پنج شنبه, 13 ارديبهشت 1403

 



موضوع: صورت کلی سبک های ادبی فارسی

صورت کلی سبک های ادبی فارسی 10 سال 8 ماه ago #28174

صورت کلی سبک های ادبی فارسی

1- سبک خراسانی 2- سبک عراقی 3- سبک هندی 4- سبک بازگشت 5- دوره معاصر (نو)

سبک : روش مشخص بیان مطلب است یعنی گوینده به چه نحو خاص ومشخصی مطالب خود را ایراد کرده است .جهت این نحوخاص بیان، باید درانتخاب لغات شکل جملات و اصطلاحات، صنایع ادبی (آرایه های ادبی ) عروض وقافیه (علم – وزن – شعر)وغیره ... گوینده دقت شود.
تعریف جامع ومانع سبک دشواراست امامیتوان آن را از دیدگاههای مختلف تقسیم کرد مثلا" :
برحسب نام افرادی که سبک شخصی دارند و بعد از خود جریانی را در شاعری یا نویسندگی ایجاد کرده اند. یعنی عده کثیری به تبع ایشان شعر گفته اند یا نثر گفته اند مثل: سبک فردوسی – سبک حاقظ – سبک نیما- سبک صاحب

برحسب درک مطلب : برحسب بینابین ( مثل تاریخ بیهقی یا تاریخ مسعودی)

برحسب نوع زبان : مثلا" میگویند سبک شاعرانه دارد – سبک علمی سبک روزنامه نگارانه

برحسب موضوع : سبک صوفیانه – سبک مذهبی – سبک تاریخی اما از همه مهمتر و معمولتر تقسیم سبک بنا بر دوره است .
مثل : سبک خراسانی – هندی – عراقی و ...
لذا ادوار شعر فارسی به صورت زیر تقسیم شده است ( طبقه بندی 1200 ساله )

سبک خراسانی : نیمه دوم قرن سوم ، قرن چهارم و قرن پنجم ( قصیده – حماسی – معشوق زمینی بود- از عرفان تهی بود) از تلمیحات کمتر استقاده شده بود.

1- سبک حدواسط یا دوره سلجوقی : قرن ششم ( سبک آذریایجانی)
2- سبک عراقی : قرن هفتم ، هشتم ، نهم ( معشوق آسمانی شد عشق مقام پیدا کردن
3- سبک حد واسط یا مکتب وقوع و واسوخت : قرن دهم
4- سبک هندی : قرن یازده و نیمه اول دوازده
5-دوره بازگشت : اواسط قرن دوازده تا پایان قرن 13به شیوه سبک عراقی و خراسانی بازگشت میکند.

(سبک هندی)
خمیرمایه دکان شیشه گر سنگ است عدو شود سبب خیراگر خدا خواهد .
دوداگربالا نشیند کسرشان شعله نیست جای چشم ابرونگیردگرچه اوبالاتراست.

-6 سبک حدواسط و دوران مشروطیت : نیمه اول قرن چهاردهم ( نیمه اول قرن 14)

- 7 سبک نو( معاصر) : ازنیمه قرن 14 به بعد ( نیما یوشیج) بنیانگذار آن بود .

سبک وقوع یا واسوخت: سبکی است که درآن شاعران به واقعیات میپردازند و از حالت کلیشه ای خسته شده بودند که به این مکتب رو آوردند.

مکتب وقوع و واسوخت یعنی واقعیت گویی و واسوخت یعنی معشوق از عاشق اعراض میکند.
سبک هندی : ازمیان کوچه و بازار وارد شعر شد وازضرت المثل های عامیانه وارد شعر شد وتشبیهات ظریف واستعاره درشعر بکار رفت .
فواره چون به اوج رسد ، سرنگون شود.
مقایسه مقتصات فکری سبک خراسانی و عراقی :
خراسانی ( فردوسی ) عراقی
1- ستایش خرد 1- ستایش عشق
2- اعتدال در اغراق 2-غلو و مبالغه
3- فقدان عرفان 3- رواج عرفان – مضامین صوفیانه
4- تفکر حماسی – حماسه ملی 4- تفکر غنایی ( مثل قالب غزل)
5- شادی گرایی – شادخواری – وصف شراب 5- غمگرایی
6- وصال 6- فراق
7- واقع گرایی 7- آرمان گرایی
8- عینیت یا توجه به دنیای بیرون 8- ذهنیت یا توجه به دنیای درون
9- توجه به حماسه ملی ایران 9- توجه به معارف اسلامی
10- اختیار واراده 10-قضا و قدر- جبر
11- پند واندرز و نصیحت -11(مدح و پند و اندرز و ستایش)

12- عدم توجه به علوم 12- بازتاب علوم
13- غالب مسلط قصیده است 13- غالب مسلط غزل است
معتزله معتقدند خدا را نمیتوان دید اما اشعریان معتقدند خدا را با چشم سر میتوان دید.

مختصات سبکی شعر سبک خراسانی :
الف : مختصات زبانی : ازکلماتی استفاده شده که اگرچه در دوره خود طبیعی ساده و روان است ودرآن ابهام و تعقید (یعنی پیچیدگی ) نیست اما امروزه برای ما برخی از آن لغات مهجور و دشوارمینماید کلماتی همچون آزفند ناک یعنی (قوس و قزع ) برخی ازلغات پراستمعمال این سبک از نظر فکری هم جالبند یکی ازآنها آز به معنی ( طمع فزون خواهی ) که غالبا" جاندار انگاشته شده است .

ب- مختصات فکری :
1 – شعر این دوره (خراسانی ) شعری شاد و پرنشاط است و روحیه تساهل (سهل گرفتن – آسان گرفتن ) و خوش باشی را تبلیغ میکند و از محیطهای اشرافی و گردش و تفریح و باغ و بزم سخن میگوید، دلایل آن یکی روحیه ایرانیان کهن و دوم راه سیاسی و اقتصادی درزمان سامانیان و تا حدی غزنویان و سوم زندگی خود شاعران است که صله های انعام از پادشاهان درعوض سرودن شعر) گران میگرفتند و مرفه می زیستند وبا دربارها رفت و آمد داشتند.
2- شعری واقع گراست : و اوضاع در بارها ، محیط زندگی و روابط ارباب و کنیز و غلام ، تفریحات و ماوقع لشکرکشی ها فرهنگ را منعکس میکند. به طوری که از برخی از اشعار عنصری میتوان لشکرکشی وحوادث جنگی را به نحو دقیق تاریخی استخراج کرد ودرآن از امور ذهنی و خیالی خبری نیست .
3-شاعران با معارف پیش از اسلام آشنا هستند وازاین رو تلمیح به اسم قهرمانان و شاهان همچون انوشیروان و زنجیر او واعیاد و مراسمی چون نوروز و سده و بهمن جنه (یک جور جشن ) این تلمیحات برگرفته از شاهنامه فردوسی نیستند وباید رد آنها را درمنابع مختلف جست .

از قرن دوم به بعد ما تحت تاثیر خلفای امویان بودیم
سامانیان اولین سلسه اصیل ایرانی بود که حکومت میکرد.
یک سبک ممکن است در موارد زیر با هم متفاوت باشند.
( وزون – قافیه – قصیده – قطعه – غزل – مثنوی ) درتمام سبکها وجود دارد تمام شعرها ( جیغ بنفش ) دارند. یعنی دارای خیال است .
دوره سامانیان حدود قرن 4 الی 6 میباشند ( سبک خراسانی ) شاعران این دوره ( رودکی – کسایی فردوسی که در دوه غزنویان بوده ) منوچهری و فرخی بوده اند.
موضوع شعر آنها : وصف طبیعت – مدح پادشاها ن و درباریان و پند وحکمت و اندرز بوده است
غالب شعر آنها مثنوی و قصیده بود ( یعنی قصد میکنی کسی را پند و اندرز بدهی دوره غزنوی و سلجوقی : ترک زبانان ( سبک عراقی ) حدود قرن 7-8و 9
شاعران این دوره : حافظ سعدی و مولوی بوده است
موضوع : بیان عواطف و احساسات شاعری و عاشقانه و مباحث صوفیانه
قرن 10-11 و12 سلسه صوفی ( سبک هندی ( مدهب رسمی کشور را شیعه کردند
تمثیل دراین دوره تقلید از دو دوره قبل شده
قالب : صوفیانه و پند و اندرز است و تکرار شاعران 2 دوره قبل است .
دوره بازگشت : دوره قاجاریه ( قرن 12 و 13) این دوره هم تقلید از دوره های قبل است
دوره معاصر: ( قرن 14) پهلوی تاکنون ظهور نیما یوشیج و شعر معاصر

تغییر سبک شادگرایی به غمگرایی درسبک عراقی به علت حمله مغولها به ایران بود. هولاکو سبک خراسانی را از بین برد ( عطار نیشابوری از شاعران طراز اول سبک عراقی است )
تاریخ بیهقی 29 جلد آن درآن زمان مفقود شد و 1 جلد آن درحال حاضر باقی مانده در آن زمان خیلی از کتابها از بین رفت و شاعران گریختند ویاکشته شدند.
سبک خراسانی مثال یک شاعرمعروف آن سبک (قرن 4و5) فردوسی (329 تولد 411 وفات ) بزرگترین شاعراین دوره ویکی از بزرگترین شاعران ایران وجهان است که نامش ابوالقاسم است وازکسانی است که سبک مخصوص به خود دارد به طوری که درتمام این مدت 1000 سال چهره آن منفرد ومتمایز باقی مانده است . فردوسی از طبقه دهقانان بود(دهقان نه به معنای امروزی بلکه به معنای کسی که ملک و املاک فراوان دارد ونجیب زاده است ، که همه دارایی خود را بر سر سرودن شاهنامه خود نهاد تاجایی که دراواخر عمر تنگدست وفقیر شده بود استادفردوسی نسبت به تاریخ ومفاخر ایران حساسیت داشت او تربیت شده عهد سامانی است . یعنی دوره ای که تب وتاب تجدید حیات ملی از شاه و وزیر وامیر گرفته تا دبیر وشاعر همه را فراگرفته بود.مذهب او شیعه است چه نوع ؟ شیعه زندیه (14 مامی ) و اشکارا از علی (ع) وخاندان او مدح میکند ، خود را اجر مینهد:
به نام خداوند جان و خرد کزین برتراندیشه برنگذرد
و رویت را قبول ندارد( رویت یعنی دیدار خدا در دو جهان یا یکی از جهانها دیدار خدا با چشم سر اعتقاد ندارد)تقیه هم نمیکند.
شاهنامه را حدود 20 سال قبل از روی کارآمدن سلطان محمود غزنوی شروع کرده بود وازاین رو به هیچ وجه از او چشم داشتی نداشت اما در اواخر عمر که هم نسب نامه دولت سامانیان بر باد رفته بود وهم توش و توان خود استاد، به امیدهایی از قبیل حفظ و نشر شاهنامه و هم چنین کمک مالی به دربار محمودرفت اما نه تنها بهره ای نیافت بلکه از خشم او چند سال آخر عمر را متواری و پنهان و دربدری زیست . فردوسی به اوج رساننده فن حماسه در ادبیات ماست بعد از او دیگران هم به حماسه پرداختند( شاهنامه شاهکار حماسی ایران است ) اما آنچه کارآنان را از فردوسی جدا میکند اولا" این است که استاد فردوسی به موضوعاتی پرداخت که اصالتا" و بالذات حماسی بودند ( تاریخ اساطیری یک قوم کهن و تاریخ حقیقی روزگارانی دوراست و ثانیا" در فردوسی نسبت به موضوع کارش صداقت و ایمان و عشقی است که از بیست بیت کلامش هویدا است . دربسیاری از حوادث و داستانها فردوسی پشت سر یا همراه قهرمانان است باآنان شادمان و غمگین میشود، گاهی حتی نمیتواند خویشتن داری کند و وسط معرکه ظاهر شده احساسات خود را بروز میدهد بطور مثال در داستان کشته شدن سهراب به دست پدرش رستم ( یکی شعر داستان است پرآب چشم – دل نازک آید زدستم به خشم )
شاهنامه 60 هزار بیت دارد اسطوره = افسانه – داستان + تاریخ
ثالثا" کارفردوسی در عصر او موضوعیت داشت علاوه بر استقبال دربار و جامعه اندک اندک دورنمای تسلط ترکان درچشمها و ذهنها حضور می یافت – چهارم آنکه باید استعداد فطری خود را او درنظر گرفت که توانسته است درانواع فنون داستان پردازی (حماسه – تراژدی و عشقی ) صحنه پردازی – دیالوگ – حرکت و ...) شاهکارهایی بیافریند که به گواهی تاریخ ادبیات جهان نظیر آنها درحکم نادراست . دقت او در دقایق و ظرایف حماسه پردازی و تراژدی نویسی به حدی است که خواننده آگاه به مسائل نظری بحثهای مربوط به حماسه و تراژدی (غم نامه ) را به این خیال باطل می افکند که گویی او سالها دراین مباحث به شیوه امروزیان غور وتعمق داشته است ، درضمن قدرت تجسم او در حد اعلاء است گویی به شیوه نمایشنامه نویسان امروزی صحنه تاتر را تجسم کرده و نوشته است : درداستان رستم و اسفندیار ، اسفندیار به قول امروزیها شیطنت مکند و صندلی رستم را در دست چپ خود قرار میدهد، ( نشانه تحقیر است )
شعر( به دست چپ خویش بر جای کرد زرستم همی مجلسی آرای کرد
وزن فعولن فعولن فعولن فعل )
قالب شاهنامه : مثنوی ( طولانی بودن ابیات درمثنوی ) آنگاه صندلی رستم را طرف راست ( که جای بزرگان بوده است ) قرار میدهد.اوج درآماتیک (ادبیات نمایشی ) صحنه آنجاست که فردوسی میخواهد حالت درونی رستم را مجسم کند . رستم روی صندلی می نشیند حال آنکه جهت آرام کردن خود و بی اعتنایی به دیگران ترنجی معطر ( بالنگ) را در دست گرفته و با آن بازی میکند
(بیامد بر کرسی زرنشست – پرازخشم بویا ترنجی به دست ) همین نمایش حالا که درونی است که اثر او را روز به روز بیشتر از دیروز قابل قبول نظر خوانندگان باریک اندیش کرده است چه نمایش حالات درونی ابدا" در سبک خراسانی مطرح نبود وادبیات درحرکت خود به پیش ، هر چه بیشتر به نمایش حالات درونی تمایل یافته است .کشتن اسفندیار به دست رستم ( اسفندیار تمایل به مسند پادشاهی داشت و پدرش وعده میداد که اگر فلان جای و خاک را بگیری یا چنین و چنان کنی مسند پادشاهی را به تو واگذارمی کنم و درآخر گفت اگر رستم را دست بسته نزد من بیاوری پادشاهی را به تو میدهم و رستم که عمری را آزاده و نجیب زاده زندگی کرده بود برایش دشوار بود که اسفندیار او را دست بسته کند و درگیری بالا گرفت و دست آخر رستم بعد از ملاطفت ها و نرمی های زیاد تنوانست اسفند یار را متقاعد کند و ناگزیر به جنگ با اسفندیار و کشتن او شد.
داستان دوم ( داستان سیاوش )خلاصه آن رابنویسیم . سیاوش پرکاووس شاه بود که نا مادریش به اسم سودابه عاشق او میشود و سیاوش به او روی خوش نشان نمیدهد وسودابه متوسل به دسیسه و نیرنگ

چهار شاعر معروف سبک عراقی : ( سعدی – مولوی – حافظ- عطار)
عطار نیشابوری : سال 627 هجری – شعر عطار غالبا" صوفیانه است درغزل او مضامین سنایی و روانی غزل عنبری دیده میشود اما عرفان او از سنایی پیش رفته تراست . بسیاری از مضامین و اصطلاحات عرفانی مثل : ( میکده – خرابات – پرمغان – ترسا بچه که بعدها در غزل امثال حافظ دیده میشود درآثار عطار هم هست . غزلیات او را میتوان به 3 نوع 1- عاشفانه 2- عرفانی 3 - قلندری تقسیم کرد . غزل قلندری درحقیقت از فروع غزل عرفانی است تکیه آن برضد متعارفات سخن گفتن و به دنبال بدنامی رفتن است ، شاعر به ظاهر ، ظواهر هرشریعت را به هیچ میگیرد
گاهی عاشق ترسایی میشد تظاهر به بی دینی میکند مثل داستان شیخ صنعان در منطق الطیر عطار) عطار سه مثنوی دارد : 1- منطق الطیر 2- الهی نامه 3- مصیبت نامه ( آثار دیگر: رباعیات و غزلیات است .
حافظ دریکی از ابیات غزلیات خود به داستان شیخ صنعان عطار درمنطق الطیر اشاره دارد
تلمیع یا صنعت ملمع ( یعنی 1 بیت فارسی و 1 بیت عربی شعر گفتن مثل ( الا یا ایهاالساقی عدل کهسل ونادلها- که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها
ای ساقی این جام شراب را دور بچرخان و بیا تا مابنویسیم
شعر ( گرمرید را عشقی فکر بدنامی مکن شیخ صنعان خرقه رهن خانه خماری داشت .

شاعر خاقانی = شعر حدواسط شاعری است بینابین سبک خراسانی و عراقی زیرا همانگونه که گفتیم سبکها معمولا" بدو ظن و یکباره تغییر پیدا نمی کنند، بلکه ممکن است برای تغییر یک سبک سالهای متمادی تغییر و تحول ایجاد شود .
خاقانی =شعر حدواسط شاعر قرن ششم است . همچنین دیگر شاعران قرن ششم نیز در سبک حدواسط بین خراسانی و عراقی قرار دارد یعنی آثار سبکی ، سبک خراسانی هنوز کاملا" از بین نرفته و آثاری نیز از سبک دوه بعدی یعنی عراقی هویدا شده است .
مختصات شعر قرن ششم ( جزء عراقی است ) بینابین است

سطح زبانی =
1- وفور لغات و اصظلاحات عربی – شاعران این دوره شعر عربی میگوید و ملمع دارند حتی درآثار ساده ای چون ( دی سرایی) ( یک نوع تراژدی ) هم شباهتهایی با ادب عرب دیده میشود.
2- وفورترکیبات نو
3- فقدان برخی از لغات کهن سبک خراسانی و کم شدن نسبی بسامد (فراوانی) برخی از مختصات قدیم . مخصوصا" درسطح ( آوایی)
4- کاسته شدن روشنی و سادگی و روانی و حرکت زبان به سوی دشواری و تعقید ( گره انداختن) یا دشواری
5- ورود لغات ترکی که (دراشعار خاقانی نیر بکار رفته است )
سطح فکری = 1- اشاره به علوم مختلف از قبیل نجوم ، طب، تفسیر وقفه2- اشاره به قرآن و حدیث و ضرب المثل عربی . 3- اشاره به مسائل کلامی از جمله نزاع معتزله و اشعریان درمسائل مختلف مثلا" ( رویت خدا) نکوهش معتزلیان و آنان را بی دین خواندن ، نظامی درمقدمه مثنوی های خود به مسائل کلامی میپردازد و می گوید پیغمبر (ص) درمعراج خداوند را با همین چشم سر دید .
شعر مطلق از آنجا که سپیدنی است دید خدا را وخدا دیدنی است
دیدنش از دیده نباید نهفت کوری آنکس که به دیده نگفت
دید پیمبر نه به چشمی دگر بلکه بدین چشم سر این چشم سر
3- اشاره به مسائل فلسفی و حکمی
4- مخالفت با تاریخ پیش از اسلام و شاهان عجم ( فارسی ایرانی زبانان ) و طعنه به شاهنامه
6 – اشاره به جزئیات بازیهایی از قبیل نرد و شطرنج
7- اشاره به تلمیحات مسیحی ( درسبک آذربایجانی) تلمیحات یعنی به معنای آوازه کبوتر ودراصطلاح اشاره به آیه و یاداستانی و یا روایت
8- متوجه حقارت مدح و مداحی شدن و بدگفتن از شعر وشاعری مدحی و یکسان شمردن آن با گدایی .
شعر شکر خدا را که نیستی تو ازآن که او بدو نان چومن زبهر دو نا ن مرد
9- پیدا آمدن شعر عرفانی – شرحی که بیشتر مشتمل بر پند و اندرز است
10- مفاخره و به علم خود نازیدن و شاعران عرب و عجم را هیچ انگاشتن مثل (خاقانی )
11- شکایت از منسوخ شدن مروت و وفا و شکایت از اوضاع روزگار
12- اظهار عشق به بندگان
13- شکایت از ترکان و ترک تازیها و قانون شکنیها و فساد کردن هایشان
شعر ملک عجم چو طعمه ترکان عجمی است غافل کجا بساط تمنا برافکند
14- انتقادات اجتماعی
15- بدگویی از شیعیان ( )
16 اعتقاد به جبر= اعتقاد به جبر در تفکر اشعری اصل است و بعدها در شعر عرفانی هم دیده میشود.
سطح ادبی = به اوج رسیدن اکثر غالبهای شعری :
خیام در رباعی – نظامی در مثنوی – انوری در قطعه قصیده ( البته قصیده بیست غالب معروف سبک رسانی است و زمانی که سبک عراقی به اوج میرسید قصیده کم کم منسوخ شده جای خود را به غزل میدهد . خاقانی در غزل – قصیده و ترکیب بند
2- مطرح بودن انواع شعر: شعر عرفانی و شرعی ( مثل سنایی ، خاقانی و نظامی ) حبسیه ( مسعود سعد سلمان ) کسی که حبس کرده اند .
داستان سرایی : مثل نظامی – اما شعر حماسی درحال از بین رفتن است .
3- بکار گرفتن ردیف های مشکل و دراز
4- وفور مبالغه و غلو ( آرایه هستند بزرگ نمایی )
5- پیدا شدن نوع غزل و رشد سریع آن
6- توجه به صنایع بدیع و بیانی ( علم بدیع به علم آرایه ها میگویند)
علم بیان ( به تشبیه استعاره و مجازو کنایه میگویند.
7- مشکل بودن شعر ومحتاج بودن آن به شرح
8- استفاده از تمثیل
9- استفاده از صنعت موازنه

سبک عراقی
شاعران مهم آن و معروف مولوی – حافظ – عطار – سعدی
- از قرن ششم آغاز شد و به همین دلیل اوایل آن است مقداری از سبک خراسانی هم دارد.
- حمله مغولان و پیامدهای آن
- چنانکه قبلا" اشاره شد محرک اصلی و به اصطلاح موتور تغییر و تحول سبک ، تغییر وتحولات اجتماعی است . بر روی کارآمدن سلجوقیان اوضاع را برای تغییر سبک مناسب کرده بود و چنانکه ملاحظه شد جریان شعری سبک ( بینابین ) و آذربایجان از سبک خراسانی فاصله گرفته بود وبه سوی سبک عراقی میرفت . حمله مغولان و دگرگونی کامل اوضاع اجتماعی یکسره سبک خراسانی را محو کرد و سبک عراقی رواج تام یافت .
مغولان دراوایل قرن هفتم (سال 617 هجری ) به خراسان حمله کردند وبعد به تدریج به نواحی دیگر ایران رسیدند و به نظام اقتصادی و کشاورزی و فرهنگی ایران آسیب های عمده زدند
- خراسان که کانون فرهنگی ایران بود و مدارس و کتابخانه های متعدد داشت ، قبلا" درحمله سلجوقیان و غزان ( غزنویان ) آسیب دیده بود این بار یکسره متلاشی شد، فضلا یا کشته شدن ویا به هند ویاآسیای صغیر گریختند ارتباط با کتب قدیم قطع شد و اساتیدی برای تربیت شاگردان فاضل نماندند- در بارهای متعدد کوچک و بزرگ که محل اجتماع شاعران و دبیران بودند یکی پس از دیگری از بین رفتند( هولاکو) المعتصم باببه آخرین خلیفه عباسی راکشت و دستگاه خلافت را درهم نوشبت ( ازبین برد) و دیگر نیازی به دبیران عربی دان نبود – باب تحقیق و تتبع مخصوصا" به علت عدم دسترسی به کتب قدیم صدمه اساسی دید، بطوری که به بسیاری از کتب تالیف شده در دوران بعد از مغل از قبیل تذکره الشعرا نمی توان اعتماد کرد-دواوین ( دیوانهای ) بسیاری از شعرا از جمله رودکی از بین رفت – عبدالرحمان عوفی در تذکره خود می نویسد که یادداشتهای من و مطالبی را که به یاد دارم مربوط به کتبی است که قبل از حمله مغول دربخارا در کتابخانه سر پل بازارجه دیده بودم – درنیشابور مدارس فراوانی از جمله دانشگاه نظامیه بود که همه از بین رفتند ( عطاملک جینی که خود از وابستگان دربار مغولان بود و به امر ایشان تاریخ خود رانشئه است ، میگوید که چنگیز به بخارا و سمرقند چندان آسیبت نرساند به خلاف خراسان و عراق که آسیب فراوان دید( هنز تا رستاخیز اگر توالد وتناسل باشد( متولد شدن – بقای نسل ) غلبه (اغلب مردم به عشر یعنی یک دهم آنچه نخواهند رسید ( یعنی درخواهند یافت که چه فاجعه عظیمی بوده )
- سبک عراقی – به لحاظ تاریخی دوره مغولان و ایلخان و تیموری را در بر میگیرد و از قرن 7 تا اواخر هشتم ادامه دارد ( قرن ششم : ریشه های آن است .) و اما وجه تسمیه(اسم )
آن این است که بعد از مغول کانونهای فرهنگی از خراسان به عراق منتقل شد ( این امر از زمان سلجوقیان آغاز شده بود اما خراسان هنز نابود نشده بود) وشاعران و نویسندگان بزرگ غالبا" از شهرهای عراق عجمند – سبک عراقی دو مختصه مهم دارد که باید آنها را جداگانه اندکی بررسی کنیم وآن : 1- عرفان 2- غزل است .
شیوع عرفان = چنانچه که قبلا" اشاره شد در دوره سلجوقیان عرفان درایران رواج یافت بعد از حمله مغول روحیه ایرانیان شکست خورده و احتیاج به سخنان آرام بخش و توجه به امر اخروی و دنیا را هیچ و پوچ انگاشتن و اعتقاد به قضا و قدر واینکه هرچه از دولت میرسد نیکوست ، باعث رواج بیشتر تصوف شد اعتقاد شدید به قضا و قدر در آثار این دوره ( نگاه کنید به باب پنجم بوستان ) و نفوذ رز افزون تفکراشعری (جبرگرا) پی سبب نیست .
- از شاعران قرن ششم که درسخن آنان مطالب شرعی و عرفانی وبه طور کلی اخلاقی و معنوی دیده میشد ( سنایی – خاقانی و نظامی معروفند . شمس تبریزی در مقالات خود میگوید : همین سنایی ونظامی و خاقانی و عطار بودند که ایشان را از گفت نصیبی بود )سنایی – نخستین شاعر بزرگی است که عرفان را به طرز سیعی وارد شعر کرد و کتاب مستقلی یز دراین باب موصوم (حدیقه الحقیقه و شریعه الطریقه ( باغ حقیقت و شریعیت و روش راه پیمودن)
- باید توجه داشت که عرفان اولیه حتی در قرن ششم و آثار کسانی چون سنایی وخاقانی و نظامی چیزی است میان عرفان و شریعت وهمان طور که خود ایشان گفته اند در واقع شعر شرع است نه عرفان به کمال رسیده ای که بعدها درآثار بزرگانی چون عطار و مولانا و حافظ دیده میشود یعنی سنایی وخاقانی و نظامی آغاز گر بودند. نظامی در اولین مثنوی خود ( مخزن الاسرار) به بیان مطالب اخلاقی و شرعی پرداخته ( عرفان اولیه ) وازاین رو درآنجا خود را هم ردیف سنایی خوانده است .
- غزل = عاشقانه – عارفانه ( و گاه اجتماعی – سیاسی ) برخی میگویند غزل سبک عراقی همان برگرفته از همان تغزل قصیده در سبک خراسانی است
- شکل و قالب قصیده – ابتدای قصیده تشبیه یا تغزل یا منسیب( شاعر دم از عشق و جوانی و وصف طبیعت میزند
- تنه اصلی قصیده مدح – پند و اندرز – رثا و ... ممدوح یعنی کسی که مورد مدح قرار میگیرد
- پایان قصیده : دعای جاودانگی برای ممدوح = شریطه
- قالب شعری مهم سبک خراسانی : قصیده و مثنوی

1- عرفان – در قرن هفتم در آثار عطار ( از قبیل الهی نامه – منطق الطیر (زبان پرندگان)
ومولانا( مثنوی و غزلیات ) به اوج خود میرسد. در قرن هشتم حافظ از مطالب عرفانی در ساخت عزلیات خود بهره میگیرد وبه مسائل مهم عرفانی اشارات ظریف دارد ( البته سعدی قبل از حافظ بوده از نظر تقدم تاریخی در قرون نهم و دهم : از حرکت بالنده عرفان خبری نیست بلکه شاعران و شارحان به تحریر و توضیح نکات عرفانی گذشتگان میپردازند و به اصطلاح ، عرفان درسی میشود و چهره آن عروس زیبا در پس پشت حجاب اصطلاحات عجیب و غریب و تعاریف غامض ( پوشیده ) از دید ذهنهای روشن دور میگردد.
شیخ محمد شبستری – درگلشن راز به توضیح رمز عرفانی گذشتگان میپردازد و جامی ( خاتم الشعرا( سبک عراقی لوایح را در تبین ( بیان کردن ) اصطلاحات عرفانی مهم و معروف مینویسد.،درعرفان به کمال رسیده قرون 7و8 برخلاف عرفان آغازین ، عقل و علم مورد نکوهش قرار میگیرد. شعر حتی گاهی از موازین شرعی دور میشود و پای تحویل ( تجزیه و تفسیر) به میان می آید.
عرفان بطور کلی زیر ساخت حماسی دارد منتهی رجال اساطیری چون رستم و سیامک ...
( سیامک از کف این دیو کینه جوی نرست ) تبدیل به قهرمانی میشوند که با (دیو نفس ) گلاویزند و مشاهده صحنه های نبرد تنبه ( بیداری تفکر) است .
عرفان ، طریقت یعنی جاده است که درآن (سرکردن از خلایق به سوی خدواند)صورت میگرد آدمی یابدوجود ظللی ( سایه وش)(یعنی ماسایه های آفتاب هستیم و آفتاب خداوند است) وجودظلی خود را به آفتاب وجود حق ( خداوند یاذی ظل ( صاحب آفتاب) مولانا در مثنوی :شعر( آفتاب دلیل آفتاب – گر دلیلت باید از وی روی متاب )
انسان ، بازی (پرنده) که از دست شاه (خداوند) رهاشده و به خانه کم پیرزنی ( پیرزن ناتوان یعنی دنیا) افتاده است و هرآیینه او را شوق بازگشت است . شعرمولانا
هرکسی کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش
عرفا چه اعتقادی داشتند- سالک یا طلبه عرفان را شایسته است که این راه را در پناه پیری راشناس( شیخ سپهری کند ( سلوک ) چراغ این راه عشق است نه عقل راه خطیر ( با ارزش و پر از راهزن 0 حواس – تالقات – دنیوی – شهوت و ... ) است .
منازل این راه برحسب تقسیم عطار در منطق الطیر عبارت است از: 7 وادی عشق و عرفان
1- طلب ( درک 2- عشق 3- معرفت 4- استغناع ( بی نیازی از خلق ) 5- توحید 6- حیرت
7- فقر وفنا
نخست انگیزه ای ایجاد میشود و سپس عشقی آتشین جان سالک را فرامیگیرد و بعد از آن مرحله شناخت است و سپس با د بی نیازی معشوق می وزدوسالک را به پس می راند بعد ازآن محله یکی دیدن او و همه دیدن اوست ( شعر – من کیم لی و لیلی کیست من – مایکی روحیم اندر دوبدن – شعر قطره دریاست اگر بادریاست ورنه او قطره و دریا ، دریاست )- سالک در دریای بیکران حیرت فرو میرود و آخرین مرحله فناشدن در او (فناحی ا... فناء با....) (بلندی ازآن یافت کو پست شد در نیستی کوفت تا هشت شدرواج غزل : قبلا" گفتیم دو مشخصه مهم شعر مکتب عراقی یکی نفوذ و بسط عرفان مختصری سخن گفتیم و اینک درباره غزطل – غطل درآثار قدما به 4 معنی مختلف آمده است 1- غزل به معنی ابیاتی که ملحون بوده است ( یعنی لحن و آواز داشته است ) که دراصحاب موسیقی مرسوم بود واصطلاح قول وغزل ناظر به این معنی است ، غزل به معنی آواز هم از اینجاست و غزل گو و غزل خوان به معنی آواز خوان مکررا" در شعر فارسی آمده است نمونه غزل حافظ :زلف آشفته و خوی (عرق) کرده و خندان لب و مست ییرهن چاک و غزل خزان و صبراحی در دست
2- غزل به معنی تغزل قصیده این معنی تا قرن 9و10 (رواج )معمول بود .
3- غزل به معنی مطلق شعر عاشقانه و حتی معادل ادب غنایی ( عاشقانه ) و حتی معادل ادب غنایی (عاشقانه )
4- غزل به معنی مصطلح ( اصطلاح) یکی از قالبهای شعری که در قرن ششم رواج یافت و در قرن 7 به اوج خود رسید وتا امروز هم ادامه دارد.
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.

صورت کلی سبک های ادبی فارسی 10 سال 8 ماه ago #29533

از ارسال تحقیقتان متشکرم
مدير دسترسي عمومي براي نوشتن را غيرفعال كرده.
مدیران انجمن: فاطمه حاجی کرم