خوش آمديد,
مهمان
|
|
در جوامع انسانی، خانواده به گروهی از افراد گفته میشود که با یکدیگر از طریق همخونی، تمایل سببی، و یا مکان زندگی مشترک وابستگی دارند. خانواده در بیشتر جوامع، نهاد اصلی جامعهپذیری کودکان است. انسان شناسان به طور کلی نهاد خانواده را این طور طبقه بندی میکنند: مادرتباری (مادر و فرزندان او)، زناشویی (زن و شوهر، و فرزندان. که خانواده هستهای نیز خوانده میشود)، و خانواده گسترده (consanguinal) یا همخونی که در آن پدر و مادر و فرزندان با دیگران مثلا خویشاوندان در مکان مشترکی زندگی میکنند.[۱] همچنین در برخی جوامع مفاهیم دیگری از خانواده وجود دارد که روابط سنتی خانواده را کنار گذاشتهاند. خانواده به عنوان یک واحد اجتماعیِ جامعه پذیری، در جامعهشناسی خانواده مورد بررسی قرار میگیرد. تبارشناسی رشتهای است که دودمانهای خانوادگی را در تاریخ مطالعه میکند. همچنین اقتصاد خانواده در علم اقتصاد بررسی میشود.
پيشتر از اين، گروهي از محققان علوم اجتماعي، خانواده را به «گروهي از افراد که روابط آنان با يکديگر بر اساس هم خوني شکل ميگيرد و نسبت به هم خويشاوند محسوب ميشوند»؛ تعريف کرده بودند. گروهي ديگر از جامعه شناسان، براي تعميم خانواده، به گونهاي که افزون بر روابط هم خوني، مواردي هم چون فرزند پذيري و پذيرشهاي اجتماعي و قراردادي را نيز در برگيرد، خانواده را اين گونه تعريف کردند: «گروهي است متشکل از افرادي که از طريق پيوند زناشويي، هم خوني يا پذيرش، با يکديگر به عنوان شوهر، زن، مادر، پدر، برادر، خواهر و فرزند در ارتباط متقابلند و فرهنگ مشترکي پديد آورده و در واحد خاصي زندگي ميکنند». باقر ساروخاني، دائرةالمعارف علوم اجتماعي، تهران، انتشارات کيهان، 1375 ديگر صاحب نظران نيز در حوزههاي مختلف علوم انساني، تعاريف و تعابير مشابهي در تعريف خانواده به کار بردهاند، براي نمونه، به دو تعريف ديگر اشاره ميشود: ـ خانواده ترکيبي از افرادي است که از راه خون، زناشويي، و يا فرزند پذيري، با يکديگر ارتباط مييابند و طي يک دوره زماني نامشخص، با هم زندگي ميکنند ـ خانواده پيوندي است که با نهاد ازدواج، يعني صورتي از روابط جنسي، که به تصويب جامعه رسيده، مرتبط است. ـ خانواده گروهي اجتماعي است که بزرگ سالان آن(مذکر و مؤنث) از نظر جنسي، با هم زندگي ميکنند و از نظر اقتصادي، همکاري دارند و داراي يک بچه يا بيش تر هستند. (براي آگاهي بيش تر، ر.ک: بروس کوئن، درآمدي به جامعه شناسي، ترجمه محسن ثلاثي، تهران، توتيا، 1377. باقر ساروخاني، دائرةالمعارف علوم اجتماعي، استفان مور، ديباچهاي بر جامعه شناسي، ترجمه مرتضي ثاقب فر، تهران، ققنوس، 1376) که قدر مشترک اين گونه تعاريف را ميتوان در سه محور خلاصه کرد: 1. خانواده بر مبناي ازدواج بين دو جنس مخالف شکل ميگيرد. 2. . روابط نسبي(قرار دادي يا واقعي) يا سببي بين اعضاي آن وجود دارد. 3. افزون بر کارکردهاي زيستي(توليد مثل)، کارکردهاي آموزشي، تربيتي و اقتصادي نيز براي آن متصور است. با اين حال، نگاهي گذرا به سير تطورات خانواده، نشان مي دهد که اين نهاد کهن، در عمر طولاني خود ـ به ويژه در دوران معاصرـ دست خوش چنان تغييراتي شده است که مشکل بتوان تعريفي جامع از آن ارائه داد. از اين ديدگاه، تصور قالبي ما از خانواده، که از يک شوهر، همسر و فرزندانشان ترکيب ميشود، با توجه به ساختار خانواده در سراسر تاريخ بشر، تصور چندان درستي نيست. درآمدي به جامعه شناسي، ص 127 بر اين اساس، تعريف خانواده، امري سهل و ممتنع است. سهل است به علت تصور قالبي که از خانواده، حتي در ذهن خواص وجود دارد و آن را ترکيبي از شوهر، همسر و فرزندان ميپندارد؛ و ممتنع است به سبب گونههاي بيشمار و متفاوتي که قدر مشترک آن ها، تنها اطلاق نام «خانواده» است و جز آن، قدر مشترک ديگري ندارند. به همين دليل، مارتين سگالن معتقد است که جامعه شناسي معاصر ناگزير است که در تعريف خانواده، تا حدودي محتاطانه وارد عمل شود؛ زيرا «خانواده» واژهاي با معاني متعدد است و از يک چارچوب مفهومي، که قادر به تعريف حيطه گسترده پديدههاي خانوادگي باشد، محروم است. مارتين سگالن، جامعه شناسي تاريخي خانواده، ترجمه حميد الياسي، تهران، نشر مرکز، 1370 در واقع، جامعه شناسان معاصر از ارائه يک تعريف کلي درباره خانواده پرهيز ميکنند؛ ديباچهاي بر جامعه شناسي، ص 32 زيرا ارائه تعريفي جامع که همه مصاديق خانواده را ـ از خانواده سنتي گرفته تا مواردي که در عصر جديد، نام خانواده گرفتهاند، مانند روابط زناشويي خارج از چارچوب رسمي، زندگيهاي مشترک هم جنس بازان، خانوادههاي تک والديني ـ در برگيرد، ممکن نمي دانند. از اين رو، مناسب تر آن است که براي آشنايي بيش تر با مفهوم خانواده، به جاي ارائه تعريفي جامع، به بررسي گونههاي مختلف خانواده و تعاريف آنها بسنده کنيم.**در همين باره، سگالن مينويسد: «به جاي اين که در قالب واژگاني دقيق، هميشه از خانواده سخن بگويم، اصطلاحاتي را به کار خواهم گرفت که به نظر ميرسند اين نهاد را در جنبه خاصي که مورد بررسي است، به روشن ترين وجهي تعريف ميکنند و به همين منظور، از اصطلاحاتي چون خانواده تک هستهاي، گروه خانگي و روابط خويشاوندي استفاده خواهم کرد».(جامعه شناسي تاريخي خانواده، ص 19) اين بررسي، در دو مقطع زماني(پيش از انقلاب صنعتي و پس از آن) صورت ميگيرد: خانواده و گونههاي آن پيش از انقلاب صنعتي خانواده در دوران پيش از انقلاب صنعتي، از چند ويژگي و مؤلفه اصلي تشکيل شده است.مهم ترين مؤلفهها و ويژگيهاي خانواده در اين دوران را ـ که بعدها در دوران صنعتي با چالش روبه رو شدـ ميتوان در اين محورها خلاصه کرد: ـ پيمان زناشويي رسمي و مورد پذيرش جامعه، ميان يک زن و مرد. ـ روابط جنسي و زيستي(توليد مثل) ميان زن و شوهر. ـ تشکيل روابط و مناسبات نسبي(واقعي يا قراردادي)، سببي و خويشاوندي. ـ کارکردهاي فرازيستي(مانند کارکردهاي آموزشي و تربيتي، اقتصادي، رواني و عاطفي). مطرح ترين اشکال خانواده در دوران پيش از انقلاب صنعتي، که عناصر و مؤلفههاي ياد شده، در آنها به چشم ميخورد، به شرح ذيل است: 1. خانواده هستهاي و گسترده , ويليام جي گود خانواده هستهاي را به «واحدي بنيادي که از يک زن و شوهر و فرزندان تشکيل شده است»، معنا کرده است. ويليام جي گود، خانواده و جامعه، ترجمه ويدا ناصحي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1352.(گفتني است که بروس کوئن در کتاب درآمدي به جامعه شناسي و استفان مور در ديباچهاي بر جامعه شناسي تعريفي مشابه ارائه داده اند) گرهارد لنسکي در کتاب جامعههاي انساني، پا را اندکي فراتر گذاشته و در تعريف خانواده هستهاي ميگويد: «معمولاً تشکيل شده است از يک مرد، زن يا زنان او و فرزندان مجرد آنان». پاتريک نولان، گرهاردلنسکي، جامعههاي انساني، ترجمه ناصر موفقيان، تهران، نشر ني، 1380 اما در اين ميان، شايد کامل ترين تعريف را آنتوني گيدنز ارائه داده باشد. در تعريف او، خانواده هستهاي، «خانوادهاي است که در آن، يک زوج متأهل(يا يکي از والدين) با فرزندان خود يا کودکاني که به فرزندي پذيرفته، زندگي ميکنند». آنتوني گيدنز، جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، تهران، نشر ني، 1376 جامعه شناسان، خانواده هستهاي را کهن ترين و در عين حال، شايع ترين نوع خانواده ميدانند. از همين جا ميتوان تعريف خانواده گسترده را حدس زد: «خانوادهاي که در خود، سه نسل يا بيش تر را، که با يکديگر رابطه نسبي دارند، جاي ميدهد». بر اين اساس، يک خانواده گسترده ميتواند شامل جد، جده، زن و شوهر و احتمالاً فرزندان مزدوج آنان باشد. دائرةالمعارف علوم اجتماعي، ص 274 «گود» از زاويهاي ديگر(پايين به بالا) خانواده گسترده را به نظامي تعريف کرده است که مانند خانواده چيني، از يک زن و شوهر با خانوادهها و پسران متأهل و پسران و دختران مجرد و سرانجام نوهها و نتيجهها تشکيل شده است. خانواده و جامعه، ص 131 اين نوع خانواده، که بيش تر در جوامع غربي و آفريقايي به چشم ميخورد، در مقايسه با خانواده هستهاي، از امتيازاتي چند سود ميبرد: الف) در خانواده گسترده، اعضاي خانواده ميتوانند در مواقع نياز، از اشخاص متعددي کمک بگيرند؛ مثلاً سالخوردگان، بيماران، معلولان و بيپناهان، در خانواده گسترده، کمتر از خانواده زن و شوهري سر بارند؛ زيرا هزينه آنان بر دوش يک يا دو نفر نيست. در نتيجه، هر فرد، زير بار زحمت و مسؤوليت کم تري قرار ميگيرد. ب) خانواده گسترده، در مجموع، پايدارتر از خانواده زن و شوهري است. اعضا در اين نوع خانواده، ميآيند و ميروند؛ ولي واحد اصلي، مسؤوليت جمعي خود را حفظ ميکند، در حالي که مرگ مادر يا پدر(زن و شوهر) دريک خانواده هستهاي، باعث جدايي و يا از هم پاشيدگي خانواده ميشود. ج) خانواده گسترده، بيش از خانواده کوچک زن و شوهري، قدرت سياسي دارد. رئيس خانوادهاي که بتواند عده بسياري را به دور خود گرد آورد، بيش از رئيس يک واحد کوچک، احترام و قدرت دارد. خانواده و جامعه، ص 145 د) کارکردهاي عاطفي و رواني خانواده گسترده، به ويژه در بحرانها و لحظات سخت زندگي، به مراتب بيش تر از خانواده هستهاي است. اعضاي خانواده گسترده، در شاديهاي هم شريکند و احساس همراهي، از شدت غم و اندوههاي آنان ميکاهد. 2. خانواده تک همسري و چند همسري تک همسري به پيوند زناشويي يک زن و يک مرد گفته ميشود. از ميان گونههايي که ميتوان براي خانواده هستهاي برشمرد، خانواده تک همسري، رايج ترين صورت زناشويي در بيش تر کشورهاي جهان است. درآمدي به جامعه شناسي، ص 126 در جوامع مسيحي غرب، ازدواج و خانواده، با تک همسري پيوستگي دارد. به بيان ديگر، يگانه شکل مشروع ازدواج و خانواده در جهان غرب، تک همسري است. ديباچهاي بر جامعه شناسي، ص 33.؛ جامعه شناسي گيدنز، ص 415 چند همسري به ازدواج يک مرد يا يک زن با بيش از يک جنس مخالف، در زماني واحد اطلاق ميشود. دو نوع چند همسري وجود دارد: چند زني که به ازدواج يک مرد با بيش از يک زن در زمان واحد گفته ميشود. اين نوع از چند همسري، در مقايسه با معادل خود(چند شوهري) بسيار رايج تر است. چند شوهري نوعي کم ياب از چند همسري است که به وصلت يک زن، در زمان واحد، با شوهرهاي متعدد گفته ميشود. اين گونه زناشويي، امروزه در تبت و توده هاي جنوب هند به چشم ميخورد. چند شوهري وضعيتي را ايجاب ميکند که در چند زني وجود ندارد. پدر خوني کودک معمولاٌ معلوم نيست. اين که چه کسي پدر کودک دانسته ميشود، در «توداها» به وسيله مراسمي تعيين ميشود که طي آن، يکي از شوهران يک تير و کمان اسباب بازي به زن باردار هديه ميکند. اگر شوهران ديگر بعداً بخواهند پدر شوند، اين مراسم در دوران بارداريهاي بعدي دوباره اجرا ميشود. به نظر ميرسد که چند شوهري، تنها در جوامعي وجود دارد که در فقر شديد به سر ميبرند و در آنها کشتن دختران رواج دارد. جامعه شناسي گيدنز، ص 416 3. خانواده مادر مکان، پدر مکان و نو مکان در اثر ازدواج، يکي از دو خانواده، عضوي را از دست ميدهد و ديگري آن را به دست ميآورد. اگر زن به محل زندگي خانواده شوهر برود، خانواده را پدرمکان و اگر شوهر به محل زندگي خانواده زن برود، خانواده را مادرمکان گويند، اما اگر هر دو به محل تازهاي براي زندگي جديد نقل مکان کنند، خانواده را نو مکان مينامند. پيش از انقلاب صنعتي، خانواده پدر مکان از فراواني بيش تري داشت؛ اما پس از آن، معادله به نفع خانوادههاي نو مکان تغيير ميکند. .4 خانواده زيستي و خانواده راهياني خانواده زيستي، خانوادهاي است که پدر و مادر، تنها نقش زيستي و توليد مثل دارند. با تکامل فرهنگ ملل و جوامع بشري، نقشهاي والدين نيز تعدد و تنوع يافت. رابطه پدر و فرزند، ديگر تنها رابطه زيستي نبود. پدر و مادر، مسؤول اجتماعي شدن کودک خويش نيز شدند و مسؤوليت راهبري او، اجتماعي شدن، فرهنگ آموزي و حتي آموزش حرفه را نيز بر عهده گرفتند. دائرةالمعارف علوم اجتماعي، ص 275 اگر چه در جوامع صنعتي، بسياري از اين گونهها به حيات خود ادامه داد، اما ظهور و بروز رقباي جديد، ماهيت و کارکردهاي خانواده را شديداٌ به چالش طلبيد و تغييرات و تحولات عميق و در عين حال، پيش بيني نشدهاي را بر جوامع انساني تحميل کرد که در شماره آينده، به بررسي آنها خواهيم پرداخت . |
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: عبدالله گودرزی
|