دوشنبه, 10 ارديبهشت 1403

 



موضوع: رویارویی با رازهای شکست سازمان ( فصل اول )

رویارویی با رازهای شکست سازمان ( فصل اول ) 11 سال 1 هفته ago #3340

در نهاد هريك از ما سبك خاصي ازمديريت وجود دارد كه بايد از طريق خودشناسي آن را بيابيم. خودشناسي عميق،صفات دروني ما مانند اعتماد به نفس، شجاعت، قدرت تصميم گيري و عدالت را كه از ستونهاي اصلي مديريت محسوب ميگردند، شكوفا ميسازد. شايد با تقليد از سبك مديريت ديگران بتوان به موفقيتهايي سطحي در عرصه مديريت دست یافت، ولي سرانجام هر تقليدي چيزي جز شكست نمي باشد. مديران بزرگ جهان به مراتب عالي از خودشناسي دست يافته اند و به روش خاص مديريتي كه در وجودشان نهادينه شده است عمل مي نمايند.

فصل اول:رازهاي شكست

اولين قدم در فراگيري مديريت، شناخت رازهاي شكست و استراتژي مقابله با آن است. هركدام از اين موارد به تنهايي ويا با يكديگر موجبات سقوط سازمان را فراهم مي نمايد. در ادامه راهكارهاي جلوگيري از وقوع و شيوه هاي خروج از اين دام ها ذكر مي گردد:

راز اول: رقابت

رازهاي شكست داراي تقدم و تأخر نيستند، بلكه به حسب شرايط و نقاط ضعف سازمان پديدار مي گردند. ظهور رقيب جديد در صحنه يكي از مهم ترين عوامل شكست سازمان محسوب ميگردد، چرا كه رقباي جديد با رعايت آخرين قواعد بازي يعني حذف نقاط ضعف شركتهاي قديمي و تقويت نقاط قوت آنها وارد عرصه رقابت ميگردن . در اينجا لازم است به جاي رقابت، وقت خود را جهت مطالعه بر روي رفتار رقبا مصروف نماييد
(شناخت رقيب در برخي شرايط مهم تر از شناخت خود است) و با ايجاد ارتباطي دوستانه به عمق انديشه هاي آنها پي برده و بستر شراكت در مواقع لزوم را فراهم نماييد.

راز دوم: سكون و غرور

دومين عامل شكست، سكون، احساس غرور و رضايت از وضعيت موجود و عدم تمايل به تغيير در شرايط جاري سازمان است. چنين ديدگاهي سازمان را دچار ركود فكري نموده و از پيش بيني وقايع و تغييرات غافل مي نمايد. منطق وجود سازمان، انديشيدن وراي نياز مشتري است نه انديشيدن در كنار يا پشت سر او. انتظارات آنها همواره در حال تغيير و افزايش است اگر اين انتظارات را ناديده بگيريد بزودي مشتريان خود را از دست خواهيد داد. بايد به ياد داشته باشيد كه همواره راه بهتري براي انجام كارها وجود دارد كه اگر آنها را نيابيد، خود به عامل شكست سازمان تبديل خواهد شد.

راز سوم: بر هم خوردن تعادل

اين امر، معلول مديريت چندگانه در سازمان است. حيات سازمان وابسته به روابط رسمي و غيررسمي بين بخشهاي مختلف سازمان است، اگر هر يك از بخشهاي سازمان به جهت منافع كوتاه مدت مورد تقويت قرار گيرد، بعد از مدتي بخش مورد توجه، از ساير بخشها رشد بيشتري نموده در نتيجه ساير بخشها نمي توانند با آن بخش هم قدم شوند و بعد از مدتي سازمان به جهت بر هم خوردن تعادل متلاشي مي گردد. رشد متوازن و متعادل همه ابعاد سازمان از نقطه نظر (علمي- تخصصي) همواره بايد مورد توجه قرار گيرد. تعيين نقطه تعادل بهينه يكي از وظايف مديريت محسوب ميگردد.

راز چهارم: تغيير قاعده بازي

يك مدير بايد بداند آن سوي قله موفقيت، شيب خطرناكي قرار دارد كه پايين آمدن از آن به مراتب از بالا رفتن سخت تر است. اگر شما پس از كسب موفقيت، حقوق مديران كليدي را افزايش ندهيد، رقيبان آنها را خواهند ربود. ساده ترين راه كسب موفقيت ربودن مديران شايسته شركتهاي موفق است. در يك سازمان كاركنان با آن رشد خواهند كرد، در سازمانهاي موفق چنانچه حقوق و مزاياي كاركنان به تناسب افزايش نيابد به مرور سازمان دچار فساد خواهد شد. هميشه بايد قبل از صعود به قله توانايي، خود و سازمان را براي ادامه مسير مورد ارزيابي قرار دهيد.

راز پنجم : تغيير معادلات بيروني

راز پنجم نتيجه تغيير و تحولاتي است كه پيرامون سازمان شكل گرفته وتأثيرات آن سازمان را فرا ميگيرد. حوادث غيرمنتظره، جنگ، تورم، ظهور فناوريهاي مدرن و ... نمونه هاي اين تغيير معادلات بيروني هستند. به طور معمول تحولات بيروني توسط سازمانهايي خلق ميشود كه موضوع تحول در هسته فعاليت آنها قرار دارد. براي مثال هر زمان كه نسل جديدي از موبايل به بازار عرضه ميشود، نه تنها رقبا، بلكه شركتهاي بسياري، با دام شكست مواجه ميشوند، چرا كه قابليتهاي جديد موبايل باعث تحول بسياري در سيستمهاي بانكداري، حمل و نقل و توريسيم ميشود. براي كاركنان، آشنايي با فرايند كار، سرمايه اي ارزشمند محسوب ميگردد، درحاليكه تغيير، باعث از بين رفتن بخش عمده اي از اين سرمايه ميشود، لذا كاركنان براي حفظ سرمايه هاي خود در مقابل تغييرات مقاومت نشان ميدهند، ولي همواره بايد به خاطر داشت كه مهمترين تحولات و جهش ها هم زمان با يك مرگ وجدايي به وقوع ميپيوندد. يك مدير توانا با طراحي بحران هاي مصنوعي و كنترل شده سازمان را جهت واكنش سريع و مناسب در مواقع اضطراري آماده نگاه مي دارد. نداشتن استراتژي تدافعي مناسب و به موقع در مقابل تغييرات بيروني، سازمان را به كام شكست خواهد كشاند.

راز ششم: چيره شدن وحشت

اين وضعيت، در اثر ايجاد ترس، و وحشتي كه به جهت پيچيدگي سريع فرايندهاي سازمان و خارج شدن كنترل آن از حيطه فكري و توان مديريتي مدير، و يا ساير عوامل شكست (رقابت، برهم خوردن تعادل) كه پيش از اين ذكر شد، به وجود مي آيد. سازمانهايي كه بدون پشتوانه دانش فني و تجربه كافي و تركيب نامتناسب مديران شكل ميگيرند در اثر بروز اين وضعيت به سرعت با شكست مواجه ميگردند.

رازهفتم: مسير نادرست

با قرار گرفتن در مسير نادرست، هرچه سرعت افزايش يابد، از مقصد اصلي دورتر خواهيم شد. حركت در مسير صحيح، حتي با قدمهاي كوچك، شما را به مقصد نزديكتر ميكند. الگوبرداري نادرست از سازمانهاي ديگر، نمونه اين حركت در مسير اشتباه است. سازمانهاي موفق الگوهاي خود را بر اساس شرايط دروني و بيروني شان طراحي ميكنند، لذا الگوهاي وارداتي موفق ممكن است نتايج معكوس در سازمان ايجاد نمايد.
در مباحث اقتصاد كلان، توسعه نيافتگي را تلاش زياد و بازدهي اندك تعريف مي نمايند. صرف حركت و تلاش نشانه پيشرفت نيست چراكه ممكن است حركت در مسير معكوس و رو به عقب باشد.
80 كه براساس آن، 80 درصد منافع با بيست - در مباحث مديريتي، قانون اثبات شده اي وجود دارد به نام قانون 20 درصد تلاش و بيست درصد منافع، بر اساس 80 درصد تلاش به دست مي آيد. سازمانها ميتوانند با بهره گيري از امكانات موجود و مناسبشان، از تلاش بيهوده ودر نهايت از انحراف مصون بمانند. وظيفه يك مدير واقعي، ساماندهي و پركردن ظرفيت هاي خالي و جلوگيري از ايجاد ظرفيت هاي مجدد است. تشخيص مسير صحيح حركت همراه با سرعت مطمئن، يك الزام در فرآيند مديريت محسوب ميگردد.

راز هشتم: قدرت فراتر از تخصص

قدرت در سازمان ميتواند ناشي از مالكيت، حكم سازماني و يا تخصص باشد. قدرت در سازمان بايد نسبت به تخصص توزيع شده و در جهت منافع سازمان آرايش يابد. قدرت فراتر از تخصص، سم مهلكي است كه سازمان را به كام مرگ ميكشاند. عدم كارايي در اكثر سازمانهاي مالك سالار به جهت وسعت قدرت مالك در مقايسه با تخصص آنها است.

راز نهم: ضعف ارتباطات

ارتباطات غيرموثر و نادرست، عامل جدي در شكست سازمانها محسوب ميگردد. ايجاد يك ارتباط مثبت درون و برون سازماني از ظرايف كار مديريت محسوب مي شود. شبكه دروني و بيروني ارتباطات به اندازه اي پيچيده و قابل تغيير است كه ممكن است در مواقعي پيام شما كاملاً معكوس انتقال يابد. فرهنگ و باورهاي كاركنان در تفسيرهاي آنها از يك كلام موثر است، از اين جهت سازمان نيازمند بستري مناسب براي به حداقل رساندن اين تفسيرهاست. ارتباطات نادرست باعث افزايش تنش بين كاركنان ميگردد. قطع ارتباط دو مدير ارشد در يك سازمان مي تواند كل شبكه ارتباطي سازمان را مختل سازد. همكاري صميمانه بين كاركنان در جهت منافع و مأموريتهاي سازمان وظيفه جدي است كه بايد توسط تمام كاركنان سازمان رعايت گردد.

راز دهم: شكستن قواعد ساختار سازمان

هر بازي داراي قواعدي است كه تخلف از رعايت آنها باعث ايجاد هرج و مرج و در نهايت توقف آن مي گردد. سازمان به حسب نوع فعاليت و تماس با مشتري به سه نوع مكانيكي، ارگانيسمي و اجتماعي تقسيم مي گردد. هريك داراي قواعد متفاوتي هستند كه بايد رعايت گردد و عدم رعايت اين قواعد شكست سريع يا تدريجي سازمان را فراهم مي نمايد. براي مثال، اختيار در تصميم گيري براي كاركنان يك كارخانه خودروسازي با ساختار مكانيكي با يك شركت تاكسيراني با ساختار اجتماعي كاملا متفاوت است

راز يازدهم : جا به جايي در قدرت

يكي از مهمترين رازهاي شكست سازمان در جابجايي نادرست مديران كليدي سازمان است. اگر چه جا بجايي صحيح و درست مديران، نتايج مثبت بسياري خواهد داشت ولي به همان نسبت جابجايي هاي غلط و ناآگاهانه به سرعت و يا به طور تدريجي سازمان را به انحطاط مي كشاند. در اين گونه جابه جايي ها مديران جديد براي نشان دادن عملكرد خود به جاي تقويت نقاط قوت، انرژي خود را صرف از بين بردن نقاط ضعف مديران قبلي مي نمايند در حاليكه بسياري از اين نقاط قوتها حاصل همزيستي مسالمت آميز با برخي از نقاط ضعفها است..

راز دوازدهم: تضعيف جايگاه انسان

نيروي انساني، بزرگترين سرمايه هر سازمان محسوب مي گردد. هرگاه فضاي حاكم در سازمان با جايگاه نيروي انساني آن در تضاد باشد، بهره وري در آن سازمان به شدت كاهش مي يابد. هر سازمان بايد تأمين كننده نيازهاي معنوي، مادي و حرفه اي كاركنان خود باشد. انرژي هاي مثبت كاركنان باعث مي شود سازمان به يك واحد توانمند تبديل گردد كه در جهت اهداف سازمان به سرعت گام بر مي دارد، در غير اينصورت افراد با انرژي هاي منفي خود سازمان را به نابودي ميكشانند.

راز سيزدهم: اتلاف زمان

زمان بدون توقف در حركت است و شما بايد در هر ثانيه خالق اثري باشيد. ريشه درماندگي برخي كشورها، سازمانها و انسانها در عدم استفاده صحيح از زمان است. انسانهاي موفق به خوبي استفاده صحيح از زمان را فراگرفته و با آن آشنا هستند. يك مدير موفق نيز بهترين سرعت حركت را با توجه به شرايط و توان براي رسيدن به اهداف سازمان انتخاب مينمايد. ايجاد يك جريان مثبت در يك دوره زماني كوتاه يا بلند مدت لازمه حفظ بقاي سازمان است.

راز چهاردهم: بي توجهي به روح سازمان

سازمان نيز مانند انسان داراي يك فرم فيزيكي و يك روح معنوي است. كاركنان، مقبوليت، خوشنامي، شهرت و مشتريان، جنبه هاي معنوي سازمان را تشكيل مي دهند كه بايد مورد توجه خاص قرار گيرند. هوشمندانه ترين سياست ها در سازمان جهت حفظ و پرورش روح سازمان شكل مي گير . متأسفانه در سيستمهاي حسابداري ارزش هاي معنوي قابل ثبت و مشاهده نيستند، به همين جهت مديراني كه در اين زمينه، تلاش و هزينه مي نمايند به دليل نامرئي بودن ارزشهاي آفريده شده و عدم ثبت در دفاترحسابداري، گاهي عملكرد آنها به نوعي اصراف تعبير مي گردد. يك مدير موفق در يك فرايند پويا و مستمر، ثروتهاي سازمان را از اشكال مادي به معنوي و از اشكال معنوي به مادي تبديل مي نمايد.

راز پانزدهم : باور ____________شكست

انسان آن چيزي است كه خود باور دارد، تصور شكست باعث شكست ميگردد و تصور موفقيت باعث موفقيت. مثبت انديشي و منفي نگري افراد در موفقيت و عدم موفقيت آنها بسيار حائز اهميت است. ورود افراد منفي نگر به عرصه مديريت يك اشتباه بزرگ است. عرصه مديريت متعلق به كساني است كه روياي موفقيت خود را باور كرده اند. اگر زندگي افراد ثروتمند امروز را جستجو نماييد به يك فرد فقير با انديشه هاي مثبت بزرگ خواهيد رسيد. در ادبيات مديريت، مثبت انديش فردي است كه همه مسير حركت را بخشي از موفقيت مي داند، ولي منفي گرا تنها رسيدن به نقطه نهايي را موفقيت مي شمرد
آخرين ويرايش: 11 سال 1 هفته ago توسط زهرا نیکوبازوراد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: مهران صفری