شنبه, 08 ارديبهشت 1403

 



موضوع: جلسه 13

جلسه 13 3 سال 10 ماه ago #127655

عناصر اصلی مدیریت از نظر فایول :
فایول در رساله خود پنج عنصر اصلی را در علم یا فن مدیریت قائل است.
1 : تنظیم برنامه (برنامه ریزی: یعنی پیش بینی برای طرح نقشه و عملیات آتی سازمانی)فایول معتقد است برای نیل به هدف های کوتاه مدت و یا بلند مدت سازمانی باید چند اصل مهم را در برنامه ریزی به شرح ذیل در نظر گرفت الف:وحدت ب:استمرار ج:انعطاف د:دقت
2 : سازماندهی : یعنی سازمان دادن و یا اینکه به وجود آوردن تشکیلات که عبارتند از تهیه وتنظیم تجهیزات و تسهیلات و همچنین تنظیم فعالیت های نیروی انسانی و قرار دادن انسانها بر مسند شغلی کارهای سازمانی . فایول معتقد است در سازماندهی چند مورد زیر باید در نظر گرفته شود:
الف:تشکیلات منظم ومرتب ب:وحدت فرماندهی ج:تعیین وظایف و مسئولیت ها
د:اتخاذتصمیم صحیح
3 : فرماندهی : فرمان عبارتست از رابطه لفظی بین کادر رهبری و اعضاء سازمان ، فرماندهی یعنی صدور فرامین ودستور برای یکنواختی و هماهنگی فعالیت های پرسنلی سازمان به وسیله مدیران سازمانی،در خور شاُن ومقام آن ها .
4 : هماهنگی : یعنی هماهنگ نمودن فعالیت های حاصله از نیروی انسانی و بازدهی فیزیکی و مکانیکی تجهیزات و تسهیلات سازمانی در هماهنگ نمودن فعالیت های سازمانی چند نکته اصلی زیر مورد نظر است : الف: متحد نمودن افراد ب: موزون نمودن فعالیت های افراد
ج: ارتباط صحیح اثرات وکارآیی هر فرد با افراد دیگر و هر واحد با واحدهای دیگر
د: به وجود آوردن سیستم جریان اطلاعات و ارتباطات بین گروه سرپرستی و مدیران و اعضای سازمان
5 : کنترل ونظارت :آخرین اصل منطقی که تمام چهاراصل فوق را تکمیل می کند،اصل کنترل ونظارت می باشد.در این اصل منظور از کنترل ونظارت سرکشی ورسیدگی به اجرای فرامین و دستوراتی است که به اعضای سازمان داده می شود.به خاطر این که کنترل صحیح در کار وجود داشته باشد،همیشه سیستم کنترل باید سیستمی سریع وبا دقت بوده تا نارسایی فورا" تشخیص داده شود.

نتایجی که فایول به آن ها دست یافت :
فایول معتقد بود در مورد طبقه بندی اصول مدیریت تنها پنج اصل فوق شرط اساسی نمی باشد بلکه مدیریت خود عبارتست از داشتن فلسفه و تئوری صحیح در مورد تجزیه و تحلیل اصول و قواعد مدیریت از این رو اصول زیر را به تئوری های خود اضافه کرد.
1 : اصل تقسیم کار :
با تقسیم کار تخصص حاصل می گردد و تخصص سطح کارآیی و تولید را بالا می برد.
2: اصل اختیار ومسئولیت :
در این اصل اختیار از مقاماتی به مقامات دیگر تفویض می شود و هر فردی در مقابل مقام ما فوق خود مسئول می باشد.
3 : انضباط :
یعنی تبعیت کارکنان یک سازمان از فرامین و دستورات مدیریت با درنظر داشتن و عمل نمودن به کلیه مقررات و آئین نامه های سازمانی.
4 : اصل وحدت فرماندهی :
هر فرد بایستی مستقیما" تحت نظر فرد دیگری انجام وظیفه نماید. ابراز این عقیده فایول شهرت فراوانی در میان مدیران کسب نموده است.
5 : اصل وحدت رهبری :
لازمه اداره یک گروه انسانی داشتن وحدت در کادر رهبری می باشد و از این راه یکنواخت نمودن تمام دستورات و فرامین راهنمایی اعضای سازمان تعیین می گردد.
6 : اصل برتری سود همگانی بر سود فردی :
هدف های گروه انسانی همیشه بر هدف های فردی کارکنان مقدم بود و همه کارکنان بایستی در این تقدم رعایت اصول را بنمایند.
7 : اصل حقوق و مزایا :
پرداخت حقوق و مزایا در سازمان ها یکی از انگیزه های درونی کارکنان است.فایول معتقد است بایستی برای پرداخت آن معیارها و ضوابطی را در نظر داشت.
8 : اصل تمرکز وعدم تمرکز :
این اصل بستگی مستقیمی به حالت،وضعیت،ماهیت و درجه انجام امور عملیاتی سازمانی دارد.
9 : اصل ترتیب :
با رعایت این اصل از اتلاف وقت جلوگیری می شود و فعالیت های افراد بدون ثمر نخواهد بود.
10 : اصل سلسله مراتب :
با توجه به اصل وحدت فرماندهی باید سیستمی در سازمان باشد تا به طور صحیح و با نظم و ترتیب فرامین و دستورات از سطوح اول سازمانی به سطوح مختلف سازمانی ابلاغ شود.
11 : اصل تساوی و انصاف :
همه افراد سازمانی باید از این اصل برخوردار شوند تا برای اداره امور یک گروه انسانی دچار مشکل نشویم.
12 : اصل ثبات و پایداری شغلی :
دراین مورد باید زمینه ایی فراهم شود تا کارکنان سازمان را رها نسازند. با رعایت این اصل ثبات و استقامت سازمانی به وجود می آید.
13 : اصل ابتکار : : ابتكار و خلاقيت اعضاي سازمان يكي از عوامل مهم رشد و ارتقاي سازماني بوده كه بايد براي آن اهمّيت ويژه اي قائل بود
14 : اصل روحیه همکاری :تقويت روحيه همكاري در سازمان سبب افزايش كارآيي و بهره وري و همچنين ارتقاي انگيزه كاركنان سازمان خواهد بود .

* تئوري نئو كلاسيك ( روابط انساني )
اين تئوري را يكنفر استراليايي بنام التون ميو كه پدر مديريت تئوري نئو كلاسيك ميباشد ‘ مطرح نموده است . تئوري روابط انساني از تضادهايي كه فلسفه تئوري كلاسيك ‘ با روح و روان انسان داشته سرچشمه ميگيرد و اين تئوري بيشتر برروي وجود انساني و مشخصات و شخصيت انساني پايه گذاري گرديد .
نئو كلاسيكها عرضه تئوري خود را بر پايه مفروضات زير بنيانگذاري كرده اند .

1 - مقدار كار انجام شدني نبايست بر اساس كارآيي فيزيكي و يا بدني سنجيده شود ‘ بلكه بايستي نتيجه كارآيي انسان را بر اساس كارآيي اجتماعي ويا قدرتهاي دماغي ( فكري ) و روحي رواني سنجيد .

2 – تنها پاداش هاي مادّي براي جلب رضايت كاركنان خاطر كافي نيست ‘ بلكه انگيزه هاي روحي ‘ رواني واجتماعي در خوشبخت نموده كاركنان وهمچنين جلب رضليت آنها نقش اساسي را بعهده داشته است .
3 - بوجود آوردن حد اكثر تخصص وهمچنين تقسيم كار ‘ تنها شيوه نهايي دريافت حداكثر كار آيي از نيروي خلاقه كارگران نميباشد .
4 - انعكاس هاي روحي كاركنان نسبت به مديران و وظايف آنها نبايد جنبه خصوصي و يا انفرادي داشته باشد ‘ بلكه بايد جنبه گروهي و دسته اي را دارا باشد . از همه بالاتر ارتباطات و شركت در تصميم گيريها و همچنين رهبري در سازمانها از راه عرضه عقايد مديريت حاصل نميگردد ‘ بلكه بايستي افراد سازماني نيز به سهم خويش در اين راه نقشي نسبي داشته باشند .

((( پژوهشهاي فردريك هرز برگ )))

فردريك هرز برگ استاد و رئيس دِپارتمان روان شناسي دانشگاه وِسترن ايالت اوهايوي امريكا بود.

وي تحقيقات مُمتدي را برروي محيط اجتماعي سازماني دارد و در تحقيقات خويش بر روي انگيزه هاي انساني و اثرات آنها در محيط سازماني از نقطه نظرات شناخت و رضايت خاطر ‘ عدم رضايت و همچنين رُشد فكري افراد سازماني انجام داده است .

هرز برگ و يارانش دو دسته سئوال را بشرح ذيل تهيه و تنظيم نموده اند .

1 – شناخت عوامل و فاكتورهاي رضايتبخش در محيط سازماني
2 - شناخت عوامل و فاكتورهاي عدم رضايت در محيط سازماني

در همين ارتباط از 200 مهندس و حسابدار خواسته اند تا پاسخ دهند كه در طول خدمت خويش چه احساسي نسبت به رضايت بخشي از شغل خويش داشته اند . پس از دريافت ‘ دريافتهاي احساسي آنها ‘ هرزبرگ و يارانش اين چنين نتيجه گرفتند كه:

رضايت خاطر كاركنان از شغل خويش بر روي پنج عامل اصلي استوار است .

1 – درجه موفقيت شغلي 2 – شناسايي شغلي 3 – جذابيت شغلي 4 – مسئوليت شغلي 5 – پيشرفت شغلي

و عدم رضايت مهندسان و حسابداران نيز در چهار فاكتور خلاصه ميگردد .

1 – مقررات ‘ خط مشي وآيين نامه هاي اداره امور سازماني 2 – نحوه سرپرستي 3 – حقوق و دستمزد 4- روابط خصوصي بين افراد سازماني

هرزبرگ نتايجي را كه از رضايت يا عدم رضايت يك گروه دريافت نمود ‘ اعلام كرد كه عوامل رضايت بخش و نارضايتي كاركنان كاملاً دو جانبه بوده و با يكديگر همطراز و همگام نميباشد بلكه جنبه هاي رضايت خاطر ‘ جنبه هايي بودند كه بر دريافتهاي ذهني ‘ احساسي ‘ رواني و معنوي مُتكّي بوده و ميتوان گفت كه رضايت خاطركاركنان جنبه هاي انفرادي دارد و بالعكس جنبه هاي نارضايتي كاركنان جنبه هاي گروهي دارد .

* نتيجه گيري از تئوري نئو كلاسيكها :

1 - اشتراك مساعي افراد سازماني
2 - تشويق وترغيب اعضاي سازمان
3 - تقويت روحي و رواني كاركنان سازمان
4 - آشناساختن اعضاي سازمان به تعريفهاي منطقي سازمان
5 - افزايش بازدهي كار سازماني با در نظر گرفتن مديريت صحيح و رهبري درست بر اساس علوم جامعه شناسي و روان شناسي

* مقايسه تئوري كلاسيك و نئو كلاسيك :
براي دانشمندان كلاسيك و نئو كلاسيك دو موضوع اساسي مورد بحث است :

1 - سازمان رسمي : دانشمندان كلاسيك مُعتقدند كه با داشتن سازمان رسمي ميتوان حداكثر كارآيي لازم را از كارگران بدست آورد ‘ در حاليكه دانشمندان نئو كلاسيك مُعتقدند كه با برقراري روابط غير رسمي ميتوان به اين اهداف رسيد ‘ همچنين بايد دانست كه وجود ضوابط كنترل در تئوري كلاسيك و عدم آن در تئوري نئو كلاسيك ‘ بارزترين اصل تمايز اين نوع تئوري ميباشد .

تئوري سيستمهاي اجتماعي : درطول سالهاي 1950 تا 1956 تئوري سيستمها توسط برتا لانفي ‘ زيست شناس آلماني بنام تئوري عمومي سيستمها ( G . S . P ) مطرح شد .

عُلماي سيستمهاي مكتب اجتماعي ‘ سازمان را بعنوان يك كل در نظر گرفته و پيش از آنكه اجزاي سازمان را مطالعه كنند موقعيت روابط متقابل اجزاء و نقش آنها را بصورت يك مجموعه در اهداف سازمان مورد مطالعه و توجه قرار ميدهند .
تعريف سيستم : سيستم مجموعه ايست كه از چند جزو وابسته بهم تشكيل يافته است . سيستم به مجموعه اي از اجزاي وابسته بهم اطلاق ميشود . با توجه به اين تعريف ميتوان گفت كه اولاً هر سيستم حداقل بايد از دو جزء تشكيل شده باشد ‘ ثانياً هر جزئي حداقل با يك جزء ديگر از مجموعه در ارتباط باشد ‘ ثالثاً هرگون تغييري در هر يك از اجزاء به تغيير در كل مجموعه مُنجرگردد ‘ رابعاً مجموعه بايد خصوصيات متفاوت از اجزاء داشته باشد .
بعنوان مثال : يك انبُر دست يك سيستم است كه از دو اهرم تشكيل شده است و اين دو قطعه توسط يك محور با يكديگر ارتباط دارند و روي يكديگر اثر ميگذارند ‘ امّا اگر اين دو اهرُم را از يكديگر جدا كنيم هريك از آنها و يا مجموعه آنها تشكيل يك سيستم را نمي دهند .

سيستمها به دو صورت سيستمهاي باز و سيستمهاي بسته طبقه بندي ميشوند .

1 - سيستم بسته : سيستمي است كه با محيط خود به تعادل ثابت ( استاتيك ) رسيده باشد ‘ مانند دنياي بسته هسته اتمها ست كه با محيط خود رابطه ندارد و در صورت ارتباط متلاشي و منفجر ميشود .

* دردنياي مديريت تئوري كلاسيك يك سيستم بسته است ‘ زيرا سازمانهاي مبتني بر اصول مديريت علمي پيش از آنكه در ارتباط با محيط خود و عوامل انساني باشند ‘ به عوامل فيزيكي و آنهم عوامل فيزيكي درون سازماني توجه دارند ‘ چون فعاليتهاي افراد ‘ ساعات كار و شرح وظايف اين تئوري بصورت خشك و انعطاف ناپذير طبقه بندي وتنظيم شده است . لذا واژه سيستمهاي بسته در مورد آنها بكار ميرود .

2 – سيستم باز : سيستمي است كه با محيط خود به يك تعادل پويا ( ديناميك ) رسيده باشد و به اين ترتيب كه از تغييرات محيط متأثر شده و خود نيز روي محيط اثر ميگذارد وتعادل آن پيوسته درحال تغيير است و از يك تعادل ‘ به تعادلِ جديد ميرسد ‘ در سيستم باز تمايل به بنظم وجود دارد و سيستم در حال رُشد است .

* خصوصيات فهم سيستمها : كُليه سيستمها داراي خصوصيات مُشتركي هستند كه آشنايي با آنها براي شناخت و كُنترل سازمانهاي اجتماعي و فعاليتهاي مربوط به آنها راهنماي مؤثري است .

* در نمودار سيستمها سه قسمت اصلي مشاهده ميگردد كه شامل داده ها ‘ فرآيند و باز داده ها ميشود
* داده ها ( In put ) : هر سيستمي براي ادامه مديريت خود چيزهاي مختلف از پيرامون خويش ميگيرد كه به آن داده ها گويند . بعنوان مثال يك مدرسه از طريق آموزش وپرورش ‘ مقداري بودجه تامين ميكند ‘ تعدادي ازكودكان و نوجوانانرامون خويش ميگيرد كه به آن داده ها گويند .مانهاي اجتماعي وفعاليتهاي مربوط به مربوط ‘ به خانواده هاي گوناگون را ميپذيرد و آموزگاران دروس مورد نياز را ‘ از محيط جذب ميكند ‘ تمامي اينها داده هاي اين مدرسه محسوب ميشوند .
همچنين كه بايد به يك بيمارستان ‘ پزشك ‘ دارو ‘ پرستار ‘ بيمار و وسايل لازم داده شود كه ‘ همه آنها را داده هاي بيمارستان مينامند .

* فرآيند ( Process ) : فرآيند مُعَرف يك يا دسته اي از فعل و انفعالات است كه بمنظور تبديل داده ها به باز داده ها انجام ميگيرد ‘ براي مثال در بيمارستان كُلّيه عملياتي كه بر روي بيماران توسط داده ها انجام ميگيرد ‘ فرآيند نام دارند .

* بازداده ها ( Out put ): داده هاي سيستم پس از انجام فعل و انفعالاتي كه بر روي آن صورت گرفت و يا تغييراتي كه بر روي آن پديد آمد ‘ بشكل هاي گوناگون خارج ميگردد ‘ كه در اين حالت باز داده ها ناميده ميشود .
براي مثال در مدرسه ‘ بازداده ها همان كودكاني ميباشند كه با سواد شده اند و در بيمارستان ‘ بيماراني كه بهبود يافته و يا احياناً فوت كرده اند و در نظامهاي اجتماعي تمام فعاليتهاي مختلف مثل بازرگاني اداري ‘ سياسي ‘ آموزشي و نظامي بهمين گونه ميباشد ‘ كه توضيح داده شد .

* تعادل لازمه تداوم وجود يك سيستم است ‘ اين تعادل از هماهنگي بين اجزاي يك سيستم با سيستمهاي فرعي تشكيل دهنده آن بوجود مي آيد .
مثلاً در انسان درجه حرارت بدن 37 درجه سانتيگراد است . هرنوع اِخلال در سلامتي ممكن است ‘ حرارت بدن را از 37 درجه سانتيگراد بالاتر و يا پايين تر ببرد .

يا در بازار وجود تعادل بين عرضه وتقاضا ي يك كالا ‘ قيمت آن كالا را تنظيم ميكند . اگر عرضه يك كالا كمتر از تقاضاي آن باشد ‘ بهاي آن كالا افزايش مي يابد و چناچه بخواهد قيمت را با فشار نگهدارند براي آن كالا ‘ بازار سياه بوجود مي آيد ‘ بدين ترتيب از طريق بازار سياه يا تغيير نرخ رسمي‘ قيمت كالا مجدداً بين عرضه وتقاضاي اين كالا تعادل برقرار ميگردد .
برقراري تعادل در سيستمها با كمك باز خور انجام ميشود ‘ براي مثال فوق در شكل دياگرام يك سيستم در مواجهه با محيط خود ‘ داده ها ‘ فرآيند و بازداده ها و مكانيسم باز خور داخلي و مكانيسم بازخورهاي خارجي مشخص گرديده است .
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.