خوش آمديد,
مهمان
|
|
موضوع: خانواده از منظرقرآن وجامعه شناسی
نام ونام خانوادگی محقق :هاجرروزه دار[ پيشگفتار حمد و سپاس پروردگاري را سزاست كه انسان و همه موجودات عالم را از نيستي و عدم به هستي و وجود آورد و ازدواج را وسيله و ابزاري براي رسيدن به كمال قرار داد و احكام و دستوراتش را از طريق كتاب مقدسش «قرآن» وسيله اي براي ارشاد بندگا نش قرار داد و بهترين تحيت و درود بر روان پاك پيامبر عالي قدر اسلام (ص) كه وظيفه خود را در قبال ارشاد بندگان خدا به نحو احسن انجام داد و سلام خدا و رسولش بر ائمه اطهار كه در راه گسترش حق و عدالت كه از قرآن سرچشمه گرفته است از هيچ كوششي فروگذار ننمودند نخستين سنگ بناي جامعه بشري نظام خانواده است كه يكي از آيات روشن الهي است بر اين اساس استحكام نظام خانواده جامعه را پويايي و استواري مي بخشد و اين استحكام به دست نمي آيد مگر با رعايت حقوق زوجين در قبال يكديگر بهترين منبعي كه در اين باب مي توان يافت قرآن كريم مي باشد كه راهكار شناخت حقوق و تكاليف زوجين را بيان مي سازد لذا سعي اينجانب بر آن بوده كه مطالب اين پژوهش را با استناد به آيات قرآن كريم وجامعه شناسان پيرامون خانه وخانواده جمع آوري نمايم تبيين موضوع : انسان موجودي است اجتماعي كه به صورت اجتماعي زندگي مي كند و از لحاظ اجتماعي نياز به قانون دارد؛ قانون نيز نحوه ارتباط معين افراد جامعه بشري با يكديگر را مشخص مي كند كه از آن قوانين حقوق استخراج مي گردد. اين حقوق در كنار تكاليف در واقع دو روي يك سكه اند. بدين معني كه هر شخص نسبت به شخص مقابل خود حقوقي دارد و در كنار اين حقوق به طور حتم تكاليفي هم بر عهده دارد كه حقوق طرف مقابل را تامين مي نمايد. پس رابطه بين حق و تكليف رابطه اي متقابل است لذا هر شخص در هر جامعه بشري هم داراي حقوقي است و هم تكاليفي را بر عهده دارد اهميت، ضرورت و هدف از بحث: خانواده اولين و مهمترين نهاد اجتماعي است كه همواره بخش قابل توجهي از اشتغالات فكري انسان را تشكيل مي دهد؛ در دين مبين اسلام نيز خانواده داراي جايگاه والا و اصل و پايه و اساس جامعه است و خانواده را مهمترين وسيله جهت اصلاح جامعه معرفي مي نمايد. لذا استحكام هر چه بيشتر اين نهاد مقدس امري لازم و ضروري است و اين امر مهم فقط با تلاش دو ركن اصلي اين نهاد يعني زن و شوهر به دست مي آيد كه با رعايت حقوق يكديگر نسبت به هم مي توانند پايه اين نهاد را مستحكم بنا نهاده و به پيش برند. آئين مقدس اسلام شخصيت انساني واقعي زن را در پاره اي از موارد در صورت داشتن تقوا و علم و دانش از مرد هم برتر و بالاتر مي داند. پس اين موضوع با دقتي در خور تشريع الهي مورد لحاظ شارع مقدس قرار گرفته و به همين جهت بايد با اقتباس از آيات الهي در قرآن اين موضوع مورد بررسي قرار گرفته و دستورات و احكام الهي در اين زمينه استخراج گردد و در زندگي اجتماعي جامعه بشري مورد استفاده قرار گيرد خانواده، شروع انسان به روايت قرآن، وقتى خدا اراده كرد تا از عناصر گوناگون خاك كالبد موجودى را رقم زند كه داراى ظرفيّتها و استعدادها و نمودهاى برترى - در مقايسه با بسيارى از موجودات ديگر - باشدو خوش سيما و خوشاندام و راست قامت بر كره خاك گام بردارد، بشر را آفريد و آدم نام نهاد. آدم بر خلاف ديگر موجودات زمين كه هر يك در مدارى بسته از غرايز و گرايشهاى از پيش طرّاحى شده حركت مىكردند، آميزهاى از همه توانها و استعدادها و گرايشهايى بوده كه مىتوانست در عالم خاك و نظام مادّه حضور پيدا كند و در مدارى وسيعتر از مدار بسته غرايز گام بردارد! خداوند دستور داد تا فرشتگان از عناصر خاك ظرفيّتهاى گوناگون پيكر آدم را برگيرند و آن را با عناصر حياتى آب، طراوت و تحرّك بخشند و منعطف سازند و بشرى آراسته فراهم آورند. كالبد آدم با تمام ويژگيهاى ظاهرى و ظرفيّتهاى طبيعى شكل يافت، امّا آدم هنوز در شمار جنبندگانى قرار داشت كه به حكم غريزه و ساختار مادّى وجودش مىتوانست، بر كره خاك زيست كند و با اين كه فايلهاى استعدادى او بيش از همه موجودات خاك بود، امّا هنوز درون فايلهاى وجودى و ظرفيّتهاى گسترده او اطلاعاتى ثبت نشده و برنامه لازم - فراتر از برنامههاى غريزى - نصب نشده بود. در اين جا بود كه خداوند به فرشتگان اعلام كرد: پس آن گاه كه كالبد آدم را سامان دادم و در او از روح خويش دميدم، همگان براى او تعظيم كنيد و در برابرش به سجده فرو افتيد! ثمَّ سوّاهُ و نفخ فيه من روحه« )سجده/ 9) سپس خداوند ساختار وجود انسان را سازمان داد و از روح خويش در او دميد. اين چنين بود كه اين آفريده ويژه الهى، آفرينشى ديگر و ممتاز يافت و از ديگر خاكزيان و جنبدگان زمين متمايز شد! ثم أنشأناه خَلْقاً آخر فتبارك اللَّه اَحْسَنُ الخالقين« )مؤمنون/ 14) انسان در پرتو اين موهبت الهى، به عنوان بهترين نماد آفرينش و آفريدگارى خدا شناخته شد. و انسان در نتيجه برخوردارى از اين امتياز بود كه به ساحت دانش و معرفت راهيافت: »وَ عَلَّمَ آدم الأسماء كلّها )بقره/ 31) قادر به تشخيص زيبايى از زشتى، پاكى از پليدى و حقيقت از باطل شد. وَ نَفْسٍ و ما سَوّاها، فالهمها فجورها و تقواها« )شمس/ آدم به مقام والايى دست يافته بود، امّا هنوز نگران و مضطرب و ناآرام مىنمود، چرا كه آدم شيفته الفت بود و تنهايى او را گرفتار يأس و احساس پوچى مىكرد! وجود فرشتگان و كارگزاران اراده الهى در تنظيم جهان و محيط زندگى انسان نمىتوانست به او آرامش دهد و خداوند كه اين نياز آدم را مىدانست، بار ديگر بر او منّت نهاد و با آفرينش همسرى از جان و نفس خود او، وى را از ناآرامى و اضطراب بيرون آورد و به سوى آرامش و تعادل رهنمون شد - و آدم، اينچنين انسان شد، با همسر خويش الفت يافت، انس گرفت و هر يك در پرتو وجود ديگرى شكوفا شد. وَ جَعَلَ منها زوجها لِيَسْكُنَ اليها« ) اعراف/ 189) آفريدگار هستى، نه تنها وجود همسر را مايه توازن روحى انسان - زن و مرد - در تلاطم امواج زندگى و كوران آزمونها و مشكلات قرار داد، كه چنانش اهميّت داد تا نشانهاى از خداى براى خلق به شمار آيد و هر گاه كه گرفتار غفلت و سردرگمى شد، به اين نشانه بينديشد و راه را باز يابد. و مِنْ آياته اَنْ خَلَق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا اليها« )روم/ 21) و از نشانههاى اوست كه از جان و نفس خودتان، همسرانى برايتان قرار داد تا در سايه وجود آنان و الفت با ايشان آرامش بيابيد. و از آن پس بود كه نعمت الهى بر انسان تمام شد؛ وجودى كارآمد ظرفيّتى فراخ و گسترده، دانشى ژرف و پرداخته، شناخت و ارادهاى نافذ و تعادل و آرامشى بايسته يافت و زمان آن فرا رسيد كه از اين همه بهره گيرد و شايستگى وجود خويش را بر فرشتگان به اثبات برساند انسان برخوردار از نعمتها و توانايىهاى فراوان، اكنون مىبايست بار مسؤوليّت را نيز بر دوش مىكشيد و البته او با داشتن توانمندىها ويژه خود، عملاً مسؤوليت حفاظت و بهرهگيرى صحيح از آنها را پذيرفته بود. و خوشبختانه آدم در مسير اين بهرهگيرى و مسؤوليت پذيرى تنها نبود. و قلنا يا آدم اسكُنْ انت و زوجك الجنّة و كلا منها رغداً حيثُ شئتما و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا مِنَ الظالمين)بقره/ 35) و به آدم گفتيم، تو و همسرت در اين بهشت سكنى گيريد و هر چه مىخواهيد و هر جا مىخواهيد به شادكامى بخوريد ولى به اين درخت نزديك نشويد كه اگر نزديك شويد از سيه كاران خواهيد بود سرخوشىها وشادكامىها و آرامشها و آسايشهاى انسان، اين گونه، با هشدار و مسؤوليت آغاز شد و او مىبايست اكنون از همه ظرفيّتهاى وجودى درونى و بيرونى خود، براى استمرار شادكامى و كاميابى خود بهره گيرد و مواظب باشد با گامهاى خويش به سوى تيرهگى و تيره روزى حركت نكند خانواده اساسی ترین نهاد در جامعه می باشد. پدر،مادر برادر و خواهر به نقشهای مشخصی در این نهاد اشاره دارد که هر یک برای خود موقعیتی دارند و هر یک به نوبه خود در چنین نهادی تعریف می شوند.مثلا مادر یا فرزند هر یک نقشی اجتماعی هستند .نقش اجتماعی الگوهای رفتاری را در بر دارد که نشان دهنده رفتار هر فرد در موقعیت مناسب خودش است و در واقع از هر فرد در چنین موقعیت هایی انتظار می رود رفتار قابل قبول و مورد انتظار را بروز دهد.علاوه بر نقش اجتماعی می توان به نقش جنسیتی نیز در این نهاد اشاره کرد که” نقش مزدوج” نیز نام دارد و بین زن و شوهر از اهمیت بسزایی برخوردار است. خانواده در کل فرم های مختلفی به خود می گیرد که در ذیل به آنها اشاره میکنیم: خانواده هسته ای(زن و شوهری): در چنین خانواده ای حتما یک مادر و پدر و حداقل یک فرزند وجود دارد .چنین خانواده ای در اکثر جوامع (توسعه یافته و در حال توسعه) قابل رویت است.البته بقای چنین خانواده ای در طول زمان و به نسبت جوامع مختلف متفاوت است.. خانواده ای ریشه ای: این دیدگاه خانواده را از بعد فرزند می نگرد و توجه خود را مصروف به والدین فرزند (ریشه وی) می دارد یعنی از پایگاه اجتماعی والدین نگاه میکند در ساختار مرکزی چنین خانواده ای تولید مثل نقش اول را بازی میکند و ارجحیت دارد. خانواده خونی (توسعه یافته): چنین خانواده ای ریشه در تغییرات اجتماعی دارد و از خانواده ی هسته ای به نسبت بزرگتر است. چنین خانواده ای نسل های گذشته پدر یا مادر را در بر دارد( پدربزرگ یا مادربزرگ) و همچنین در برخی موارد شامل نوه به همراه فرزندان و والدین و مادربزرگ و پدربزرگ ها است. با رشد کودک در خانواده (چه هسته ای و چه گسترده) وی از ابتدا با هنجارها ی اجتماعی که در آن زندگی می کند آشنا می شود اینکه چه چیز در فرهنگ میزبان خوب است و چه چیز بد و غیر قانونی و یا غیر اخلاقی است.وی با فرهنگ انس می گیرد و در آن رشد می کند و با عناصر درونی اش چون زبان،ایده ها و ارزش ها آشنا می شود. فرهنگ در ابتدا در خانواده ها شکل می گیرد. کودک ابتدا در خانواده پله های جامعه پذیر شدن را طی می کند.این جامعه پذیری با رشد وی و تعامل متقابلش با دیگران ادامه پیدا میکند.(اما شکل گیری اولیه اش در همان خانواده صورت می گیرد).سال های اولیه جامعه پذیری از دیدگاه جامعه شناسان بسیار مهم است زیرا عنصر بسزایی در شکل گیری شخصیت فرد می باشد.به طور مثال رفتاری که پسرانه یا دخترانه تلقی می شوند در همین راستا قرار می گیرند. فرد رفتار های جنسی را به نسبت پسر یا دختر بودن فرا می گیرد. قبیله ماسایی در تانزانیا و کنیا مثال جامعه ای است که بر نقش های جنسیتی استوار است. قبیله ای که در آن خانواده ها همگی از نوع گسترده اند . تقسیم وظایف در قبیله بر اساس مرد یا زن بودن شکل گرفته است. هر یک از اعضا نیز از ابتدا با نقشهای چه جنسیتی و چه اجتماعی کاملا آشنا می شوند و بر اساس این نقش ها زندگی خود را پیش می برند. خانواده عملکرد های زیادی در جامعه به جای گذاشته است اما همواره بدین معنا نیست که نهاد دیگری نمیتواند جای آن را بگیرد با این حال خانواده تا به امروز تنها نهادی تلقی می شود که در آن رشد فرزندان به صورت درست در آن شکل می گیرد. اندازه خانواده: خانواده در قرن۱۹ بیشترین تعداد افراد را در خود جای می داد.رفته رفته با صنعتی شدن جوامع و گسترش طبقه متوسط شاغل اندازه خانواده رو به کاهش نهاد. امروزه روابط متعادل تری بین والدین و فرزندان برقرار است.والدین وقت بیشتری برای توجه به فرزندانشان دارند و سعی میکنند به صورت هرچه تمام تر در پرورش فرزندانشان بکوشند و در نتیجه چنین تصمیمی والدین فرزند کمتر را ترجیح می دهند تا با توجه بیشتر به تربیت او بپردازند.در واقع روند رشد خانواده ها به سمت خصوصی شدن گرایش پیدا کرده است. اشتغال: افزایش نقش زنان در عرصه های اجتماعی وهمچنین میزان افزایش اشتغال (مفید) در بین نوجوانان از جمله تحولات در عصر جدید است که ریشه در تغییر نظام خانواده ها دارد که تعدادشان روز به روز نیز بیشتر و بیشتر می شوند. علاوه بر تغییر چرخه اشتغال و سوق آن به زنان و نوجوانان سنت ازدواج نیز اگر بخواهیم از دیدگاه تغییر به آن نگاه کنیم با گذر زمان تغییر یافته است. توسعه هایی در زمینه کنترل موالید و بهداشت جنسی و بهداشت دوران بارداری کمک شایانی به نهاد خانواده در زمینه تولید مثل نموده است .مرگ و میر کمتر جنین ها و نوزادان از طرفی و جلوگیری از بارداری های ناخواسته و بیماری های جنسی از جمله آنها است که جامعه را به سمت جامعه ای سالم سوق می دهد. مسئله طلاق: امروزه چندان عجیب نیست اگر یک زن و شوهر که در کنار هم احساس خوشبختی نمی کنند و با یکدیگر شادمان نیسند به راحتی از یکدیگر جدا شوند و هر یک شیوه ای جداگانه برای ادامه زندگی شخصی خود را ادامه دهند. امروزه طلاق بر خلاف گذشته امری شایع بین زوج های مشکل دار است و هرچه این امر ممنوع و بد شگون پنداشته می شد امروزه چنین نیست و متاسفانه رو به رشد نیز هست نرخ طلاق از ابتدای قرن ۲۱ روز به روز رو به افزایش بوده است. البته باید تغییرات جمعیتی ، تغییرات قانونی و قضایی هم در این مورد مد نظر باشد. مثلا در قرن ۱۹ تقریبا غیر ممکن بود که زنی بتواند ادعای طلاق کند و از شوهرش طلاق بگیرد .اگر هم ممکن بود تنها خانواده هایی که در طبقه بالای جامعه و طبقه ثروتمند بودند توانایی چنین کاری را داشتند.با قانونی شدن حق طلاق برای زنان نرخ رشد طلاق در طبقات مختلف جامعه رو به رشد نهاد. شاید از خود بپرسیم آیا نظام خانواده در آینده نیز از لحاظ ساختاری به همین شکل باقی خواهد ماند ؟ و آیا نهاد خانواده به عنوان الگویی جدایی ناپذیر برای انسان ها دوام خواهد آورد؟ جواب همچنان نامشخص است.با سیر تغییر جوامع در تاریخ به ناچار عوامل درونی ان نیز چون فرهنگ ها ،نهاد ها و گروه ها نیز تغییر خواهند کرد.خانواده نیز در این راستا هم از محیط میزبان و سایر عوامل اجتماعی تغییر می پذیرد و هم تغییر را در ساخت های دیگر اجتماعی به جا می گذارد.با افزایش تکنولوژی(چنان که اکنون نیز در برخی کشورها چون آمریکا دیده می شود) بقای خانواده چه از طریق دخالت نهاد های گوناگون و چه از طریق” گروههای به نسبت تازه وارد محبوب” در عرصه اجتماعی رو به خطر تزلزل می رود از آن رو که فرد می تواند همیاری و محبت را در دیگر نهاد ها نیز جز در قالب خانواده برای خود پیدا کند و عضو دائمی گروه ها و پایگاه هایی شود تا خود را محک بزند و از طرفی استقلال طلبی خود را به نمایش بگذارد.با این حال نقش پررنگ خانواده بر فرد از گذشته تا به امروز در شخصیت سازی افراد اجتماعی کردنشان و در نهایت شکل دادن به رفتار آن ها بر هیچ کس پوشیده نبوده و نیست قرآن می فرماید: در بهشت همه به هم درود می فرستند. یکی از اسم های قیامت دارالسلام است. اگردر یک خانواده همه خیر همدیگر را می خواهند و همه با هم با ادب صحبت می کنند، این خانه بهشتی است حضرت ابوالفضل برادر امام حسین(ع) یک نفر بود ولی خیلی خاصیت داشت ،یوسف ده برادر داشت ولی هیچ کدام خاصیتی نداشتند.. خانواده ای که در آن به یکدیگر سلام می کنند اهل بهشت هستند و اگر به هم فحش می دهند اهل جهنم. خانواده ای که در آن تو و منی باشد خانواده ی بهشتی نیست یعنی مسئله وفادار بودن است. بهترین زن در این خانواده زنی است که خداوند در قرآن کریم در سوره تحریم می فرماید: خدا مثلی می زند برای مردان و زنان با ایمان ، زن فرعون را در طول تاریخ. خدایا من کاخ و طلای فرعون را نمی خواهم ، من ملاقات تو را می خواهم ،من را از شر فرعون و قوم ظالم نجات بده. یک زن در مقابل یک رژیم می ایستد. معمولا زنان کاخ و زیبایی را دوست دارند ولی همسر فرعون در مقابل اینها ایستاد و جذب آنها نشد وقتی فرعون درکاخ هایش می نشست نهرهایی از آن جاری بود که می گفت:آیا مثل کاخ های من وجود دارد؟ یک زن و مرد نمونه ،نباید آرزوی زیبایی دیگران را داشته باشد و زیبایی دیگران به چشم آنها بیاید. انسان باید روی فکر و هدف کارکند یعنی انسان مغز را ببیند نه پوست را. گاهی یک پرتقال ظاهر زیبایی دارد ولی درون آن خشک است .زن فرعون خیلی از اصول را بهم زد. ما ایرانیان می گوییم که با یک گل بهار نمی شود ولی همسر فرعون یک زن بود و خدا نام او را در قرآن برد و نمونه شد، پس با یک گل بهار می شود. امام خمینی یکی بود ولی ایران و دنیا راعوض کرد. می گویند زن ضعیف است و زود گول می خورد ولی همسر فرعون این طور نبود .او چشم انداز ابدی داشت. انشاءالله خدا ایمانی به ما بدهد که آخربین باشیم امیرالمومنین می فرماید: اگر لذتی است که بعد از آن آتش است، این لذت نمی ارزد. افرادی بوده اند که یک سخنرانی پنج دقیقه ای کرده اند و برای همیشه بایکوت شده اند. هر عکس یادگاری خوبی نیست. ممکن است که انسان کار اشتباهی بکند و از آن عکس بگیرد و بعد این عکس در آینده برای او دردسر شود. گاهی بچه ها شیطنت می کنند. ما باید حواس مان را جمع کنیم که با هر کس دوست شدیم، همه ی رازهای مان را نگوییم زیرا ممکن است که این دوست فردا دشمن بشود و با هر کس دشمن شدیم هر فحشی ندهیم زیرا ممکن است در آینده با هم رفیق بشویم اگر واقعا زن و شوهری راهی جز طلاق ندارند، باید مرحله به مرحله عمل کنند. یا اگر کسی همسر ندارد باید مرحله به مرحله عمل کند. حتی اگر کسی مسلمان هم نیست باید در روابط گام به گام عمل کند. . خانواده به عنوان يكى از مهمترين نهادهاى اجتماعى و زندگى جمعى بشرى، از ديرباز مورد توجّه و اهتمام فرهنگها، اقوام و اديان بوده است. اين نهاد در طول تاريخ و در ميان اقوام و ملل و مناطق جغرافيايى داراى شكلها، قوانين، كاركردهاى مختلفى بوده است كه بررسى تنوّع آنها و نيز دلايل شكلگيرى قوانين، كاركردها، و انتظارهاى مربوط به هر جامعه و فرهنگ نياز به مطالعهاى جداگانه دارد. آنچه در عصر حاضر، مطالعه مباحث مربوط به خانواده و بازنگرى آنها را ضرورت بخشيده اين است كه بر اساس شواهد و گزارههاى تاريخى و اجتماعى به نظر مىرسد كه كاركرد و جايگاه نهاد خانواده، گرفتار آسيبهاى مختلفى شده است كه به سستى، ناپايدارى و متلاشى شدن آن در بسيارى از جوامع منتهى شده و اين روند در جغرافياى فرهنگى جوامع رو به گسترش است و هر زمان چونان بيمارى مسرى هم ژرفاى بيشتر و هم گستره فزونترى را در مىنوردد. نهاد خانواده، ديروز و امروز چنان كه گفته شد، ارائه تحليلى جامع و فراگير نسبت به همه جوامع و فرهنگها مجالى بسيار وسيع مىطلبد و اين نوشته نمىتواند ادّعاى آن را داشته باشد، امّا با نگاهى به جامعه خود و جوامعى كه از نظر تاريخى، فرهنگى و دينى قرابتهاى بيشترى با ما داشته و دارند، آشكارا مىيابيم كه نه تنها طى چند قرن كه حتّى در نيم قرن اخير، جايگاه نهاد خانواده دستخوش آسيبها و ضعفهاى جدّى شده است و چنين مىنمايد كه اين آسيبها رو به فزونى است. آنچه نگرانى مصلحان ومحققان مسايل اجتماعى، تربيتى و فرهنگى و دينى را سبب شده، اين است كه روند تغييرات منفى جايگاه نهاد خانواده در نيم قرن اخير - در كشور ما و الگوهاى مشابه آن - چنان شتاب يافته است كه در گذشته، اين مقدار تغيير و دگرگونى را در فاصله پنج قرن مىشد مطالعه و مشاهده كرد نهاد خانواده كه ديروز، مهد امنيّت، تربيت، انتقال آداب، اخلاق و فرهنگ اجتماعى و دينى بود و اعضاى يك خانواده بزرگ در پيوند و همدلى با يكديگر احساس قدرت و پشتوانه مىكردند و حضور در جمع خانواده، بهترين منبع تأمين و تلطيف عواطف و نيازهاى روحى بود، امروز آن امنيّت بخشى و تأثير تربيتى را تا حدّ زيادى از دست داده و فاصله ذهنى، سليقهاى، تحليلى و آرمانى هر نسل با نسل قبل چنان فزونى يافته كه نه تنها زبان مشترك ميان دو نسل متوالى را مخدوش كرده، كه زبان تفاهم و همدلى ميان همسران را به ادبياتى خصمانه، انتقامجويانه، و فرصت طلبانه منتهى ساخته است براستى چه اتّفاقى افتاده است و چه فرجامى، آينده نهاد خانواده را تهديد مىكند کارکرد و جايگاه خانه در قرآن: واژه ي بيت به معناي خانه، هفتاد و يک بار با مشتقات آن در صيغه هاي بيت و جمع آن بيوت در قرآن کريم آمده است. اين کلمات در دوازده مورد با مصداق بيت الله، يعني کعبه(خانه خدا)، دو مورد براي بيت عتيق، دو مورد بيت معمور و باقي به معناي خانه همان محيط مخصوص زندگي خانواده، آمده است. با نظر به آيات الهي و پرداختن آيات متعددي در قرآن به کلمه بيت، چنين به دست مي آيد که اين مکان مسقف محدود که محل اجتماع و زيست جمعي بشر و اولين محيط رشد و پرورش است، مورد عنايت حق بوده و بر حسب کارآيي و جايگاهش درحيات انساني، از اهميت بسزايي برخوردار است. محل تسکين: اولين کارکرد خانه، تامين آرامش جسم و تسکين جان اعضاي آن است که البته مرهون امنيت همه جانبه ي اين محيط براي اعضاست. فضاي محدود و امن خانه، حريمي براي ابراز احساسات بيان اسرار، ارضاي غرايز و تامين نيازهاي جسمي و روحي انسان است. اين سکونت و امنيت را خداوند به خود نسبت مي دهد و مي فرمايد: و الله جعل لکم من بيوتکم سکنا؛ خداوند از خانه هاي شما محل سکونت و آرامش براي تان قرار داد.(نحل 80) واژه سکن به معناي هر چيزي است که انسان به وسيله ي آن تسکين يابد. انسان علاوه بر نياز به سکونت در خانه، به محلي براي تسکين آلام روحي، رها شدن از برخي قيودات اجتماعي، استراحت به نحو دلخواه، خلوت کردن و راز و نياز با خدا و محرمان نياز دارد. اگر خانه تامين کننده اين نيازها نباشد، مسکن نخواهد بود. محل ذکر و تلاوت آيات الهي: واذکرن ما يتلي في بيوتکن من آيات الله و الحکمه؛ به ياد آوريد آن چه در خانه هايتان از آيات و حکمت تلاوت شده است(احزاب 34)آيه خطاب به همسران پيامبر اکرم(ص) است و نکاتي از آن برداشت مي شود: - فضايلي که از خانه و خانواده نصيب انسان مي شود، ارزشمند است و بايد براي به کارگيري در زندگي حفظ شود. - خانواده ي پيامبر(ص) الگويي براي همه خانواده ها است؛ لذا بايد بيش از ديگران مراقب امتثال اوامر الهي باشند. - هر فرد بايد حافظ شئون، موقعيت و آبروي خانواده خود باشد. - محيط آرام و مانوس خانه، آن را مکاني مورد احترام و عنايت قرار داده است؛ اما چنان چه اين محل معبدي براي بندگي و ذکر حق واقع شود، خداوند آن را رفيع و عظيم مي گرداند، چنان که خطاب به رسول گرامي اش مي فرمايد: في بيوت اذن الله ان ترفع و يذکر فيها اسمه يسبح له فيها بالغدو والاصال(نور36) رفعت و علو حقيقي خاص خداوند متعال است؛ خانه اي که مسجد خداوند و محل تسبيح او باشد، نيز عظيم و رفيع است. آن چه از آيه فوق و تفسير مرحوم علامه طباطبائي در كتاب الميزان استفاده مي شود، اين است که اگر خانه از هر پليدي و لوثي منزه بماند و به ذکر خدا و عبادت او مزين شود، رفعت مي يابد و از يک چهار ديواري سرد و بي روح خارج مي شود و هر چه صبغه ي الهي و معنوي اش بيشتر شود، مقامي رفيع تر که مصداق کامل آن کعبه، خانه ي خدا است. محل رابطه اي قدسي: فاذا دخلتم بيوتا فسلموا علي انفسکم تحيه من عندالله مبارکه طيبه (نور61) مقصود از سلام کردن بر خود، سلام بر اهل خانه است و اگر در اين جا نفرمود: بر اهل آن سلام کنيد، خواست يگانگي مسلمانان با يکديگر را برساند؛ چون همه انسانند و خدا همه را از يک مرد و زن خلق کرده است. علاوه بر اين، همه مؤمنند و ايمان، ايشان را جمع کرده، چون قوي تر از وهم و هر عامل ديگري براي يگانگي است. خداوند مي فرمايد: بر اهل خانه سلام کنيد؛ از آن جا که سلام بيان تحيتي مبارک از نزد پروردگار است، عالي ترين ايجاد رابطه ميان اعضاي خانواده آن است که با تحيت و سلام بر يکديگر برخورد کنند و ياد خدا ميان آنان باشد. اين رابطه قدسي اگر درخانه برقرار شود، به طور قطع به جامعه نيز کشانده خواهد شد. پس حقيقت سلام، گسترش امنيت و سلامتي در ميان انسان هاست. .زمينههاى فروپاشى نهاد خانواده اين كه چه عواملى زمينههاى تضعيف نهاد خانواده و در نهايت فروپاشى آن را رقم زده، موضوعى است كه بايد از زواياى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و دينى مورد واكاوى قرار گيرد ولى با نگاهى گذرا و فهرستوار مىتوان به برخى از آنها اشاره كرد. الف - نقش صنعت و تكنولوژى در رشد فردگرايى يكى از عوامل مهمّى كه نقش مهمّى در تضعيف جايگاه و كاركرد نهاد خانواده در سه قران اخير - در كشورهاى اروپايى و داراى رشد صنعتى - داشته است و به تدريج بر ديگر فرهنگها و جوامع تأثير گذاشته، توسعه فناورى و رشد تكنولوژى است؛ زيرا ابزار و امكانات فراهم آمده در پرتو رشد صنعت به فرد اين توان را داده است تا به تنهايى و بدون كمك گرفتن از ديگران هم نيازهاى مادّى خود را تأمين كند و هم با استفاده از تكنولوژى ارتباط جمعى خلأ روحى و فرصتهاى فراغت خود را پر نمايد. در چنين شرايطى افراد يك خانواده و يك جامعه براى تأمين زندگى و رفاه و آسايش خويش، كمترين نياز را به همكارى و همدردى و همگرايى فاميلى دارند و فرد مىتواند بدون ارتباط با خويشان و بستگان - حتى پدر و مادر و برادر و فرزند - زندگى به ظاهر آرامبخش و قانع كنندهاى را براى خود فراهم آورد و براى حفظ امنيّت خود، نيازى به حمايت فاميل و خانواده نداشته باشد. ب - تغيير روابط اقتصادى و تأثير آن بر مناسبات انسانى يكى از رهاوردهاى مهّم رشد صنعت و تكنولوژى، تغيير روابط اقتصادى است؛ چه اين كه شرايط سخت تأمين معاش در گذشته سبب مىشد تا افراد قوىتر و به ويژه مردان بالغ نقش محورى در اقتصاد و تأمين معيشت و نيازهاى مادّى خانواده داشته باشند و اين امر به طور طبيعى براى آنان اقتدار و اعتبار و احترام را به دنبال داشت و اعضاى يك خانواده بر اساس اين نياز طبيعى بر محور مديريت پدر و مادر احساس امنيت و آسايش كرده و خود را بدان وابسته مىديدند. امّا زمانى كه كارها تنوّع يافت و انجام آنها كمتر نيازمند قدرت فيزيكى و بيشتر متّكى به تجربه و دانش شد و اعضاى خانواده هر يك بدون استمداد از ديگرى توانستند نيازهاى مادّى خود را تأمين نمايند، آن وابستگىها و دلبستگىها و مساعدتهاى جمعى رو به سستى نهاد و هر فرد از افراد خانواده لذّت استقلال و انفراد را بر زحمت مشاركت - كه معمولاً نيازمند همدردى و مساعدت و فداكارى و ايثار نيز بود - ترجيح داد. اين پديده، قبل از اين كه بر روابط فرزندان با پدر و مادر تأثيرگذار باشد، بر روابط زن و شوهر تأثير گذاشت و چه بسيار زنان كه با داشتن شغل و درآمد، تن دادن به زندگى مشترك را، امرى غيرضرورى تشخيص داده و زحمتى بىثمر يافتند و از اين رهگذر يا اساساً ازدواج نكرده و سنگ بناى خانواده را بنيان ننهادند و يا پس از تشكيل خانواده به سرعت و آسانى از آن دست كشيدند! ج - فزون طلبى و آزمندى انسان معاصر و سهم آن در فروپاشى خانواده رشد و توسعه اقتصادى همپاى گستردگى و سهولت ميدانهاى اشتغال و درآمد و توليد انبوه و متنوّع فرآوردههاى صنعتى و غذايى و امكانات زندگى، روحيه قناعت و كفافخواهى را در جامعه از ميان برده و آرزوى دستيابى هر چه بيشتر به امكانات و تجمّل و تفاخر در نسل حاضر را تقويت نمود به ويژه آن زمان كه صاحبان صنعت و سرمايه دريافتند كه براى رقابت و رشد اقتصادى بيشتر بايد روح مصرفگرايى در مردم تقويت شود و با روشهاى مؤثّر تبليغى به آزمندى انسان معاصر افزودند تقويت روح مصرفگرايى و آزمندى در انسان معاصر سبب شد، علىرغم بهرهورى بيشتر و آسانتر از امكانات مادّى، رضامندى و آرامش درونى او كمتر شود و سطح توقّع افراد از جامعه و خانواده بالا رود احساس نارضايتى اعضاى خانواده از آنچه دارند زمينههاى اضطراب و ناآرامى و انتقاد فرزندان از پدر و مادر و همسران را از يكديگر فراهم آورد و در نهايت اين احساس را در زن و شوهر و فرزندان رقم زد كه عدم حضور در يك كانون پر تنش و پرتوقع و مسؤوليت آفرين و فاقد رضامندى و سپاس بر حضور در آن ترجيح دارد. اين است كه فرزندان هنوز به بلوغ و رشد لازم نرسيده از محيط خانواده گريزان شده و همسران با اندك اختلاف، بنا به ناسازگارى و جدايى مىگذارند د - آموزش و پرورش اجتماعى و دولتى جايگزين كاركرد خانواده يكى از كاركردهاى مهّم خانواده، در روزگار اقتدار و اهميّت آن، كاركرد آموزشى و تربيتى بود و فرزندان درهر جامعه، فرهنگ و اخلاق و ادب و بينش و آرمانهاى خود را قبل از هر جا و بيش از هر چيز، از كانون خانواده دريافت مىكردند، امّا روابط جديد اجتماعى و اقتصادى و فرهنگى حاكم بر جوامع سبب شد تا اين نقش به صورت گسترده از خانواده گرفته شود و به نهادهاى اجتماعى و دولتى واگذار گردد. تا جايى كه امروز فرزندان از خردسالى در مهدكودكها، مدارس و... آموزش مىبينند، با فرهنگ مسلّط جامعه پرورش مىيابند و شباهتهاى اندكى، با نسل قبل از خود دارند. و حتى ساعتهايى را كه در محيط خانواده حضور مىيابند، با استفاده از تلويزيون، كامپيوتر و اينترنت فرصت داد و ستد فرهنگى و تربيتى با يكديگر را ندارند و باز هم مخاطب پيامهايى هستند كه از بنگاهها و مراكز فرهنگى - سياسى - اقتصادى و... تدارك شده به آنها ارائه شده است. البتّه نمىتوان انكار كرد كه در برخى شرايط و برخى زمينهها، اين نوع آموزش و پرورش مزايايى بر روش سنّتى و خانوادگى داشته و دارد. ولى به هر حال بايد در نظر داشت كه همين مزيّت، به نوبه خود از نقش خانواده در تعليم و تربيت و كارآيى آن را کم کرده است ه- حقوقطلبى و تكليف گريزى همه آنچه تا كنون ياد شد، اين روحيه را در انسان معاصر تقويت كرده است كه قبل از هر چيز حقوق خود را مطالبه كند و تا جايى كه مىتواند از پذيرش مسؤوليتها و وظايفى كه متوجّه او مىشود، پرهيزنمايد اين خصلت به صورت معمول در انسانها بوده و هست ولى در برخى زمينهها كه ريشه در فطرت و طبيعت انسان دارد، معمولاً انسانها مسؤوليتپذير بوده و تكليف را بر حقوق خود عملاً مقدّم مىداشتهاند. از آن جمله شكلگيرى خانواده - به ترتيب - بر اساس نياز، مسؤوليتپذيرى و تكليف مدارى و در مرحله سوّم حقوق خواهى استوار بوده است. ولى انسان معاصر از همان آغاز در تلاش است كه بداند از همسر يا پدر و مادر خود چه حقى را مىتواند وصول كند تا متناسب با آن نيازهاى خويش را سامان بخشد و ناگزير حداقل تكليف را بپذيرد! ورود طلبكارانه به ساحت خانواده و جامعه، روابط عاطفى و انسانى را تحت الشعاع قرار داده و به عناصرى دست چندم تبديل كرده است، و بديهى است كه محيط طلبكاران، محيطى آكنده از گلايه، درگيرى، بدبينى، رقابت و بدخواهى است. محيطى تنگ و ناخوشايند كه هر كس تلاش مىكند از آن بگريزد آيا مىتوان راه پيموده را بازگشت؟ اگر نتيجه آنچه آورديم اين باشد كه مجموع شرايط فرهنگى – اجتماعى- اقتصادی – علمی و سیاسی حاکم بر جوامع -توسعه يافته، دست به دست هم داده است تا براى نهادهاى اجتماعى، دينى و سياسى و از آن جمله نهاد خانواده اين دشواريها و پيچيدگىها پديد آيد، آيا مىتوان براى اصلاح كاستىها و رهاوردهاى دشوارى آفرين تكنولوژى، راه پيموده شده را بازگشت آيا براستى مىتوان در صنعت و صناعت، قناعت ورزيد و براى كاستن از آفات تكنولوژى و عواقب سوء آن به حداقلها اكتفا كرد آنچه مسلّم است، اين كه بازگشت كلى نه ممكن است و نه مطلوب، زيرا به هر حال صنعت و تكنولوژى و دستاوردهاى علمى و اقتصادى و فرهنگى آن، جنبههاى سودمند - بلكه بسيار سودمندى - براى بشر داشته است و امّا اين كه آيا مىتوان در استفاده از آن يا توسعه بخشيدن به آن قناعت ورزيد يا خير، نكتهاى است كه به لحاظ ذهنى و نظرى، مطلوب مىنمايد؛ امّا از آنجا كه به هر حال مرزهاى فكرى و علمى و اجتماعى غيرقابل كنترل شده است، از طريق مرزبندىهاى سياسى و جغرافيايى نمىتوان هيچ جامعهاى را به محدوديت و كنترل فراخواند و بر اين اساس طرحى غيرعملى خواهد بود و طرّاحان اين باور، در صورت پايبندى به نظريه خود، در گذار زمان تنها مانده و جامعه و نسل حاضر آنها را پشت سر خواهد گذاشت پس چه تدبيرى بايد انديشيد؟ آيا بايد اين جريان ويرانگر را به حال خود وانهاد تا چونان تندبادهاى همه نهادهاى فرهنگى و اجتماعى و دينى جوامع را يكى پس از ديگرى درنوردد، يا اين كه راهى ديگر هست؟ چنان كه اشارت رفت، رشد دانش و امكانات علمى بشر، همراه آفتهايى كه داشته است، توانمنديهاى شگرفى را نيز به ارمغان آورده است و همين توانمندى نهفته در دانش و ادراك و پژوهشهاى علمى است كه از متن همين آشفتگىها، نگرانيها و دلواپسىها جوانه مىزند و خود به اصلاح، خاستگاه خويش مىپردازد و از همان جا سلامت و صلاح مىرويد كه كژىها رخ نموده است و با همان ابزار مىتوان به آفتزدايى و اصلاح نهادها و جوامع پرداخت كه از بكارگيرى ناشيانه و غرورمندانه آن، آفتها پديد آمده است! زندگى انسان داراى نظريات مهم و قابل توجهى است. اسلام براى سعادت انسان در تمام جوانب زندگى قانون وضع كرده است. براى انسان چيزى نيست، يا چيزى پيش نمىآيد، مگر اينكه اسلام براى آن برنامهاى سازنده و نقشهاى الهى دارد. شايد مسئله خانه و منزل و مسكن و سكنى از نظر مردم چيزى نباشد، ولى اسلام براى خانه و محيط خانه و اهل خانه و مسؤوليت انسان نسبت به خانه مسائل بسيار مهمى دارد. اسلام، علاقه دارد مرد با زن و فرزندش داراى خانه باشد و داشتن خانه وسيع يا به قدر حاجت و ضرورت را از سعادت و خوشبختى مرد مىداند. اسلام براى خانه و ساختن آن و ورود به آن و خروج از آن شرايط بسيار مهم و قابل توجهى دارد كه لازم است به بخشى از شرايط اسلام نسبت به خانه و ورود و خروج آن اشاره شود ... فيما أَوْصى بِهِ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله عَلِيّاً عليه السلام: يا عَلِيُّ الْعيشُ في ثَلاثَةٍ: دارٍ قَوْراءَ، وَجارِيَةٍ حَسْناءَ وَفَرَسٍ قَبّاءٍ در سفارشهاى پيامبر صلى الله عليه و آله به على عليه السلام است: يا على! زندگى در سه چيز است: خانه وسيع، زن زيبا، اسب شكم لاغر. (اسب نژاد تازى، مركب خوب) عَنْ أَبي عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: ثَلاثَةٌ لِلْمُؤْمِنِ فيهِنَّ راحَةٌ: دارٌ واسِعَةٌ تُوارِي عَوْرَتُهُ وَسُوءَ حالِهِ مِنَ النّاسِ، وَامْرَأَةٌ صالِحَةٌ تُعينُهُ عَلى أَمْرِ الدُّنْيا وَالآخِرَةَ، وَابْنَةٌ أَوْ أُخْتٌ يَخْرُجُها مِنْ مَنْزِلِهِ بِمَوْتٍ أَوْ بِتَزْويجٍ امام صادق عليه السلام فرمود: در سه چيز براى مؤمن راحت است: خانه وسيعى كه عيب و بدحالى او را از مردم بپوشاند، همسر شايستهاى كه او را بر برنامههاى دنيا و آخرت كمك كند، دختر يا خواهرى كه به مرگ يا به ازدواج از خانه او بيرون رود (كنايه از اينكه به فساد اخلاقى كشيده نشود). قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: مَنْ بَنى بُنْياناً رياءً وَسُمْعَةً حَمَلَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ الأَرْضِ السّابِعَةِ وَهُوَ نارٌ تَشْتَعِلُ، ثُمَّ يُطَوِّقُ في عُنُقِهِ وَيُلْقى فِي النّارِ، فَلا يُحْبِسُهُ شَىْءٌ مِنْها دُونَ قَعْرِها إِلّا أَنْ يَتُوبَ قيلَ: يا رَسُولَ اللّهِ كَيْفَ يَبْنى رِياءً وَسُمْعَةً؟ قالَ: يَبْنى فَضْلًا عَلى ما يَكْفيهِ إسْتِطالَةً مِنْهُ عَلى جيرانِهِ وَمُباهاةً لِإِخْوانِهِ پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه براى خودنمايى و شهرت خانهاى بسازد، آن خانه را تا طبقه هفتم زمينش در قيامت به دوش خواهد گرفت و آن آتش شعلهورى است كه طوق گردن اوست و به همان صورت به جهنم خواهد رفت، چيزى در اين زمينه از او فروگذار نمىشود مگر اينكه توبه كند. گفتند: اى رسول خدا! چگونه براى ريا و شهرت بنا كند؟ فرمود: اضافه از اندازه بنا كند تا نسبت به همسايگانش سرفرازى كرده و با آن خانه به برادرانش فخرفروشى كند. در روايت آمده: در پيشگاه حضرت صادق عليه السلام درباره شومى، سخن گفته شد، حضرت فرمود: شومى در سه چيز است: زن، مركب، خانه. اما بدى زن در مهر زياد و عاق بودن نسبت به شوهر است، اما بدى مركب، در چموشى و سوارى ندادن است، اما بدى خانه در تنگى و كوچكى محيط آن و بدى همسايه و زيادى عيب و نقص آن است عَنْ أَبي عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: مِنَ السَّعادَةِ سِعَةُ الْمَنْزِلِ. امام صادق عليه السلام فرمود: وسعت خانه از سعادت است. إِنَّ أَبَا الْحَسَنِ عليه السلام سُئِلَ عَنْ أَفْضَلِ عيشِ الدُّنْيا فَقالَ: سِعَةُ الْمَنْزِلِ وَكَثْرَةُ الْمُحِبّينَ از ابا الحسن عليه السلام پرسيدند: بهترين لذت دنيا چيست؟ فرمود: خانه وسيع و دوستداران زياد. قالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله: مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ الْمَرْءةُ الصّالِحَةُ، وَالْمَسْكَنُ الْواسِعُ، وَالْمَرْكَبُ الْبَهِيُّ، وَالْوَلَدُ الصّالِحُ. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: از سعادت مرد زن شايسته، خانه وسيع، مركب زيبا و فرزند صالح است. على عليه السلام در بصره براى عيادت علاء بن زياد آمد، چون خانه وسيع او را ديد، فرمود: چنين خانه وسيعى را در دنيا براى چه مىخواهى؟ تو در آخرت به خانه وسيع محتاجترى. آرى، اگر به وسيله اين خانه وسعت خانه آخرت بخواهى، در آن از مهمان پذيرايى كن و صله رحم بجاى آر و حقوق شرعيه را از آن آشكار كن، چون چنين عمل كنى به خانه وسيع آخرت رسيدهاى مسمع كه يكى از ياران حضرت صادق عليه السلام است مىگويد: امام صادق عليه السلام نامهاى به من نوشت كه دوست دارم در بعضى از اتاق هايت در منزل جايى را به عنوان مسجد انتخاب و اتخاذ كنى، آنگاه دو جامه كهنه زبر بپوشى سپس آزادى از آتش جهنم و ورود به بهشت را از خداوند بخواهى و در آنجا كلمه باطل و سخن خارج از حدود شرعى از تو صادر نشود . نقش نياز جنسى، در شكلگيرى خانواده انكار نمىتوان كرد كه »نياز جنسى« نقش جدّى و مؤثّر در شكلگيرى خانواده داشته و خواهد داشت ولى مهمّ اين است كه بدانيم از نظر قرآن، اين نقش تا چه پايه مهم و اساسى شناخته شده است. آيا نقش اول را دارد يا خير؟ از نظر مكاتب مادّى و ديدگاههاى ماترياليستى كه براى هستى، تدبيرى فرامادّى قائل نيستند و معتقدند كه براى هر پديده، مىبايست در جستجوى علل مادّى و تك بعدى گشت، بديهى است كه ميان انسان و ساير حيوانات هيچ تمايز بنيادى وجود ندارد و نيازهاى مادّى انسان، عامل همه گرايشها و انتخابها و كاركردهاى اوست، ماترياليستهاى روانشناس در جستجوى اهرمها و محرّكهاى روانى - با تفسير مادّى - براى تمايلات و رفتار انسان بودهاند و در يكى از مشهورترين ديدگاههاى روانشناختى، موضوع »غريزه جنسى« محرّك اوّل و بنيادين معرّفى شده است. كمونيستها، همه چيز حتّى گرايشهاى غريزى - جنسى را تحت تأثير معيشت و روابط اقتصادى دانستهاند و معتقدند همه تصميمگيرىها، تمايلات و ادراكات انسانى، در نهايت متأثر از نيازهاى اقتصادى او است و اگر زنان به زندگى خانوادگى تن مىدهند، نه به خاطر احساس نياز روحى و عاطفى به آن است؛ بلكه نياز مادى و وابستگى اقتصادى، آنان را ناگزير مىكند تا رنج و ذلّت زندگى خانوادگى را تحت مديريّت زورگويانه مردان بپذيرند و از سوى ديگر اگر مردان تمايل دارند تا خانواده تشكيل دهند، به دليل اين است كه زنان مىتوانند منابع مالى ارزان قيمتى براى آنان به حساب آيند و در پرتو وجود آنان و فرزندانى كه به دنيا مىآوردند به ثروت و امكانات بيشترى دست يابند فمينيستهاى ماترياليست و راديكال، معتقدند كه روح سلطهطلبى جنس مرد، در طول تاريخ باعث شده است تا نهادى به عنوان نهاد خانواده شكل گيرد، زيرا مردان شيفته مرد سالارى هستند و از طريق خانواده و سلطه بر آن است كه اين حسّ منفور خود را پاسخ مىدهند و به زنان، زن بودن و حتى نياز به جنس مخالف را تلقين مىكنند. حيا، پاكدامنى، وفادارى زن به خانواده و همسر، فداكارى براى خانواده، عشق به فرزند تا سرحدّ تحمل خانواده و سلطه مرد، همه و همه مفاهيمى است كه در طول تاريخ توسط مردان و فرهنگ مرد سالار و اخلاق مردانه ساخته و پرداخته شده و به عنوان يك ارزش به زنان تلقين و تحميل گشته است همه اين ديدگاهها از آن جا نشأت يافته كه انسان، چيزى فراتر از يك جاندار نيست، و او مىتواند مانند همه جانداران، فارغ از هر بايد و نبايد، مطابق آنچه غرايزش مىخواهد زندگى كند. امّا قرآن، در عين پذيرش غرايز انسان و جدّى دانستن آن، حاكميّت غرايز را، در انسان، حاكميّتى ثانوى و عارضى و جنبى و تبعى مىداند و معتقد است كه بنياد انسان روح و گرايشها و طلبهاى روحى اوست و چون روح خدا زورق تن است، ناگزير است شرايط مادّى تن را نيز پاسخ دهد و گرنه اين ناخدا بى زورق شده و قادر به طى مسير وحى بر زورق حيات مادّى نخواهد بود از نظر قرآن، آن چيزى كه بنياد همسرى، زوجيّت و نهاد خانواده را در زندگى انسان از كاركرد زوجيّت در حيات حيوانى تمايز بخشيده، ماهيّت آن است كه تماماً غريزى نيست تعبير قرآن، براى بيان اين معنا چنين است: وَ من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لِتَسْكُنوا اليها و جَعَلَ بينكم مَوَدَّةً و رحمةً انّ فى ذلك لآياتِ لقوم يتفكّرون« ) نقطه نظر ما،توجّه به ارتباط ميان سه بخش از آيه است خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها جعل بينكم مودّة و رحمة. قسمت سوّم، بخشى است كه تا اين حا به آن اشاره نداشتهايم و آن عبارت است از اين كه مفهوم و حقيقت »مودّت و رحمت« در رابطه انسان با همسرش، مفهومى است كه از آرامش يابى انسان در خانواده، طرحى جديد و متمايز با ارضاپذيرى حيوانات در جفتگيرى و جفتيابى ارائه مىكند »مودّت« و »رحمت« مفاهيمى فطرى و درونى است كه در فرهنگ انسانى جايگاه خود را داشته و دارد، اين مفاهيم در روابط انسانى معنا و مصداق مىيابد و محيط اوليه و طبيعى آن خانواده است يعنى، از نظر قرآن، خانواده و محيط خانواده است كه مىتواند اين مفاهيم را در نسلها يكى پس از ديگرى شكوفا و بالنده كند و به آنها تمرين دهد و به اين مفاهيم عينيّت بخشد آيا نهاد خانواده و نظام همسرى جايگزينپذير است؟ در عصرى كه صنعت و تكنولوژى بشر را در ساختن برخى پديدههاى مصنوعى و حتّى رباطهاى پيشرفته يارى داده و توانمند ساخته، و در بسيارى از عرصهها ماشين را جايگزين انسان كرده است، طبيعى بود و نيز طبيعى است كه اين انديشه به ذهن افراد ياگروههايى راه يابد كه براى تأمين نيازهاى عاطفى، احساسى، روحى و معنوى انسان نيز، پاسخهاى تكنولوژيك و داروهايى مشابه عرضه كنند ابعادى از اين ذهنيّت و رويكردها، متعلّق به عصر جديد است و وجوهى از آن، ديرينه طولانى در تاريخ بشر دارد استفاده از مشروبات الكلى براى آرام بخشى و ايجاد نشاط تصنعى و بهرهگيرى از موادّ مخدّر براى ورود به عالم تخيّل و غفلت از عالم واقعيّتها و رويكرد به هم جنس گرايى براى ارضاى غريزه جنسى، روشهاى پرسابقه در تاريخ انسان است و استفاده از داروهای روانگردان و موادّ شيميايى نيروزا و عرفانهاى ساختگى و بدون خدا و فلسفههاى پوچ انديش و نسبيتگرا كه راه را براى جامعهگريزى و اخلاق ستيزى و هم جنسگرايى زنان و مردان هموار ساخته است، حلقههاى به هم پيوستهاى است كه يكى پس از ديگرى در عرصه جوامع بشرى رخ نموده است يكى از نتايج اين مشابه سازى و ارضاى تصنعى نيازهاى درونى و عاطفى و انسانى، ساختن و پرداختن الگوها و روشهاى خاصى براى تأمين نيازهاى جنسى و عرفانى و معنوى و عاطفى انسانها، فارغ از روشهاى طبيعى و سنّتى است و از آن جمله نهاد خانواده و روابط همسرى و نظام فرزنددارى و تربيت اولاد است از آن جا كه نياز انسان به همراهى، هم انديشى و آرامشى در زندگى امرى انكارناپذير مىباشد و انكار آن عملاً ميسّر نيست و از سوى بيشتر انسانها پذيرفته نمىشود، كسانى به اين نتيجه رسيدهاند كه مىشود اين نياز را از طريق همجنس نيز تأمين كرد و خانوادهاى بر اساس دو زن يا دو مرد تشكيل داد و زنان در صورت احساس نياز به فرزند، با استفاده از روشهاى جديد تلقيح و باردارى مىتوانند بدون داشتن شوهر، باردار شوند و دست كم مىتوانند در يك ارتباط آزاد و غيرسنّتى و بدون تن دادن به زندگى مشترك خانوادگى، صاحب فرزند شوند اينها همه تلاشهايى است براى اين كه به جاى نظام همسرى و نهاد خانواده، نسخه ديگرى را براى انسانها بپيچند، در حالى كه طبيعت و فطرت انسانى و همچنين تجربههاى علمى حكايت از اين دارد كه اين گونه تدابير و توصيهها و برنامهها، چيزى جز يأس و آشفتگى و روانپريشى براى فرد و جامعه به همراه نداشته است شگفت اين كه قرآن در بيش از چهارده قرن قبل از جامعهاى خبر داده است كه همه شهروندانش به نوعى، همجنس گرايى را به جاى نظام
پيوست:
|
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
|