جمعه, 21 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جهانی شدن در ایران

جهانی شدن در ایران 10 سال 11 ماه ago #11316

جهانی شدن عبارت است از: فرآیندِ فشردگی فزاینده ی زمان و فضا که به واسطه ی آن مردم دنیا کم و بیش و به صورتی نسبتا آگاهانه در جامعه ی جهانی واحد ادغام می شوند؛ جهانی شدن معطوف به فرآیندی ست که در جریان آن خود و جامعه در گستره ای جهانی با یکدیگر پیوند می خورند.
فرایند جهانی شدن خاصگرایی های فرهنگی را تقویت می کند.
مصادیق فرایند جهانی شدن عبارتند از:
1. افزایش وابستگی متقابل انسان ها در سطح جهان
2. همسانی ساختاری و نهادی جوامع مختلف جهان
3. کاهش هزینه هایی که مکان، زمان و فضا بر ارتباطات و حمل و نقل تحمیل می کند
4. فرسایش و فروریزی مرزها و دیگر عوامل محدود و مقد کننده امر اجتماعی
این مصادیق را هم می توان به واسطه ی شاخص های زیر سنجید:
الف- افزایش حجم حمل و نقل
ب- افزایش حجم انواع ارتباطات اجتماعی
ج- افزایش گسترده ی تاثیرپذیری و تاثیرگذاری انسان ها
د- شکل گیری و افزایش نهادهای فراملی و بین المللی
ع- جهانگیر شدن نهادهای محوری غرب

خاصگرایی فرهنگی عبارت است از: توسل به ایدئولوژی هایی که در آن بر بی همتایی و حتی برتری شیوه ی زندگی، اعمال و باورهای گروه یا جماعتی معین تاکید می شود، این پدیده در انواع رفتارهای جمعی خشونت بار و غیر خشونت بار مانند خیزش ها و ستیزهای قومی، جنبش های ملی گرایانه، نژادپرستی های جدید و ... نمود می یاد.




نظریه های جهانی شدن
نسل دوم
مک لوهان از جمله نظریه پردازانی است که نگاهی فرهنگی به جهانی شدن دارد، او تاریخ زندگی اجتماعی بشر را بر پایه فن آوری های ارتباطی بازسازی می کند؛ در نظریه ی مک لوهان شناسایی و درک فرایند جهانی شدن هم با شناخت جایگاه رسانه های در برگیرنده ی فن آوری های حمل و نقل و ارتباطات میسر نمی شود.
تاریخ را می توان به دوره ی قبلیه ای و دوره ی صنعتی تقسیم کرد:
دوره ی نخست: بر فن آوری های ارتباط گفتاری و چرخ مبتنی بود و مهمترین ابزار ارتباطی این دوره را واژه های گفته شده به ابزارهای ساده دستی تشکیل می دادند، فرهنگ جهانی و تجربه ی انسانی ضرورتا لحظه ای، بی واسطه، جمعی و احساسی.
دوره ی دوم: بر فن آوری نوشتن و مکانیکی کردن کارها استوار است، فرهنگ این دوره فرهنگی مکتوب و سواد مبنا و تجربه ی انسانی این دوره تجربه ای پاره پاره، مجزا و خصوصی است، در دوره ی صعنتی بخش عمده ی ارتباطات به واسطه ی حس بینایی برقرار می شود.
مک لوهان معتقد است در دوره ی صنعتی، پیشرفت های گوناگون در حوزه ی دو فن اوری اصلی این دوره ارتباطات را آسان تر کرده و سرعت و حجم ارتباطات افزایش یافته یافته است همه ی اینگونه تحولات و پیشرفت ها در کل تاثیرهای همگون سازی داشتند و پایه های فرایند جهانی شدن را بر افراشتند.
مک لوهان می گوید رسانه ها ما را قادر تا جهان را چونان یک کل درک کنیم؛ با الکتریسته ما نظام عصبی مرکزی خود را در سطح جهان گسترش می دهیم و بلافاصله با تجربه ی هر انسانی پیوند می خوریم، او واژه "درون پاشی" را مطرح می کند یعنی همه ی تحولات و فن آوری ها نه تنها یک شبکه ی ارتباطی جهانی پدید می آورند بلکه جهانی شدن فرهنگ را هم به واسطه ی گسترش دادن فرهنگ توده ای در جامعه ی جهانی ممکن می سازند.



نسل سوم:
رابرتسن فرایند جهانی شدن را بسیار پیچیده تر از ان می داند که نظریه های اقتصاد محور بتواند از عهده ی توصیف آن برآیند، در نظریه ی او جهان جایگاهی نسبتا فرعی دارد و در آن بیشتر بر عنصر آگاهی تاکید می شود. او تعریفی دو وجهی در جهانی از جهانی شدن عرضه می کند که هم جنبه ی عینی و هم جنبه ی ذهنی آن را در بر می گیرد. به نظر رابرتسن انسان ها هم باید از امر جهانی و تعلق به جهانی واحد آگاهی داشته باشند.
دیگر ویژگی نظریه ی رابرتسن این است که فرایند جهانی شدن را تابع منطقی مستقل می داند، او بر استقلال فرایند جهانی شدن تاکید می کند.
رابرتسن جهانی شدن را به 5 مرحله تقسیم می کند:
1. مرحله ی ابتدایی که با بسته شدن نطفه ی فرایند جهانی شدن در جوامع اروپا است
2. مرحله ی آغازین که باز هم مختص اروپاست
3. مرحله ی خیز و پنجاه سال به طول می انجامد
4. مرحله ی مبارزه که برای کسب "هزمونی" است
5. مرحله ی عدم قطعیت نام گرفته و از سال 1969 آغاز شده است

مصداق های جهانی شدن:
جهانی شدن اقتصادی: آشکارترین نمودها و مصداق های جهانی شدن به حوزه اقتصاد اختصاص دارند و برخی مورخان عقیده دارند که پیشینه ی چنین اقتصادی به چند سده ی پیش و حتی سده ی 16 باز می گرددو دهه های پایانی سده ی 19 و سال های آغازین سده ی 20 زمان شکوفایی یکی از جنبه های اصلی جهانی شدن اقتصادی بود. معمولا جهانی شدن را به جهانی شدن تولید، توزیع و اعتبار یا تبدیل جهان به بازاری برای تجارت، تولد، فروش و سرمایه گذاری تعریف می کنند.
به نظر دانینگ فعالیت تجاری در جست و جوی بازر گسترده تر و کارآیی بیشتر همواره گسترش طلب بوده است. امروزه تجارت الکترونیک افراد را قادر می کند بدون رنج سفرهای تجارتی، کالای مورد نظر خود را از هر نقطه ی جهان انتخاب و خریداری کنند؛ امروزه هالیود و اخبار شبکه ی کابلی در حوزه ی تجارت مهم تر از جنرال موتورز است یا صنعت انگلستان بیشتر از صنعت هوا و فضای این کشور "صادرات" دارد. برخی اعتقاد دارند عصر کنونی را باید "عصر مهاجرت" نامید. زیرا امروزه بر تعداد انسان هایی که در جست و جوی کار مناسب کشور خود را ترک می کنند افزوده می شود، نکته ی دیگر اینکه شرکت های چند ملیتی نقش اساسی در جهانی شدن تولید و مبادلات پولی ومالی دارند.
این شرکت ها نه تنها فعالیت های فراملی دارند بلکه از لحاظ مالکیت نیز فراملی یا "بی دولت" هستند. ویژگی های مطرح شده را می توان نمود برجسته ی جهانی شدن اقتصادی و فرایند جهانی شدن به شمار آورد زیرا هم به فشردگی زمان و فضا معطوف است، هم به ادغام در جامعه ی جهانی و هم به آگاهی نسبی از فرایند فشردگی و ادغام جهانی. ولی فرایند جهانی شدن به هیچ وجه در اقتصاد خلاصه نمی شود.

جهانی شدن فرهنگی:
پیشرفته ترین و کامل ترین مرحله ی جهانی شدن را می توان بازسازی کامل روابط واکنش های اجتماعی در گستره ی جهانی و پیوند فرد و جامعه در چنین گستره ای دانست، جهانی شدن فرهنگی عبارتست از شکل گیری و گسترش فرهنگی خاص در عرصه ی جهانی.
این فرایند موجی از همگونی فرهنگی را در جهان پدید اورد و همه ی خاص های فرهنگی را به چالش می طلبد، برجسته ترین وجه جهانی شدن فرهنگی را می توان به جهانگیر شدن ویژگی های محوری تجدد دانست.
از ویزگی های نهادی تجدد می توان به صنعت گرایی سرمایه داری نهادی های نظارت و مراقبت اشاره نمود. فرایند جهانی شدن فرهنگی تابعی است از فرایند جهانی شدن اقتصادی یا نظام جهانی شدن سرمایه داری.
سرمایه داری جهانی استوار بر شرکت های فراملی، اکثر فعالیت های اجتماعی و سیاسی را به فعالیت های اقتصادی و تجاری تبدیل می کند. بنابراین هنر و معماری در تجارت ادغام می شود و موسیقی، تئاتر و فیلم به صورت "صنایعت" پولساز در می آیند.
فرایند جهانی شدن فرهنگی در حالی که همه ی مرزهای فرهنگی را تخریب می کند و نهادها و عناصر سنتی هویت بخش را به چالش می طلبد مصرف را به صورت منبع اصلی هویت و انفکاک اجتماعی تبدیل می کند.
آنچه فرهنگ جهانی نامیده می شود نوعی فرهنگ مصرفی است که به کمک ارتباط گسترده و فن آوری الکترونیک یا همان رسانه ی فرهنگی، جهانگیر می شود، در واقع جهانی شدن یک پدیده ی کم و بیش امریکایی است، چنین گسترشی را می توان در جهانی شدن تولید، توزیع و مصرف مک دونالد دید.
سلطه ی هالیوود بر صنعت سینما و فرهنگ جهانی هم کاملا آشکار است. در بسیاری از کشورهای جهان عنوان پرفروش ترین فیلم سال نصیب تولیدات هالیوود می شود و موفقیت فیلم های داخلی عمدتا در گرو پایبندی آنها به اصول فیلم سازی امریکایی است، مثل ترمیناتور و رقصنده با گرگ ها، اما در کل باید بدانیم که فرهنگ جهانی هرچه باشد، صرفا حامل هویت فرهنگی، جغرافیایی یا ملی خاص نیست و عوامل و شرایطی وجود دارند که از تبدیل جهانی شدن فرهنگی به جهانی شدن صرف و ساده ی فرهنگ غربی جلوگیری می کنند.
پس از این رو پیوند و انطباق چشمگیری میان فرهنگ جهانی و احساس داشتن یک هویت فرهنگی متمایز غربی وجود ندارد، غربی ها هم دیگر بسیاری از چیزها را که در زندگی روزمره استفاده می کنند (مانند رستوران مک دونالد) ازآن خود نمی دانند و با آنها که در عرصه ی جهانی گسترش یافته اند هویت نمی یابند، و از انجا که فرایند جهانی شدن با نفوذ پذیر کردن و تخریب حد و مرزهای موجود، ارتبطات جهانی را افزایش داده انسان ها را در فضای اجتماعی واحدی قرار می دهد، واکنش هایی را بر می انگیزد، این واکنش ها به صورت های گوناگون پدیدار می شوند و وزن و اهمیتی متفاوت دارند
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نرگس مرادخانی
مدیران انجمن: نرگس مرادخانی