خوش آمديد,
مهمان
|
|
گفتگوی تمدنها یا برخورد تمدن ها
تاریخچه به نام جمهوری اسلامی ایران پیشنهاد میکنم که به عنوان اولین گام سال 2001 از سوی سازمان ملل متحد سال گفتگوی تمدنها نامیده شود با این امید که با این گفت و گو نخستین گامهای ضروری برای تحقق آزادی و عدالت جهانی برداشته شود. از والاترین دستاوردهای این قرن پذیرش ضرورت و اهمیت گفت و گو و جلوگیری از کاربرد زور و تقویت مبانی آزادی و عدالت و حقوق انسانی است. قسمتی از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین خاتمی رئیس محترم جمهوری اسلامی ایران در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل متحد (پنجاه و سومین / 1998) بعد از فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی و تحولاتی که در کشورهای بلوک شرق روی داد دوران جنگ سرد به پایان رسید و قدرتهای بین المللی آرایش نوینی یافتند. تبیین شرایط تازه جهانی و مناسبات بین المللی در جهان آینده بستر مناسبی را برای نظریه پردازان سیاسی فراهم نمود تا با توجه به دیدگاه خود راجع به ریشهها و علل تحولات شگرف دهه آخر قرن بیستم که بالطبع ناشی از مبانی اعتقادی و فلسفی خاص، همراه با لحاظ منافع کشور متبوع خود بود به تفسیر و تحلیل وقایع و سرانجام آنها بنشینند. از یک منظر، روابط بین المللی که تا پیش از این وقایع طبق بلوکهای سیاسیای که مرکب از دولت و کشورهای متحد شامل بلوک شرق (کمونیست) و بلوک غرب (سرمایه داری) تعریف میشد در نظم نوین بین المللی دیگر نه بر اساس آن معیار بلکه بر پایه روابط میان واحدهای بزرگتر تشکلهای بشری، یعنی تمدنها و عمدتا مبتنی بر دین تعیین خواهد شد. نظریه معروف «برخورد تمدنها» که گاه از آن به «جنگ تمدنها» تعبیر میشود بر پایه این نظریه استوار شده است. سابقه و ریشه این نظریه را باید در آراء و نظریات «توین بی» جستجو نمود که در سال 1947 در کتابش به نام «تمدن در بوته آزمایش» مقاله یازدهم کتاب را تحت عنوان «برخورد میان تمدنها» جنگ تمدنها، مینگارد. «توین بی» در مقاله دهم آن کتاب که تحت عنوان «اسلام آینده و غرب» است مینویسد: «پان اسلامیزم خوابیده است، با این حال ما باید این امکان که اگر پرلتاریای جهان غربی مآب بر ضد سلطه غرب به شورش برخیزد و خواستار یک رهبری ضد غربی شود، این خفته بیدار خواهد شد را در نظر بگیریم. بانگ این شورش ممکن است در برانگیختن روح نظامی اسلام حتی اگر این روح به قدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد، اثر روحی محاسبه ناپذیری داشته باشد. زیرا که ممکن است پژواکها، یک عصر قهرمانی را منعکس سازد. در دو مورد تاریخی در گذشته، اسلام انگیزهای بوده است که به سائق آن یک جامعه شرقی، پیروزمندانه بر ضد یک متجاوز غربی به پا خاسته است. در زمان نخستین جانشینان پیامبر اسلام، سوریه و مصر را از سلطه یونان که تقریبا هزار سال آنها را در زیر فشار خود داشت نجات داد. در زیر فرمانروایی سعد بن زنگی و نور الدین و صلاح الدین و مملوکان، اسلام آن دژ را در برابر هجوم صلیبیان و مغولها حفظ کرد. اگر وضع کنونی بشر به یک جنگ نژادی منجر شود، اسلام ممکن است بار دیگر برای ایفای نقش تاریخی خود قیام کند. پس از حدود 50 سال بعد از او و در پی تحولات و وقایعی که منجر به اضمحلال اتحاد جماهیر شوری و فروپاشی آن و تغییرات عمدهای که در کشورهای وابسته به بلوک شرق گردید، در تابستان 1993 - ساموئل هانتیگتون - رئیس مؤسسه (Huntington.s. استراتژیک دانشگاه هاروارد آمریکا طی مقالهای جنجال برانگیز تحت عنوان «برخورد تمدنها در واقع دست به یک پیشگویی تاریخی زد و به تبیین مناسبات بین المللی در جهان The clash of civilization) آینده پرداخت. این مقاله که در شماره تابستانی نشریه فارین افرز و شمار 16 ژوئن نیویورک تایمز به چاپ رسید واکنشهای بسیاری را در سر تا سر جهان برانگیخت. البته هانتیگتون پیش از تدوین نظریه برخورد تمدنها چند مقاله دیگر نوشته و در آنها مواضع سیاسی و نیت واقعی خود را از طرح این مباحث مطرح کرده بود. صرف نظر از انگیزهها و دواعی هانتیگتون که در جای دیگر باید مورد بحث قرار گیرد، ایشان در آن مقاله ادعا مینماید: «سیاست جهانی اینک وارد مرحله جدیدی شده است. فرضیه من این است که اصولا نقطه اصلی برخورد در این جهان نو، نه رنگ ایدئولوژیکی دارد و نه بوی اقتصادی. شکافهای عمیق میان افراد و به اصطلاح نقطه جوش برخوردها دارای ماهیت فرهنگی خواهد بود، پس دولت - ملتها نیرومندترین بازیگران در عرصه جهان باقی خواهند ماند، لیکن درگیریهای اصلی در صحنه سیاست جهانی میان ملتها و گروههایی با تمدنهای مختلف روی خواهد داد. هانتیگتون و منتقدانش - ترجمه مجتبی امیری ص 45 - 46 در تعریف تمدن، هانتیگتون اظهار میدارد در تمدن یک موجودیت فرهنگی است .... تمدن بالاترین گروهبندی فرهنگی و گستردهترین سطح هویت فرهنگی است که انسان از آن برخوردار است. تمدن هم با توجه به عناصر عینی مشترک (همچون زبان، تاریخ، مذهب، سنتها و نهادها) تعریف میشود و هم با توجه به وابستگیها و قرابتهای ذهنی و درونی انسانها» هانتیگتون و منتقدانش - ترجمه مجتبی امیری ص 48 به اقتضای تعریف فوق از تمدن، وی جهان آینده را عرصه «کنش و واکنش بین هفتیا هشت تمدن بزرگ «یعنی تمدن غربی، تمدن کنفوسیوسی، تمدن ژاپنی، تمدن اسلامی تمدن هندو، تمدن اسلاوی - ارتدکس، تمدن آمریکای لاتین و احتمالا تمدن آفریقائی میداند. هانتیگتون و منتقدانش - ترجمه مجتبی امیری ص 49 در تفسیر تحولات آینده، وی پیش بینی میکند «مهمترین درگیریهای آینده در امتداد «خطوط گسل فرهنگی» که این تمدنها را از هم جدا میسازد رخ خواهد داد» وی در مورد چرایی درگیریهای آینده، cultural fault line) شش دلیل را ذکر میکند. و بعد نتیجه میگیرد که پس احتمال برخورد بسیار زیاد است. این برخورد احتمالا در دو سطح صورت میگیرد: « در سطح خرد، گروههای نزدیک به هم در امتداد خطوط گسل میان تمدنها، غالبا با توسل به خشونت برای کنترل خاک و مهار یکدیگر به نزاع میپردازند. در سطح کلان، دولتهای وابسته به تمدنهای مختلف، برای کسب قدرت نسبی نظامی و اقتصادی با هم به رقابت بر میخیزند، برای کنترل نهادهای بین المللی و طرفهای ثالث دست به مبارزه میزنند و بر اساس رقابت، ارزشهای خاص سیاسی و مذهبی خویش را ترویج میکنند.» هانتیگتون و منتقدانش - ترجمه مجتبی امیری ص 51 - 53 از لحاظ مصداقی، هانتیگتون معتقد است که زودرسترین و حساسترین بر خورد بین تمدنها بین تمدن غرب و تمدن کنفوسیوسی - اسلامی خواهد بود. در این مورد او تاکید دارد که «کاهش تقابل نظامی غرب و اسلام که طی قرنها تداوم داشته، بعید به نظر میرسد. این تقابل میتواند تلختر شود. هانتیگتون و منتقدانش - ترجمه مجتبی امیری ص 58 وی معتد است که تمدنهای اسلامی و کنفوسیوسی در مقابل تمدن غرب با هم همکاری مینمایند. در این مورد وی مدعی است که «کانون درگیری در آینده بسیار نزدیک، بین غرب و چند کشور اسلامی، کنفوسیوسی خواهد بود.» هانتیگتون و منتقدانش - ترجمه مجتبی امیری ص 77 از لحاظ تجویزی، هانتیگتون به غرب هشدار میدهد که «اگر این فرضیهها پذیرفتنی باشد، لازم است پیامدهای آنها برای سیاست غرب، مورد توجه قرار گیرد» راه حلی که هانتیگتون به غرب ارائه میهد شامل دو برنامه کوتاه مدت و بلند مدت به شرح زیر است: 1- از لحاظ کوتاه مدت برنامههای غرب باید حاوی اجزای زیر باشد: 1-1 همکاری و یگانگی بیشتر در درون تمدن غرب 1-2 تقویت همکاری با روسیه و ژاپن 1-3 محدود کردن دامنه قدرت نظامی کشورهای کنفوسیوسی - اسلامی 1-4 حفظ برتری نظامی بویژه در شرق و جنوب آسیا 1-5 دامن زدن به درگیریهای موجود بین کشورهای اسلامی و کنفوسیوسی 1-6 مشروعیت بخشیدن به نهادهای سازگار با فرهنگ و تمدن غرب 2- در دراز مدت، هانتیگتون معتقد است راهحلهای دیگری باید مورد توجه قرار گیرد. مواردی که توجه وی را جلب میکند عبارتند از: «خطر مواجهه و رویارویی با تمدنهای غیر غربی که مایلند با تکیه بر سنتها و ارزشهای خود نوسازی شوند. به نظر هانتیگتون در آینده دور تمدنهای مدرن غیر غربی ... از نظر قدرت به غرب نزدیک میشوند، ولی ارزشها و منافعشان عمدتا با ارزشها و منافع غرب تفاوت دارد. این وضع ایجاب میکند که غرب قدرت اقتصادی و سیاسی لازم را برای پاسداری از منافع خود در برابر تمدنهای مزبور حفظ کند.» در پایان هانتیگتون میپذیرد که «در آینده قابل پیشبینی» هیچ تمدن جهانگیری وجود نخواهد داشت، بلکه دنیایی خواهد بود با تمدنهای گوناگون که هر یک ناگزیر است همزیستی با دیگران را بیاموزد» هانتیگتون و منتقدانش - ترجمه مجتبی امیری با این تعبیر، هانتیگتون از لحاظ فلسفی بدبینی خود را پنهان نمیکند. اندوهناک از اینکه چرا برتری غرب در تعارض قرار گرفته، و چرا روابط سلسله مراتبی فوق در هم میریزد، به ناچار توصیه میکند که «تمدنهای گوناگون» ناگزیر به همزیستی با دیگران هستند. گفت و گوی تمدنها در نگاه آخر: اصطلاح گفت و گوی تمدنها اصطلاح جدیدی نیست که به تازگی در فرهنگ سیاسی نمود یافته باشد بلکه قدمتی طولانی دارد. شالوده ادیان الهی تفاهم اقوام، فرهنگها، همکاری ملل، پرهیز از درگیری و خصومت از طریق گفت و گو برای رهیافت به حقیقت است. قرآن مجید - کتاب آسمانی مسلمانان - در آیه 64 - از سوره آل عمران، پیروان ادیان الهی را به اجتماع پیرامون مشترکات و حقیقت فرا میخواند. دینداران واقع بین در سایه این تعالیم است که تلاش مینمایند مرزهای موهوم و ساختگی که بین انسانها جدایی افکنده و هر از گاه جنگهای خونینی را موجب میگردد بر دارند. مصلحین واقعی که سودایی جز تعالی بشریت و برقراری صلح و عدالت جهانی در دل ندارند همواره کوشیدهاند از آرمانهای بلند انسانی و ارزشهای معنوی جانبداری نمایند، و درست بر خلاف امثال هانتیگتون که دل نگران افول قدرت غرب و صعود قدرت دیگر تمدنهاست نگران فدا شدن آرمانهای انسانی در پای بازیهای قدرت، قدرت مداران هستند. گفت و گوی تمدنها - ریشه در فلسفهای دارد که قدرت را مساوی ظرفیت و توانمندی انسانی میداند نه بازی قدرت و معتقد است که هر باید ظرفیت و توامندی انسانی را ارتقا داد. در این فلسفه عقل و دین رکن سعادت، آدمی محسوب میشوند که اگر نباشند، انسان محکوم به زندگی ننگ و مصیبت باری خواهد شد. گفت و گوی تمدنها پیش از این نیز مورد توجه اندیشمندان بوده است که «گوته» شاعر و متفکر برجسته آلمانی (1832 - 1749) را باید یکی از پیشگامان در این وادی دانست، او با آفرینش آثاری فراتر از زمان و مکان، گام در راه گفت و گوی واقعی با فرهنگها و تمدنهای دیگر گذاشت، آن هم در روزگاری که اثرات منفی پیشداوریهای قرون پیشین در میان عامه مردم و بخش بزرگی از نخبگان جامعه هنوز از میان نرفته بود. اما آنچه امروزه ایده گفت و گوی تمدنها را اهمیت بخشیده، مطرح شدن به عنوان یک نظریه سیاسی و مورد حمایت قرار گرفتن آن از سوی سازمان ملل متحد و قریب به اتفاق دولتهای جهان است. رئیس جمهوری اسلامی ایران حضرت حجة الاسلام و المسلمین سید محمد خاتمی در نطق معروف خود در پنجاه و سومین مجمع عمومی سازمان ملل متحد در شهریور ماه 1377 (1998) به طور رسمی از جامعه جهانی خواست که سال 2001 را سال «گفت و گوی تمدنها» اعلام کند و برنامههای مناسبی نیز برای نهادینه کردن آن تدارک ببیند. ایشان در سخنرانی خود تاکید نمودند که از «والاترین دستاوردهای این قرن پذیرش ضرورت و اهمیت گفت و گو و جلوگیری از کاربرد زور، توسعه تعامل و تفاهم در زمینههای فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و تقویت مبانی آزادی و عدالت و حقوق انسانی باشد». پیشنهاد آقای خاتمی از همان آغاز با استقبال برخی از شخصیتهای سیاسی و علمی جهان از جمله آقای کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد روبرو شد و از آن به عنوان ابتکاری شجاعانه یاد کردند. برای تحقق پیشنهاد جناب آقای خاتمی، وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز قطعنامهای را با حمایت 55 کشور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد مطرح کرد. این قطعنامه در تاریخ 12 آبان 1377 (سوم نوامبر 1998) با اجماع آرای اعضای مجمع عمومی به تصویب رسید. تصویب این قطعنامه موجب شد که موضوع مفاهمه تمدنها به صورت طرحی اجرایی با حمایت جامعه بین المللی در دستور کار سازمان ملل متحد قرا گیرد و برنامهها و فعالیتهای مربوط به آن توسط سازمانهای بین المللی دولتی و غیر دولتی مورد توجه و تشویق و حمایت واقع شود. دبیر کل سازمان متحد که از مدافعان جدی این نظریه است و بارها با تعابیری نظیر اینکه «خود را در خدمت نظریه و طرح آقای رئیس جمهور ایران قرار میدهم» تصمیم جدی خود را جهت پیشبرد این نظریه نشان داده است; ایشان متعاقب تصویب این طرح یک دیپلمات ایتالیایی به نام «جبان دومنیکوپیکو» را به نمایندگی خویش به ریاستسال گفتگوی تمدنها در سال 2001 منصوب نمود. با تصویب این پیشنهاد، ضمن اینکه تمامی کشورهای عضو سازمان ملل و نیز یونسکو موظف شدهاند که به مقوله گفت و گوی تمدنها بذل توجه نمایند. انتظار جهانیان از ایران اسلامی به عنوان مهد یکی از بزرگترین تمدنهای بشری و کشوری که رئیس جمهور آن طراح پینشهاد فوق بودهاند این است که بیشتر و بهتر از دیگران به بحث و گفتگوی تمدنها بپردازد. حمایت مؤکد مقام معظم رهبری از این طرح تاثیر بسیار مهمی در جلب توجه اندیشمندان و حمایت عمومی مردم داشته است. ایشان در این باره اظهار نمودهاند: «این ملت (ملت مسلمان ایران) امروز نماینده یک تمدن بسیار عمیق و عظیم به نام تمدن اسلامی است که هم در تاریخ پایگاه بسیار والایی دارد و هم به لحاظ قوانین، جهان بینی فلسفه، بسیار قوی و نیز فرهنگ ریشهدار و گسترده از استحکامی بی نظیر برخوردار است بنا بر این ملت ایران میتواند به عنوان نماینده این تمدن با تمدنهای دیگر گفت و گو کند. گفت و گوی تمدنها به معنای گفت و گو با ماموران اطلاعاتی و دولتها نیست بلکه باید با کسانی که اهل فرهنگ و تمدن هستند انجام شود.» مقام معظم رهبری آیت الله خامنهای در دیدار با نمایندگان سیاسی ایران در خارج از کشور 26 مرداد 1378 - همشهری برای پیگیری مجدانه این طرح و تحقق آن سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در روزهای 22 و 23 آذرماه 1377 اقدام به برگزاری همایش بین المللی در تهران نمودند. در این همایش علاوه بر اساتید و دانشمندان ایرانی، صاحب نظرانی از کشورهای لبنان، سوریه، مصر، کنیا، مالزی، ژاپن، آلمان و کانادا نیز حضور یافتند و مقالات علمی خود را قرائت نمودند که 47 مقاله برگزیده بعدا به صورت کتاب، تحت عنوان «چیستی گفتگوی تمدنها» منتشر گردید. همزمان با شروع کار همایش، رئیس جمهور دستور تاسیس مرکز مطالعات بین المللی گفتگوی تمدنها را صادر نمود که ریاست آن را دکتر محمد جواد فریدزاده،مشاور فرهنگی رئیس جمهوری به عهده دارند. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: کورش قلی زاده
|