سه شنبه, 18 ارديبهشت 1403

 



موضوع: تاريخ ادبيات

تاريخ ادبيات 10 سال 8 ماه ago #28820

استاد ارجمند - سركار خانم حاج كرم

با سلام:

قبل از هر موضوعي ميخواستم از زحمتي كه با روي خوش در كلاس ميكشيد تشكر نمايم كه همين شاداب بودن شما باعث علاقمندي كلاس به درس ادبيات گرديده است.

در رابطه با تاريخ ادبيات ايا در حد مطلب زير ياد گرفته شود كافيست:

ناصر خسرو- اثار منظوم شامل ديوان اشعا و منظومه روشنايي و سعادت نامه
اثار منثور- وجه دين زادالمافرين-خوان اخوان- سفر نامه گشايش و رهايش-جامعالحكمتين

سنايي: حديقه الحقيقه- طريق التحقيق-سير العباد-الي معاد كارنامه بلخ

خاقاني: سبك اذربايجاني-مهارت در تركيب الفاظو خلق معاني
مثنوي:تحفه العراقين-در شرح سفر به عراق و مكه ديوان مدايي از قصيده هاي معروف اوست

عطار نيشابوري: در سرودن منظومه هاي عرفاني و غزل و رباعي شهرت دارد
منطق الطير- اسرار نامه- الهي نامه- مصيبت نامه- و تذكره الا اوليا

سعدي: بوستان ( مثنوي اخلاقي) گلستان (شاهكار نويسندگي وبلاغت

جلاالدين محمد بلخي (مولوي) اثار منثور مولانا فيه ما فيه- مجالس سبعه و مكاتيب ميباشد و غزل مولانا اوج غزل عرفاني ميباشد.

ابوالفظل بيهقي: كتاب تاريخ بيهقي يا تاريخ مسعودي اثر جاودانه اوست.
اسرار التوحيد: در شرح احوال ابوسعيد ابوالخير كهنترين كتاب در باره زندگي اولياء نوشته شده

سياستنامه- خواجه ابوالحسن بن علي نظام الملك وزير البرسلان و ملكشاه سلجوقي كه بنام سيرالملوك نيز مشهور است كه پيرامن اداب معاشرت واخلاق است.

كليله و دمنه: اين كتاب در زمان ساسانيان يه قلم برزويه طبيب به زبان پهلوي ترجمه شده است و در نيمه قرن ششم به وسيله ابوالمعالي نصرالله منشي به زبان فارسي ترجمه شده است.

ابوالقاسم فردوسي: كتاب معروف شاهنامه






نه مرادم نه مریدم،
زیباترین شعر مولانا....

نه پیامم نه کلامم،
نه سلامم نه علیکم،

نه سپیدم نه سیاهم.

نه چنانم که تو گویی،

نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی.

نه سمائم،

نه زمینم،

نه به زنجیر کسی بسته و نه برده‌ی دینم

نه سرابم،

نه برای دل تنهایی تو جام شرابم،

نه گرفتار و اسیرم،

نه حقیرم،

نه فرستاده پیرم،

نه به هر خانه و مسجد و میخانه فقیرم

نه جهنم، نه بهشتم

چنین است سرشتم

این سخن را من از امروز نه‌ گفتم،

نه‌ نوشتم،

بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم.

حقیقت نه به رنگ است و نه بو،

نه به های است و نه هو،

نه به این است و نه او،

نه به جام است و سبو...

گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم،

تا کسی نشنود آن راز گهربار جهان را،

آنچه گفتند و سرودند تو آنی ...

خود تو جان جهانی،

گر نهانی و عیانی،

تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی

تو ندانی

که خود آن نقطه عشقی

تو اسرار نهانی

همه جا تو

نه یک جای ،

نه یک پای،

همه‌ای

با همه‌ای

همهمه‌ای

تو سکوتی

تو خود باغ بهشتی.

تو به خود آمده از فلسفه‌ی چون و چرایی،

به‌ تو سوگند که این راز شنیدی و

نترسیدی و بیدار شدی،

در همه افلاک بزرگی،

نه که جزئی ،
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

تاريخ ادبيات 10 سال 8 ماه ago #29530

درود ,از محبتتان متشکرم. بله به همین شکل کافی است.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: فاطمه حاجی کرم