خوش آمديد,
مهمان
|
|
باسمه تعالي
اسلام جهاني شدن و پيامدهاي فرهنگي آن چكيده: ما در زماني زندگي ميكنيم كه با تحولات جهاني پيچيدهاي روبرو هستيم و پديدههاي فكري جديدي ما را احاطه كردهاند كه در بسياري از زمينهها اين پديدهها و تحولات ما را با چالشهاي مختلفي مواجه ساختهاند. از جمله اين پديدههاي فرهنگي معاصر، پديده و فرآيند جهاني شدن ميباشد كه از نتايج دوران مدرنتيه توسعه و پيشرفت فنآوري اطلاعات است. پديده جهاني شدن بدليل تأثيرات فراواني كه بر فرهنگ اقتصاد و سياست كشورها و ملتها داشته و دارد از اهميت بسياري برخوردار ميباشد به همين جهت در اين مقاله سعي شده است تا به كمك روش توصيفي – تحليلي ابعاد و زواياي پديده جهاني شدن و ديدگاه اسلام در برابر آن مورد تحقيق و بررسي بيشتر قرار بگيرد. مقدمه تغيير وتحولات دو قرن اخير چهره جهان را يكسره دگرگون ساخته و حتي سرعت تحولات در سالهاي اخير به گونهاي بوده است كه جهان امروز با جهان يك دهه پيش نيز تفاوتهاي بسياري دارد برخي نظريهپردازان علوم اجتماعي مشخصه اصلي تحولات دو قرن اخير را در كوچكتر شدن جهان ميدانند گروهي از آنان با رويكردهاي متأثر از علوم ارتباطات از دهكده جهاني سخن ميگويند و گروهي ديگر هم صدا با علماي سياست واژه جهاني شدن1 و جامعه جهاني را به كار ميببرند جهاني شدن بعنوان يكي از جريانهاي مسلط فكري عصر ما از مهمترين پديدههاي فرهنگي معاصر به شمار ميآيد. اين پديده زمينه چالشهاي فراواني را در عرصه فرهنگ و تمدن بشري فراهم ساخته است. تأثير امواج اين جريان فكري به خصوص در سه حوزه فرهنگ اقتصاد و سياست بر كسي پوشيده نيست. با توجه به تأثيرات جهاني شدن و پيامدهاي مثبت و منفي آن در اين مقاله كوشيدهايم تا ابتدا به مفهوم جهاني شدن و ويژگيها و پيامدهاي آن پرداخته و در ادامه بحث با بهرهگيري از برخي از آيات قرآن كريم موضع اسلام پيرامون اين پديده را مرور خواهيم نمود. البته آنچه در اين مقاله خواهد آمد برداشت و فهم نگارنده از آيات و روايات اسلامي نسبت به اين موضوع است. در مبحث سوم راههاي تحقق جامعه جهاني از ديدگاههاي مختلف بحث خواهد شد. در مبحث چهارم اشارهاي به موضوع جهاني نگري از منظر قانون اساسي خواهيم داشت و در مبحث پنجم به بيان وظيفه جامعه اسلامي در قبال پديده جهاني شدن خواهيم پرداخت. مبحث اول، جهاني شدن و پيامدهاي آن الف- مفهوم جهاني شدن و ويژگيهاي آن جهاني شدن چيست و چه تعريف قابل قبولي ميتوان از آن ارائه داد، تاكنون تعاريف مختلفي از اين مفهوم ارائه شده است كه اين خود نشان از عدم توافق كلي ميان محققين علوم اجتماعي و سياسي بر روي چيستي اين مفهوم ميباشد. در يك تعريف ساده ميتوان جهاني شدن را حاصل گسترش روابط و تعاملات اقتصادي، سياسي و فرهنگي ميان دولتها و جوامع با يكديگر دانست واژه جهاني شدن و جهانيسازي براي توصيف مرحله بينالمللي شدن ارتباطات چه از طريق وسايل ارتباط جمعي و چه از طريق مبادله و انواع پيامها به كار رفته است. (فرهنگ علوم سياسي، صفحه 422) جهاني شدن فرآيندي متنوع و قدرتمند است كه در جنبههاي فرهنگي، اقتصادي، نظامي، سياسي، ورزشي و غيره جامعه جهاني در حال به وقوع پيوستن است. جان تالينسون در تعريف جهاني شدن ميگويد: جهاني شدن در فرآيند توسعه سريع پيوندهاي پيچيده ميان جوامع فرهنگها، نهادها و افراد در تمامي نقاط جهاني معنا پيدا ميكند و هاروي جهاني شدن را متضمن دو عنصر فشردگي در زمان و مكان و كاستن از فاصلهها ميداند (مجله انديشه صادق، شماره 5، مقاله جهاني شدن خطر يا رويا الزام يا انتخاب، غلامرضا گودرزي) وازن و يشارد جهاني شدن را حاصل تلاش دراز مدت براي تركيب مجموعهاي از ابعاد جهاني زندگي با اقتصاد، سياست و فرهنگ ملتها ميداند (مجله انديشه صادق، شماره 5، مقاله مقدمهاي بر جهاني شدن، داود كياني). از نظر مك گرو جهاني شدن عبارت است از گسترش روابط متنوع و متقابل بين دولتها و جوامع كه به ايجاد نظام جهاني كنوني انجاميده فرآيندي كه برآن رخدادها، تصميمها و فعاليتها در يك بخش از جهان ميتواند پيامدهاي مهمي براي افراد و جوامع در بخش كاملاً مجزايي از جهان در برداشته باشد (همان) آنتوني گيدنز جهاني شدن را تقويت مناسبات اجتماعي دانسته كه محلهاي دور از هم را چنان به هم ربط ميدهد كه هر واقعه محلي تحت تأثير رويدادي كه با آن فرسنگها فاصله دارد شكل ميگيرد. جان گري فيلسوف سياسي و يكي از منتقدان جهاني شدن، جهاني شدن را صرفاً پديدهاي اقتصادي ميداند آن را چنين تعريف ميكند شكلي نابهنجار و بدوي از مدرنيته كه به سراسر جهان فرافكنده شده است. به هر حال ميتوان گفت مفهوم جهاني شدن به مجموعه فرآيندهاي پيچيدهاي اطلاق ميشود كه به موجب آن دولتهاي ملي به نحو فزايندهاي به يكديگر مرتبط و وابسته ميشوند و جهاني شدن در واقع همكاري آگاهانه و يا الزامي ملتها و فرهنگها جهت زيستن در يك جامعه واحد جهاني است. «جهاني شدن» از يك سو يك چهارچوب مفهومي براي تبيين واقعيتهاي جاري جهاني است و ا ز سوي ديگر تبيين نوعي جهانبيني و نگرش درباره جهان به عنوان يك منظومه كلان و به هم پيوسته است. با توجه به تعاريف گفته شده اصول و ويژگيهاي جهاني شدن عبارتند از: 1- جهاني شدن فرآيندي تك بعدي نيست بلكه اين پديده فرآيندي منسجم و يكپارچه است كه در تمامي عرصهها و حوزههاي اجتماعي رسوخ كرده است. 2- جهاني شدن پديدهاي چالش گراست به گونهاي كه به ابعاد آن قلمرو بسياري از مفاهيم كلاسيك همچون نظم، امنيت، دولت، حاكميت ملي، هويت، اقتدار ملي، فرهنگ و... را در نورديده و زمينه را براي تفسير و باز تعريف آنها فراهم كرده است گفته ميشود كه هسته اصلي مفهوم جهاني شدن در اين معنا خلاصه ميشود كه ديگر واحد دولت ملي چارچوب كارآمد و مناسبي براي تبيين بسياري از پديدهها و رويدادهاي فعلي نيست. 3- جهاني شدن يك فرآيند و پروسه است نه يك وضعيت غائي. ما در جهاني شدن با فرآيند «شدن» سرو كار داريم فرآيندي كه به كمك عواملي همچون نظام ارتباط جهاني، سازمانهاي بينالمللي و... مرزهاي ملي را ناديده گرفته و بسياري از پديدهها را دستخوش تحول و تبديل و تأثيرپذيري كرده است بطوري كه گفته ميشود جهاني شدن اولاً روندي اجتنابناپذير است. (جهاني شدن فرهنگ و سياست، ص14) ثانياً پديدهاي منتج از برخي تحولات اجتماعي است. ثالثاً اين فرآيند بصورت يك وضعيت پايدار باقي نميماند و عاقبت وارد مرحله ديگري ميشود كه برخي از آن به عنوان «يكپارچگي جهاني» ياد ميكنند. 4- جهاني شدن با وجود تمامي مخالفتها و موافقتها نه خير است و نه شر بلكه هم ميتواند مطلوب باشد و هم نباشد به عبارت ديگر جهاني شدن هم منجي است و هم مهلك. 5- از پيامدهاي عصر مدرنيته و پيشرفت رسانههاي ارتباطي است كه به سرعت در حال فراگيري تمام كشورهاي جهان است. در فرآيند جهاني شدن، دولتها نقش چنداني ندارند بلكه نقش عمده و اساسي بر عهده مجامع بينالمللي و شركتهاي چند مليتي ميباشد. اصولاً جهاني شدن يك پديده مرز ناشناس و مرز گشا است. 6- گسترش و اتحاد بازارهاي مالي و بورس، استفاده از شيوههاي نوين تجارت جهاني نظير بازرگاني الكترونيكي، بينالمللي شدن توليد يا به عبارت ديگر توليد مشاركتي، رقابت گسترده توأم با انتقال سريع اطلاعات؛ از اصول و ويژگيهاي ديگر جهاني شدن است جهاني شدن اهميت يافتن روزافزون بازار جهاني است. 7- از ويژگيهاي ديگر جهاني شدن رشد فزاينده علم و تكنولوژي و توليد اطلاعات علمي است و اين رشد بر نهادهاي علمي و ديني از جنبههاي گوناگون اثر ميگذارد. ب) زمينههاي شكلگيري وگسترش پديده جهاني شدن جهاني شدن و تشكيل حكومت جهاني2 از ديرباز بعنوان يكي از آرمانهاي بشريت مطرح بوده است. انسانها همواره خواهان آن بودهاند كه در پرتو اصول مشترك و متعالي به جنگها و درگيريها خاتمه داده و زندگي مسالمتآميزي را محقق سازند. پيامبران الهي نيز تحقق چنين آرزويي را در آينده تاريخ بشريت بشارت دادهاند كه وجود تفكر ظهور يك منجي جهاني در ميان اديان و مذاهب مختلف خود دليلي براين ادعا ميباشد (حقوق بينالملل اسلامي، جلد اول، صفحه 112) اساساً سه فرآيند در شكلگيري و يا گسترش اين پديده نقش محوري داشتهاند. 1- گسترش نظامهاي دولتهاي ملي كه نقطه آغازين آن به قرن شانزدهم ميلادي بر ميگردد. 2- رشد اقتصاد و سرمايهداري جهاني و انقلاب صنعتي در اروپا و غرب 3- گسترش و توسعه وسايل ارتباط جهاني و فنآوري اطلاعات خيزش امواج جهاني شدن به سالهاي 1980 و 1990 ميلادي و بويژه پس از پايان جنگ سرد بر ميگردد و وقوع پارهاي از تحولات پس از جنگ جهاني دوم در تشديد و سرعت گرفتن فرآيند جهاني شدن سهم بسزايي داشتهاند از قبيل، تشكيل سازمان ملل متحد و سازمانهاي بينالمللي، فروپاشي نظام كمونيستي در شوروي سابق، رشد فعاليت شركتهاي چند مليتي...، اطلاعات و حمل و نقل، بطوري كه عمده رسانههاي بينالمللي حركت خود را در جهت آمادهسازي كشورهاي جهان سوم براي پذيرش فرآيند جهانيسازي متمركز كردهاند در حال حاضر مراجع بينالمللي در جهت نيل به جهاني شدن و جهانيسازي صورت ميگيرد انديشه گفتگوي تمدنها، برگزاري همايشهاي بينالمللي، اقدامات سازمان تجارت جهاني و... از نمونههاي گسترش پديده جهاني شدن ميباشد. ج- پيامدها و نتايج جهاني شدن در حوزههاي فرهنگ، سياست و اقتصاد جهاني شدن مشتمل بر امواجي است كه به نظر ميرسد نظم برآمده از عصر جديد را دستخوش تغيير و دگرگوني نموده است. انديشمندان و نظريهپردازان معاصر معتقدند كه تفكر جهاني شدن از انديشههاي كليدي ورود انسان معاصر به هزاره سوم ميلادي است (جهاني شدن و جهان سوم، ص123) با توسعه و گسترش وسايل ارتباطي از قبيل اينترنت و ماهواره ما شاهد يك نوع تنيدگي جهاني و ارتباط تنگاتنگ جوامع بشري هستيم بويژه در عرضه فرهنگ سياست و اقتصاد. فرآيند جهاني شدن از يكسو موجب افزايش معرف بشري و تحكيم روابط بينالمللي شده و يك رفاه و توسعه نسبي را براي جهانيان به ارمغان خواهد آورد ولي از ديگر سو سبب بروز چالشها در حوزههاي مختلف فرهنگي، سياسي و اقتصادي شده و ميشود بطوري كه طرفداران ديدگاه رهيافت واگرايي معتقدند كه حركت اصلي فرآيند جهاني شدن به سمت افزايش نابرابري و عدم تعادل بين ملتها شده است (مجله انديشه صادق، شماره 5، مقاله مقدمهاي بر جهاني شدن، داود كياني) و همين امر سبب شده كه برخي از نظريهپردازان به ارائه تئوريهاي خشونتگرا نيز كشانده شدهاند. (برخورد تمدنها و بازسازي نظام جهاني، ترجمه محمدعلي حميد رفيعي) در حاليكه ديگر صاحبنظران معتقدند در سايه تضارب آرا و تقابل جهان بينيها كه امر مطلوبي است بايد با گفتگوي مسالمتآميز به زايش انديشههاي متعالي كمك كرد (پيرامون جمهوري اسلامي، مرتضي مطهري) و به جاي برخورد تمدنها به گفتگوي تمدنها انديشيد. حركت جهاني شدن با همه ابعاد وسيعي كه دارد هر چند نتوانسته است بطور كامل حاكميت ملي دولتها را كنار بزند اما در عين حال موجب شده است كه «حاكميت»، مفهوم اصيل خود را از دست بدهد و روند جهاني شدن منجر به تحديد حاكميت دولتها گرديده است بطوري كه دولتها استقلال و آزادي عمل كامل خود را از دست دادهاند. موضوعاتي از قبيل حقوق بشر، منع گسترش سلاحهاي هستهاي، تجارت جهاني، تأسيس ديوان كيفري بينالمللي و... از مصاديق محدوديت به شمار ميآيند. جهاني شدن بر حوزه فرهنگ ملي و ديني نيز تأثيرگذار بوده است. استفاده افراد از انواع ابزارهاي ارتباطي الكترونيكي نظير رايانه و ماهوارهها باعث گسترش و رواج الگوهاي رفتاري مشابهي در سطح جهاني شده كه عموماً از آن با عنوان هويت مجازي3 ياد ميشود. (دين جهاني شدن و فرهنگ سياسي در جهاني سوم، ص12) ما امروز شاهد ظهور گونههاي جديدي از فرهنگ جهاني هستيم كه بعنوان ارزش مطرح و تبليغ ميشود مفاهيمي از قبيل حقوق بشر، دموكراسي، آزادي، سكولاريسم كه با فرهنگ ملي و ديني جوامع مسلمان مطابقت ندارد ولي بعنوان يك الگوي ارزش به ساير جوامع تحميل ميشود. به نظر ميرسد فرهنگ فعلي حاكم بر ابزارهاي ارتباطي براي كساني كه بنيه فكري قابل توجهي نداشته باشند هويتزا است نه هويتساز و هويت انساني قرباني هويت ماشيني ميشود. در بعد جهاني شدن فرهنگ، جهاني شدن باعث همگرايي و نزديكي اديان و مذاهب شده كه اين خود پايههاي مشترك جهاني آنها را محكمتر ميسازد. عليرغم تصور برخي كه فكر ميكنند در عصر مدرنيته وانفجار اطلاعات و در هم آميختگي فرهنگها، دين به انزوا كشيده ميشود بايد گفت جهاني شدن نه تنها دين را به حاشيه نرانده بلكه در متن دغدغههاي روحي بشر معاصر قرار داده است و انسان معاصر بيش از هر زمان به دين و آموزهاي ديني احساس نياز ميكند (علم و دين، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي) و جايگاه انديشه ديني مورد تقويت و تأكيد قرار گرفته است بنحوي كه برخي معتقدند از دو مذهب مسيحيت و اسلام تبليغ بيشتري ميشود. و فضاي جهاني فضاي گفتگوي اين دينها شده است گروهي ديگر نيز معتقدند كه جهاني شدن باعث سكولاريزه شدن دين ميشود به عبارت ديگر در فرآيند جهاني شدن فرهنگ غالباً از دين، مفهوم فردي آن تبليغ ميشود نه دين حكومتي و اجتماعي. البته بايد اذعان كرد كه جهاني شدن عرصه مناسبي را براي تبادل افكار و انديشهها فراهم ساخته است. در حوزه اقتصاد نيز جهاني شدن پيامدهاي مثبت و منفي فراواني داشته و دارد. جهاني شدن هر چند توانسته زمينه و توسعه اقتصادي كشورها را فراهم سازد ولي متأسفانه از بعد اقتصادي سبب نابرابري كشورها شده و فاصله ميان كشورهاي توسعه يافته و در حال توسعه را بيشتر كرده است. از مؤلفههاي مهم فرآيند جهاني شدن ميتوان به آزاديسازي، تجارت كالاها و خدمات، اهميت يافتن بازار جهاني، مجريان سرمايهگذاري مستقيم خارجي، بينالمللي شدن توليد، افزايش توان رقابتي، و مديريت جهاني اشاره كرد. مبحث دوم: اسلام و جهاني شدن تاكنون در مورد مفهوم جهاني شدن، اصول و ويژگيها و نتايج و پيامدهاي آن بحث و گفتگو كردهايم. اينك ميخواهيم ببينيم ديدگاه اسلام در مورد پديده جهاني شدن چيست. نكته مهم در ابتداي اين بحث آن است كه ما مدعي نيستيم پديدههاي معاصر مانند جهاني شدن با همين بار معنايي و شبكه مفهومي آن در عصر حاضر، در متون اسلامي آمده است بلكه معتقديم كه پديدههاي فكري هر عصري مباني معرفتي خاص خود را دارند كه ناشي از جهانبينيها و ايدئولوژيهاي حاكم بر آنهاست و براين باوريم كه اسلام مبادي فكري و نظري قوي و جامعي دارد كه اگر به زبان روز استخراج و تبيين شود ميتواند چراغي فروزان فرا راه انسان معاصر باشد البته كتب مقدس ديگر نيز مانند عهدين ادعاي ارائه اين مبادي را دارند اما مقايسه مباني فكري اسلام با ديگر اديان مقدس برتري بيچون و چراي اسلام و قرآن را ثابت ميكند. (مقايسه ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه ذبيحالله دبير) از اين رو بايد گفت آنچه امروزه از آن تحت عنوان فرآيند جهاني شدن نام برده ميشود علي رغم وجود نزديكي و شباهتها از جمله حذف مرزهاي جغرافيايي و سياسي، با مفهوم جهاني شدن از ديدگاه اسلام مطابقت ندارد ولي مسلم آن است كه اسلام منافاتي با موضوع جهاني شدن و جهانيسازي ندارد ولي ويژگيهاي جهاني شدن از منظر اسلام با ويژگيهاي اصطلاحي امروزي آن متفاوت ميباشد. مروري بر مفاد متون دين و فرهنگ دين ما را به اين واقعيت غيرقابل انكار روبرو ميسازد كه دين اسلام يك دين جهاني است و در تجربه تاريخي خود همواره براي جهاني شدن كوشيده است. اسلام مسأله جهاني شدن و تشكيل جامعه جهاني و حكومت جهاني را مطرح كرده است. مستندات و ادله زير را ميتوان براي اثبات اين موضوع بيان نمود: الف: آيات قرآن 1- آيات زيادي از قرآن كريم به صراحت يا به صورت غيرمستقيم از جهاني شدن رسالت اسلام و محدود نبودن آن به مكان يا زمان معين سخن گفته و نگاه جهاني دين اسلام را حكايت و ترسيم نمودهاند. «قل يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعاً»4 «اي رسول ما به خلق بگو كه من بر همه شما جنس بشر رسول خدايم» «يا ايها الناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم و الذين من قبلكم لعلكم تتقون»5 «اي مردم خدايي را بپرستيد كه آفريننده شما و پيشينيان شماست باشد كه منزه شويد» «و ما ارسلناك الاكافه للناس»6 «و ما تو را جز براي اينكه عموم بشر را بشارت دهيم نفرستاديم» «و ما ارسلناك الارحمه للعالمين»7 «واي رسول ما تو را نفرستاديم مگر آنكه رحمت براي اهل جهان باشد» «تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيرا»8 «بزرگوار آن خداوندي است كه قرآن را بنده خاص خود نازل فرمود تا اهل عالم را متذكر و خدا ترس گرداند» «ان الله اصطفي آدم و نوحاً و ال ابراهيم و ال عمران علي العالمين»9 «به حقيقت خدا برگزيد آدم و نوح و ال ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان» «هو الذي ارسل رسوله بالهدي و دين الحق ليظهره علي الدين كله...» 10 «او خدايي است كه رسول خدا را قرآن و دين حق به عالم فرستاد تا او را بر همه اديان غالب گرداند» در آيات شريفه فوق به اين مطلب اشاره شده است كه پيامبر گرامي اسلام (صلياللهعليهوآلهوسلم) پيام قرآني خود را كه همان وحي الهي است با ويژگي ابديت براي تمام بشريت اعلام كرده است و آيات مزبور دلالت دارند بر فراگير جهان شمول نظام حقوقي اسلامي و اينكه رسالت پيامبر اكرم(صلياللهعليهوآلهوسلم) جهاني و براي تمام انسانها است. 2- آياتي كه در آنها تشكيل جامعه جهاني بشارت داده شده است. «و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون»11 «و ما بعد از تورات در زبور داود نوشتيم كه البته بندگان صالح من وارث زمين خواهند شد» «وعد الله الذين آمنوا منكم وعملو صالحات ليستخلفنكم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا...»12 «و خدا به كساني كه از شما مؤمنان ايمان آرد و نيكوكار گردد وعده فرموده است كه در زمين خلافت دهد چنان كه امم صالح پيامبران سلف جانشين پيشينان خود شوند و علاوه بر خلافت دين پسنديده آنان را بر همه اديان تمكن و تسلط عطا كند و بر همه مؤمنان پس از خوف و انديشه از دشمنان ايمني كامل دهد.» «يا ايها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافه و لاتتبعوا خطوات الشيطان»13 «اي اهل ايمان همه متفقاً نسبت به اوامر خدا در مقام تسليم درآييد و از دسيسههاي تفرقهآور شيطان پيروي نكنيد» «يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم الانعبد الا الله و لانشرك به شيئا»14 «بگواي اهل كتاب بياييد از آن كلمه حق كه ميان ما و شما يكسان است پيروي كنيد و بجز خداي يكتا هيچ كس را نپرستيم و چيزي را با او شريك قرار ندهيم» 3- آياتي كه متضمن مثلهاي قرآن است مرحوم طبرسي به هنگام بحث از «ضرب الامثال» قرآن وبيان فلسفه آن ميگويد «و ضرب الامثال انما هو جعلها لتسير في البلاد» (مجمع البيان، ج1، ص133). ايشان معتقد است كه تأكيد بر سير و انتقال فرهنگ قرآني بر سرزمينها و به عبارت امروزي جهاني شدن آن است خود قرآن نيز ميفرمايد: «و لقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كل مثل»15 كه اين خود مؤيد اعجاز قرآن در زمينه علوم و معارف آن است. 4- آيه 13 سوره حجرات كه ميفرمايد: «يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم» «اي مردم ما شما را نخست از مرد و زني آفريديم و آنگاه شعبههاي بسيار و فرق مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيم همانا گراميترين شما نزد خدا با تقواترين شماست.» كه در اين آيه اشاره شده به اينكه اولاً انسانها در اصل داراي جوهر و منشا واحدي هستند و اختلافات قومي زباني و نژادي عارضي و غيراصيل است ثانياً اين آيه با توجه به دو واژه «تعارفوا و اتقيكم» تكثر قومي و تمدني را براي افزايش معرفت انساني و حاصل شدن سعادت و رفاه جهاني معرفي ميكند.16 5- تمامي مواردي كه آيات قرآن با خطاب عام يا ايها الناس آغاز ميشود ميتواند شاهدي برجهاني بودن پيام قرآن باشد مانند آيه 21 سوره بقره، آيات 170 و 174 سوره نسا و آيات 23 و 57 و 104 و 108 سوره يونس. ب) روايات عموم مضامين قرآني از روايات نيز قابل برداشت است با مراجعه به احاديث و روايات بدست ميآيد كه پيام اسلام محدود به زمان و مكان خاص نيست بعنوان نمونه به يك فراز از نهجالبلاغه اكتفا ميشود. «اما بعد فان الله سبحانه بعث محمداً صلي الله عليه و آله نذيرا للعالمين»17 به نظر ميرسد حتي از رواياتي همچون «طلبوا العلم و لو بالصيّن» ميتوان نگاه جهاني اسلام و تشويق مسلمانان به محدود نماندن در مرزهاي جغرافيايي خود را برداشت كرد. ج) سيره نبوي از سيره و سنت پيامبر كه در منابع تاريخي نقل شده است نيز نشانههايي از نگاه جهاني آن حضرت دارد به خصوص ارسال نامه از سوي ايشان به سران قدرتهاي بزرگ جهاني و دعوت آنها به اسلام. د) استدلال عقلي افزون بر اين همه لازمه اعتقاد به خاتميت دين اسلام جهاني بودن اين دين است زيرا اگر قرار باشد از اين پس هيچ پيامبري مبعوث نشود دين اسلام بايد قابليت پاسخگويي به نيازهاي همه انسانها را در همه زمانها و همه مكانها داشته باشد يعني بايد دين اسلام هم از نظر زماني و هم از نظر مكاني فراگستر و جهاني باشد تا نياز هميشگي بشر به هدايت آسماني را برآورده سازد. حاصل كلام آنكه آموزههاي قرآني و روايي، سيره عملي پيامبر و استدلال عقلي بر جهاني بودن دين اسلام گواهي ميدهد و اينكه در آينده حكومت واحد جهاني اسلام تحقق خواهد يافت. مبحث سوم: جامعة جهاني (آينده جهاني شدن) جهاني شدن با هدف همبستگي و يكپارچگي جهاني به سمت تشكيل جامعه واحد جهاني در حركت است. راه و هدفي كه خيلي از متفكران و مصلحان جهان اعم از مسلمانان و غير مسلمانان آنرا مطرح و پيشبيني كردهاند و همواره بدنبال تحقق عيني و عملي اين مرحله از مراحل تكامل جامعه بشري بودهاند پرسش اين است كه جهاني شدن به مفهوم امروزي آن و با اصول ويژگيهايي كه دارد به كجا منتهي خواهد شد آيا ما به راستي شاهد شكلگيري جهاني پكپارچه و بدون مرز با ارزشهاي مشترك خواهيم بود. در اينجا به بيان ديدگاههاي مختلف در زمينه تشكيل جامعه جهاني و آينده فرآيند جهاني شدن ميپردازيم. هانتينگتون در بدبينانهترين تصويري كه از آينده ارائه ميدهد جهان را عرضه نزاع و برخورد تمدنها در نظر ميگيرد و معتقد به جنگ ميان تمدنها است كه در نهايت به غلبه و سيطره تمدن غرب خواهد انجاميد. جميز روزهنا معتقد است كه ما در جهان كنوني شاهد دو گونه حركت متمركزگرا و گريز از مركز هستيم در حاليكه حركت تمركزگرا با تكيه برفرآيند جهاني شدن قصد دارد تا با گشودن مرزهاي محلي مجموعهاي از هنجارها و عادات مبتني بر منافع همگاني را در جوامع مختلف پايهگذاري كند. حركت ديگري در قالب محليگرايي و تفكرات ناسيوناليستي سعي دارد تا هويت و فرهنگ بومي و ملي خود را حفظ نموده و تعيين بيشتري به منافع ملي كشور بدهد البته وي در نهايت واگرايي و محليگرايي را در جهت انطباق با جهاني شدن ارزيابي ميكند. (مقدمهاي بر جهاني شدن، داود كياني) از سوي ديگر برخي معتقدند كه از طريق زور و احقاق حق طبيعي نسل برتر يعني اطاعت نژادهاي ديگر از نژاد برتر به تشكيل جامعه جهاني نائل آيند از جمله گروهي كه داراي اينگونه تفكر بوده است حزب نازي آلمان به رهبري هيتلر است و جنگ جهاني اول و دوم تا حدود زيادي معلول همين فكر بوده است. (حقوق بينالملل اسلامي، ص113) بعضي نيز معتقدند بشر از راه دانش نميتواند به وحدت برسد زيرا سير طبيعي علم به طرف تفرقه است و ترجيح دادهاند كه عشق به انسانها را به عنوان عامل وحدت ملتها معرفي كنند اگوست كنت جامعه شناس معروف فرانسوي طرفدار اين ديدگاه است (اسلام و حقوق بينالمللي عمومي، ص298) ماركسيسم معتقد است كه بيشتر از نزاعهاي جوامع بشري به سبب كمبود توليد و تأمين نشدن نيازها بصورت صحيح است بنابراين بشر بايد با بهره گرفتن از استعدادهاي فوقالعاده خود و استفاده از نيروي كار كمبودها را مرتفع تا سرانجام به مرحله صلحي برسد كه در آغاز آفرينش داشته و زندگي جمعي همراه با تعاون و صلح اجتماعي است و ساير عوامل اختلاف برانگيز بايد به فراموشي سپرده شود. ماركسيسم معتقد است در نهايت امر نظامهاي سرمايهداري كنوني به جامعه بيطبقه و جامعه كمونيستي تبديل خواهد شد. هر چند كه هنوز پس از گذشت ساليان متوالي روياي تشكيل جامعه بيطبقه و بدون دولت جامعه عمل نپوشيده است. لنين اين پديده را اينگونه توجيه ميكند در انديشه ماركسي و انگلس انقلاب بايد در سطح جهاني عملي ميشد ولي چون در يك كشور معين اتحاد جماهير شوروي به وقوع پيوسته است. بورژوازي جهاني هم و غم خود را معطوف به درهم كوبيدن اين انقلاب كرده است. (حقوق اساسي و نهادهاي سياسي، ص175). فرانسيس فوكوياما در يك ديدگاه متعارض نظريه پايان تاريخ را مطرح كرده كه همان تمدن غربي است. اين نظريه در واقع تمدن غرب و نظام سرمايهداري را پايان جهان بعد فروپاشي شوروي سابق معرفي و ترسيم ميكند: (جهاني شدن فرهنگ سياست، ص15) عدهاي ديگر از انديشمندان طرفدار جامعه جهاني و حكومت18 جهاني تأسيس فدراسيون را مد نظر دارند كه در آن يك قدرت مركزي وجود دارد و دولتهاي تشكيل دهنده آن بايستي بخشي از قدرت و اختيارات ويژه دولتي را به آن واگذار نمايند و بخش ديگر را براي خود نگه دارند يك قانون جهاني كه براي تمام اعضا و افراد قابل اجرا باشد بوسيله حكومت مركزي وضع ميشود.19 (فرهنگ روابط بينالمللي، ص416) عدهاي نيز به جاي پيشنهاد استقرار يك نظام فدرال جهاني تكامل تدريجي يك جامعه جهاني بر ارزش و اهداف مشترك را مقدمه لازمي براي ايجاد اين ساختار سياسي ميدانند اينها بدون اينكه پيشنهاد خاصي را مطرح كنند رسيدن به جامعه جهاني را به صورت طبيعي در سايه تكامل جامعه بشري و گسترش علم و تمدن و روابط اجتماعي وسيعتر ممكن دانستهاند. پيروان اديان و مكتبها عموماً براين عقيده بودهاند كه تشكيل جامعه جهاني در صورتي ممكن است كه همگان داراي عقيده و بينش واحدي كه همان عقيده و جهانبيني مخصوص خود آنان است باشند و وحدت عقيده را تنها راه رسيدن به جامعه واحد جهاني ميدانند (اسلام و حقوق بينالملل عمومي، ص299-300) حال ببينيم ديدگاه و نظر اسلام در مورد ترسيم آينده جهان و تشكيل حكومت جهاني چيست؟ در بينش اسلامي همانند ساير اديان آرمان تشكيل حكومت جهاني وجود دارد ولي اين بدين معني نيست كه در دوران تحقق چنين آرماني ديگر ملتها و اقوام و يا آيينها وجود خارجي نخواهد داشت به عبارت ديگر هر چند اسلام، تشكيل امت واحده جهاني اسلام را نويد داده وليكن آنرا منوط به از بين رفتن و نابودي ملتها و ساير اديان نميكند. بنابراين با استناد به آيات و روايات ميتوان گفت كه تنها معيار تحقق جامعه جهاني از ديدگاه اسلام داشتن عقيده توحيدي است و نه وحدت عقيدهها. در قرآن كريم چنين آمده است: «اذ قال الله يا عيسي اني متوفيك و رافعك الي و مطهرك من الذين كفروا و جاعل الذين اتبعوك فوق الذين كفرو الي يوم القيامه...»20 «به يادآور وقتي كه خداوند فرمود اي عيسي همانا من روح تو را قبض نموده و برآسمان بالا برم و تو را پاك و منزه از معاشرت كافران گردانم و پيروان تو را بر كافران تا روز قيامت برتري دهم» از اين آيه به روشني استفاده ميشود كه آيين مسيح (عليه السلام) تا روز قيامت موجوديت خود را حفظ خواهد كرد و همانگونه كه بسياري از مفسران گفتهاند اين امت برتري نسبي خودش را بر كفار براي هميشه حفظ ميكند. همچنين در آيات 7 و 8 سوره اسرا ميخوانيم: «فاذا جاء و عدالاخره ليسوؤا وجوهكم و ليدخلوا المسجد كماد خلوه اول مره وليتبروا ما علوا تتبيراً عسي ربكم ان يرحمكم و ان عدتم عدنا و جعلنا جهنم للكافرين حصيراً» «و آنگاه كه وقت انتقام ظلم ديگر شما فرارسيد اثر بيچارگي و خوف و اندوه و رخسار شما ظاهر شد و به مسجد بيتالمقدس مانند بار اول درآيند و به هر چه رسند نابود سازند و به هر كسي تسلط يابند به سختي هلاك گردانند اميد است خدا به شما باز مهربان گردد و اگر به عصيان و ستمگري برگرديد ما هم به مجازات شما باز ميگرديم و جهنم را زندان كافران قرار دادهايم» كه از مفهوم اين آيه شريفه كه سرنوشت يهود در آخر الزمان و مقارن ظهور مهدي (عج) سخن ميگويند چنين استنباط ميشود كه آيين يهود نيز همانند مسيحيت تا پايان جهان باقي خواهد ماند. گذشته از آيات قرآن كريم هنگامي كه به سيره پيامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) و پيمانهاي متعددي كه با قبايل و گروههاي مختلف برقرار ساخته است مراجعه كنيم به روشني خواهيم ديد كه پيامبر اكرم(صلياللهعليهوآلهوسلم) در صدد نابودي مذاهب و حتي آداب و رسوم غيره نبوده است براي نمونه ميتوان به پيمانهاي صلح پيامبر با يهوديان مدينه و نصاراي نجران مراجعه كرد. از آنچه گفته شد به دست ميآيد كه اسلام حتي در زماني كه در اوج قدرت خويش است نيز در صدد از هم پاشيدگي و نابودي ملتها و تبديل آنها به امت واحد از نظر آداب و رسوم و ساير ويژگيها نبوده است و تنها معيار امت واحد از ديدگاه اسلام داشتن عقيده توحيدي است. به عبارت ديگر اسلام معتقد به جامعه جهاني با حفظ مليتهاي مختلف است نه حذف مليتهاي مختلف وضعيتي كه شبيه حكومت فدرال و فدراسيون ميباشد. علامه مجلسي از امام صادق (عليه السلام) روايت كرده كه به ابوبصير فرمود:اي ابومحمد مثل اين است كه ميبينم حضرت قائم با فرزاندانش در مسجد سهله فرود آمدهاند ابوبصير گفت قائم در مورد اهل ذمّه چگونه رفتار خواهد كرد امام پاسخ داد: همانگونه كه پيامبر (صلياللهعليهوآلهوسلم) با آنان صلح كرد مهدي نيز با آنها صلح ميكند و در دوران مهدي و حكومت اسلامي با قبول حاكميت اسلام و پرداخت ماليات جزيه زندگي مسالمتآميزي خواهند داشت. (بحارالانوار، ج52، ص376) از آنچه بيان شده بدست ميآيد كه در ميان اديان تنها اسلام است كه براي وصول به صلح جهاني و حكومت جهاني وحدت عقيده را ضروري ندانسته بكله معتقد است با رسميت يافتن اصل توحيد و استفاده از نقاط مشترك و كلي اديان – كه همان اعتراف به توحيد و نفي شرك است – نيز وصول به اين مرحله از تكامل جامعه بشري ممكن است يعني تشكيل و استقرار حكومت جهاني اسلام كه يك امر تحقق يافتني و اجتنابناپذير است. مبحث چهارم: جهانينگري در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در مقدمه قانون اساسي و همچنين اصل يازدهم آن با الهام از آيات قرآن كريم و مباني ديني موضوع جهاننگري مطرح گرديده است. در مقدمه قانون اساسي جمهوري ايران آمده است: «زمينه تداوم اين انقلاب را در داخل و خارج كشور فراهم ميكند بويژه در گسترش روابط بينالمللي با ديگر جنبشهاي اسلامي و مردمي ميكوشد تا راه تشكيل امت واحد جهاني را هموار كند» در اصل يازدهم قانون اساسي كشورمان نيز چنين مقرر شده است. «به حكم آيه ان هذه امتكم امه واحده وانا ربكم فاعبدون» همه مسلمانان يك امتند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست محلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش پيگير به عمل آورد تا وحدت سياسي اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد». هر چند در اين اصل قانون اساسي وحدت مسلمانان جهان مورد توجه قرار گرفته ولي طبيعي است كه وحدت مسلمانان يكي از گامهاي مؤثر براي نيل به وحدت بشريت است با اين همه آيه مورد استفاده در اين اصل طبق تفسير الميزان وحدت نوع انساني را منظور داشته است نه فقط وحدت مسلمانان را. (الميزان في تفسير القرآن، ج14، ص322) مبحث پنجم: وظيفه ما در مقابل پيامدهاي فرهنگي جهاني شدن پس از اينكه جهاني شدن و موضع اسلام در قبال آن را مورد بررسي قرار داديم نوبت به اين پرسش مهم و اساسي ميرسد كه در مواجهه با امواج پديده جهاني شدن به مفهوم امروزي آن، وظيفه ما مسلمانان چيست؟ مسئله اينجاست كه به قول برخي از متفكران، جهاني شدن يك گزينه انتخابي نيست بلكه كارواني است كه همزمان در همه شاهرههاي دنيا به سرعت در حال حركت است و كشورها نيز توان متوقف كردن آنرا ندارند. (جهاني شدن فرهنگ و سياست، ص14) حال با اذعان به اين حقيقت رسالت و مسئوليت ما به عنوان مردم مسلمان وحكومت ما به عنوان حكومت اسلامي چه خواهد بود؟ به طور كلي بايد گفت در مواجهه با پديده جهاني شدن ما بايد ضمن تلاش براي جهاني ساختن اسلام و تحقق عملي اصل يازدهم قانون اساسي و بهرهگيري از پيامدهاي مثبت جهاني شدن به سمت پيشرفت و تكامل حركت كنيم و بتوانيم با تأكيد بر غناي فرهنگ ديني و ملي خود از خطرات و آفات اين پديده مصون بمانيم آنچه مسلم است اين واقعيت انكارناپذير است كه دين اسلام با ارزشها و آرمانهاي متعالي خود غناي لازم براي رويارويي با اينگونه پديدهها را دارد. به تعبير ديگر موج جهاني شدن در حال فراگيري تمام كشورهاي جهان است و راه نجات از غرق شدن در امواج سهمگين آن شنا در جهت مخالف و يا سپردن خويش در دست تقدير نيست بلكه ساختن كشتي مستحكمي است تا بتوانيم به راحتي از اين امواج بهره گرفته و به سمت پيشرفت و ساحل ارتقا حركت كنيم. در اين رابطه قرآن كريم سه راهكار عملي را به ما پيشنهاد ميدهد. اول اينكه: قرآن مسلمانان را به تحصيل معرفت و آگاهي همه جانبه دعوت ميكند. در آيات 36-37 سوره اسرا خداوند ميفرمايد: «ولا تقف ما ليس لك به علم ان السمع و البصر و الفواد كل اولئك كان عنه مسئولا» «و چيزي را كه به آن علم نداري دنبال و تبعيت نكن زيرا گوش و چشم و قلب همه مورد پرسش واقع خواهند شد.» قرآن كريم به نوع انسان توصيه ميكند كه در عرصه تبادل فرهنگها و انديشهها و باورها و افكار (استماع قول) از قبول كوركورانه آن پرهيز كنيم و به سخناني گوش فرا دارند كه نداهاي توحيدي داشته باشد. توصية دوم قرآن به گزينش احسن است. در آيات 17-18 سوره زمر آمده است: «والذين اجتنبوا الطاغوت ان يعبدوها و انا بوا الي الله لهم البشري فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اولئك الذين هدا هم الله و اولئك هم اولو الالباب» «و آنان كه خود را از طاغوت به دور ميدارند تا مبادا بپرستند و به سوي خدا بازگشتند آنان را مژده باد پس بشارت ده به آن بندگان كه به سخن گوش فرا ميدهند و بهترين آن را پيروي ميكنند اينانند كه خداي ايشان هدايت نموده و اينانند همان خردمندان.» كه در اين آيه توصيه قرآن به قدرت گزينشي انسان و پرهيز او در پذيرش هويتهاي غيرواقعي و مجازي است كه با فطرت بشري و علت غائي ديني منافات و تعارض دارند و دستور و توصيه ديگر قرآن كريم حفظ اصالت دين است. «يا ايها الذين امنوا لا تتخذوا الذين اتخذوا دينكم هزوا و لعبا من الذين اوتوا الكتاب من قبلكم و الكفار اوليا و اتقوا الله ان كنتم مؤمنين»21 «اي اهل ايمان با آن گروه از اهل كتاب و كافران كه دين شما را به استهزا و بازيچه گرفتند دوستي مكنيد و از خدا بترسيد اگر به او ايمان آوردهايد» «يا ايها الذين امنوا لاتتخذوا عدوي و عدوكم اوليا...»22 «اي كساني كه به خدا ايمان آوردهايد نبايد كافران را كه دشمن من و شمايند اولياي خود قرار دهيد» «و لا تركنوا الي الذين ظلموا... »23 «به كساني كه ظلم ميكنند با اطمينان و اعتماد روي مبريد» از اين آيات نوراني قرآن و ديگر آيات نتيجه حاصل ميشود كه هر چند اسلام داشتن رابطه با بيگانگان را نهي نميكند بلكه مسلمانان را به داشتن رفتاري منصفانه و نيك با آنها توصيه ميكند (آيات 9 الي 17 سوره ممتحنه و آيه 34 سوره فصلت و آيه 108 سوره انعام) ولي شرايط و حدودي را مقرر نموده است داشتن رابطه دوستانه با ملتهاي ديگر مجاز است مشروط به اينكه اصالت دين حفظ شود و راه براي سيطره و نفوذ غيرمسلمانان بر مسلمانان وجود نيايد و اين رابطه منجر به دوستي يك جانبه، اطاعت و دنباله روي از بيگانگان، احساس پشتگرمي و اطمينان و بالاخره خودباختگي و پذيرش ولايت آنان نگردد. نتيجهگيري آنچه در اين نوشتار آمده تلاش فكري براي الهامپذيري از معارف ديني بويژه قرآن كريم در چگونگي استخراج نكاتي پيرامون پديده جهاني شدن بود، كه در اين راستا مفهوم جهاني شدن و اصول و پيامدهاي آن بويژه نسبت به فرهنگ ديني و ملي مورد بررسي قرار گرفت. در مبحث دوم به بيان موضع اسلام پيرامون پديده جهاني شدن اشاره گرديد و گفته شد اسلام به جهت هويت جهاني داشتن منافاتي با پديده جهاني شدن ندارد ولي جهاني شدن از منظر اسلام به معناي حاكميت يافتن اسلام بر جهان و جهانيان ميباشد. در مبحث سوم نظرات مختلف انديشمندان راجع به جامعه جهاني و راههاي نيل به آن بازگو شد و گفتيم كه اسلام معيار تحقق جامعه واحد جهاني را عقيده توحيدي با حفظ مليتهاي مختلف ميداند و در پايان شيوه تعامل و مواجهه با پديده جهاني شدن مورد بررسي و بحث قرار داده شد و نتيجه گرفتيم كه وظيفه مسلمانان و حكومتهاي اسلامي حفظ اصالت دين و پرهيز از خودباختگي و حفظ هويت ديني و ملي است و در برابر امواج عصر جهاني شدن و انفجار اطلاعات وظيفه همه انسانها يكي تلاش براي كسب آگاهي و ديگري گزينش و انتخاب احسن خواهد بود. اين دو نكته انسان معاصر را در برخورد با پديده جهاني شدن ياري ميرساند و به او حق حاكميت بر سرنوشت خويش در همه زمينههاي اقتصادي سياسي و فرهنگي خواهد داد. منابع و ماخذ: 1- قرآن كريم 2- نهج البلاغه 3- قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران 4- ابراهيمي محمد و حسيني سيد عليرضا، اسلام و حقوق بينالمللي عمومي، جلد اول، انتشارات سمت، 1372 5- باربور، ايمان علم و دين، ترجمه بهاءالدين خرمشاهي، مركز نشر دانشگاهي، تهران، 1362 6- بوكاي موريس، مقايسه ميان تورات انجيل قرآن و علم، ترجمه ذبيحالله دبير، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1364 7- پلينز ج كلسي، فرهنگ روابط بينالمللي، ترجمه حسن پستا، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران، 1357 8- ملينسون، جان، جهاني شدن و فرهنگ، ترجمه محسن حكيمي، چاپ اول، 1381 9- خليليان سيد خليل، حقوق بينالملل اسلامي، جلد اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، بهار 1362 10- ري كيلي و فيل مارفيت، جهاني شدن و جهان سوم، ترجمه شيخ عليان و نورائي، وزارت امور خارجه، 1380 11- طباطبائي، علامه محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، بيروت، مؤسسه الاعلمي، 1973 12- طبرسي، شيخ ابوفضل، مجمع البيان، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1379ق 13- قاضي، ابوالفضل، حقوق اساسي و نهادهاي سياسي چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران، 1370 14- كاظمي، علياصغر، جهاني شدن فرهنگ وسياست نشر قومس، تهران، 1380 15- كياني، داود، مقاله مقدمهاي بر جهاني شدن، مجله انديشه صادق، شماره 5 16- گودرزي، غلامرضا، مقاله جهاني شدن، خطر يا رويا الزام يا انتخاب، مجله انديشه صادق، شماره 5 17- مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ سوم دار حيا التراث العربي، بيروت، 1403 18- مركز مطالعات و مدارك علمي ايران، فرهنگ علوم سياسي، بهار 1375 19- مطهري، مرتضي، پيرامون جمهوري اسلامي، انتشارات صدرا، تهران، 1377 20- هانگتينتون، ساموئل، برخورد تمدنها و بازسازي نظام جهاني، ترجمه محمدعلي حميد رفيعي، دفتر پژوهشيهاي فرهنگي، تهران، 1378 يادداشتها: 1- Globalization 2- World Govermment 3- Figurative identify 4. آيه 158، سوره اعراف 21.5 / بقره 6. 28/ سباء 7. 107/ انبياء 8. 1 فرقان 9. 33/ آل عمران 10. 28 / فتح 11. 105/ انبياء 12. 55/ نور 13. 208/ بقره 64.14/ ال عمران 15. آيه 58/ روم و 27/ زمر 16. در آيه 13 سوره حجرات خداوند تقوا را مطرح نموده است و در آيه 31 سوره نبا (ان للمتقين مفازا) اين سعادت و راه بيان فرموده است. 17. نامه 62 نهجالبلاغه 18.يعني انديشه تشكيل يك نهاد سياسي جهاني كه بتواند از طريق استقرار يك قدرت فائقه فراتر از نظام دولتي صلح و امنيت را در جهان تأمين كند. 19. فعالترين سازماني كه ايده حكومت جهاني را تبليغ ميكند سازمان فدراليستهاي جهان متحده است. 54.20 / آل عمران 21. 57 / مائده 22. 1/ ممتحنه 23. 113 / هود |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: نرگس مرادخانی
|