خوش آمديد,
مهمان
|
|
تئاتر به مثابه يك رسانه از امكانات متفاوتي استفاده ميكند تا پيام مورد نظر نويسنده و كارگردان را به مخاطب انتقال دهد. هنر تئاتر برخلاف هنري همانند نقاشي در سكوت رخ نميدهد، يعني تئاتر علاوه براينكه از نشانههاي ديداري براي ارتباط با مخاطب سود ميجويد، ميتواند از امكانات كلامي هم استفاده نمايد.
برخي نظريه پردازان معتقدند تلفيق همين نشانههاي ديداري و كلامي رسانه تئاتر را شكل ميدهد. اما برخي نيز عقيده دارند، اين دو را ميتوان در بازشناسي اجزاي نمايش كاملا از يكديگر منفك كرد. بزعم نگارنده، نظريه دوم ميتواند درست باشد. ما روي صحنه تئاتر با دو دنياي كاملا متفاوت روبرو هستيم. يكم؛ دنيايي كه تعدادي آدم در آن زندگي ميكنند و روابطي درون متني را در مواجهه با يكديگر پشت سر ميگذارند. دوم؛ دنيايي كه بيننده نمايش، آنها را با فعل ديدن و درك كردن از سر ميگذراند. در آغاز، كارگردان دنيايي را ميسازد كه تعدادي شخصيت جهان زيسته خود را در آن سپري ميكنند و در وهله بعد اين جهان زيسته به تجربه غير مستقيم تماشاگر بدل ميشود. بنابراين زبان بصري تئاتر به ما كمك ميكند تا جهان متن را درك كنيم. يعني زبان بصري، زباني است كه صاحب اثر به مدد طراحي نشانهها از طريق آن با مخاطب خود سخن ميگويد. در اينباره بد نيست سراغ نظريه ارتباط «رومن ياكوبسن» برويم. «ياكوبسن» در مقاله زبانشناسي و شعرشناسي عقيده دارد كه ما در هر رسانهاي يك فرستنده داريم و يك گيرنده. در صحنه تئاتر كارگردان ميتواند فرستنده باشد و تماشاگر گيرنده. از سوي ديگر پيامي وجود دارد كه اين پيام بايد به بيننده منتقل شود. پيام كلي يك نمايش ميتواند گفتماني باشد كه نويسنده و كارگردان آن را در طول اثر خود بسط ميدهند و اين درحاليست كه هر صحنه به طور مجزا ميتواند داراي پيام خود ويژه نيز باشد. اين پيام براي اينكه منتقل شود نيازمند يك مجراست. مجرا در يك اجراي تئاتري ميتواند صحنه و اتمسفر و مودي باشد كه يك تئاتر در طول زمان اجرا ايجاد ميكند. از سوي ديگر پيامي كه از سوي اين مجرا منتقل ميشود بايد داراي رمزهايي باشد كه از عناصر مشتركي ميان صاحب اثر و مخاطب شكل بگيرد. اين مقدمه نسبتا طولاني را آوردم تا بتوانيم راحتتر اجزاي بياني نمايش «حضرت والا» نوشته و كار «حسين پاكدل» را مورد بازشناسي قرار دهيم. ابتدا به بحث زبان تئاتري اين اثر ميپردازيم. در ابتداي كار با اثاثيهاي روبرو هستيم كه ملحفههاي سپيدي روي آنها قرار دارد. اين رنگ سپيد، كه چونان رنگ كهنسالي، تمام اثاثيه را پوشانده فضايي سرد را مجسم ميكند. سرمايي كه تنهايي و بيرنگي را تداعي مينمايد. با ورود منير و تكگويي او با عمه سلطنت اين فضا ديگرگون ميشود. بعد ايرج به اين جمع اضافه ميشود و ملحفهها يك به يك كنار ميروند. حال رنگ تند تشك صندليها رنگ فضا را عوض ميكند. سرما جاي خود را به گرمايي نسبي ميدهد. در اين قسمت پاكدل و طراح صحنهاش منوچهر شجاع، تكنيكي سينمايي را بر ميگزينند. گويا قرار است با شروع داستان رنگ سرد سفيد صحنه با يك حركت فيداين، به رنگي گرم بدل شود. البته اين رنگ قرمز نشانهاي ديگر را نيز به مخاطب ارائه ميدهد: خطري كه در فضاي خانه وجود دارد و داستان را تا مرز تراژدي پيش ميبرد. پاكدل با شروع داستان و جان گرفتن گذشته، رنگ روي صحنه را عوض ميكند، اما پردههاي سپيد آويزان شده از سقف كه به صورت عمودي از بالا تا پايين كشيده شدهاند، اجازه نميدهند فضا به يكباره تغيير كند. يعني نشاني از گذشته سرد فضاي خانه همچنان در كليت صحنه حكمفرمايي ميكند. اين پردههاي سپيد و قاب عكسهايي كه پس آن قرار دارد، علاوه بر اين فضاسازي نوعي معماري عمودي گوتيك را نيز تعريف ميكند كه فضاي رازآميز كل كار را تشديد مينمايد. شادي و شوخي ايرج و منير نيز كه در اين خانه ميچرخند و بعدتر ميفهميم كه در بستري خيالي شكل ميگيرد، از يك سو بر سياليت شخصيتها تاكيد ميكند و از سوي ديگر بر كنكاش آنها در فضاي تو در توي خانه صحه ميگذارد. به نوشته ايران تئاتر؛ ميزانسنهاي افقي كه «پاكدل» در عرض صحنه تدارك ميبيند، دائم فضاي عمودي را ميشكند و همين نكته به عاملي در شكست فضا بدل ميشود. اگر روح حاكم بر خانه را ناشي از معماري گوتيك در نظر بگيريم، حركت بازيگران و شخصيتها در عرض صحنه و حتي قاب عكسهايي كه در پس پردهها قرار دارند، به نوعي از تنش ميان فضا و شخصيتها سخن ميگويد. شخصيتهايي كه در تعارض با فضا قرار دارند و در نهايت نيز مغلوب آن ميشوند. در دو فصل از نمايش شاهد مهماني هستيم كه در آن «حضرت والا» با نزديكان شاه به ضيافت نشستهاند. در اولين ضيافت، نوع ميزانسنها تقريبا هرمي است كه «حضرت والا» در راس آن قرار دارد. فشار قدرت «حضرت والا» و تاثير آن بر اطرافيان به شدت خود را به رخ ميكشد، اما در مهماني دوم ميبينيم كه همه به جز داور و ايرج در يك راستا نشستهاند و بعد تكتك آنها قرباني خشم شاه شده و توسط پزشك احمدي به قاب عكس ميپيوندند. تغيير ميزانسن هرمي به ميزانسن خطي به شكل تلويحي از يكسان شدن مقام «حضرت والا» نسبت به سايرين سخن ميگويد و اين دو مهماني در همنشيني نشانهاي، نشان از سقوط قدرت «حضرت والا» دارد. در اين نمايش «حسين پاكدل» با زباني بصري داستان خود را بيان كرده و در بيشتر مواقع ارتباط بصري خود را از مجراي نشانههاي تئاتري با مخاطب كامل ميكند. در بحث روايت نيز ما با پلاتي روبرو هستيم كه سير وقايع را از انتها به ابتدا طراحي ميكند. در اين خط سير كه تماشاگر انتهاي داستان را ميداند، نتيجه داستان مهم نيست و راوي سعي دارد توجه مخاطب خود را بر چرايي رخداد جلب كند. همين آشناييزدايي از روايت ميتواند به نشانهاي بدل شود تا تماشاگر بيشتر حواس خود را معطوف به چگونگي رخداد داستان نمايد. يعني اين وارونهگويي ميتواند به رمزگرداني بدل شود كه كارگردان از وراي آن اشارهاي خاص را نسبت به تماشاگر خود ادا ميكند. اگرچه پاكدل در ادامه اين شيوه روايت را كامل نميكند و در ميانه روايت را به شكل دايرهاي بدل ميكند، يعني ما در انتهاي نمايش دوباره در همان نقطه آغازين هستيم با اين تفاوت كه ديد ما نسبت به شخصيت اصلي و رويدادها تغيير كرده است. «پاكدل» در نمايش خود ميكوشد در ارتباط كلامي شخصيتها از زبان آهنگين استفاده كند كه ما آن را بر مبناي تعارف آكادميك، زبان برجسته نامگذاري ميكنيم. آدمهاي نمايش در طول كار بصورت مسجع سخن ميگويند و كلام در اكثر موارد قافيهدار است. هنرمند ميتواند زبان گفتاري اثرش را خودخواسته انتخاب كند. از سوي ديگر نوشتن به زبان برجسته بسيار دشوارتر از زبان خودكار است. اما بايد ديد اين استفاده چه كاركردي پيدا ميكند. آلن آستن و جرج ساوانا در كتاب نشانهشناسي متن و اجرا با ترجمه داود زينلو درباره زبان در نمايشنامه عقيده دارند كاربرد زبان در دورههاي مختلف نمايشنامهنويسي متفاوت بوده است. در هر حال نمايش «حضرت والا» بيشتر قوت خود را از ارتباطات تئاترياش با تماشاگرش دريافت ميكند. تئاتري كه در بستري تاريخي داستاني دراماتيك را روايت ميكند. بازيها سنجيده و يك دست هستند كه البته پرداختن به آنها با جزئياتش ميتواند موضوع مقالهاي ديگر باشد. تئاتر شهر با اشاره به ارتباط تئاتر ایران با تئاترهای دنیا تنها از طریق برگزاری برخی جشنوارهها، ارتباط بینالمللی با تئاتر دیگر کشورها را از اهداف راهاندازی سایت اطلاعرسانی تئاتر شهر ذکر کرد. |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|
|
سلام.خوب بود ولی باید زودتر از اینها انجام می شد.
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|