دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403

 



موضوع: ارائه بخشی ازمطالعات دروس کلاس در قالب سوال و پاسخ

ارائه بخشی ازمطالعات دروس کلاس در قالب سوال و پاسخ 10 سال 11 ماه ago #7366

فرهنگ را تعریف کرده و تفاوت آن را با تمدن از دیدگاه داریوش آشوری شرح دهید؟
فرهنگ عبارتست از ارزشها، باورها، اعتقادات، هنجارها، آفرینش های ادبی، هنری، فلسفی، علمی، دانشها و کلیه دستاوردهای مادی و فنی یک جامعه. تفاوت فرهنگ و تمدن این است که تمدن بیشتر معنای جنبه های مادی ساخته های انسان، همچون معماری، شهرسازی و فناوری را در بر می گیرد در صورتی که فرهنگ بیشتر جنبه های معنوی زندگی انسان مانند، آیین، آداب، زبان، دین و دانش را در بر می گیرد.
اشاعه فرهنگ زا تعریف نموده، انواع آن را نامبرده و یکی را شرح دهید؟
اشاعه فرهنگی عبارتست از هر نوع نوآوری که توسط افراد سایر جوامع آموخته شده و یا پذیرفته می شود که به آن انتقال یا اشاعه فرهنگی می گویند. انواع آن عبارتند از مستقیم، اجباری و غیر مستقیم. اشاعه اجباری نیز وقتی رخ می دهد که یک فرهنگ، فرهنگ دیگری را مطیع خود سازد و آداب و رسوم خود را به آن فرهنگ تحمیل کند.
تهاجم فرهنگی از دیدگاه شورایعالی انقلاب فرهنگی تعریف کنید؟
تهاجم فرهنگی از این دیدگاه عبارتست از تلاش برنامه ریزی شده و سازمان یافته همه و یا برخی از گروه های اجتماعی و فرهنگی، یک ملت یا تمدن و یا یک دولت بیگانه، که به منظور تحمیل مبانی اجتماعی، باورها، ارزشها، اخلاقیات و رفتارهای مورد نظر مهاجم به سایر گروه ها و جوامع، همچنین آرایه اطلاعات به مردم، در راستای تغییر در نظام و ارزشهای آنان، به طوری که تصمیم گیری با استفاده از این اطلاعات، منافع مهاجم را به همراه داشته باشد.
تفاوت تبادل و تهاجم فرهنگی را شرح دهید؟
تبادل فرهنگی یعنی اموختن آگاهانه بخشی از اندیشه و رفتارهای یک فرهنگ دیگر که در راستای باروری فرهنگ ملی صورت بگیرد اما هدف از تهاجم فرهنگی، تسلط بر فرهنگ دیگر به منظور از بین بردن فرهنگ آنان و ایجاد شرایط برای دنباله رو نمودن آن ها. از طرفی تبادل فرهنگی با آگاهی و اراده انجام می شود. در صورتی که تهاجم فرهنگی بدون آگاهی و غیر آزادی انجام می گیرد. از سوی دیگر تبادل یعنی گرفتنعناصر مطلوب فرهنگ دیگر و تهاجم یعنی تحمیل فرهنگ مهاجم. شامل ارزشها، هنجارها و باورهای نامطلوب. تبادل با انواع به نقاط قوت در فرهنگ و تهاجم با اتکا به نقاط قدرت فرهنگ مهاجم صورت می گیرد
ویژگی های فرهنگی را نامبرده و یک مورد آن را توضیح دهید؟
ویژگی های فرهنگی در شش مقوله تنظیم شده اند که عبارتند از، فرهنگ عام و در عین حال خاص است، فرهنگ متغیر ولی ثابت است، پذیرش فرهنگ اجباری لیکن اختیاری است، پذیرش فرهنگ احتماعی است، فرهنگ اکتسابی است، فرهنگ تحول پذیر است. اما فرهنگ اکتسابی است یعنی از طریق وراثت و به صورت ژنتیکی به دست نمی آید و لازمه آن یادگیری و تعلیم و تربیت است.
عوامل موثر در فرهنگ را نام ببرید؟
عوامل فرهنگ عبارتنداز، عوامل ذاتی که مربوط به خود فرهنگ هستند، عوامل درونی که مربوط به جامعه ای است که در آن وجود دارد و عوامل بیرونی یعنی بیرون از مرز های جغرافیایی.
فرهنگ را از دیدگاه کارل مارکس شرح دهید؟
از نظر کارل مارکس فرهنگ ساخته و پرداخته کنش ها (رفتارها) و کردار طبقات بالای اجتماع است، بنابراین در نهایت منافع همان طبقه را هم توجیه می کند. از نظر وی رابطه میان زیر بنا و روبنا در فرهنگ، رابطه ای دو طرفه یا دیالکتیک است. بنابراین روبنا انعکاسی از زیربنا است و آن را توجیه نیز می کند. وی فرهنگ را در مفهوم محدود آن یعنی به عنوان کار فکری تعرف کرده و آن را شیوه تولید یا فورماسیون اقتصادی و اجتماعی می داند. خصلت روشن و بارز این اندیشه و دیدگاه، نوعی انحراف ماتریالیستی است، که نتیجه آن بی اهمیت شمردن فرهنگ به عنوان محصول وابسته به اقتصاد خواهد بود.
می دانیم که از دیدگاه ماتریالیستی فرهنگ محصول ایدئولوژی است و فهم مارکسیسم از فرهنگ مدرن و توده ای بر اساس چارچوب های ایدئولوژی شکل گرفته است. از طرفی اگر اقتصاد را زیربنا بدانیم، ایدئولوژی به عنوان روبنا محسوب می شود، بنابراین برای درک و فهم فرهنگ، باید فهم روابط بین تولید و اقتصاد و منافع طبقه حاکم که اقتصاد را در دست دارند، را داشته باشیم.
ویژگی های نظریات ماکس وبر را بنویسید؟
از جمله ویژگی های نظریات وی را می توان چنین نوشت، اولاً او برای اینکه نقش محوری بودن مقام و اهمیت انسان را در جامعه شناختی را شرح دهد، دلایل قاطعی دارد و با تاکید بر همین دلایل و محوریت تقریباً همه جانبه باورهای دینی در زندگی اجتماعی انسان، فضایی را برای استقلال فرهنگ ایجاد نموده است. ثانیاً نظریات وی در مورد قدرت و سلطه، به عنوان زیربنا و پیش زمینه ای برای پژوهش های جامعه شناختی مطرح شده است. ثالثاً او به ناخشنودی و سرخوردگی از جهان مدرن و اینکه زندگی معاصر و جامعه پذیری انسان به دلیل قاعده ابزاری، به روزمرگی و عقلانیت دچار شده است، تاکید نموده و با پافشاری می گوید، که نهایت زندگی انسان، قفسی آهنین است که خودش آن را برای خود ایجاد کرده است.
به نظر می رسد که تاکید ماکس وبر بر این موضوع است که فرهنگ زمانی مهم بوده، اما در حال حاضر باید از تحلیل های اجتماعی کنار گذاشته شود.
فرهنگ را از دیدگاه متفکران مکتب فرانکفورت شرح دهید؟
از دیدگاه متفکران مکتب فرانکفورت، «فرهنگ مردمی» مدرن چیزی جز فرهنگ توده ای نیست. این فرهنگ، فرهنگی است تجارت زده زیرا در آن تولید و مصرف به صورت انبوه انجام می پذیرد. مصرف کنندگان در این فرهنگ قادر به تمیز و تشخیص نیستند زیرا فرهنگ توده ای از بالا تحمیل می شود، بنابراین در آن عناصر خودجوش که از افکار مردم برخواسته باشد، وجود ندارد. فرهنگ توده ای تنها برای قدرت و استیلا بر مردم است و سرنوشت آن با سرنوشت سرمایه داری سازمان یافته گره خورده است.
به طور خلاصه می توان گفت که فرهنگ توده ای از بالا تحمیل شده و با بوروکراسی ساخته می شود و هدفش خدمت به سرمایه داران است. بنابراین مخاطب آن هم نیز مصرف کنندگان منفعل هستند که مشارکت آن ها در این فرهنگ، تنها خریدن و یا نخریدن است. کل جهان نیز باید از صافی صنعت عبور کند. هر روز مهر فرهنگ بر همه چیز زده می شود. مجموعه فرهنگ توده ای در شرایط انحصاری حاکم، یم مجموعه یکسان است و چارچوب آن است که به تدریج درون مایه آن را شکل می دهد.
صنعت فرهنگ را از نگاه آدورنو شرح دهید؟
با توجه به اینکه صنعت فرهنگ، با تولید انبوه کالاهای متنوع و انبوه و با کمک رسانه های جمعی، اقدام به بازاریابی و فروش کالای خود از طریق فریب اذهان عمومی می نماید، تا انسان هایی تسلیم در برابر اقتدار و تمامیت خواهی حاکم ایجاد کند، آدورنو معتقد است که حتی موسیقی، به ویژه موسیقی پاپ و جاز هم، در هر شکلی مهمترین ابزار فرهنگ مسلط بورژوازی و سرمایه داری صنعتی، برای ایجاد قالب ها و کلیشه ها و یکسان سازی و همسان سازی و انحراف مردم و در نهایت تثبیت نظم اجتماعی خواهد بود. بنابراین از آن شدیداًً انتقاد می کند و می گوید که ادامه این شرایط در وضعیت کنونی انسان، نشاندهنده سیر قهقرایی و تنزل و پائین آگاهی مردم است.
فرهنگ را از دیدگاه ساختارگرایان شرح دهید؟
ساختار گرایان معتقدند که هر فرهنگی (مانند زبان و گفتار) ساختاری اساسی دارد که اجزاء و فرآورده ها آن فرهنگ، تنها در درون کل این ساختار معنا پیدا می کند و به همین دلیل ساختارهای اساسی، در فرآورده ها بازتولید می شوند. بنابراین ساختگرایی، با روابط زیر بنایی در متون فرهنگی ارتباط دارد و باز به همین دلیل شناخت فرهنگ، مستلزم شناخت و کشف ساختارهای فرهنگی موجود در پس زمینه پدیدارهای مختلف فرهنگی است. از طرفی ساختار ها معنا دار هستند، پس متون فرهنگی همچون زبان نیز، دارای ساختار و پدیدار هستند و معنا در محصولات فرهنگی یا فرآورده ها نهفته است، پس تا ساختار و قواعد اساسی آن را نشناسیم، پدیدارهای فرهنگی را نخواهیم شناخت.
ویژگی های اساسی در تفکر پست مدرن را نام برده و یکی را توضیح دهید؟
ویژگی های اساسی در تفکر پست مدرن عبارتند از، 1. نقد حضور یا نمایش واقعیت و به جای آن تاکید بر وانمایی 2. نفی اصل و پذیرش پدیدارها 3. رفع تمایز بین فرهنگ و جامعه 4. از میان رفتن تمایز بین هنر و فرهنگ عامه 5. و در نهایت افول فرا روایت ها. اما نفی اصل و پذیرش پدیدارها، که در بنیان گرایی فلسفی و فلسفه های عقلانی منظور از «اصل»، مبنای نهایی یا غایی امور در پس ظواهر است و نفی اصل یعنی اینکه از دیدگاه پسامدرن در پس هیچ سطحی، هیچ معنای عمیقی وجود ندارد.
فرهنگ پسامدرن (درک مدرنیسم و بحرانهای آن) را از دیدگاه جیمسون شرح دهید؟
از نظر جیمسون فرهنگ پسامدرن نمونه ای از «بی عمقی» فرهنگ نوین تصاویر یا فرواقعیت است و لحنی احساسی و جدید که آن را «افول عاطفی» می نامد، ایجاد می کند. وی برای اثبات نظر خود به فیلم های نوستالژیک دهه 1970 اشاره می کند که اینگونه فیلم ها را به دلیل اقتباس و ارجاع «بینا متنی» می توان از جمله نمونه فیلم هایی دانست که پایه و اساس تاریخی ندارند و این مشخصه منحصر به پسامدرنیسم است. او ادعا می کند که اینگونه فیلم ها نمی تواند گذشته واقعی را بازآفرینی کنند، بلکه گذشته را تنها از بازنمودها و سبک هایی که از پیش وجود داشته، شبیه سازی می کنند.
تقسیم بندی فمینسم را در سه حوزه لیبرال، رادیکال و مارکسیسم توضیح دهید؟
1. فمینیسم لیبرال که در آمریکا و انگلستان فعالیت دارند، مشکل را در وضعیت اقتصادی، از جمله نابرابری اقتصادی زنان بلحاظ جنسیتی جستجو می کنند و معتقدند که تسلط مردان بر زنان نهادینه شده و همین موضوع خروج زنان را از حوزه های مهم حیات اجتماعی در بر داشته است.
2. فمینیسم رادیکال، پدر سالاری را دلیل وجود قید و بند در زنان دانسته و در وجود تفاوت اساسی در علایق زنان و مردان تاکید می کنند. آن ها جدا سازی علایق زن و مرد را راه حل مشکل می دانند.
3. فمینیسم مارکسیسم، سرچشمه اصلی انقیاد و نابرابری های زنان را در نظام سرمایه داری جستجو می کنند. این دیدگاه سلطه مردان بر زنان را از نشانه های سلطه سرمایه بر کار، در نظام سرمایه داری می داند و می گوید که سلطه مردان جزئی از نظام سرمایه داری است و حل مشکل مقابله با سلطه مردان، تنها پیروزی سوسیالیسم است.
نظریه فرهنگی را از دیدگاه فرانسیس فوکایاما شرح دهید؟
فرانسیس فوکایاما نظریه پرداز آمریکایی ژاپنی تباریست که می گوید در سال های پایانی قرن بیستم عاقلانه است که از تاریخ بشریت به عنوان یک کل منسجم و جهت دار که بخش بزرگی از جامعه بشریت را به سوی دموکراسی می برد سخن گفته شود. وی معتقد است که با شکست کمونیسم، تاریخ جهان به هدف و پایان خود رسیده است و این جنگ نیز جنگ بین ایدئولوژی ها است. از نظر وی مدل دموکراسی لیبرال، تنها سیستم سیاسی ابقا شده و پا برجاست. وی فرهنگ را تنها عامل مناسب در روابط بین الملل نمی داند و می گوید که جهان بلحاظ فرهنگی و ایدئولوژی به سوی یکپارچکی پیش می رود. ایشان با مبنا قرار دادن نظرات مارکس و هگل، جنگ و منازعه را عاملی برای حرکت تاریخ می داند و معتقد است که حرکت تاریخ از جنگ بین اندیشه ها، طبقات و ایدئولوژی ها سرچشمه می گیرد.

کلاس: نظریه های فرهنگی
استاد: سرکار خانم مرادخانی
دانشجو: کریم عبدالوند
پيوست:
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نرگس مرادخانی
مدیران انجمن: نرگس مرادخانی