دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: خلاصه موضوعات مورد بحث در کلاس نظریه های فرهنگی

خلاصه موضوعات مورد بحث در کلاس نظریه های فرهنگی 10 سال 11 ماه ago #8672

بنام خدا
مفاهیم ونظریه های فرهنگی

. 1فرهنگ را تعریف نموده تفاوت آنرا باتمدن ازدیدگاه داریوش آشوری بنویسید؟ فرهنگ عبارت است از مجموعه ارزشها ،باورها ،اعتقادات ، هنجارها ، آفرینشهای ادبی ، هنری ، فلسفی ، علمی ، سیاسی ، دانش ها وکلیه دستاوردهای مادی وفنی یک جامعه
از نظر آشوری : تمدن بیش تر معنای جنبه های مادی ساخته های انسانی همچون معماری وشهرسازی وفناوری را به خود گرفته است و فرهنگ بیشتر جنبه های معنوی زندگی جمعی انسان ها همانند آیین ها ، آداب ، زبان ، دین ودانش .
.2اشاعه فرهنگی را تعریف نموده انواع آنرا نام برده یک مورد آنرا تو ضیح دهید؟ هرنوع نوآوری که توسط افرادجامعه دیگرآموخته یا پذیرفته می شود انتقال یا اشاعه فرهنگی نامیده می شود .
الف) اشاعه مستقیم.
ب) اشاعه غیر مستقیم :
ج) اشاعه اجباری : زمانی رخ می دهد که یک فرهنگ فرهنگی دیگر را مطیع خود سازد (غلبه یا انقیاد) و آداب و رسوم خود را به فرهنگ مغلوب تحمیل نماید.
.3 تهاجم فرهنگی را از نظر شورای عالی انقلاب فرهنگی تعریف نمایید؟
تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش برنامه ریزی شده و سازمان یافته ی تمام یا بخشی از یک یا چند گروه اجتماعی فرهنگی یا ملت یا جامعه یا تمدن ویا دولت بیگانه برای تحمیل مبانی و اصول اجتماعی ، باورها ، ارزش ها ، اخلاقیت ورفتارهای مورد نظر خویش بر سایر گروه ها وجوامع ، همچنین ارائه اطلاعات انبوه به ملت ها و تغییر در نظام و ارزش هایشان به طوری که تصمیم گیری ها در کشور مورد تهاجم منجر به تأمین منافع سیاسی ،اقتصادی و...کشورهایی شود که از این حربه استفاده می کنند.
. 4تفاوت های تبادل فرهنگی با تهاجم فرهنگی را بنویسید؟
تبادل فرهنگی ، اموختن و فراگرفتن انتخابی پاره ای از اندیشه ها و رفتارها از فرهنگ های دیگر، به وسیله عموم افراد یک جامعه است.درتبادل فرهنگی ، هدف باروروکامل کردن فرهنگ ملی است، اما درتهاجم فرهنگی ، هدف تسلط برفرهنگی دیگر، خودباخته ودنباله رو نمودن و احیانأ از بین بردن آن فرهنگ است . تبادل فرهنگی آگاهانه و ارادی است ، ولی تهاجم فرهنگی نا آگاهانه و غیر ارادی ، درتبادل فرهنگی ، فرهنگها گیرنده ی عناصرمطلوب فرهنگی از یکدیگرند، درتهاجم فرهنگی ، فرهنگ مهاجم هنجارها ، باورها وارزشهای خود را- که درفرهنگ مورد تهاجم نامطلوبند- برفرهنگ مورد تهاجم تحمیل میکنند .
تبادل فرهنگی با اتکا به نقاط قوت فرهنگها انجام می گیرد، تهاجم فرهنگی با اتکا به نقاط قدرت فرهنگ مهاجم و نقاط ضعف فرهنگ مورد تهاجم به وقوع می پیوندد.
.5 ویژگیهای فرهنگ را نام برده یک مورد آنرا توضیح دهید؟
الف) فرهنگ <عام> ولی< خاص > است : بدین معنا که به عنوان دستاورد معرفتی انسان وهمه جوامع انسانی عام است ، یعنی در همه جوامع (کوچک و بزرگ، ساده یا پیچیده) مشترک وعمومی است واز طرفی هر جامعه دارای ضوابط خویشاوندی ، شیوه اقتصادی، مقررات ، زبان، ادبیات وهنر مختص به خود می باشد.به عبارتی دیگر،فرهنگ هرجامعه خاص همان جامعه است .
ب) فرهنگ < متغیر> ولی < ثابت > است
ج) پذیرش فرهنگ < اجباری > ولی < اختیاری > است :
د) پذیرش اجتماعی :
ه) اکتسابی بودن :
ر) تحول پذیری :
.6 فرهنگ را از نظر کارل ماکس شرح دهید ؟
از دیدگاه مارکس ، فرهنگ ساخته و فراورده کنش ها وکردارهای طبقات بالای اجتماعی است و کارویژه اصلی آن توجیه منافع آن طبقات است لذا رابطه میان زیر بنا و روبنا، دیالکتیکی ودوجانبه است. روبنا (مرکب ازنهادهای فرهنگی ، آموزشی ، حقوقی وسیاسی است وهمین نهادها اشکال خاصی از آگاهی اجتماعی مانند آگاهی مذهبی ، اخلاقی ، فلسفی وفرهنگی را ایجاد می کنند) هم انعکاس زیربنا (مرکب از نیروهای تولید وروابط تولید) است وهم توجیه کننده و تداوم بخش آن. به عبارت دیگر زیربنا تعیین کننده محتوا وشکل روبناست. شخص مارکس ،فرهنگ را در مفهوم محدود آن یعنی کار فکری در نظر می گرفت .او هم چنین به مفهومی اشاره می کند که با مفهوم کلی وعام فرهنگ متناظر است .
مارکس آن را شیوه تولید یا فورماسیون اجتماعی – اقتصادی نامیده است و گاه نقد فرهنگی درتنفر از آنچه مارکوزه آن را فرهنگ ایجابی (یعنی آن منش فرهنگ متعالی که با وجود پیش بینی های اتو پیایی ، رابطه اش را با روند زندگی اجتماعی پنهان می کند) نامیده است. ازدید اندیشمندان مکتب فرانکفورت کار فکری حدود مفهوم فرهنگ را هم در معنای محدود آن، یعنی فرهنگ متعالی وهم در جایگزین های عام، بسته و انبوه آن مشخص می کند.
.7 ویژگیهای نظریات فرهنگی ماکس وبر را بنویسید؟
چند ویژگی برجسته را در نظریات وبر می توان بر شمارد اولا او دلایل قاطی برای محوری بودن مقام و اهمیت عاملیت انسانی در توضیح جامعه شناسی ارائه می دهد. وبر با تاکید بر اهمیت محوری و تقریبا همه جانبه باورهای دینی در زندگی بشر فضایی برای استقلال فرهنگ ایجاد می کند ثانیا نظریه های او در مورد قدرت و سلطه به عنوان پیش زمینه پژوهش های جامعه شناختی مطرح شده، در نهایت به حوزه فرهنگ نیز مرتبط می شود. ثالثا او بر نا خشنودی و سرخوردگی از جهان مدرن و این که زندگی معاصر و جامعه پذیری بشر به سبب قاعده ابزاری (ونه هنجاری) به روزمرگی و عقلانیت دچار گردیده است، تاکید دارد. وی بر این که نهایت زندگی انسان قفس آهنینی است که خود آن را برای خود فراهم آورده است پافشاری می کند.گویی وبر می گوید: فرهنگ ، زمانی مهم بوده است و اینک لازم است از تحلیل اجتماعی کنار گذاشته شود.
.8 فرهنگ را از دیدگاه متفکران مکتب فرانکفورت بنویسید؟
درمجموع از دیدگاه متفکران مکتب فرانکفورت (فرهنگ مردمی ) مدرن چیزی جز فرهنگ توده ای نیست واین فرهنگ نیز اساسا فرهنگی تجاری یا تجارت زده است که در آن بصورت انبوه تولید و مصرف می شود و مصرف کنندگان آن توده های بی تمیز و منفعل هستند وقدرت تشخیص ندارند .فرهنگ توده ای از بالا تحمیل می شود و نمی توان درآن عناصری خودجوش یافت که از درون زندگی مردم برخاسته باشد.فرهنگ توده ای صرفا ابزار سلطه واستیلاست ، هیچ نسبتی با مقاومت در مقابل قدرت ندارد و نهایتا سرنوشت آن با سرنوشت سرمایه داری سازمان یافته ، گره خورده است. به طور خلاصه «فرهنگ توده ای » ازبالا تحمیل می شود و به وسیله بوروکراسی ای ساخته می شود که در خدمت سرمایه داران است و مخاطبان آن مصرف کنندگان منفعل هستند که مشارکتشان محدود به انتخاب میان خریدن و نخریدن است.واینکه کل جهان ناچار است از صافی صنعت فرهنگ بگذرد .
هرروز فرهنگ مهر خود را بر همه چیز می زند . فیلم ها رادیو ، مجلات و جز اینها نظامی بوجود می آورد که همه اجزایش یک شکل است و یکسانی کاذب کل و جز دارد .کل فرهنگ توده ای در شرایط انحصاری حاکم یکسان است و خطوط و چارچوب مصنوعی آن بتدریج درون مایه آنرا نشان می دهد.
.9 صنعت فرهنگ را از نظر آدورنو بنویسید؟
در نهایت اینکه صنعت فرهنگ با تولید انبوه کالاهایی متنوع و به کمک رسانه های جمعی نظیر رادیو،تلویزیون و مطبوعات به تبلیغات گسترده ای برای بازاریابی م مصرف کالاها پرداخته واز این طریق به فریب اذهان و افکار عمومی مبادرت ورزیده است تا افرادی منفعل و تسلیم طلب در برابر اقتدار وتمامیت خواهی حاکم بر جامعه بوجود آورد از این رو به نظر آدورنو، حتی موسیقی به ویژه موسیقی پاپ و جاز در اشکال مختلف و متنوع آن بصورت مهم ترین ابزار فرهنگ مسلط برژووازی و سرمایه داری صنعتی برای ایجاد غالب ها و کلیشه ها، یکسان سازی ، همسان سازی ، منحرف کردن مردم و منفعل ساختن آنان درنهایت تثبیت نظم اجتماعی درآمده اند به همین خاطر آدورنو به انتقاد شدید از آنها پرداخته است ودر همین راستا وضعیت کنونی بشر و تداوم این وضعیت را در آینده نشانه ی سیر قهقرایی وتنزل آگاهی می داند.
.10ویژگیهای جامعه توده وار را بنویسید؟
(1) جامعه توده وار دربر گیرنده توده های عظیم مردم است که شمارآنها حتی به صدها میلیون نفر می رسد.
(2)اعضای جامعه توده وار بجای تجمع در گروه های متراکم محلی در مناطق وسیع پراکنده اند.
(3) جامعه توده وار قوییا تحت تاثیر سازمانهای دیوان سالارانه نیرومند است .
(4) ساختار اجتماعی جامعه توده وار اگرنه در عمل دست کم از حیث تئوری بر اساس مساوات و برابراست .
(5) جامعه توده وار از لحاظ مذهب ، سابقه قومی، شیوه زندگی و دسترسی به مواضع قدرت نامتجانس است.
(6) اعضای جامعه توده وار افرادی گمنامند این افراد با کسانی که در گروه های اجتماعی محل خودشان هستند آشنایی دارند ولی دیگر اعضای جامعه توده وار را که اغلب در فاصله ای دور از یکدیگر زندگی می کنند نمی شناسند.
(7) بجز موارد نادر مثل بسیج جنگی اعضای جامعه توده وار به ندرت گروهی سازمان یافته را تشکیل می دهند.
(8) همه اعضای جامعه توده وار تا اندازه ای در اثر نبود دسترسی کافی به روا بط نخستین که در اختیار اعضای جوامع سنتی تر است نسبت به خود جامعه بیگانه اند.
(9) جامعه توده وار مادی و دنیاگراست و نسبت به اعضای جوامع سنتی تر ارج واحترام کمتری برای سنت ها قائل می شود.
(10) جامعه توده وار تحولات تکنولوژی پیچیده ای را پشت سر گذاشته است.
(11) سرانجام اینکه بخش مهمی از تاثیرات متقابل در یک جامعه توده وار از طریق فرآیند ارتباط جمعی صورت می گیرد.
. 11 فرهنگ را از دیدگاه ساختارگرایان بنویسید؟
از دیدگاه ساختارگرایان ، هر فرهنگی مانند زبان یا گفتار ساختاری اساسی دارد و هرجزء یا فراورده خاص فرهنگی ، تنها در درون کل ساختتار معنا می یابد ، لذا ساختاراساسی و هسته ای در مظاهر و فرآورده های گوناگون باز تولید می شود.بنابراین ساخت گرایی به روابط زیربنایی موجود در متون و کردارهای فرهنگی نظر دارد و از این رو فرهنگ شناسی مستلزم کشف ساختارهای اساسی موجد معنا هستند ؛ کردارها و متون فرهنگی هم مانند زبان دارای ساختار و پدیدار هستند و معنا در سطح پدیدار های محصول ساختارنهفته است. بنابراین تا ساختار و قواعد اساسی آن را در نیابیم پدیدارهای فرهنگی را در نخواهیم یافت .
.12ویژگیهای اساسی درتفکرپست مدرن را نام برده و یک مورد آنرا توضیح دهید؟
1)) نقد حضور یا نمایش واقعیت و به جای آن تاکید بر وانمایی (وانمایی حوزه ی نشانه ها و واژگان است )وصنع واقعیت. دراین دیدگاه ،هیچ واقعیتی ، بلاواسطه حاضرواز زبان ونشانه ها استقلال ندارد،همچنین هیچ گونه داده ی عینی شفاف و بلاواسطه ای درکار نیست ، بلکه تنها گفتگوی ممکن ، درباره وانمایی اشیاء است، نه ذات آنها .به عبارت دیگر ، هیچ چیز خارج از متن وجود ندارد.
2) نفی اصل وپذیرش پدیدارها.
منظور از اصل در بنیان گرایی فلسفی و فلسفه های عقلانی، مبنای غایی امور در پس ظواهر است از دیدگاه پسامدرن در پس هیچ سطحی هیچ معنای عمیقی درکار نیست.
3) )رفع تمایز بین فرهنگ و جامعه .
به اعتقاد عموم پست مدرنیست ها، ظهوریک تعلیم اجتماعی با توجه به اهمیت و قدرت رسانه های جمعی و فرهنگ عامه به معنای آن است که این اهمیت و قدرت بر تمام اشکال دیگر روابط اجتماعی حاکمند و به آن شکل می دهند. نشانه های فرهنگ عامه و تصاویرموجود در رسانه های آن به طور فزاینده ای بر حس ما از واقعیت و تعریف ما از خود و دنیای اطرافمان تاثیر می گذارند، لذا جامعه ای که از رسانه ها اشباع شده است باید این حقیقت را بپذیرد ودرک کند.ازنگاه آن ها قلمرومصرف یعنی آنچه ما خریداری می کنیم و آنچه بر تصمیم ما در خریدن تاثیرمی گذارد مانند تبلیغات و... که به روز بیش ترتحت تاثیر فرهنگ عامه قرار می گیرد واین ارتباط بین مصرف و فرهنگ تنگاتنگ تر می شود.
4) ) از میان رفتن تمایز بین هنر و فرهنگ عامه .
یکی از جنبه های این فرآیند عجین شدن هنر با اقتصاد است ، زیرا از طریق گسترش نقشی که در تبلیغات ایفا می کند، مردم را به مصرف تشویق می کند ودر نهایت خود به نوعی کالای تجاری مبدل می شود.
5) ) افول فراروایت ها.
از میان رفتن حس تاریخ به عنوان گونه ای «روایت » خطیف ممتد و توالی منطقی وقوع رخدادها، حاکی از این واقعیت است که در دنیای پسامدرن، فراروایت ها به افول هستند. نتیجه این امر این است که پسامدرنیسم هر نظریه ای را که مدعی داشتن دانش مطلق یا هر رفتار اجتماعی راکه مدعی جهانی بودن است، رد می کند.
.13فرهنگ پسامدرن را از دیدگاه جیمسون تعریف نمایید؟
جیمسون فرهنگ پسامدرن را این گونه تعریف می کند: نمونه ای از بی عمقی فرهنگ نوین تصاویر یا فرا واقعیت ها و ایجاد لحن احساسی جدید، که وی آن را افول عاطفی می نامد. جیمسون به منظور اثبات این نکات به فیلم های نوستالژیک دهه 1970اشاره می کند وی استدلال می کند می توان چنین فیلم هایی را به دلیل اقتباس و ارجاع بینا متنی ، نمونه فیلم هایی دانست که اساس تاریخی ندارند و این مشخصه منحصر به پسامدنیسم است. او مدعی است که این فیلم ها قادر به بازآفرینی گذشته واقعی نیستند بلکه فقط گذشته را بر اساس بازنمودها و سبک های از پیش بوده، شبیه سازی می کنند.
.14تقسیم بندی فمینیسم را در سه حوزه ی لیبرال – رادیکال ومارکسیست توضیح دهید؟
الف ) فمینیسم لیبرال که در آمریکا و انگلیس فعالیت می کند، مشکل اصلی را در وضع اقتصادی ، نابرابری اقتصادی زنان و فرصت های نا برابرجنسی می جوید این دسته از فمینیست ها مدعی اند که تسلط مردان بر زنان در قانون نهادینه شده و موجب اخراج زنان از حوزه های مهمی از حیات اجتماعی گشته است و در نهایت این که آن ها به دنبال ایجاد برابری میان زن و مرد هستند.
ب ) فمینیست های رادیکال: پدرسالاری را دلیل انقیاد زنان می دانند این گروه تفاوت اساسی در علایق زنان و مردان را مورد تاکید قرار می دهند و راه حل را در جداسازی علایق زنان از مردان می دانند.( آن ها معتقدند پدر سالاری و سرکوب زنان مهم ترین شکل تاریخی تقسیم اجتماعی و سرکوب بوده است .)
ج ) فمینیست های مارکسیست سرچشمه اصلی انقیاد و نابرابری زنان را در نظام سرمایه داری جستجو می کنند.از این دیدگاه سلطه ی مردان بر زنان یکی از مظاهر سلطه ی سرمایه برکار در نظام سرمایه داری است و به دیگر سخن ، سلطه ی مردانه جزئی از نظام سرمایه داری است، از این رو تغییر روابط سلطه آمیز جنسی تنها با پیروزی سوسیالیسم ممکن خواهد شد.
.15- نظریه فرهنگی را از دیدگاه فرانسیس فوکویاما شرح دهید؟
فوکویاما، مدعی است که در سال های پایانی قرن بیستم عاقلانه است که از تاریخ بشریت به عنوان یک کل منسجم و جهت دار که بخش بزرگی از جامعه بشری را به سوی دموکراسی می برد، سخن گفته می شود.وی معتقد است که با شکست کمونیسم ،تاریخ جهان به هدف و پایان خود رسیده است واین پایان جنگ ایدئولوژی هاست و مدل فرهنگی دموکراسی لیبرال به عنوان تنها سیستم سیاسی ابقاء شده است . فوکویاما ، فرهنگ را تنها عامل مناسب در روابط بین الملل نمی داند و معتقد است جهان به لحاظ فرهنگی وایدئولوژیک به سوی یکسانی و یک پارچگی پیش می رود .
از نظر فوکویاما نحوه پایان تاریخ با تقابل میان دو ایدئولوژی و در فرهنگ مشخص که شاخص های دو نظام سیاسی –اقتصادی هستند مهمترین نمود وعامل بقای تاریخ بوده است . اما این تعارض تاریخ ساز با شکست مارکسیسم و پیروزی لیبرال دموکراسی به پایان رسیده است . وی در کتاب پایان تاریخ واخرین انسان می نویسد : اندکی مانده است تا اندیشه لیبرال در پهنه کره زمین از نظر روانی به طور واقعی تحقق یابد در میدان ایدئولوژی ونبرد اندیشه ها ،لیبرالیسم پیروز گردیده وهیچ رقیب وهماوردی در برابر خود ندارد .از نظر فوکویاما دموکراسی لیبرال تنها آرمان منسجمی است که مناطق و فرهنگ های متفاوت سراسر دنیا را به هم پیوند می دهد نظر فوکویاما بر این است که یکی از علل جهانی شدن تمدن ،صنعیت رقابت های جنگی بین ملل مختلف است ،زیرا هر ملتی برای حفظ خود نیازمند دستیابی به تکنولوژی پیشرفته رقیب است اگر چه جنگ منجر به نابودی کشورها می گردد اما در عین حال آنها را وادار به پذیرفتن تمدن فنی مدرن و ساختارهایی می کند که لازمه آن است .از نظر فوکویاما دموکراسی لیبرال هنوز در همه جای جهان رخ نداده، اما همین دیدگاه برجسته در برابر خود هیچ رقیب معتبری ندارد؛ فرهنگ ها و اندیشه های جهان سومی نقش دگرگون ساز در ان ندارند و مانعی برای جهانی و فراگیر شدن آن نیستند. در نهایت این که فرهنگ لیبرال دموکراسی نیز ممکن است دچار بحران شود ،اما این بحران ذاتی نیست و به معنای بن بست برای این مدل نخواهد بود ،بلکه جهان با الگوی مذکور به سمت یکپارچگی فکری و ایدئولوژیک پیش خواهد رفت .
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نرگس مرادخانی
مدیران انجمن: نرگس مرادخانی