جمعه, 21 ارديبهشت 1403

 



موضوع: خانواده از منظر قرآن

خانواده از منظر قرآن 11 سال 1 هفته ago #4781

خانواده از دیدگاه قرآن
خانواده در دیدگاه قرآنی خشت بنای اجتماع است و از همین رو، آن را در عرصه های مختلف بررسی کرده است.

جایگاه فرهنگی خانواده:
در فرهنگ قرآنی، خانواده همچون دژی مستحکم است و هرگونه روابط نامشروع محکوم شده است. فحشا نیز نوعی تجاوز به حقوق افراد جامعه به شمار می رود: «هریک از زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و نباید گذشت نسبت به آن دو، شما را از اجرای حکم الهی باز دارد...». در همین زمینه در قرآن به مبانی فرهنگی، قوانین ازدواج، امنیت خانواده و مانند آن پرداخته شده است.
جایگاه ارزشی خانواده:
یکی از آیاتی که آشکارا، به جایگاه ارزشی خانواده پرداخته، آیه نخست از سوره نساء است که می فرماید: «ای مردم! از مخالفت پروردگارتان بپرهیزید؛ همان کسی که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را [نیز] از جنس او خلق کرد.
علامه طباطبایی ذیل آیه 223 سوره مبارکه بقره می فرماید:
))نسبت زنان به جامعه انسانی، نسبت کشتزار است به انسان کشت کار. همان طوری که کشتزار برای بذر لازم است و اگر نباشد، بذرها به کلی نابود می شود و دیگر غذایی برای حفظ حیات و ابقای آن باقی نمی ماند، همچنین است اگر زنان نباشند، نوع و نسل انسانی دوام نمی یابد و قطع می شود. لذا خداوند از طریق رحمت و مودت، این پیوند را مستحکم و جایگاه ارزشی آن را حفظ نموده است)) .
خداوند در قرآن، ارتباط زن و مرد را به پیراهن تشبیه و با این تشبیه، اوج جایگاه ارزشی خانواده را بیان می کند: آنها لباس شما هستند و شما لباس آنها هر دو زینت هم و عامل حفظ یکدیگر.
امام صادق فرمودند: «مردی به حضور پیامبر اکرم(ص) رسید و از ایشان در مورد نیکی کردن به پدر و مادر سؤال کرد. پیامبر فرمودند، به مادرت نیکی کن، به مادرت نیکی کن، به مادرت نیکی کن، به پدرت نیکی کن، به پدرت نیکی کن، به پدرت نیکی کن و پیامبر، قبل از پدر در مورد نیکی و احسان به مادر سفارش کردند».پیامبر اسلام فرمودند: «بهشت زیر پای مادران است».از پیامبر اسلام نقل شده است: «در بهشت بودم که ناگهان صدای قاریی را شنیدم، پرسیدم این کیست؟ گفتند: حارثة بن نعمان، رسول الله فرمودند: این است نتیجه نیکی (به پدر و مادر) او نیکوکارترین مردم نسبت به مادرش بود».
امام سجاد(ع) فرمود: «و اما حق مادرت بر تو این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس دیگری تو را حمل نمی کند و از میوه دلش، آن به تو داد که احدی به دیگری نمی دهد و تو را با تمام اعضایش حفظ کرد و اهمیتی نمی داد که خود گرسنه باشد، اما تو سیر باشی و خود تشنه باشد، اما تو را سیراب کند و خود پابرهنه باشد، اما تو را بپوشاند و خود در زیر آفتاب باشد، اما تو را سایه افکند و به خاطر تو خواب را بر خود حرام سازد و از گرما و سرما نگاهت دارد، تا تو را داشته باشد و از دست ندهد. بنابراین، تو جز با کمک و توفیق الهی، از پس قدردانی او برنمی آیی».
مردی به پیامبر اسلام عرض کرد: هیچ کار زشتی نیست که نکرده باشم، آیا راه توبه و بازگشت برایم وجود دارد؟ رسول الله فرمود: «آیا از پدر و مادرت کسی زنده هست؟» عرض کرد: پدرم. رسول الله فرمود: «برو به او نیکی کن.» وقتی آن مرد رفت، رسول خدا فرمود: «ای کاش مادرش زنده بود (تا به او نیکی می کرد)».
در قرآن گذشته از بيان اهميت دعاء نمونه هاي چندي از دعاها كه توسط شخصيت هاي گوناگون از جمله پيامبران بيان شده به چشم مي خورد، پاره اي از دعاها افراد را به طور عام همچون مومنان و كليه افراد جامعه و نسل هاي آينده را شامل است، برخي از دعاها در خصوص معاشرت ها و افراد خاص همچون اعضاي خانواده دوستان كه رابطه بسيار نزديكي دارند حايز اهميت هستند، چه آن كه دعاي اعضاي خانواده همچون فرزندان و والدين وزن و شوهر در حق يكديگر از سويي به مسئوليت ويژه انسانها در اين گونه روابط اشاره دارد و از سويي دعا كه عمدتاً‌ نوع خوب آن مورد نظر است در تحكيم روابط خانواده و استحكام بنيانهاي آن و تشديد مهر و محبت بين ايشان تاثيرگذار است و به نوعي نشان دهنده نگاه خاص اسلام به نهادهاي خانوادگي است، ‌بر اساس آيات قرآن، ‌اعضاي خانواده به مفهوم محدود و كوچك آن كه شامل زن و شوهر و فرزندان است در حق يكديگر دعاهايي نموده اند كه از آن جمله دعاي والدين در حق فرزندان و دعاي فرزندان در حق والدين و دعاي همسران در حق يكديگر و دعاي برادران در حق يكديگر مي باشد، ‌اين دعاها گذشته از ايجاد محبت در بين اعضاي خانواده باعث تحكيم بنيان و بنياد خانواده است و حتي با مرگ برخي از اعضاي خانواده با ادامه دعا تحكيم خانواده نيز ادامه خواهد يافت.
خانواده از نظر عرف عبارت است از زن و فرزندان و خويشاوندان مرد و زن و در اصطلاح شرعي، خانواده جماعت و گروهي هستند كه زير بناي جامعه را تشكيل مي دهند و بناي آن بر روابط همسري بين زن و مرد استوار است كه پيامد آن وجود فرزنداني است كه به وجود مي آيند. كلمه «الاسره» در لغت ( ابن منظورالمصري، ‌1405، ‌ق :20/4) خانواده و خويشان مرد از سويي اين كلمه به معناي زره سخت و محكم نيز به كار رفته است، ‌از اين رو خانواده و خويشان نزديك همچون زرهي هستند كه خود را با آنان نگاه داشته و به پشتيباني آنان خود را حفظ مي كنند. اين كلمه در قرآن به كار نرفته اما كلمه اهل كه گاهي مفهوم خانواده و همسر را مي دهد در قرآن به كار رفته است، راغب درباره كلمه«اهل» گفته است:
اهل الرجل- يعني كساني كه نسبي يا ديني يا چيزي همانند آنها مثل خانه اي و شهر و بنايي آنها را با يكديگر جمع و مربوط مي كند و آنها را اهل و خانواده آن شخص گويند، پس- اهل الرجل- در اصل كساني هستند كه مسكن و خانه اي واحد، ‌آنها را در يك جا جمع و فراهم مي آورد. سپس اين معني توسعه يافته و گفته اند- اهل بيت- به طور مطلق به خاندان پيامبر (ص) اطلاق شده است و آنها با اين اصطلاح شناخته شده اند چنانكه در اين آيه قرآن آمده است (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت)( احزاب /23) اهل الرجل به همسر مرد نيز تعبير شده است و اهل الاءسلام كساني هستند كه دين اسلام آنها را تحت اين اصطلاح جمع مي كند در حالي كه شريعت و دين به برداشتن حكم نسبي در خانواده و در بيشتر احكام ميان مسلمان و كافر حكم كرده است، ‌مانند آيه (انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح)(هود /46) ( كه درباره پسر نوح است به علت نافرماني از پدرش در تبعيت نكردن از دين، ‌گويي از نسبيت خارج شده و خداوند او را به عنوان عمل غير شايسته معرفي مي نمايد) و همين طور آيه ( و اهلك الا من سبق عليه القول) (هود/40) صيغه هاي ماضي و مضارع و مصدر اين كلمه چنين است- اهل الرجل ياهل اهولا- و مكان- مأهول- همان محل و منزل خانواده است كه در آنجا ساكن اند. اهل به- در موقعي بكار مي رود كه كسي داراي اهل و خانواده شود. به هر جنبنده اي هم كه به جايي و مكاني انس مي گيرد- اهل و اهلي مي گويند. تأهل: ازدواج كرد، ‌و- اهلك الله في الجنه- يعني خداوند ترا در بهشت با همسرت قرين و شايسته كند و جمعتان نمايد.
كلمه «عشيره» از ديگر كلماتي است كه گاهي معناي خانواده را مي دهد. (احسن الحديث 220/4) راغب در معناي آن گفته است (همان راغب: ص 567 و همان خسروي حسيني 2:/602) (عشيره:) خاندان مرد كه بوسيله او آن خانواده تكثير پيدا مي كند يعني به منزله عدد كامل كه همان عدد ده (10) است آنها نيز بطور كامل اهل و خانواده او مي شوند، ‌خداي تعالي گويد: (و ازواجكم و عشيرتكم) (توبه / 24) سپس واژه- عشيره- به صورت اسمي براي گروهي از نزديكان مردي كه به وسيله او زياد مي شوند در آمده است.
خانواده داراي سه نوع كوچك (خاص يا محدود) و متوسط و بزرگ (عام يا گسترده) است، ‌خانواده كوچك يا محدود و يا خاص به زن و شوهر و فرزندان محدود مي شود، اسلام براي تحكيم و استواري پايه هاي اين نوع خانواده بيشترين توجه و اهتمام را نموده است و منظور از خانواده در تحقيق حاضر همين معناي آن است. خانواده در مفهوم متوسط آن شامل اقوام و خويشان، ‌مانند پدر، ‌مادر، پدر بزرگ، مادربزرگ، برادر، خواهر، عمو، عمه، دايي، خاله و... مي شود و اينها كساني هستند كه در بحث صله رحم مورد نظر مي باشند و رعايت و محبت به آنان موجب بركت عمر و روزي و آباداني سرزمين ها دانسته شده است.خانواده بزرگ، شامل همسايگان، ‌دوستان و ديگران مي شود كه خداوند اساس ارتباطشان را بر «اخوت» قرار داده و همه را به محبت و ارتباط متقابل و تفاهم فراخوانده و فرموده: (انما المومنون اخوه فاصلحوا بين اخويكم) (الحجرات/10(
در قرآن از سويي خانواده مايه آرامش دانسته شده و گفته شده: (من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه) و از نشانه هاي او اين كه همسراني از جنس خودتان براي شما آفريد تا در كنار آنها آرامش يابيد و در ميان شما مودت و رحمت قرار داد (روم /21) از طرفي به تشكيل خانواده و واسطه شدن ديگران در اين امر توصيه شده است، ‌چنانچه خداوند فرموده:(انكحوا الايامي منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونو فقرا يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم): «مردان و زنان بي همسر خود را همسر دهيد، ‌همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را اگر فقير و تنگدست باشند، ‌خداوند از فضل خود، ‌آنان را بي نياز مي سازد. خداوند گشايش دهنده و آگاه است.»(نور/32) از سويي رسول خدا (ص) فرموده است: افضل الشفاعه بين اثنين في النكاح «بهترين شفاعت آن است كه ميان دو نفر براي امر ازدواج ميانجيگري كني.»
خانواده در انتقال تمدن نيز نقش بسزا دارد شاهد مدعا آن كه، مثلاً‌ مهاجرت برخي از خانواده هاي ايراني به اندونزي در ايجاد تمدن اسلامي اندونزي بيشترين نقش را داشته اند، ‌در اين باره مي توان به عبارات شهيد مطهري استناد كرد كه در آن گفته اند:« و بسياري از كشورهاي امروز اسلامي مولود همين گونه مهاجرين و مهاجرتهاي هدفدار بوده است.
تحكيم خانواده
اهميت پرداختن به موضوع «تحكيم خانواده»، ريشه در اهميت نهاد خانواده دارد، نهاد مقدس خانواده، ركن بنيادين اجتماع بشري و محمل فرهنگ هاي گوناگون است تا آن جا كه سعادت و شقاوت امت ها، مرهون هدايت و ضلالت خانواده مي باشد. اولين شرط داشتن جامعه اي سالم و پويا، ‌سلامت و پايداري خانواده است. همه دستاوردهاي علمي و هنري بشر در سايه ي خانواده هاي سالم و امن پديد آمده است. علاوه بر اين، ‌كارايي و ارزش علم و هنر نيز در صورت برپايي خانواده است و بدون خانواده، ‌نه تنها هويت انساني بشر نابود مي شود، ‌بلكه همه ي تلاش هاي فردي و اجتماعي نيز در حقيقت بي ثمر و نافرجام خواهد ماند. از اين روست، ‌ملت هايي كه در آستانه فروپاشي خانواده قرار گرفته اند، درصدد حفظ اين نهاد مهم برآمده و با خانواده هاي جايگزين نظير خانواده هاي تك نفره، ‌خانواده هاي هم جنس(زندگي هم جنس بازان) و شبيه به اين، با اين بحران جدي مقابله مي كنند، غافل از آن كه خانواده از نظر جامعه شناختي بايد در هر شرايطي سه كاركرد اصلي خود را حفظ كند، كه عبارتند از:
1- مسائل جنسي كه در خانواده بايد حل شود.
2- فعاليت خانواده به عنوان يك واحد اقتصادي.
3- پرورش كودكان از وظايف مهم خانواده تلقي مي شوند. (فرجاد، 1363 ش: ص20(
رابطه دعا با تحكيم خانواده
با توجه به اهميت خانواده از ديدگاه اسلام، ‌براي تحكيم بنيان خانواده و جلوگيري از پاشيدگي آن تلاش هايي صورت گرفته و دستورالعمل هايي به چشم مي خورد، از جمله راهكارهاي تحكيم روابط خانواده دعاي خوب اعضاي خانواده در حق يكديگر است، ‌اين دعاها به نوعي در ايجاد محبت و مهرباني بين افراد خانواده و تقويت ارزشهاي انساني و ايمني در بين آنها نقش بسزا دارد، ‌چه آن كه دعا كننده به نوعي نسبت به كساني كه ايشان را دعا مي كند ابراز علاقه و محبت مي كند، ‌از همين روي به گسترش مهرباني و محبت تاكيد شده، ‌چنانچه در حديث قدسي آمده كه: «ان الله انا الرحمن خلقت الرحم و شفقت لها اسماً‌ من اسمائي فمن وصلها وصلته و من قطعها قطع من خداوندم، من مهربانم، خود مهرباني را آفريده ام و از آن اسمي را براي خود برگزيده ام، هر كس آن را مراعات كند از او مراقبت و حمايت مي كنم و هر كس آن را قطع كند با او قطع رابطه خواهم نمود.»
از جمله آثار مثبت و خوب دعا در حق افراد از جمله اعضاي خانواده آن است كه دعا باعث مسرت و خوشحالي افرادي كه در حق ايشان دعا مي كنيم مي شود، از سويي تعاون به بر و احترام به وسيله زبان- كه دعا از مصاديق آن است- از جمله مصاديق صله رحم دانسته شده است . دعاهاي اعضاي خانواده در حق يكديگر در قرآن كريم را مي توان به شكل زير مورد بررسي و توجه قرار داد:
دعاهاي افراد خانواده در حق يكديگر :
دعاء در لغت عبارت است از ميل انسان به چيزي با صدا و كلام، و در اصطلاح عبارت است از طلب پايين دست از بالا دست از روي خضوع و استكانت، دعاء در معناي همچون استغاثه و عبادت و... به كار رفته است، ‌استغاثه، ‌مانند«اذا لقيت العدو خاليا فادع المسلمين» هر گاه با دست خالي (بدون سلاح) با دشمن روبرو شدي، مسلمنان را به فرياد رسي بخوان. كاربرد دعاء در معناي عبادت، ‌مثل آيه« ان الذين تدعون من دون الله عباد امثالكم فادعوهم فليستجيبوا لكم»(اعراف /194) در آيه «اجيب دعوه الداع اذا دعان»( البقره /186) ابن منظور از قول ابواسحاق نقل كرده كه دعاي براي خداوند به يكي از وجوه سه گانه است كه عبارتند از.
1. توحيد و ثناي خداوند به وسيله عباراتي همچون «يا لا اله الا انت»، «ربنا و لك الحمد» و مشابه آنها. آيه «ادعوني استجب لكم» به همين معني مي باشد.
2. طلب عفو و رحمت و مشابه آن ها از خداوند، مثل اللهم اغفرلنا
.3 طلب نصيب و بهره از دنيا، مثل اللهم ارزقني مالاً‌ و ولداً
همه موارد سه گانه فوق، دعاء ناميده مي شوند، چه آن كه با عباراتي، ‌همچون ((يا الله))، «يا رب»، ‌«يا رحمن» و مشابه آنها شروع مي شوند. در حديث عرفه آمد كه «اكثر دعائي و دعا الانبياء قبلي بعرفات لا اله الا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد و هو علي كل شيء قدير»
در قرآن، علاوه بر عبادت و استغاثه، دعاء در معاني ديگري به كار رفته است كه عبارتند از:
1. نداء: دعوت فلاناً، ‌يعني فلاني را نداء نمودم و صدا زدم، آيه «قل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائكم و نسائنا و نسائكم و انفسنا و انفسكم»(آل عمران/61)، گاهي كلمات نداء و دعاء با هم به كار مي روند، ‌مثل «مثل الذين كفروا كمثل الذي ينعق بما لا يسمع الا دعا و نداء» (بقره /171) مثل آنها كه كافر شدند مانند كسي است كه بانك زند بر حيواني كه چيزي نمي شنود جز بانك زدن بر او.
2. طلب: دعاه، يعني طلبه، ‌مثل )) و ان تدع مثقله الي حملها لا يحمل منه شيء و لو كان ذا قربي )) واگر شخص سنگين باري، ديگري را براي حمل گناهان خود بخواند، ‌چيزي از آن را بر دوش نخواهد گرفت هر چند از نزديكان او باشد.
3. تشويق و ترغيب به چيزي، مثل «قال رب اني دعوت قويم ليلا و نهارا» (نوح /5) نوح گفت: پروردگارا من قوم خود راشب وروز به عبادت تو تشويق و ترغيب كردم
4. نسبت دادن، مثل «ادعوهم لابائهم هو اقسط» (احزاب/5) فرزندان را به نام پدرانشان بخوانيد (به آنها نسبت دهيد) كه اين كار نزد خدا عادلانه تر است.
5. سوال و درخواست، مثل«ادع لنا ربك» (البقره/69) براي ما از پروردگارت بخواه با توجه به معاني ياد شده، ‌دعاي افراد در حق يكديگر به خصوص دعاي اعضاي خانواده در حق يكديگر گذشته از آثار معنوي موجب ايجاد محبت و تحكيم روابط خانوادگي و تقويت عواطف انساني است، ‌از همين روي در قرآن مجيد از زبان اعضاي مختلف خانواده در حق يكديگر دعاهايي بيان شده است، که در دو قسمت بعد به آن مي پردازيم.
خانواده اجتماع کوچکی است که ابتداء با یک مرد و زن تشکیل می شود، دو نفری که بناست در تکامل معنوی و رشد مادی یکدیگر مشارکت کنند و بالاتر آن که هریک کمبود دیگری را در اوج محبّت و مودت جبران نمایند و چنانچه چیزی آنان را تهدید کرد و آرمانهای فکری و اعتقادیشان را به خطر انداخت، هر دو به دفاع برخیزند و جهت حیات و زندگی همیشگی خویش با آن مبارزه کنند و برای بقای خویش برنامه ریزی نمایند و نسل خود را دوام بخشند. قرآن کریم این اصل اساسی را با واژگانی زیبا چنین بیان می کند:
وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِی ذلِکَ لاَیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛ از نشانه های خداست آن که آفرید برای شما همسرانی از جنس خودتان تا بدیشان آرام گیرید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. هر آینه در این کار برای مردمی که بیندیشند نشانه ها و عبرتهاست.
امام محمد باقر علیه السلام از قول جدّش رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده که فرمود: «ما بُنِیَ بَناءٌ فِی الاِسلامِ اَحَبُّ اِلی اللّهِ ـ عزّ وَ جَلّ ـ من التزویج؛ هیچ بنائی در مکتب اسلام طرح ریزی نشده که در نزد خداوند بزرگ محبوب تر از ازدواج باشد.»
اصول اساسی
سه اصل اساسی در تشکیل خانواده عبارتند از:
الف) عشق به همسرداری
علاقه و عشق به همسرداری از جمله اموری است که در فطرت انسانی نهفته است. این نیاز در موجودات زنده دیگر مشاهده می گردد و در دوران کودکی به صورتی رقیق و کم رنگ جلوه می کند؛ انسان هم از تنهایی رنج می برد و خود را در قالب عواطف به همنوع خود نزدیک می نماید.
خداوند سبحان قبل از تشکیل خانواده، در میان زن و مرد مودّت و محبّتی ایجاد نمود که هرگز بدون آن آرامش نمی یابند و آنگاه که مرد و زنی برای امر مقدّس ازدواج به یکدیگر نزدیک می شوند و مقداری سخن می گویند، گویا گمشده ای را که سالیان سال در پی آن بوده اند، می یابند و از یکدیگر به آسانی جدا نمی شوند.
مردی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رسید، عرض کرد: یا رسول اللّه! من از امر ازدواج به شگفت در آمده ام و تعجب می کنم، زیرا مرد و زنی که هرگز یکدیگر را ندیده اند و نمی شناسند، چون میان آنان پیمان و عقد ازدواج برقرار می شود و بعد با یکدیگر به صحبت می نشینند و یکدیگر را بیشتر درک می نمایند، چنان دوستی و محبّتی برقرار می گردد که از آن عظیم تر ممکن نیست؟!
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند:
پایه ریزی امر ازدواج را خداوند سبحان در ذات بشر قرار داده به طوری که نیازمندی به آن را در درون خویش احساس می کند.
آنگاه به آیه ذیل استشهاد نمود و آن را قرائت کرد:
وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً اِنَّ فِی ذلِکَ لایاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرون»؛ خداوند بین شما (زنان و مردان) محبّتی خاص قرار داده و به یکدیگر مهربان نموده است. همانا در این امر نشانه ها و آیاتی است برای آنانی که تفکّر کنند.
این عشق فطری موهبتی است الهی که رسول گرامی اسلام بدان افتخار می کند و می گوید:
النّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلَیسَ مِنّی؛ ازدواج دادن و ازدواج نمودن، سیره و راه من است و هرکس از این سنت زیبای الهی سر برتابد، از من نیست.
در تبیین این موهبت الهی، آیات و روایات فراوانی وجود دارد؛ ما به برخی از آنها اشاره می کنیم. در حقیقت کسانی که به نوعی از امر ازدواج وحشت دارند و عشق درونی خویش را که شعله ور است، سرکوب می کنند، خداوند آنان را تشویق می کند و خود آن شکاف تخیلی و یا واقعی «فقر» را که ممکن است پیش آید، پرمی کند و به آنان وعده غناء و بی نیازی می دهد.
در سوره نور آمده است: «وَانکَحُوا الاَیامی مِنکُم والصّالحینَ مِن عِبادِکُم و اماءِکُم اِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللّهُ واسِعٌ علیمٌ»؛ مردان و زنان بی همسر (مجرّد) خود را ازدواج دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکار خویش را. چنانچه فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز می کند؛ خداوند گشایش دهنده و داناست.
امام صادق علیه السلام فرمودند:
مِنْ أَخلاقِ الانبیاء حُبُّ النّساءِ6؛ از ویژگی های اخلاق پیامبران، دوست داشتن زنان خویش بوده است.
امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل کرد که جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:
مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْفَ دینهِ فَلْیَتَّقِ اللّهَ فِی النّصفِ الباقی7؛ کسی که ازدواج کند، نیمی از دین خود (و احکامی که بر دوش دارد) را حفظ کرده است، پس به خدا پناه ببرد و استمداد جوید نسبت به نیمه دیگر آن.
رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:
مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ اعْطِیَ نِصف السَّعادَةِ؛ کسی که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمی از سعادت و خوشبختی را درک کرده است.
همچنین فرموده است:
مَنْ تَزَوَّجَ فَقْدْ اعْطِیَ نِصْف العِبادَةِ؛ کسی که با همسر منتخب خویش ازدواج کند، نیمی از بندگی و اطاعت حضرت حق به وی داده شده است.
ب) مسؤولیت مردان در نظام خانواده
در آیات مختلف، مخاطب قرآن مردانند تا آن که در جهت تشکیل زندگی تلاش و سعی کنند و سامان بخشی آن را بر دوش کشند. تداوم زندگی و تأمین آن، سختی ها و درگیری های فراوانی به دنبال دارد که بدون امید و آرامش نمی تواند ادامه یابد. لذا این ایستادگی در برابر نابسامانی ها را بر دوش مردان قرار داده است. از سوی دیگر، زنان را آفرید تا کانون محبّت، عشق، زیبایی و آرامش بخشی باشند.
علاّمه محمّد حسین طباطبایی، مفسّر عالی مقدار می نویسد:
فالنساء هنّ الرکن الاول والعامل الجوهری للاجتماع الانسانی0؛ زنان، سنگ زیرین و رکن اساسی و علت واقعی انسجام و تشکیل اجتماع خانوادگی انسانها هستند.
بعضی از مفسّران وجود زن و عواطف زیبای او را همانند ملاطِ چسبنده و مستحکم یک ساختمان دانسته اند که سالیان سال اجزاء یک بنای عظیم را نگه می دارد و در استحکام و بقای آن نقش اساسی دارد، همانند سیمان و ماسه و آهک و غیره. این جاذبه عظیم را خداوند در وجود زن قرار داده است و او را سبب «آرامش و سکینه» معرفی نموده است.
قرآن کریم حفاظت و حراست از این رکن اساسی را بر عهده مردان نهاده و با توجه به توانایی های ذاتی شان آنان را مسؤول می داند و می فرماید:
الرّجالُ قَوّامُونَ عَلَی النّساء بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُم عَلی بعضٍ وَ بما اَنْفَقُوا مِن اموالِهِم»؛ مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتری هایی که خداوند (از نظر نظام اجتماعی) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است و به خاطر نفقاتی که از اموالشان در مورد زنان پرداخت می کنند.
در تبیین مسؤولیت مردان، چند نکته حائز اهمیت است:
الف) قَیِّم؛ کسی را گویند که مسؤولیت کارهای مهم دیگری را به عهده گیرد و آن را انجام دهد. قوّام و قیّام، اوزان صیغه مبالغه است که بر برتری همیشگی و ذاتی مردان بر زنان دلالت دارد.
ب) بما فضَّلَ اللّهُ؛ فضیلت آن امتیازی است که به طور طبیعی مردان (جنس نر) نسبت به زنان (جنس ماده) دارند. همانند قدرت و مقاومت در برابر کارهای سخت و سنگین و نیز معضلاتی که هم توان بیشتری را می طلبد و هم اندیشه قوی تری را.
از سوی دیگر، عواطف و احساسات پاک و قوی زنان آن قدر مورد توجه و التفات خداوند سبحان است که آرامش مردان را در سایه آن دانسته و بر آن تصریح می کند بلکه بار دیگر تأیید می نماید:
«هُوَ الذّی خَلَقَکُم مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ جَعَلَ مِنها زَوجَها لِیَسْکُنَ الیها...» ؛ اوست که شما را از یک تن آفرید و همسر او را از [نوع] او پدید کرد تا بدو آرام گیرد.
ج) بِما اَنْفَقُوا؛ در وادی ازدواج تأمین زندگی مادی زن را بر عهده مرد قرار داد و در صورت تمکین و رضایت بخشی کامل، او را «واجب النفقه» مردان نمود؛ که این خود یک سختی دیگر است که با جسم و اعضاء و جوارح مرد هماهنگی دارد و در این راستا هرگونه زحمت و خطری را به جان می خرد و برای دفاع از ناموس و حیثیت خویش گاه مال و گاه جان خود را فدا می نماید.
ج) مراقبت از تداوم زندگی
ادامه زندگی خانوادگی و زناشویی از دیگر موهبت های الهی است که بشر برای آن تلاش می کند، و می خواهد آنگاه که پیوند ایجاد شد، به سادگی بحث جدائی مطرح نشود. در این راه دو رکن اساسی خانواده (زن و شوهر) موظفند از آنچه سبب جدائی می شود، پرهیز نمایند بلکه در راه استحکام پیوند زناشویی سعی مضاعف داشته باشند. قرآن کریم به این مطلب چنین اشاره می کند:
«وَ هُوَ الّذی خَلَقَ مِنَ الماءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قدیراً»؛ خداوند کسی است که بشر را از آب آفرید، آنگاه در آفرینش او پیوندهای نسبی و سببی به وجود آورد (و نسل او را از این دو طریق گسترش داد). و پروردگار تو همواره تواناست.
با توجه به مطلب فوق، عده ای از مفسّران گفته اند: در آیه 21 سوره روم «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً...» آوردن این دو کلمه که ـ حکایت از شدت علاقه زن و مرد و وابستگی این دو به یکدیگر است و این دو واژه مفاهیم عمیق و ژرفی را در دل دارد ـ سه احتمال وجود دارد:
1. مودّت: انگیزه ارتباط در آغاز کار ازدواج است و اما ادامه و پایان آن که یکی از دو همسر ممکن است ضعیف و ناتوان شود و قادر بر خدمت نسبت به دیگری نباشد، «رحمت» جایگزین مودّت می شود. او دلسوزی خاص دارد، حتی از دیگران جهت کمک به همسرش استمداد می طلبد و خود را به هر آب و آتشی می افکند تا رحمت الهی را از خویش بروز و ظهور دهد در حالی که آن روز نه نیازمندی جنسی و شهوانی است و نه مسائل دیگر جوانی. در این مرحله حساس مراقبت از یکدیگر اهمیت زیادی دارد، همچون مریضی که توجه های پیاپی نزدیکان وی، او را بهبود می بخشد و ایجاد امید می نماید.
2. مودّت: درباره بزرگترهاست که توان خدمت به یکدیگر را دارند، اما کودکان و فرزندان کوچک در سایه رحمت پرورش می یابند و رشد می کنند و شاید رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم هم که فرمود: «وَارْحَمُوا صِغارَکُم؛ به کوچکترها ترحّم کنید»، بر همین اساس بوده است.
3. مودّت: غالباً جنبه دو طرفه (تقابل) دارد، به مجرّد آن که از طرفی سرزد، بر اساس قانون طبیعت، طرف مقابل باید آن را جبران کند و الاّ ظلم و ستم خواهد شد. اما رحمت، یک جانبه و ایثارگرانه است لکن بقای جامعه کوچک (خانواده) و بزرگ (اجتماع) به خدمات متقابل است که ریشه در مودّت دارد.
در هر صورت آیه شریفه، «مودّت» بین دو همسر را مطرح می کند که قطعاً بقای جامعه بزرگ انسانی در سایه بروز و ظهور این موهبت الهی است و همچنین «رحمت» که لازمه اخلاق انسانی و استمرار فضائل و کرامت های بشری است. و با این موهبت الهی مراقبت و حفظ از یکدیگر ادامه می یابد؛ چنانچه این دو از بین برود و یا به ضعف و کمبود گراید، هزاران بدبختی و اضطراب روحی و روانی را به دنبال خواهد داشت.



التماس دعا
مهدی توکلی زاده
کارشناسی حسابداری



دانشگاه جامع علمی کاربردی – واحد 13 فرهنگ و هنر
کلاس روزهای جمعه
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
كاربر(ان) زير تشكر كردند: عبدالله گودرزی