا حملهٔ اعراب گنجنامه کتيبههای فارسی باستان به خط ميخی از داريوش بزرگ و خشايارشاه در همدان کوروش بزرگ در سال ۵۵۰ پيش از ميلاد، آستياگ، آخرين پادشاه ماد را شکست داد و همدان را مقر تابستانی خود قرار داد. بدين ترتيب با تصرف همدان اولين حکومت آرياييان به دست شاخهٔ ديگر آريايی که پارسها بودند، منقرض شد بعد از انقراض مادها همدان هر چند مرکزيت نخستين را از دست داد ولی به عنوان يکی از سه پايتخت هخامنشيان مورد توجهٔ خاص بود. وجود کتيبههای گنجنامه بقايای ستونهای سنگی کاخهای هخامنشی، جامها و الواح زرين و سيمين به دستآمده از همدان، حاکی اهميت اين منطقه در دورهٔ هخامنشیاست از نظر تاريخی مشخص است که اسکندر مقدونی دو بار از همدان ديدار کردهاست، نخست در تعقيب داريوش سوم در ۳۳۰ سال پيش از ميلاد و برای دومين بار در ۳۲۴ سال پيش از ميلاد در راه بازگشت از هند. اسکندر پس از ورود به همدان جشنی به مناسبت پيروزیهای خود برپا کرد. پلوتارک مینويسد، در حين برگزاری اين جشن، دوست دوران کودکی اسکندر هفستيون به طور ناگهانی درگذشت. پس از اين واقعه اسکندر سرزمينهای اطراف همدان را به باد غارت گرفت، باروهای شهرهای اطراف را ويران ساخت و مردم اين سامان را به بهانهٔ پيشکش قربانی برای هفستيون، دوست محبوبش از دم تيغ گذراند.به عقيدهٔ برخی از محققان مکانی به نام مزار اسکندر که قبلاً نزديک تپه هگمتانه قرار داشت، در اصل مزار هفستيون بودهاست.در اواخر دوره سلوکی شهر همدان محل تلاقی و برخورد متعدد آنان با قوای اشکانيان بود تا اينکه مهرداد يکم در سال ۱۵۵ پيش از ميلاد شهر را تصرف کرد. سکه نقرهای مربوط به دورهٔ مهرداد ششم ساخته شده در هگمتانه آثار تاريخي همدان : کتيبه های گنج نامه - همدان يادگاری از دوران داريوش و خشايارشاه هخامنشی است، بر دل يکی از صخرههای کوه الوندحکاکی شده است. کتيبه ها هر کدام در سه ستون ۲۰ سطری به زبان های پارسی قديم، بابلی و عيلامی قديم نوشته شده اند. متن پارسی در سمت چپ هر دو لوح قرارگرفته است و پهنايی معادل ۱۱۵ سانتی متر دارد. متن بابلی در وسط هر دو کتيبه نوشته شده و متن عيلامی در ستون سوم قراردارد. با توجه به سوراخي های کنار کتيبه، به نظر می رسد که کتيبه ها روپوشی داشته اند که آنان را از گزند باد وباران حفظ می کرده است لوح سمت چپ که کمی بالاتر از کتيبهٔ ديگر در کوه کنده شده است مربوط به داريوش بزرگ هخامنشی است. طول آن حدود ۲۹۰ سانتی متر، ارتفاعش ۱۹۰ سانتی متر و دارای متنی به شرح زير است خدای بزرگ است اهورامزدا، که اين زمين را آفريد، که آن آسمان را آفريد، که مردم را آفريد، که شادی را برای مردم آفريد، که داريوش را شاه کرد، شاهی از ميان بسياری، فرمانروائی از ميان بسياری. مَنَم داريوش، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاهِ سرزمين هايی که نژادهای گوناگون دارند، شاه سرزمين دور و دراز، پسر ويشتاسب هخامنشی کتيبهٔ خشايار شاه نيز در قسمت پائين همين کتيبه است و به طول ۲۷۰ سانتی متر و ارتفاع ۱۹۰ سانتی متر و متن آن عبارت است از:خدای بزرگ است اهور مزدا، بزرگترين خدايان است که اين زمين را آفريد، که آن آسمان را آفريد، که مردم را آفريد، که برای مردم شادی آفريد، که خشايار شاه را شاه کرد، يگانه از ميان شاهان بسيار، يگانه فرمانروا از ميان فرمانروايان بي شمار. من خشايار شاه، شاه بزرگ، شاهِ شاهان، شاه کشورهای دارای ملل بسيار، شاه اين سرزمين بزرگِ دوردستِ پهناور، پسر داريوش شاه هخامنشی. همدان پايتخت تابستانی شاهان اشکانی نيز بودهاست. در دامنهٔ تپهٔ مصلی همدان، شير سنگی بزرگی قرار دارد. ظاهراً در زمان اشکانيان اين مجسمه با مجسمهٔ ديگری که نظير و قرينهٔ آن بوده، در سمت يکی از دروازههای شهر نصب بودهاست. شير سنگي بعدها عربها آن دروازه را بابالاسد خواندند.از دورهٔ اشکانی در همدان گورستان پارتی برجایاست. همدان يکی از آخرين پايگاههای مقاومت اشکانيان در برابر حکومت تازهنفس ساسانی بود. از آرتاباز پسر اردوان پنجم آخرين شاه اشکانی، که پس از مرگ پدرش درنبرد با سپاهيان اردشير بابکان رهبری مبارزات را به مدت ۳ سال تا ۲۳۰ ميلادی عليه اردشير بابکان ادامه داد، سکهای يک درهمی در دست است که محل ضرب آن همدان به سال ۲۲۷ ميلادیاست.در دوره ساسانی شهر همدان يکی از ضرابخانههای اين حکومت بوده و سکههای متعددی از اين دوره در اين شهر کشف شدهاست. در کتابچهای به نام شهرستانهای ايرانشهر که در زمان قباد يکم حدود ۵۰۰ ميلادی به زبان پهلوی نگاشتهشده، بنای همدان به يزدگرد يکم نسبت دادهشده و اين نشاندهندهٔ عمليات عمرانی مهمیاست که توسط او در همدان صورت گرفتهاست. پس از اسلام شهر همدان همزمان با تاخت و تاز اعراب به ايران و پس سقوط نهاوند به دست مسلمانان افتاد و چندان اهميت و اعتبار داشت که اعراب گشودن آن را پس از فتح نهاوند، بزرگترين پيروزی خود بر ساسانيان شمردند. از حکومت خلفای راشدين تا صفويه : بنا بر گفتهٔ طبری همدان برای بار اول به سال ۶۴۲ ميلادی (۲۱ هجری)، و در برخی از منابع ديگر، در سال ۶۴۰ ميلادی (۱۹ هجری) و به فاصلهٔ کوتاهی پس از فتح نهاوند با صلح توسط سپاه اعراب گشوده شد. پس از تسلط اعراب بر همدان، نخست مردم همدان قبول جزيه نمودند و صلح کردند اما چون چندی گذشت حاکم ايرانی شهر همدان که مورخين از وی به عنوان حيش و با لقب خسروشنوم ياد کردهاند، سر از اطاعت و انقياد اعراب باز زد و دستور داد شهر را با حصارهای مستحکم، قابل مقاومت در مقابل اعراب سازند. در سال ۶۴۴ ميلادی (۲۳ هجری)، خليفهٔ دوم عمر بن خطاب جمعی از سپاهيان را مأمور مقابله با شورش همدان نمود. خسروشنوم نيز از آذربايجان جمعی را به مدد خواست و صفی محکم بياراست. در ده معروف به راجرود جنگی خونين به مدت سه شبانه روز بين طرفين ادامه داشت تا اينکه خود خسروشنوم به قتل رسيد و ايرانيان بدون سردار روی به فرار نهادند و همدان برای بار دوم، شش ماه پس از به خلافت رسيدن خليفهٔ سوم، عثمان به دست اعراب افتاد. در دوران خلافت عثمان نيز مردم همدان دست به شورش و اغتشاش زدند و عثمان مغيره بن شعيبه را مأمور دفع شورش قرار داد. بعد از فتح همدان به دست مسلمانان بهتدريج بعضی از طوايف عرب در اين شهر ساکن شدند و از آن ميان بنوسلمه حکومت شهر را به دست گرفت. گنبد علويان : از اواسط قرن سوم حکومت شهر به دست سادات علوی افتاد. آنان به عنوان علويان در همدان حکمرانی کردند. بنای ارزشمند گنبد علويان يادگار اين دورهاست. در سال ۹۳۱ ميلادی (۳۱۹ هجری) همدان مورد حملهٔ مردآويج، بنيانگذار سلسلهٔ آل زيار قرار گرفت. مردآويج به خاطر آنکه مردم همدان خواهرزادهٔ وی بنام ابوالکراديس را همراه با عدهای از سپاه ديلم به قتل آوردهبودند، اين شهر را عرضهٔ غارت و قتلعامی عظيم کرد. مردآويج شير سنگی را از دروازههای شهر به خاک افکند، در نتيجه يکی از اين دو مجسمهٔ تاريخی بینظير به کلی خرد شد و ديگری هنوز هم باقیاست. در قرن دهم و يازدهم ميلادی (از نيمهٔ دوم چهارم هجری تا سال ۴۱۴ هجری قمری) همدان يکی از پايتختهای ايران محسوب میشد زيرا در اين دوره شاخهای از خاندان آل بويه در اين شهر حکومت میکردند. ابوعلی سينا دانشمند مشهور ايرانی مدتی در اين شهر وزارت شمسالدوله ديلمی را به عهده داشت. آرامگاه اين فيلسوف و پزشک نامدار اکنون در شهر همدان قرار گرفتهاست. در دوران سلجوقيان عراق عجم همدان مرکز سياسی و پايتخت اين دودمان بود و به همين علت چند تن از سلاطين سلجوقی از جمله سلطان مسعود بن محمد بن ملکشاه و سلطان محمد بن محمود در همدان مدفون شدند. در ابتدای اين دوران تعداد زيادی مدرسه در اين شهر راهاندازی شد و دانشمندان و طالبان علم و دانش از جاهای ديگر به سوی همدان روان شدند. البته اين دوره کوتاهمدت بود و دليل جنگهايی آتی که بين اين سلسله و خلافت عباسی درگرفت، اين شهر دچار آسيبهایی شد. باباطاهر عريان شاعر نامدار همدان همزمان با پادشاهی نخستين شاه سلجوقی، طغرل بيک میزيستهاست. شرح ملاقات طغرل و باباطاهر در کتاب راوندی آمدهاست. مغولان در تعقيب سلطان محمد خوارزم شاه بعد از آنکه ری و قم را ويران کردند به سوی همدان حرکت کردند. همدان دو بار توسط مغولان مورد حمله قرار گرفت. بار اول در زمستان سال ۶۱۸ هجری به دليل وحشتی که مردم داشتند، از مغولان اطاعت کردند و آنان نيز به غارت اموال اکتفا کردند. حملهٔ دوم مغولان به همدان در بهار سال بعد اتفاق افتاد. اين بار همدانیها که بر اثر پرداختهای سال قبل چندان ثروتی برايشان باقی نمانده بود، تصميم به مقاومت گرفتند. تصرف شهر برای مغولان به طول انجاميد و در جريان محاصره گروه کثيری از سربازان مغول کشته شدند. سرانجام شهر به دست مغولان افتاد و مردم شهر قتلعام شدند. مغولان پس از اين قتلعام شهر را به آتش کشيدند و آنچه را که از همدان باقی مانده بود، نابود کردند. محققان وجود دو تپه حاصل از گورهای جمعی در ميدان وسيع محلهٔ دوگوران همدان را، آثار بازماندهٔ اين قتلعام میدانند. گمان میرود بازماندگان از آنجائيکه فرصت دفن کشتگان را نداشتند، همهٔ کشتگان را به صورت دو تپه برروی هم انباشته و خاک بر آنان پوشاندند. پس از به خاک و خون کشيدن مردم همدان و تسلط کامل مغولان بر اين شهر بايدوخان ششمين ايلخان مغول در سال ۶۹۵ هجری در اين شهر تاجگذاری کرد و به سبب اينکه به اين شهر و مردم آن علاقهمند شدهبود، با کوشش تمام به ترميم آن پرداخت و ديگر حکام مغول هم از وی پيروی کردند؛ بدين طريق در عهد ايلخانان در قرون هفتم و هشتم هجری اين شهر تا حدی رونق و اهميت سابق را باز يافت. خواجه رشيدالدين فضلالله همدانی در دوران فرمانروايی ۳ تن از ايلخانان مغول در مقام وزارت بود و اين شهر از توجه آن وزير بهسازگر و دانشمند برخوردار شد. ابنيهٔ مهمی مانند بقعه استرومردخای مقبرهٔ سابق باباطاهر، امامزاده اظهر و امامزاده هود و غيره از اين دوره برجای ماندهاست. اين رونق و آبادانی ديری نپاييد و لشکريان تيمور شهر را تصرف و ويران نمودند. پس از آن همدان برای حدود ۳۰۰ سال تقريباً به فراموشی سپردهشد. از صفويه تا انقلاب مشروطه تصويری نقاشی شده از همدان در سال ۱۸۵۰ ميلادی همدان در دوره صفويه دوباره از نعمت و آبادانی بهرهمند گرديد. پس از انقراض سلسلهٔ صفويه و بروز هرج و مرج در ايران در سال ۱۷۲۴ ميلادی (۱۱۳۸ هجری)، شهر همدان به تصرف احمد پاشا عثمانی والی عثمانی درآمد و بر اثر مقاومت مردم در برابر قوای عثمانی، گروه بزرگی از مردم شهر قتلعام شدند. حزين لاهيجی که خود از نزديک نظارهگر مقاومت مردم همدان در برابر قوای عثمانی و قتلعام آنان بوده، شرح اين ماجرا را در کتاب سياحت نامهٔ ايران خود آوردهاست. شش سال بعد در سال (۱۱۴۴ هجری)، نادر افشار همدان را از تصرف عثمانیها درآورد و سرانجام در سال (۱۱۴۴ هجری) به موجب پيماننامهای ميان ايران و عثمانی، شهر همدان به طور قطع به ايران واگذار شد. در دوران زنديه همدان در دست اميران آن خاندان بود و در سال (۱۱۹۳ هجری) علی مرادخان نوهٔ خواهری کريمخان زند بعد از مرگ وی دم از استقلال زد و همدان را به عنوان پايتخت خود برگزيد. او در اين شهر به نام خود سکه ضرب کرد. در سال (۱۲۰۵ هجری) آقا محمد خان قاجار همدان را تصرف کرد و برج و باروی آن را ويران کرد. در طول حکومت قاجاريان موقعيت شهر همدان به تدريج تثبيت شد. بازسازی و احداث بازار و مسجد جامع همدان و تويسرکان و ملاير از يادگارهای اين دورهاست. از دوران مشروطه تا معاصر : مظفرالدين شاه، فرمان مشروطيت را در ۱۴ مرداد ۱۲۸۵ شمسی امضا کرد. از وقايع مهم اين دوران اين بود که نمونهای کوچک از نظام حکومت مشورتی حدود ۲ سال پيش از وقوع گستردهٔ انقلاب مشروطيت در همدان به وقوع پيوسته بود و علیخان ظهيرالدوله حاکم منصف و متنفذ همدان، شورائی ۵۰ نفره از برگزيدگان اعيان و اشراف و اصناف و علما و تجار و اقليتهای دينی فراهم نمود تا در امور حکومت مشورت و همياری و همفکری کنند. اين دوران مثبت حکومت ظهيرالدوله در انسجام فرهنگی و اجتماعی همدان تأثير فراوانی داشت، به گونهای که پس از استقرار نظام مشروطه در ايران، اين منطقه از لحاظ فرهنگی، اجتماعی و سياسی رشد بسيار چشمگيری يافت. گردان ارمنيان تحت استخدام نيروهای انگليسی در سال ۱۹۱۷ ميلادی و در طی جنگ جهانی اول در همدان. اما وقوع جنگ جهانی اول اين شهر و منطقه غرب کشور را تبديل به ميدان زورآزمايی دول متخاصم و دچار نابسامانیهای اجتماعی و اقتصادی فراوانی نمود. قحطی و مشکلات فراگير شد و اينگونه بود که به ناچار تلاش معيشت و عشق حيات، مردم را از توجه به مسائل فرهنگی بازداشت. در اواخر دوران قاجار شهر همدان با فاصلهٔ ۱۰ سال شاهد دو قحطی بزرگ بود. نخست در سالهای حدود ۱۲۸۶ شمسی، قحطی مصنوعی در دوران حکومت علیخان ظهيرالدوله بهخاطر مخالفت خوانين همدان با افکار مشروطهخواهانهٔ ظهيرالدوله حاکم همدان و قحطی دوم قحطی در دوران جنگ جهانی اول و در سالهای حدود ۱۲۹۶ شمسی بود. در طیاين جنگ شهر همدان به تناوب به اشغال قوای روس، عثمانی و انگليس درآمد و اين شهر ستاد سپاهيان آنها بود. در دوران جنگ ايران و عراق شهر همدان بارها هدف بمبارانهای عراق واقع شد. يکی از شديدترين حملات بمباران در روز جمعه ۲۵ تير ماه ۱۳۶۱ شمسی توسط جنگندههای عراق بود که همزمان با روز جهانی قدس انجام گرفت. در اين حمله دهها خانهٔ مسکونی در ۴ منطقه از شهر همدان ويران شدند و ۹۷ تن از شهروندان همدانی کشته و ۵۹۵ تن ديگر زخمی شدند. جاذبه هاي مذهبي شهر همدان امامزاده عبدا... (ع) آرامگاه امامزاده عبداله در همدان ، در وسط میدانی به همین نام واقع شده و مدفن دو امامزاده است، که پدر و پسر هستند، به نامه های : احمد (پدر) و عبدا... (پسر) ، ولی امامزاده به نام عبدالله شهرت یافته است. این دو امام زاده عالیقدر ، علاوه بر کسوت سیادت و امام زاده بودن، از اعلام دین و پیشوایان بزرگ و ناشران علم و قسط، مربی نفوس و مجری حدود بوده اند و نسب تعدادی از رجال علم و تقوی، به این دو منتهی می شود. به هنگام تسلط قرامطه بر شهرهای غربی ایران (حدود 294 هجری) که مصادف با آغاز خلافت المقتدرباا... عباسی بوده، جناب احمد به شهادت می رسد. شجره نامه این دو بزرگوار به شرح زیر ذکر شده است: " قتیل القامطه جناب احمد بن محمد ابن ابراهیم بن عبیدا... بن موسی الکاظم (ع) " " جناب عبدا... بن احمد بن محمد بن براهیم بن عبیدا.. بن موسی الکاظم (ع) " از سال 1369 تا 1357 ساختمان قبلی بقعه تخریب و بنایی شکیل و زیبا به جای آن احداث گردید. مردم همدان، اعتقاد زیادی به این امامزاده ها دارند و به همین جهت، معمولاً پس از برآورده شدن حاجاتشان، نذورات خود را در این محل ادا می نماید و د رمراسم عروسی، عروس و دامادها، این امامزاده را طواف می کنند. جاذبه های طبیعی غار علیصدر : غار علیصدر تنها غار تالابی ایران و از معدود غارهای آبی جهان است. این غار در ارتفاعات ساری قیه نزدیک روستای علیصدر (یا علی سرد) شهرستان کبود راهنگ (استان همدان) واقع شده است. ارتفاع غار از سطح دریا ۲۱۰۰ متر است. محوطه غار دالانهای پیچ در پیچ و دهلیزهای متعددی دارد. از مجموعه رشته آبها، دریاچه بزرگی در درون غار بوجود آمده و از این رو نفوذ به عمق غار تنها با قایق میسر است. غار علیصدر یکی از دیدنیهای جهانگردی استان همدان است.زمین شناسان قدمت سنگهای این غار را به دوره ژوراسیک از دوران دوم زمین شناسی (۱۹۰-۱۳۶ میلیون سال قبل) نسبت میدهند مردم روستای علی صدر و روستاهای اطراف، از قدیم الایام به وجود این غار پی برده بودند و از آب آن بهره برداری میکردند. تا اینکه در۵ مهرماه ۱۳۴۲ شمسی گروهی ۱۴ نفره از اعضای هیئت کوه نوردی همدان، غار علی صدر را مورد بازدید و کاوش قراردادند و توانستند با وسایل ابتدایی، مانند فانوس و تیوپ لاستیکی، مسافتی از غار را طی کنند. آداب و رسوم مردم همدان : آئين چله کوچک : نهاوند: مراسم چله کوچک يا چار، چار، در نهاوند بهصورت جالبتر برگزار مىشود. عدهاى به سرپرستى يک نفر از خودشان، در حالىکه هرکدام، صورت آنها را سياه کردهاند و لباسهاى رنگارنگ پوشيدهاند، دو تکه تخته چوب بهدست مىگيرند و در کوچه و خيابان راه مىافتند و به در خانهها و دکانها مىروند، و چوبها را بههم مىزنند و مىخوانند. بوش سگ سياهه: يعنى ـ اول چار، چار است (چله کوچک) و هم عيد و هم بهار است. مىخواستيم برويم به (کاغه) نه برنج دارم نه روغن، اول چله و زمستان است، دکاندار صد دينار بگير، ما مىرويم ديگر نمىآئيم هرکس ديگر بيايد، پدر او سگ سياه است دره ميانه ملاير: در روستاي، دره ميانه ملاير، مردم شب چله را، چلهزرى مىنامند، و نزديک غروب آفتاب شب چله کدبانوى خانه مىرود سرچشمه، يک جام پرآب مىکند و مىآورد سر طاقچهٔ اطاق خود؛ رو به قبله مىگذارد، بعد ساعت هفت بعدازظهر شام مىخورند، در ساعت هشت شب، دو تا بشقاب نقل رنگ به رنگ روى کرسى مىگذارند هر نفر از افراد خانواده، يک شمع ميان سينى مىچيند و روشن مىکند، و سينى را روى کرسى مىگذارند، عقيده دارند که تا سال ديگر چون شمع روشن خواهند بود، سپس از بين دختران با کره ده، با قرعه يکى را انتخاب مىنمايند، و اسم او را (چلهزري) مىگذارند. بعد بالاى بام تخت مىزنند؛ روى تخت فرش پهن مىکنند. به تن اين دختر، لباس عروسى مىپوشانند، و او را به تخت مىنشانند، يک دسته مطرب، با کمانچه و ضرب با اهل آبادي، دور تخت حلقه مىزنند؛ و مىخوانند. بعد از هر خانهاى يک عدد شمع مىآورند، بهدور عروس که بالاى تخت نشسته روشن مىکنند، تمام زن و مرد آبادى دست آنها را روى شمعها مىگيرند، و بعد بهصورت آنها مىمالند و مىگويند، چلهزري، زردى ما از تو، سرخى تو از ما، اللهم صل على محمد و آله محمد (ص) بعد از سوختن شمعها، مادر چلهزري، نقلهاى رنگى را روى سر عروس مىريزد، بچههاى آبادي، همديگر را هل مىدهند و شيرينىها را جمع مىکنند. سپس زنهائى که از چشمه آب آوردهاند و در کاسه روى طاقچه رو به قبله گذاشتهاند، جام آب را مىآورند و مردها را از مجلس بيرون مىکنند، فقط زنها و دخترها و تازهعروسها بهدور چلهزرى باقى مىمانند و تا نصف شب ضرب مىزنند و مىرقصند و مىخوانند. مراسم و ترانه شبچله در همدان : در همدان، چند ماه قبل از فرا رسيدن زمستان، کدبانوى خانه، در فکر شبچله است و دست اندرکار تهيه خوراکىها و شبچره، شبچله مىشود شب اول چله، وقتىکه تمام اهل خانه؛ دور هم جمع شدند. کدبانوى خانه، کشمش، موبز، شاني، هندوانه، تخمه خربزه و تخمه هندوانه مىآورد و روى کرسى مىگذارد. مراسم نوروز : در استان همدان نيز همچون ديگر نقاط ايران عيد نوروز جايگاه ويژهاى داشته و هميشه مراسم آن با آداب و سنن خاص کهن برگزار مىشده است. در گذشته از اوايل اسفندماه خانوادهها در تدارک کارها و تهيه مقدمات برنامههاى نوروزى بودند. اولين اقدامات، تهيه مواد لازم جهت پخت شيرينى بد. تهيه لباس نو و مايحتاج شب عيد مانند برنج و روغن نيز از جمله اين اقدامات بهشمار مىرفت. از ديگر برنامههاى نوروز، خانهتکانى بود و گردگيرى و بهاصطلاح ”دودهگيري“ انجام مىشد. از جمله کارهاى مربوط به ايام عيد تميز کردن و شستن فرش بود. يکى از راههاى تميز کردن فرش، فرش تکانى بود که در بيشتر محوطه کوچهها و خانهها ديده مىشد. سبزه انداختن نيز از رسوم ديگر نوروز بود. بر مبناى عقيده ايرانيان قديم سبزه هميشه ظهر حيات و سبزى و شادى زندگى و سمبل اقتصاد و برکت خانوادهها بود و چون نزد ايرانيان باستان گندم سمبل برکت و اقتصاد بهحساب مىآمد، از قديمالايام براى انداختن سبزه نوروزى از گندم استفاده مىکردند. بعضى خانوادهها از شاهي، ماش يا عدس سبزه مىانداختند. کوسه و زن کوسه : يکى از مراسم جالب سنتى در روزهاى قبل از عيد، کوسه و زن کوسه بود، که در نقش زن و شوهر چوپان ظاهر مىشدند و با ساز و دهل از روستاها بهراه مىافتادند و به شهر مىآمدند. تمام اندام اين دو پوشيده شده بود و فقط دو سوراخ جلو چشمان و يک سوراخ جلو بينى داشت. روى لباس نمدى کوسه تعدادى منگوله دوخته شده بود که به اطراف آويزان بود و چون بلندى در دست داشت که يک سر آن برجسته بود و به آن ”قورچنگ“ مىگفتند. زن کوسه نيز روى لباس نمدى خود يک دامن کوتاه از چيت رنگارنگ مىپوشيد. به اين دامن پرچين، ”تنبانقري“ يا به گويش محلى ”تومن قري“ مىگفتند؛ کوسه و زنش با ساز و دهل وارد شهر مىشوند و تعدادى بچهها بهدنبال آنها راه مىافتادند. آنها به هر خانهاى که درش باز بود وارد مىشدند و معمولاً وارد خانه اعيان و اشراف مىشدند و در محوطه حياط شروع به حرکات جالب و خندهدار و رقص و پاىکوبى مىکردند. صاحبخانهها نيز در حد وسع و طبع خود کمکى نقدى يا جنسى به آنها مىدادند. کوسه و زن کوسه همچون حاجى فيروز پيامآورن شادى نوروزى و بهار بودند. چهارشنبهسورى : :مراسم آتشبازى نيز مفصل انجام مىشد. انواع و اقسام ترقه و فشفشه و کوزه آتشفشان وجود داشت. تحويل سال : دقايقى پيش از تحويل سال تمام اعضاءِ خانواده دور سفره هفتسين نشسته و شروع به خواندن دعا مىکردند. رفتن مسافرت در گذشته اساساً متداول نبود و برعکس کسانى که در سفر بودند، سعى مىکردند براى عيد خود را به تويسرکان برسانند تا لحظهٔ سال تحويل کنار خانواده خود باشند. در لحظات قبل از تحويل بزرگ خانواده مرتب دعا مىخواند و بقيه نيز دعاى سال تحويل را بهصداى بلند مىخواندند. پس از تحويل سال روبوسى مىکردند و به يکديگر تبريک مىگفتند. بزرگترها به کوچکترها عيدى مىدادند. کوچکترها به ديدار بزرگترها مىرفتند و ديد و بازديدهاى فاميل و دوستان شروع مىشد. سيزده بدر : در همدان نيز مانند ساير مناطق ايران روز سيزده نوروز با آداب و مراسم خاص برگزار مىشد. از ساعات اوليه بامداد تمام اعضاءِ خانوادهها دستهدسته به طرف باغها و چمنزارهاى کنار رودخانهها و کوهپايهها مىرفتند و به شادى مىپرداختند مراسم ازدواج در همدان : دختر بيني: اولين مرحله انتخاب همسر بود. شروع کار با ديدن دختر بهوسيلهٔ يکى از اعضاءِ خانواده انجام مىشد و بعد پسر و دختر در مهمانى منزل شخص ثالثى همديگر را مىديدند خواستگاري : پس از پسند طرفين، پدر و مادر و چند نفر از نزديکان پسر به خانه دختر مىرفتند و از وى خواستگارى مىکردند. در مراسم سادهٔ خواستگارى بحثهاى مقدماتى در مورد شرايط ازدواج از قبيل مهريه و جهيزيه و مراسم عروسى به ميان مىآيد. نامزدي : پس از خواستگارى طرفين روزى را براى نامزدى تعيين مىکردند. قبلاً حلقهٔ نامزدى توسط زنان فاميل خريدارى مىشد. روز نامزدى داماد و عدهاى از بستگان داماد به خانه عروس رفته و پس از صرف چاى و شيرينى و ميوه، حلقه نامزدى را بهدست عروس مىکردند. صلاح بيني : مدتى بعد از نامزدى طرفين با موافقيت يکديگر روزى را براى گفتگو پيرامون برنامه عروسى تعيين مىکردند. آن روز داماد و بزرگان خانواده به خانه عروس مىرفتند و با خود مقدارى شيرينى و يک کله قند مىبردند. در اين جلسه راجع به تاريخ انجام مراسم عقد و جزئيات مراسم عروسى مذاکرات لازم بهعمل مىآمد. پس از گفتگو و توافق در همه زمينهها پدر داماد و يا بزرگترى تکهاى از کله قند جدا مىکرد و مبارکباد مىگفت و همه حضار مبارکباد مىگفتند و جلسه خاتمه مىيافت. رخت بران : بعد از صلاحبينى برنامه رختبران انجام مىشد. اين برنامه اختصاص به بريدن پارچه لباس عروس داشت. لباس عروس بهوسيله داماد خريدارى مىشد که عبارت بود از هفت نوع پراچه براى هفت دست لباس. لباسها با تشريفات خاصى به خانه عروس فرستاده مىشد. براى شرکت در مراسم رختبران تعدادى زنان فاميل دعوت مىشوند. گاهى ضرب و دفى هم تهيه مىشد و خانمها بزن بشکن راه مىانداختند. وقتى خايط قيچى بهدست مىگرفت همه ابراز شادى مىکردند و مبارکباد مىگفتند. خياط ابتدا يک نقل بادامى را با قيچى از وسط دو نيم مىکرد و زنان هلهلهکنان و ليلىگويان شادمانى مىکردند و به عروس تبريک مىگفتند و پذيرائى از حاضران با شيرينى شروع مىشد. در اين جلسه فقط چادر عروس بريده مىشد و خياط بقيه پارچهها را با خود مىبرد. بند اندازان : روز پيش از عقد براى اصلاح صورت و آرايش عروس مجلسى در منزل عروس ترتيب مىيافت و زنان جوان دو خانواده در آن شرکت مىکردند. شيرينى و نقل ميوه قبلاً از طرف خانواده داماد تهيه و به خانه عروس فرستاده مىشد. علاوه بر آن براى زنى که صورت عروس را آرايش مىکرد يک دست لباس کامل، کى کله قند، يک بسته چاى و مقدارى شيرينى فرستاده مىشد. هنگامىکه آرايشگر شروع به اصلاح صورت عروس مىکرد حاضران هر يک پولى به او مىدادند. عقد كنان : عقدکنان با تشريفات مراسم خاصى همراه بود و از بسيارى جهات شبيه ساير نقاط ايران اجراء مىشد. در گذشته بهجاى سفره عقد خوانچه عقد رايج بود و بهجاى آينه و شمعدان دو عدد لاله در دو طرف خوانچه مىگذاشتند و شمعهاى داخل آن را روشن مىکردند. ازجمله اشياءِ داخل خوانچه، هفت عدد تخممرغ بود که عروس و داماد بايد آنها را بخورند. يک قورى محتوى شير و عسل هم کنار خوانچه عقد بود که آن را نيز داماد بايد همزمان با تخممرغ بنوشد. عروس و داماد کنار هم مقابل آينه مىنشستند. کنار هر يک چراغ از نوع 'گرجنه' مىگذاشتند و روشن مىکردند. از سنن ديگر آن بود که يک کاسه محتوى آب کنار خوانچه عقد قرار مىدادند و داخل آن چهل عدد کليد مىانداختند. يک نفر از بستگان عروس از ابتدا تا خاتمه مراسم با يک قاشق کليدهاى داخل آب را بههم مىزد. عقيده داشتند اين کار موجب باز شدن بخت زوجين مىشود و از چله افتادن عروس و داماد جلوگيرى مىکند. چله افتادن شامل بهدام کشيده شدن هماى سعادت زوجين و به بدشانسى و مخمصه و به طلسم افتادن و عقيم و نازا شدن بود. براى بريدن چله نيز در پايان مراسم عقد، عروس را لب حوض و کنار باغچه برده و يک پارچه ضخيم روى سرش مىانداختند و آب چهل کليد بر سرش مىريختند. رسم ديگر آن بود که پارچهاى را که در بالاى سر عروس مىگرفتند و روى آن قند مىسائيدند، يکنفر از افراد فاميل عروس با نخ و سوزن مىدوخت و عقيده داشتند که با اين کار زبان خواهرشوهر و مادرشوهر دوخته مىشود. سياهه گيران : پس از آنکه زمان عروسى مشخص شد بايد صورتى از زنان مدعوين و دعوتنامهها نوشته شود که در جلسهاى با حضور بزرگان فاميل در منزل هر يک از طرفين بهطور جداگانه انجام مىشود. حنابندان در اين روز عروس و داماد جداگانه به حمام مىرفتند و در قديم انگشتان دست و پا را حنا مىگذاشتند. جهاز بران : فرداى حنابندان، بعد از ظهر جهيزيه عروس را به خانه داماد مىبردند. جهيزيه را در طبقهاى چوبى بهنام خوانچه چيده و باربران بر سر گذاشته و به مقصد مىرساندند. اشياءِ بزرگ و سنگين مانند فرش و ظروف مسى و امثال آن با قاطر حمل مىشه. دو عدد خوانچه مخصوص لباس داماد و برادر داماد بود که پيشاپيش بقيه خوانچهها حمل مىشد. روى لباسهاى داماد گل و نقل بيد سنگ مىريختند. پس از تحويل جهيزيه، از بزرگ خانواده رسيد دريافت مىکردند. بلافاصله داماد و برادر داماد لباس نو را مىپوشيدند و براى گردش به باغهاى اطراف شهرى مىرفتند و ضمن قدم زدن برادر داماد راهنمائىها و توصيههاى لازم را در جهت وظايف و مسئوليتهاى خانوادگى و زناشوئى به داماد گوشزد مىکرد. بستگان داماد نيز جهيزيه را مىچيدند و اتاق عروس را تزئين و آماده مىکردند. عروس بران : شب آخر عروسى با تشريفات و مراسمى عروس را به خانه داماد مىبردند. اوايل شب بهتدريج مدعوين در مجلس حاضر مىشدند. پس از صرف شام ابتدا تعدادى از بزرگان فاميل داماد به خانه عروس مىرفتند، به اين عده 'کدخدايان' مىگفتند. پس از رسيدن به خانه عروس از آنها استقبال مىشد و با چاى و شيرينى و ميوه پذيرائى بهعمل مىآمد. سپس قباله ازدواج از طرف خانواده عروس جلو آنها گذاشته مىشد. آنها قباله را مطالعه کرده و پس از اطمينان از صحت و سقم مطالب آن به خانه داماد مراجعت کرده و با اعلام اينکه هيچگونه اشکالى در کار نيست، عدهاى بهطرف خانه عروس حرکت مىکردند. پيشاپيش اين عده يک دختر کوچک با لباسى زيبا حرکت مىکرد که به او گيله مىگفتند. جمعيت که به نزديک خانه عروس مىرسيد عدهاى از بستگان عروس به پيشواز آنها مىآمدند و به آنها ملحق مىشدند و هنگام ورود به خانه عروس دستهجمعى صلوات مىفرستادند. پس از مدتى عروس آماده ترک خانه پدرى و رفتن به خانه بخت مىشد. قبل از حرکت عروس کمر او را مىبستند و بعد آماده حرکت مىشدند. عروس را از زير قرآن رد مىکردند، سپس قباله ازدواج را روى زمين جلو پاى او مىگذاشتند و عروس سه بار از روى آن مىشد. برادران عروس يا عموها يا دائىهاى او شانههاى او را مىگرفتند و او را تا منزل داماد همراهى مىکردند. با شروع حرکت حاضران صلوات مىفرستادند و مداحان و درويشان نادعلياً يا على مىگفتند. در لحظهٔ ورد عروس به حياط، داماد محتوى دستمال يا جعبهاى که گندم، جو، نقل و سکه بود بر سر عروس مىريخت. سپس عروس را به اتاق مخصوص مىبردند. داماد با عروس وارد اتاق مىشد. در اين موقع پدر داماد يا يکى از بزرگان فاميل آنها را دستبهدست مىداد. سپس داماد يک انار که از آبنبات ساخته شده بود و پر از نقل بيدمشکى بود به ديوار اتاق مىزد و نقلها روى تختخواب مىريخت. سپس حضار با آرزوى شادى و خوشبختى براى زوجين محل را ترک مىکردند. بعد از عروسى روز دوم ضيافتى به شام از طرف خانواده عروس برگزار مىشد که به آن 'داماد سلام' مىگفتند. روز سوم مراسم 'داغ ورجان' بود که در منزل داماد برگزار مىشد که مختص جوانان بود. روز هفتم کليهٔ اعضاءِ فاميل دو طرف به ديدن عروس مىرفتند و هر کس هديهاى مىداد. اين روز همان پا تختى بود. عروسي : مراسم عروسى بيشتر در اواخر تابستان و اوايل پائيز انجام مىشد. غذاى متداول در عروسىهاى خانوادههاى متوسط آبگوشت بود. اين خانوادهها مراسم را عروسى را در يک روز و يک شب برگزار مىکردند. گاهى اين مراسم چند روز و چند شب ادامه مىيافت. ناهار عروسى را وليمه مىگفتند و مدعوين بيشتر مردان بودند. هر يک از مدعوين پس از ورود با شربت و چائى پذيرائى مىشد تا هنگام صرف ناهار برسد. در هر مجمعه دو سه نوع غذا و دوغ و ترشى و پنير و سبزى براى سه نفر گذاشته مىشد. دسر معمولاً انگور و خربزه بود. نوازندگان نيز از همان دقايق اوليه ترنم موسيقى را آغاز مىکردند. بين نوازندگان، خوانندهاى نيز بود که ابتدا آوازى را در دستگاههاى موسيقى ايرانى اجراء مىکرد و بعد آهنگهاى محلى و تصانيف مشهور را نوازندگان دستهجمعى اجراء مىکردند. عمومىترين وسيله موسيقى سرنا و دهل بود. ساز سنتى ديگر 'زموره' نام داشت که شامل چهار عدد نى مىباشد که کنار هم چسبيده شدهاند، رقص چوبى نيز متداول بود. اين رقص از اصيلترين و قديمىترين سنتهاى هنرى ايرانيان است. شعبده بازي : اين مراسم نير در عروسىها انجام مىشود و در گذشته نيز متداول بوده است. جشن نامگذارى يکى ديگر از مراسم سنتى تويسرکان جشن نامگذارى نوزادان بود که در شب هفتم تولد انجام مىشد. پدر و مادر نوزاد از چند روز قبل عدهاى از بستگان نزديک را به شام دعوت مىکردند و مدعوين در اطراف اتاق مىنشستند. اول شب نوزاد را مىآورند و حضار به ت |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: غزاله ابی زاده
|