شنبه, 22 ارديبهشت 1403

 



موضوع: ****خانه و خانواده از منظر جامه شناسی****

****خانه و خانواده از منظر جامه شناسی**** 11 سال 4 روز ago #5886

خانواده اساسی ترین نهاد در جامعه می باشد. پدر،مادر برادر و خواهر به نقشهای مشخصی در این نهاد اشاره دارد که هر یک برای خود موقعیتی دارند و هر یک به نوبه خود در چنین نهادی تعریف می شوند.مثلا مادر یا فرزند هر یک نقشی اجتماعی هستند .نقش اجتماعی الگوهای رفتاری را در بر دارد که نشان دهنده رفتار هر فرد در موقعیت مناسب خودش است و در واقع از هر فرد در چنین موقعیت هایی انتظار می رود رفتار قابل قبول و مورد انتظار را بروز دهد.علاوه بر نقش اجتماعی می توان به نقش جنسیتی نیز در این نهاد اشاره کرد که” نقش مزدوج” نیز نام دارد و بین زن و شوهر از اهمیت بسزایی برخوردار است. خانواده در کل فرم های مختلفی به خود می گیرد که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
خانواده هسته ای(زن و شوهری): در چنین خانواده ای حتما یک مادر و پدر و حداقل یک فرزند وجود دارد .چنین خانواده ای در اکثر جوامع (توسعه یافته و در حال توسعه) قابل رویت است.البته بقای چنین خانواده ای در طول زمان و به نسبت جوامع مختلف متفاوت است.در ساختار مرکزی چنین خانواده ای “تولید مثل” نقش اول را بازی میکند و ارجحیت دارد.
خانواده ای ریشه ای: این دیدگاه خانواده را از بعد فرزند می نگرد و توجه خود را مصروف به والدین فرزند (ریشه وی) می دارد.(یعنی از پایگاه اجتماعی والدین نگاه میکند).
خانواده خونی (توسعه یافته): چنین خانواده ای ریشه در تغییرات اجتماعی دارد و از خانواده ی هسته ای به نسبت بزرگتر است. چنین خانواده ای نسل های گذشته پدر یا مادر را در بر دارد( پدربزرگ یا مادربزرگ) و همچنین در برخی موارد شامل نوه به همراه فرزندان و والدین و مادربزرگ و پدربزرگ ها است.
با رشد کودک در خانواده (چه هسته ای و چه گسترده) وی از ابتدا با هنجارها ی اجتماعی که در آن زندگی می کند آشنا می شود اینکه چه چیز در فرهنگ میزبان خوب است و چه چیز بد و غیر قانونی و یا غیر اخلاقی است.وی با فرهنگ انس می گیرد و در آن رشد می کند و با عناصر درونی اش چون زبان،ایده ها و ارزش ها آشنا می شود. فرهنگ در ابتدا در خانواده ها شکل می گیرد.
کودک ابتدا در خانواده پله های جامعه پذیر شدن را طی می کند.این جامعه پذیری با رشد وی و تعامل متقابلش با دیگران ادامه پیدا میکند.(اما شکل گیری اولیه اش در همان خانواده صورت می گیرد).سال های اولیه جامعه پذیری از دیدگاه جامعه شناسان بسیار مهم است زیرا عنصر بسزایی در شکل گیری شخصیت فرد می باشد.به طور مثال رفتاری که پسرانه یا دخترانه تلقی می شوند در همین راستا قرار می گیرند. فرد رفتار های جنسی را به نسبت پسر یا دختر بودن فرا می گیرد.
قبیله ماسایی در تانزانیا و کنیا مثال جامعه ای است که بر نقش های جنسیتی استوار است. قبیله ای که در آن خانواده ها همگی از نوع گسترده اند . تقسیم وظایف در قبیله بر اساس مرد یا زن بودن شکل گرفته است. هر یک از اعضا نیز از ابتدا با نقشهای چه جنسیتی و چه اجتماعی کاملا آشنا می شوند و بر اساس این نقش ها زندگی خود را پیش می برند.
خانواده عملکرد های زیادی در جامعه به جای گذاشته است اما همواره بدین معنا نیست که نهاد دیگری نمیتواند جای آن را بگیرد با این حال خانواده تا به امروز تنها نهادی تلقی می شود که در آن رشد فرزندان به صورت درست در آن شکل می گیرد.
اندازه خانواده: خانواده در قرن۱۹ بیشترین تعداد افراد را در خود جای می داد.رفته رفته با صنعتی شدن جوامع و گسترش طبقه متوسط شاغل اندازه خانواده رو به کاهش نهاد. امروزه روابط متعادل تری بین والدین و فرزندان برقرار است.والدین وقت بیشتری برای توجه به فرزندانشان دارند و سعی میکنند به صورت هرچه تمام تر در پرورش فرزندانشان بکوشند و در نتیجه چنین تصمیمی والدین فرزند کمتر را ترجیح می دهند تا با توجه بیشتر به تربیت او بپردازند.در واقع روند رشد خانواده ها به سمت خصوصی شدن گرایش پیدا کرده است که در گذشته چنین نبوده است.

اشتغال: افزایش نقش زنان در عرصه های اجتماعی وهمچنین میزان افزایش اشتغال (مفید) در بین نوجوانان از جمله تحولات در عصر جدید است که ریشه در تغییر نظام خانواده ها دارد که تعدادشان روز به روز نیز بیشتر و بیشتر می شوند.
علاوه بر تغییر چرخه اشتغال و سوق آن به زنان و نوجوانان سنت ازدواج نیز اگر بخواهیم از دیدگاه تغییر به آن نگاه کنیم با گذر زمان تغییر یافته است. توسعه هایی در زمینه کنترل موالید و بهداشت جنسی و بهداشت دوران بارداری کمک شایانی به نهاد خانواده در زمینه تولید مثل نموده است .مرگ و میر کمتر جنین ها و نوزادان از طرفی و جلوگیری از بارداری های ناخواسته و بیماری های جنسی از جمله آنها است که جامعه را به سمت جامعه ای سالم سوق می دهد.
مسئله طلاق: امروزه چندان عجیب نیست اگر یک زن و شوهر که در کنار هم احساس خوشبختی نمی کنند و با یکدیگر شادمان نیسند به راحتی از یکدیگر جدا شوند و هر یک شیوه ای جداگانه برای ادامه زندگی شخصی خود را ادامه دهند. امروزه طلاق بر خلاف گذشته امری شایع بین زوج های مشکل دار است و هرچه این امر ممنوع و بد شگون پنداشته می شد امروزه چنین نیست و متاسفانه رو به رشد نیز هست.
نرخ طلاق از ابتدای قرن ۲۱ روز به روز رو به افزایش بوده است. البته باید تغیرات جمعیتی ، تغیرات قانونی و قضایی هم در این مورد مد نظر باشد. مثلا در قرن ۱۹ تقریبا غیر ممکن بود که زنی بتواند ادعای طلاق کند و از شوهرش طلاق بگیرد .اگر هم ممکن بود تنها خانواده هایی که در طبقه بالای جامعه و طبقه ثروتمند بودند توانایی چنین کاری را داشتند.با قانونی شدن حق طلاق برای زنان نرخ رشد طلاق در طبقات مختلف جامعه رو به رشد نهاد.
شاید از خود بپرسیم آیا نظام خانواده در آینده نیز از لحاظ ساختاری به همین شکل باقی خواهد ماند ؟ و آیا نهاد خانواده به عنوان الگویی جدایی ناپذیر برای انسان ها دوام خواهد آورد؟
جواب همچنان نامشخص است.با سیر تغییر جوامع در تاریخ به ناچار عوامل درونی ان نیز چون فرهنگ ها ،نهاد ها و گروه ها نیز تغییر خواهند کرد.خانواده نیز در این راستا هم از محیط میزبان و سایر عوامل اجتماعی تغییر می پذیرد و هم تغییر را در ساخت های دیگر اجتماعی به جا می گذارد.با افزایش تکنولوژی(چنان که اکنون نیز در برخی کشورها چون آمریکا دیده می شود) بقای خانواده چه از طریق دخالت نهاد های گوناگون و چه از طریق” گروههای به نسبت تازه وارد محبوب” در عرصه اجتماعی رو به خطر تزلزل می رود از آن رو که فرد می تواند همیاری و محبت را در دیگر نهاد ها نیز جز در قالب خانواده برای خود پیدا کند و عضو دائمی گروه ها و پایگاه هایی شود تا خود را محک بزند و از طرفی استقلال طلبی خود را به نمایش بگذارد.با این حال نقش پررنگ خانواده بر فرد از گذشته تا به امروز در شخصیت سازی افراد اجتماعی کردنشان و در نهایت شکل دادن به رفتار آن ها بر هیچ کس پوشیده نبوده و نیست.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: عبدالله گودرزی